اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

Collapse
به این موضوع پاسخ داده شده است.
X
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • مگنوس کارلسن
    عضو فعال
    • Jan 2022
    • 1626

    #8146
    پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

    در اصل توسط گنجشک پست شده است View Post
    درود مگنوس جان

    این کار خوبی کرده یا بد حالا ؟

    ریز علی راه آهن چطور ؟


    شما وسط جاده ماشینت پنچر بشه از چند متر قبلترش سنگ نمی چینی ؟

    وسط خیابان محلتون درب چاه فاضلاب را آهن دزدها دزدیده باشن و چاه باز باشه ، روشنایی کافی هم نباشه دور چاه سنگ نمی چینید ؟


    و ....
    ببخشین اشی مشی عزیز....واقعا اصل مطلبتون رو نگرفتم....

    نظر

    • پروواز
      ستاره‌دار(6)
      • Sep 2020
      • 5236

      #8147
      پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

      در اصل توسط رادین1 پست شده است View Post
      اینها با پول و بودجه چه کسانی اعزام می شوند ؟؟؟؟؟؟ بین 30 تا 40 درصد از ما مالیات می گیرند بریزند تو حلقوم این آقایون !!!
      دبیر کمیته فرهنگی و آموزشی ستاد مرکزی اربعین حسینی (ع) :
      حدود ۳۰۰ روحانی مسلط به زبان عربی به عراق اعزام می‌شوند
      همه چی را سیاسی کردن وگرنه کیه که ندونه زیارت و عبادت با مالیات مردم و پول بیت المال و بودجه کشور از اساس غیرشرعی و باطل هست.
      شما ببین چندین سال از حق و حقوق سهامداران یک شرکت بورسی قرعه کشی برگزار کردن برای طرح فرزندآوری اونوقت برای اربعین هزینه نکنن !
      آخرین ویرایش توسط پروواز؛ 2023/08/20, 15:39.

      نظر

      • MOSTAFAVI
        Banned
        • Jun 2012
        • 5633

        #8148
        پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

        آقای اوئن وزیر خارجه اسبق بریتانیا در مصاحبه تازه خود همچنین گفته است که بریتانیا باید نقش رهبری خود در سرنگونی دولت محمد مصدق در سال ۱۳۳۲ را بپذیرد. امروزه شماری از مورخان، انقلاب ۱۳۵۷ در ایران را پیامد حوادث سیاسی سال ۱۳۳۲ می‌دانند.
        آقای اوئن با اشاره به این مطلب گفت: «دلایل خوبی برای اذعان به نقش بریتانیا با آمریکا در سال ۱۹۵۳ در سرنگون کردن تحولات دموکراتیک ایران وجود دارد. اکنون با اعتراف به این مسئله که اشتباه کردیم و به گام‌هایی که ایران برای حرکت به سمت توسعه برمی‌داشت آسیب زدیم، می توانیم اصلاحات را کمی محتمل‌تر کنیم.»
        منبع: یورونیوز

        این یارو که دستش تو کار بوده و وزیر امور خارجه بوده قبول کرده ،خیلی ها نه/:.wacsmiley.:/

        نظر

        • EHSANI
          ستاره‌دار(3)
          • Sep 2020
          • 2076

          #8149
          پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

          در اصل توسط EHSANI پست شده است View Post
          بارها گفته ام ، من البته نه سلطنت طلب هستم و نه اصلاح طلب و نه...
          فقط یک طلب شخصی دارم که خودم شخصاً باید برم وصول کنم
          پهلوی هم البته که نقدهایی برش وارده... مخصوصاً در سیاست
          ولی خب نمیشه کارهایی ارزنده ای که در اون دوران شد رو نادیده گرفت
          ولی اینکه اصحابِ ساندیس ، برای فرافکنی کارهای خودشون
          نقاط تاریک پهلوی رو بولد میکنند

          ما رو هم تشویق میکنند که اونها رو رسوا کنیم
          دوستان کسی میدونه چطوری میشه با فونت بزرگتر از 7 بنویسیم ؟

          گاهی پیش میاد دیده نمیشه ، باعث سوءتفاهم میشه
          نگرش ، همه چیز است .

          نظر

          • Davar
            عضو فعال
            • May 2017
            • 3073

            #8150
            پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

            ✍️موسی غنی‌ نژاد

            مصدق علیه مشروطیت / مصدق معنای دموکراسی را نمی‌دانست

            یک فضای فوق‌‌‌العاده مسموم دنیای روشنفکری ما را فراگرفته که اجازه کوچک‌ترین انتقادی را به آقای مصدق، رهبر نهضت ملی نمی‌‌‌دهد. بنابراین هر کسی که ایشان را نقد کند، متهم به هتاکی می‌شود. به محض اینکه من انتقاداتی را درباره حکومت دکتر مصدق مطرح و اشتباهاتش را برملا کردم، ناسزاهایی علیه من سرازیر شد.
            انتقاد من این بود که دکتر مصدق اشتباه کرد، سیاست‌‌‌های وی پوپولیستی بود و به اذعان نوشته‌‌‌های خودش اعتقاد به دموکراسی نداشت یا اصلا نمی‌‌‌دانست دموکراسی چیست. من همه اینها را مستند بیان کردم و اذعان من نیز به نوشته‌‌‌ها و سخنرانی‌‌‌های شخص دکتر مصدق یا طرفداران وی بود نه منتقدان.
            مجلس هفدهم، تیر ماه ۳۱ شروع به کار کرد و از همان ابتدا دکتر مصدق درخواست اختیارات کرد. به این معنا که وکلای مجلس و نمایندگان مردم به دولت اختیار قانون‌گذاری بدهند. آیا وکیل حق تودیع دارد یا خیر؟ خود دکتر مصدق از نظر حقوقی می‌‌‌گفت این حق را ندارم ولی باز هم دست به این اقدام زد.

