روانشناسی بازار سرمایه

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • مجيد رادمنش
    مدیر (6)
    • Oct 2010
    • 4902

    #241
    روانشناسی بازار سهام


    اينقدر هم زود باور نباشيد


    دنیای اقتصاد - اگر به خاطر غرور نبود، افراد این همه اطلاعات محرمانه فرضی را باور نمی کردند. آنها باید میدانستند که تمام موفقیت ناشی از سوءاستفاده در بازار بورس باید به سری بودن برخی از مسائل بستگی داشته باشد هر قدر غرور فرد بیشتر باشد، نسبت به زیرکی خود در کشف اطلاعات محرمانه مطمئن است و در نتیجه احتمال بیشتری دارد که مدت طولانی تری به همین منوال ادامه و بیشتر زیان کند... در ادامه دست نوشته های خواندنی از یک سهامدار فعال بازارهای مالی جهان میخوانیم: غرور یعنی غرور شخصی هر فرد احتمالا تنها دشمن او برای موفقیت در بازار بورس است. این غرور است که در این مسیر ما را به وادی سودهای اندک و زیانهای زیاد سوق میدهد. وقتی حتی بخش اندکی از سود را کافی میدانید، به این دلیل است که خیال میکنید در این مسابقه برنده شده اید.



    اما یک شکست جزئی غرور شما را جریحهدار میکند و به جای اینکه وقتی بازار نامناسب به نظر میرسد، زیان اندک را بپذیرید با خود میگویید، منتظر خواهید ماند تا به نتیجه سربه سر برسید. شکست خوردن یعنی اقرار به اینکه قضاوت اولیه شما نادرست بوده و قابل قبول نیست. شما اصلا نمیخواهید کارگزارتان بفهمد که یک قربانی بوده اید. بدتر از آن اینکه با خودتان هم در این مورد صادق نیستید افراد معمولا به طور ناخودآگاه به خود میگویند: «من میخواهم تا این ضرر 100 دلاری را جبران کنم، حتی اگر به قیمت 1000 دلار برایم تمام شود.» وقتی منتظر میمانید تا حساب خود را سر به سر کنید، قیمت آن قدر پایین میرود که مجبور خواهید شد حقایق بسیار دردناکی را بپذیرید.



    آن قدر سهام خود را نمی فروشید تا این که کارگزارتان به شما دستور میدهد این کار را بکنید. اگر نگاهی به دفتر کار یک کارگزار بورس بیندازید، احتمالا مردانی خونسرد و موقر را میبینید که دور تا دور نشسته و پاهایشان را روی صندلیها گذاشته اند. اینها احتمالا زیانهایی دیده اند که از مدتها پیش به آنها عادت کرده اند. با این حال امیدوارند با سر به سر کردن سود و زیان،غرور خود را فرو بنشانند و حتی حاضرند انتظار بکشند. از سوی دیگر، اگر یک مرد عصبی و بی قرار را دیدید که آشکارا مطمئن نیست چه کار کند، احتمالا سعی دارد تصمیم بگیرد که سهامش را بفروشد و قبل از اینکه غرورش به خطر بیفتد، سود اندکی به دست آورد.



    سودهاي اندك، زيانهاي بزرگ


    وقتی کارگزاران به دفاتر خود نگاه میکنند، اغلب می بینند که از میان تمام قراردادهای تکمیل شده، بیشتر آنها نشاندهنده سود هستند تا زیان. اما نکته متناقض این است که مجموع زیانها به گونه ای وسیع از سودها فراتر میرود، فقط به این دلیل که تقریبا اندازه هر زیان، بزرگتر اما اندازه هر سود کوچک است. به عبارتی دیگر افراد تمایل به این دارند که سودهای کوچک جذب کنند، اما از زیانها جلوگیری نکنند. مردم به خاطر غروری که دارند مایل نیستند، مجبور به انجام کاری شوند. ما از اینکه اقرار کنیم حتی یک بحران میتواند ما را بر آن دارد تا سهامی که قصد فروشش را نداشتیم، به فروش برسانیم نفرت داریم. در نتیجه خانههای خود را رهن میدهیم تا بتوانیم پول بیشتری به کارگزار بدهیم، در حالی که اگر کمی زودتر غرور خود را نادیده میگرفتیم و زیان اندکی را قبول میکردیم، شاید از اغلب این دردسرها مصون مانده بودیم. این غرور است که موجب میشود افراد هنگام نا امیدی سهام ارزنده خود را بفروشند و سهم بیرونق را نگاه دارند آنها سهام بیرونق را نخواهند فروخت، زیرا این کار به معنای زیان است،اما بهترین سهامی را که هنوز ممکن است سودی برایشان داشته باشد میفروشند، یعنی همان سهامی که میتواند در نهایت زیانها را جبران کند.



    خطر غرور برای بورس


    این غرور است که موجب میشود در یک بازار رو به سقوط، از هر ده نفر، نه نفر با اصرار تعداد بیشتری از سهامی را بخرند که قبلا با شکست مواجه شده است. آن عده از دوستانتان را به خاطر بیاورید که با خرید سهام شرکت کرایسلر که قیمت هر سهم آن از 135 دلار به 26 دلار سقوط کرد، خانههای خود را از دست دادند. در واقع زیان آنها در دفعات بعدی که سهام بیشتری خریدند خیلی بیش از زیان دفعه نخست بود. آنها به جای فروش سهامی که رو به تنزل است و خرید سهامی که به نظر میرسد در مقابل افت قیمت مقاومت میکند، به خود میگویند: «من به این سهام حالی میکنم، نباید خیال کند که میتواند به من ضرر بزند.» هر قدر سهام ضعیف تر باشد و قیمت آن روبه تنزل باشد، آنها بیشتر مایل به خریدش هستند آنها برمی گردند تا دستی را که به آنها ضربه زده ببوسند. معمولا حد وسط بالا خیلی مطمئنتر از حد وسط پایین است. فکر میکنم این قانون معنی دار است که در شرایط معمولی تا وقتی که خرید بار اول مقداری سود عاید نکرده به خرید تعداد بیشتری از سهام یک شرکت مبادرت نکنید. وقتی این باور در ما قطعی شد که سهم مورد نظر رو به رشد خواهد بود.



    شاید زمان آن رسیده باشد که به خرید سهام بیشتری میان محدودهها حرکت کنید این است که شما از محل سودهایتان سهام میخرید و به جای پول خود از پول سایر همتایان استفاده میکنید، اما حتی اگر سودی به دست آورید،دانستن اینکه به حداقل قیمت نخریده اید، غرورتان را جریحه دار میسازد. احتمالا همین غرور است که موجب میشود افراد سهام را به صورت اعتباری بخرند، زیرا به این طریق میتوانند 100 سهم بخرند در حالی که شاید با پول خودشان تنها قادر به خرید 30 سهم باشند. شاید این غرور است که موجب میشود افراد تمام داستانهایی که تشکلهای حرفهای بازار بورس در مورد مصرف عمومی را سر هم میکنند، باور کنند.هر کسی مایل است به کلیه امور محرمانه و پشت صحنه وارد باشد و داستانی را با اطمینان کامل برایش تعریف میکند، مثلا میگوید سهام ویژه او که اکنون قیمتش 80 دلار است، با توجه به ادغامی که در آینده در شرکت مزبور صورت خواهد گرفت، به 150 دلار میرسد.



    حرفهایش را باور میکند تشکلهای حرفهای همیشه باید کاری کنند تا مردم باور کنند که قیمت سهام یک شرکت رو به افزایش خواهد بود وگرنه نخواهند توانست به هدف اصلی خود یعنی پایین آوردن قیمتها دست یابند. اگر به خاطر غرور نبود، افراد این همه اطلاعات محرمانه فرضی را باور نمیکردند. آنها باید میدانستند که تمام موفقیت ناشی از سوءاستفاده در بازار بورس باید به سری بودن برخی از مسائل بستگی داشته باشد هر قدر غرور فرد بیشتر باشد، نسبت به زیرکی خود در کشف اطلاعات محرمانه مطمئن است و در نتیجه احتمال بیشتری دارد که مدت طولانی تری به همین منوال ادامه یابد و بیشتر زیان کند.



    باورپذير باشيم، نباشيم...؟


    یک فعال بازار بورس هر چه قدر بیشتر اطلاعات محرمانه فرضی را باورکند، ریسک بیشتری خواهد کرد. اگر در ابتدای کار زیان کند، باز هم ریسک بیشتری میکند و انتظار دارد برنامه های مخفی خاصی که شنیده است به زودی تغییری به نفع او ایجاد کند.حتی اگر برنامههایی که او به صورت خاصی از آنها مطلع شده، صحت داشته باشند باز هم ممکن است غلط از آب درآیند. درست مثل تله گذاری برای موشها که در غالب موارد محاسبات انسان در مورد موشها نادرست از آب درمیآید. اما سهامداری که غرورش موجب میشود تا ایمان شگفت انگیزی به چیزهایی که شنیده پیدا کند توانمندیهای استدلالی خود را به کار نمیبرد. حداقل نه تا وقتی که تمام پولش را از دست بدهد.

    یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

    نظر

    • مجيد رادمنش
      مدیر (6)
      • Oct 2010
      • 4902

      #242
      روانشناسي بازار سهام


      منطق هاي اشتباه در سرمايه گذاري


      گروه بورس- در ادامه سلسه مطالب روانشناسی بازار سهام از قول یک سهامدار فعال در بازار وال استریت میخوانیم: تصور ما معمولا این است که بلافاصله پس از خرید سهام، قیمت آن دیگر بالا نمیرود و پس از این که می فروشیم قیمت آن دیگر پایین نمیرود. این یک تصور عجیب و عموما نادرست است. واقعيت اين است كه در يك روند صعودي، طبعا وقتی تمام کسانی که ممکن بود ترغیب به خرید شوند، اقدام به خرید کردند و دیگر تعداد خریداران از فروشندگان بیشتر نیست، تنها راه، حرکت بورس به سمت پایین خواهد بود. اما اگر شما از آن دسته افرادی باشید که مسائل را با دید منطقی بررسی میکنند، وقتی قیمت سهامتان کاهش مییابد، هیجان زده نمیشوید. بلکه با نگاه به گذشته، به این نتیجه میرسید که قیمت این سهام نمیتوانست تا ابد رو به افزایش باشد، در حالی که ارزش آن بدون تغيير باقی بماند. در این هنگام با خود مي انديشيد كه کاهش قیمتها احتمالا روندی موقتی است. اما از این پس هر روز این روند نزولی بیشتر و بیشتر میشود. بعد از این که این روند به مدت یک هفته یا ده روز ادامه یافت، باز هم همان استدلال منطقی را که هنگام صعود قیمتها داشتید تکرار میکنید.



      اکنون با خود می اندیشید احتمال دارد این روند نزولی تا زمان نامعلومی ادامه یابد اما درست همان روزی که اقدام به فروش میکنید، پایان دوران رکورد فرا ميرسد! زیرا شما تنها فردی نیستید که در نهایت از ترس اقدام به فروش کرده اید شما نمونه ای از یک فرد عادی بودید و هر کس دیگری مثل شما هم اقدام به فروش کرده است. حالا که دیگر هیچ سهامی برای فروش نمانده است، قیمتها دیگر نمیتوانند بیش از این تنزل پیدا کنند و روند بازار برميگردد. روانشناسان میدانند که تقریبا تمام انسانها در روزی از هفته تا اندازهای تحت تاثیر قرار میگیرند. در سرتاسر جهان، احساسی که افراد در روز دوشنبه (اولین روز هفته در بازارهاي غربي) دارند، در روز چهارشنبه یا شنبه ندارند و این موضوع حتی نظر آنها در خصوص خرید و فروش اوراق بهادار را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. با در نظر گرفتن این حقیقت، آیا دوشنبه نمیتواند روزی باشد که به طور منطقی اکثریت افراد اقدام به خرید سهام کنند؟ آنها قبلا مشغول عبادت بوده و از آرامشی معنوی برخوردارند که نوعی شادمانی و چهارچوب ذهنی مثبت را در آنها ایجاد کرده است.



      علاوه بر آن، از آنجا که دوشنبه اولین روز یک هفته کاری جدید است، تمام افراد این روز را سرشار از امید آغاز میکنند. اگر شما روز دوشنبه خرید کنید همچنان که هفته شتاب میگیرد، سهام شما آماده پیوستن به آهنگ رشد قیمتهاست. چه کار دیگری در این روز بیش از خرید سهام برای اغلب مردم امری طبیعی خواهد بود؟ اما اگر شما کمی زیرک تر از اکثریت هستید پس از خود میپرسید زیرکانه نیست که روز دوشنبه درست وقتی که سایرین در حال خریدن و پیشنهاد خرید به قیمتهای بالاتر هستند اقدام به فروش سهام خود کنید. باوجود همه آنچه گفته شد حقیقت تلخ این است که دوشنبه در دراز مدت بدترین روز هفته برای فروش و بهترین روز برای خرید سهام است. در یک بازار رو به ترقی احتمال دارد در روز دوشنبه قیمتهای مناسبی برای خرید پیدا کنید. یک مطالعه آماری که یک دوره سه ساله را مورد بررسی قرار داده، نشان داد که میانگین قیمتهای لیست سهام داو جونز طی 71 دوشنبه تنها 40دلار افزایش یافته است. به عبارت دیگر میانگین افزایش برای یک لیست نمونه سهام در تعداد زیادی از دوشنبه ها 96 سنت بود. همچنین تنزل قیمتها اغلب در روزهای دوشنبه شروع ميشود و به يك بحران در روزهاي بعد ختم ميشود. بدترین روزهای بحران اقتصادی عظیم سال 1929 در روز سه شنبه ماه اکتبر و چهارشنبه ماه نوامبر اتفاق افتاد.



      البته به دلایل دیگری نیز میتوان اشاره نمود. مثل این که معمولا در روز یکشنبه است که یک فعال بورس در منزل حضور دارد و همسرش میتواند اوقات بیشتری را با او سپری کند. در نتیجه وقتی میبیند که او با ناامیدی به صفحه مربوط به اخبار سهام چشمدوخته و سعی دارد از دل این ارقام و اعداد به مفهومی دست یابد، بی مقدمه فریاد میزند: «خواهش میکنم همین فردا از کار سهام دست بکش و دیگر در این مورد نگران نباش.» یا این که میگوید، نامهای از پسرمان که در کالج است با این مضمون که باید پول بیشتری برایشان فرستاده شود، دریافت شده. در همین حال، همسر معاملهگر به او گوشزد میکند که نیاز به یک کت خز دارد یا دستگاه گرمایش خانه باید تعویض شود. معامله گردانان ما روز دوشنبه در راه خانه به دفتر، به این فکر میکند که چگونه میتواند تمام این خواسته ها را برآورده سازد.



