همه چیز از همه جا!!!

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • 2FAN
    عضو فعال
    • Nov 2020
    • 1051

    #586
    پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

    مرسی
    قبلا اینو خوندم حتی قرص ب12 هم خودم اما خوب نشدم
    نمیدونم سایر مطالبش هم نمیفهمم چیه
    در هر حال ممنونم
    https://chromewebstore.google.com/detail/free-vpn-for-chrome-vpn-p/majdfhpaihoncoakbjgbdhglocklcgno/reviews

    نظر

    • taghdir
      عضو عادی
      • Aug 2015
      • 36

      #587
      پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

      با سلا م اگر در توانتان هست برید خون بدهید من هم همین تور میشدم رفتم به پیشنهاد دوستی خون دادم تا مدتی خوب شدم البته من از یکی از رکهای دست چپم دکتر یک سرنگ کامل ازم خون گرفت اسم ین کار رافراموش کردم اما از حجامت خیلی بهتره وهر ماه دو بار این کار انجام بدهید انشالله خوب مشید

      نظر

      • vion
        عضو فعال
        • Oct 2020
        • 825

        #588
        پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

        در اصل توسط 2FAN پست شده است View Post
        سلام
        ببخشید اومدم یه سوال بپرسم کسی تجربه داره جواب بده
        من مدتی هست از خواب پا میشم انگشت دستام تو خواب و اول که بیدار میشم درد میگیره
        دکتر نرفتم گفتم خودش خوب میشه اما خوب نشده
        کسی تجربه اش داره و چرااااااا
        چیکار کنم خوب بشوم
        اعصابم هم خوبه و راحتم
        وقتی بیدارم و طول روز خوبه
        مرسی اگه بگید راهنمایی کنید ممنونتون میشم
        سلام
        دستات تون سوزن سوزن و یا به عبارتی مور مور هم میشه؟
        غالبا این جور درد ها به دلیل کمبود ویتامین Dهست
        البته حتما آزمایش بگیرین تا مطمئن بشین
        نگران نباشین... زیاد چیز مهمی نیست
        ارادت

