حرکت در بازار سرمایه با مهربان

[satyr]

ما هم تو این چند روز فقط فیلم دیدیم که شاخص ترینهاش اول فانتین که سفارش میکنم حتما ببینید بعد بیایید اینجا نطرتون رو در موردش بگید اتفاقا خوراک پزشکها هم هست
بعدی فیلم هابیت بود البته پرده ایش که به نظرم یه افتضاح به تمام معنا بود جکسون فقط خوسته رفع تکلیف کنهبیشرف مثلا دوسال منتظر شاهکار دیگه بودیم مثلا
امروز هم بادبادک باز رو دیدم خیلی تکان دهنده بود

[خودشکوفا]

مهرداد جان اگه ممکنه ازشون اطلاعات بیشتری بده.

بادبادک باز رو که می دونم از سینمای افغانستانه و اتفاقا همایون ارشادی بازیگر برجسته خودمون هم توش هست.

هابیت رو هم که چون هنوز ندیده ام نمیشه نظر بدم.

مشکل فانتین هست... نکنه همون چشمه اثر دارن ارونوفسکی باشه؟/ لطفا اسم کارگردان و تلفظ دقیق نامش رو برام بذار...
اگه همین که عرض کردم هست خوب ندید تایید می کنم که باید دیدش... آرونوفسکی کارش درسته...

[satyr]

دقیقا خودشه همون چشمه یا فانتین ارنوفسکی هست یک شاهکار به تمام معنا هست در مورد عشق و مرگ و زندگی

[satyr]

هابیت هم که سه گانه تازه پیتر جکسونه که مثلا داستانش فبل ارباب حلقه ها به وقوع پیوسته

[خودشکوفا]

1. هابیت و ارباب حلقه ها همگی آثار نویسنده برجسته معاصر انگلیسی آر. آر. تالکین هستند. البته همه معترفند ارباب حلقه ها اثر بزرگتری هست. اما دیدن هابیت هم می تونه کنجکاوی برانگیز باشه... بهت پیشنهاد می دم مصاحبه کارگردانش پیتر جکسن رو در مجله فیلم بخونی.. احتمالا بهت دید گشاده تری نسبت به کلیت داستان بده...:-?

2. آرونوفسکی رو با مرثیه ای بر یک رویا شناختم و می ستایم...>:D<
اثری تلخ و سنگین در نقد دنیای رسانه و اعتیاد.. در هر دو نقدش هم زهرآگینه... تیغ جراحی ای که بدن پاره می کنه تا عفونت رو به بیرون بریزه... چشمه رو هنوز ندیده ام.. به دلیل زیر...

3. راستش مدت مدیدیه فیلم انگلیسی زبان سعی می کنم نبینم...این هنر رو تو کشورهای دیگه دنبال می کنم... سینما در همه جا غافلگیرکننده است... ماه گذشته تو خط انیمیشن های ژاپنی بودم... ماه قبلیش فیلم های سینمای صربستان... الان هم که با کله رفته ام تو سینمای شوروی سابق...:x

4. البته با اجازه عمو فرج سلحشور!!!:p

[satyr]

اتفاقا هفته پیش فیلم ایینه تارکوفسکی با کیفیت اچ دی رسید دستم بعد از هشت نه سال دوباره دیدمش الان هم سولاریس رسیده با کیفیت اچ دی هنوز موقعیت جور نشده ببینم منظور اون حس خاص هست

[خودشکوفا]

موافقم... خودم بعضی فیلم ها رو بیش از ده ساله که دارمشون اما نمی بینمشون...
مایلم اول اون حس خاص سراغم بیاد بعد برم طرف موضوع...
فکر کن مثلا سرحال نباشی و بری ژنرال شاهکار باستر کیتون رو ببینی...
گند زده میشه به همه چی>:P

[وحید نصیری]