      جواب این است: «مقداری از سهامت را بفروش».


      بگذاريد يك نمونه رايج ديگر را مرور كنيم. وقتی فکر میکنید زمان رسیده که بخشی از سهام خود را بفروشید، به لحاظ منطقی بدیهی است که باید سهامی را که قیمت آن به شدت بالا رفته بفروشید و سهامی را که هنوز ترقی نداشته نگاه دارید. استدلال زیادی لازم نیست تا متوجه شوید سهامی که بیش از همه افزایش قیمت داشته اند احتمال ریسک بالایی دارند، اما سهامی که بدون تغییر مانده اند احتمال تنزل قیمت کمتری دارند. بنابراین اگر آنهایی را که رو به ترقی دارند بفروشید و سایر سهام خود را نگاه دارید، وقتی آنهایی که راکد بوده اند نیز افزایش قیمت پیدا کنند، اين تصميم در مجموع برایتان سودآور خواهند بود. تنها مشکلی که وجود دارد این است که چنین استدلالی گرچه منطقی است اما اغلب نادرست از آب در میآید. علت افزایش قیمت برخی از سهام احتمالا رشد و توسعه صنعتی بوده که این شرکت نماینده آن است. در نتیجه، احتمال افزایش قیمت این سهام بیش از بقیه است. همین طور سهامی که بدون تغییر مانده معمولا از ضعفي بنيادين رنج ميبرد. اما شما زمانی که مجبور هستید به خاطر کسب سود، سهامی را بفروشید، طبیعتا تمایل دارید سودآورترین سهام خود را به فروش برسانید و سهام کم بازده را حفظ کنید. لذا با خود میگویید: «آنهایی را میفروشم که بیش از پولی که برایشان پرداخته ام برایم سودآوری داشته باشند و بقیه را نگاه دارم تا آنها هم بازدهی خود را نشان دهند.» از آنجا که شما عادت دارید به نتایج منطقی برسید، در نتیجه سهامی را میفروشید که بیشترین سوددهی را برای شما داشته اند و آنهایی را نگاه میدارید که احتمال سقوط ارزش آنها بیش از ترقی قیمت شان است.



      سرانجام درمی یابید که مشتی سهام بی ارزش را برای خود نگاه داشته اید و سهامي كه فروخته ايد بيشتر رشد كرده اند. سهامدار بی تجربه که صد فقره سهام از قرار هر سهم 15 دلار دارد، به گونه ای منطقی با خود میاندیشد. «خوب، حتی اگر قیمت این سهام به صفر برسد، من حداکثر 1500 دلار زیان خواهم کرد.» اما اگر این فرد به جای یکصد سهام به قیمت 15 دلار، 10 سهم به ارزش هر سهم 150 دلار داشت، در وضعیت ایمن تری قرار میگرفت. سهامی که قیمت آن 15 دلار است، احتمال خیلی بیشتری وجود دارد که ارزش آن یک شبه به 10 دلار نزول کند. اما احتمال این که سهام 150 دلاری در نوسانات بورس به 100 دلار تنزل کند، براساس مطالعات آماري خیلی کمتر است. گذشته از این حقیقت که سهام گرانتر، از ارزش بیشتری برخوردارند (که اگر غیر از این بود قیمت آنها بالا نبود) این سهام سوی افرادی خریداری ميشود که دارایی چندانی ندارند؛ یعنی همان کسانی که به راحتی هراسان میشوند و در شرایط تنش روانی به سرعت سهام خود را زیرقیمت می فروشند. براساس یک نتیجه گیری منطقی دیگر، احتمال تنزل قیمت سهام پررونق کمتر از سهام بی رونق است.



      یک سرمایه گذار طبیعتا مایل به نگهداشتن سهامی است که سود خیلی زیادی عاید وی کند، این طور نیست؟ اما شاید در خلال بازار پررونق چند سال اخیر، به این نکته توجه کرده باشید که در دوران افت قیمتها، سهامی که به بهترین نحوه عمل کرد، همان سهام کم رونق بود. تنها کسانی که هرگز بدون اراده خودشان و تحت تاثیر ترس و هراس اقدام به فروش سهام خود نمینمایند، همان سهامداران عمدهای هستند که قادرند سهام خود را نگاه دارند تا در آینده از آنها سود ببرند و توجهی به بازدهی فوری آن ندارند، همان کسانی که وقتی نرخ مالیات بر درآمد هنوز بالاست، سودهای اندک را ترجیح میدهند. با توجه به مطالب فوق به این نتیجه میرسیم که عمل کردن بر اساس قواعد منطقي در بورس در برخي موارد بسیار مخاطرهآمیز است. خوب پس شايد بهترين كار عمل کردن به توصیه کسانی باشد که در این زمینه نسبت به شما از اطلاعات بیشتری برخوردارند. کارگزار شما میتواند در زمره این افراد باشد، زیرا او تمام مدت در حال معامله سهام است و این کار در واقع حرفه اوست.



      با این همه تجربه نشان داده است که پیروی از توصیه های کتبی یا شفاهی کارگزار بورس راهی است که به شناسایی سودهای بالا ختم نمیشود. اول اینکه یک کارگزار برای شما صرفا یک هم قطار است که از طریق هوش و ذکاوت خود امرار معاش نموده و صرفا بر مبنای نشانه های موجود حرکت میکند. او معمولا فردی با ذکاوت، مودب و قابل قبول است و این استعداد را دارد که افرادی دوست داشتنی و یک جور استخدام کند، اما اغلب به قدری در جزئیات غرق میشود که نمیتواند اوضاع موجود را با دید وسیع تری تحلیل کند و اگر هم تحلیل خوبی از سهام پر پتانسیل داشته باشد، طبیعی است که برای مشتریان بزرگتر خود این خرید را انجام میدهد. پس بهتر است به جاي توسل به توصيه ها و شنيده ها به خودتان متكي باشيد.


      یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

      نظر

      • مجيد رادمنش
        مدیر (6)
        • Oct 2010
        • 4902

        #243
        روانشناسی بازار سهام


        مراقب اعتماد به نفس كاذب باشيد


        دنیای اقتصاد - آیا شما بیش از حد به مهارتهای خود اعتماد دارید؟ این یکی از اشتباهات مهم سرمایه گذاری است. در ادامه سلسله مطالب روانشناسي بازار سهام در مطلبي تحت عنوان معرفي اشتباهات رايج سهامداران مي خوانيم: جاناتان برتون در کتاب خود با عنوان غولهای سرمایه گذاری، از خوانندگان خود دعوت می کند که دو سوال زیر را از خود بپرسند:



        آیا من در رویارویی و ارتباط با افراد بهتر از حد متوسط توانمند هستم؟

        آیا من راننده ای بهتر از حد متوسط هستم؟


        برتون می گوید اگر شما هم مانند دیگر افراد باشید، احتمالا به این دو سوال پاسخ مثبت میدهید. در واقع، مطالعات نشان میدهند که به طور معمول 90 درصد افراد به این دو سوال پاسخ مثبت می دهند و روشن است که 90 درصد افراد نمیتوانند در این دو توانایی بهتر از حد متوسط افراد عمل کنند. زیرا از لحاظ منطقی تنها نیمی از افراد یعنی 50 درصد آنها میتوانند توانایی بالاتر از حد متوسط در این دو زمینه داشته باشند. اعتماد به نفس بیش از حد به تواناییها میتواند ویژگی خوبی باشد، باعث شود احساس خوبی در مورد خود داشته باشید و چارچوب مناسبی برای مواجهه با تجارب زندگی به دست آورید. متاسفانه، برخورداری از اعتماد به نفس بیش از حد در مورد سرمایه گذاری میتواند به ایجاد اشتباه در این زمینه منجر شود.



        برخی نظرسنجی ها نشان میدهد بیشتر سرمایه گذاران پیش بینی میکنند که پرتفوليوهای آنها بازدهی بیش از حد متوسط داشته باشند و این نکته مخالف با منطق است. در یک مقاله در نیویورک تایمز، پروفسور ریچارد-تیلر و پروفسور رابرتشیلر خاطرنشان میکنند که سرمایه گذاران حقیقی و مدیران سرمایه گذاری بر این عقیده خود پافشاری میکنند که آنها از اطلاعات بهتر و بیشتری نسبت به دیگران برخوردارند و میتوانند از طریق گزینش بهترین سهام سود مناسبی کسب کنند. حتی هنگامی که افراد فکر میکنند پیروزی بر بازار کار دشواری است، مطمئن هستند که خود آنها میتوانند در این کار موفق شوند.



        اقتصاددان برجسته پیتربرنشتاین در این باره میگوید: «مدیریت سرمایه فعالانه به طرز خارق العاده ای دشوار است، زیرا تعداد بسیار زیادی سرمایه گذار باهوش و باسواد در بازار وجود دارند و اطلاعات به سرعت رد و بدل میشود. در واقع، افراد زرنگ بسیاری وجود دارند که تلاش میکنند همزمان کار مشابهی را انجام دهند. البته انجام این کار هرچند بسیار دشوار، اما ممکن است .»به یاد داشته باشید که برای کسب سود از اشتباهات بازار، یا باید اطلاعاتی داشته باشید که بازار در اختیار نداشته باشد، یا باید همان اطلاعات را بهتر از دیگران و خرد جمعی تعبیر و تفسیر كنيد. باربر و اودین مطالعات زیادی راجع به رفتار و عملکرد سرمایه گذاران انجام داده اند. در زیر به برخی نتایج مطالعات آنها اشاره میکنیم:



        سرمایه گذاران حقیقی و شخصی عملکرد ضعیف تری نسبت به معیارهای مناسب دارند.


        گرچه گزینش سهام از سوی زنان بهتر از انتخاب سهام توسط مردان نیست، اما زنان سود بیشتری از معاملات کسب میکنند و این به علت تعداد کمتر معاملات و تبعا هزینه های معاملاتی کمتر است. همچنین مردان متاهل عملکرد بهتری از مردان مجرد دارند. دلیل آن این است که مردان مجرد از نعمت همسر برخوردار نیستند تا هنگام مشورت با آنها، از اعتماد به نفس بیش از حد آنها کاسته شود! به نظر میرسد یکی از ویژگیهای رفتار انسان آن است که مردان به مهارتهایی که واقعا از آنها برخوردار نیستند، اعتمادبه نفس دارند.



        افرادی که بیشترین تعداد معاملات را (به علت اعتماد به نفس نا به جا) داشتند، کمترین سود را نصیب خود کرده اند.


        اعتماد به نفس بیش از حد باعث میشود سرمایه گذاران تصمیمات دیگران را ناشی از خُلق، احساسات، درک حسی، و هیجانات بدانند و تصمیمات خود را نشات گرفته از تفکر عینی و منطقی تلقی کنند. اعتماد به نفس بیش از حد همچنین باعث میشود سرمایه گذاران تنها به دنبال جست وجوی شواهدی باشند که نظرات آنها را تایید میکند و شواهدی را که مخالف با نظرات آنها است نادیده بگیرند. مرحوم جان لیسیو در مقاله ای راجع به پیش بینی کنندگان بازار گفت:پیش بینی کنندگان بازار در واقع قضاوت كنندگاني متعصب، مغرض و غیرقابل اعتماد از رویدادهای جاری اقتصادی هستند. به عبارت دیگر، آنها تمایل دارند شواهدی که پیش بینی هایشان را تایید میکند، آشکار کنند و هر آنچه که پیش بینی های آنها را به چالش میکشد، نادیده گرفته یا با تحلیل کنار زنند. حتی نتایج مطالعاتی که بر روی جامعه ای با IQ بالا به نام MENSA انجام شد نشان داد اعضاي این جامعه که به امر سرمایه گذاری مشغول بوده اند، بازده چندان بهتری از دیگران نداشته اند و مهارتهای برتر تعقلی خود را به غلط به بازده های برتر در سرمایه گذاری تعمیم داده بودند.



        یکی از مقاله نویسان والاستریت ژورنال به نام جاناتان کلمنتس در این زمینه میگوید: «پیروزی امید بر تجربه است که باعث میشود اغلب سرمایه گذاران تصور کنند میتوانند در بازار موفق شوند.»بر اساس آنچه جیمز اسمال هوت، نویسنده، و ژورنالیست مالی میگوید: «روانشناسان مدتها است که تمایل بشر را برای بیش از اندازه تخمین زدن تواناییها و احتمال موفقیتش درک کرده اند و این نکته به ویژه در مورد آنها که در سهام سرمایه گذاری میکنند و اغلب دفعات زیادی معامله انجام میدهند، درست است. درک محدودیت توانایی ما برای پیش بینی آینده جزو مهمی از استراتژی موفق برای سرمایه گذاری است.» میر استات من، استاد علوم مالی در دانشگاه سانتا کلارا برای کمک به سرمایه گذاران در آگاه شدن از اشتباه اعتماد به نفس بیش از حد می گوید: «یک دفترچه ثبت وقایع روزانه تهیه کنید. هر زمان معتقديد بازار بالا یا پایین خواهد رفت، آن را یادداشت کنید. پس از چند سال به خوبی خواهید دید که بینش های شما در مورد حرکت آینده بازار کاملا غلط بوده است!»


        یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

        نظر

        • وحید 20
          ستاره‌دار(98)
          • Mar 2011
          • 29911

          #244
          گذشته چراغ راه آينده نيست!

          گروه بورس – در ادامه سلسله مطالب روانشناسي بازار سهام به بررسي يكي ديگر از اشتباهات رايج سرمايهگذاران تحت عنوان «تعميم عملكرد گذشته به آينده» ميپردازيم.

          هنگامی که پیر میشویم، مهارتهای حافظه بلند مدت ما همچنان قدرتمند باقی میماند، در حالی که حافظه کوتاه مدت ما بخشی از توانایی خود را از دست میدهد. متاسفانه، افراد هنگامی که صحبت از سرمایهگذاری در میان است، از این گرایش بهرهای نمیبرند. به نظر میرسد انسان در تصميمگيري براي سرمايهگذاري قربانی «روندهای اخیر» میشود؛ یعنی این گرایش که اهمیت زیادی برای تجارب اخیر قائل شویم و شواهد تاریخی بلند مدت را نادیده بگیریم. اجازه دهيد مطلب را با يك مثال تاريخي واقعي تطبيق دهيم.