        نظر

        • window
          ستاره دار (1)
          • Nov 2020
          • 242

          #589
          پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

          عبرت
          در انقلاب مشروطه شیخ فضل الله نوری از پیشگامان و بزرگان بود
          اما پس از پیروزی اوضاع تفاوت کرد
          1- برایش تفکیک قوا به مقننه و مجریه و قضاییه قابل قبول نبود اصلا قابل هضم نبودو آنرا خلاف نظریات و احکام اسلام می دانست
          2- اصل تساوی را اصلا قبول نداشت و آن را خلاف تعلیمات قرآن می دانست و میگفت اینها از غرب آمده و مختص انجاست
          3-او می گفت شش نفر فقیه و یا شبیه این باید بر مصوبات مجلس نظارت کنند تا خلاف اسلام نباشد
          اینها اصل داستان مخالفتِ دشمنانه ی ایشان با مشروطه شد
          البته کارهایی هم انجام داد بود که خیلی به مزاج مردم و دین گرایان خوشایند نبود
          در نهایت مشروطه راه دیگری رفت و دادگاهی تشکیل شد و او را اعدام کرد
          اتفاق بزرگی بود . برزگترین های شیعه برچوبه ی دار رفت. مردم سنتی و دیندار هم هیچ اعتراضی نکردند و راضی هم بودند
          این اعدام ، بی شک ، بزرگترین شکست حوزه ی علمیه از تاریخ ایران است
          هرچند دادگاهی که این حکم را داد هم معمم بود
          عکس العمل حوزه در تاریخ بعد از آن چه بود
          70 سال بعد جریانات سال 1357 اتفاق افتاد
          اما اینبار رهبر جدید(روح االله خمینی)، دقیقا متوجه بود که باید چه کند
          1- تفکیک قوا به مقننه و مجریه و قضاییه که دهها سال برای همه پذیرفته شد بود را مغایر با قوانین اسلام ندانست و واقعا حوزه در این 70 سال فهمیده بود که رهبر قبلی(شیخ فضل الله نوری) اشتباه کرده بود همانطور که بعد از 40 سال امروز فهمیده اند که موسیقی حرام نیست و سینما حرام نیست و شطرنج حرام نیست و ....
          2- اصل تساوی را هم در آراء کاملا مورد قبول دانست و دیگر تفاسیر «طالبانی» برای آیاتی مانند هل یستوون الذین یعلمون و الذین لا یعلمون ، محلی از اعراب نداشت
          این را به هم به یمن تفسیرهای جدید و کاملا معقولتر در دست داشت
          البته طالبان در افغانستان هم اکنون با این مطلب فوق کاملا آشناست.
          3- و اما مورد سوم که همه مستحضرید وشورای نگهبان را تاسیس کرد و این تنها مورداز آن 3 مورد بود که همچنان بر عقیده ی قبلی پا فشردند و نتایج آن را در انتخاب روسای جمهور و نمایندگان مجلس دیده اید این شیوه در تمام کشور تبدیل به عادت شد و کثرت مدیران نالایق را شاهد هستیم
          =======
          ای کاش ای کاش این مورد سوم هم کنار گذاشته بود و هم اینک ایران متفاوتی را شاهد بودیم
          =====
          و اما موضوع اعدام:
          برای اینکه کسی دیگر جرات نکند به حریم حوزه اهانت نکند و خدای نکرده ، رهبر در دادگاه محاکمه شود و احیانا به دار آویخته نشود،باید مقدس سازی را تئوریزه می کردند و
          واز اینجا بود که تئوری ولایت مطلقه فقیه پدید آمد
          وطبق این تئوری اطاعت از ولی فقیه اطاعت از خداست و صحبت های او صحبت های خداست
          چه برسد به اینکه کسی بخواهد از ایشان شکایت داشته باشد
          یا قرار بشود استیضاح بشود و یا در دادگاهی محاکمه شود
          چه برسد به اینکه مجرم شناخته شود و به دار آویخته شود
          و به این ترتیب حوزه ی علمیه انتقام خون شیخ فضل الله نوری را از تاریخ ایران گرفت
          وچه انتقام سختی بود این انتقام
          "تئوری ولایت مطلقه فقیه ، انتقام بزرگِ حوزه ی علمیه از تاریخ ایران بابت اعدام شیخ فضل الله نوری بود"
          ======
          مطمئنا این پایان داستان تاریخ ایران نیست
          تاریخ ایران این معضل را هم در لا به لای زمان هضم خواهد کرد و زمانی خواهد رسید که هیچ نامی از نوری یا خمینی و یا بعدی ها بر بلندای تاریخ خود نخواهد دید
          اما اشتباه بعضی از روشنفکران مانند جلال آل احمد که از شیخ فضل الله نوری یک قدیسه ساخت باعث شرمندگی ایران است
          جلال آل احمد را فقط به خاطر همین اشتباه باید جلال آل احمق دانست
          هیچ کس مورد سوم را آنالیز نکرد و امروز بعد از 120 سال نتایجش را در زندگی مردم می بینیم
          اگر امروز اینها را می نویسم فقط به خاطر آنست که بگویم
          موضوع میزان رشد نقدینگی و سود بانکی بالای 4% در 100 سال دیگر مورد تمسخر تاریخ ایران خواهد بود
          و در آن زمان همه به ما به دیده ی تحقیر خواهند نگریست.
          آخرین ویرایش توسط window؛ 2022/08/17, 22:46.

          نظر

          • بامبو
            عضو فعال
            • Feb 2015
            • 467

            #590
            پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

            "یادداشت‌های پنج ساله" نوشته‌ی گابریل گارسیا مارکز

            ? در هشتم ماه مه سال ۱۹۰۲ کوه آتشفشان لاپله در جزیره مارتینیگ فعال شد و در عرض چند دقیقه بندر سان پیر را نیست و نابود کرد و تمام سی هزار سکنه آن‌جا را در زیر مواد مذاب آتشفشانی مدفون ساخت.

            فقط یک نفر به اسم لوجر سیلواریس، تنها زندانی آن‌جا، زنده ماند. آن هم به‌خاطر این‌که او را در سلولی آسیب‌ناپذیر حبس کرده‌بودند؛ سلولی که خاصِ او بنا کرده بودند تا هرگز نتواند فرار کند.

            ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

            ? پی‌نوشت:

            ?? زندگی گاهی چقدر شوخ‌طبع می‌شود!

