کاربران گرامی بورسی، با توجه به تغییرات اخیر سایت در صورت وجود هر گونه مشکل در استفاده از سایت (درج پیام، عضویت و...) با ایمیل boursy.com[@]gmail.com در ارتباط باشید یا موضوع را در تاپیک «شما بگویید...» درج کنید.
اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
یه نکته ای اینجاهست...چه تفاوتی بین زارمحمد..واون برده گوش بریده داستان سینوهه هست...واقعا علاقه دارم که بدونم...چه عاملی باعث این تفاوت شده...
نظر شخصی بنده : هوش
( و بعضی موارد : سواد )
دو برادر ممکنه دو عدد IQ متفاوت داشته باشند
این علاوه بر ژنتیک و نژاد و تغذیه و...
میتونه هزاران علت دیگه درش دخیل باشه
تجربه های زیستی هم همچنین
بعضی افراد روزگار مسائلی بر سر راهشون قرار میده که عبرت میگیرند
ولی بعضی دیگه این شانس رو نداشتند
یا اینکه برعکس عبرت نگرفتند
شانس داشتن تعلیم و تربیت «درست »
حالا این لغت «درست» تفسیرش قدّ چند جلد کتابه ... بگذریم
وقتی نظام حاکم میخواد ساختارهای خودشو پیاده سازی کنه
یک عده فکر میکنند اگه خودشونو در جریان مسیر رودخونه بیندازند
یعنی همون کاری که سیستم ازشون میخواد ، انجام بدهند
به عنوان عضو مطلوب و مناسب ، در سیستم حل بشه
این باعث میشه کارش بهتر راه بیفته و زندگی راحتتری داشته باشه
ولی یک عده که ما به عنوان بچه های سرتق و ناسازگار میشناسیم
حل شدن در سیستم را ، نوعی سرسپردگی و بردگی میدونند
و بهش تن در نمی دهند
طبیعتاً در بین چرخ دنده های اون سیستم گیر خواهند کرد
و زندگی در اون سیستم براشون با موانعی همراه خواهد بود
لاکن فرق اینها با دسته اول اینه که میفهمند که دارند سواری میدهند
حتی یه عده شون هم میگن «شل کن و لذت ببر »
حتی اینها هم آگاهانه منافع خودشون رو تشخیص دادند
این دسته معتقد هستند که راه درست رو تشخیص داده اند
دسته اول ناخواسته ، حتی اگر منفعتشان در FOOL شدن باشه
لاکن خودشون متوجه اون نیستند ، تفاوت در آگاهی است
(اینو توی فلسفه سیاسی زیاد بحث کردیم ...
مثال فریب بچه برای واکسن زدن)
دسته دوم یا سواری دادن را توهین به شعور خود میدونند
یا آگاهانه اختلاف سطح طبقاتی و هوشی خود با اربابان را پذیرفته اند
نکته این بحث همون آگاهی است.
فرقش توی FOOLپذیر بودن و FOOLناپذیری است
عبارت « مردمِ قدرتمند» که در مبحث دموکراسی گفتم هم همینه
یعنی عموم جامعه دیگه FOOLپذیر نباشند
این میشه یک جامعۀ قدرتمند
در این حالت سیاستمدار و مسئولین
به جای اینکه به فکر FOOL کردن مردم باشند ،
فقط باید به فکر خدمت رسانی باشند و بس .
--------------------------------------
برده سینوهه که فریب نوشته سنگ قبر را خورده بود
قبلاً توسط کسی استحمار شده بود
مثلاً کسی این نوشته ها را به خدایان منسوب کرد
هوش خودش هم در حدی نبود که اینو تحلیل کنه
اما زارممد وقتی میبینه که بهش میگن خدا حق تو رو از اینها میگیره
سوال میکنه کِی ؟ میگه روز قیامت ! این جواب اصلا تو کتش نمیره
چرا توی کت بقیه رفته بود ولی تو کت این نرفته بود
چون زارممد به دلیل هوش یا تجربه زیسته بالا ،
فهمیده بود که « روز قیامت یک فریبه برای « اطاله دادرسی » اطاله ای به طول چند میلیون سال ! و این یعنی دست به سر کردن ...
فهمید که دارند دست به سرش میکنند
تصمیم گرفت منتظر قیامت نمونه ، و خودش شخصاً اقدام کنه .
فیلم «تنگسیر» به کارگردانی «امیر نادری» بر اساس رمانی به همین نام نوشته «صادق چوبک» ساخته شد.
این واقعه در سال شمار تاریخ بوشهر در سال ۱۳۰۲ خورشیدی - دو سال مانده به پایان قاجار- روی میدهد،
و از آن رویداد نقلها دهان به دهان گشته و داستانها پرداخته و فیلمی ساخته میشود؛
محسن حاجی پور در روزنامه شرق نوشت: نخست روایت شایع و شفاهی قصه در میان بوشهریها سینه به سینه میگردد
و در زمان کوتاهی گزارش آن در نشریهای مکتوب میشود.