          از سال 1990 تا سال 2002، شاخص سهام 500 شركت برتر آمريكا از شاخص ميانگين مربوط به اروپا، استرالیا و آسیا، و خاور دور در حدود 8.5 درصد در هر سال بهتر عمل کرد و این باعث شد بسیاری از سرمایهگذاران از سرمایهگذاری در بازارهای غيرآمريكايي اجتناب کنند، اما همزمان با اوجگيري اين روند از سال 2003 تا سال 2009، شاخص جهاني مزبور از شاخص آمريكا به میزان 7/3 در هر سال بهتر عمل کرد؛ يعني درست بر عكس تجربه اخير!
          نمونه جدیدتری از این پدیده هجوم سرمایهگذاران به بازارهای کالا و صندوقهای سرمایهگذاری بازارهای نوظهور مانند چین بین سالهای 2003 و 2007 بود. در سال 2008، سرمایهگذاران با همان سرعتی که وارد بازار شده بودند، از آنها گریختند.
          نمونههای دیگری از خطراتی که توجه بیش از حد به موارد اخیر در پی دارد، مربوط به صندوقهاي سرمايهگذاري است.
          روزنامه مورنینگ استار عملکرد صندوقهای سرمایهگذاری که از سال 1987 تا سال 2000 دارای کمترین محبوبیت بودهاند را بررسی کرد. میزان محبوبیت توسط میزان پولی که به این صندوقها وارد و از آنها خارج میشد، تعریف میشد. بدترین صندوقها آنهایی بودند که کمترین میزان ورود نقدینگی یا بیشترین میزان خروجی نقدینگی را به خود اختصاص داده بودند. در این مطالعه مشخص شد که سه مورد از صندوقهایی که از کمترین محبوبیت برخوردار بودند در 75 درصد موارد بهتر از متوسط عملکرد صندوقهای نسبتا محبوب عمل کرده بودند، و عجیب تر آنکه در 90 درصد موارد از محبوبترین صندوقها نیز بهتر عمل کرده بودند. جالب است که در طول بازار رو به رشد سال 2009 و تقریبا در تمام مدت سال 2010، سرمایهگذاران در حال بیرون کشیدن پول خود از صندوقها بودند، چون فكر ميكردند تجربه سقوط سال 2008 با شدت بيشتري تكرار ميشود كه البته درست برعكس آن اتفاق افتاد.

          هزینه سنگین اتكا به روندهاي اخير

          در بیان عملکرد صندوقهای سرمایهگذاری دو مفهوم متفاوت وجود دارد. یکی بازده سرمایهگذاری است که مربوط به عملکرد کلی صندوق بوده و در بازههای زمانی معین در قالب گزارشهای متفاوت به بازار و رسانهها اعلام میشود، اما شاخص دیگری نیز وجود دارد که میتوان آن را شاخص بازده سرمایهگذار (نه سرمایهگذاری) نامید، که متاثر از زمان وارد کردن یا خارج کردن پول و سرمایه به صندوقها توسط سرمایهگذار است. واضح است که عدد شاخصِ اول میتواند به میزان قابلتوجهی متفاوت از عددِ شاخص دوم باشد. تحلیلگران مورنینگ استار عملکرد صندوقهای سرمایهگذاری را از یک سو و عملکرد سرمایهگذاران در همان صندوقهای سرمایهگذاری را از سوی دیگر بررسی کردند و دریافتند که بازده به دست آمده توسط سرمایهگذاران در تمام صندوقهای مورد مطالعه پایین تر از میانگین بازده خود صندوقها بودند. در این میان، حتی سرمایهگذارانی که با روش سرمایهگذاری بر مبنای ارزش ذاتی فعالیت کرده بودند نیز عملکرد ضعیفتری نسبت به عملکرد صندوقهایی که در آنها سرمایهگذاری کرده بودند، داشتند.
          همچنین مطالعه دیگری که توسط مرکزی به نام مرکز بازارهای مالی باگل انجام شده است، شواهد خوبی در این مورد به دست میدهد. نمونه پژوهشیِ این مرکز متشکل از 200 صندوق با بیشترین میزان ورودی نقدینگی در مدت 5 ساله 1996 تا 2000 بود. بازده سرمایهگذاران و بازده صندوقهای سرمایهگذاری در یک بازه 10 ساله از 1996 تا 2005 مورد مطالعه و مقایسه قرار گرفت. جالب بود که بازده سرمایهگذاران تنها یک سوم بازه سرمایهگذاری صندوقها بود. در 198 صندوق از 200 صندوق مورد مطالعه، بازده صندوق از بازده سرمایهگذاران همان صندوق بیشتر بود. در 76 از 200 صندوق مورد مطالعه، این تفاوت از 50 درصد تا 95 درصد بود كه تفاوت هنگفتي است.

          شواهد بلندمدت را مدنظر بگيريد


          قربانی بازدهها و عملکردهای اخیر شدن؛ یعنی تلاش برای خریدن سودهاي دیروز! باید به خاطر داشته باشید که شما تنها میتوانید بازدههای فردا را بخرید. میتوان با نادیده گرفتن رسانهها، مطبوعات مالی و به اصطلاح خبرگان بازار که تلاش میکنند به شما بقبولانند که این بار متفاوت از دفعات گذشته است، از افتادن در دام این اشتباه پیشگیری کنید. پیش از همراه شدن با هر روند كوتاهمدتي، شواهد تاریخی بلند مدت و منطق نتیجهگیریها را به درستی و دقت کافی و با لحاظ وضعیت آینده و عملکرد محتمل آتی را بررسی کنید. مطمئن باشيد آنها که باهای و هوی و قیل و قالها و اخبار و نظرات خبرگان به سهم یا صندوقی وارد میشوند، احتمالا در آینده نزدیک با آن خداحافظی خواهند کرد و البته شما را لزوما باخبر نخواهند كرد!
          درخت هرچه پربارتر افتاده تر@};-

          توصیه ای به خرید/فروش/نگهداری ندارم.

          نظر

          • بابک 52
            ستاره‌دار (27)
            • Mar 2011
            • 17028

            #245
            روانشناسي بازار سهام


            به تحليل خودتان اتكا كنيد


            گروه بورس- در ادامه سلسله مطالب روانشناسی بازار سهام به يكي ديگر از موضوعات رايج در بورس تحت عنوان «کسب اطلاعات از رسانهها و تحليلگران» ميپردازيم.


            دست نوشتههای یک فعال وال استریت در این باره را در ادامه ميخوانيد: از آنجا که بازیگران بازار همه چیز را در مورد سهامی که شما دارید نمیدانند و حتی فعالان موفق بورس نیز قادر به ارائه توصیههای کارساز در این زمینه نیستند، تنها کار معقول، مراجعه به یک موسسه تحليلي موفق به کسب اطلاعات در مورد نوع صنعت و چشماندازهای سهام آن است. از اين طريق مطمئنا فرد خواهد توانست به اطلاعات دقیق و موثق دست یابد. اما حقیقت این است که این اطلاعات لزوما درست نیست، زیرا صاحب شرکت به هر حال نسبت به سهام خود تعصب دارد. درست مثل احساسات جانبدارانه یک مادر نسبت به فرزندانش.


            شاید او با شور و اشتیاق از سهام شرکت خود صحبت کند. زیرا در ذهنش طرحی برای عرضه سهام جدید را میپروراند که برای خود و همکارانش بسیار سودآور خواهد بود.

            در واقع، نفع شخصی او را بر آن میدارد تا عقاید بسیار مثبتی در مورد سهام داشته باشد. اما از سوی دیگر ممکن است نسبت به آینده سهام با بدبینی صحبت کند، زیرا خود او بیشتر سهام خود را خیلی زودتر از وقتی که باید بفروشد، فروخته است. اما آرزو میکند بتواند سهام را دوباره در افت قیمتها به دست آورد و تنها در صورتی میتواند به این امر امیدوار باشد که در مورد آینده سهام نه با کلمات خوشبینانه بلکه به گونهای ابهام آمیز سخن بگوید. او ممکن است در تمام گفتههایش صادق باشد، اما دیدگاهش تحت تاثیر تعصب فردی وی به انحراف کشیده شده است.


            گاهی اوقات ممکن است اخباری محرمانه از سوی سهامداران عمده که تقریبا همیشه در کار خود موفق هستند به گوشتان برسد. شاید عمل کردن بر اساس این اطلاعات، کاری منطقی باشد اما این حقیقت را باید در نظر گرفت که چنین اطلاعاتی شاید به واقعیت چندان نزدیک نباشد. زمانی که به کسی گفته میشود یک سهامدار عمده در حال خرید در مقیاس عظیم است، این احتمال وجود دارد که او در حقیقت در حال فروش باشد. زیرا فکرش را کنید اگر او در حال خرید بود، چیزی در این مورد به زبان نمیآورد.


            درست مثل همان کسی که اگر قرار باشد اسبی را به قیمت خوب بخرد، هرگز چیزی در مورد ارزش بالای آن به زبان نخواهد آورد. در نتیجه به نظر میرسد کار معقول و منطقی این است که هر کس بر مبنای قضاوت خود حرکت کند این طور نیست؟ البته قضاوت هر فرد مستلزم اطلاعات گوناگونی است که باید مورد ارزیابی قرار گیرد. این اطلاعات میتواند شامل همانهایی باشد که در روزنامهها درج میشود. شما در صفحه اول اخبار روزنامه میخوانید که وضعیت سهام رو به رونق است و این که تمام شواهد بر افزایش روز افزون قیمتها دلالت دارند. این اطلاعات از چنان اهمیت فوقالعادهای برخوردار بودهاند که به جای درج در صفحه اقتصادی، در صفحه اول به چاپ رسیده اند. بدیهی است که اکنون زمان معقول برای خرید سهام است.


            اما آیا واقعا این طور است؟ بعد از این که اقدام به خرید میکنید، متوجه شوید که اخبار سهام نه فقط به لحاظ قیمتهای بالا بلکه به دلیل استثنایی بودن حجم خرید، در صفحه اول به چاپ رسیده است. زمانی که شما خرید میکنید، همه فعالان دیگر بورس هم خرید کردهاند، پس حالا چه کسی باید سهام شما را بالاتر بخرد؟!

            حالا برعكس اين وضعيت را در نظر بگيريد. اگر زمانی که شما اقدام به خرید میکنید، قیمتها به طرز سرسام آوری رو به کاهش روند، آیا بهتر نیست دست به کاری بزنید که معمولا به آن «پیش فروش» (short selling) میگویند؟ به عبارت دیگر، بهتر نیست سهامی را که هنوز نخریده اید بفروشید با این فرض که میتوانید بعدا قراردادهای فروش را با خرید سهام با قیمتهای نازلتر انجام دهید؟ خطر این کار در این است که وقتی با توجه به رکورد بازار تصمیم به پیش فروش گرفتید، فروشنده واقعي ديگر در ازار باقي نمانده باشد. فعالان بورس به اجبار میخواهند پیش فروش کنند، همه عصبی میشوند و میخواهند چنین سهامی داشته باشند.


            در اين وضعيت حداقل برای مدتی زودگذر، تقاضای ناگهانی برای خرید سهامی که اخیرا در افت قیمتها فروخته شدهاند ایجاد میشود. وقتی همه سعی میکنند بخرند، قیمتها افزایش مییابند. بازار به نقطهای میرسد که بهبود مجدد نام دارد و بسیاری از کسانی که اقدام به پیش فروش کرده اند حالا چارهای جز خرید سهام با قیمتهای بالاتر ندارند.


            بسیاری از فعالان بورس وقتی از وجود بازاری که بیشترین سودآوری را داشته باشد، مایوس میشوند، اقدام به خرید سهام شرکتهای گوناگون میکنند با این امید که حداقل یکی از آنها برایشان سودآوری فوق العاده در برداشته باشد. اما ممکن است در این سبد، سهامی هم وجود داشته باشد که بعدا معلوم شود خیلی کم بازده بوده است. در این شرایط یک اتفاق غیرمنطقی رخ میدهد. در حالی که بازدهي سهام قوی قادر نیست به بازدهي سهام ضعیف کمکی بکند، سهام ضعیف ممکن است سودآوري بقیه پرتفوليو را نیز تحتالشعاع قرار دهد، مانند همان مثل قدیمی که میگویند یک بز گر، گله را گر میکند.



            به اين ترتيب تنها يك سهم زيانده ميتواند جور كل پرتفوليوي شما را بكشد و بازدهي مجموع آن را با زيان روبهرو سازد. به همين دليل لازم است تا بيش از سهام سودآور خود مراقب سهام زيانده باشيد!
            The greater the risk ، The greater the reward

            هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

            نظر

            • مجيد رادمنش
              مدیر (6)
              • Oct 2010
              • 4902

              #246
              روانشناسی بازار سهام


              معرفی یک اشتباه رایج در سرمایه گذاری


              آیا از نمونه های کوچک نتایج بزرگ می گیرید و به درک حسی خود اعتماد میکنید؟

              دنیای اقتصاد -در سلسه مطالب روانشناسی بازار سهام درباره اشتباه رايج در سرمایه گذاری میخوانیم:افراد اغلب نتیجه گیریهای اشتباهی از اطلاعات می گیرند. یک دلیل آن این است که آنها اشتباه کرده و به درک حسی خود اعتماد میکنند و دلیل دیگر آن هم این است که اطلاعات موجود ممکن است پیچیده باشد. هنگامی که این اطلاعات در ارتباط با تصمیمات سرمایه گذاری باشند، اشتباه در قضاوت میتواند بسیار گران تمام شود. آموس تورس کی آزمایش زیر را در مورد رفتار انسان انجام داد:


              تصور کنید که دو کیسه خارج از دید افراد با تعداد مشابهی از کارتهای بازی پر شده اند. دو سوم کارتهای کیف الف سفید هستند و یک سوم دیگر قرمز هستند. در کیف ب این نسبتها برعکس هستند. کار شما این است که حدس بزنید کدام کیف کارت قرمز بیشتری دارد. از کیف الف مجاز هستید تنها 5 کارت را بیرون بکشید که 4 مورد از آنها قرمز میشوند. از کیف ب میتوانید 30 کارت را بیرون بکشید، که 20 عدد از آنها قرمز در می آیند. حدس شما در مورد کیفی که تعداد کارت قرمز بیشتری دارد چیست؟


              اگر شما هم مانند بیشتر افراد باشید، احتمالا حدس میزنید که کیف الف تعداد کارت قرمز بیشتری دارد، زیرا 80 درصد کارتهایی که بیرون کشیدید قرمز بودند، در حالی که در مورد کیف ب، این عدد تنها 67 درصد بود. با این حال، متخصصان آمار به ما میگویند که اگر کیف ب را انتخاب میکردید، احتمال درستی حدس شما بیشتر بود. دلیل آن این است که به خاطر اینکه اندازه نمونه کیف ب بزرگتر است، میتوانید اعتماد بیشتری به نتیجه حاصله داشته باشید. نظریه آماری به ما میگوید که کیفی که در آن 20 کارت از 30 کارت قرمز است، با احتمال بیشتری جواب سوال مورد نظر خواهد بود تا کیفی که 4 کارت از 5 کارت آن قرمز است.


