تسلط بر خود

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • azad1
    عضو فعال
    • Jan 2012
    • 310

    #61
    استرلینگ اسمیت (تحلیلگر بازار جهانی)
    «قیمت طلا مانند دمای بدن انسان است؛ هر چقدر دمای بدن بالاتر باشد، بیماری وخیمتر است؛ به همین نحو هر چقدر قیمت طلا افزایش یابد، نشاندهنده بحرانی بودن وضعیت سیستم مالی است.»

    نظر

    • azad1
      عضو فعال
      • Jan 2012
      • 310

      #62
      Irandoost

      تئوری Contrary Opinion

      این تئوری که بیشتر با جنبه های روانشناسانه بازار ارتباط دارد، چنین می گوید که وقتی بیشینه مردم روی چیزی توافق دارند، آن امر احتمالا اشتباه است. پس تریدر کانتراری می کوشد تا ببیند اکثریت تریدرها چه می کنند و سپس خودش عکس آن عمل می کند.

      وقتی که حدود 75 تا 90% تریدرها نظرشان نسبت به بازار صعودی باشد به این معناست که خودشان پوزیشن خرید دارند و دیگر قدرت خریدی موجود نیست تا قیمت را بالا ببرد. مضافاً اینکه آن 25 تا 10% که آن سوی قضیه هستند، حتماً قدرت مالی بیشتری دارند که پوزیشن های خود را نگاه داشته اند و با خریدارها مچ کرده اند. در صورت بروز کوچکترین خبر منفی، این تریدرهای کوچک هستند که به سرعت مجبور به بستن پوزیشن هایشان از از ترس کال مارجین شدن می شوند (بر خلاف زورمندان). پس اینجا باید فروخت یا سل کرد.

      وقتی که حدود 75 تا 80% تریدرها نظرشان نسبت به بازار نزولی باشد، به این معناست که خودشان پوزیشن فروش دارند و دیگر فشار فروش در کار نیست تا قیمت را پایین ببرد.مضافاً اینکه آن 20 تا 25% که آن سوی قضیه هستند، حتماً قدرت مالی بیشتری دارند که پوزیشن های خود را نگاه داشته اند و با فروشندگان مچ کرده اند. در صورت بروز کوچکترین خبر مثبت ، این تریدرهای کوچک هستند که به سرعت مجبور به بستن پوزیشن هایشان از از ترس کال مارجین شدن می شوند (بر خلاف زورمندان). اینجا باید خرید یا بای کرد.
      نقطه تعادل بازار 55% مثبت است. (یعنی 55% تریدرها اعتقاد به مثبت بودن بازار داشته باشند.)هر چه تعداد موقعیت های باز بیشتر باشد، احتمال موفقیت مدل روانشناسانه بیشتر است. تا زمانی که موقعیت های باز بالا می روند، بایستی صبر کرد چون همین امر روند را جلو می برد. به محض نخستین کاهش در موقعیت های باز، باید خلاف روند عمل کرد.

      نظر

      • azad1
        عضو فعال
        • Jan 2012
        • 310

        #63
        persian2012

        پسـرم!
        اخبار را از منابع مختلف بگير.. جمع بندي اش با خودت.
        مخاطب دائمي يک رسانه بودن،آدم را به حماقت مي کشاند

        نظر

        • azad1
          عضو فعال
          • Jan 2012
          • 310

          #64
          وارن بافت -نما بورس

          در جستجوی شرکت ها به قصد تملک همان نگرشی را دنبال می کنیم که در یافتن همسر مناسب ؛ فعال باشد، با انگیزه باشد، و دید باز داشته باشد . اما این انتخاب با شتاب سازگار نیست.

          نظر

          • azad1
            عضو فعال
            • Jan 2012
            • 310

            #65
            Marshal

            در این چهار سالی که قرعه سرنوشت ما را به کارزار آتی وارد کرد افراد زیادی آمدن و رفتن کسانی که با دلی پر از آرزو و البته جیبی پر از پول آمدند اما نتوانستند بقای خودشان را حفظ کنند و خود و سرمایه شان در این بازار پر ریسک هضم شد خدا می داند که چه بی خوابی ها نکشیدیم تا ضرر ها را برگردانیم و چقدر بیشتر جون کندیم تا کمی بیشتر از آورده از میدان کارزار غنیمت برداریم نتیجه و ماحصل همه این بدبختی ها تجربیاتی است که بعضا حساس می شود که دوستان خاضعانه در اختیار دیگران قرار می دهند که واقعا جای تشکر دارد
            .
            در آتی نباید مدام درگیر بود چونکه روح و قدرت تفکر صحیح را در انسان به شدت فرسوده می کند حتی اگر بهترین نوسان گیر هم باشیم با یک موج قایق کوچیکی که از نوسان گیری دست و پا کردید در هم می کوبد اینجا باید مانند یک عقاب که از بالا به یک جنگل نگاه می کند نظاره گر بود و در لحظه مناسب یک شکار درشت را به دندان گرفت و دور شد مهلکه آتی مانند تنور نانوایی است که باید در یک لحظه نان را چسپاند و در رفت و در یک لحظه آنرا از تنور بیرون کشید ماندن در مجاور این تنور اگر غیر ممکن نباشد خیلی طاقت فرسا است حتی اگر نتیجه آن خیلی خوب باشد .