            نظر

            • window
              ستاره دار (1)
              • Nov 2020
              • 242

              #591
              پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

              زَمانی پادِشاهِ بیسوادیحُکومت کرده بر خلق بلادی
              ولی او را وزیری نکته دان بود
              که آگاه از مرام مردمان بود
              به روزی با وزیرش گفتگو کرد
              از احوال خلایق پُرس و جو کرد
              که آیا از حکومت این جماعت
              بُوَد راضی و یا دارد شکایت؟
              بگفتا: « خاطرت همواره راحت
              فدای تار مویت جان ملت
              که این مردم نظیرِ برّه باشند
              چه در شهر و چه کوه و درّه باشند
              کسی ناراضی از کار شما نیست
              که درک و جرأت این ادعا نیست
              به هر سو چون بِرانی، می پذیرند
              که همچون گلّه دنبال امیرند »
              ولی سلطان دلش نامطمئن بود
              که او را ترس و نادانی به ژِن بود
              بگفتش: « این سخن در باورم نیست
              که ناراضی میان کشورم نیست »
              بگفتا: « بی خیال از مردمان باش
              خوش و آسوده خاطر هر زمان باش
              که با مردم تو هر ظلمی نمایی
              کسی هرگز نفهمد در خطایی
              اگر باور نداری امتحان کن
              چنین خود امتحانی رایِگان کن،
              بگو هر کس رَوَد از کوچه بیرون
              دهد او سکه ای را طبقِ قانون....»
              پس از آن حکم قانون آنچنان شد
              به هر جا رفت و آمد طبق آن شد
              ولی مردم عوارض را بدادند
              سپس پا از گذر بیرون نهادند
              خبر آمد که آن فرمان شاهی
              شود اجرا به هر جایی که خواهی
              بگفتا پس وزیرش با سماجت
              که: « افزون کن فشارت را به ملت
              برای امتحان از روزِ دیگر
              عوارض را نما تا ده برابر»
              بگفتش: « این عمل مشکل نگردد؟
              بلایی بر تن و بر دل نگردد؟»
              بگفتا: « آنچه می گویم عمل کن
              مخالف گر بدیدی ، پس جدل کن»
              عوارض شد پس از آن ده برابر
              دلیلش هم بُوَد ارزِ شناور
              جماعت همچنان گردن نهادند
              عوارض هر چه تعیین شد، بدادند
              خبر آمد که مردم می پذیرند!
              کماکان هم دعاگوی امیرند!
              خلایق راضی و صندوق دولت!
              چنین پُر شد لذا از جیب ملّت
              از این رو شاه ظالم با خوشی گفت:
              «چه راحت شد فراهم پول هنگفت!
              ولی مردم چرا خِنگ و حقیرند؟
              که از ما هر فشاری می پذیرند!»
              بگفتا: «اینکه اینجا امر سهل است،
              که بیش از این جماعت رام و اهل است
              بگو هر کس که رد شد از خیابان
              یکی از جمله مأمورانِ سلطان،
              کند انگشت خود در گوش آن فرد
              به آرامی و یا با سوزش و درد
              ببین با این عمل هم از جماعت
              نبینی اعتراضی یا شکایت»
              بگفتش: «گوئیا شوخی نمایی!
              فراموشت نمی باشد کجایی؟!
              سَرِ ما را بخواهی بر سَرِ دار؟!
              که دعوت می کنی ما را به این کار!
              بترسم ناگهان شورش نمایند
              برای کودتا کوشش نمایند»
              بگفتا: « من به جدّی این بگفتم
              مگر من اهل چِرت و حرف مُفتم
              شما راحت چنین فرمان بفرما،
              بلایی گر رسد آن عُهده ی ما....»
              به هر صورت به صد اصرار و اکراه
              پذیرد این ستم را حضرتِ شاه
              پس از چندی خبر آمد خلایق
              بُوَد راضی در این حال و دقایق!
              ولی سلطان خبر باور نمی کرد
              خیالی هم چنین در سر نمی کرد
              که آخر از چه رو اقشار ملّت!
              تحمّل می کند باج و اهانت؟!!......
              بگفتا: « من خودم باید ببینم
              لذا باید که با مردم نشینم....»
              از این رو مردمان را مژده دادند،
              تصاویر و بَنِر هر جا نهادند،
              که می آید فلان جا در فلان روز
              به دیدار شما سلطان دلسوز!
              خلایق را چنان شوری بپا شد
              که صدها تن به زیر دست و پا شد!
              بیامد شاه و گفتا در سخن لاف
              امان از دست آن سلطان حرّاف
              بگفتا: « ..... من خودم خدمتگزارم
              به جز فکر شما کاری ندارم....»
              تملّق ها میان گفتگو کرد
              سپس از حال مردم پرس و جو کرد
              بگفتا: « .... گر کسی را مشکلی هست،