              این استدلالها چه ارتباطی میتواند با موضوع سرمایه گذاری داشته باشد؟ مانند آنها که در آزمایش گفته شده کیف الف را انتخاب کردند، سرمایه گذاران اغلب تصمیمات خود را براساس نمونههای کوچک اتخاذ میکنند. مانند زمانهایی که سرمایه گذاران بر اساس نتیجه گیری های دو یا سه سال اخیر، برخی سهام، شرکتها، صنایع، یا صندوقهای سرمایه گذاری را برای همیشه بهتر یا بدتر از دیگران میدانند. به طور مثال، از سال 1996 تا 1998 در ایالات متحده اتفاقاتی افتاد که در مقایسه با تاریخ و پیشینه 73 ساله معاملات سهام و نظایر آن در آمریکا مانند انتخاب کیف الف بر اساس نمونه کوچک بود.


              سرمایه گذاران با ارتکاب اشتباهی این چنینی به درک حسی خود اعتماد می کنند و می پندارند که نمونه کوچک نشانگر خوبی برای تمام مجموعه داده های موجود است. بنا نهادن تصمیم های سرمایه گذاری می تواند پیامدهای پرهزینه ای دربرداشته باشد، به ویژه اگر مجموعه داده های کوچک که احتمالا در مورد رویدادها و عملکرد اخیر باشند، باعث شوند که استراتژی سرمایه گذاری خود که آن را به درستی طراحی کرده اید، رها کنید. یک نمونه بارز از اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری بر اساس مجموعه داده های کوچک، داستان زیر است.


              هر سرمایه گذاری می داند که سهام نرخ بازده بیشتری نسبت به اوراق قرضه یا سپرده های بانکی دارند. با این حال در یک دوره 25 ساله از 1996 تا 1990 نوعی از اوراق قرضه بانکی بدون ریسک بازده بالاتری نسبت به سهام شرکتهای در حال رشد داشتند. اگر پس از 25 سال شما از استراتژی سرمایه گذاری خود یعنی انتخاب سهام شرکتها با بازده سود به طور معمول بالاتر دست می کشیدید و به اوراق قرضه بانکی روی می آورید، یکی از بزرگترین بازارهای گاو تاریخ ایالات متحده را از دست داده بودید. بر خلاف این درصد ارزشمند، برخی سرمایه گذاران هنوز هم بسیار مشتاق هستند بر اساس نتایج بسیار کوتاه مدت، از استراتژی سرمایه گذاری خود دست بکشند و آن را رها کنند.


              گاهی بازه هایی که بر تصمیم گیری های آنها تاثیر گذار است، تنها چند ماه یا چند سال است. به نظر می رسد که اتخاذ تصمیمات غیرمنطقی براساس نتایج کوتاه مدت رفتاری است که انسانها به کرّات از خود نشان می دهند و این امر بر عده ای از سرمایه گذاران نیز تاثیر گذار است. می توانید با حصول اطمینان از این که تصمیمات شما در چارچوب استراتژی سرمایه گذاریتان قرار گرفته اند و به گونه ای منفی متاثر از نتایج کوتاه مدت نیستند، از افتادن در دام این اشتباه اجتناب کنید.
              یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

              نظر

              • مجيد رادمنش
                مدیر (6)
                • Oct 2010
                • 4902

                #247
                روانشناسی بازار سهام

                مخاطرات رفتار منفعلانه در بورس



                دنیای اقتصاد - آیا از سرمایه گذاری منفعلانه اجتناب میکنید به این علت که تصور ميكنيد بازدهي كمتري دارد؟ این یکی از اشتباهات رایج سرمایه گذاران است. سرمایه گذاران هنگامی که سفر به دنياي سرمایه گذاری را آغاز میکنند، یکی از دو مسیر زیر را می توانند انتخاب کنند. آنها یا میتوانند صندوقهای سرمایه گذاری که مدیریت آنها فعالانه است و سبد سهامشان دائما در حال تغییر است را انتخاب کنند یا آنکه ابزارهایی با مدیریت منفعلانه تر از قبیل صندوقهای شاخصي را برگزینند. شواهد حاکی از این امر است که اکثریت سرمایه گذاران حقیقی در صورتی که استراتژی منفعلانه تری را برای خود انتخاب میکردند، سود بیشتری نصیبشان میشد. اما بیشتر آنها مسیر فعال تر را انتخاب میکنند.



                یک عامل مهم در این انتخاب، این است که سرمایه گذاران احساس می کنند کنترل بیشتری بر سرمايه خود در صورت انتخاب صندوق هاي سرمايه گذاري با مديريت فعالانه دارند. درک فعالان والاستریت از این استدلال روانشناختی در این جمله تبلیغاتی آنها مشهود است که میگویند با انتخاب این صندوقها یا استفاده از سامانه معاملات آنلاین کنترل بیشتری بر سرمایه خود خواهید داشت. از سوی دیگر، همین سرمایه گذاران احساس میکنند که انتخاب شیوه های منفعلانه فقدان کنترل بیشتری را بر ریسکها و بازده سبدهاي سرمايه گذاري آنها به همراه دارد. قطعا این یکی از ویژگیهای انسان است که بخواهد کنترل امور را به دست گیرد و کاری انجام دهد. گرچه استفاده از صندوقهایی با مدیریت فعالانه پورتفوی که مستلزم خرید و فروش مکرر سهام است و همچنین مدیریت فعالانه پرتفوی توسط خودشان حس کنترل به این سرمایه گذاران میدهد. اما اگر به دنبال سود هستيد واقعیت چیزی کاملا متفاوت است.



                مشکل این است که هنگامی که سرمایه گذاران، صندوقهایی با مدیریت فعالانه را انتخاب میکنند، کنترل بر عوامل تعیین کننده بازده را به مدیران صندوقها واگذار میکنند. مدیران فعال سعی میکنند که بازار را به اصطلاح زمان بندی کرده و سهامی که عملکرد بهتری خواهند داشت را برگزینند. اگر یک مدیر فعال معتقد باشد که بازار خرسی در راه است، صندوق سهام خود را خواهد فروخت و اوراق قرضه خواهد خرید و حتی گاهی اقدام به فروش استقراضی سهام خواهد کرد. یک صندوق کوچک ممکن است تصمیم بگیرد سهام شرکتهای بزرگ را خریداری کند. یک صندوق بر مبنای ارزش (صندوقی که سهامی میخرد که قیمت روز بازار آن از NAV آن پایین تر است نسبتP بهE پایینی دارد) ممکن است تصمیم بگیرد سهامی با پیش بینی درآمدهای در حال رشد که عمدتا نسبت P به E بالایی دارند، خریداری کند و یک صندوق که حوزه فعالیت آن سهام شرکتهای داخلی است، ممکن است تصمیم بگیرد سهام شرکتهای خارجی را خریداری نماید. این نوع تغییرات به نام تغییر در سبک شناخته میشوند و اتفاقا همین تغییر در سبک است که باعث میشود سرمایه گذاران کنترل بر چگونگی تخصیص سرمایه و متعاقبا میزان ریسک و بازده پرتفوی خود را از دست بدهند.



                به این علت که سرمایه گذاران در صندوق هایی با مدیریت منفعل هرگز نگران تغییر سبک فعالیت نیستند، می توانند کنترل خود بر میزان و چگونگی ریسک و بازده سبد سرمايه گذاري خود را حفظ کنند. در واقع، این درک غالبا اشتباه که خرید و فروش مکرر و افراطی سهام میتواند کنترل سرمایه گذار را افزایش دهد، تنها حس کاذبی از کنترل را به وجود می آورد. ما باید یک استراتژی کنترلی دیگر را مورد اشاره قرار دهيم: خرید تك سهم ها به جای انتخاب صندوقهایی با مدیریت فعالانه. به نظر میرسد این استراتژی راهکار نهایی در کنترل حداکثری وضعيت توسط سرمایه گذار باشد. با این حال، در پیمودن این مسیر، با دو مشکل مواجه خواهید شد. اول اینکه، شما احتمالا نمیتوانید به میزانی از تنوع بخشی که استفاده از صندوقهای سرمایه گذاری مشترک برایتان به همراه دارد، دست یابید و دوم آنکه، شواهد نشان میدهند سرمایه گذارانی که سهامشان را خودشان انتخاب میکنند معمولا بازده کمتری از متوسط بازده بازار به دست می آورند. اگر شما هم به این می اندیشید که با خرید تك سهم کنترل بیشتری روي سودآوري خود به دست خواهید آورد، بايد بدانيد كه با اين كار تنها ريسك خود را به نحو سرسام آوري افزايش داده ايد بدون آنكه لزوما بازدهي شما نسبت به شاخص بورس افزايش يابد!

                یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

                نظر

                • ali30
                  عضو فعال
                  • Aug 2013
                  • 1940

                  #248
                  پاسخ : روانشناسی بازار سرمایه

                  نكات قابل توجه سهامداران


                  توضیحات دسته: مقالات در زمینه ی بازار بورس اوراق بهادار بازدید: 3401
                  برنامه ريزي بلندمدت تنش هاي ناشي از كاهش ارزش سرمايه در كوتاه مدت را نخواهد داشت و فرد سرمايه گذار با آسودگي منتظر آينده خواهد ماند و در مقاطع كوتاه مدت ضرورتي براي نقد كردن سرمايه خود نمي بيند.

                  ممكن است قيمت سهم خريداري شده افت كند و يا از ارزش آن كاسته شود.بنابراين اگر فرد سرمايه گذار كوتاه مدت برنامه ريزي كرده باشد ممكن است در چنين شرايطي منجربه خروج از بازار شود و اين يعني بدترين ضربه به بازار بورس و حتي خود شخص چه از نظر مسائل مالي و چه از نظررواني ، در اين شرايط فرد سرمايه گذار به دليل اثرات مخرب رواني ، تصميماتي عجولانه و نادرست خواهد گرفت و نهايتا نتيجه مطلوبي به همراه نخواهد داشت.

                  در بين شركت هايى كه در كوتاه مدت بازدهى خوبى دارند قطعاً شركت هاى با ارزشى نيز وجود دارد كه در هر صورت انتخاب آنها براى بلند مدت نيز سودآور است.

                  وقتي تصميم بلندمدت اتخاذ مي شود، سهام با ارزش افزوده مناسبي كه در گذشته كسب كرده اند انتخاب مي شود و معمولا تغييرات احتمالي و موقتي در بورس بر اينگونه شركت ها اثر مخربي نخواهد داشت و به راحتي آسيب پذير نيستند و دربلندمدت مجددا شرايط بهبود را حتي اگر صدمه ديده باشند خواهيم ديد.

                  وقتي شركت هايي با ديد بلند مدت انتخاب مي كنيد يعني قبول داريد كه تصميم ديگري براي پولتان نداريد.حال شرايط فراهم مي شود كه در ميان مدت و يا كوتاه مدت مي توانيد با سود مناسبي از بازار خارج شويد و با آرامش خاطر اقدام به فروش مي كنيد.بنابراين مي توان برنامه ريزي درازمدت داشت و با اطمينان خاطر و ريسك كمتر حتي در كوتاه مدت ازبازار خارج شد.

                  در هر خريد و فروشي مبلغي به عنوان ماليات،سازمان و كارگزار( در ايران 2 درصد) كسر مي شود، اگر فكر مي كنيدبرنامه ريزي كوتاه مدت سود بيشتري دارد مي توانيد تعداد معاملات و درصدهاي پرداختي را جمع بزنيد و با شرايط نگهداشتن سهمي در بلندمدت مقايسه كنيد.البته در كوتاه مدت درگيري هاي روزانه بيشتر است، ريسك هاي خاص خود را دارد وآرامش در اين شرايط كمتر است

                  جهت گيرى بازار به سمت سرمايه هاى كوتاه مدت سبب مى شود تا توجه به شركت هاى معتبر كه پشتوانه مالى قابل قبولى دارند كمتر شود و شركت هايى كه حرفى براى گفتن ندارند به صورت مقطعى سودى حاصل كنند و بزرگ جلوه داده شوند و از طرفى شركت هاى معتبر علاوه بر اينكه مجبور مى شوند وقت و سرمايه بيشترى براى حمايت در اين بازار قراردهند و از هدف اصلى خود يعنى تامين نيازهاى مردم در بازار كالا و خدمات دور شوند و در نتيجه به صورت ناخواسته سهام شان ارزش واقعى خود را از دست دهد و نهايتاً به دليل جذب نقدينگى در بازار بورس، بازارهاى ديگر نيز تحت تاثير قرار گرفته و اينگونه شركت ها دو بازار خود را از دست مى دهند و مديريت دو بازار اصولاً كارى است بسيار مشكل وجهت هاى بازار در هر يك از اين دو بر ديگرى تاثير گذار است .

                  سرمايه‌گذاري با ديدگاه طولاني مدت كه وجوه جاري خود را صرف خريدسهام كرده و در طولاني‌ترين زمان ممكن به انتظار بازده مي‌نشيند، نفع بسيار مي‌برند و اين يك قانون است.