«رسول پرویزی» سالها بعد داستان کوتاهی با همین مضمون مینویسد
و چندی پس از آن «صادق چوبک» رمان «تنگسیر» را میآفریند،
آفریدهای که الهام بخش فیلمی اقتباسی از «امیر نادری» میشود.
هم رسول پرویزی در داستان «شیرمحمد» و هم صادق چوبک در رمان «تنگسیر» به شواهد تاریخی استناد میکنند، ولی بازهم در بازگفتن داستان اختلافهایی مشروح، مشهود است.
در هفته نامه «استخر» که از نوع تاریخ روایی است، ماجرا سلسله وار روایت شده، متن روانی که جاذبه داستانی اش خواننده را به خود میکشاند تا پیام خبرش را مخابره کند؛ اما به هرحال یک رویدادنامه است و روایتش بر مبنای «این و سپس آن سامان یافته».
در این گزارش تاریخی پنج شوال ۱۳۴۱ هجری قمری همان روزی است که
زائرمحمد بوشهری خانهای از میرزاعبدالکریم بزاز به چهارصد تومان رهن کرده،
شعری که بوشهریها درنگه میکردند چنین بود:
«تفنگی داشتم یه بغل/ اول زدم شیخالی کچل/ دوم زدم گند رجب/ سوم زدم شیخ ابوتراب (قاضی) / شیخ ابوتراب تو کله بی/ دسش تو او هندونه بی…».
بی شک پذیرش این شخصیت در اخبار نشریهها و اسناد و استناد گزارشهای تاریخی میسر نبود، تا ادبیات آن را تعین بخشیده، ماندگار کند و فرینش تازهای از آن ایجاد کند. ما با خواندن رمان «تنگسیر» و نمایش رئالیستی واقعه، قرار نیست به یاد خاطره تاریخی شیرمحمد افتاده، چه خوب چه بد، چه با خوشی چه ناخوشی از آن یاد کنیم، بلکه گفتمان صدق و کذب چوبک در بازآفرینی این ماجرا با بهره بردن از مولفههای تاریخی و بازتاب دیدگاه مسلط و تعهد اجتماعی نویسندهای است که همواره با ستمگران در جنگ است، همواره، چون «تنگسیر».
امیر نادری سالها پیش در نشستی در یک دانشگاه در توضیح چرایی ساختن «تنگسیر» گفته است:
«من تنگسیر را ساختم بهدلیل اینکه کودکیام در بوشهر گذشت. وقتی پدرم کوچک بود «زائرمحمد» را با تفنگ در کوچه دیده بود.»
شاید چهارمین شاخصه داشتن خانواده ( سابقه نسلی ، اگر متهم به اسپرم بازی نشم ) در راستای همون 3 تا شاخصه اول باشه
پدر و مادر و خواهر و برادر و پدر بزرگ عمه و خاله ! وطن پرست ، دارای دنبه ! و مورد اعتماد جامعه بوده باشن ،
یا اگر نخوام موضوع را محدود به اسپرم کنم ( تجربه زیسته خانوادگی )
داشتن ضمانت یک حزب !
===========
چیزی برای به امانت گذاشتن داشته باشه
خمینی ، اسلام را به امانت گذاشت و بجاش ریال چاپ کرد !!! ریال چی شد تهش ؟!
چهارمین مشخصه داشتن چیزی برای گرو گذاشتن ! ضمانت نامه ! اعتبار حزب ! اعتبار تبار و اسپرم ! اعتبار ....
خلاصه هم نشد ، عنوان خلاصه اش با شما
شاید بشه گفت ریشه داشتن!
درود...به نکات جالبی اشاره کردید در این پست و دو پست قبلی
یک سوالی که پرسیده میشه این هست که چرا باید فرد گرایی باشه و جامعه متکی به فرد خاصی باشه.؟؟..یا اینکه دمکراسی باید مستقر بشه بعد به توسعه برسیم...بنظر اکثر جامعه شناسان اولین ضرورت نظم و استقرار است، دوم توسعه، سوم دموکراسی، چهارم عدالت هست...وقتی مثلا روند توسعه کشورها رو نگاه میکنیم واقعا ضرورت اولین شرط که نظم هست رو درک میکنیم...ترکیه ..مالزی...اندونزی و ...افرادی ظهور کردند..که اتفاقا کمی خلق و خوی اقتدارگرایانه در سیاست داشتند..اما نظم رو حاکم کردند...و بعد توسعه رو خلق کردند..کمااینکه ماهاتیر محمد بعد از ۲۲ سال نخست وزیری در مالزی وقتی یک خبرنگار ازش انتقاد میکنه که چرا اینقدر سخت گیر بودید در مورد آزادیهای اجتماعی...میگه « من در یکسری زمینه ها واقعا دیکتاتور بودم شانس آوردم مردم قیام نکردند»!!!