            نظر

            • azad1
              عضو فعال
              • Jan 2012
              • 310

              #66
              روانشناسي بازار سهام
              مراقب اعتماد به نفس كاذب باشيد
              گروه بورس- آیا شما بیش از حد به مهارتهای خود اعتماد دارید؟ این یکی از اشتباهات مهم سرمایهگذاری است.
              در ادامه سلسله مطالب روانشناسي بازار سهام در مطلبي تحت عنوان معرفي اشتباهات رايج سهامداران ميخوانيم: جاناتان برتون در کتاب خود با عنوان غولهای سرمایهگذاری، از خوانندگان خود دعوت می کند که دو سوال زیر را از خود بپرسند:

              •آیا من در رویارویی و ارتباط با افراد بهتر از حد متوسط توانمند هستم؟
              •آیا من رانندهای بهتر از حد متوسط هستم؟
              برتون می گوید اگر شما هم مانند دیگر افراد باشید، احتمالا به این دو سوال پاسخ مثبت میدهید. در واقع، مطالعات نشان میدهند که به طور معمول 90 درصد افراد به این دو سوال پاسخ مثبت میدهند و روشن است که 90 درصد افراد نمیتوانند در این دو توانایی بهتر از حد متوسط افراد عمل کنند. زیرا از لحاظ منطقی تنها نیمی از افراد یعنی 50 درصد آنها میتوانند توانایی بالاتر از حد متوسط در این دو زمینه داشته باشند. اعتماد به نفس بیش از حد به تواناییها میتواند ویژگی خوبی باشد، باعث شود احساس خوبی در مورد خود داشته باشید و چارچوب مناسبی برای مواجهه با تجارب زندگی به دست آورید. متاسفانه، برخورداری از اعتماد به نفس بیش از حد در مورد سرمایهگذاری میتواند به ایجاد اشتباه در این زمینه منجر شود.برخی نظرسنجیها نشان میدهد بیشتر سرمایهگذاران پیشبینی میکنند که پرتفوليوهای آنها بازدهی بیش از حد متوسط داشته باشند و این نکته مخالف با منطق است. در یک مقاله در نیویورک تایمز، پروفسور ریچارد-تیلر و پروفسور رابرتشیلر خاطرنشان میکنند که سرمایهگذاران حقیقی و مدیران سرمایهگذاری بر این عقیده خود پافشاری میکنند که آنها از اطلاعات بهتر و بیشتری نسبت به دیگران برخوردارند و میتوانند از طریق گزینش بهترین سهام سود مناسبی کسب کنند. حتی هنگامی که افراد فکر میکنند پیروزی بر بازار کار دشواری است، مطمئن هستند که خود آنها میتوانند در این کار موفق شوند. اقتصاددان برجسته پیتربرنشتاین در این باره میگوید: «مدیریت سرمایه فعالانه به طرز خارقالعادهای دشوار است، زیرا تعداد بسیار زیادی سرمایهگذار باهوش و باسواد در بازار وجود دارند و اطلاعات به سرعت رد و بدل میشود. در واقع، افراد زرنگ بسیاری وجود دارند که تلاش میکنند همزمان کار مشابهی را انجام دهند. البته انجام این کار هرچند بسیار دشوار، اما ممکن است .»به یاد داشته باشید که برای کسب سود از اشتباهات بازار، یا باید اطلاعاتی داشته باشید که بازار در اختیار نداشته باشد، یا باید همان اطلاعات را بهتر از دیگران و خرد جمعی تعبیر و تفسیر كنيد. باربر و اودین مطالعات زیادی راجع به رفتار و عملکرد سرمایهگذاران انجام دادهاند. در زیر به برخی نتایج مطالعات آنها اشاره میکنیم:
              •سرمایهگذاران حقیقی و شخصی عملکرد ضعیف تری نسبت به معیارهای مناسب دارند.
              •گرچه گزینش سهام از سوی زنان بهتر از انتخاب سهام توسط مردان نیست، اما زنان سود بیشتری از معاملات کسب میکنند و این به علت تعداد کمتر معاملات و تبعا هزینههای معاملاتی کمتر است. همچنین مردان متاهل عملکرد بهتری از مردان مجرد دارند. دلیل آن این است که مردان مجرد از نعمت همسر برخوردار نیستند تا هنگام مشورت با آنها، از اعتماد به نفس بیش از حد آنها کاسته شود! به نظر میرسد یکی از ویژگیهای رفتار انسان آن است که مردان به مهارتهایی که واقعا از آنها برخوردار نیستند، اعتمادبهنفس دارند.
              •افرادی که بیشترین تعداد معاملات را (به علت اعتماد به نفس نا به جا) داشتند، کمترین سود را نصیب خود کردهاند.
              اعتماد به نفس بیش از حد باعث میشود سرمایهگذاران تصمیمات دیگران را ناشی از خُلق، احساسات، درک حسی، و هیجانات بدانند و تصمیمات خود را نشات گرفته از تفکر عینی و منطقی تلقی کنند. اعتماد به نفس بیش از حد همچنین باعث میشود سرمایهگذاران تنها به دنبال جستوجوی شواهدی باشند که نظرات آنها را تایید میکند و شواهدی را که مخالف با نظرات آنها است نادیده بگیرند. مرحوم جان لیسیو در مقالهای راجع به پیشبینی کنندگان بازار گفت:پیشبینی کنندگان بازار در واقع قضاوت كنندگاني متعصب، مغرض و غیرقابل اعتماد از رویدادهای جاری اقتصادی هستند. به عبارت دیگر، آنها تمایل دارند شواهدی که پیشبینیهایشان را تایید میکند، آشکار کنند و هر آنچه که پیشبینیهای آنها را به چالش میکشد، نادیده گرفته یا با تحلیل کنار زنند. حتی نتایج مطالعاتی که بر روی جامعهای با IQ بالا به نام MENSA انجام شد نشان داد اعضاي این جامعه که به امر سرمایهگذاری مشغول بودهاند، بازده چندان بهتری از دیگران نداشتهاند و مهارتهای برتر تعقلی خود را به غلط به بازدههای برتر در سرمایهگذاری تعمیم داده بودند. یکی از مقاله نویسان والاستریت ژورنال به نام جاناتان کلمنتس در این زمینه میگوید: «پیروزی امید بر تجربه است که باعث میشود اغلب سرمایهگذاران تصور کنند میتوانند در بازار موفق شوند.»بر اساس آنچه جیمز اسمال هوت، نویسنده، و ژورنالیست مالی میگوید: «روانشناسان مدتها است که تمایل بشر را برای بیش از اندازه تخمین زدن تواناییها و احتمال موفقیتش درک کردهاند و این نکته به ویژه در مورد آنها که در سهام سرمایهگذاری میکنند و اغلب دفعات زیادی معامله انجام میدهند، درست است. درک محدودیت توانایی ما برای پیشبینی آینده جزو مهمی از استراتژی موفق برای سرمایهگذاری است.» میر استات من، استاد علوم مالی در دانشگاه سانتا کلارا برای کمک به سرمایهگذاران در آگاه شدن از اشتباه اعتماد به نفس بیش از حد می گوید: «یک دفترچه ثبت وقایع روزانه تهیه کنید. هر زمان معتقديد بازار بالا یا پایین خواهد رفت، آن را یادداشت کنید. پس از چند سال به خوبی خواهید دید که بینشهای شما در مورد حرکت آینده بازار کاملا غلط بودهاست!»
              منبع: www.Bourse24.ir