            نتیجه کار مصدق این بود که می‌‌‌گفت این مجلسی که می‌‌‌گویم ۸۰‌درصد آن نمایندگان واقعی مردم هستند‌ را قبول ندارم. اختیارات برای این بود که نمایندگان مردم حرف نزنند و مصدق جای آنها حرف بزند و قانون‌گذاری کند. دکتر مصدق تا پایان حکومتش این اختیارات را داشت و در عمل مجلس هفدهم هیچ‌‌‌کاره بود. من تعجب می‌‌‌کنم از برخی دوستان که می‌‌‌گویند دکتر مصدق بسیار مشروطه‌خواه بود. مشروطه‌‌‌خواهی به این صورت است که مجلس را بلااثر و بی‌‌‌خاصیت کنند؟


            ♦️مصدق نقش بسیار مخربی در فرآیند تاریخ معاصر ما داشته است. مصدق باعث شد که دستاوردهای مشروطیت به باد برود.

            مصدق مجلس را به عنوان مهم‌ترین دستاورد مشروطه سکه یک پول کرد.

            تبدیل سیاست به مساله حق و باطل و غفلت از منافع ملی از دیگر میراث‌‌‌های مصدق است. ما ۴۰ سال است که خودمان را درگیر این حق کرده‌‌‌ایم. وقتی می‌‌‌گوییم حق مسلم ما انرژی هسته‌‌‌‌‌‌ای است این گونه شعارها میراث مصدق است. این در حالی است که سیاست بحث منافع ملی است و نه بحث حق و باطل.

            نظر

            • MOSTAFAVI
              Banned
              • Jun 2012
              • 5633

              #8151
              پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

              "نيجل وست"، مورخ نيمه رسمي سرويس اطلاعاتي بريتانيا، مي‌نويسد:

              در سال 1951 يانگ طرحي را به دولت بريتانيا ارائه داد که با نام رمز "عمليات باکانير" شناخته مي‌شود. اين طرح پيش درآمد طرح کودتاي 28 مرداد 1332 است. باکانير به معني "دزد دريايي" است و اين نامي است که مقامات سرويس اطلاعاتي بريتانيا به دکتر محمد مصدق، نخست‌وزير ايران، داده بودند. عمليات باکانير طرحي بود براي بازپس‌گيري اموال ملّي شده شرکت نفت انگليس و ايران. دولت کلمنت اتلي اين طرح را رد کرد ولي در اواخر اين سال حزب محافظه‌کار، به‌رهبري وينستون چرچيل، زمام قدرت را به‌دست گرفت. بدينسان اوضاع به‌سود يانگ دگرگون شد و سر جان سينکلر، رئيس جديد ام. آي. 6، يانگ را به‌عنوان قائم‌مقام خود منصوب کرد. طرح مردود شده عمليات باکانير با نام جديد عمليات چکمه به تصويب رسيد و با همکاري سيا به مرحله عمل درآمد.

              زندگينامه کوتاه جرج کندي يانگ نوشته "نيجل وست" حاوي اطلاعات بيشتري است و نشان مي‌دهد که يانگ نه تنها طرّاح و فرمانده اصلي کودتا بود بلکه با سماجت و پيگيري اين عمليات را هدايت مي‌کرد تا بدان‌جا که حتي در لحظه‌اي سرنوشت‌ساز و حساس با مداخله خودسرانه خود مانع کناره‌گيري سيا از عمليات کودتا شد.

              اين اقدام مربوط به زماني است که طرح اوليه کودتا در 25 مرداد 1332/ 16 اوت 1953 به شکست انجاميد، نعمت‌الله نصيري و تعدادي از کودتاچيان دستگير شدند و محمدرضا پهلوي وحشت‎زده از رامسر به بغداد گريخت. اين حادثه، که ويلبر در تاريخچه خود با عنوان «شکست آشکار» به توصيف جزئيات آن پرداخته، مقامات عالي‌رتبه وزارت امور خارجه آمريکا و سيا در واشنگتن را نيز وحشت‎زده کرد و آنان دستور لغو عمليات را صادر و براي ايستگاه سيا در تهران ارسال کردند. در آن زمان ارتباطات واشنگتن با ايستگاه سيا در تهران با واسطه امکانات مخابراتي ايستگاه ام. آي. 6 در نيکوزيا (قبرس) اداره مي‌شد که، طبق مندرجات تاريخچه دکتر ويلبر، فردي به‌نام جان کالينز در رأس آن قرار داشت. در اين لحظه خطير، جرج کندي يانگ مانع ارسال دستور واشنگتن به ايستگاه سيا در تهران شد، در نتيجه شبکه سيا به همکاري خود با شبکه اينتليجنس سرويس تا پايان مرحله دوّم طرح کودتا ادامه داد و به اين ترتيب پيروزي نهايي عمليات در 28 مرداد تأمين شد.

              "نيجل وست" مي‌نويسد:

              معهذا، در يک لحظه سرنوشت‌ساز وزارت امور خارجه آمريکا کنترل اعصاب خود را از دست داد و در ميانه عمليات کودتا تصميم به ترک آن گرفت. ولي تمامي مکاتبات سيا با تهران از طريق ايستگاه اينتليجنس سرويس در قبرس انجام مي‌شد و يانگ ترتيبي داد که ارسال پيام مقامات آمريکايي به مأموران‌شان در تهران به تأخير افتد و تنها پس از سقوط مصدق و اعاده اقتدار شاه به‌دست ايشان رسد.