              شکایت یا اگر دردِ دلی هست،
              برای حلِّ آن مشکل بیاید،
              کنون با خادمش مطرح نماید »
              ولیکن آن میان از وضع موجود
              کسی نا راضی و شاکی نمی بود
              جماعت بهر سلطان شد دعاگو
              یکایک مُخلص و یار و ثناگو
              ولی یک دفعه مردی با جسارت
              به عکس دیگران گفت از خسارت!
              بگفتا: « هر که را اهل نجات است
              عمل بر امر شاه از واجبات است
              مضافا وضع کشور خوب و عالی است،
              خدا را شکر بی حد، معضلی نیست،
              فقط چون رفت و آمد ها زیاد است،
              ترافیک شدیدی در بلاد است،
              لذا مشکل بُوَد کمبود مأمور
              برای اَخذِ پول و فعل ناجور
              که ساعتها به صف جان می ستانند،
              که انگشتی به گوش ما رسانند
              لذا خواهش کنم در حدِّ مقدور
              کنون افزون شود تعداد مأمور،
              که بار از دوش این ملت بگیرد
              روال کار ما سرعت بگیرد »
              بزد چشمک به سلطان پس وزیرش،
              به این معنی که دیدی عیب و گیرش؟!
              لذا سلطان شِکر شد در دلش آب
              ولیکن زد تَشَر با حفظ آداب
              بگفتا: « از چه رو کاری نکردید؟
              بلا نسبت شما مسئول و مَردید؟!
              شما را می دهم این لحظه دستور
              کنید السّاعه استخدامِ مأمور
              که دیگر مردمان در صف نمانند
              سُرود خوشدلی هر جا بخوانند »
              بگفتا پس وزیرش با سیاست
              که: « ای سلطان ببخشا از کرامت
              کنون مأمور خود افزون نماییم
              از این بُحران وطن بیرون نماییم »
              جماعت یک صدا از جا پریدند
              هورایی خاطر سلطان کشیدند
              پس از آن مردمان راضی برفتند!
              کلید مشکلات خود گرفتند! ......
              لذا سلطان که مردم را چنین دید،
              به هنگام سواری بهترین دید،
              بگفتا با وزیرش: « این جماعت،
              که باشند اینچنین غرقِ حماقت،
              بُوَد لازم که بیش از این بکوشیم
              به هر نحوی خلایق را بدوشیم ....»
              مقرر شد قوانینی پُر از جور
              که ملّت لِه شود هر گونه، هر طور
              جرائم شد مُقرر بهرِ هر فرد،
              که بند کفش خود درکوچه شُل کرد
              دلیلش هم بیان شد اینکه شاید
              خطر از بهر آن خاطی بیاید....
              چنان شد عاقبت کارِ حکومت
              که از پول هوا نگذشته دولت
              برای هر تَنَـفّس در دو نوبت
              طلب شد پول آن از جیب ملّت
              از این رو چون خلایق در فشارند
              سر هم پس کلاهی می گذارند
              یکایک جان یکدیگر بگیرند،
              که خود از شدّت سختی نمیرند
              سه نوبت هم سه جا کاری نمایند
              که از انجام خرجی بر بیایند ....
              اگر ظلم و جفا در کشوری هست،
              تجاوز بر حقوق دیگری هست،
              به دقت گر ببـینی مرکز آن
              بُوَد در کاخ کج بنیان سلطان
              به جایی زشت و زیبا گر زیاد است
              نشان از حاکمان آن بلاد است
              رَوَد دنبال حاکم هر جماعت
              اگر نیکی نماید یا جنایت
              در آنجا هم که حاکم شد ستمگر
              نیامد از جماعت کارِ دیگر:
              .... برادر می رُبود اموال خواهر
              همان خواهر بزد تیغی به مادر
              غریب و محرم و همسایه و دوست
              بکَند از هر که شد، در آن وطن پوست
              عجب اوضاع آنان خر تو خر بود
              که آتش از وزیر بی پدر بود....
              بدینسان گوهر انسان بدل شد
              میان مردمان ضرب المثل شد:
              اگر حاکم نماید دفعه ای « قوز»
              کند ملّت پی اش پیوسته «چلغوز»
              ولی فواره چون تا حد سر گشت
              ندارد چاره ای جز راهِ برگشت
              پس از چندی به ظلم و جور و بیداد
              بر آمد از جماعت داد و فریاد
              جماعت خسته از آن وضعِ موجود
              بپا شد یک صدا چون آتش و دود
              به سوی حاکمِ ظالم خروشید
              کفن بر قامت سلطان بپوشید
              پس از آن ماجرای انقلابی
              حکومت شد در آنجا انتخابی
              لذا مردم کسی را برگزیدند
              که جز نیکی از او چیزی ندیدند
              مقرر شد در آنجا عدل و انصاف
              جماعت شد دگر از هر بدی صاف
              به نسبت حاکمان را با خلایق،
              مَثَل باشد: « خلایق هر چه لایق »...




