کاربران گرامی بورسی، با توجه به تغییرات اخیر سایت در صورت وجود هر گونه مشکل در استفاده از سایت (درج پیام، عضویت و...) با ایمیل boursy.com[@]gmail.com در ارتباط باشید یا موضوع را در تاپیک «شما بگویید...» درج کنید.
درست ... همانجا که ديگر راهی نيست رهايی آغاز میشود.
او
بی ...
پيشبينی
گُلی ... بادهای بی نیلبک!
گوشه در لغت به معنی کنايه آمده است
از گريههای عَلو
پس کی اين روز، روزِ به اين بلندی تمام خواهد شد؟
زنی بود بالِ رودِ برهنهی گنگ
بچههای اهل همين هوا میگويند تو بر میگردی، من گفتهام، میگويم ... تو برگشتهای!
يک ذره دلداری از سَفَر کَم آوردم
حوصلهی رفتنِ اين همه راه در من نيست، میخواهم استراحت کنم!
هميشه فکر میکردم خُب همين است ديگر ...!
دخترِ بادهای نيلوفری
اين روی نوار
باز هم به سلامتی خودت!
لابهلای همين سکوت
باز هم توسل به ماه، به کسی چه مربوط!
نزديکتر بيا، میخواهم ببوسمت
کی، به هر وقتِ اين غروب!
ماخولای نيمای من
اولا يک جوری بايد ... که بعدها!
اگر ...!
زندگی
سرقتِ يک سطر ساده از نامههای خودم
اطلاعيه برای اهلِ تماشا
حواسَت به من هست؟! چرا تا ترانهای به خاطرمان میآيد، میرويم پنجرهها را میبنديم؟
الف، تنفسِ هو
وَشا ... ها باشد، دردت به جانم!
تا با منی، نترس، بيا، بعدا خودم میگويم چرا.
يکی دو پياله با مولوی
بستن و گشودنِ دکمههای پيراهن
وقتِ شب از ميم و سين و حرفِ بعدیِ ما
به زودی همه چيز آشکار خواهد شد
من وَحیِ آبها را شنيدهام
خودت بفهم، بعد با هم به خانه برمیگرديم.
من ترانه در ترانه باز میخوانم، بعد لبهامان رویِ کتابِ ... ناتمام!
اَمر به واژه میکنم، سنگپارهها تکان میخورند!
از درياها گذشتيم و ديگر باره از روحِ آب زاده شديم!
بيشتر اوقات، مشکل از خودمان است.
مراد از معنیِ میکشان ...
ما بايد بفهميم ...!
میگويند عاقبتِ آينه ... بخير!
چيزی نيست، دو سه خطِ ساده است
چه شبهای نابهنگامِ پُر لُکنتی!
اگر ستاره داری، خانهام را کن!
ادامهی میخانه، که آن را روی هم خواهم نوشت.
اسمها، خطخوردگیها، و روزگارِ حرفِ عجيبِ "خ"
ما شاعرانِ سپيدهدمِ جهان
قصهگوی نور، آورندهی بوسههای سَحَری: سيد!
دعای زنی در راه، که تنها میرفت
کتابها، کلمات، آدميان ...
بزرگِ بیتا، عشق، اسمِ يک نفر که تويی!
به ياری ما خواهند آمد، آرام، خاموش، ناديده و شگفت!
کلمه، نامزدِ کمروی سکوت من است
بماند ...!
با همين حروفِ بیمنظور، فالی بزن، حتما مبارک است!
بر اين خاک و از اين خانه و از همين مردمان
از بَند خواهد رست، رويا خواهد ديد، و شعرهای تازهی مرا مرور خواهد کرد.
بعد از ما، شما زمزمه خواهيد کرد:
به من رسيد اين رويا که بگو مردمانت منتظرند!
[B][SIZE="4"][COLOR="magenta"]درصورتیکه کار خرید سهام بدرستی انجام شود تفریبا زمان فروش آن هرگز فرانخواهد رسید:-bd
[/COLOR][/SIZE][/B]
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می دارم
دلت را میبویند ...
روزگار غریبیست نازنین
عشق را در پستوی خانه نهان بایدکرد ...
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبیست نازنین
آنکه بر در میکوبد شباهنگام ...