              طي ده سالي که از انتشار کتاب "نيجل وست" مي‌گذرد، به‌تدريج نام جرج کندي يانگ، قائم‌مقام وقت ام. آي. 6، به‌عنوان طرّاح و فرمانده عمليات کودتاي 28 مرداد 1332 به منابع تاريخي راه يافته است. جرالد جيمز در خاطرات خود از جرج کندي يانگ مي‌نويسد:

              من [در کلوپ ماندي] با جرج کندي يانگ آشنا شدم که در سال 1961 از مقام خود به‌عنوان قائم‌مقام ام. آي. 6 مستعفي شده و به کمپاني کلينورت بنسون پيوسته بود... جرج يانگ ابلهان را تحمل نمي‌کرد. او مردي شجاع و استوار بود. او را نمي‌توان يک افسر اطلاعاتي متعارف شمرد. آن‌چه من از يانگ فراگرفتم اين بود که حوادث واقعاً بايد چگونه تحقق يابند نه اين‌که مردم چگونه دربارۀ تحقق آن‌ها تصوّر مي‌کنند... او يکي از افرادي بود که در استراتژي اعاده قدرت شاه در ايران نقش داشت. او به‌طور آشکار به من گفت که چگونه آن‌ها، به کمک سيا، از طريق اطلاعات کاذب و شورش‌هاي سازمان‌يافته، به‌طور کامل دولت ايران به‌رهبري دکتر مصدق را تضعيف کردند؛ و نيز براي من شرح داد که چگونه [در يک کشور ديگر] با ارسال يک ريش‌تراشي حاوي مواد منفجره يک وزير مهم را کشتند.

              فيليپ ديويس نيز در رساله خود دربارۀ نهادينه شدن تکاپوهاي اطلاعاتي در ام. آي. 6 (زيرنويس 82) از جرج کندي يانگ- رئيس مستقيم مونتي وودهاوس- ياد مي‌کند که هدايت عمليات را به‌دست داشت.

              و سرانجام با انتشار کتاب مهم استفن دوريل دربارۀ تاريخ 50 ساله اخير اينتليجنس سرويس بريتانياست که بار ديگر نام جرج کندي يانگ به‌عنوان طرّاح و رهبر کودتا در ايران مطرح مي‌شود. روزنامه گاردين به مناسبت انتشار اين کتاب، در مقاله‌اي با عنوان «دولت ايران دست‌نشانده ما بود»، در شماره مورخ 2 مه 2000، چنين نوشت:

              تا همين اواخر بيش‌تر مردم وزارت خارجه ايالات متحده آمريکا و سيا را به‌عنوان عامل کودتاي 28 مرداد 1332 در ايران ملامت مي‌کردند که مانند همه جاي ديگر کره ارض به‌دنبال استقرار حکومت‌هاي دست‌نشانده بود. ولي اکنون کتابي منتشر شده که نشان مي‌دهد يک توطئه‌گر ديگر نيز در کودتا شرکت داشت: دولت بريتانيا به‌رهبري وينستون چرچيل که خود را مدافع سينه‌چاک دمکراسي مي‌خواند. دوريل در کتاب خود نشان مي‌دهد که وزارت خارجه بريتانيا و بازوي اطلاعاتي آن (ام. آي. 6) نقش اساسي در ايجاد و گسترش آشوب‌هايي ايفا کردند که به سقوط دولت مصدق انجاميد. رهبري اين اقدامات عليه دولت محبوب ايران را، به نمايندگي از سوي کمپاني‌هاي بسيار منفور انگليسي، «مرد ديوانه» ام. آي. 6 يعني جرج کندي يانگ به‌دست داشت. يانگ بعدها به حرفه بانکداري تجاري در لندن مشغول شد و به يکي از افراطي‌ترين فعالان نژادپرست بريتانيا بدل گرديد. يانگ با پشتوانه مالي سيا فعاليت خود را بر وسائل ارتباط جمعي ايران متمرکز کرد. او از طريق انتشار داستان‌هاي دروغ، پرداخت رشوه به روزنامه‌نگاران ايراني، و انجام هر نوع دسيسه کثيف ديگر که لازم تشخيص مي‌داد، کار خود را پيش ‌برد. جرج کندي يانگ ثابت کرد که در سياست بريتانيا در قبال ايران، بهره‌جويي و کسب سود بسيار مهم‌تر از احترام به اصول دمکراسي است.
              (قسمتی از مقاله نقش جرج کندی یانگ در کودتای28 مرداد)

              نظر

              • EHSANI
                ستاره‌دار(3)
                • Sep 2020
                • 2076

                #8152
                پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                در اصل توسط b4city پست شده است View Post
                سمت و سوی نگرش شما سلطنت است
                خب این تشخیص شما در مورد بنده است

                بنده مسئولِ صحتِ تشخیص شما نیستم

                هرکی گفته ، خودش بیاد شفاف سازی کنه


                در اصل توسط b4city پست شده است View Post
                کسی که به خون هر انکه انقلاب کرده تشنه است
                دوست عزیز ، شما برای این ادعا سندی هم دارید ؟

                یا مثلاً بر اساس تخیل و حدس و گمان میگی ؟

                حتماً بنده چیزی گفته ام که این ذهنیت در شما شکل گرفته

                میشه لطف کنید اون نوشته رو نقل قول کنید ؟

                با سپاس



                .
                نگرش ، همه چیز است .

                نظر

                • گنجشک
                  ستاره‌دار(3)
                  • Jun 2022
                  • 1307

                  #8153
                  پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                  در اصل توسط EHSANI پست شده است View Post
                  دوستان کسی میدونه چطوری میشه با فونت بزرگتر از 7 بنویسیم ؟

                  گاهی پیش میاد دیده نمیشه ، باعث سوءتفاهم میشه
                  آنارشیست هسیتید ؟!

                  اقتدارگریزی، سروری‌ستیزی یا آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعه‌ای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم، برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعهٔ «بدون نظم» نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست می‌داند که بهترین شکل آن ایجاد گروه‌های خودمختار است. آنارشیست‌ها به طور کلی با حاکمیت هرگونه دولت مخالفند و دموکراسی را نیز استبداد اکثریت می‌دانند.