              نظر

              • آگراداد
                عضو فعال
                • Dec 2017
                • 424

                #592
                پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

                از ماست که بر ماست.

                نظر

                • اسد-ص
                  ستاره دار(5)
                  • Feb 2011
                  • 683

                  #593
                  پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

                  سلام دوستان میخوام تسه بخرم برای گرفتن وام اطلاعات کافی از کجابگیرم . که هم درست بخرم هم ارزان تشکر

                  نظر

                  • ordeal
                    عضو فعال
                    • Apr 2012
                    • 608

                    #594
                    پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

                    نتایج کنکور تحصیلات تکمیلی اعلام شد
                    ضمن تبریک به عزیزان پذیرفته شده لازم دانستم
                    در خصوص تحصیل در دانشگاه های ایران نظر شخصی خودم و البته تجربه تحصیل و تدریس خودم را با شما به اشتراک بگذارم :

                    اول : اینکه تحصیل در دانشگاه های ایران در مقطع تحصیلات تکمیلی در به جز تعداد محدودی از آنها متاسفانه بار علمی آنچنانی برای شما نخواهد داشت و سرفصل های ما در بسیاری از دروس به روز نیستند.

                    دوم : تحصیل در اکثر دانشگاه های ایران به دلیل تئوری زدگی تضمین کننده این نخواهد بود که بتوانید تخصص عملی پیدا کرده و شغل مناسب پیدا کنید.

                    سوم : تحصیل در مقطع تحصیلات تکمیلی اگر به منظور ورود به بازار کار باشد ممکن است در اکثر موارد باعث عقب افتادگی مالی شما در مسیرتان شود، زیرا هزینه هایی که در طول ۲ تا ۳ سال تحصیل پرداخت میکنید به علاوه به اصطلاح "هزینه فرصت"ی که از دست میدهید (فرصت ۲ تا ۳ سال کار در بازار و کسب درآمد و تجربه) از نظر من باعث میشود شما به لحاظ مالی عقب بیوفتید.

                    چهارم : اگر علاقه مند به فضای دانشگاه و تحصیل هستید و اگر تفکیک جنسیتی، تذکرات حراست دانشگاه،اخراج و تصفیه اساتید و مواردی از این دست برایتان آزاردهنده نیست شاید بتوان گفت دانشگاه برای شما ممکن است مفید باشد.

                    پنجم : اگر به دنبال مدرک تحصیلی هستید، که خب این بحث دیگری است.

                    راهکارهای جایگزین :

                    برای یادگیری : یوتیوب، پلتفرم های آموزشی خارجی و موسسات داخلی معتبر

                    برای مدرک : مدارک پلتفرم های خارجی به مراتب معتبر تر از اکثر دانشگاه های داخلی است.

                    برای خروج از کشور جهت تحصیل: تجربه نشان داده مهاجرت با مدرک کارشناسی ساده تر است و مزیت های دیگری نیز دارد که از حوصله بحث خارج است.