ما نمیتوانیم منکر اهمیت شخص برای ایجاد نظم باشیم...اتفاقا همین مرحله هم کمی چاشنی اقتدارگرایی میطلبه...رضا شاه مرحله اول رو خوب پیش رفت...اما متاسفانه خورد به جنگ جهانی دوم و تبعید از ایران
من نمیدونم چرا برخی فکر میکنند اول دمکراسی باید حاکم باشه...با اینکه مرحله آخر هست...حالا بگذریم از اینکه دمکراسی ذاتا نباید حاکم بشه بلکه باید متولد بشه...اینها البته نظر شخصی بنده هست ممکن هست اشتباه باشه
درود...به نکات جالبی اشاره کردید در این پست و دو پست قبلی
یک سوالی که پرسیده میشه این هست که چرا باید فرد گرایی باشه و جامعه متکی به فرد خاصی باشه.؟؟..یا اینکه دمکراسی باید مستقر بشه بعد به توسعه برسیم...بنظر اکثر جامعه شناسان اولین ضرورت نظم و استقرار است، دوم توسعه، سوم دموکراسی، چهارم عدالت هست...وقتی مثلا روند توسعه کشورها رو نگاه میکنیم واقعا ضرورت اولین شرط که نظم هست رو درک میکنیم...ترکیه ..مالزی...اندونزی و ...افرادی ظهور کردند..که اتفاقا کمی خلق و خوی اقتدارگرایانه در سیاست داشتند..اما نظم رو حاکم کردند...و بعد توسعه رو خلق کردند..کمااینکه ماهاتیر محمد بعد از ۲۲ سال نخست وزیری در مالزی وقتی یک خبرنگار ازش انتقاد میکنه که چرا اینقدر سخت گیر بودید در مورد آزادیهای اجتماعی...میگه « من در یکسری زمینه ها واقعا دیکتاتور بودم شانس آوردم مردم قیام نکردند»!!!
ما نمیتوانیم منکر اهمیت شخص برای ایجاد نظم باشیم...اتفاقا همین مرحله هم کمی چاشنی اقتدارگرایی میطلبه...رضا شاه مرحله اول رو خوب پیش رفت...اما متاسفانه خورد به جنگ جهانی دوم و تبعید از ایران
من نمیدونم چرا برخی فکر میکنند اول دمکراسی باید حاکم باشه...با اینکه مرحله آخر هست...حالا بگذریم از اینکه دمکراسی ذاتا نباید حاکم بشه بلکه باید متولد بشه...اینها البته نظر شخصی بنده هست ممکن هست اشتباه باشه
دمکراسی باید متولد شود و مستقر شود تا به توسعه برسیم
دمکراسی در امریکا را نویسندگان قانون اساسی بنا نهادند که تاریخ به خودش ندیده
نویسندگان قانون اساسی امریکا بزرگ مردانی بودند که تاریخ تا ابدیت و زمانی که کره زمین هنوزم در مدار وجو.د دارد به خود نخواهد دید چ
240 سال قبل قانونی نوشتتند که امریکا شد قدرت اول جهان و قانون اساسی که 240 سال بر قرار است
اگر قرار بود بنشینیم تا روزی متولد شود شاید این امریکای فعلی وجود خارجی نداشت و قدرت اول جهان نبود
دمکراسی را باید در قوانین محکم اول بنا کنیم و راه هر گونه دیکتاتوری فردی را سد کنیم و سپس به دنبال سایر موارد باشیم
پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
و اما سخنی در ارتباط با دوستانی که فکر میکنند فلان شخص بیشترین محبوبیت در ایران دارد یا فلان نظام سیاسی الزاما در ایران اینده مستقر خواهد شد
قطعا نتیجه را رای مردم مشخص خواهد کرد و در این شکی نیست
ولی ...
از قبل هیچی مشخص نیست
بر اساس مفروضات ذهنی به هیچ عنوان نمیشه از قبل نتیجه گیری کرد
نمیتونیم بر اساس گمانه زنی ها بگیم اکثریت طرفدار فلانی هستند یا فلان نظام سیاسی . چه سلطنت و چه جمهوری از هر نوعی
کی فکرشو میکرد رونالد ریگان که از هالیودد می امد رئیس جمهور امریکا شود ؟ که اتفاقا یکی ار تاثیرگذار ترین رئیس جمهوران تاریخ امریکا بود و ماندگار در تاریخ شد . الان خیلی ها حسرت میخورند که امریکا به ریگان دیگری نیاز دارد
کی فکرشو میکرد زلنسکی در اوکراین منتخب مردم باشد ؟ مگه یه هنرمند در زمینه طنز و کمدی نبود ؟ منتخب شد و اتفاقا تا اخر ایستاد
شاید کمتر کسی بجز همین کمدین و دلقک در اوکراین ، اگر بجای ایشون بود همان هفته اول جنگ مثل اشرف غنی در افغانستان فرار میکرد
اتفاقا بایدن هم به او گفت اگر فرار کنی بیا امریکا !!!!
