پاسخ : فلسفه سیاسی
خوب دوست گرامی یک نقد هم به موضوع بالا که نوشتید داشته باشیم
البته بر خلاف کامنت قبلی ام در این نقد خود من با این نقد موافق هستم
یعنی با نظر بالای شما کمی زاویه دارد
این نقد این بار از سوی لیبرال ها است
به طور مثال زیگموند فروید روانشناسی مشهور اتریشی را در نظر بگیریم
کلمه ادیپ که ایشون ابداع کرده را دقت کنیم
خلاصه ان می شود عقده های جنسی
خوب سوال؟
چرا ما مردمون را عقده ایی جنسی بار بیاوریم؟
چرا انحصار؟
چرا ؟
انحصار به صورت ساده یعنی محدود کردن و گران کردن
درست است
خوب چرا مگه ما به دنیا امدیم که درد بکشیم و حسرت بخوریم!!!!!
البته محافظه کاران چون هگل یا نیچه یا شوپنهاور تاکید می کنند که انسان ها ذاتا حریص هستند
و یک جایی باید با محدودیت برخورد شود و گرنه شدت حرص سبب تجاوز و بی بند باری می شود.
فیلسوفان لیبرال چون برتراند راسل یا جان رالز عکس این عقیده را داشتند که بهتر انحصار را کاهش دهیم!!!
راه حل کشور های غربی چه بوده است ؟
اول امدند ازدواج را از حالت قدیس مانند یا حالتهای معنوی خارج کردند
و ان را به یک قرارداد اجتماعی تنزل دادند
این قرارداد اجتماعی را از فیلسوف ژان ژاک روسو به عاریت گرفتند
در مرحله بعد انها یک راه حل میانه را در نظر گرفتند
به این شکل که
در زمان مجردی که افراد هنوز قراردادی با شخصی امضا نکردند روحیه تنوع طلبی را سرکوب نکنند تا به اصطلاح افراد کمبود نداشته باشند
برای زمان بعد از ازدواج و متاهلی هم طلاق را نسبتا اسان کردند که اگر شخصی در یک رابطه خوشبخت نیست راه برون رفت از ان قرارداد را داشته باشد و به خیانت روی نیاوزرد چرا که خیانت سبب از بین رفتن حرمت خانواده خواهد شد
دولت ایران دقیقا عکس ان انجام داده
افراد در زمان مجردی قانونی نمی توانند رابطه عاشقانه داشته باشند و در زمان متاهلی هم شرایط خروج هم سخت است.
به صورت کلی فیلسوفان لیبرال در زمینه اجتماعی معتقدند
که انحصار اساسا یک واژه روستایی است
و از محدودیت و حسادت ریشه گرفته است
اگر چه ان چنان شما دوست گرامی بیان کردید از قول متفکرین محافظه کار
قواعد طبیعت هوشمند ترین نوع واکنش است
یعنی اصل قدرت جنس نر در مقابل زاد ولد جنس ماده
که امروز با کمی تغییر به
ثروت مردان و زیبایی زنان شاید تغییر مسیر داده باشد
ولی متفکرین لیبرال باز مخالف هستند
در پاسخ خواهد گفت که قواعد طبیعت را برای شیر و ببر باقی بگذریم
و برای انسان ها بهتر است که به جامعه مدنی رجوع کنیم
محافظه کارانی چون توماس کارلایل در پاسخ می گویند فراموش کرده اید که ما انسان ها هم حیوان هستیم و اصول طبیعت بر ما هم حاکم است!!!!!
متفکرین سوسیالیست هم وارد میدان می شوند و می گویند ما در اینجا با دوستان لیبرال موافق هستیم اگر چه انها را زیاد دوست نداریم
یک انتقادی به انها وارد است که اسان شدن شرایط طلاق باید همزمان با توانمند کردن زنان از نظر اقتصادی باشد تا بعد از طلاق استقلال مادی داشته باشند
اما شما لیبرال ها با پایین اوردن دستمزد زنان انها در عمل مانند محافظه کاران محدود کرده اید!!