              نظر

              • azad1
                عضو فعال
                • Jan 2012
                • 310

                #67
                علیزاده

                قوانين اقتصادي مانند جاذبه زمين خودشان را تحميل مي كنند

                نظر

                • azad1
                  عضو فعال
                  • Jan 2012
                  • 310

                  #68
                  سه وضعیت ذهنی که شما را ورشکسته میکند
                  رمز و راز آدمهای همیشه بدهکار
                  آیا شما ميخواهید دائما بدهکار باشید؟ این بدون شک سوال احمقانهاي است، طبیعتا هیچ شخصی نميخواهد بدهکار یا ورشکسته باشد، اما چرا تعداد بسیار زیادی از افراد به قرض گرفتن ادامه ميدهند؟


                  این بسیار ساده است که وقتی هزینهها بیشتر از درآمد باشد، افراد دچار کسری بودجه ميشوند، اما این مساله بیشتر از آنکه امری ریاضی باشد، امری روانی است. در واقع نقش مسائل روانی در امور مالی روز به روز روشنتر ميگردد. تحلیلهاي روانی ميتوانند به ما نشان دهند که در زندگی مالی خود تا چه حد از حقههاي ذهنمان، اختلالات خلقی و شخصیتی و عادات بدمان آسیب ميبینم. چه چیزی ما را عقب نگاه داشته است؟ و چه چیزی بر شیوه خرج شدن پولهایمان مدیریت ميکند؟ در واقع ذهن به صورت همزمان هم دارای این قدرت است که به ما یاری برساند و هم ميتواند ما را تا حدی منفعل کند که از مقابله با سادهترین مشکلات نیز عاجز باشیم. بنابراین در ادامه به چند حفره ذهنی اشاره ميکنیم که ميتوانند به شانس موفقیت مالی ما لطمه بزنند.
                  وضعیت ذهنی یک: من شایسته هستم.
                  طبیعتا همه ما خواستار چیزهای خوب هستیم، اما کلید مسوولیتپذیری مالی ایجاد توازن است میان آنچه ميخواهیم و آنچه استطاعت آن را داریم. گاهی اوقات وضعیت ذهنی «من شایسته چیزها هستم»، سبب ميشود که ما در جهت به دست آوردن چیزهایی حرکت کنیم، که هرچند شایسته آن هستیم، اما استطاعت آن را نداریم. در طول سالهای گذشته و با افزایش آگاهی بخشی رسانهها و غولهای تبلیغاتی افراد به صورت روز افزونی با چیزهای مواجه ميشوند که در زندگی فاقد آنها هستند، طبیعتا تمامی افراد شایستگی رفاه و چیزهای خوب را دارند، اما این رسانهها در ما این تفکر را ایجاد ميکنند که اگر شایسته هستیم پس باید تصاحب کنیم. تبلیغات دائما در گوش ما فریاد ميزند: برو جلو، لذت ببر، این چیزهایی است که باید داشته باشی یا تجربه کنی. در واقع ما به صورت روزمره با باروهای بنیادینی تغذیه ميشویم. بارو به اینکه داشتن تلفن همراه جدید، راندن یک ماشین خاص و غذا خوردن در یک رستوران گرانقیمت اصول بدیهی خوشبختی هستند. در واقع ما هر روز بیشتر از قبل معیارهای مان در مورد خوشبختی را از طریق رسانهها دریافت ميکنیم. بنابراین فرقی نميکند که ما یک پزشک یا یک معلم یا یک کارگر ساده باشیم، همه با پدیده توقعات روزافزون و دیوانهوار دست و پنجه نرم ميکنند و هر شخصی که در این بازی گرفتار شده است، بسته به درآمد خود بدهیهايي ایجاد کرده است.
                  وضعیت ذهنی دو: من در لحظه زندگی ميکنم.
