پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )
سخنان دردمندانه دکتر ژاله آموزگار در نکوهش مهاجرت گسترده جوانان از ایران بازتاب گستردهای در فضای مجازی داشت.
به نظر میرسد که برای بیشتر کاربران سخنان این استاد ایرانشناس به مثابه نکوهشی از جانب ماممیهن بود که وجدان جمعی جامعه ایرانی اعم از رفتگان و ماندگان را خطاب قرار میدهد.
اما عده به نسبت قلیلی هم در این میان پیام دکتر آموزگار را خوش نداشتند و منتقد و معترض آن شدند. گروهی که دستکم تا آنجایی که من دیدم بیشتر از ماندگانی بودند که لابد خود را بیشتر از رفتگان محق به کنار زدن وجدان ملی به میان کشیده شده توسط ایشان دیدهاند. این گروه ادلهای را در تقابل با سخنان دکتر ژاله آموزگار به میان کشیدند که همانقدر که درست بود، نادرست هم بود!
به این ترتیب که دکتر آموزگار یگانه موضوع را از منظر خیر عمومی و مصلحت ملی مطرح کردهاند که این موج لجامگسیخته مهاجرت جمعی و حتمی به زیان کشور است، اما منتقدان از منظر منافع فردی یا حداکثر افراد، با ادلهای خالی از ارزشمداری میهن و اولیت بخشیدن به فرد، آن را نفی کردند.
تا اینجای کار هم البته اگر منتقدین متوجه تفاوت نظرگاه باشند ایرادی ندارد و اشکال از آنجایی پیدا میشود که منتقدین فردمحور موضع خود را مبتنی بر خیر عمومی قلمداد کنند و نسخه محیرالعقول مغایر با خیرخواهی جمعی بانوی آموزگار یگانه را به عنوان گزینه ملی مطرح کنند. در مواردی هم عدهای البته دیگر بیش از حد و اندازهشان درفشانی کردند.
مانند آن به اصطلاح خانم نورسیدهای که در پی نسبت خانوادگی با جانباخته نوجوانی به ناگهان امر اندیشمندی و یا مبارزی برایش مشتبه شده است، مدعی صاحبنظری و مبارزه و دغدغهمندی در تقابل با بانویی میشوند که بیش از نیمقرن پیش از سوربون دانشآموخته شده و به ایران بازگشته و به تحقیق و تدریس در تاریخ و فرهنگ ایران پرداخته و در این سالها برادرش دکتر سیروس آموزگار که وزیر کابینه دکتر شاپور بختیار بوده زندانی و سپس فراری شده، همکارش دکتر احمد تفضلی در جریان قتلهای زنجیرهای به قتل رسیده، ولی با این حال آنچنان ایستاده تا موقعیت اساطیر و فرهنگ باستانی ایران را که آنچنان مورد غضب بوده که جان همکارش را هم بستانند، در آکادمی و فضای فرهنگی عمومی کشور تثبیت کند.
به این ترتیب است که ادعای لحاظ کردن خیر عمومی در تقابل با نه فقط سخنان که همین سابقه ژاله آموزگار، اگر نه محال که دشوار است. حتی نمیتوان به او گفت که تنها به معلول اشاره کرده و علت را نگفته است.
او خود با طرح این پرسش که ایران را به که میسپارید به علت اشاره و تسلیم میهن به علت را نکوهیده است ...
سخنان دردمندانه دکتر ژاله آموزگار در نکوهش مهاجرت گسترده جوانان از ایران بازتاب گستردهای در فضای مجازی داشت.
به نظر میرسد که برای بیشتر کاربران سخنان این استاد ایرانشناس به مثابه نکوهشی از جانب ماممیهن بود که وجدان جمعی جامعه ایرانی اعم از رفتگان و ماندگان را خطاب قرار میدهد.
اما عده به نسبت قلیلی هم در این میان پیام دکتر آموزگار را خوش نداشتند و منتقد و معترض آن شدند. گروهی که دستکم تا آنجایی که من دیدم بیشتر از ماندگانی بودند که لابد خود را بیشتر از رفتگان محق به کنار زدن وجدان ملی به میان کشیده شده توسط ایشان دیدهاند. این گروه ادلهای را در تقابل با سخنان دکتر ژاله آموزگار به میان کشیدند که همانقدر که درست بود، نادرست هم بود!
به این ترتیب که دکتر آموزگار یگانه موضوع را از منظر خیر عمومی و مصلحت ملی مطرح کردهاند که این موج لجامگسیخته مهاجرت جمعی و حتمی به زیان کشور است، اما منتقدان از منظر منافع فردی یا حداکثر افراد، با ادلهای خالی از ارزشمداری میهن و اولیت بخشیدن به فرد، آن را نفی کردند.
تا اینجای کار هم البته اگر منتقدین متوجه تفاوت نظرگاه باشند ایرادی ندارد و اشکال از آنجایی پیدا میشود که منتقدین فردمحور موضع خود را مبتنی بر خیر عمومی قلمداد کنند و نسخه محیرالعقول مغایر با خیرخواهی جمعی بانوی آموزگار یگانه را به عنوان گزینه ملی مطرح کنند. در مواردی هم عدهای البته دیگر بیش از حد و اندازهشان درفشانی کردند.
مانند آن به اصطلاح خانم نورسیدهای که در پی نسبت خانوادگی با جانباخته نوجوانی به ناگهان امر اندیشمندی و یا مبارزی برایش مشتبه شده است، مدعی صاحبنظری و مبارزه و دغدغهمندی در تقابل با بانویی میشوند که بیش از نیمقرن پیش از سوربون دانشآموخته شده و به ایران بازگشته و به تحقیق و تدریس در تاریخ و فرهنگ ایران پرداخته و در این سالها برادرش دکتر سیروس آموزگار که وزیر کابینه دکتر شاپور بختیار بوده زندانی و سپس فراری شده، همکارش دکتر احمد تفضلی در جریان قتلهای زنجیرهای به قتل رسیده، ولی با این حال آنچنان ایستاده تا موقعیت اساطیر و فرهنگ باستانی ایران را که آنچنان مورد غضب بوده که جان همکارش را هم بستانند، در آکادمی و فضای فرهنگی عمومی کشور تثبیت کند.
به این ترتیب است که ادعای لحاظ کردن خیر عمومی در تقابل با نه فقط سخنان که همین سابقه ژاله آموزگار، اگر نه محال که دشوار است. حتی نمیتوان به او گفت که تنها به معلول اشاره کرده و علت را نگفته است.
او خود با طرح این پرسش که ایران را به که میسپارید به علت اشاره و تسلیم میهن به علت را نکوهیده است ...
نظر