@@@ حکایت نامه @@@

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • محمود شریعت
    عضو فعال
    • Oct 2011
    • 1358

    #361
    ممنون samin عزيز
    بسيار عالي بود
    اينقدر زيبا بود كه نتونستم تنها به فشردن دكمه تشكر بسنده كنم
    . . . . . . . . . . Sava Trading Group . . . . . . . . به زودی . . . .
    [/RIGHT]
    [/B][/SIZE]

    نظر

    • samin
      عضو عادی
      • Jan 2011
      • 130

      #362
      در اصل توسط محمود شریعت پست شده است View Post
      ممنون samin عزيز
      بسيار عالي بود
      اينقدر زيبا بود كه نتونستم تنها به فشردن دكمه تشكر بسنده كنم
      خواهش میکنم جناب شریعت عزیز راستش خودم هم خیلی از خوندن این داستان لذت بردم
      امیدوارم اگه ازدواج نکرده باشین یه چنین دختر عاقلی نصیبتون بشه
      البته چنین کسی نیست و پیدا نمیشه فقط تو قصه هاییه که مردا ساختن:d
      میگن اگه مرد خوب مثله داینسور نسلش منقرض شده زن خوب مثله سیمرغ از اول افسانه بوده:d
      به جهان خرم از انم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست:x

      نظر

      • طيب
        عضو فعال
        • Nov 2010
        • 3050

        #363
        در اصل توسط آمن پست شده است View Post
        یه زوج 60 ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشون رفته بودند بیرون كه یه جشن كوچیك دو نفره بگیرن. وقتی توی پارك زیر یه درخت نشسته بودند یهو یه فرشتهء كوچیك خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: به خاطر اینكه شما همیشه یه زوج فوق العاده بودین و تمام مدت به همدیگه وفادار بودین من برای هر كدوم از شما یه دونه آرزو برآورده میكنم. زن از خوشحالی پرید بالا و گفت: اوه! چه عالی! من میخوام همراه شوهرم به یه سفر دور دنیا بریم. فرشته چوب جادوییش رو تكون داد و پوف! دو تا بلیط درجه اول برای بهترین تور مسافرتی دور دنیا توی دستهای زن ظاهر شد! حالا نوبت شوهر بود كه آرزو كنه. مرد چند لحظه فكر كرد و گفت: خب این خیلی رمانتیكه. ولی چنین بخت و شانسی فقط یه بار توی زندگی آدم پیش میاد. بنابراین خیلی متأسفم عزیزم آرزوی من اینه كه یه همسری داشته باشم كه 30 سال از من كوچیكتر باشه! زن و فرشته جا خوردند و خیلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه و باید برآورده بشه. فرشته چوب جادوییش رو تكون داد و پوف! مرد 90 سالش شد!
        نتیجه ی اخلاقی: مردها ممكنه زرنگ و بدجنس باشند، ولی فرشته ها زن هستند
        باسلام وخسته نباشيدوعرض ادب خدمت آمن خانم
        جسارت بنده را ببخشيد
        فرشته ها مذكر و مونث ندارند

        نظر

        • طيب
          عضو فعال
          • Nov 2010
          • 3050

          #364
          خـــــــــــدا هست هنوز...


          ماه من غصه چرا؟
          آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز
          مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
          یا زمینی را که، دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت
          بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
          و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت
          تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست

          ماه من غصه چرا؟
          تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست
          ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن
          کار آنهایی نیست که خدا را دارند
          ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید
          یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
          با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
          و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست هنوز
          او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد
          او همانیست که هر لحظه دلش می خواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشد

          ماه من...
          غصه اگر هست بگو تا باشد
          معنی خوشبختی، بودن اندوه است
          این همه غصه و غم، این همه شادی و شور
          چه بخواهی و چه نه، میوه یک باغند
          همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر
          پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا
          و در آن باز کسی می خواند
          که خدا هست
          خدا هست
          خدا هست هنوز

          نظر

          • طيب
            عضو فعال
            • Nov 2010
            • 3050

            #365
            گدایان بهر روزی طفل خود را کور می خواهند
            طبیبان جملگی مخلوق را بیمار می خواهند
            تمام مرده شویان راضی اند بر مردن مردم
            بنازم مطربان را خلق را مسرور می خواهند

            نظر

            • hamed89
              Banned
              • Jul 2025
              • 617

              #366
              در اصل توسط طيب پست شده است View Post
              باسلام وخسته نباشيدوعرض ادب خدمت آمن خانم
              جسارت بنده را ببخشيد
              فرشته ها مذكر و مونث ندارند
              پس معنی هوری چیه؟

              نظر

              • کاشف
                عضو فعال
                • Nov 2010
                • 925

                #367
                انشا یک بچه دبستانی در مورد ازدواج






                نام : كمال

                كلاس :دوم دبستان

                موزو انشا : عزدواج!




