کاربران گرامی بورسی، با توجه به تغییرات اخیر سایت در صورت وجود هر گونه مشکل در استفاده از سایت (درج پیام، عضویت و...) با ایمیل boursy.com[@]gmail.com در ارتباط باشید یا موضوع را در تاپیک «شما بگویید...» درج کنید.
ممنون samin عزيز بسيار عالي بود اينقدر زيبا بود كه نتونستم تنها به فشردن دكمه تشكر بسنده كنم
خواهش میکنم جناب شریعت عزیز راستش خودم هم خیلی از خوندن این داستان لذت بردم
امیدوارم اگه ازدواج نکرده باشین یه چنین دختر عاقلی نصیبتون بشه البته چنین کسی نیست و پیدا نمیشه فقط تو قصه هاییه که مردا ساختن:d
میگن اگه مرد خوب مثله داینسور نسلش منقرض شده زن خوب مثله سیمرغ از اول افسانه بوده:d
به جهان خرم از انم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست:x
یه زوج 60 ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشون رفته بودند بیرون كه یه جشن كوچیك دو نفره بگیرن. وقتی توی پارك زیر یه درخت نشسته بودند یهو یه فرشتهء كوچیك خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: به خاطر اینكه شما همیشه یه زوج فوق العاده بودین و تمام مدت به همدیگه وفادار بودین من برای هر كدوم از شما یه دونه آرزو برآورده میكنم. زن از خوشحالی پرید بالا و گفت: اوه! چه عالی! من میخوام همراه شوهرم به یه سفر دور دنیا بریم. فرشته چوب جادوییش رو تكون داد و پوف! دو تا بلیط درجه اول برای بهترین تور مسافرتی دور دنیا توی دستهای زن ظاهر شد! حالا نوبت شوهر بود كه آرزو كنه. مرد چند لحظه فكر كرد و گفت: خب این خیلی رمانتیكه. ولی چنین بخت و شانسی فقط یه بار توی زندگی آدم پیش میاد. بنابراین خیلی متأسفم عزیزم آرزوی من اینه كه یه همسری داشته باشم كه 30 سال از من كوچیكتر باشه! زن و فرشته جا خوردند و خیلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه و باید برآورده بشه. فرشته چوب جادوییش رو تكون داد و پوف! مرد 90 سالش شد!
نتیجه ی اخلاقی: مردها ممكنه زرنگ و بدجنس باشند، ولی فرشته ها زن هستند
باسلام وخسته نباشيدوعرض ادب خدمت آمن خانم
جسارت بنده را ببخشيد
فرشته ها مذكر و مونث ندارند
ماه من غصه چرا؟
آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را که، دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست
ماه من غصه چرا؟
تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند
ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست هنوز
او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد
او همانیست که هر لحظه دلش می خواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشد
ماه من...
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی، بودن اندوه است
این همه غصه و غم، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه، میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست
خدا هست
خدا هست هنوز
گدایان بهر روزی طفل خود را کور می خواهند
طبیبان جملگی مخلوق را بیمار می خواهند
تمام مرده شویان راضی اند بر مردن مردم
بنازم مطربان را خلق را مسرور می خواهند
هر وقت من يك كار خوب مي كنم مامانم به من مي گويد بزرگ كه شدي برايت يك زن خوب مي گيرم.
تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تايش را به من داده است.
حتمن ناسرادين شاه خيلي كارهاي خوب مي كرده كه مامانش به اندازه استاديوم آزادي برايش زن گرفته بود. ولي من مؤتقدم كه اصولن انسان بايد زن بگيرد تا آدم بشود ، چون بابايمان هميشه مي گويد مشكلات انسان را آدم مي كند.
در عزدواج تواهم خيلي مهم است يعني دو طرف بايد به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خيلي به هم مي خوريم.
از لهاز فكري هم دو طرف بايد به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فكر ندارد كه به من بخورد ولي مامانم مي گويد اين ساناز از تو بيشتر هاليش مي شود.
در عزدواج سن و سال اصلن مهم نيست چه بسيار آدم هاي بزرگي بوده اند كه كارشان به تلاغ كشيده شده و چه بسيار آدم هاي كوچكي كه نكشيده شده. مهم اشق است !
اگر اشق باشد ديگر كسي از شوهرش سكه نمي خواهد و دايي مختار هم از زندان در مي آيد
من تا حالا كلي سكه جم كرده ام و مي خواهم همان اول قلكم را بشكنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.
مهريه و شير بلال هيچ كس را خوشبخت نمي كند.
همين خرج هاي ازافي باعث مي شود كه زندگي سخت بشود و سر خرج عروسي دايي مختار با پدر خانومش حرفش بشود.
دايي مختار مي گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شايد حقوق چتر بازي خيلي كم بوده كه نتوانسته خرج عروسي را بدهد. البته من و ساناز تفافق كرده ايم كه بجاي شام عروسي چيپس و خلالي نمكي بدهيم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتي مي خوري خش خش هم مي كند!
