گزیده های شعر و شاعری

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • ناهید
    عضو فعال
    • Dec 2010
    • 1419

    #181
    دوباره واژه سفر را در قاب تنهایی اتاق

    خاطراتم میخکوب میکنم

    سرزمین خشک خاطره یخ زده و فرسوده شده
    ...
    زندگیم بوی غربت و بی قراری گرفته

    رفاقتها پوچ وتو خالیست

    وحال کوچ تبلور زندگیست

    باید رفت و

    به اندازه تمام تنهایی ها

    فریاد را

    در آغوش کشید

    باید رفت و..
    حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
    خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
    خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

    نظر

    • ناهید
      عضو فعال
      • Dec 2010
      • 1419

      #182
      زخمها را همیشه خنجرها نمی زنند

      من همیشه رو به جهان ایستاده ام اما

      ...جهان همواره از پشت خنجر زده است !

      لطفا صورتتان را برگردانید

      لطفا به او بگویید صورتش را برگرداند

      جهان را می گویم

      و نترسد

      قصد خنجر زدن ندارم

      فقط میخواهم

      آسوده گریه کنم

      بی آنکه گریه ام را به حساب ضعف من بگذارند

      به حساب زنانگیم
      حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
      خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
      خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

      نظر

      • ناهید
        عضو فعال
        • Dec 2010
        • 1419

        #183
        ســُــرخ می شوی ، وقتی می شنوی دوستت دارم !
        زرد می شوم ، وقتی می شنوم " دوســــتش ...داری " !!
        چهار شنبه سوری راه انداخته ایم... ...
        ســـرخی ِ تو از من ،
        زردیِ من از تــــو !
        همیشه من می سوزم .....و همیشه تو می پــــری
        حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
        خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
        خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

        نظر

        • ناهید
          عضو فعال
          • Dec 2010
          • 1419

          #184
          قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی
          کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن .
          از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم
          اشکهایی را بریز که من ریختم
          دردها و خوشیهای من را تجربه کن
          ......سالهایی را بگذران که من گذراندم
          روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم
          دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن
          همانطور که من انجام دادم ...
          بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی
          حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
          خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
          خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

          نظر

          • ناهید
            عضو فعال
            • Dec 2010
            • 1419

            #185
            به صدایت که معتاد شدم
            رفتی
            حالا هر روز
            خاطره تزریق میکنم
            حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
            خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
            خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

            نظر

            • ناهید
              عضو فعال
              • Dec 2010
              • 1419

              #186
              پشت سرم حرف بود... حدیث شد.. می ترسم آیه شود ! سوره اش کنند به جعل ! بعد تکفیرم کنند این جماعت نا اهل...!!!
              حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
              خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
              خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

              نظر

              • آمن خادمی
                مدیر
                • Jan 2011
                • 5243

                #187
                انسان ها هر از چند گاهی ، از جایی می افتند
                از لبه پرتگاه
                از پـا
                از نفس
                ازاین ور بوم
                ...............از دماغ فیل
                از چاله به چاه
                از عرش به فرش
                از چــشــم
                ازچــــشــــم
                از چـــــشـــــم
                to continue, please follow me on my page

                نظر

                • آمن خادمی
                  مدیر
                  • Jan 2011
                  • 5243

                  #188
                  قصه عشقت را ...
                  به بیگانگان نگو !!!
                  چرا که این کلاغهای غریب
                  بر کلاه حصیری مترسک نیز
                  آشیانه می سازند
                  to continue, please follow me on my page

                  نظر

                  • آمن خادمی
                    مدیر
                    • Jan 2011
                    • 5243

                    #189
                    میری خودکار بیک میخری 2۰۰تومن،
                    ولی لاک غلطگیر ۸۰۰ تومن.
                    تو این زندگی حتی رو کاغذ هم اشتباه کنی برات گرون تموم میشه
                    to continue, please follow me on my page

                    نظر

                    • آمن خادمی
                      مدیر
                      • Jan 2011
                      • 5243

                      #190
                      قرارمان فصل انگور، شراب که شدم بيا... تو جام بياور من جان!
                      to continue, please follow me on my page

                      نظر

                      • آمن خادمی
                        مدیر
                        • Jan 2011
                        • 5243

                        #191
                        مي شد به جنگ صاعقه ها رفت آن لحظه ها "جواني" ما بود ......("شفيعي كدكني" )
                        to continue, please follow me on my page

                        نظر

                        • آمن خادمی
                          مدیر
                          • Jan 2011
                          • 5243

                          #192
                          "در اين زمانه كه درمانده هر كسي / از بهر نان شب / ديگر براي عشق و حكايت / مجال نيست / عصيان زندگيست.....
                          to continue, please follow me on my page

                          نظر

                          • Captain Nemo
                            مدیر
                            • Dec 2010
                            • 2933

                            #193
                            در شهر صدای پای مردمانیست
                            که همچنان که تو را میبوسند ...
                            طناب دار تو را نیز میبافند ...
                            مردمانی که صادقانه دروغ میگویند و
                            صادقانه خیانت میکنند ...
                            یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                            دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                            شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                            مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                            نظر

                            • آمن خادمی
                              مدیر
                              • Jan 2011
                              • 5243

                              #194
                              مچاله کن ، بشکن ، بند بزن ، خط بزن ، خلاصه راحت باش …

                              ارث پدرت نیست ، دل تنهای من است................
                              to continue, please follow me on my page

                              نظر

                              • آمن خادمی
                                مدیر
                                • Jan 2011
                                • 5243

                                #195
                                گاهی یاد کن مرا ...
                                من همونم که اگر ساعتی بی خبر بودی ازم ...
                                آسمان را به زمین می دوختی
                                to continue, please follow me on my page

                                نظر

                                در حال کار...
                                X