خلاصه این فیلسوفان ادم را گیچ و دیوانه می کنند
و این است زیبای فلسفه/:.Heart.:/
در اصل توسط EHSANI پست شده است
View Post
البته بر خلاف کامنت قبلی ام در این نقد خود من با این نقد موافق هستم
یعنی با نظر بالای شما کمی زاویه دارد
این نقد این بار از سوی لیبرال ها است
به طور مثال زیگموند فروید روانشناسی مشهور اتریشی را در نظر بگیریم
کلمه ادیپ که ایشون ابداع کرده را دقت کنیم
خلاصه ان می شود عقده های جنسی
خوب سوال؟
چرا ما مردمون را عقده ایی جنسی بار بیاوریم؟
چرا انحصار؟
چرا ؟
انحصار به صورت ساده یعنی محدود کردن و گران کردن
درست است
خوب چرا مگه ما به دنیا امدیم که درد بکشیم و حسرت بخوریم!!!!!
البته محافظه کاران چون هگل یا نیچه یا شوپنهاور تاکید می کنند که انسان ها ذاتا حریص هستند
و یک جایی باید با محدودیت برخورد شود و گرنه شدت حرص سبب تجاوز و بی بند باری می شود.
فیلسوفان لیبرال چون برتراند راسل یا جان رالز عکس این عقیده را داشتند که بهتر انحصار را کاهش دهیم!!!
راه حل کشور های غربی چه بوده است ؟
اول امدند ازدواج را از حالت قدیس مانند یا حالتهای معنوی خارج کردند
و ان را به یک قرارداد اجتماعی تنزل دادند
این قرارداد اجتماعی را از فیلسوف ژان ژاک روسو به عاریت گرفتند
در مرحله بعد انها یک راه حل میانه را در نظر گرفتند
به این شکل که
در زمان مجردی که افراد هنوز قراردادی با شخصی امضا نکردند روحیه تنوع طلبی را سرکوب نکنند تا به اصطلاح افراد کمبود نداشته باشند
برای زمان بعد از ازدواج و متاهلی هم طلاق را نسبتا اسان کردند که اگر شخصی در یک رابطه خوشبخت نیست راه برون رفت از ان قرارداد را داشته باشد و به خیانت روی نیاوزرد چرا که خیانت سبب از بین رفتن حرمت خانواده خواهد شد
دولت ایران دقیقا عکس ان انجام داده
افراد در زمان مجردی قانونی نمی توانند رابطه عاشقانه داشته باشند و در زمان متاهلی هم شرایط خروج هم سخت است.
به صورت کلی فیلسوفان لیبرال در زمینه اجتماعی معتقدند
که انحصار اساسا یک واژه روستایی است
و از محدودیت و حسادت ریشه گرفته است
اگر چه ان چنان شما دوست گرامی بیان کردید از قول متفکرین محافظه کار
قواعد طبیعت هوشمند ترین نوع واکنش است
یعنی اصل قدرت جنس نر در مقابل زاد ولد جنس ماده
که امروز با کمی تغییر به
ثروت مردان و زیبایی زنان شاید تغییر مسیر داده باشد
ولی متفکرین لیبرال باز مخالف هستند
در پاسخ خواهد گفت که قواعد طبیعت را برای شیر و ببر باقی بگذریم
و برای انسان ها بهتر است که به جامعه مدنی رجوع کنیم
محافظه کارانی چون توماس کارلایل در پاسخ می گویند فراموش کرده اید که ما انسان ها هم حیوان هستیم و اصول طبیعت بر ما هم حاکم است!!!!!
متفکرین سوسیالیست هم وارد میدان می شوند و می گویند ما در اینجا با دوستان لیبرال موافق هستیم اگر چه انها را زیاد دوست نداریم
یک انتقادی به انها وارد است که اسان شدن شرایط طلاق باید همزمان با توانمند کردن زنان از نظر اقتصادی باشد تا بعد از طلاق استقلال مادی داشته باشند
اما شما لیبرال ها با پایین اوردن دستمزد زنان انها در عمل مانند محافظه کاران محدود کرده اید!!
خلاصه این فیلسوفان ادم را گیچ و دیوانه می کنند
و این است زیبای فلسفه/:.Heart.:/
نظر