مشاعره

[بوف کور]

در تكاپوي دلت ياد دل من هم باش
ياد من نه ياد خود كن كه در آن جا داري

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر ان ظلمت شب اب حیاطم دادند

[بوف کور]

دانست که خواهم شدنم مرغ دل از دست / و ز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند

[behnam]

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

[rojan]

دستهايت را محكم مي فشارم با تو همراهم
همراهيم را پذيرا باش دوست ناديده ام

[بوف کور]

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

در وهم می نگنجد کاندر تصور عقل
اید به هیچ معنی زین خوبتر مثالی
:)

[بوف کور]

دستهايت را محكم مي فشارم با تو همراهم
همراهيم را پذيرا باش دوست ناديده ام

منال ایدل در زنجیر زلفش
همه جمعیت است اشفته حالی

[behnam]

دستهايت را محكم مي فشارم با تو همراهم
همراهيم را پذيرا باش دوست ناديده ام

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم / جرس فریاد می دارد که بر بندید محملها

[behnam]

در وهم می نگنجد کاندر تصور عقل
اید به هیچ معنی زین خوبتر مثالی
:)

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر / از مه روی تو و اشک چو پروین است

[rojan]

ياد باد ياد باد آن روزگاران ياد باد
بانگ نوش شا د خواران ياد باد

[behnam]

ياد باد ياد باد آن روزگاران ياد باد
بانگ نوش شا د خواران ياد باد

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار / کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

[بوف کور]

تو نیز باده بچنگ ار و راه صحرا گیر ***که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا اورد ( بهنام )
دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن***که باد صبح نسیم گره گشا اورد ( رژان)

[behnam]

دیدن روی تو را دیده جان بین باید / وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است

[بوف کور]

دیدن روی تو را دیده جان بین باید / وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم سفر نمی کند

[behnam]

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم سفر نمی کند

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران / چه کنم با دل مجروح که مرحم با اوست

[بوف کور]

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران / چه کنم با دل مجروح که مرحم با اوست

تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز
بنیاد بر کرشمه جادم نهاده ایم