                  ‌ بايد اهداف موردنظر خود را در سرمايه‌گذاري مشخص نماييد. اين اهداف شامل ريسك و بازده مورد قبول شما، مدت زمان مورد نظر، بودجه و نوع بازده مورد نظرتان و موارد ديگر مي‌گردد. انتخاب شما از سهام بستگي مستقيم به اهداف شما دارد. بسياري از سهام داراي ريسك‌هاي بالايي هستند و به همين خاطر سود پيشنهادي آنها بسيار بالاست و در مقابل بسياري از سهام از حالت پايدارتري برخوردار بوده و سود پيشنهادي پايين‌تري دارند.
                  تمام ناتمام من با تو تمام ميشود...../:.Heart.:/

                  نظر

                  • ali30
                    عضو فعال
                    • Aug 2013
                    • 1940

                    #249
                    پاسخ : روانشناسی بازار سرمایه

                    10 نكته كه هر سهامداري بايد بداند


                    توضیحات دسته: مقالات در زمینه ی بازار بورس اوراق بهادار بازدید: 969
                    براي سرمايه گذاري در بورس توجه به برخي نكات مي تواند مفيد باشد و مارا در رسيدن به اهدافمانياري دهد. موارد زير از جمله نكات مهمي هستند كه برخي از آنها از اصول مهم و پايه اي سرمايه گذاري در اين حيطه اند:

                    ۱- انتخاب صنعت برتر : در ميان صنايع مختلف صنايعي هستند كه ميانگين بازده آنها از ميانگين بازده بازار بيشتر است.
                    پس چرا آنها را انتخاب نكنيد؟!
                    ۲- انتخاب شركت برتر : پس از گزينش صنعت برتر حالا به سراغ شركتهايي برويد كه بازده آنها از ميانگين بازده صنعت بالاتر است
                    (منظور از بازده، كليه سودهاي منتفع از شركت اعم از EPS، اختلاف قيمت، سهام جايزه و... در يك مدت معين مي باشد.
                    ۳- ميزان نقد شوندگي: هيچگاه سهمي نخريد كه در فروش آن دچار مشكل شويد. نقد شوندگي عامل بسيار مهمي است كه هرگز نبايد مورد غفلت قرار گيرد. اين فاكتور متاثر از پارامترهايي مثل حجم معاملات شركت، تعداد سهام معامله شده، دفعات معامله، تعداد خريدار و... مي باشد. نقد شوندگي به صورت رتبه اي مطرح مي شود و رتبه 1 به معناي بالاترين ميزان نقد شوندگي است و رتبه هاي 2 و 3 و 4 و ..... به ترتيب نقد شوندگي كمتري دارند.
                    برخي از افراد تا رتبه 100 را قابل قبول مي دانند. بعضي ها بيشتر از 50 نمي روند و عده اي هم به بيشتر از 20 رضايت نمي دهند. به هرحال بسته به استراتژي و هدف سرمايه گذاري تان، ملاكي را براي خودتان قرار دهيد.
                    لازم به ذكر است كه رتبه نقد شوندگي در يك محدوده زماني قابل محاسبه است مثلا يكساله، شش ماهه، يكماهه و... اما در بيشتر موارد از نقد شوندگي 3 ماهه استفاده مي شود.

                    ۴- ميزان سهام در دست سهامداران عمده: هر چه اين ميزان كمتر باشد و سهم يك شركت بيشتر در دست مردم و سهامداران جز باشد، بهتر است. چرا كه در اينجا عرضه و تقاضاي و اقعي است كه ميزان قيمت را تعيين مي كند. در صورتيكه قسمت اعظمي از سهام يك شركت در دست سهامداران عمده باشد به همان نسبت آنها مي توانند كنترل بيشتري را بر آن سهم اعمال كنند. و در اين بين سهامدار جز است كه ضرر مي كند.

                    ۵- اخبار اقتصادي-سياسي: همواره به اخبار داخلي و خارجي توجه داشته باشيد. فكر نمي كنم روزانه 15 دقيقه گوش دادن به اخبار يا مطالعه روزنامه ها وقت زيادي بگيرد اما كمك بزرگي به شما خواهد كرد تا بتوانيد در برخي موارد روند بازار را پيش بيني كنيد و همينطور صنايع خاصي را مورد توجه قرار دهيد .

                    ۶- P/E: اين شاخص مطالب بسيار زيادي به ما مي گويد. مثلا به ما مي گويد كه جو بازار از يك سهم بخصوص چه انتظاري دارد. ميزان بالاي اين شاخص مي تواند نشاندهنده اين واقعيت باشد كه سهامداران چشم اميد به آن سهم بسته اند و باور دارند كه پيشرفت قابل ملاحظه اي خواهد داشت.
                    ميزان رشد P/E را نيز فراموش نكنيد سالهاي مختلف را باهم مقايسه كنيد شركتهاي يك صنعت را نيز با يكديگر مقايسه كنيد.

                    ۷- اخبار طرح و توسعه شركت: به دنبال اخبار و اطلاعات شركت مورد نظرتان بر آييد. آيا شركت طرح تو سعه، افزايش سرمايه، پروژه هاي آتي دارد يا خير؟ مسلما انتخاب شركتي كه موارد مذكور را دارد به جاي شركتي كه مدتها است افزايش سرمايه نداده، پروژه جديدي اجرا نكرده و طرحي براي آينده ندارد عاقلانه تر است. مخصوصا سرمايه گذاري كه تصميم به استمرار و ادامه سرمايه گذاري دارد حتما بايد به اين مطلب توجه كند.

                    ۸- ميزان رشدEPS: كدام شركتها رشد EPS بيشتري داشته اند؟ كدام شركتها معمولا در اول سال مالي EPS پايينتري اعلام كرده و در طول سال مرتبا آنرا تعديل مثبت مي كنند؟ آنها را از نظر دور نداريد.

                    ۹- سبد سهام: هميشه سبد سهام درست كنيد. با اين كار ريسكتان را پايين مي آوريد. به قول يك مثل قديمي همه تخم مرغها را داخل يك سبد نگذاريد. در تشكيل سبد، تعدد و تنوع شركت و صنعت را فراموش نكنيد.

                    ۱۰- استراتژي: همواره يك استراتژي داشته باشيد. و خود را مقيد به پيروي از آن بدانيد. متاسفانه اكثر ما دنباله رو ديگران هستيم بدون اينكه خودمان برنامه مشخصي داشته باشيم و فقط با تقليد از ديگران پي آنها مي رويم . البته تقصير هم نداريم چون اطلاعات كافي وجود ندارد و بطور تخصصي به سهامداري كه در خيلي از جاها يك شغل است و يك تخصص پيچيده ( و البته پر سود ) ، نپرداخته ايم.

                    قبل از اينكه سرمايه و پول خود را به خطر بياندازيد، روي كاغذ (البته در دنياي تكنولوژيكي امروز كامپيوتر ) روشها و استراتژيهاي مختلف را در طول زمان امتحان كنيد و آنها را با يكديگر مقايسه كرده و معايبشان را رفع كنيد و سيستم خاص خودتان را پرورش دهيد. حتي اگر مدت زيادي روي اين كار ( خريد و فروش فرضي ) وقت صرف كنيد يقينا با دستي پر تر وارد بازار واقعي بورس مي شويد. بهتر و مو فقتر ا ز كسي كه ساليان سال در بازار بورس است و بدون هيچ استراتژيي چشم به دهان ديگران دوخته تا ببيند آنها چه مي گويند و آن كاري را بكند كه ديگران مي كنند.
                    باید خاطر نشان کرد كه هرگز از يك تكنيك به تنهايي استفاده نكنيد چون بازار به آن اندازه ساده نيست كه متاثر از يك يا چند عامل ساده باشد بلكه عوامل مختلف و متعدد و گاها پيچيده و غير قابل پيش بيني و جود دارند كه علاوه بر آن كه خودشان به تنهايي يك فاكتور تاثير گذارند، تعامل آنها با يكديگر نيز نتايج متفاوتي را باعث مي شود.

                    تمام ناتمام من با تو تمام ميشود...../:.Heart.:/

                    نظر

                    • ali30
                      عضو فعال
                      • Aug 2013
                      • 1940

                      #250
                      پاسخ : روانشناسی بازار سرمایه

                      8 توصيه براي موفقيت بلند مدت در بازار سهام‌


                      توضیحات دسته: مقالات در زمینه ی بازار بورس اوراق بهادار بازدید: 1803
                      با وجود اينكه هيچ قاعده مشخصي براي خريد و فروش بازار سهام وجود ندارد، ولي قواعد خاصي وجود دارد كه قابل رد كردن نيست.در اين مقاله، چند قاعده عمومي كه مي‌تواند به سرمايه‌گذاران درك بهتري از شرايط بازار با ديد بلند مدت بدهد مرور مي‌شود.توجه داشته باشيد كه اين توصيه‌ها بسيار عمومي هستند و هر كدام نسبت به شرايط ممكن است كاربردهاي متفاوتي داشته باشند ولي هر كدام از توصيه‌ها داراي مفاهيم پايه‌اي هستند كه مي‌توانند شما را به يك سرمايه‌گذار آگاه تبديل كند.1- فروش سهام زيانده و نگهداري سهام سودده:
                      معمولا سرمايه‌گذاران سهامي كه افزايش قيمت پيدا مي‌كنند مي‌فروشند ولي سهامي كه با كاهش قيمت مواجه شده‌اند را به اميد بالا رفتن قيمت نگهداري مي‌كنند.
                      اگر سرمايه‌گذار زمان صحيح براي فروش سهامي كه با كاهش قيمت مواجه شده‌اند را تشخيص ندهد ممكن است كه سهام پس از مدتي كاملا بي‌ارزش شود. البته نگهداري سهام ارزشمند و فروش سهام كم‌ارزش از نظر تئوريك ايده جالبي است ولي در عمل مشكل است.اگر سياست شما براي سبد سهام فروش سهام پس از يك ميزان افزايش مشخص (به عنوان مثال 2 برابر) باشد ممكن است هرگز در بازار سهام موفق نباشيد. توصيه مي‌شود سهامي كه آينده خوبي دارند را به واسطه سياست‌هاي غلط شخصي دست كم نگيريد.اگر شما درك خوبي از پتانسيل سرمايه‌گذاري خود داريد ممكن است سياست‌هاي غلط شما باعث محدود‌كردن سود شما شود.در مورد سهامي كه با كاهش قيمت مواجه مي‌شوند واقع‌بين باشيد و در عين حال پتانسيل‌هاي سهم را نيز در نظر بگيريد.مهم اين است كه اگر در تشخيص سهامي كه انتظار آينده خوب براي آن را داشته‌ايد، دچار اشتباه شده‌ايد واقع‌بين باشيد.از فروش سهام زيان‌ده نترسيد زيرا ممكن است براي جبران ضرر زمان را از دست بدهيد.در هر صورت مهم اين است كه شركت‌ها را با توجه به امكانات و توانمندي‌هايشان ارزيابي كنيد.
                      فقط به خاطر داشته باشيد كه اجازه ندهيد ترس بازده شما را محدود كند يا باعث زيان بيشتر شود.
                      2- شايعات بازار را جدي نگيريد:
                      شايعات موجود در بازار را جدي نگيريد حتي اگر از طرف دوست شما و يا شخص مطلع در بازار باشد زيرا هيچ‌كس نمي‌تواند پيش‌بيني درستي از آينده يك سهم داشته باشد.
                      زماني كه شما سهمي را براي خريد انتخاب مي‌كنيد مهم اين است كه دليل انجام اين كار را بدانيد. تحقيق كنيد و شركت مورد نظر را ارزيابي كنيد. تكيه بر شايعات ديگران به نوعي شبيه قمار است پيش از تصميم به خريد ممكن است در برخي موارد تكيه بر صحبت‌هاي ديگران سودده باشد ولي اين عمل شما را از تبديل شدن به يك سرمايه‌گذار مطلع باز مي‌دارد و اين آگاهي تنها رمز موفقيت درازمدت است.
                      3- با نوسانات جزئي دلسرد نشويد:
                      در بند 1 اهميت تشخيص به موقع سودآوري سهام بيان شد. به عنوان يك سرمايه‌گذار با ديد بلندمدت، نگران تغييرات قيمت در كوتاه مدت نباشيد.
                      به خاطر داشته باشيد كه به جاي نگراني نسبت به نوسانات اجتناب‌ناپذير در كوتاه مدت به سرمايه‌گذاري خود مطمئن باشيد.
                      يك سري از سرمايه‌گذاران از نوسانات روزانه سهم به دنبال سود هستند ولي سود بلندمدت وابسته به تغييرات ديگري در بازار است كه ممكن است چند ماه به طول بينجامد. پس ديد خود را برروي نظرات و تحقيقات خود متمركز كنيد.
                      4- روي نسبت P/E تاكيد نكنيد:
                      سرمايه گذاران معمولاً اهميت زيادي براي نسبت P/E قايل هستند. با وجود اينكه اين نسبت ابزار مهمي در بازار است ولي اتكاي تنها بر روي اين متغير براي خريد يا فروش خطرناك است. اين نسبت بايد در تركيب با شاخص‌هاي ديگر مورد ارزيابي قرار گيرد. بنابراين نسبت پايين P/E نشانگر ارزش بيشتر سهم نيست همان طور كه نسبت بالا نشانگر پايين‌تر بودن ارزش واقعي سهام نمي‌باشد.
                      5- به دام سهام ارزان قيمت نيافتيد:
                      ممكن است برخي تصور كنند كه سهم ارزان قيمت زيان كمتري دارند. در حقيقت سهام ارزان قيمت بسيار ريسكي‌ تر از سهام با قيمت بالا هستند.
                      6- انتخاب يك استراتژي مشخص و تمركز روي آن:
                      افراد مختلف روش‌هاي مختلفي براي خريد يا فروش سهام در بازار بر مي‌گزينند. روش‌هاي مختلفي براي موفقيت در بازار وجود دارد و روش هيچ كس بر بر ديگران ارجحيت ندارد سرمايه‌گذاري كه روش مشخصي براي خريد سهام نداشته باشد ممكن است در بلندمدت با زيان مواجه شود.
                      7- آينده‌نگر باشيد:
                      سخت‌ترين بخش سرمايه‌گذاري در بازار سهام اين است كه سرمايه‌گذار تصميماتي را اتخاذ مي‌كند كه نتايج آن در آينده مشخص مي شود نكته اي كه بايد مدنظر داشت اين است كه با وجود استفاده از اطلاعات گذشته براي تصميم‌گيري،‌ آينده همه چيز را مشخص مي‌كند. اگر پس از اينكه سهام يك شركت با رشد قيمت مواجه شد اين سوال را از خود بپرسيد كه آيا اين سهم مي‌تواند بالاتر رود اين سوال شما را گمراه مي‌كند. درحالي‌كه سرمايه‌گذار بايد با بررسي وضعيت شركت نسبت به خريد آن اقدام كند.
                      8- ديد بلند مدت داشته باشيد:
                      سودهاي كوتاه مدت اغلب باعث گمراهي سرمايه‌گذاران جديد مي شود و داشتن ديد بلندمدت براي يك سرمايه‌گذار ضروري است.
                      اين بدان معني نيست كه خريد و فروش سهام منجر به كسب سود نمي‌شود ولي همانطور كه قبلا اشاره شد سرمايه‌گذاري در بازار سهام و مبادله در بازار سهام روش‌هاي متفاوتي براي كسب سود هستند. مبادله نياز به ريسك پذيري بالا دارد. در نظر داشته باشيد كه اين مبادلات نياز به منابع مالي، دانش و ريسك‌پذيري بالا دارد.
                      در نظر داشته باشيد كه در همه موارد فوق استثناهايي وجود دارد. ممكن است يك سرمايه‌گذار با توجه به شرايط در جهت عكس برخي از موارد فوق عمل كند ولي اميد اين است كه توصيه هاي فوق در تصميم‌گيري سرمايه‌گذاران در بازار سهام مفيد باشد
                      تمام ناتمام من با تو تمام ميشود...../:.Heart.:/