                  کمتر جنبش و آموزه‌ای را می‌توان سراغ گرفت که به اندازه آنارشیسم نزد عوام و خواص با کج‌فهمی همراه باشد و در تنوع نگرش و عمل خود نیز تا این اندازه دچار سردرگمی و اشتباه شده باشد. معمولاً تا حرف از آنارشیسم می‌شود همه آن را صرفاً به «هرج‌ و مرج‌طلبی» تعبیر می‌کنند.
                  در اینکه چنین تعبیری کاملاً نادقیق و متاثر از کین‌توزی مخالفانش و رسانه‌های جریان اصلی است، شکی نیست، اما واقعاً آنارشیسم چیست؟ یا دقیق‌تر، چه نیست؟ چه تاریخی از سر گذرانده و اکنون کجاست؟

                  آنارشیسم آیینی است که از تناقض مایه می‌گیرد

                  آنارشیسم چه نیست: او تاکید دارد نه صرفاً با شورش بی‌تامل می‌توان آنارشیست شد و نه با نفی فلسفی، مذهبی و انتزاعی قدرت دنیوی. او به عارفان و رواقیون اشاره می‌کند که هرگز به دنبال آنارشی نبوده و نیستند و قلمرو دیگری را می‌جویند.

                  گرایشی را که آنارشیسم را با نهیلیسم و به تبع آن تروریسم یکی می‌گیرد قویاً رد می‌کند. او اگرچه خود آنارشیست‌ها را در این سوءتفاهم مسئول می‌داند، نشان می‌دهد ویرانگری تنها مفهوم این جنبش و سنت فکری نیست، چون آنارشیست‌ها از هر طیفی که باشند «به انگیزه‌ای اخلاقی باور دارند که آنقدر نیرومند هست که پس از فروریختن اقتدار دوام آورد و جامعه را همچنان با رشته‌ها و ضمانت‌های آزاد و طبیعی برادری منسجم نگاه دارد»

                  آنارشی و آنارشیسم و همچنین تاریخچه کاربرد این واژه‌ها می‌پردازد: «آنارخوس»، اصل یونانی این واژه، صرفاً یعنی «بدون حاکم» و از این‌رو نتیجه می‌گیرد که آنارشی را می‌توان «در سیاق کلی هم در معنای منفی فقدان حکومت و هم در معنای مثبت آن به کار برد، زیرا حفظ نظم موجود مستلزم وجود حکومت نیست».

                  «هدف غایی آنارشیسم همیشه دگرگونی اجتماعی است و گرایش بارز آن محکوم‌کردن جامعه است، حتی اگر از دیدگاهی فردگرایانه نسبت به سرشت آدمی ناشی شده باشد؛ شیوه‌اش همیشه همان شورش اجتماعی است خواه به صورت خشونت‌آمیز و خواه غیر از آن»

                  «یک نظام اندیشه اجتماعی که هدفش ایجاد دگرگونی‌های اساسی در ساختمان جامعه و به ویژه جایگزین‌کردن حکومت اقتدارگرا با یکی از اشکال تعاون غیرحکومتی میان افراد آزاد است و همین نکته عنصر مشترکی است که همه اشکال آنارشیسم را به هم می‌پیوندد»

                  اما نخستین کسی که در سال ١٨٠٤، برای تخطئه‌اش او را آنارشیست خواندند و او نیز با افتخار این عنوان را اختیار کرد پیر ژوزف پرودون بود. این ایستگاه دوم است که وودکاک به تفصیل موقعیت تاریخی و نظری آن را شرح می‌دهد. پرودون به تناقض‌گویی شهره بود و البته به تناقض‌برانگیزی‌اش نیز می‌نازید. او در یکی از مهم‌ترین آثارش، «مالکیت چیست»، جواب داده بود: «مالکیت دزدی است».


                  آنارشیسم را در حوزه فلسفه، اقتصاد و سیاست بسط داد. پرودن قصد داشت نشان دهد «قوانین واقعی که کارکردهای جامعه موقوف بر آنهاست، ربطی به اقتدار ندارد، این قوانین از بالا تحمیل نمی‌شوند، بلکه از سرشت خود جامعه مایه می‌گیرند». او پیدایش آزادانه چنین قوانینی را هدف غایی تلاش و کوشش اجتماعی می‌دانست.

                  پرودون در کتاب بعدی‌اش، «فلسفه فقر»، نشان می‌دهد چگونه سرمایه‌داری و دولت باهم یکی است و در جریان تاریخی شکل‌گیری‌شان کاملا به هم وابسته بوده‌اند و نتیجه می‌گیرد پس از انقلاب و برچیدن مالکیت خصوصی، وجود دولت دیگر ضرورتی ندارد و وظایف عمده آن را اتحادیه‌های غیرمتمرکز کارگری بر عهده می‌گیرند.


                  بعدها باکونین وارث این دیدگاه پرودون شد. مارکس جوان به این کتاب نیز به‌شدت تاخت و در پاسخ کتابی نوشت با عنوان «فقر فلسفه».


                  «آنارشیست‌ها همگی اعلام داشته‌اند دولت را نباید در چنگ گرفت، بلکه بایستی الغایش کرد؛ زیرا انقلاب اجتماعی را باید به راهی کشاند که به الغای تمامی طبقات منجر شود، نه به راهی که به سلطه‌جویی طبقه‌ای، حتی طبقه کارگر بینجامد». (ص ٣٧)



                  شاید یکی از مهم‌ترین عرصه‌‌هایی که اکنون آنارشیست‌ها در آن زنده‌اند عرصه دیجیتالیسم و تکنولوژی باشد.


                  بی‌تردید یکی از عوامل محبوبیت آنارشیسم در میان نسل جدید مخالفت آن با فرهنگ‌های فزاینده تکنولوژی اروپای غربی، آمریکای شمالی، ژاپن و روسیه بود. (ص ٥٢٣) البته باید دید سرانجام در این ستیز کدام گروه دست بالا را می‌گیرد: آنارشیست‌ها و هکرها یا دولت‌ها و سرمایه.


                  همچنین متفکران خلاقی نیز کوشیده‌اند آنارشیسم را در چارچوب تفکر فلسفی معاصر و در عرصه نظریه و تفکر انتقادی پیش ببرند که به چرخش آنارشیستی تعبیر شده است. کسانی همچون سال نیومن، تاد می، لوئیز کال، وین پرایس، دیوید گرابر و حتی سایمون کریچلی و متفکران دیگری که تحت عناوین مختلف درصدد احیای نظری این جنبش فکری‌اند.