                    برای مهاجرت شغلی : قطعا و یقینا تخصص عملی به مراتب مهمتر از مدرک دانشگاه های ایران است.
                    اول دفتر به نام ایزد دانا
                    صانع پروردگار حی توانا

                    نظر

                    • سعید محتشم
                      عضو عادی
                      • Jul 2015
                      • 239

                      #595
                      پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

                      بی شرفی صادقانه

                      | محسن خیمه دوز


                      در شرکت لاستیک دنا مدیر خرید خارجی قطعات برق و الکترونیک بودم. و به مدت یک دهه واحد خرید خارجی را ساماندهی کردم و از یک محفل سه، چهار نفره به ساختاری بیست نفره و در زیر مجموعه‌های متفاوت سازمانش دادم، شامل: واحد دریافت سفارشات از کارخانه، واحد ‌دریافت پروفورما از تولیدکننده خارجی و ثبت سفارش برای فروشنده، واحد تخصیص ارز و گشایش اعتبار، واحد بیمهٔ داخلی و بین‌المللی، واحد قراردادهای پروژه‌ها، واحد حمل و نقل خارجی، واحد ترخیص ‌و گمرکات، واحد حمل داخلی و تحویل جنس به کارخانه.
                      در طول این مدت، هم کیفیت لاستیک‌های دنا بالا رفت، هم فروش آن به سودهای میلیاردی رسید.

                      سهام اصلی این شرکت متعلق به بریجستون ژاپن بود که سازمان صنایع ملی آن را خرید و نامش را به دنا (نام کوهی در شیراز) تغییر داد.

                      ناگهان در اوج سودآوری تصمیم گرفتند شرکت دنا را خصوصی‌سازی کنند. آن را به مزایده گذاشتند و نهایتا تشکیلاتی به نام «بنیاد فاطمیه قم» برنده شد. بعدا مشخص شد که مزایده‌ای در کار نبوده و این بنیاد از طریق روابط، صاحب شرکت شده. برای فروش شرکت دنا صد میلیارد تومان قیمت گذاشته بودند.

                      بنیاد آن را به ده میلیارد تومان دریافت کرد. ده میلیارد را هم قسط‌بندی کردند ماهی یک میلیارد تومان پرداخت شود. بعد از پرداخت قسط اول، مابقی اقساط بخشیده شد. و صاحبان جدید شرکت همان قسط ‌اول را هم از نقدینگی شرکت پرداخت کردند. یعنی سازمان صنایع ملی شرکت دنا را به بنیاد فاطمیه قم هدیه کرد.

                      بنیاد فاطمیه قم هم سه کار کرد:

                      ۱- ساختمان دفتر مرکزی دنا در انتهای خیابان جردن را تخریب و به یک برج تجاری تبدیل کرد. (این دفتر، معماری زیبایی داشت که می‌توانست تبدیل به موزه شود ولی تخریب شد. یکی از سکانس‌های فیلم «عروسی خوبان» ساخته محسن مخملباف در همین محل فیلمبرداری شد).

                      ۲- لاستیک با کیفیت و سودآور دنا به لاستیک بی‌کیفیت و زیان‌ده تبدیل شد و شرکت دنا در بورس به لیست سیاه رفت.

                      ۳- اخراج کارشناسان، مدیران و مهندسان در دستور کار قرار گرفت. که یکی از آن‌ها هم من بودم.

                      فردی هم که رئیس بنیاد فاطمیه قم بود، محمد یزدی بود.(رئیس سابق قوه قضائیه)

                      از مدیریت شرکت، شکایت کردم. قوه قضائیه دو سال من را دواند. بعد از دو سال، قاضی پرونده به من گفت: حق با توست ولی من نمی‌توانم به نفع تو رأی صادر کنم. یا رضایت بده پرونده مختومه شود، یا مجبورم علیه تو رأی صادر کنم. علت را که پرسیدم گفت: کسی که تو علیه‌اش شکایت کردی (محمد یزدی) رفیق رئیس من است (دری نجف‌آبادی، رئیس وقت دیوان عدالت اداری) اگر به نفع تو رأی دهم بازنشستگی من خراب می‌شود.

                      من هم گفتم رضایت نمی‌دهم و تو هم هرکاری که می‌خواهی بکن. و فی‌البداهه این جمله به زبانم آمد و به او گفتم:
                      تو صادق‌ترین بی‌شرف قوه قضائیه هستی.
                      و دیگر نه او را دیدم، نه شرکت را، نه یزدی را.

                      قاضی بازنشسته شد.
                      شرکت دنا به فنا رفت.
                      یزدی هم مرد.