پیشنهاد فرار هم داده شد ولی ماند مثل کوه استوار
حالا اگر بگم شاه سابق ایران ، محمد رضا شاه هم مثل اشرف غنی بود به خیلی ها برمیخوره . با تمام خوبی هاش و کارهای مثبت و هر چی شما بگی .... ولی لباسی پوشید که بر تنش گشاد بود . لباس اقتدار گرائی بر تنی که ذاتا اقتدار گرا نبود و جربزه و شهامت زلنکسی را نداشت
کی فکرشو میکرد بنی صدری که کمتر کسی حتی اسمش را نشنیده بود در انتخاباتی نسبتا ازاد و بدون تقلب ، در همان اوائل بعد از 57 ، رئیس جمهور شود !!!!
بگذریم
عالم سیاست اینی نیست که از قبل براش نسخه بپیچیم
عالم سیاست پیچیده تر از اونی است که فکرشو میکنیم
بر اساس مفروضات ذهنی خودت نتیجه گیری نکن . در این جهان چه سیاست و چه اقتصاد و هر انچه فکرش را بکنید ، چیزی از قبل مشخص شده نیست
درود...به نکات جالبی اشاره کردید در این پست و دو پست قبلی
یک سوالی که پرسیده میشه این هست که چرا باید فرد گرایی باشه و جامعه متکی به فرد خاصی باشه.؟؟..یا اینکه دمکراسی باید مستقر بشه بعد به توسعه برسیم...بنظر اکثر جامعه شناسان اولین ضرورت نظم و استقرار است، دوم توسعه، سوم دموکراسی، چهارم عدالت هست...وقتی مثلا روند توسعه کشورها رو نگاه میکنیم واقعا ضرورت اولین شرط که نظم هست رو درک میکنیم...ترکیه ..مالزی...اندونزی و ...افرادی ظهور کردند..که اتفاقا کمی خلق و خوی اقتدارگرایانه در سیاست داشتند..اما نظم رو حاکم کردند...و بعد توسعه رو خلق کردند..کمااینکه ماهاتیر محمد بعد از ۲۲ سال نخست وزیری در مالزی وقتی یک خبرنگار ازش انتقاد میکنه که چرا اینقدر سخت گیر بودید در مورد آزادیهای اجتماعی...میگه « من در یکسری زمینه ها واقعا دیکتاتور بودم شانس آوردم مردم قیام نکردند»!!! ما نمیتوانیم منکر اهمیت شخص برای ایجاد نظم باشیم...اتفاقا همین مرحله هم کمی چاشنی اقتدارگرایی میطلبه...رضا شاه مرحله اول رو خوب پیش رفت...اما متاسفانه خورد به جنگ جهانی دوم و تبعید از ایران
من نمیدونم چرا برخی فکر میکنند اول دمکراسی باید حاکم باشه...با اینکه مرحله آخر هست...حالا بگذریم از اینکه دمکراسی ذاتا نباید حاکم بشه بلکه باید متولد بشه...اینها البته نظر شخصی بنده هست ممکن هست اشتباه باشه
یادم رفت با این مورد موافقت کنم
بله قطعا شخص مهم است
یکی از مهم ترین فاکتورها در شخص ، شجاعت و از خود گذشتگی است و به قول خودمانی جنم داشته باشه
ترسو و بزدل ها در ساختارهای غیر دمکراتیک به سرعت نابود میشوند اونم حذف و نابودی خود ساخته
وحتی در ساختارهای دمکراتیک هم این جنم و شجاعت اهمیت دارد
دو برادر ممکنه دو عدد IQ متفاوت داشته باشند
این علاوه بر ژنتیک و نژاد و تغذیه و...
میتونه هزاران علت دیگه درش دخیل باشه
تجربه های زیستی هم همچنین
بعضی افراد روزگار مسائلی بر سر راهشون قرار میده که عبرت میگیرند
ولی بعضی دیگه این شانس رو نداشتند
یا اینکه برعکس عبرت نگرفتند
شانس داشتن تعلیم و تربیت «درست »
حالا این لغت «درست» تفسیرش قدّ چند جلد کتابه ... بگذریم
وقتی نظام حاکم میخواد ساختارهای خودشو پیاده سازی کنه
یک عده فکر میکنند اگه خودشونو در جریان مسیر رودخونه بیندازند
یعنی همون کاری که سیستم ازشون میخواد ، انجام بدهند
به عنوان عضو مطلوب و مناسب ، در سیستم حل بشه
این باعث میشه کارش بهتر راه بیفته و زندگی راحتتری داشته باشه
ولی یک عده که ما به عنوان بچه های سرتق و ناسازگار میشناسیم
حل شدن در سیستم را ، نوعی سرسپردگی و بردگی میدونند
و بهش تن در نمی دهند
طبیعتاً در بین چرخ دنده های اون سیستم گیر خواهند کرد
و زندگی در اون سیستم براشون با موانعی همراه خواهد بود
لاکن فرق اینها با دسته اول اینه که میفهمند که دارند سواری میدهند
حتی یه عده شون هم میگن «شل کن و لذت ببر »
حتی اینها هم آگاهانه منافع خودشون رو تشخیص دادند
این دسته معتقد هستند که راه درست رو تشخیص داده اند
دسته اول ناخواسته ، حتی اگر منفعتشان در FOOL شدن باشه
لاکن خودشون متوجه اون نیستند ، تفاوت در آگاهی است
(اینو توی فلسفه سیاسی زیاد بحث کردیم ...