                  آخرین ویرایش توسط گنجشک؛ 2023/08/20, 17:07.

                  نظر

                  • MOSTAFAVI
                    Banned
                    • Jun 2012
                    • 5633

                    #8154
                    پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                    چند تا نکته در مورد مصدق

                    ارادت مصدق به ملکم خان و سوگند وفاداری مادام‌العمر که به قول خودش به این دسته شریفه فراماسونی یاد می‌کند ناشی از ارتباط محکم خانوادگی او با عوامل مرموز استعمار است که بعدها به عنوان هزار فامیل شناخته شدند و چون غدة سرطانی سالیان درازی در خدمت استعمار به زندگی نامردمی خویش ادامه می‌دادند. به عنوان نمونه زن مصدق دختر میرسید زین‌العابدین امام جمعه است که از فراماسون‌های وابسته به لژ ملکم‌خان بوده است. دکتر سیدحسن امامی امام جمعة اخیر تهران که از رؤسای لژ فراماسونی بود نیز برادرزادة زن مصدق است. مصدق خواهری داشت به نام دخترالملوک که زن عضدالسلطان از وابستگان تشکیلات ماسونی است و همین شخص معرف مصدق برای ورود به لژ آدمیت است. مصدق از همین طریق به خانواده شاهزاده فرمانفرما که از بستگان انگلیس‌ها در ایران است مرتبط است. سهام‌السلطان بیات که از عمال سابقه دار انگلیس‌ها و نخست وزیر ایران بعد از شهریور سال 1320 بوده است خواهرزادة مصدق است. دکتر متین دفتری که نخست وزیر دورة رضاخان و سناتور دائمی دوران پهلوی بوده داماد مصدق است. دکتر علی امینی و قوام‌السلطنه نسبت خانوادگی نزدیک -پسرخاله- با مصدق دارند و با این پیوندهای مستحکم خانوادگی ارتباط مصدق به فراماسون‌ها و عوامل سیاست‌های غرب دیگر جای تعجب نیست، اگر مرتبط نبود باعث تعجب بود.

                    نظر

                    • MOSTAFAVI
                      Banned
                      • Jun 2012
                      • 5633

                      #8155
                      پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                      مصدق و رضا شاه
                      «… ما نسبت به آقای رضاخان پهلوی، بنده نسبت به شخص ایشان علاقه‌مند هستم و ارادت دارم… بنده برای حفظ خودم و خانه و کسان و خویشان خودم مشتاق و مایل هستم که شخص رییس الوزراء رضا خان پهلوی نام، در این مملکت باشد. برای اینکه من یکنفر آدمی هستم که در این مملکت امنیت و آسایش می‌خواهم و حقیقت از پرتو وجود ایشان، ما در ظرف این دو سه سال اینطور چیزها را داشته‌ایم و اوقاتمان صرف خیر عمومی و منافع عامه شده»
                      مصدق نه تنها از نفس سلطنت بلکه از سیاست‌های رضا خان نیز حمایت کرد. در مجلس دوره چهاردهم، سید ضیاءالدین طباطبایی خطاب به مصدق می‌گوید: «…. همان مدرس را کشتند و شما حرف نزدید… دیگران را کشتند، شما استیضاح نکردید…»

                      البته حمایت‌های مصدق از رضاخان هیچ جای تعجبی ندارد چون خود او از کسانی بوده است که زمینه را برای به قدرت رسیدن شاه فراهم نمود. وی در کنار فراماسون‌ها و دیگر عناصر انگلیس عضو هیأت مشاور هشت نفری رضا خان برای دستیابی به قدرت بوده است و حتی پست فرماندهی کل قوا برای رضا خان در مسیر آماده سازی زمینه‌های کسب قدرت کامل، از سوی مصدق پیشنهاد شده بود. ترکیب این هیئت هشت نفری چیزی جز حلقه فراماسونری در اطراف رضاخان نیست. تصور می‌کنید چه کسانی در این هیئت پنهانی دست اندرکار اجرای خط سیاست غرب بوده‌اند ذکر اسامی این گروه ما را از هر توصیف دیگری بی نیاز می‌کند: «1ـ سیدحسن تقی‌زاده (فراماسون) 2ـ حسین علاء (فراماسون) 3ـ محمدعلی فروغی (فراماسون) 4ـ حاج‌مخبرالسلطنه هدایت (؟) 5ـ مستوفی‌الممالک (؟) 6ـ مشیرالدوله (فراماسون) 7ـ مصدق السلطنه (فراماسون) 8ـ حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی (؟).»

                      نظر

                      • امیدازاد
                        عضو فعال
                        • Sep 2020
                        • 3746

                        #8156
                        پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                        در اصل توسط گنجشک پست شده است View Post
                        درود

                        ممنون از مطلب

                        موسی غنی نژاد:
                        اتفاقا این سؤال خواننده را به تز اصلی من نزدیک تر می‌کند.
                        من معتقدم رضاشاه هم تفکر ناسیونالیستی داشت و در این زمینه با مصدق تفاوتی نداشت.
                        ای بسا رضاشاه هم اگر مجال می‌یافت٬ همان اشتباه مصدق را تکرار می‌کرد.
                        تز اصلی من این است که از دوره رضاشاه به این طرف، اندیشه سیاسی غالب درایران، اجنبی‌ستیزی بوده است.

                        همه آنها که روی کارآمده‌اند، با طرفداری از این اندیشه حکومت کرده‌اند.
                        شعارهای تبلیغی دوران رضاشاه، بازگشت به عظمت ایران باستان بود
                        بعد هم ارتش به ظاهر بزرگی تشکیل شد
                        که همه فکر می‌کردند شکست‌ناپذیر است
                        اما این ارتش٬ در شهریور ۱۳۲۰ به شکل اسف‌باری شکست خورد و همه هیمنه رضا شاه را درهم شکست.