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد ...
آنک قصابانند بر گذرگاهها مستقر
با کنده و ساطوری خون آلود
روزگار غریبیست نازنین ...
و تبسم را بر لب ها جراحی میکنند
و ترانه را بر دهان ...
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری برآتش سوسن و یاس
روزگار غریبیست نازنین
ابلیس پیروزمست سور عزای ما را سفره نشسته است
ای ستاره ها كه از جهان دور
چشمتان به چشم بی فروغ ماست
نامی از زمین و از بشر شنیده اید
درمیان آبی زلال آسمان
موج دود و خون و آتشی ندیده اید؟
این غبار محنتی كه در دل فضاست
این دیار وحشتی كه در فضا رهاست
این سرای ظلمتی كه آشیان ماست
در پی تباهی شماست
گوشتان اگر به ناله من آشناست
از سفینه ای كه می رود به سوی ماه
از مسافری كه میرسد ز گرد را ه
از زمین فتنه گر حذر كنید
پای این بشر اگر به آسمان رسد
روزگارتان چو روزگار ما سیاه ست
ای ستاره ای كه پیش دیده منی
باورت نمیشود كه در زمین
هركجا به هر كه میرسی
خنجری میان پشت خود نهفته است
پشت هر شكوفه تبسمی
خار جانگزای حیله ای شكفته است
آنكه با تو میزند صلای مهر
جز به فكر غارت دل تو نیست
گر چراغ روشنی به راه تست
چشم گرگ جاودان گرسنه ای است
ای ستاره ما سلام مان بهانه است
عشقمان دروغ جاودانه است
در زمین زبان حق بریده اند
حق زبان تازیانه است
وانكه با تو صادقانه درد دل كند
های های گریه شبانه است
ای ستاره باورت نمی شود:
درمیان باغ بی ترانه زمین
ساقه های سبز آشتی شكسته است
لاله های سرخ دوستی فسرده است
غنچه های نورس امید
لب به خنده وانكرده مرده است
پرچم بلند سرو راستی
سر به خاك غم سپرده است
ای ستاره باورت نمیشود
آن سپیده دم كه با صفا و ناز
در فضای بی كرانه می دمید
دیگر از زمین رمیده است
این سپیده ها سپیده نیست
رنگ چهره زمین پریده است
آن شقایق شفق كه میشكفت
عصر ها میان موج نور
دامن از زمین كشیده است
سرخی و كبودی افق
دود و آتش به آسمان رسیده است
قلب مردم به خاك و خون تپیده است
ابرهای روشنی كه چون حریر
بستر عروس ماه بود
پنبه های داغ های كهنه است
ای ستاره ای ستاره غریب
از بشر مگوی و از زمین مپرس
زیر نعره گلوله های آتشین
از صفای گونه های آتشین مپرس
زیر سیلی شكنجه های دردناك
از زوال چهره های نازنین مپرس
پیش چشم كودكان بی پناه
از نگاه مادران شرمگین مپرس
در جهنمی كه از جهان جداست
در جهنمی كه پیش دیده خداست
از لهیب كوره ها و كوه نعش ها
از غریو زنده ها میان شعله ها
بیش از این مپرس
بیش از این مپرس
ای ستاره ای ستاره غریب
ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم
پس چرا به داد ما نمیرسد
ما صدای گریه مان به آسمان رسید
از خدا چرا صدا نمیرسد
بگذریم ازین ترانه های درد
بگذریم ازین فسانه های تلخ
بگذر از من ای ستاره شب گذشت
قصه سیاه مردم زمین
بسته راه خواب ناز تو
میگریزد از فغان سرد من
گوش از ترانه بی نیاز تو
ای كه دست من به دامنت نمی رسد
اشك من به دامن تو میچكد
با نسیم دلكش سحر
چشم خسته تو بسته میشود
بی تو در حصار این شب سیاه
عقده های گریه شبانه ام
در گلو شكسته میشود
فریدون مشیری
[B][SIZE="4"][COLOR="magenta"]درصورتیکه کار خرید سهام بدرستی انجام شود تفریبا زمان فروش آن هرگز فرانخواهد رسید:-bd
[/COLOR][/SIZE][/B]
نظر