                هر وقت من يك كار خوب مي كنم مامانم به من مي گويد بزرگ كه شدي برايت يك زن خوب مي گيرم.

                تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تايش را به من داده است.

                حتمن ناسرادين شاه خيلي كارهاي خوب مي كرده كه مامانش به اندازه استاديوم آزادي برايش زن گرفته بود. ولي من مؤتقدم كه اصولن انسان بايد زن بگيرد تا آدم بشود ، چون بابايمان هميشه مي گويد مشكلات انسان را آدم مي كند.

                در عزدواج تواهم خيلي مهم است يعني دو طرف بايد به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خيلي به هم مي خوريم.

                از لهاز فكري هم دو طرف بايد به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فكر ندارد كه به من بخورد ولي مامانم مي گويد اين ساناز از تو بيشتر هاليش مي شود.

                در عزدواج سن و سال اصلن مهم نيست چه بسيار آدم هاي بزرگي بوده اند كه كارشان به تلاغ كشيده شده و چه بسيار آدم هاي كوچكي كه نكشيده شده. مهم اشق است !

                اگر اشق باشد ديگر كسي از شوهرش سكه نمي خواهد و دايي مختار هم از زندان در مي آيد

                من تا حالا كلي سكه جم كرده ام و مي خواهم همان اول قلكم را بشكنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.


                مهريه و شير بلال هيچ كس را خوشبخت نمي كند.

                همين خرج هاي ازافي باعث مي شود كه زندگي سخت بشود و سر خرج عروسي دايي مختار با پدر خانومش حرفش بشود.

                دايي مختار مي گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شايد حقوق چتر بازي خيلي كم بوده كه نتوانسته خرج عروسي را بدهد. البته من و ساناز تفافق كرده ايم كه بجاي شام عروسي چيپس و خلالي نمكي بدهيم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتي مي خوري خش خش هم مي كند!


                اگر آدم زن خانه دار بگيرد خيلي بهتر است و گرنه آدم مجبور مي شود خودش خانه بگيرد. زن دايي مختار هم خانه دار نبود و دايي مختار مجبور شد يك زير زميني بگيرد. ميگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پايين! اما خانوم دايي مختار هم مي خواست برود بالا! حتمن از زير زميني مي ترسيد. ساناز هم از زير زميني مي ترسد براي همين هم برايش توي باغچه يك خانه درختي درست كردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شكست. از آن موقه خاله با من قهر است.

                قهر بهتر از دعواست. آدم وقتي قهر مي كند بعد آشتي مي كند ولي اگر دعوا كند بعد كتك كاري مي كند بعد خانومش مي رود دادگاه شكايت مي كند بعد مي آيند دايي مختار را مي برند زندان!

                البته زندان آدم را مرد مي كند.عزدواج هم آدم را مرد مي كند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خيلي بهتر است!

                اين بود انشاي من.

                نظر

                • آمن خادمی
                  مدیر
                  • Jan 2011
                  • 5243

                  #368
                  در اصل توسط طيب پست شده است View Post
                  باسلام وخسته نباشيدوعرض ادب خدمت آمن خانم
                  جسارت بنده را ببخشيد
                  فرشته ها مذكر و مونث ندارند
                  سلام آقای طیب بزرگوار
                  والا توی قرآن نوشتن و مردای ساده ما هم باورشون شده ..........
                  ...........:d:d:d:d
                  to continue, please follow me on my page

                  نظر

                  • طيب
                    عضو فعال
                    • Nov 2010
                    • 3050

                    #369
                    در اصل توسط hamed89 پست شده است View Post
                    پس معنی هوری چیه؟
                    سلام حامد جان
                    در دايره امكان بغير از انسان جملگي جبري است و فقط انسان اونم در مراحلي در عرصه اختيار است وتمامي امكان در دايره تسليم هستند مگر با اذن
                    رب الارباب اونم در استثنا
                    وچون در عرصه فلسفه تسلسل معني ومفهومي ندارد پس در نتيجه (كن )انجام شده است
                    ودر كلمه (كن) كل نظم هويدا شده است نسبت به درك عقلي كه كاملا نسبي است ودر سير تكاملي عقل كه در نتيجه افزايش دانش بوجود ميايد درك هم افزايش پيدا ميكند نسبت به كلمه (كن)
                    واما در ادبيات نوشتاري وگفتاري مصطلح هاي غلط و درست نفوذ ميكند كلمه حوري در ادبيات عاميانه به زيبايي ظاهري اطلاق ميشود واما بمعني خاص كلمه اونم نسبي يعني كامل در حيطه خودش
                    واما حوري با فرشته فرق هايي دارد كه مطلب به درازا ميكشد ودوستان خسته
                    همين قدر عرض كنم كه وظيفه ها در افرينش تقسيم شده است واز اين حيث در ساختارشان فرق هاي ايجاد شده است وبازهم اين فرق ها در مقاطعي ودر مراحلي كنش هاي متفاوتي دارند.