سلام و عرض ادب خدمت یاران

1- اول از همه تشکر می کنم از ممد شکوفه جیگر بابت اون دل دل ، آقا عارضم به خدمتت که ما یه مشت هم اتاقی داریم برا هرکدوم یه اسم انتخاب کردیم یکیشون گونی آردی (وجه تصمیه اش اینه که هرچی میزنیش یا هرچی بهش میگی جواب نمیده آخ هم نمیگه اینهو گونی آردی که هر چی لگد میزنی صدا پس نمیده هم سفیده و هم چاق و تپل یعنی عاشقشم شدید) یکی دیگش که خیلی باهاش کلکل داشتم اسمشو گذاشتم گرفروت (وجه تصمیه : یه روز طبق یه برنامه ی بسیار خنده دار ایشون رو به یه جمع خودمانی دعوت کردیم در اون جمع از چیپس و پفک مااشعیر گرفته تا نکتار و سن ایچ همه چی مهیا بود یکی از این سن ایچا گرفروت بود که خیلی تلخ بود یکیش آب موز که شیرین ولی رنگ هر دو مشابه بود برا اون گرفروت ریختیم برا بقیه بچه ها آب موز اون میخورد میگفت چرا تلخه کدوم احمقی اینو خریده ما میگفتیم خاصیت داره بخور بخور خلاصه ... پاره شد تا خور ما هم از تقلای دوستمون هنگام خوردن گرفروت از خنده ..اره شدیم اینو بگم که تا دو هفته تو اتاق ما نمیومد) یکی دیگش عبدالله بود که اسم براش نگذاشته بودم از اون روز به بعد وقتی میگم دل دل خودش میفهمه و جواب میده یعنی اول بهش میگم عبدل با ع کشیده اینطوری عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبدو ل بعدش با یه اکو میگم دل دل دل

2- دوم که از رفتن ممرضای تازه کار خیلی ناراحتم کلا از خداحافظی این مدلی که با دلخوری باشه نا راحت میشم ممد هر جا هستی بیا بیا داداش بیا یه جمع خودمونی توی یه فضای مجهول الهویه هستیم که خیلی چیزا رو باید به ..خمت بگیری و جدی نباشی بیا داداش بیااا

3- یک خبر رانتییم بهتون بدم خبر من باب گزارش شیراز هستش و شراز، آقا در حالت عادی گزارشش تا 1 سال دیگه نمیاد خیالتون تخت تخت اینا از اون شیرازیاش هستند حالشو ندارن بفرستند خیالتون راحت که با این قضیه خرید و فروش وکالتی هم فک کنم تا یه 10-12 سال دیگه نمادش باز نشه اصلا قرار شده از این به بعد کل شرکتای شیرازیو ببندیم و خرید و فروشش صرفا وکالتی بشه قند مرودشت هم تا چن روز دیگه میبندیم

4- یک توصیه پزشکی هم بکنیم هیچ وقت سه تا تخم مرغ آب پز که دوتاش هنوز کامل نپخته رو نخورید چون هر لحظه با یه جرقه اتاق میره رو هوا اینو امتحان کردم که میگماا..

5- توی مسابقه هفتگی که ما شایستگیمون رو به رخ همه دوستان کشیدیم و علی رغم تازه کار بودن همه رقبا رو جلو انداختیم ( دیشب خواب دیدم عمو موسن اومده خوابم میگه آخر شدی باید ستاره بدی میگم ستاره ندارم میگه باید پیرهنتو بدی شانس آوردم زود از خواب بیدار شدم وگرنه ..)

6- چند وقت قبل رفتیم به فرهنگ این مملکت کمک کنیم و به جای دانلود بریم سینما فیلم ببینیم حال فیلم منتخب هیئت ژولی (من مادر هستم ) بود آقا ما تا فهمیدیم که کارگردان جیرانی هست گفتیم نرید آقا نرید به هیکلش نمیخوره فیلم بسازه خلاصه نتونستیم بر و بچ رو مجاب کنیم رفتیم تو سینما جمع کثیری از عشاقی که دسشون تو دست هم و دور گردن هم قفل شذه دیدیم آقا نگو این فیلم اصلا به درد این تیپ آدما نمیخورد خلاصه اینقدر فحش به رفیق رفقا دادیم که نگو نپرس اگه رفته بودم به جاش 1000 تا سهم زامیاد خریده بودم بهتر بود تا دیدن این فییلم راستی یه جلوه ویژه هم داره (پانته آ بهرام گریه اش میگیره میره تو دستشویی بعد دوربین رو طوری تنظیم کردند که سوراخ سنگ توالت معلوم بود) یعنی آقا له له شدم از این جلوه ویيژه

[saghi]

3- آقا تو صفحات اخیر یه شخصیت مهم سایت رو تو سپاس گزاران پای پست مردمان!! دیدیم.. بله خودشه.. saghi...
مهربان بجنب که داریم تو بخش مسابقات پارتی پیدا می کنیم... ساقی جان اگه ممکنه هوای ما رو بدار و با اینکه مهربان سهمی معرفی نکرده اسمشو قاطی برنده های این ماه رد کن.. آ قربون قدت...;;

خودشکوفایی جان مخلصیم. دمت گرم که مارو مهم دونستی ولی از این خبرا هم نیست! حکایت دنیای مجازی و حقیقی یعنی دلی کارکردن. حالا تو حقیقیش شاید نشه ولی تو مجازی که میشه.