مثال فریب بچه برای واکسن زدن)
دسته دوم یا سواری دادن را توهین به شعور خود میدونند
یا آگاهانه اختلاف سطح طبقاتی و هوشی خود با اربابان را پذیرفته اند
نکته این بحث همون آگاهی است.
فرقش توی FOOLپذیر بودن و FOOLناپذیری است
عبارت « مردمِ قدرتمند» که در مبحث دموکراسی گفتم هم همینه
یعنی عموم جامعه دیگه FOOLپذیر نباشند
این میشه یک جامعۀ قدرتمند
در این حالت سیاستمدار و مسئولین
به جای اینکه به فکر FOOL کردن مردم باشند ،
فقط باید به فکر خدمت رسانی باشند و بس .
--------------------------------------
برده سینوهه که فریب نوشته سنگ قبر را خورده بود
قبلاً توسط کسی استحمار شده بود
مثلاً کسی این نوشته ها را به خدایان منسوب کرد
هوش خودش هم در حدی نبود که اینو تحلیل کنه
اما زارممد وقتی میبینه که بهش میگن خدا حق تو رو از اینها میگیره
سوال میکنه کِی ؟ میگه روز قیامت ! این جواب اصلا تو کتش نمیره
چرا توی کت بقیه رفته بود ولی تو کت این نرفته بود
چون زارممد به دلیل هوش یا تجربه زیسته بالا ،
فهمیده بود که « روز قیامت یک فریبه برای « اطاله دادرسی » اطاله ای به طول چند میلیون سال ! و این یعنی دست به سر کردن ...
فهمید که دارند دست به سرش میکنند
تصمیم گرفت منتظر قیامت نمونه ، و خودش شخصاً اقدام کنه .
نمیتونم باهاتون موافق باشم...آدمهای خیلی باهوش ویا باسوادهم هستند که به جبر عوامل دیگر...تن به ظلم سپرده اند....شاید ترکیب چند عامل باعث اون تفاوت مورد نظر شده باشه....حتی اون تربیت درست هم ...همانطور که فرمودین....مناقشه برسر کلمه درست هست....که تعریف جامعی ندارد...
مثال می زنیم....سرقضیه زدن هواپیمای اوکراینی...برخی خانواده ها....باوجود آشکار شدن حقایق....هنوز ارادت خودشون رو به قاتلان جگر گوشه هایشان....فریاد زدند....درمصاحبه با یکی از خانواده ها...دربی تعارف بیست وسی....مادر...عکس فرزند رو کنار عکس حاج قاسم گذاشته بود!!!...فرزندی در بین خانواده ای "خوب ودرست"...با دید استانداردهای جهانی..و....باهوش وتحصیلکرده....حتی بالاتر از استانداردهای جهانی(بالاتر از لیسانس)....
گمونم اینجا...علاوه بر مواردی مانند هوش وسوادو تربیت اصیل...باید نقش یه عامل مهم دیگه...شاید "شجاعت"...دیده بشه...شجاعت قیام علیه تابوهای فکری وذهنی موجود....چه ایدئولوژیک...چه سمبولیک....وحالا شاید تعریف این"شجاعت"...چالش اصلی باشه...یا قدرت اون تابو...که میتونه هرچیزی..باشه...
تابوی یزرگتر...شجاعت بیشتر
پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
*خاطره موسوی اردبیلی از کودکان بیگناه خردسالِ زندانی، در زندانِ اوین*
متن زیر به نقل از آیتالله احمد عابدینی استاد حوزه علمیه اصفهان بیان شده است:
اوايل شهريور ۱۳۷۷ بود كه برای خواندن كتاب سفرنامه فقهیِ حج به منزل ایت الله موسوی اردبیلی رفتم، مثل بقيه شبها من و ایشان تنها بوديم. تازه آقای *اسدالله لاجوردی* را ترور كرده بودند.
آقای اردبیلی فرمودند:
« *امروز هرچه با خودم كلنجار رفتم كه برای آقای لاجوردی فاتحهای بخوانم نشد*».
حساس شدم كه مگر او چه كرده است؟
سوال كردم:
ايشان در ترديد بود كه برايم توضيح بدهد يا خير، اما بالاخره اموری را گفت كه اكنون پس از گذشتِ بيش از ده سال از آن زمان، هنوز بسياری از آن كلمات با همان آهنگِ سخنان ايشان در گوشم طنينانداز است:
اردبیلی میگفت:
«آن زمان كه مسوليت داشتم، گهگاهی به زندانها سر میزدم.