                        پرچم اجنبی‌ستیزی رضاشاه که آغشته به رنگ و بوی ملی‌گرایی بودوقتی بر زمین افتاد، توسط مصدق برداشته شد.

                        رضاشاه با وجودی که قدرت ظاهری داشت،
                        برای جلب نظر مردم همه کار کرد.
                        گاهی مذهبی شد،
                        گاهی به هیبت سکولارها درآمد
                        و گاهی بیرق وطن‌پرستی بلند کرد.


                        در این میان تفاوتی میان رضاشاه و مصدق وجود داشت که به نظر من رضاشاه را در مقام بالاتری قرار می‌داد.
                        هر چند هر دو پوپولیست بودند
                        اما رضاشاه به این گرایش داشت که امور کشور را به کارشناسان و خبرگان بسپارد.
                        به هرحال هم رضاشاه و هم مصدق و هم حکمرانان پس از آن، همواره تفکر ناسیونالیسم سنتی داشته‌اند
                        و همه برنامه‌های اقتصادی و سیاسی آنها، منبعث از همین تفکر بوده است.
                        با باقی صحبتاتون کاری ندارم فقط یه مساله هست که برای تخریب و تحقیر رضاشاه ازش استفاده میشه "اینکه ارتشی که رضاشاه پدید اورده بود در سال ۱۳۲۰ نتوانست مقاومت کند و شکست خورد"!!
                        البته اینکه چطور برخی امرای وقت ارتش دستور عدم مقاومت و ترخیص سربازان رو دادند به کنار
                        فقط یک سوال چطور و چرا انتظار داشتید ارتش وقت ایران در مقابل نیروهای سه ابرقدرت وقت مقاومت کند !!و تازه پیروز هم شود !!؟؟
                        این کشورها چندسال بود ارتش منظم داشتند و ایران چند سال ؟؟
                        این کشورها چندسال پیشتر صنعتی شده بودند و ایران چند سال ؟؟
                        از این سه ابر قدرت وقت دو کشور همزمان به ایران حمله کردند!!
                        اگر این ارتشی که رضاشاه بنایش را گذاشته بود نبود همان دهه ۲۰ فاتحه ایران خوانده شده بود و احتمالا امروز چیزی به نام ایران فعلی روی نقشه موجود نبود !!

                        نظر

                        • EHSANI
                          ستاره‌دار(3)
                          • Sep 2020
                          • 2076

                          #8157
                          پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                          مسئله 4608

                          ما یه روز با یکی از دوستان جهت شرکت در مزایده به شهر دیگری رفته بودیم
                          اونجا من از مسیریاب استفاده میکردم ،
                          این دوستمون مدام خلاف نظر مسیریاب آدرس میداد
                          مسیریاب میگفت : به راست به پیچید ،
                          ایشون میگفت نه ، من اینجا رو بلدم ، باید به چپ بپیچی
                          ما هم با اون اعتماد کردیم و برای حفظ احترام ! به ایشون
                          خلاف نظر مسیریاب ، حرکت میکردیم
                          به هر چهارراه که میرسیدیم ، مسیریاب میگفت دور بزنید ... دور بزنید ... دور بزنید
                          این اواخر مسیریاب گریه میکرد میگفت تو رو خدا دور بزنید
                          ولی این دوست ما از رو نمی رفت ،

                          رو که نبود ، سنگ پا قزوین !

                          و صد البته حماقت ما هم در اعتماد به ایشون بی تاثیر نبود !

                          نهایتاً سر از بیایونهای اطراف شهر در اوردیم

                          بعد دوستمون گفت :

                          " ما راه را اشتباه اومدیم "

                          " به جون شما من نمی خواستم اینجوری بشه "


                          من هم چیزی نگفتم ، در کل آدم صبوری هستم !

                          نهایتاً دور زدیم و برگشتیم این دفعه مطابق نظر مسیریاب ...

                          اتفاق عجیبی که اینجا افتاد این بود که :

                          این دوستمون هنوز هم عبرت نگرفته و از رو نرفته !

                          هنوز هم خلاف نظر مسیریاب ، آدرس میداد !!!

                          من هم دیدم اعتماد دوباره ، عین حماقته

                          فقط یک کلمه جوابش دادم :

                          Shut up


                          به نظر شما من حرف بدی زدم ؟!

                          اگه شما بودید ، چی می گفتید ؟؟؟


                          .
                          نگرش ، همه چیز است .

                          نظر

                          • EURASIA
                            عضو فعال
                            • Jan 2022
                            • 1253

                            #8158
                            پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                            در اصل توسط گنجشک پست شده است View Post
                            آنارشیست هسیتید ؟!

                            اقتدارگریزی، سروری‌ستیزی یا آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعه‌ای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم، برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعهٔ «بدون نظم» نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست می‌داند که بهترین شکل آن ایجاد گروه‌های خودمختار است. آنارشیست‌ها به طور کلی با حاکمیت هرگونه دولت مخالفند و دموکراسی را نیز استبداد اکثریت می‌دانند.


                            کمتر جنبش و آموزه‌ای را می‌توان سراغ گرفت که به اندازه آنارشیسم نزد عوام و خواص با کج‌فهمی همراه باشد و در تنوع نگرش و عمل خود نیز تا این اندازه دچار سردرگمی و اشتباه شده باشد. معمولاً تا حرف از آنارشیسم می‌شود همه آن را صرفاً به «هرج‌ و مرج‌طلبی» تعبیر می‌کنند.
                            در اینکه چنین تعبیری کاملاً نادقیق و متاثر از کین‌توزی مخالفانش و رسانه‌های جریان اصلی است، شکی نیست، اما واقعاً آنارشیسم چیست؟ یا دقیق‌تر، چه نیست؟ چه تاریخی از سر گذرانده و اکنون کجاست؟

                            آنارشیسم آیینی است که از تناقض مایه می‌گیرد

                            آنارشیسم چه نیست: او تاکید دارد نه صرفاً با شورش بی‌تامل می‌توان آنارشیست شد و نه با نفی فلسفی، مذهبی و انتزاعی قدرت دنیوی. او به عارفان و رواقیون اشاره می‌کند که هرگز به دنبال آنارشی نبوده و نیستند و قلمرو دیگری را می‌جویند.

