پاسخ : دلخوشیها و دلتنگیها (از هر دری، سخنی) ?
همه ی بحث ها و مشکلات ما به دیگران بر می گرده! شاید اینجا جای گفتنش نباشه، اما میگم! مثلا از شهرستان زیاد برامون مهمون میاد ، من پام به خونه ی اونا نخورده، بعد طرف ده بار خونه ی ما اومده. والا چیزی هم از پذیرایی کم نذاشتم، اما همسرم میگه مثلا چند مدل غذا بذار! بعد طرف اینجا دانشجوعه، می تونه خوابگاهش بمونه! میاد چند روز چتر میشه، اونم تو این کرونا(دانشگاهش نظامیه ، بازن) ، تازه شوهرم بازم انتظار داره. یا بردارزاده ش دنبال دوا درمون میان، صد بار خونه ی ما اومدن، یکبار بعد از یکسال منو پاگشا کردن. بدی مهمونای شهرستان اینه که معمولا به یک روز نشستن هم راضی نمیشن متاسفانه! واقعا از این همه سرویس دادن خسته شدم، هیچ جایی رو هم بلد نیستن، همش باید بیفتم دنبال اینا دکتر و اداره ات و ...?? بعد بدگردم خونه تازه برم سر اجاق. باز تو این کرونا بهتر شده، یه ذره. اما بازم میان. میدونم مهمون حبیب خداست، اما من حال و حوصله ی اینهمه احترام یکطرفه و مهمون بازی رو ندارم. شوهرم هم قبول نمیکنه ازم?
همه ی بحث ها و مشکلات ما به دیگران بر می گرده! شاید اینجا جای گفتنش نباشه، اما میگم! مثلا از شهرستان زیاد برامون مهمون میاد ، من پام به خونه ی اونا نخورده، بعد طرف ده بار خونه ی ما اومده. والا چیزی هم از پذیرایی کم نذاشتم، اما همسرم میگه مثلا چند مدل غذا بذار! بعد طرف اینجا دانشجوعه، می تونه خوابگاهش بمونه! میاد چند روز چتر میشه، اونم تو این کرونا(دانشگاهش نظامیه ، بازن) ، تازه شوهرم بازم انتظار داره. یا بردارزاده ش دنبال دوا درمون میان، صد بار خونه ی ما اومدن، یکبار بعد از یکسال منو پاگشا کردن. بدی مهمونای شهرستان اینه که معمولا به یک روز نشستن هم راضی نمیشن متاسفانه! واقعا از این همه سرویس دادن خسته شدم، هیچ جایی رو هم بلد نیستن، همش باید بیفتم دنبال اینا دکتر و اداره ات و ...?? بعد بدگردم خونه تازه برم سر اجاق. باز تو این کرونا بهتر شده، یه ذره. اما بازم میان. میدونم مهمون حبیب خداست، اما من حال و حوصله ی اینهمه احترام یکطرفه و مهمون بازی رو ندارم. شوهرم هم قبول نمیکنه ازم?
نظر