در زندانِ اوين، يك دربِ كهنه قديمی بود كه هميشه از كنار آن میگذشتم.
يك روز هوس كردم كه داخل آنجا را ببينم».
گفتم:
«اين چيست؟»
گفتند:
«چيز مهمی نيست. يك انباری است».
گفتم:
«میخواهم درون آن را ببينم».
گفتند:
«كليدش نيست».
گفتم:
«آن را پيدا كنيد».
گفتند:
«پيدا نمیشود».
گفتم:
«درب را بشكنيد».
گفتند:
«چيز مهمی نيست».
گفتم:
«بالاخره من بايد درون اين انباری را ببينم».
گفتند:
*«كليدش پيش حاج آقاست. منظورشان لاجوردی بود»*
گفتم:
«از او بگيريد».
گفتند:
«الان اينجا نيستند».
گفتم:
«پيدايش كنيد. من اينجا میمانم تا بيايد و از جای خود تكان نمیخورم».
بالاخره پس از اصرارِ زيادِ من، درب باز شد.
وارد شدم. ديدم تعداد زيادی از بچههای خردسالِ پنج ساله، شش ساله و ده ساله با صورتهایی به رنگ زرد و جسمهایی نحيف، پنجاه نفر، صد نفر، كمتر يا بيشتر، نمیدانم؛ محبوساند.
بچهها دور من ريختند. گريه میکردند. عبا و دستهایم را میبوسیدند و التماس میکردند.
گفتم:
«اينها چه كسانی هستند؟»
گفتند:
«اينها بچههای منافقان هستند كه پدر و مادرشان يا كشته شدهاند يا فرار كردهاند».
گفتم:
«اينجا چه كار میکنند؟ پدرانشان مجرم بودهاند، جرم اينها چيست؟ اينها پدر بزرگ ندارند؟! خويشاوند ندارند؟! قيم ندارند؟!»
از وضع اسفبار بچّهها چشمانم پر از اشك شد. عينك خود را برداشتم و با دستمال، اشکهای خود را پاك كردم و گفتم:
« *همين امروز، تا ۲۴ ساعت بايد اين بچهها را به خانوادههای خودشان برسانيد و هر كدام كه خانواده ندارند، يا جایی ندارند، آنها را به دادستانی بياوريد. برای آنان جایی تهيه میكنيم*.
*آخر، پدرِ بچه منافق بود و كشته شد، يا مادرش فرار كرد، چه ربطی به بچه دارد؟!*
*انصاف و رحم و مروتتان كجا رفت*؟!»
بالاخره پس از چند روز آقای محمدی گيلانی، قبل از خطبههای نماز جمعه تهران، جوابم را داد و گفت:
«آنها كه براي بچه منافق اشك میريزند، نبايد مسوليت قبول كنند.
چرا آن وقت كه پدرانشان پاسدارهای ما را میکشتند گريه نكرديد؟!
كسی مرجع ضمير حرفهای او را نفهميد، جز من...
آقاي لاجوردی به من میگفت:
«من، تو و آقای منتظری را قبول ندارم، شما نمیفهمید، شما نمیگذارید من ريشه منافقان را بكنم، اما چون امام خمينی به من فرموده از شما اطاعت كنم، اطاعت میكنم، وگرنه اصلا شما دو نفر را قبول ندارم.
لاجوردی، جنایتپیشهای بود که در کنار تمام خباثتهایش، دو رفتار جنایتبارش هرگز از حافظهی تاریخ فراموش نخواهد شد:
نخست اینکه وقتی بهسبب جنایتهای بیشمارش، بالاخره خمینی پذیرفت که او را برکنار کنند، در زمان تحویل و تحول زندان اوین، در حدود ۳۰۰ نفر در آمار زندانیها کسری آمار داشت که هیچوقت معلوم نشد چه بلایی بر سر این تعداد انسان آمده است...!!!
و دوم اینکه این شخص، برای اینکه به خانواده زندانیان رنج بیشتری بدهد، دستور داده بود تا به این بهانه که دختر باکره را نمیتوان اعدام کرد، به دختران اعدامی، در شب قبل از اعدام تجاوز بشود و در زمان تحویل جنازه، پاسدار متجاوز، سکهای را به خانوادهی زندانی، بهعنوان مهریهی دختر بپردازد تا تحقیر آن خانواده را به اوج برساند.
قابل توجه کسانی که معتقد هستند باید آخوندا و سپاهیان به همراه خانوادهاشون رو .......