                      نظر

                      • ali30
                        عضو فعال
                        • Aug 2013
                        • 1940

                        #251
                        پاسخ : روانشناسی بازار سرمایه

                        موج سواری در بورس


                        توضیحات دسته: مقالات در زمینه ی بازار بورس اوراق بهادار بازدید: 1333
                        موج سواری در بورس اصطلاحا به حالتی از خرید و فروش در بورس اطلاق می شود که در آن حالت، فرد موج سوار اقدام به خرید و فروش نوسانی می کند (نوسان گیری) به این ترتیب که اقدام به خرید سهام در قیمت کف و فروش آن در افزایش بعدی می نماید.نکته بسیار مهم در نوسان گیری و موج سواری تشخیص درست زمان خرید و فروش است. افراد موج سوار باید دارای ریسک پذیری بسیار بالایی باشند. این روش نیازمند تجربه بسیار کافی بوده و همچنین نیازمند شناخت بسیار دقیق از سهم می باشد.در واقع، موج سوار باید با در نظر گرفتن پارامترهای خرد و کلان، حدس بزند که قيمت سهم مورد نظر در کوتاه مدت بالا (يا پائين) خواهد رفت و بر همان مبنا نسبت به خريد (يا فروش) آن سهم اقدام کند و پس از مدتی که تغییر مورد نظرش ایجاد شد، نسبت به فروش (يا خريد) آن اقدام کند. موج سوار با اين روش ممکن است بازده قابل توجهی بدست آورد. البته برای اينکار بايد تخصص و تجربه زياد و بخصوص آشنائی کامل با وضعيت و مدل رفتاری سهم شرکت مورد نظر داشت. در غير اين صورت، موج بر موج سوار، سوار خواهد شد!موج سواری دارای موافقان و مخالفان خاص خود می باشد. مخالفان موج سواری معتقدند که دلیل ایجاد موج، انتشار اطلاعات غلط و بی پایه و به اضطراب انداختن سهامدار جزء (با خبر منفی) برای پایین آوردن قیمت سهم، یا تشویق به خرید ایشان (با خبر مثبت) و بالا بردن قیمت کاذب سهم است.ولی موافقان موج سواری دلایل ایجاد موج را مستقل از عمل موج سواری می دانند و معتقدند که عمل موج سواری یک عمل حرفه ایی بوده و با روح بورس منافاتی ندارد. گروه موافقان معتقدند که خریدار و فروشنده با طیب خاطر و با اطلاع کامل از همه شرایط اقدام به خرید و فروش می کند و تنها تفاوت خریداران و فروشندگان در تشخیص زمان خرید و فروش می باشد. اینان معتقدند که این کار برخلاف نظر مخالفان، دلالی (به معنای بدی که در ایران رایج است!) نيست و کار منفی نمی باشد . به افرادی که از اين روش استفاده مي کنند،speculator گويند که به معنای «حدس زننده» است و برخی به نادرست اين لغت را «سفته باز» ترجمه کرده اند تا به آن بار منفی بدهند و می گویند اين کار ماهيتا هيچ تفاوتی با خريد بلند مدت سهام ندارد و هيج اشکالی به آن وارد نيست.البته یک موضوعی پر واضح است که:


                        اينکه فردی سهمی را بخرد و سپس تلاش کند با جوسازی، معاملات صوری و ساير روشهای غير واقعی، بازار را در مورد آن سهم به اشتباه بيندازد تا بتواند سهم را در قيمت بالاتری بفروش برساند. اين کار اخلاقا، شرعا و قانونا خلاف است و درآمد ناشی از آن نیز
                        حرام است و در واقع اين کار شکلی از کلاهبرداری است و در همه کشورهای دنيا مجازات سختی دارد. فرقی هم نمی کند که اين کار توسط شرکتهای بزرگ، سرمايه گذاريها يا سهامداران کوچک و يا مجموعه ای از آنها انجام شود، در هر حال جرم بوده و قابل پيگرد است. متاسفانه در بازار بورس ما بدليل عمق کم بازار و عدم شفافيت در سالهای گذشته اين امر بقدری رايج بوده است که قبح آن بشدت کاهش يافته است.اما تعويض درآمد پاک بازار، با درآمد ناپاکی که تنها با فريفتن بازار (و عمدتا سهامداران ضعيف کم اطلاع) حاصل مي شود، معامله پرسودی به نظر نمي رسد!
                        تمام ناتمام من با تو تمام ميشود...../:.Heart.:/

                        نظر

                        • ali30
                          عضو فعال
                          • Aug 2013
                          • 1940

                          #252
                          پاسخ : روانشناسی بازار سرمایه

                          تنها عامل مهم معاملات آتی


                          توضیحات دسته: مقالات در زمینه ی بازار بورس اوراق بهادار بازدید: 1637
                          آیا می دانید چه عاملی مهمترین عامل معاملات آتی است؟آیا این عامل زمان معامله را مشخص می کند؟آیا نقطه ورود درستی در بازار است؟آیا این ابزار همان ابزار مورد استفاده شماست؟آیا یک استراتژی خروج بودن این عامل باعث مهم شدن آن است؟پاسخ این است: هیچ یک از موارد بالا. (در حالی که استراتژی خروج یک استراتژی بستن معامله است).مهمترین عامل موفقیت معاملات آتی مدیریت مالی است. این عامل در نمودار پیش بینی یا تحلیل فاندامنتال باید وجود داشته باشد. اما این عامل مدیریت مالی است که باعث شکست در معاملات آتی می شود.اعتبار اهرمی زیاد در معاملات آتی باعث می شود که به مدیریت مالی توجه بیشتری داشته باشیم.در این سالها با توجه به سخنان بهترین معامله گران درباره اینکه چه مسئله ای باعث موفقعیت آنها شده است همه بر تاثیر مدیریت مالی تاکید دارند.چند سال پیش کنفرانسی درباره گروه تحلیل تکنیکی در "Las Vegas" برپا شد. یکی از سخنرانان تاکید کرد که برای موفقیت در معاملات آتی باید در ابتدا مسئله ای بیش از بقای حرکت و شمردن امتیازات برد باشد.بقا در بازار معاملات آتی نیازمند استفاده از مدیریت مالی درستی است. حتی یک معامله گر تازه کار که با اشتیاق زیادی شروع به کار کرده است در آخر درمی یابد که بعضی از معامله گران به شیوه وی عمل نکرده اند. اگر وی در معاملات باخت خود از مدیریت مالی مناسبی استفاده نکرده است در واقع سود معامله و کل حساب معامله خود را از دست داده است،برعکس معامله گر تازه کاری که از مدیریت مالی مناسب و محتاطانه ای استفاده می کند قادر خواهد بود تا چندین باخت را تحمل کند و روز دیگری معامله کند.توانایی در باختن و روز دیگری معامله کردن عامل مهمی در بقا محسوب می شود و در معاملات آتی موفق خواهد شد.با توجه به مدیریت مالی و معاملات آتی موفق نکته مهمی مورد توجه قرار می گیرد. معامله گران موفقی در معاملات آتی بودن نشانگر این است که درباره یک سال باخت بیشتری نسبت به برد دارند. پس به چه دلیل موفق هستند؟ این موفقیت به دلیل مدیریت مالی مناسب است.معامله گران موفق برای خلاص شدن از موقعیت باخت نقاط توقف محکمی را قرار می دهند و به برنده ها این امکان را می دهند تا روند را در پیش بگیرند.در برگه تراز تعداد کمی از معاملات بزرگتر تعداد زیادی از باختهای کوچک را جبران می کند.مدیریت مالی مناسب این امکان را فراهم می آورد كه معاملات تحت اختیار باشد ومعامله گران دست به معامله بزنند (خرید نه فروش). یا معاله گرانی که سرمایه کمتری در اختیار دارند ممکن است بخواهند در معاملات "Mid-American Exchange" شرکت کنند زیرا بخشی از معاملات شیکاگو است که به سرمایه های کمتری در معاملات آتی نیاز است.در تمامی معاملاتتان از نقاط توقف مناسبی استفاده کنید. ضررتان را کمتر و سودتان را بیشتر کنید. هرگز به موقعیت باخت نزدیک نشوید. نرخ پاداش و ریسکتان در معاملات آتی باید حداقل سه به یک باشد. به عبارتی دیگر اگر ریسک ضرر شما 1000 دلار است سود شما حداقل 3000 دلار باید باشد. نیازی به تاکید نیست که بقا در معاملات آتی باید اولویت اول شما باشد (مخصوصا برای مبتدی ها).
                          تمام ناتمام من با تو تمام ميشود...../:.Heart.:/

                          نظر

                          • ali30
                            عضو فعال
                            • Aug 2013
                            • 1940

                            #253
                            پاسخ : روانشناسی بازار سرمایه

                            مشکلی به نام تورم


                            توضیحات دسته: مقالات در زمینه ی بازار بورس اوراق بهادار بازدید: 499

                            بانکهای مرکزی موتور متحرکه تورم هستند خواه خزانه فدرال آمریکا یا بانک مرکزی انگلستان، تنها هدف این سازمانها ایجاد تورم است. این مراکز همزمان زیربنای ایجاد تورم را می گذارند و هم ترس عمومی از تورم را کنترل می کنند. برای محافظت از دارایی ها در این دنیای تورم زا بهترین و مناسبترین راه شناخت و درک تورم و سیستم ایجاد آن که یک سیستم علت و معلولی است می باشد.
                            امروزه اکثر مردم بر این باورند که تورم یک افزایش قیمت بر اساس شاخص قیمت مصرفی است که رسما توسط دولتها اعلام می شود اما در واقع تورم افزایش حجم نقدینگی و اعتبارات بانکی است . هر چه میزان نقدینگی و تامین اعتبارات افزایش پیدا می کند (علت)، در مقابل قیمت کالاهای مصرفی , خدمات و املاک افزایش پیدا می- کند (معلول).
                            عرضه بیش از حد یک کالا باعث نزول ارزش آن کالا بدلیل فراوانی خواهد شد. برای مثال اگر در یک سال حجم بزرگی از گندم وارد یک بازار شود باعث سقوط قیمت گندم خواهد شد. اما در وضعیت عکس عرضه کم یک کالا باعث افزایش ارزش آن کالا بدلیل کمبود خواهد شد برای مثال اگر در یک سال حجم عرضه گندم به بازار کم باشد باعث رشد قیمت آن خواهد شد. در واقع پول هم از این قاعده مستثنی نیست، وقتی در یک سیستم اقتصادی میزان نقدینگی و اعتبارات افزایش پیدا کند ارزش پول سقوط خواهد کرد. به بیان دیگر قدرت خرید هر واحد از یک پول مشخص (به طور مثال دلار) کاهش پیدا می کند و برای خرید مقدار مشخصی از یک کالا، خدمات یا املاک دائما مقدار بیشتری پول یا اعتبار لازم است. اصطلاح "قدرت خرید" بزرگترین نقش را در مورد تورم ایفا می کند.
                            تورم نتیجه سو دیگری هم دارد و آن اینکه فقط برروی افراد یا قسمت خاصی از اقتصاد تاثیر نمی گذارد بلکه بر روی کلیت سیستم اقتصادی و افراد درگیر با آن تاثیر منفی خواهد گذاشت. مردمی که پیش از همه به پول اضافی تزریق شده در اقتصاد دستیابی پیدا می کنند و قبل از تاثیر گذاری تورم بر قیمتها این پول را هزینه می کنند بیشترین سود ممکنه را کسب می نمایند. اما در مقابل جمعیت زیادی از مردم فقیرتر می شوند چون پول تزریق شده تا بعد از تاثیر تورم بالا رفتن قیمتها برروی درآمدهای آنان تاثیری نخواهد گذاشت. همچنین تورم تغییر شکل منفی عمیقی در اقتصاد بوجود می آورد. همینطور که بالا رفتن نقدینگی بر اقتصاد تاثیر می گذارد حبابهای عظیمی در قیمت املاک ایجاد می کند، ارزش پول پایین می آید و این مسئله باعث سقوط داراییهای مالی مثل سهام می شود. که مثال اخیر آن را می توان در سقوط ده درصدی ارزش سهام چین آن هم تنها در یک روز مشاهده کرد. سوال اینجاست که اگر تورم یک تهدید اجتماعی محسوب می شود چرا بانکهای مرکزی به برنامه ایجاد تورمشان ادامه می دهند؟ و اینکه چرا مدعی هستند که در حال جنگ با تورم هستند؟ در ادامه سعی در پاسخ به این سوالات دارم.
                            بانکها در کار وام دادن پول و تخصیص اعتبارات هستند و با دریافت بهره به سود دست می یابند. هر چه اعتبار و وام بیشتری به سیستم اقتصادی تزریق کنند سود بیشتری از دریافت بهره نصیبشان می شود. تا جایی که جو عمومی از تورم ایجاد شده اظهار نگرانی نکنند بانکها به ایجاد تورم بیشتر ادامه می دهند. این سیستم بد و غیراخلاقی برای اینکه بتواند به کار خود ادامه دهد نیازمند بی اطلاع نگهداشتن و وادار کردن مردم به فراموشی دارد بنابراین ستیز با تورم را در تبلیغات خود دائما مطرح می کنند.
                            در بعضی موارد مردم بدلیل از دست دادن قدرت خرید پریشان و معترض می شوند و این مسئله باعث می شود که پول خود را تبدیل به ملک یا کالا کنند. در این شرایط بانکها برنامه تورم سازی خود را موقتا متوقف کرده و نرخ بهره را بالا می برند تا نشان دهند که واقعا در حال جنگ با تورم هستند , تورمی که خود آن را ایجاد کرده اند. این رویدادی است که در دهه هشتاد میلادی در آمریکا اتفاق افتاد، مردم پول خود را به طلا تبدیل می کردند و در آن زمان خزانه فدرال آمریکا وارد عمل شده و نرخهای بهره را افزایش داد. و مثال اخیر آن نیز اینکه بر خلاف تبلیغ شدید آمریکا برای کنترل تورم و محدود کردن اعتبارات بانکی میزان تخصیص این اعتبارات نسبت به سال قبل رشد داشته و به رکورد بی سابقه 8400 میلیارد دلار رسیده است. در واقع این اعتبارات نسبت به سال قبل 9.4% بالاتر رفته است.
                            به هر حال می توان گفت که اقتصاد جهان در دریایی از تورم فزاینده نقدینگی غوطه ور است. نقدینگی دلاری خزانه بانکهای مرکزی غیر آمریکایی نیز به رکورد 4920 میلیارد دلار رسیده است. کشورهای توسعه یافته میزان 3520 میلیارد دلار و کشورهای در حال توسعه 1400 میلیارد دلار در خزانه های خود انباشته اند. تنها دولت چین در حدود 1000 میلیارد دلار و ژاپن 880 میلیارد دلار ذخیره دلاری دارند و بانکهای مرکزی دیگر آسیایی غیر از ژاپن و چین مبلغ 1170 میلیارد دلار نقدینگی دارند.
                            این حجم نقدینگی بالا و فزاینده ممکن است محدودتر شوند اما در حال حاضر این بانکهای مرکزی به واسطه دارا بودن این خزائن قدرت مداخله ، اشباع و لبریز کزدن بازار از ارزهای مختلف را دارند. در این تورم و از دست دادن قدرت خرید، ما به عنوان عده ای سرمایه گزارباید سعی در پیدا کردن کالاهایی را داشته باشیم که سود آوری داشته و ما را در برابر سقوط ارزش پول محافظت کنند.
                            در دنیای متورم امروز ارزش داراییهایی مثل فلزات قیمتی ، انرژی و کالاهای کشاورزی دائما در حال افزایش هستند و با توجه به تقاضای عظیم و فزاینده چین برای منابع طبیعی و کمبود عرضه این محصولات عقیده دارم که این بازار سودآورترین بازار طی چند سال آینده خواهد بود.
                            تمام ناتمام من با تو تمام ميشود...../:.Heart.:/