                            گرایشی را که آنارشیسم را با نهیلیسم و به تبع آن تروریسم یکی می‌گیرد قویاً رد می‌کند. او اگرچه خود آنارشیست‌ها را در این سوءتفاهم مسئول می‌داند، نشان می‌دهد ویرانگری تنها مفهوم این جنبش و سنت فکری نیست، چون آنارشیست‌ها از هر طیفی که باشند «به انگیزه‌ای اخلاقی باور دارند که آنقدر نیرومند هست که پس از فروریختن اقتدار دوام آورد و جامعه را همچنان با رشته‌ها و ضمانت‌های آزاد و طبیعی برادری منسجم نگاه دارد»

                            آنارشی و آنارشیسم و همچنین تاریخچه کاربرد این واژه‌ها می‌پردازد: «آنارخوس»، اصل یونانی این واژه، صرفاً یعنی «بدون حاکم» و از این‌رو نتیجه می‌گیرد که آنارشی را می‌توان «در سیاق کلی هم در معنای منفی فقدان حکومت و هم در معنای مثبت آن به کار برد، زیرا حفظ نظم موجود مستلزم وجود حکومت نیست».

                            «هدف غایی آنارشیسم همیشه دگرگونی اجتماعی است و گرایش بارز آن محکوم‌کردن جامعه است، حتی اگر از دیدگاهی فردگرایانه نسبت به سرشت آدمی ناشی شده باشد؛ شیوه‌اش همیشه همان شورش اجتماعی است خواه به صورت خشونت‌آمیز و خواه غیر از آن»

                            «یک نظام اندیشه اجتماعی که هدفش ایجاد دگرگونی‌های اساسی در ساختمان جامعه و به ویژه جایگزین‌کردن حکومت اقتدارگرا با یکی از اشکال تعاون غیرحکومتی میان افراد آزاد است و همین نکته عنصر مشترکی است که همه اشکال آنارشیسم را به هم می‌پیوندد»

                            اما نخستین کسی که در سال ١٨٠٤، برای تخطئه‌اش او را آنارشیست خواندند و او نیز با افتخار این عنوان را اختیار کرد پیر ژوزف پرودون بود. این ایستگاه دوم است که وودکاک به تفصیل موقعیت تاریخی و نظری آن را شرح می‌دهد. پرودون به تناقض‌گویی شهره بود و البته به تناقض‌برانگیزی‌اش نیز می‌نازید. او در یکی از مهم‌ترین آثارش، «مالکیت چیست»، جواب داده بود: «مالکیت دزدی است».


                            آنارشیسم را در حوزه فلسفه، اقتصاد و سیاست بسط داد. پرودن قصد داشت نشان دهد «قوانین واقعی که کارکردهای جامعه موقوف بر آنهاست، ربطی به اقتدار ندارد، این قوانین از بالا تحمیل نمی‌شوند، بلکه از سرشت خود جامعه مایه می‌گیرند». او پیدایش آزادانه چنین قوانینی را هدف غایی تلاش و کوشش اجتماعی می‌دانست.

                            پرودون در کتاب بعدی‌اش، «فلسفه فقر»، نشان می‌دهد چگونه سرمایه‌داری و دولت باهم یکی است و در جریان تاریخی شکل‌گیری‌شان کاملا به هم وابسته بوده‌اند و نتیجه می‌گیرد پس از انقلاب و برچیدن مالکیت خصوصی، وجود دولت دیگر ضرورتی ندارد و وظایف عمده آن را اتحادیه‌های غیرمتمرکز کارگری بر عهده می‌گیرند.


                            بعدها باکونین وارث این دیدگاه پرودون شد. مارکس جوان به این کتاب نیز به‌شدت تاخت و در پاسخ کتابی نوشت با عنوان «فقر فلسفه».


                            «آنارشیست‌ها همگی اعلام داشته‌اند دولت را نباید در چنگ گرفت، بلکه بایستی الغایش کرد؛ زیرا انقلاب اجتماعی را باید به راهی کشاند که به الغای تمامی طبقات منجر شود، نه به راهی که به سلطه‌جویی طبقه‌ای، حتی طبقه کارگر بینجامد». (ص ٣٧)



                            شاید یکی از مهم‌ترین عرصه‌‌هایی که اکنون آنارشیست‌ها در آن زنده‌اند عرصه دیجیتالیسم و تکنولوژی باشد.


                            بی‌تردید یکی از عوامل محبوبیت آنارشیسم در میان نسل جدید مخالفت آن با فرهنگ‌های فزاینده تکنولوژی اروپای غربی، آمریکای شمالی، ژاپن و روسیه بود. (ص ٥٢٣) البته باید دید سرانجام در این ستیز کدام گروه دست بالا را می‌گیرد: آنارشیست‌ها و هکرها یا دولت‌ها و سرمایه.


                            همچنین متفکران خلاقی نیز کوشیده‌اند آنارشیسم را در چارچوب تفکر فلسفی معاصر و در عرصه نظریه و تفکر انتقادی پیش ببرند که به چرخش آنارشیستی تعبیر شده است. کسانی همچون سال نیومن، تاد می، لوئیز کال، وین پرایس، دیوید گرابر و حتی سایمون کریچلی و متفکران دیگری که تحت عناوین مختلف درصدد احیای نظری این جنبش فکری‌اند.



                            متن زیبایی بود گنجشک

                            از خودتون نوشتی؟ یا از جایی برداشتی.
                            اگر از خودت نوشتی که باید افرین گفت چون احتیاج شناختن خیلی از متفکرین داره.