خداییش یه مدت بود می خواستم پست بدم تو تاپیکتون و از شما و دکتر مهربان تشکر کنم بابت تاپیک سرزنده ای که دارید (البته به قول مهربان رئیس اونه! ولی انصافا مطالب شما هم معرکست. ترکیب خوبی هستین. آلمان و باقی دوستان هم نوشته هاشون عالیه) ولی گفتم حیفه روال تاپیک بهم بریزه البته از بحث کارت به کارت هم ترسیدم!

خلاصه بگم هر وقت میام تو سایت اول این تاپیکو باز می کنم و معمولا حوصلم به مطالب بورسی نمی کشه و رامو می کشم و میرم.

چه خوبه که تو بورسی تاپیکی هست که سبدی از صفا و لبخند معرفی می کنه. سبدی که همیشه و در همه حال حتی تو روزای نزول شاخص های بی رحم مالی همیشه صعودیه. همیشه سبزه. به قول سهراب سپهری:

"واژه ها را باید شست
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد"

مهربان جان خیلی وقته مطالبتو می خونم . خوش می نویسی. روندت صعودی. ایشالله همیشه مهربان بمونی.

[وحید نصیری]

.

....سلام علي جان خيلي خوشحالم كه حضور و پستهاي زيباتو تو اين تاپيك ميبينم...راستش دنبال پست اولي بودم كه تو تاپيك قرار دادي تا از همونجا سر صحبت و بحث اشنايي رو بازكنم كه پيدا نكردم....ولي خاطرم مياد كه نوشته بودي ورشكست شده بودي....خيلي از اين موضوع ناراحت شدم....ولي اونچه كه تجربه نچندان اندك من در زندگي به من ثابت كرده اينه كه تنها معمايي كه يه نفر نميتونه تو زندگيش باز كنه مرگه....همه چي قابل برگشته و قابل جبران....من ظرف 4 روز 100 ميليون دوسال پيش از دست دادم ...سر همين سهام...صدرا و باقي تجهيزاتيا...3 روز تو تختخواب به حال مرگ افتاده بودم و سقفو نيگا ميكردم...روز 4ام ديدم نه نميشه دستشويي دارم....پا شدم رفتم دستشويي همونجا شد پله اول حركت من....البته راحت نبودا......نم پاره شد تا تازه تونستم ....هيييي....سروساموني كمي به وضعيت بدم...هيچ چيزي رو فداي شاد بودن تو زندگي كن...به..متم نباشه بقيه چه قضاوتي درم وردت ميكنن ريكلس و بشاشو كمي از مخ رها باش...اين كورتكسو وقتي آزاد ميزاري تا نسبت به همه امور زندگيت تصميمات عاقلانه بگيره يواش يواش كارو خراب ميكنه....مياد كودك درونتو سركوب ميكنه اروم اروم وارد فاز افسردگي ميشي....مثل همون شلوار كردي كه صحبتش بود گشاد باش....ريلكسو شل...
...بازم مطلب بزن...از ديدن پستات خوشحال ميشم...يه مقدارم تاپيك بنايي داره اگر زحمت بكشي يه 500 تومن فقط تا سر برج مرحمت كني...آره فدات شم...

سلام دکی ... فدات @};-@};-

ورشکست که چه عرض کنم دکی .. ولی وقتی یه سهم میخری و آیه ی "" و یزرتپون زرتاٌ زورا"" برت نازل میشه و آدمی دو گانه سوز میشه ، هم دلش میسوزه و هم ..ونش آسمون بالا سرش میشه چار انگشت .. دکی داشتیم خوب پیش میرفتیم .. تقریبا با دوستان سفته باز و نوسانگیر هم جهت شده بودیم و سود خوبی از این بابت عایدمون شده بود هم از قندی و هم غذایی تا ایکه یه پول گنده رسید دستمون و از قضا اومدیم این غبشهر رو ابتیاع کردیم که تا اونجایی که جا داشت تمام و کمال رفت تو پاچه مون یعنی یه فضای خالی از این پاچه باقی نموند ....منم دقیقا حال تو داشتم دو روز خوابم نبرد و به حالت افقی رو موکت پهن شده بودم

