پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
یک مصری به ایران آمده و از اینکه تقریباً هیچکس در خیابانهای تهران روزه نیست، متعجب است. در ویدئوی خود میگوید ایران تنها کشور مسلمانی است که میبینم مردمش به ماه رمضان هیچ اعتنایی ندارند.
واقعیت آن است که برای هر ناظر بیرونی بیطرف، کاملا آشکار است که جامعه ایران با سرعت دارد به یک جامعه کاملا سکولار و حتی در مواردی لائیک بدل میشود.
اگر این گزاره را بپذیریم، باید الزامات آنرا نیز مورد توجه قرار دهیم.
اولین نکته آن است که جامعه ما به نوعی «توسعه از پایین» رسیده است و تنها مانع بر سر راه او حکومت است.
این نکته از آنجهت قابل توجه است که کسانیکه سیستم پادشاهی را مترادف «توسعه آمرانه» بنسلمانی میبینند و از آن انتقاد میکنند، عمدا یا از روی جهلی بسیار عمیق، تفاوتهای بنیادین ایران با همه کشورهای اسلامی را نادیده میگیرند.
بگذریم که سیستم پادشاهی مدنظر پادشاهیخواهان در زمانه کنونی، اساساً قرابتی با توسعه آمرانه کشورهایی نظیر عربستان یا امارات و کویت ندارد.
دومین نکته، نوع برخورد حکومت با سکولار شدن جامعه است.
راستش من هم اگر جای آخوند بودم، همین کارهایی را میکردم که الان حکومت درحال انجام آنهاست،
چون گزینه دیگری نداشتم.
پررنگ کردن مناسک دینی و سختگیری در انجام آندسته از شرعیات که نمود اجتماعی دارند مانند حجاب.
و اگر موفق نمیشدم - کما اینکه آخوند موفق نشد - تنها راه ممکن که باقی میماند، دستکاری در ترکیب جمعیتی است.
سیاستهای مهاجرتی، پررنگتر شدن حضور افغانهای بنیادگرا در شهرهای مذهبی، اعطای کرسی تدریس به اعضای حشد در دانشگاه مادر و... همگی از این قبیلاند.
در چنین شرایطی، تنها گزینه پیش روی جامعه برای مقابله، اتمیزه کردن آن از طریق تقویت ملیگرایی تا سرحد ممکن است.
مهاجر بنیادگرایی که توسط جامعه میزبان پس زده شود، ماندگار نخواهد شد.
این البته فاشیسم نیست.
ما مانند آن میزبان مهماننوازی هستیم که الان امکان پذیرایی نداریم. سقف خانه نم داده، دیوارها طبله کرده، در یخچال گوشت نداریم، فرش زیر پایمان را برای تسویه اقساط دادهایم. طلبکارها هر روز مقابل خانه ابرویزی میکنند و...
کدام میزبانی، هرچقدر مهماننواز، در چنین شرایطی قادر به پذیرایی است؟
تغییر ترکیب جمعیتی همان سیاستی بود که بشار اسد در سوریه در پیش گرفت و تنها چیزیکه مانع او شد، تمسک گروههای مخالف به پانعربیسم و احساسات ناسیونالیستی بود.
که اگر نبود دخالت جمهوری اسلامی، کار تمام بود.
بشار حتی بر خود دمشق نیز کنترل کاملی نداشت که آخوند مستقیماً به کمکش آمد و رفت، آنچه که رفت.
اینکه میبینیم کسانی با کلیدواژه «فاشیسم» به جنگ ملیگرایی آمدهاند، به همین دلیل است.
یاوران پیدا و پنهان آخوند میدانند که تمسک به ایران و به یک ملیگرایی ارتدوکس غالب، تنها راه ممکن برای فشار بر حاکمیت و جلوگیری از پیشبرد بیدردسر طرحهای تغییر ترکیب جمعیتی است.
آنها دارند تیغ ما را کند میکنند.
از برچسبها نترسید و در هر کنش سیاسی و اجتماعی، در جمع خانواده و دوستان و همکاران، در شبکههای اجتماعی، نام ایران را بزرگ بدارید و آنرا فریاد بزنید.
