پاسخ : orumbourse
در يك محيط نامحدود مانند بازار بورس، هر چقدر قوانين كمتري براي خود ايجاد كنيد، كمتر جوابگوي خود خواهيد بود و راحتتر با نيروي جمعيت به اين سو و آن سو خواهيد رفت و كنترل كمتري بر خود خواهيد داشت. اما اين مزيت را خواهيد داشت تا بتوانيد تقصير رويدادهاي ناگوار را به گردن زمين و زمان بیندازید و اين دقيقاً دليل آن است كه ميگويد چرا بسياري از معاملهگران به خرافات عقيدهی شديدي دارند. در واقع اگر شخص از ايجاد ارتباط مستقيم بين تفكرات، تصميمات، مهارتها و نتايج آنها خودداري كند، خيلي راحتتر ميتواند شكستها و موفقيتهايش را به مسائلي چون پوشيدن يك پاپيون خاص يا گرفتن فلان ژست در فلان روز نسبت بدهد.
بگذاريد يك ماجراي شخصي از باورهاي خرافاتي معاملهگران برايتان تعريف كنم. يك روز صبح در تالار بورس شيكاگو به دستشويي رفتم و خواستم از تنها لگن ديواري، كه كسي جلوي آن نايستاده بود استفاده كنم. در همين حين، شخصي كه در حال استفاده از لگن كناري بود با لحني هشدار دهنده به من گفت: «از اين لگن استفاده نكن. كار من الآن تمام ميشود. بيا از اين يكي استفاده كن». من نگاهي حاكي از تعجب به او كردم و او به سكهی يك سنتي كه در كف لگن مقابل من افتاده بود اشاره كرد. من نگاه تعجبآميز بيشتري به او كردم چون هيچ اطلاعي از آنچه او سعي ميكرد به من بفهماند نداشتم. در نهايت وقتي بدون توجه به هشدارهاي او مشغول استفاده از آن لگن شدم با حالتي عصباني دستشويي را ترك كرد و رفت.
آن روز با يكي از معاملهگران كه مشتري من بود راجع به اين موضوع صحبت كردم و از او پرسيدم كه قضيه از چه قرار است و او در جواب گفت كه وجود يك سكه پول خرد در كف لگن دستشويي نشان از يك طالع نحس است و «حتماً» بايد از آن اجتناب شود! بعد از حرف او، من به اين فكر ميكردم كه چه ميشود اگر بروم و در كف تمام كاسه توالتهاي تالار يك سكهی يك سنتي بیندازم!
اين ماجرا به خوبي نشان ميدهد كه چگونه معاملهگران در تلههاي روانشناختي گرفتار هستند تا براي فرار از قبول مسئوليت نتايج كارهايشان، از برنامهريزي و ايجاد ساختار مشخص براي فعاليتهايشان طفره بروند. با اين كار و تحت تأثیر وسوسههاي گاه و بیگاهشان خود را در معرض تلاطم هوسهاي جمعيت قرار ميدهند و شكستها و موفقيتهاي غیرقابل پيشبيني را پشت سر هم كسب ميكنند و دليل هیچ یک را نميفهمند و در نهايت هم نميدانند در قدم بعدي بايد چه كار كنند.
کتاب معاملهگر منضبط, مبانی تحلیل تکنیکال
در اصل توسط orumbourse پست شده است
View Post
بگذاريد يك ماجراي شخصي از باورهاي خرافاتي معاملهگران برايتان تعريف كنم. يك روز صبح در تالار بورس شيكاگو به دستشويي رفتم و خواستم از تنها لگن ديواري، كه كسي جلوي آن نايستاده بود استفاده كنم. در همين حين، شخصي كه در حال استفاده از لگن كناري بود با لحني هشدار دهنده به من گفت: «از اين لگن استفاده نكن. كار من الآن تمام ميشود. بيا از اين يكي استفاده كن». من نگاهي حاكي از تعجب به او كردم و او به سكهی يك سنتي كه در كف لگن مقابل من افتاده بود اشاره كرد. من نگاه تعجبآميز بيشتري به او كردم چون هيچ اطلاعي از آنچه او سعي ميكرد به من بفهماند نداشتم. در نهايت وقتي بدون توجه به هشدارهاي او مشغول استفاده از آن لگن شدم با حالتي عصباني دستشويي را ترك كرد و رفت.
آن روز با يكي از معاملهگران كه مشتري من بود راجع به اين موضوع صحبت كردم و از او پرسيدم كه قضيه از چه قرار است و او در جواب گفت كه وجود يك سكه پول خرد در كف لگن دستشويي نشان از يك طالع نحس است و «حتماً» بايد از آن اجتناب شود! بعد از حرف او، من به اين فكر ميكردم كه چه ميشود اگر بروم و در كف تمام كاسه توالتهاي تالار يك سكهی يك سنتي بیندازم!
اين ماجرا به خوبي نشان ميدهد كه چگونه معاملهگران در تلههاي روانشناختي گرفتار هستند تا براي فرار از قبول مسئوليت نتايج كارهايشان، از برنامهريزي و ايجاد ساختار مشخص براي فعاليتهايشان طفره بروند. با اين كار و تحت تأثیر وسوسههاي گاه و بیگاهشان خود را در معرض تلاطم هوسهاي جمعيت قرار ميدهند و شكستها و موفقيتهاي غیرقابل پيشبيني را پشت سر هم كسب ميكنند و دليل هیچ یک را نميفهمند و در نهايت هم نميدانند در قدم بعدي بايد چه كار كنند.
کتاب معاملهگر منضبط, مبانی تحلیل تکنیکال
نظر