اگر آدم زن خانه دار بگيرد خيلي بهتر است و گرنه آدم مجبور مي شود خودش خانه بگيرد. زن دايي مختار هم خانه دار نبود و دايي مختار مجبور شد يك زير زميني بگيرد. ميگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پايين! اما خانوم دايي مختار هم مي خواست برود بالا! حتمن از زير زميني مي ترسيد. ساناز هم از زير زميني مي ترسد براي همين هم برايش توي باغچه يك خانه درختي درست كردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شكست. از آن موقه خاله با من قهر است.
قهر بهتر از دعواست. آدم وقتي قهر مي كند بعد آشتي مي كند ولي اگر دعوا كند بعد كتك كاري مي كند بعد خانومش مي رود دادگاه شكايت مي كند بعد مي آيند دايي مختار را مي برند زندان!
البته زندان آدم را مرد مي كند.عزدواج هم آدم را مرد مي كند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خيلي بهتر است!
سلام حامد جان
در دايره امكان بغير از انسان جملگي جبري است و فقط انسان اونم در مراحلي در عرصه اختيار است وتمامي امكان در دايره تسليم هستند مگر با اذن
رب الارباب اونم در استثنا
وچون در عرصه فلسفه تسلسل معني ومفهومي ندارد پس در نتيجه (كن )انجام شده است
ودر كلمه (كن) كل نظم هويدا شده است نسبت به درك عقلي كه كاملا نسبي است ودر سير تكاملي عقل كه در نتيجه افزايش دانش بوجود ميايد درك هم افزايش پيدا ميكند نسبت به كلمه (كن)
واما در ادبيات نوشتاري وگفتاري مصطلح هاي غلط و درست نفوذ ميكند كلمه حوري در ادبيات عاميانه به زيبايي ظاهري اطلاق ميشود واما بمعني خاص كلمه اونم نسبي يعني كامل در حيطه خودش
واما حوري با فرشته فرق هايي دارد كه مطلب به درازا ميكشد ودوستان خسته
همين قدر عرض كنم كه وظيفه ها در افرينش تقسيم شده است واز اين حيث در ساختارشان فرق هاي ايجاد شده است وبازهم اين فرق ها در مقاطعي ودر مراحلي كنش هاي متفاوتي دارند.
سلام آقای طیب بزرگوار
والا توی قرآن نوشتن و مردای ساده ما هم باورشون شده .....................:d:d:d:d
باسلامي مجدد خدمت آمن خانم
بازهم جسارت حقير را ببخشيد
شما حوري و فرشته را با هم يكي ميدانيد به همين دليل است كه سوء تفاهم بوجود مياد
وقران هم تكميل ترين كتاب آسماني است وتماما علمي
از زحماتتون سپاسگزارم
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.
از او پرسید : آیا سردت نیست؟
نگهبان پیر گفت : چرا ولی لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود :
ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد
روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند.
جواب داد:
اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =1000
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.
مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود. ناگهان پسر 4 ساله اش سنگی برداشت و با آن چند خط روی بدنه ماشین کشید. مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که در دستش داشت، این کار را می کرد!
در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را از دست داد.
وقتی پسرک پدرش را دید، با نگاهی دردناک پرسید:
«کی انگشتانم دوباره رشد می کنند؟!»
مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی بر زبان نیاورد. او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که از کرده خود بسیار ناراحت و پشیمان بود، جلوی ماشین نشست و به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:
«دوستت دارم بابایی»
روز بعد آن مرد خودکشی کرد!
عصبانیت و دوست داشتن هیچ حد و حدودی ندارند. دومی را انتخاب کنید تا یک زندگی زیبا و دوست داشتنی داشته باشید. این را نیز به یاد داشته باشید که:
وسایل برای استفاده کردن هستند و انسانها برای دوست داشتن. اما مشکل جهان امروز این است که انسانها مورد استفاده واقع می شوند و به وسایل عشق ورزیده می شود.
بیایید همواره این گفته را به یاد داشته باشیم:
وسایل برای استفاده کردن هستند
بهشت زیر پای هر مادری نیست !!! ( جالب و خواندنی)
بر اساس گزارش روزنامه دیلی میل، همسر کنونی این مرد که «واج دی جوئینی» نام دارد و ۲۱ ساله است، از این زن هنگامی خواستگاری کرد که وی در تونس و برای گذراندن تعطیلات بسر می برد.
این مرد از این جوان درخواست کرد تا برای ادامه زندگی با او ازدواج کرده و دو فرزندش را رها کند.
این زن نیز برای این که وی را از دست ندهد، به درخواست وی دو فرزندش را رها کرد و این دو کودک هم اکنون نزد مادربزرگشان به سر می برند.
به گزارش ایسنا، بر اساس اعلام این روزنامه بسیاری از خویشاوندان و دوستان این زن جوان اقدام وی را ناپسند شمرده و از این که وی یک مرد فقیر تونسی را به فرزندان خردسالش ترجیح داده است، ناراضی هستند.
نظر