جهان برایم دیگر هیچ نداشت و من دلیر،مغرور و بی نیاز
اما نه از دلیری و غرور و استغنا،
که از نداشتن، از نخواستن.
زندگی کوچکتر از آن بود که مرا برنجاند و زشت تر از آن که دلم بر آن بلرزد
هستی تهی تر از آن که به دست آوردنی مرا زبون سازد و
من تهیدست تر از آن که از دست دادنی مرا بترساند
اما نه از دلیری و غرور و استغنا،
که از نداشتن، از نخواستن.
زندگی کوچکتر از آن بود که مرا برنجاند و زشت تر از آن که دلم بر آن بلرزد
هستی تهی تر از آن که به دست آوردنی مرا زبون سازد و
من تهیدست تر از آن که از دست دادنی مرا بترساند
نظر