یک مصری به ایران آمده و از اینکه تقریباً هیچکس در خیابانهای تهران روزه نیست، متعجب است. در ویدئوی خود میگوید ایران تنها کشور مسلمانی است که میبینم مردمش به ماه رمضان هیچ اعتنایی ندارند.
واقعیت آن است که برای هر ناظر بیرونی بیطرف، کاملا آشکار است که جامعه ایران با سرعت دارد به یک جامعه کاملا سکولار و حتی در مواردی لائیک بدل میشود.
اگر این گزاره را بپذیریم، باید الزامات آنرا نیز مورد توجه قرار دهیم.
اولین نکته آن است که جامعه ما به نوعی «توسعه از پایین» رسیده است و تنها مانع بر سر راه او حکومت است.
این نکته از آنجهت قابل توجه است که کسانیکه سیستم پادشاهی را مترادف «توسعه آمرانه» بنسلمانی میبینند و از آن انتقاد میکنند، عمدا یا از روی جهلی بسیار عمیق، تفاوتهای بنیادین ایران با همه کشورهای اسلامی را نادیده میگیرند.
بگذریم که سیستم پادشاهی مدنظر پادشاهیخواهان در زمانه کنونی، اساساً قرابتی با توسعه آمرانه کشورهایی نظیر عربستان یا امارات و کویت ندارد.
دومین نکته، نوع برخورد حکومت با سکولار شدن جامعه است.
راستش من هم اگر جای آخوند بودم، همین کارهایی را میکردم که الان حکومت درحال انجام آنهاست،
چون گزینه دیگری نداشتم.
پررنگ کردن مناسک دینی و سختگیری در انجام آندسته از شرعیات که نمود اجتماعی دارند مانند حجاب.
و اگر موفق نمیشدم - کما اینکه آخوند موفق نشد - تنها راه ممکن که باقی میماند، دستکاری در ترکیب جمعیتی است.
سیاستهای مهاجرتی، پررنگتر شدن حضور افغانهای بنیادگرا در شهرهای مذهبی، اعطای کرسی تدریس به اعضای حشد در دانشگاه مادر و... همگی از این قبیلاند.
در چنین شرایطی، تنها گزینه پیش روی جامعه برای مقابله، اتمیزه کردن آن از طریق تقویت ملیگرایی تا سرحد ممکن است.
مهاجر بنیادگرایی که توسط جامعه میزبان پس زده شود، ماندگار نخواهد شد.
این البته فاشیسم نیست.
ما مانند آن میزبان مهماننوازی هستیم که الان امکان پذیرایی نداریم. سقف خانه نم داده، دیوارها طبله کرده، در یخچال گوشت نداریم، فرش زیر پایمان را برای تسویه اقساط دادهایم. طلبکارها هر روز مقابل خانه ابرویزی میکنند و...
کدام میزبانی، هرچقدر مهماننواز، در چنین شرایطی قادر به پذیرایی است؟
تغییر ترکیب جمعیتی همان سیاستی بود که بشار اسد در سوریه در پیش گرفت و تنها چیزیکه مانع او شد، تمسک گروههای مخالف به پانعربیسم و احساسات ناسیونالیستی بود.
که اگر نبود دخالت جمهوری اسلامی، کار تمام بود.
بشار حتی بر خود دمشق نیز کنترل کاملی نداشت که آخوند مستقیماً به کمکش آمد و رفت، آنچه که رفت.
اینکه میبینیم کسانی با کلیدواژه «فاشیسم» به جنگ ملیگرایی آمدهاند، به همین دلیل است.
یاوران پیدا و پنهان آخوند میدانند که تمسک به ایران و به یک ملیگرایی ارتدوکس غالب، تنها راه ممکن برای فشار بر حاکمیت و جلوگیری از پیشبرد بیدردسر طرحهای تغییر ترکیب جمعیتی است.
آنها دارند تیغ ما را کند میکنند.
از برچسبها نترسید و در هر کنش سیاسی و اجتماعی، در جمع خانواده و دوستان و همکاران، در شبکههای اجتماعی، نام ایران را بزرگ بدارید و آنرا فریاد بزنید.
نظر