                      ✅ @karkhone

                      نظر

                      • bahramkhaliran
                        عضو جدید
                        • Sep 2020
                        • 812

                        #596
                        پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

                        در اصل توسط سعید محتشم پست شده است View Post
                        بی شرفی صادقانه

                        | محسن خیمه دوز


                        در شرکت لاستیک دنا مدیر خرید خارجی قطعات برق و الکترونیک بودم. و به مدت یک دهه واحد خرید خارجی را ساماندهی کردم و از یک محفل سه، چهار نفره به ساختاری بیست نفره و در زیر مجموعه‌های متفاوت سازمانش دادم، شامل: واحد دریافت سفارشات از کارخانه، واحد ‌دریافت پروفورما از تولیدکننده خارجی و ثبت سفارش برای فروشنده، واحد تخصیص ارز و گشایش اعتبار، واحد بیمهٔ داخلی و بین‌المللی، واحد قراردادهای پروژه‌ها، واحد حمل و نقل خارجی، واحد ترخیص ‌و گمرکات، واحد حمل داخلی و تحویل جنس به کارخانه.
                        در طول این مدت، هم کیفیت لاستیک‌های دنا بالا رفت، هم فروش آن به سودهای میلیاردی رسید.

                        سهام اصلی این شرکت متعلق به بریجستون ژاپن بود که سازمان صنایع ملی آن را خرید و نامش را به دنا (نام کوهی در شیراز) تغییر داد.

                        ناگهان در اوج سودآوری تصمیم گرفتند شرکت دنا را خصوصی‌سازی کنند. آن را به مزایده گذاشتند و نهایتا تشکیلاتی به نام «بنیاد فاطمیه قم» برنده شد. بعدا مشخص شد که مزایده‌ای در کار نبوده و این بنیاد از طریق روابط، صاحب شرکت شده. برای فروش شرکت دنا صد میلیارد تومان قیمت گذاشته بودند.

                        بنیاد آن را به ده میلیارد تومان دریافت کرد. ده میلیارد را هم قسط‌بندی کردند ماهی یک میلیارد تومان پرداخت شود. بعد از پرداخت قسط اول، مابقی اقساط بخشیده شد. و صاحبان جدید شرکت همان قسط ‌اول را هم از نقدینگی شرکت پرداخت کردند. یعنی سازمان صنایع ملی شرکت دنا را به بنیاد فاطمیه قم هدیه کرد.

                        بنیاد فاطمیه قم هم سه کار کرد:

                        ۱- ساختمان دفتر مرکزی دنا در انتهای خیابان جردن را تخریب و به یک برج تجاری تبدیل کرد. (این دفتر، معماری زیبایی داشت که می‌توانست تبدیل به موزه شود ولی تخریب شد. یکی از سکانس‌های فیلم «عروسی خوبان» ساخته محسن مخملباف در همین محل فیلمبرداری شد).

                        ۲- لاستیک با کیفیت و سودآور دنا به لاستیک بی‌کیفیت و زیان‌ده تبدیل شد و شرکت دنا در بورس به لیست سیاه رفت.

                        ۳- اخراج کارشناسان، مدیران و مهندسان در دستور کار قرار گرفت. که یکی از آن‌ها هم من بودم.

                        فردی هم که رئیس بنیاد فاطمیه قم بود، محمد یزدی بود.(رئیس سابق قوه قضائیه)

                        از مدیریت شرکت، شکایت کردم. قوه قضائیه دو سال من را دواند. بعد از دو سال، قاضی پرونده به من گفت: حق با توست ولی من نمی‌توانم به نفع تو رأی صادر کنم. یا رضایت بده پرونده مختومه شود، یا مجبورم علیه تو رأی صادر کنم. علت را که پرسیدم گفت: کسی که تو علیه‌اش شکایت کردی (محمد یزدی) رفیق رئیس من است (دری نجف‌آبادی، رئیس وقت دیوان عدالت اداری) اگر به نفع تو رأی دهم بازنشستگی من خراب می‌شود.

                        من هم گفتم رضایت نمی‌دهم و تو هم هرکاری که می‌خواهی بکن. و فی‌البداهه این جمله به زبانم آمد و به او گفتم:
                        تو صادق‌ترین بی‌شرف قوه قضائیه هستی.
                        و دیگر نه او را دیدم، نه شرکت را، نه یزدی را.

                        قاضی بازنشسته شد.
                        شرکت دنا به فنا رفت.
                        یزدی هم مرد.