                  این طرز فکری است که اغلب جوانان در سالهای اولیه دهه سوم حیات خود دارند، بین حدود 20 تا 25 سالگی بسیاری از افراد شعار سر ميدهند که زیستن برای آنها تنها زیستن در لحظه است. بدون شک این ایده که در هر لحظه هر رخداد و واقعهاي را با آغوش باز پذیرا شویم، خود را به دست سیل حوادث بسپریم، هر چه را که دوست داریم انجام دهیم و هرچه دوست نداریم به سادگی کنار بگذاریم، ایدهاي جذاب و ساده و در عین حال آرامش بخش است. ميتوانیم هرچه دوست داریم بخریم، هرجا که دوست داریم برویم و خودمان را در زرق و برقی تصنعی غرق کنیم، اما نیازی نیست که توضیح دهیم این وضعیت ميتواند چه نتایج هولناکی را ایجاد کند، اما وضع وقتی خیلی بدتر ميشود که این وضعیت روانی خاص از سالهای اولیه جوانی به سالهای بزرگسالی و میانسالی نیز سرایت کند. سالهایی که به لحاظ تصمیمات و برنامهریزی مالی مهمترین سالهای حیات ما هستند. در واقع اغلب افرادی که از مشکلاتی با کارت اعتباری، دسته چک خود یا چیزهای مثل آن رنج ميبرند، کسانی که بدهیهايي بزرگی ایجاد کردهاند یا چکهايي بدون پشتوانه خرج کردهاند، اغلب کسانی بودهاند که در زندگی خود ایده یا وضعیت روانی «زیستن در لحظه» را داشتهاند. وضعیت روانی زیستن در لحظه سبب ميشود که ما اعمالی مثل ایجاد صندوق اضطراری پول یا حساب پسانداز یا برنامهریزیهاي بلند مدت را خوار بشمریم و اینها همان چیزهایی هستند که برای موفقیت در زندگی مالی ضروری هستند. وقتی در وضعیت ذهنی زیستن در لحظه به سر ميبریم، طبعا برایمان خیلی دشوار است که بتوانیم هیچ حدس و گمان معتبری در مورد اینکه تا چه حد متناسب با بودجه خود خرج ميکنیم داشته باشیم. در واقع مردم این راه از زیستن را انتخاب ميکنند چون ساده و سرگرمکننده است، اما متاسفانه نه سادگی و نه سرگرمی دوامی ندارند. یک بیماری کوچک یا یک مشکل مالی ميتواند تمام زندگی شخصی را که فاقد پسانداز و برنامهریزی است برهم بزنند و سرانجام رویای کاذب زیستن در لحظه فرو خواهد ریخت.
                  وضعیت ذهنی سه: من شکست خوردهام
                  در طول یک زندگی شغلی و حرفهاي برای اغلب افراد اتفاقات ناخوشایندی رخ ميدهد، بیشتر اشخاص در طول زندگی خود دست کم یک بار شغل خود را از دست ميدهند، یک کارمند ممکن است در بهترین دوران کاری خود به علت تعدیل نیرو یا مشکلات مالی ناگهانی اخراج شود، کارفرمایان نیز مستثنی نیستند، افرادی که خود کارفرما هستند در طول زندگی دفعات متعددی دچار ضرر ميشوند، مسائلی مثل وقوع حوادث در محل کار و از بین رفتن تجهیزات (در صورت نبود بیمه) آسیب دیدن کارگران، ضررهای مالی ناشی از چرخشهاي ناگهانی وضع بازار، و بسیار چیزهای دیگر برای آنان رخ ميدهد. اغلب افراد اعم از آن که صاحب شغل باشند یا خیر، در طول زندگی خود سوژه کلاهبرداری واقع ميشوند، این کلاهبرداری ميتواند کوچک و بیاهمیت یا بزرگ باشد، اما مساله مهم آن است که پس از تمامی این مشکلات کسی سلامت از مهلکه به در خواهد شد که روحیهاي قوی و مثبتنگر داشته باشد. فرد ضعیفی که دائما منتظر بهانهاي برای توجیه شکست خود است، در واقع مهمترین مقدمه برای شکست قطعی را مهیا کرده است و آن پذیرش شکست است. بنابراین وضعیت روانی «من شسکت خوردهام» بیشتر از هر عامل واقعی و بیرونی ميتواند سبب فروپاشی مالی زندگی شخص شود، بنابراین بهتر است از قدرت تلقینات ذهنی خود غافل نشویم و مثبتنگر باشیم.