[مهربان]

مهرداد دلمو آتیش زدی... چشام تر شده... کجاست و کیست این نازنین؟؟

....سلام بر ممد دوست اتشینم...خوشحالم که دوست مشتی و گلی مثل تو هست که اینطور با مطالب خوبش همه رو جذب خود واین تاپیک کرده...
....والا در مورد این عکس ممد منم نمیدونم که کیه....فقط میدونم که یه کودک مبتلا به سرطانه و از قراین پیداست که رخسار زیباش زود دچار تطاول جفا و نامهری روزگار شده....

[مهربان]

نه به جان عزیزت منتظر یه چهاردرصدم. بخوره ردش کردم رفته هه هه
نه دیگه کاری ندارم توبه کردم میخوام برگردم به اغوش اقا>:) هر کی هر غ....میخواد بکنه دیگه هیچ امیدی نیست .

داداش این قسمتش که گفتی زیادی ....اهااااا معلومه خیلی دلت پره هاااا داداش هر چی تو دلته بریز بیرون فحشی ناسزایی ما تحملشو داریم استقبال هم میکنیم .

....جان مهرداد اگه گره از کارت با 4 درصد باز میشه پس ای تندبادها ای صاعقه ها ای ابرها مرا فرو گیرید....مهرداد جان چه سهمیه من با تمام توان برم تو کارش....
....نه مهرداد عزیز نفس من بیدی این حرفا نیست هیچ کی جای اون یکی رو تنگ نمیکنه همه با هر رای و عقیده ای محترم و عزیز هستند دگر اندیشی پایه ای برای رسیدن به اون اوجیه که به فنا فی الله میانجامه...
..باش که بودنت باعث شادی دل 6 تیکه بنده و ممد وسایر دوستانه....

[alman]

جان لنون می گوید وقتی به مدرسه می رفت، با پرسش زیر مواجه شد


" بزرگ که شدی،می خواهی چه کاره شوی؟"

".می گوید:"من پاسخ دادم می خواهم خوشحال شوم


.آن ها به من گفتند که مفهوم پرسش را متوجه نشده ام

."من به آن ها گفتم:"این شما هستید که مفهوم زند ه گی را متوجه نشده اید

[alman]

خودشکوفایی عزیز ۲ تا از فیلمهای قدیمی که تو دوران نوجونی دیدم و لذت بردم یکی شغال بود و دیگری کمیسر مولدوان اگه درست نوشته باشم این ۲تا رو دیدی نظرت در موردشون چیه ؟

[خودشکوفا]

بله آلمان جان هر دو رو دیده ام....
1 - شغال اثر کارگردان چپ گرای امریکایی مرحوم فرد زینه مان هست که بنده مریدشم... چه خوب فیلمی رو پرسیدی که بهانه ای شد برام از فیلم دیگر این آقا یعنی اسب کهر را بنگر یادی کنم و اشارتی کنم به بازی درخشان همین گریگوری پک کبیر... او که با چهره مهربانش مهمان آواتارم شده.... براش مطلب درخوری خواهم نبشت...

2 - کمیسر فیلمی بود جنایی کاراگاهی از سینمای رومانی در زمان جنگ سرد که در دهه شصت خورشیدی و فضای سرد و دلمرده اجتماع و در غیاب همتایان اصیلتر امریکایی و هالیوودی بدجوری تو ایران محبوب شد..
. خودم هم خیلی دوسش داشتم...
.راستش خیلی سخته آدم درباره دوست داشته های دوران کودکی و نوجوانی بیاد نقادی کنه. الان از جزئیات خیلی در ذهن ندارم تا بتونم دقیق و علمی پاسخ بدم اما فیلم جنایی ساختن حقیقتا پدر میاره.... باید خیلی فیلمنامه سنجیده و بازی ظریف و تدوین هوشمندانه داشته باشه... انرژی خیلی بیشتر از یه درام معمولی می خواد... احتمالا اینجاها یه کمبودایی هم داشته...
.. می ترسم... می ترسم الان در 34 سالگی بینمش... شاید دیگه اسیرش نشم.. انقد بگم که واسه من نوجوان دهه هفتاد و کودک دهه شصتی ضیافت دلپذیری بود از تخیل و قهرمانی...