                        ✅ @karkhone

                        سلام
                        حکومتی که طی 43سال ارزش ریال رانسبت به طلا30000برابرکم می کند!
                        آن حکومت جنگ باخالق هستی رااساس وبنیان خود قرارداده است تا ریشه مسلمانی راازروی زمین برکند!
                        قانو ن گذاشته داشتن طلاوارز خارجی جرم است!
                        خدا لعنت کندظالم راوحامی ظالمرا!
                        بلی گذشت زمان همه آثاروعمل کرد آدمی رانشان می دهد!

                        نظر

                        • window
                          ستاره دار (1)
                          • Nov 2020
                          • 242

                          #597
                          پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

                          نظر

                          • MOSTAFAVI
                            Banned
                            • Jun 2012
                            • 5636

                            #598
                            پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

                            به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، حاضران در مراسم اعلام پادشاهی چارلز سوم شاهد حضور یک مشارکت کننده ویژه در این مراسم بودند. در این مراسم یک بُز با نام «شنکین» نیز حضور داشت.

                            شنکین نیروی رسمی گردان سوم سلطنتی پادشاه بوده و در مراسم روز یکشنبه که اعلام پادشاهی چارلز سوم بود شرکت کرد. در این مراسم، 26 نفر از گردان سوم سلطنتی نیز حضور یافتند.

                            شنکین، طلسم بز سنتی پادشاه بوده و هنگ‌‌های مختلف نام‌های متفاوتی برای بزهای مربوط به خود دارند.

                            این بزها همانند دیگر نیروهای سلطنتی می‌توانند ترفیع و تنزل رتبه داشته باشند. این بزها دارای شماره و درجه بوده و شنکین در حال حاضر یک سرجوخه است.

                            یک طلسم بز سابق به دلیل بدرفتای در مراسمی، تنزل رتبه یافته بود. این بزها اغلب از سربازان رتبه‌های بالاتری داشته و حتی حقوق دریافت می‌کنند.:.thumbsupsmileyanim


                            نظر

                            • طيب
                              عضو فعال
                              • Nov 2010
                              • 3080

                              #599
                              پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

                              سلام و عرض ادب و احترام

                              کشته شدن خانم مهسا امینی را تسلیت عرض مینمایم

                              این فوت هر علتی داشته باشه بازهم عاملین مقصر هستند

                              البته عامل اصلی ساختارهای غلط آموزش و پرورش است وکلا نظام

                              امر به معروف و نهی از منکر دقیقا برای عملکردهای صاحبان قدرت است نه برای دیده شدن دوتار مو

                              شیخان نهروان دزدی هایتان زبانزد عام و خاص شده

                              ننگ بر شما باد

                              باوجود دزدی ها وغارت ها و چپاول مردم و اختلاس ها وووو امر به معروف و نهی از منکر مسیرش مشخص است

                              ننگ بر عاملین

                              نظر

                              • کروکودیل
                                عضو فعال
                                • Aug 2020
                                • 3631

                                #600
                                پاسخ : همه چیز از همه جا!!!

                                در اصل توسط طيب پست شده است View Post
                                سلام و عرض ادب و احترام

                                کشته شدن خانم مهسا امینی را تسلیت عرض مینمایم

                                این فوت هر علتی داشته باشه بازهم عاملین مقصر هستند

                                البته عامل اصلی ساختارهای غلط آموزش و پرورش است وکلا نظام

                                امر به معروف و نهی از منکر دقیقا برای عملکردهای صاحبان قدرت است نه برای دیده شدن دوتار مو

                                شیخان نهروان دزدی هایتان زبانزد عام و خاص شده

                                ننگ بر شما باد

                                باوجود دزدی ها وغارت ها و چپاول مردم و اختلاس ها وووو امر به معروف و نهی از منکر مسیرش مشخص است

                                ننگ بر عاملین
                                وقتی پدر زنت علم الهدی باشه

                                باید گشت ارشاد راه بندازی! هر چند اندک فایده ای نداشته باشه

                                هر چند هیچ فایده و خاصیتی جز اذیت کردن مردم نداشته باشه....

                                با ۱۰ دیقه وو۴۰ دیقه جلسه کسی ارشاد نمیشه..

                                استاد کار بیهوده کردنن...و هدر دادن وقت و انرژی خودشون و ملتشون

                                ***

                                کافیه یه بار برید مشهد نماز جمعه تا علم الهدی تندرو رو بشناسید:D
                                آخرین ویرایش توسط کروکودیل؛ 2022/09/18, 13:24.

                                نظر

                                در حال کار...
                                X