                  نظر

                  • azad1
                    عضو فعال
                    • Jan 2012
                    • 310

                    #69
                    فرانکنشتاین

                    فرانکنشتاین دانشمند جوان و جاه طلبی است که با استفاده از کنار هم قرار دادن تکههای بدن مردگان و اعمال نیروی الکتریکی جانوری زنده به شکل یک انسان و با ابعادی اندکی بزرگتر از یک انسان معمولی میسازد. موجودی با صورتی مخوف و ترسناک که بر همه جای بدنش رد بخیههای ناشی از دوختن به چشم میخورد. این موجود تا بدان حد وحشتناک است که همگان، حتی خالقش از دست شرارتهای او فرار میکنند. هیولایی که که خالقش نیز نمیتواند آن را کنترل کند و خود مقهور آن میشود.
                    تأثیر این داستان به حدی بود که این کلمه به صورت مدخلی در فرهنگ لغات درآمدهاست. در داستان، فرانکنشتاین سازندهٔ موجود است و مخلوق یک هیولا است. هیولا فقط هیولا است و هیچ اسمی ندارد، اما به مرور زمان آن هیولا به نام خالق خویش به فرانکنشتاین معروف شدهاست. شکل صحیحتر دیگری که رواج یافتهاست «هیولای فرانکنشتاین» است.

                    ظاهرا بسیاری از جملات هیولای فرانکنشتاین، از جملات حضرت آدم در باغ عدن (به روایت انجیل) متأثر است. مثل جایی که میپرسد چرا مرا آفریدی؟

                    نظر

                    • azad1
                      عضو فعال
                      • Jan 2012
                      • 310

                      #70
                      سهراب سپهری
                      من كه از بازترين پنجره با مردم اين ناحيه صحبت كردم حرفي از جنس زمان نشنيدم

                      نظر

                      • azad1
                        عضو فعال
                        • Jan 2012
                        • 310

                        #71
                        بدبین باشید تا بیشتر عمر کنید!

                        پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
                        مطالعه محققان آلمانی نشان داده است که سبک زندگی افراد بدبین در نهایت درست تر است بسیار مراقب سلامتی خود هستند.

                        به گزارش سرویس بین الملل انتخاب ؛ خوشبینان همیشه در معرض خطر بیماریهای خطرناک و حتی معلولیت هستند.

                        این تحقیق آزمایشی به مدت 10 سال با حضور 40 هزار نفر از سه گروه سنی از 18 تا 39، از 40 تا 64 و از65 سال و بزرگتر انجام شده است.

                        در این مطالعه یک واقعیت جالب به طور غیر منتظره ای روشن شد: علاوه بر نگرش مثبت به زندگی، دستمزد بالا باعث خطر بیماری یا مرگ نیز می شود.

                        نظر

                        • azad1
                          عضو فعال
                          • Jan 2012
                          • 310

                          #72
                          پیش از خرید، وقت فروش را بدانید
                          شاهین یاسمی