                            نظر

                            • ali30
                              عضو فعال
                              • Aug 2013
                              • 1940

                              #254
                              پاسخ : روانشناسی بازار سرمایه

                              مقدمه ای بر علم مالی جدید


                              توضیحات دسته: مقالات در زمینه ی بازار بورس اوراق بهادار بازدید: 623
                              تئوری مدرن پرتفوی که توسط مارکویتز(Markowitz,1959) و بعدها توسط شاگردان وی مانند شارپ(Sharp W.F . 1970) و لینتنر(Lintner .J. 1965) توسعه داده شد و فرضیه بازار کارای سرمایه که اولین بار توسط فاما(E.F. Fama 1970)عنوان گردید، از ابتدای دهه 50 به بعد بعنوان ایده های قابل قبول و اثر گذار و زیر بنا و شالوده تحقیقات دانشمندان و پژوهشگران مالی در آمد. اصول این تئوریها در بازار های مالی نیز راهنمای عمل مدیران سرمایه گذاری و سایر فعالان بازار قرار گرفت. اما پیچیدگی بازارهای مالی و مطالعاتی که در پی تناقض نتایج ناشی از تحقیقات انجام شده در اجرا در بازارهای مالی پیش آمد، دانشمندان مالی را برآن داشت تا نسبت به مفروضات این تئوریها بررسی و تجدید نظر نمایند.نتایج بدست آمده از تحقیقات اخیر در بازارهای مالی پیشرفته نشان می دهد که تفسیر بازار سرمایه در دنیای واقعی با آنچه که فاما و هم فکران او تحت عنوان فرضیه بازار کارای سرمایه مطرح می نمایند، متفاوت و پیچیده است. مفروضات حاکم بر بازارهای واقعی با مفروضات ساده تئوری مدرن پرتفوی و فرضیه بازار کارای سرمایه تفاوت اساسی دارد. به عبارتی بازارهای واقعی بسیار پیچیده تر از آن هستند که بتوان آنها را در قالب یک یا دو تئوری و مدل جای داد و برآن اساس در آن بازارها فعالیت نمود. عوامل پیچیده رفتاری ، روانی و ارزش های اقتصادی مختلف تاثیر بسیاری بر قیمت سهام دارند. بنابراین بزعم مطالعات اخیر دانشمندان مالی که در این مقاله به آنها اشاره خواهد شد، به دلیل عدم کارایی بازارها در تعیین ارزش و اثر آن بر قیمت گذاری دارایی های مالی، عامل نمایندگی و عوامل پیچیده روانی و رفتاری و ارزش های اقتصادی متعدد، بازارهای سرمایه هیچگاه به کارایی کامل نخواهند رسید. مقاله حاضر قصد دارد تا نتایج تحقیقات انجام شده در بازارهای مالی پیشرفته و مکانیزمهای عدم کارایی بازارهای مالی که مقدمه ای بر دانش جدید مالی است را بیان نماید.دانش جدید مالیریشه انتقادات به تئوریهای مدرن پرتفوی و فرضیه بازار کارای سرمایهکهزیرساختهای دانش جدید مالی را بنا نهاد ،به اشخاصی نظیر رابرت بلوم فیلد(Robert Bloomfield.2001) ، استاوت (Stout. 1995) ، تیلر و بریر(Barberries & Thaler 2003) برمی گردد. هر یک ازایشان در مورد عدم کارایی تئوریهای سنتی به نواقصی اشاره می نمایند که در ذیل به توضیح آنها پرداخته خواهد شد. بلوم فیلد در زمینه عدم حرکت بازارهای مالی به سمت کارایی کامل معتقد است که بازارهای مالی می توانند از لحاظ قیمت گذاری دارایی های مالی ناکارا باشند. چرا که اگرچه با فرض کارا یی بازار، اطلاعات به محض تولید به بازار وارد می شود و ورود آن به بازار هم تصادفی خواهد بود، اما تاثیر اطلاعات بر قیمت ها می تواند با کیفیت اطلاعات مذکور در یک راستا نباشد. تفسیر نادرست اطلاعات می تواند در گمراهی بازار و تعیین ارزش موثر باشد. نحوه تحلیل اطلاعات ورودی و میزان و سطح خوشبینی یا بدبینی به اطلاعات مذکور می تواند در تعیین قیمت تاثیر داشته باشد. معمولا افراد خوشبین با اطلاعات دریافتی به صورت خوشبینانه برخورد نموده و حاضر به تعیین قیمت بیشتری برای آن اطلاعات هستند و افراد بدبین حاضر به پرداخت قیمت کمتری حتی برای آن اطلاعات با ارزش هستند. از طرفی افراد خوشبین بر روی آینده غیر قابل اطمینان، ریسک بیشتری می کنند و حوادث آتی را به طور نا صحیح پیش بینی می نمایند. معمولا افراد حوادث آتی را آنگونه که دوست دارند پیش بینی می نمایند. بنابراین تنها ورود اتفاقی و سریع اطلاعات و وجود متخصصین و حرکت تصادفی قیمت ها نمی تواند موجب کارایی بازار شود. کارایی بازار از نظر قیمت گذاری مقوله ای است که دسترسی به آن مشکل تر از بحث کارایی اطلاعاتی است. مطالعات انجام شده نشان می دهد که معامله گران بازار که اطلاعات کمتری در مورد حوادث آتی دارند تهاجمی تر از سایرین به قیمت گذاری سهام می پردازند. این مهم موجب عدم کارایی بازار در قیمت گذاری اوراق بهادار می شود. از طرفی مطالعات نشان می دهد که افرادی که اطلاعات کمتری در مورد حوادث آتی یا دارایی های مالی دارند، اعتماد و تمرکز بیشتری بر روی آن اطلاعات ناقص می کنند و بر اساس آن در تعیین قیمت زیاده روی می نمایند. عامل دیگری که می توان برای عدم کارایی بازار نام برد، عدم کارایی بازار در گزارش دهی می باشد. در واقع ساختار ناکارای اطلاعات، هزینه های معاملاتی و عدم توانایی بازار در جلوگیری از سودهای آرپیتراژی جزو عواملی است که موجب عدم کارایی بازار و تعیین قیمت می شود.از طرفی عدم توجه یا ضعف درتفسیر اطلاعات ورودی به بازار و عدم توان تفسیر یادداشت های همراه صورت های مالی نیز به عدم کارایی بازار در تعیین ارزش کمک می نماید. تمامی این عوامل باعث می شود که اطلاعات از طرف افرادی که اطلاعات کمتری در اختیار دارند به سمت اشخاصی که از اطلاعات بیشتری برخوردار هستند، انتقال یابد. بنابراین بحث عدم کارایی بازارهای مالی در عمل ظاهر می شود و اگر افراد در بازارهای مالی از لحاظ اطلاعاتی به امنیت کامل برسند اما مجددا در دام عدم کارایی در انجام معاملات گرفتار خواهند شد.در واقع پیچیدگی های بازارهای واقعی موجب شده است که دانشمندان مالی پشتوانه قوی قبلی را برای فرضیات تئورهای مدرن پرتفوی قایل نباشند. لین استات (Stout, 1995) معتقد است این ایده که قیمت دارایی های مالی در بازارهای کارا منعکس کننده تخمین های درست از ارزش آنها است، همواره با چشم انداز تاریکی که قیمت ها را از واقعیت های اقتصادی جدا می سازد، همراه است. حباب قیمت ها در بازارهای مالی گواه این مطلب است. تئوریهای بازار کارا در بسیاری از جنبه های اساسی از درک واقعیت های بازارهای مالی عاجز است. چراکه این تئوری ها نیز مانند سایر تئوری های اقتصاد واقعیت های پیچیده اقتصادی را ساده سازی می نماید تا بتواند نتایج دلخواه خود را از آنها استخراج نمایند.بنابراین دانش مالی جدید به ما می آموزد که قبل از تایید و یا رد یک فرضیه مانند فرضیه بازارهای کارا رابطه بین قیمت و عوامل اقتصادی را بررسی نماییم و این مهم را در نظر بگیریم که هر چقدر رابطه بین قیمت سهام و ارزش های اقتصادی غیر مستقیم یا پیچیده باشد ادراک آن از توان ما دور نیست..بر طبق کارایی بازار قیمت ها منعکس کننده تمام اطلاعات موجود و قابل دسترس هستند. حال آیا قیمت به همه این اطلاعات در دسترس عکس العمل نشان می دهد؟ یا به برخی بیش از سایرین توجه می کند؟ آیا قیمت به اطلاعات جدید پاسخ درستی می دهد و واقعا جهت حرکت قیمت با اطلاعات جدید همخوان است. ملاحظه می شودکه تنها پاسخ سریع به اطلاعات ورودی مهم نیست. بلکه تحلیل اساسی نیز لازم است. تحلیل اساسی و تضمین درست قیمت نیاز به بررسی و وقت دارد. بنابراین سرعت تاثیر اطلاعات به اندازه دقت در تاثیر اهمیت ندارد. (Stout, 1995) . ما برای تعیین تاثیر اطلاعات بر قیمت از مدل های سنتی تعیین ارزش دارایی های مالی که رایج ترین آن مدل CAPM است استفاده می کنیم. حال اگر مدل CAPM[2] با تئوری بازار کارا (EMH[3]) ادغام شود، بازار از لحاظ اطلاعاتی و تعیین ارزش کارا خواهد شد؟ پاسخ این سوال آربیتراژ و سودهای آرپیتراژی است. چراکه چشم های تیز بین همیشه به دنبال فرصتهایی هستند که افراد خوشبین به دلیل استفاده از مدل های سنتی از دست می دهند. بنابراین تا زمانی که امکان استفاده از سودهای آربیتراژی وجود دارد بازار کارا نخواهد بود و تا زمانی که مباحثی چون نمایندگی و .... وجود دارد، فرصت های این چنینی وجود خواهد داشت. (Barberries & Thaler 2003).در واقع مدل CAPM و EMH مفروضاتی را در نظر می گیرند که بعضا در دنیای واقعی مصداق ندارند. بنابراین سرمایه گذاران (بازار) بر روی آن مفروضات توافق نداشته و اگر هم توافقی بر روی آن داشته باشند در مورد ارزش ذاتی که به این روش ها به دست می آید توافق نخواهند داشت. لذا مشاهده می شود که همواره بخشی فروشنده سهام هستند و بخشی خریدارآن. آنچه که یکی از مبانی دانش جدید مالی را تشکیل می دهد، عدم توافق افراد در مورد ریسک و بازده است. هنگامی که افراد انتظارات همگن و موافق نداشته باشند تعادل مورد نظر CAPM شکل نخواهد گرفت. در نتیجه بازار به کارایی نخواهد رسید. چراکه از نظر EMH شرط کارایی بازار تعادل قیمت ها می باشد. وقتی بازار کارا خواهد بود که قیمت تمام شده سهام با ارزش ذاتی آن که متناسب با ریسک و بازده ذاتی آن است برابر باشد.از آنجا که افراد در مورد ریسک و بازده توافق ندارند این مهم هیچگاه اتفاق نخواهد افتاد. موضوع فوق را با مثالی دنبال می کنیم. فرض کنیم که در بازار دو بازیگر و یک سهم وجود دارد. بازیگر اول معتقد است قیمت آن سهم 1010 ریال و بازیگر دوم معتقد است قیمت آن سهم 990 ریال می باشد. با فرض قبول فرضیات CAPM مانند عدم وجود هزینه های معاملاتی، انتظارات همگن و ... این 2 نفر هیچگاه به قیمت واحد نخواهند رسید. چراکه هر کدام برای ارزشی که برای آن سهم به دست می آورده اند استدلال کافی دارند. حال چگونه است که آن سهم به یک قیمت مورد توافق طرفین در بازار معامله می گردد؟ پاسخ این سوال ساده است. یکی از آن دو باید از ارزش ذاتی محاسبات خود دست بردارد و از آنجا که معمولا در بازار خریدار قیمت را تعیین می کند، فروشنده باید این کار را انجام دهد و این امر به معنی عدم کارایی بازار [4]است. این دقیقا همان چیزی است که میلر(Miller,E,R,,1977) در مدل خود و بنام [5]HEAPM مطرح می کند و معتقد است در قیمت های خیلی بالا تنها بخش کمی از سهام توسط افراد خوشبین خریداری خواهد شد و اگر شرکتی بخواهد سهام بیشتری را به قیمت های بالا بفروشد باید قیمت را کاهش دهد. اگر چه این کاهش قیمت با ارزش ذاتی آن سهم همخوانی نداشته باشد. در واقع از نظر میلر منحنی تقاضا ی سهام دارای شیب منفی است و با افزایش قیمت سهام میزان تقاضا برای آن سهام کاهش پیدا می کند. این امر در حالی است که طبق مدل CAPM و فرضیه بازار کارا منحنی مذکور به صورت کاملا تخت خواهد بود .لذا افزایش قیمت به بالای خط تقاضای بازار کارا موجب می شود که افراد آن سهم را خریداری نکنند و کاهش قیمت به پایین خط موجب می شود که از فروش آن سهم خودداری کنند . تقاضا نیز افزایش خواهد یافت. در صورتی که در بازار واقعی این امر وجود ندارد. پیش بینی CAPM در مورد خط تخت منحنی تقاضا نیتجه انتظارات همگن سرمایه گذاران است. در حالی که در دنیای واقعی شیب خط تقاضا منفی می باشد. Kaulet, 2000), (Shleifer, 1989), (Bagwell, 1972)). یافته های دانشمندان مالی نشان می دهد که HEAPM میلر بهتر از CAPM در پیش بینی رفتار واقعی بازار کمک می کند. این مهم با یکی از اصول دانش جدید مالی که وقتی سرمایه گذاران با یکدیگر توافق ندارند، قیمت سهام می تواند به دلایل گوناگونی که هیچ ارتباطی با عوامل موثر در ارزش سهام ندارد تغییر نماید، همخوانی دارد.در واقع هر چه عدم اطمینان در بازار بیشتر شود، عدم توافق در مورد حوادث آتی بیشتر می شود و هر چه عدم توافق در مورد حوادث مالی آتی بیشتر شود، بسیاری از متغییرهای اساسی موثر در قیمت سهام به فراموشی سپرده می شوند. در این رابطه شواهد زیادی وجود دارد . برای مثال اینکه برخی از افراد پرتفوی تشکیل نمی دهند. (Stout 1997) و یا اینکه بسیاری از سهام با بتای بالا با بازده بالا همراه نیستند. (Miller 1997).در واقع بر خلاف شارپ که معتقد است هر چه ریسک بیشتر باشد، بازده مورد انتظار بیشتر است (Sharpe, 1964)میلر معتقد است هر چه ریسک بیشتر باشد، عدم اطمینان بیشتر می شود. (Miller, 1997). ملاحظه می شود که انتظارات حتی در سطح اندیشمندان مالی نیز همگن نمی باشد. پس باید سوال کرد که آیا بازار سرمایه می تواند با این وجود در تعیین ارزش کارا باشد.دانش جدید مالی معتقد است که اطلاعات می تواند به سرعت به بازار وارد و بر قیمت سهام تاثیر بگذارد. اما معلوم نیست که این اطلاعات قیمت را به سمت ارزش ذاتی آن سوق بدهد. لذا بازار می تواند از لحاظ اطلاع رسانی کارا باشد، اما از لحاظ تعیین ارزش خیر.درواقع ، اینکه اطاعات می تواند ظرف مدت یک دقیقه و یا یک ساعت به اطلاع بازار برسد، تنها در حد یک فرضیه باقی مانده است و در عمل هیچگاه این اتفاق نخواهد افتاد (Jensen,M.C,1978). در واقع سوال ایشان این است که: اگر چه اطلاعات سریعا به بازار می رسد، اما سرمایه گذاران باید برای به دست آوردن آن اطلاعات هزینه پرداخت نمایند. حال اگر اطلاعات ورودی به بازار فنی بوده، از پیچیدگی خاصی که از فهم بازار دور است، برخوردار باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا با این شرط باز هم قیمت ها در یک لحظه تحت تاثیر قرار خواهد گرفت و به قیمت های جدید خواهد رسید؟ مطالعات نشان می دهد که پاسخ این سوال منفی است و تاثیر اطلاعات بر قیمت سهام بسیار کندتر و آهسته تر از آن چیزی است که فرضیه بازار کارا مطرح می نماید (Brealey & Myer 2003). پس باید این جمله جنسن (Jensen M.C 1978) را بخاطر سپرد که دیگر نمی توان هیچ قضیه اقتصادی را به طور مطلق بیان نمود.نها یتا دانشمندان مالی در خصوص دانش جدید مالی به این نتیجه رسیده اند که:1- اولین واکنش قیمت به اطلاعات جدید ناقص است و بازار اثرات کامل اطلاعات را بسیار آرامتر از آنچه انتظار می رود هضم و جذب می نماید.2- انجام معاملات یک فرآیند بدون هزینه نیست و کسب اطلاعات، پردازش و بررسی صحت و سقم آن هزینه بر است.3- افراد حرفه ای همانند سایر افراد میزان درآمد معینی دارند، بنابراین نمی توانند درصد بالایی از سهام یک شرکت را خریداری نمایند. لذا طرز فکر و تلقی سایر سهامدارانی که احتمالا اطلاعات کمتری از وضعیت واقعی شرکت ها دارند، می تواند اثرات منفی بر قیمت سهام داشته باشد.4- افراد حرفه ای نیر همانند سایر بازار افرادی ریسک گریز هستند و در هنگام اخذ موضع خرید و یا فروش نسبت به میزان ریسک آن وضعیت اطمینان کامل نخواهند داشت.5- افراد حرفه ای تنها زمانی می توانند از دسترسی به اطلاعات جدید نفع ببرند که بقیه سهامداران هم در آینده نزدیک به آن اطلاعات دسترسی پیدا کنند. در غیر این صورت به دنبال ایشان حرکت نخواهند کرد.6- یک منبع مهم ریسک این است که افراد بی اطلاع ممکن است برای همیشه بی اطلاع بمانند و یا اینکه پس از دسترسی به اطلاعات، آن را به صورت معکوس تفسیر نمایند و یا هرگز با آن موافقت ننمایند.جمع بندی مفروضات فوق به این معنی است که شاید برای تاثیر اطلاعات بر قیمت، به هفته ها و یا حتی ماه ها زمان نیاز باشد و این امر با فرضیات بازار کارا همخوانی ندارد. (Stout , 2004).7- صندوق های سرمایه گذاری مشترک نسبت به سایرین از قدرت بالایی در غلبه بر بازار برخوردارهستند.معمولا این صندوق­ها در بازارهای سرمایه سهامدار غالب هستند و با حرکات خود می توانند بازار را تحت تاثیر قرار دهند. این امر بسیار طبیعی است، چراکه ایشان دارای منابع مالی بسیار قوی، کادرهای کارشناسی قدرتمند، دسترسی به اطلاعات و جایگاه قوی در بازار هستند. بنابراین در بسیاری موارد ملاحظه می شود که بازار را آن گونه که می خواهند هدایت می کنند. پس این فرض که در بازار کارا امکان غلبه پیوسته و مستمر بر روند بازار وجود ندارد، ارزش خود را از دست می دهد و افرادی که چنین ادعایی می نمایند هم به خود و هم به مشتریان خود دروغ می گویند. چراکه در دنیای واقعی بازارسازان اصلی صندوق های سرمایه گذاری مشترک و سهامداران حقوقی بزرگ هستند و هر نوعی که بخواهند بازار را هدایت خواهند نمود.نتیجه گیری:تفسیر بازار سرمایه در دنیای واقعی با آنچه فاما تحت عنوان نظریه کارایی بازار مطرح می نماید متفاوت و متناقض است و مفروضات حاکم بر بازارهای مالی واقعی با مفروضات ساده تئوری مدرن پرتفوی و فرضیه کارایی بازار تفاوت اساسی دارد. به عبارتی بازارهای واقعی بسیار پیچیده تر از آن هستند که بتوان آنها را در قالب یک یا دو تئوری یا مدل جای داد و بر اساس آن اقدام نمود. علوم رفتاری و روانشناسی در حوزه مالی (عوامل پیچیده روانی و ارزش های اقتصادی مختلف) تاثیر بسیاری بر قیمت سهام دارند. پس به زعم مطالعات اخیر:1-به دلیل وجود عوامل مختلف از جمله عامل نمایندگی بازارهای سرمایه هیچگاه به کارایی کامل نمی رسند.2- همواره در بازارهای سرمایه فرصت سودآوری برای افرادی وجود دارد.3- شانس سودآوری برای همه سرمایه گذاران اعم از باسواد و یا بی سواد برابر نیست.این مهم به عنوان رویکردی جدید در دانش مالی مطرح و در حال حاضر مبنای بسیاری از مطالعات، مدیریت و سرمایه گذاری در بازارهای سرمایه در قرن بیست و یکم می باشد.
                              آخرین ویرایش توسط ali30؛ 2014/04/25, 09:37.
                              تمام ناتمام من با تو تمام ميشود...../:.Heart.:/