فرق شما با لاجوردی چیه؟
این مطلب فوق را من دیدم ولی نفرستادم !!چون یقین نداشتم از صحت ش و اینکه حق دفاع به رضا پهلوی داده نشده بودهر چند تکذیب هم نکرده بود!!ولی بازم نفرستادم !!(بهر حال متولد برج میزان بودن ، اینطور عدالت محوریهای اجباری را هم داره /.:biggrinsmiley.:/ ) ولی دیگه خودت فرستادی
باید سیاستمدار قدرت طلب باشد ؟!؟!کدام قدرت !!کیک قدرت الان کجاست تو توهم و تحیل !؟!؟
ضمنا قدرت باید بر اساس دموکراسی باشد !! البته این قدرت طلبی هم نیست تولتالیتریسم (تمامیت خواهی ) است !! با توجه به نفرات وقتی اومده حداقل 50 درصد رو گرفته باز راضی نشده ، طرفداران ش انتریک کردن گفتن دوباره 3 نفر دیگه اضافه کند !!
الان با این تمامیت خواهی لابد مثل رضا پهلوی الان من هم باید بگم اگه اینطوریه همین حکومت فعلی باشه بهتره !! البته نمیگم چون کشورم داره میسوزه و دلم میسوزه !!و البته چون داخل کشور هستم نه تو آمریکا !!!
راستی جناب دانای پاردوکسیکال !! کسروی که اتفاقا اواتارت هست رو اسلامگراها تو دادگاه ترور کردند ، شاه مماشات کرد و نتیجه ش رو چند دهه بعد همگی دیدیم !!
فارسی را پاس بداریم
متناقض، مخالف هم paradoxical متناقض، تناقضي، غير معقول
----------------------------------------------------------------------------------- اریک شده مرجع و مقتدای شما که هر چه میگوید درست است و باید منتشر شود، حتی توهین؟
-----------------------------------------------------------------
من پست شما رو تکرار کردم؟ اگه توی تکرار پست شما بود بله منظورم شما بودی ولی، اون خائنی که باید به خودش میگرفت، فهمید، ولی شما چرا به خودت گرفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ------------------------------------------------------------------
اصل قضیه خیانت و دروغگویی خانم رو ول کردی چسبیدی به قدرت طلبی سیاسیون.
اینکه اسناد سرکار خانم داره رو میشه ناراحتی؟ اینکه میبینی از فرقه بابااکبرو ظریف هستش ناراحتی؟
شناخت مسی و دوستان بسیار مهم هست نباید چند ساله دیگه افسوس بخوریم که ای دادبیداد اکبر گنجی هم اصلاحطلب بود نمی دونستیم یا سازگارا یا نوری زاد یا ..... نایاک و جنیش سبز رو که فراموش نمی کنیم.
این خانم چطور تونسته با دوسال اقامت توی انگلیس شهروندی انگلیس رو بگیره؟ و به راحتی به امریکا بره و شهروندی امریکا رو بگیره؟ مثل نقل و نبات بهش شهروندی میدن!!!!!!
این خانم مگه کیه که به کنفرانس امنیتی مونیخ دعوتش میکنن؟
-------------------------------------------------------------------------
سالیان سال پول نفت دست بابااکبر و اصلاح طلبها بوده و میلیاردها دلار ذخیره توی بانکهای دنیا دارن
به راحتی میتونن هرکسی رو که بخوان شهروندی بگیرن و توی اپوزیسیون جا بدن
توی سیستم کاپیتالیسمی دلاره که حکم میکنه نه قوانین.
درخواست 2500 گرین کارت از وزیر امور خارجه اوباما که یادت نرفته. (جواب اریک) ------------------------------------------------------------------
باشه من متوهم، ولی لیست بلند بالای اپوزیسیون صادراتی توهم نیست
رمضان زاده و ایران اینترآشغال توهم نیست
اکبرگنجی و دوستانش توهم نیستند
نایاک توهم نیست
بی بی سی و فرزاد فرحزاد و.... توهم نیست
اوباما و دستکش مخملی توهم نیست
------------------------------------------------------------------------- اصل قضیه خیانت و دروغگویی خانم رو ول کردی چسبیدی به قدرت طلبی سیاسیون.
مگه من دیوانه هستم به رضا پهلوی رای بدم ولی ایشون قدرتی نداشته باشه؟ چی میگی؟ .
قسمت قرمز رنگ را که کلا هیچوقت نگو حاجی ...هیچ چیز از این حکومت فعلی نکبت بدتر نیست و نخواهد بود!
در نهایت آینده ایران مهم است و نباید فراموش کرد که "شخص "ها برای رسیدن به "هدف " هستند و نه برعکس ! ...
ولی بعضی وقت ها حس میکنم عملا به مرحله ای بعضی ها رسیدن که متاسفانه این قضیه کلا براشون برعکسه و جای هدف عوض شده براشون!!
قرار بود که ادامه ندیم ولی می بینید که نمی شه
هدف آزادی وطن هست با هر شخصی که ایران گرا باشه و به آزادی وطن اعتقاد داشته باشه
وقتی تمام مدارک ثابت میکنه که طرف از اعضاء باند بابااکبر هست چرا بهش اطمینان بکنم؟
نهایت کاری که مسی خانم بخواد انجام بده، به قدرت رسیدن باند بابااکبر هست با جمهوری دوم.
یا مهتدی که می خواد فدرالیسم رو حاکم بکنه و جمهوری خود مختار کوووردستان داشته باشه.