                          «بروس کاونر» میگوید: «پیش از واردشدن میدانم از کجا خارج شوم.» «آنتوان تاگلیافرو» هم یکی از بزرگترین سرمایهگذاران بازار سهام است که با کاونر همعقیده است و میگوید: «درسی که من فرا گرفتهام این است که اگر در یک بازار در حال رشد هستید، متوجه باشید که درواقع در حال نوسانگیری هستید و نه سرمایهگذاری. همواره سود خود را بردارید و زیانها را از آن کم کنید و هنگامی که رونق به پایان رسید، اگر چنین سهامی برایتان باقی ماند، آن را نیز بفروشید... وقتی که رشد به پایان میرسد، رکود و میزان تنزل قیمت سهام میتواند غیرقابل تصور باشد.»
                          سود کوتاهمدت سهامی که شما به آن علاقهمند هستید چقدر است؟ کدام صندوق سرمایهگذاری مشترکی سهام است که شرکت را در اختیار دارد و سوابق مدیران آن صندوق چگونه است؟ آیا مدیریت شرکت، سهام قابل ملاحظهای از آن را در اختیار دارد و در آن ذینفع است؟ آیا دارندگان اطلاعات نهان در حال فروش هستند یا خرید؟ به طور خلاصه اینها شواهد ارزشمندی هستند که به شما برای سرمایهگذاری در سهام یک شرکت کمک میکنند. مدلهایی که برای ارزشگذاری شرکتها استفاده میشود، تنها زمانی کارایی دارد که فرضیات خوبی برای آنها در نظر گرفته شود. اگر خروجی مدل منطقی به نظر نرسد، بهتر است پیشبینیها و محاسبات خود را مجددا بررسی کنید. از مدلهای ارزشگذاری تنزیل جریان نقدی (یا هر مدل ارزشگذاری دیگری) برای پیشبینی استفاده کنید. بسیاری از سرمایهگذاران معتقدند که بعضی از سرمایهگذاریهای خاص فرصتی هستند که نمیتوان آنها را از دست داد؛ چه پیاز گل لاله در قرن هفدهم، چه طلا در سال ۱۸۴۹ یا سهام اینترنتی در دهه ۱۹۹۰. همچنین افرادی را میبینید که سهام شرکتهایی را میخرند که هیچ آشنایی با آن ندارند (برای مثال یک مکانیک مهندس برق به خریدوفروش روزانه سهام میپردازد یا یک پزشک موفق کار خود را رها کرده و به خریدوفروش ملک میپردازد) که دیدن چنین چیزهایی به شما سیگنال خروج مخابره میکند.
                          شما میتوانید راننده ماهری باشید، اما اگر در مسابقات اتومبیلرانی، قدرت موتور خودرو شما تنها نیم اسب بخار نسبت به خودرو رقیبتان کمتر باشد، برنده نخواهید شد. همینطور اگر رادار کشتی خراب بوده و موتور و بدنه آن دارای نقص فنی باشد، بهترین ناخدای دنیا هم نمیتواند آن را در اقیانوس هدایت کند. همچنین باید به این نکته توجه داشت که هرچند محیط اقتصادی شرکت معمولا خیلی پایدار و ثابت است، مدیریت میتواند به سرعت برای بهتر یا بدترشدن تغییر ایجاد کند. بین شرکتی که دارای فرصت، قدرت ایجاد جریان نقدی قوی و مدیریت متوسط است و شرکتی بدون فرصت، با بازده نامناسب اما دارای مدیریت قوی، بهتر است گزینه اول را انتخاب کنید.
                          اگر توجه خود را روی شرکتهایی متمرکز کنید که فرصتهای اقتصادی بسیاری دارند، شرکتهایی را خواهید یافت که طی پنج تا ۱۰ سال آینده سودآوری خوبی خواهند داشت. پس مطمئن شوید که توجه خود را روی شرکتهایی متمرکز کردهاید که ارزش ذاتی سرمایهگذاری شما را در بلندمدت افزایش میدهند. این کار توان شما را برای صبوری و نگهداری بلندمدت افزایش میدهد. در غیر این صورت با ریسک بالایی در بازار سهام مواجه میشوید.
                          تفاوت بین یک شرکت بزرگ و یک سرمایهگذاری بزرگ، قیمتی است که شما میپردازید. شرکتهای جذاب بسیاری در بازار سرمایه وجود دارند، اما تنها تعداد اندکی از آنها ارزنده هستند. پیداکردن شرکتهای بسیار خوب تنها نصف سوال در خرید سهام است؛ اما یافتن قیمت مناسب جهت خرید، برای یک سرمایهگذاری موفق به اندازه نیمه دیگر لیوان حائز اهمیت است. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که هرگز از ذات غیرقابل پیشبینیبودن آینده رها نخواهید شد، مگر اینکه راز گذر زمان را دریابید.
                          به همین دلیل است که همیشه درنظرگرفتن یک حاشیه ایمنی هنگام خرید سهم بسیار مهم است. با درنظرگرفتن «حاشیه ایمنی» اگر پیشبینیهای شما درباره آینده دقیقا آنچه را که انتظار داشتید پوشش ندهد تا حدودی مورد حمایت هستید. نکته مهم دیگری که در این ستون بارها به آن اشاره شده این است که سرمایهگذاران بزرگ همواره مایلند از بیراهه بروند. شما نباید صرفا بر مشاوره دیگران تکیه کنید و پول خود را در جایی سرمایهگذاری کنید که دیگران در آن سرمایهگذاری میکنند، بلکه توصیه میشود برعکس دیگران رفتار کنید؛ زیرا آنها اغلب اشتباه میکنند. سرمایهگذاری موفق به داشتن وضعیت و حالت صحیح بیشتر از اطلاعات استثنایی متکی است و اگر بتوانید زودتر و پیشتر از دیگران حرکت کنید، پیروزی از آن شما است.
                          بورس نیوز قدیمی‌ترین پایگاه خبری حوزه بورس و بازار سرمایه ایران