                              نظر

                              • ali30
                                عضو فعال
                                • Aug 2013
                                • 1940

                                #255
                                پاسخ : روانشناسی بازار سرمایه

                                نکات مهم قبل از ورود به بازار بورس (بخش اول)


                                توضیحات دسته: مقالات در زمینه ی بازار بورس اوراق بهادار بازدید: 713
                                1- بررسي موشكافانه بلند مدت از سهام مورد علاقه خود داشته باشيد: به ياد داشته باشيد كه وقتي مي‌خواهيد سرمايه‌گذاري كنيد ديدگاه واقع‌بينانه خود را در مورد سرمايه‌گذاري به نمايش مي‌گذاريد.تحقيقات نشان داده است كه مدت زماني را كه شما صرف نگهداري سهام در دست خود و ماندن در بازار سهم مي‌كنيد، بسيار با اهميت‌تر از زمان واقعي ورود شما به بازار است. بررسي بلندمدتي از نقاط بالا و پايين سهم مورد علاقه خود داشته باشيد، اين مي‌تواند كمك بسياري به نقطه نظر شما كند.

                                نزول قيمت سهم در مدتي كوتاه نيز بايد از ديدگاه شما دور نماند. اينكه چه عاملي باعث شده اين تفسير قيمت ايجاد شود خود از اهميت ويژه‌اي برخوردار مي‌باشد.

                                2- مواظب كاهش ارزش سهام مورد علاقه خود باشيد:

                                همواره دو گروه از عوامل هستند كه در كاهش ارزش سهام دخالت دارند. گروه اول كه بسيار با اهميت مي‌باشد، وضعيت كلي اقتصاد و در دوره مورد بررسي است. مواردي مانند نرخ بهره، نوسان در ارزش پول و سطح عمومي اعتماد به سهم مورد نظر در جامعه.

                                گروه دوم كاملا به شركت‌ها و موسسات عرضه‌كننده سهام باز مي‌گردد. بازتاب‌هاي صورت‌هاي مالي شركت‌ها اثرات ويژه در صعود و نزول قيمت‌هاي سهام در بازار سرمايه‌ دارند.

                                مواردي مانند جريان نقدينگي شركت، توانايي ساختار مديريت شركت، تاريخ شروع و فعاليت شركت، رقبا و سطح بدهي شركت و ميزان تاثير آن در عملكرد شركت، تماما به صورت مستقيم در ارزش يك سهم تاثير دارند.

                                زماني كه قيمت سهام يك شركت كاهش مي‌يابد، بهتر است سهامداران يا آناني كه در حال مطالعه هستند، موارد بالا را مورد مطالعه قرار دهند تا مشخص گردد كه آيا عامل نزول قيمت وضعيت عمومي بازار بوده يا اينكه شرايط خاص موسسه يا شركت عامل آن مي‌باشد. مهمترين سوال سهامداران يا علاقه‌مندان از خودشان اين است: آيا وضعيت چهره موسسه را دگرگون مي‌سازد؟ و اين خوشايند است؟ آيا ديگر سهام موجود در تابلوي اعلانات سهام نيز به همين اندازه دچار تغيير خواهند شد؟ اگر برداشت شما از اين وضعيت زيان پايدار مي‌باشد، سريع تصميم بگيريد.

                                زمان فروش و تعويض سهام فرا رسيده است. زمان‌سنجي و سرعت عمل در خريد و فروش بسيار بااهميت مي‌باشد.

                                3- هرگز تمامي تخم‌مرغ‌ها را در يك سبد نريزيد:

                                انتخاب‌هاي گوناگون و يا تمام تخم‌مرغ‌ها را در يك سبد نريختن، به شما كمك مي‌كند كه ريسك كمتري در سرمايه‌گذاري داشته باشيد.

                                دارايي‌هاي متفاوت در حوزه (نقدينگي، سهام، اوراق مشاركت، وسايل) شامل اين نظريه مي‌شود.

                                به اين ترتيب كه شما عملكردهاي متفاوت در پاسخ‌گويي به پيشامدهاي گوناگون از خودشان خواهيد داد. اين ديدگاه در واقع همان نظريه جديد سبد سرمايه‌گذاري يا پرتفوليو مي‌باشد. انتخابي از سهام گوناگون يا دارايي‌هاي گوناگون در يك سبد.

                                خوب حال بايد ببينيم اين مكانيزم در انتخاب چگونه ريسك سرمايه‌گذاري را كاهش مي‌دهد.

                                سبد سرمايه‌گذاري به اين معني است كه همه سهام مورد انتخاب با همديگر افزايش و يا كاهش نمي‌يابند. شركت‌ها همگي فعاليت‌هاي منحصر به فرد ويژه‌اي دارند و در زمان‌هاي گوناگون نيز تغيير مي‌يابد. با خريداري سهام شركت‌هاي متفاوت شما ريسك خود را كاهش خواهيد داد، زيرا اگر در يك سهام خريداري شده دچار زيان شويد، با سود ساير شركت‌ها اين زيان جبران خواهد شد.
                                در صورتي كه پول شما اجازه نمي‌دهد به اين صورت انتخاب سهام داشته باشيد، بهترين توصيه خريد سهام شركت‌هاي سرمايه‌گذاري است. شركت‌هاي سرمايه‌گذاري اكثرا داراي سبد سهام هستند و اگر به روند ارائه صورت‌هاي مالي آنها نگاه كنيد، همواره ارقام قابل اعتمادي را ارائه مي‌دهند. سود ارائه شركاي آنها نيز قابل اعتماد مي‌باشد.

                                تمام ناتمام من با تو تمام ميشود...../:.Heart.:/

                                نظر

                                در حال کار...
                                X