                            اما در مورد جوزف پرودون که در این متن یاد شده بود

                            کارل ماکس المانی بارها ایشون یعنی پرودون فرانسوی را با واژه خوداموخته تحقیر می کرد

                            و سوسیالیسم پرودون را سوسیالیسم تخیلی می نامید

                            و سوسیالیسم خودش یعنی مارکسیم را سوسیالیسم واقغی معرفی می کرد

                            اما برای شناخت خیلی بهتر انارشیسم یا همون بی سروری

                            به مناظره باکونین مهمترین فیلسوف انارشیسم که از روسیه بود با کارل ماکس فیلسوف کمونیست مراجعه کنید

                            در قرن 19 که هر دو این افراد از کشورهایشون تبیعید شده بودند و به انگلستان پناهند شده بودند

                            ان مناظره بخون تا انارشیسم یا همون عدم وجود دولت را بهتر ببینید.

                            امروز انارشیسم در کل مردود است

                            چون حداقلی از سازمان سیاسی بدون شک لازم است
                            زنده باد ازادی حقیقت دانش و سپس پیش به سوی پیشرفت

                            نظر

                            • EHSANI
                              ستاره‌دار(3)
                              • Sep 2020
                              • 2076

                              #8159
                              پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                              مسئله شماره 1961


                              شما یک مغازه طلافروشی یا حداقل فرش فروشی دارید
                              داخل مغازه میلیاردها تومن ثروت ریخته
                              شما همیشه نگران امنیت مغازه هستید
                              که صلاح نیست یک لحظه اونو تنها بزارید

                              بعد مدتی متوجه شدید دیوار مغازه خراب شده و در شرف ریزش هست
                              اوستا بنا میگه باید تخریب بشه ، از نو پی ریزی بشه
                              اینقدر هم مصالح و کارگر و... نیاز داره

                              شما اولین سوالی که از اوستا بنا می پرسید چیه ؟

                              دغدغه فکری من اینه که این اموالِ عزیزتر از جان
                              قراره چه مدت در معرض تهدید امنیتی قرار بگیرند ؟!



                              من اگه باشم ، میپرسم
                              این فرایند تخریب و بازسازی ، چند ساعت زمان نیاز داره ؟؟؟

                              اوستا میگه از لحظه تخریب تا تحویل ممکنه تا یک هفته طول بکشه
                              در ضمن سیمهای برق و تلفن هم باید قطع بشه ،
                              اگه کار خوب میخوای نباید عجله کنی ، زمان نیاز دارید

                              از اینکه دیوار محکم و خوب میخوام که شک ندارم
                              و این خواسته به جهت همون دغدغه امنیتی اموال عزیزتر از جان است !
                              همچنین ما هیچ انبار امن دیگری نداریم که این اموال رو به اونجا منتقل کنیم
                              برای تفهیم شدت اهمیت قضیه همین رو بگم که
                              از قبل از تخریب دیوار حداقل 2 نفر نگهبان مسلح 24 ساعته نیاز داریم !!!
                              امیدوارم تونسته باشم فضای کار رو به خوبی توضیح بدم


                              سوال :

                              اگه شما صاحب این مغازه باشید
                              چه تدبیری برای نوسازی دیوار مغازه دارید ؟؟؟


                              لطفاً بقیه دوستان هم مشارکت کنند

                              با تشکر

                              .
                              نگرش ، همه چیز است .

                              نظر

                              • مگنوس کارلسن
                                عضو فعال
                                • Jan 2022
                                • 1626

                                #8160
                                پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                                در اصل توسط EHSANI پست شده است View Post
                                مسئله شماره 1961


                                شما یک مغازه طلافروشی یا حداقل فرش فروشی دارید
                                داخل مغازه میلیاردها تومن ثروت ریخته
                                شما همیشه نگران امنیت مغازه هستید
                                که صلاح نیست یک لحظه اونو تنها بزارید

                                بعد مدتی متوجه شدید دیوار مغازه خراب شده و در شرف ریزش هست
                                اوستا بنا میگه باید تخریب بشه ، از نو پی ریزی بشه
                                اینقدر هم مصالح و کارگر و... نیاز داره

                                شما اولین سوالی که از اوستا بنا می پرسید چیه ؟

                                دغدغه فکری من اینه که این اموالِ عزیزتر از جان
                                قراره چه مدت در معرض تهدید امنیتی قرار بگیرند ؟!



                                من اگه باشم ، میپرسم
                                این فرایند تخریب و بازسازی ، چند ساعت زمان نیاز داره ؟؟؟

                                اوستا میگه از لحظه تخریب تا تحویل ممکنه تا یک هفته طول بکشه
                                در ضمن سیمهای برق و تلفن هم باید قطع بشه ،
                                اگه کار خوب میخوای نباید عجله کنی ، زمان نیاز دارید

                                از اینکه دیوار محکم و خوب میخوام که شک ندارم
                                و این خواسته به جهت همون دغدغه امنیتی اموال عزیزتر از جان است !
                                همچنین ما هیچ انبار امن دیگری نداریم که این اموال رو به اونجا منتقل کنیم
                                برای تفهیم شدت اهمیت قضیه همین رو بگم که
                                از قبل از تخریب دیوار حداقل 2 نفر نگهبان مسلح 24 ساعته نیاز داریم !!!
                                امیدوارم تونسته باشم فضای کار رو به خوبی توضیح بدم


                                سوال :

                                اگه شما صاحب این مغازه باشید
                                چه تدبیری برای نوسازی دیوار مغازه دارید ؟؟؟


                                لطفاً بقیه دوستان هم مشارکت کنند

                                با تشکر

                                .
                                من هیچوقت به خودم سخت نمیگیرم....فورا همه رو به قیمت پایینتر...میفروشم....مشتری بزخر...همیشه هست...
                                اگه نشد...به همان میزان که قرار بوده جنسم رو ارزونتر بفروشم....(اختلاف قیمت اصلی وارزانفروشی)....نگهبان مسلح...استخدام میکنم.....اطراف کا رگرهامیگذاشتم....

                                نظر

                                در حال کار...
                                X