                          نظر

                          • azad1
                            عضو فعال
                            • Jan 2012
                            • 310

                            #73
                            نیازهای غیر تحلیلی یک تریدر
                            سلام

                            اگر بخواهم بدون مقدمه بگم از اینکه می بینم افرادی که تحلیلگران خوب و زبده ای هستند عاجز از گرفتن سود از این بازار هستند ناراحت می شوم. تو این سالها در مباحث مختلف همیشه سعی کرده ام به نحوی توجه دوستان رو به مسایل غیر تحلیلی که یک تریدر به اونها نیاز داره تا بتونه موفق باشه جلب کنم اما خیلی کم تونستم این چراغ راهنمای مهم رو در ذهن دوستان روشن کنم.

                            جزوه شش اشتباه متداول تریدرها رو چهار سال پیش به همین منظور تهیه و ترجمه کردم و با وجودی که مطمین هستم اون جزوه چندین هزار بار تا کنون توسط افراد خونده شده می دونم که تعداد معدودی به انچه مد نظرم بوده توجه کرده اند. در سالیان گذشته تحلیلگران خوبی رو تحویل جامعه تحلیلگری داده ام اما خیلی از اونها هیچ وقت تریدر نشدند و همیشه در حد یک تحلیلگر خوب باقی ماندند.

                            همه ما می دونیم که بین تحلیلگری و تریدری در این بازار فاصله هاست و این دو دو مقوله از هم جدا هستند. اگرچه میشه هر دو رو با هم داشت اما ممکنه کسی تحلیلگر موفقی باشه اما نتونه از بازار کسب سود کنه و بالعکس.

                            به شخصه بعد از سالها تجربه به این نتیجه ملموس رسیده ام که عامل موفقیت یک تریدر فقط در 10 درصد به تحلیل خوب اون بستگی داره و 90 درصد به سایر عواملی هست که نیازهای یک تریدر واقعی شدن هست.

                            دوست ندارم کسی جبهه گیری خاصی کنه. اما با شما هستم! آیا فکر نی کنید به اندازه کافی در این بازار وقت خودتون رو تلف کرده اید؟ آیا فکر نمی کنید وقتش رسیده به جمع معدود افراد موفق این بازار بپیوندید و یا اینکه برای همیشه از این بازار خداحافظی کنید؟

                            من قرار نیست اینجا متکلم وحده باشم و خیلی دوست دارم این تاپیک محلی باشه برای تبادل نظر در این مورد تا هر فردی آنچه به نظرش لازمه موفقیت هست رو بگه و در انتها بر اساس دریافته ها بتونیم یک ساختار اصولی برای ترید ترسیم کنیم که تحلیل فقط بخش کوچکی از آن است.

                            می تونم رو کتاب براتون قسم بخورم که در این انجمن ها بالای 50 درصد افراد تحلیلگرانی موفق هستند با روش های تحلیلی متفاوت اما وقتی صحبت از تریدر موفق میشه به شما قول می دهم زیر 5 درصد تریدر موفق در همین انجمن داریم!

                            به شخصه حرفهای زیادی برای گفتن دارم و تجربه و راهکارهایی که به شما کمک می کنه که مسیر خودتون رو پیدا کنید به شرطی که فقط حرفهای من رو نخونید و اونها رو در عمل آویزه گوشتون کنید. اما دوست دارم از نقطه نظرات و تجربیات تک تک دوستان بهره بگیریم.

                            خیلی دوست دارم این تاپیک مانند یک نقشه راه بشه برای اونهایی که سالهاست دارن درجا می زنند و برای اونهایی که چه تازه کار و چه حرفه ای می خواهند تریدر واقعی و پولساز شوند.

                            ارادتمند- بهزاد

                            نظر

                            • azad1
                              عضو فعال
                              • Jan 2012
                              • 310

                              #74
                              m-hadi

                              وقتی ارزش ها عوض شوند، عوضی ها با ارزش می شوند.

                              نظر

                              • azad1
                                عضو فعال
                                • Jan 2012
                                • 310

                                #75
                                روانشناسي بازار
                                معرفی یک اشتباه رایج در سرمایهگذاری
                                گروه بورس- آیا از نمونههای کوچک نتایج بزرگ میگیرید و به درک حسی خود اعتماد میکنید؟
                                در سلسه مطالب روانشناسی بازار سهام درباره اشتباه رايج در سرمایهگذاری میخوانیم:افراد اغلب نتیجهگیریهای اشتباهی از اطلاعات میگیرند.یک دلیل آن این است که آنها اشتباه کرده و به درک حسی خود اعتماد میکنند و دلیل دیگر آن هم این است که اطلاعات موجود ممکن است پیچیده باشد. هنگامی که این اطلاعات در ارتباط با تصمیمات سرمایهگذاری باشند، اشتباه در قضاوت میتواند بسیار گران تمام شود.