                    نظر

                    • طيب
                      عضو فعال
                      • Nov 2010
                      • 3050

                      #370
                      در اصل توسط آمن پست شده است View Post
                      سلام آقای طیب بزرگوار
                      والا توی قرآن نوشتن و مردای ساده ما هم باورشون شده ..........
                      ...........:d:d:d:d
                      باسلامي مجدد خدمت آمن خانم
                      بازهم جسارت حقير را ببخشيد
                      شما حوري و فرشته را با هم يكي ميدانيد به همين دليل است كه سوء تفاهم بوجود مياد
                      وقران هم تكميل ترين كتاب آسماني است وتماما علمي
                      از زحماتتون سپاسگزارم

                      نظر

                      • آمن خادمی
                        مدیر
                        • Jan 2011
                        • 5243

                        #371
                        پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.
                        از او پرسید : آیا سردت نیست؟
                        نگهبان پیر گفت : چرا ولی لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
                        پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.
                        نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.
                        صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود :
                        ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد
                        to continue, please follow me on my page

                        نظر

                        • کاشف
                          عضو فعال
                          • Nov 2010
                          • 925

                          #372
                          نظر بسیار زیبای یک ریاضیدان درمورد زن و مرد!


                          روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند.

                          جواب داد:
                          اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
                          اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10
                          اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
                          اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =1000

                          ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.

                          نظر

                          • آمن خادمی
                            مدیر
                            • Jan 2011
                            • 5243

                            #373
                            انسانها برای دوست داشتن هستند!

                            مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود. ناگهان پسر 4 ساله اش سنگی برداشت و با آن چند خط روی بدنه ماشین کشید. مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که در دستش داشت، این کار را می کرد!
                            در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را از دست داد.
                            وقتی پسرک پدرش را دید، با نگاهی دردناک پرسید:
                            «کی انگشتانم دوباره رشد می کنند؟!»
                            مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی بر زبان نیاورد. او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که از کرده خود بسیار ناراحت و پشیمان بود، جلوی ماشین نشست و به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:
                            «دوستت دارم بابایی»
                            روز بعد آن مرد خودکشی کرد!
                            عصبانیت و دوست داشتن هیچ حد و حدودی ندارند. دومی را انتخاب کنید تا یک زندگی زیبا و دوست داشتنی داشته باشید. این را نیز به یاد داشته باشید که:
                            وسایل برای استفاده کردن هستند و انسانها برای دوست داشتن. اما مشکل جهان امروز این است که انسانها مورد استفاده واقع می شوند و به وسایل عشق ورزیده می شود.
                            بیایید همواره این گفته را به یاد داشته باشیم:
                            وسایل برای استفاده کردن هستند
                            to continue, please follow me on my page

                            نظر

                            • کاشف
                              عضو فعال
                              • Nov 2010
                              • 925

                              #374
                              اگه جواب این سوال بدی جایزه داری ؟؟!!!!
                              3 نفر با هم میرن ساعت فروشی، یه ساعت میخرن 30000 تومن و نفری 10000 تومن میدن.

                              صاحب مغازه به شاگردش میگه قیمت ساعت 30000 تومن نبوده 25000 تومن بوده. برو 5000 تومن بهشون برگردون.

                              شاگرد مغازه از این 5 تومن 2 تومنشو واسه ی خودش برمیداره، و 3 تومن دیگرو میده به اون سه نفر، نفری 1000 تومن.

                              پس با برگشت 1000 تومن به هر نفر، اونها هركدوم 9000 تومن دادند.

                              حالا سوال اینجاست اگه 9×3 = 27 و 2 تومنم كه شاگرد مغازه برداشته ، کلا میشه 29 تومن. پس 1000 تومن دیگه كجاست؟

                              طراح سوال : پروفسور حسابی

                              نظر

                              • کاشف
                                عضو فعال
                                • Nov 2010
                                • 925

                                #375
                                بهشت زیر پای هر مادری نیست !!! ( جالب و خواندنی)
                                بر اساس گزارش روزنامه دیلی میل، همسر کنونی این مرد که «واج دی جوئینی» نام دارد و ۲۱ ساله است، از این زن هنگامی خواستگاری کرد که وی در تونس و برای گذراندن تعطیلات بسر می برد.

                                این مرد از این جوان درخواست کرد تا برای ادامه زندگی با او ازدواج کرده و دو فرزندش را رها کند.
                                این زن نیز برای این که وی را از دست ندهد، به درخواست وی دو فرزندش را رها کرد و این دو کودک هم اکنون نزد مادربزرگشان به سر می برند.

                                به گزارش ایسنا، بر اساس اعلام این روزنامه بسیاری از خویشاوندان و دوستان این زن جوان اقدام وی را ناپسند شمرده و از این که وی یک مرد فقیر تونسی را به فرزندان خردسالش ترجیح داده است، ناراضی هستند.

                                نظر

                                در حال کار...
                                X