این راضی تون میکنه؟
شخص واسه همین مهمه، قراره به کجا بریم به جمهوری دوم یا فدرالیسم؟
هدف آزادی وطن هست با هر شخصی که ایران گرا باشه و به آزادی وطن اعتقاد داشته باشه
وقتی تمام مدارک ثابت میکنه که طرف از اعضاء باند بابااکبر هست چرا بهش اطمینان بکنم؟
نهایت کاری که مسی خانم بخواد انجام بده، به قدرت رسیدن باند بابااکبر هست با جمهوری دوم.
یا مهتدی که می خواد فدرالیسم رو حاکم بکنه و جمهوری خود مختار کوووردستان داشته باشه.
این راضی تون میکنه؟
شخص واسه همین مهمه، قراره به کجا بریم به جمهوری دوم یا فدرالیسم؟
حالا دو تا سوال جناب داور:
۱- این تاپیک رو تا چه اندازه منعکسکننده نظرات مردم (حتی اگر صرفا شهرهای بزرگ رو در نظر بگیریم) میدونید؟
۲- با توجه به آنچه میبینیم .. صادقانه تا چه اندازه به تغییر رژیم در آیندهی نزدیک (حداکثر چند سال) امیدوارید؟ (اگه به هر دلیلی نمیتونید نظر واقعی خودتون رو بگید .. کلا جواب ندید .. مشکلی نیست)
متناقض، مخالف هم paradoxical متناقض، تناقضي، غير معقول
----------------------------------------------------------------------------------- اریک شده مرجع و مقتدای شما که هر چه میگوید درست است و باید منتشر شود، حتی توهین؟
-----------------------------------------------------------------
من پست شما رو تکرار کردم؟ اگه توی تکرار پست شما بود بله منظورم شما بودی ولی، اون خائنی که باید به خودش میگرفت، فهمید، ولی شما چرا به خودت گرفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ------------------------------------------------------------------
اصل قضیه خیانت و دروغگویی خانم رو ول کردی چسبیدی به قدرت طلبی سیاسیون.
اینکه اسناد سرکار خانم داره رو میشه ناراحتی؟ اینکه میبینی از فرقه بابااکبرو ظریف هستش ناراحتی؟
شناخت مسی و دوستان بسیار مهم هست نباید چند ساله دیگه افسوس بخوریم که ای دادبیداد اکبر گنجی هم اصلاحطلب بود نمی دونستیم یا سازگارا یا نوری زاد یا ..... نایاک و جنیش سبز رو که فراموش نمی کنیم.
این خانم چطور تونسته با دوسال اقامت توی انگلیس شهروندی انگلیس رو بگیره؟ و به راحتی به امریکا بره و شهروندی امریکا رو بگیره؟ مثل نقل و نبات بهش شهروندی میدن!!!!!!
این خانم مگه کیه که به کنفرانس امنیتی مونیخ دعوتش میکنن؟
-------------------------------------------------------------------------
سالیان سال پول نفت دست بابااکبر و اصلاح طلبها بوده و میلیاردها دلار ذخیره توی بانکهای دنیا دارن
به راحتی میتونن هرکسی رو که بخوان شهروندی بگیرن و توی اپوزیسیون جا بدن
توی سیستم کاپیتالیسمی دلاره که حکم میکنه نه قوانین.
درخواست 2500 گرین کارت از وزیر امور خارجه اوباما که یادت نرفته. (جواب اریک) ------------------------------------------------------------------
باشه من متوهم، ولی لیست بلند بالای اپوزیسیون صادراتی توهم نیست
رمضان زاده و ایران اینترآشغال توهم نیست
اکبرگنجی و دوستانش توهم نیستند
نایاک توهم نیست
بی بی سی و فرزاد فرحزاد و.... توهم نیست
اوباما و دستکش مخملی توهم نیست
------------------------------------------------------------------------- اصل قضیه خیانت و دروغگویی خانم رو ول کردی چسبیدی به قدرت طلبی سیاسیون.
مگه من دیوانه هستم به رضا پهلوی رای بدم ولی ایشون قدرتی نداشته باشه؟ چی میگی؟ .
همه موارد ی که ذکر کردی جواب دقیق دارم ولی
چون به هیچ سوال اصلی من پاسخ ندادی ، شوق پاسخ ندارم
کلا من چی میگم شما چی میگی ؟!؟!(من دییم هتم تمه، سن دیسن دامنان داما )
به قول گوگل این بحث و این راه به جایی نمی رسد فقط یه جمله میگم و تامام : کیش شخصیت هم به جایی نمیرسد
پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
حسین طیبیفر، جانشین نماینده خامنهای در سپاه با بیان اینکه «جایگاه ولایت حکمرانی نیست»، گفت: «کسانی که به دنبال انتخاب در مجلس هستند باید بدانند که در مجلس نباید چیزی غیر از حکمالله که حرف پیامبر، امامان و ولی خداست، حاکم شود.»
نظر