                                آموس تورس کی آزمایش زیر را در مورد رفتار انسان انجام داد:
                                تصور کنید که دو کیسه خارج از دید افراد با تعداد مشابهی از کارتهای بازی پر شده اند. دو سوم کارتهای کیف الف سفید هستند و یک سوم دیگر قرمز هستند. در کیف ب این نسبتها برعکس هستند. کار شما این است که حدس بزنید کدام کیف کارت قرمز بیشتری دارد. از کیف الف مجاز هستید تنها 5 کارت را بیرون بکشید که 4 مورد از آنها قرمز میشوند. از کیف ب میتوانید 30 کارت را بیرون بکشید، که 20 عدد از آنها قرمز در میآیند. حدس شما در مورد کیفی که تعداد کارت قرمز بیشتری دارد چیست؟
                                اگر شما هم مانند بیشتر افراد باشید، احتمالا حدس میزنید که کیف الف تعداد کارت قرمز بیشتری دارد، زیرا 80 درصد کارتهایی که بیرون کشیدید قرمز بودند، در حالی که در مورد کیف ب، این عدد تنها 67 درصد بود. با این حال، متخصصان آمار به ما میگویند که اگر کیف ب را انتخاب میکردید، احتمال درستی حدس شما بیشتر بود. دلیل آن این است که به خاطر اینکه اندازه نمونه کیف ب بزرگتر است، میتوانید اعتماد بیشتری به نتیجه حاصله داشته باشید. نظریه آماری به ما میگوید که کیفی که در آن 20 کارت از 30 کارت قرمز است، با احتمال بیشتری جواب سوال مورد نظر خواهد بود تا کیفی که 4 کارت از 5 کارت آن قرمز است.
                                این استدلالها چه ارتباطی میتواند با موضوع سرمایهگذاری داشته باشد؟ مانند آنها که در آزمایش گفته شده کیف الف را انتخاب کردند، سرمایهگذاران اغلب تصمیمات خود را براساس نمونههای کوچک اتخاذ میکنند. مانند زمانهایی که سرمایهگذاران بر اساس نتیجهگیریهای دو یا سه سال اخیر، برخی سهام، شرکتها، صنایع، یا صندوقهای سرمایهگذاری را برای همیشه بهتر یا بدتر از دیگران میدانند.
                                به طور مثال، از سال 1996 تا 1998 در ایالات متحده اتفاقاتی افتاد که در مقایسه با تاریخ و پیشینه 73 ساله معاملات سهام و نظایر آن در آمریکا مانند انتخاب کیف الف بر اساس نمونه کوچک بود.
                                سرمایهگذاران با ارتکاب اشتباهی این چنینی به درک حسی خود اعتماد میکنند و میپندارند که نمونه کوچک نشانگر خوبی برای تمام مجموعه دادههای موجود است. بنا نهادن تصمیمهای سرمایهگذاری میتواند پیامدهای پرهزینهای دربرداشته باشد، به ویژه اگر مجموعه دادههای کوچک که احتمالا در مورد رویدادها و عملکرد اخیر باشند، باعث شوند که استراتژی سرمایهگذاری خود که آن را به درستی طراحی کردهاید، رها کنید.
                                یک نمونه بارز از اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری بر اساس مجموعه دادههای کوچک، داستان زیر است.
                                هر سرمایهگذاری میداند که سهام نرخ بازده بیشتری نسبت به اوراق قرضه یا سپردههای بانکی دارند. با این حال در یک دوره 25 ساله از 1996 تا 1990 نوعی از اوراق قرضه بانکی بدون ریسک بازده بالاتری نسبت به سهام شرکتهای در حال رشد داشتند. اگر پس از 25 سال شما از استراتژی سرمایهگذاری خود یعنی انتخاب سهام شرکتها با بازده سود به طور معمول بالاتر دست میکشیدید و به اوراق قرضه بانکی روی میآورید، یکی از بزرگترین بازارهای گاو تاریخ ایالات متحده را از دست داده بودید. بر خلاف این درصد ارزشمند، برخی سرمایهگذاران هنوز هم بسیار مشتاق هستند بر اساس نتایج بسیار کوتاه مدت، از استراتژی سرمایهگذاری خود دست بکشند و آن را رها کنند. گاهی بازههایی که بر تصمیم گیریهای آنها تاثیر گذار است، تنها چند ماه یا چند سال است.
                                به نظر میرسد که اتخاذ تصمیمات غیرمنطقی براساس نتایج کوتاهمدت رفتاری است که انسانها به کرّات از خود نشان میدهند و این امر بر عدهای از سرمایهگذاران نیز تاثیر گذار است. میتوانید با حصول اطمینان از این که تصمیمات شما در چارچوب استراتژی سرمایهگذاریتان قرار گرفتهاند و به گونهای منفی متاثر از نتایج کوتاه مدت نیستند، از افتادن در دام این اشتباه اجتناب کنید.
                                منبع: WWW.bourse24.ir

                                نظر

                                در حال کار...
                                X