دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • Sweety
    عضو عادی
    • Oct 2020
    • 131

    #556
    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

    همه ی بحث ها و مشکلات ما به دیگران بر می گرده! شاید اینجا جای گفتنش نباشه، اما میگم! مثلا از شهرستان زیاد برامون مهمون میاد ، من پام به خونه ی اونا نخورده، بعد طرف ده بار خونه ی ما اومده. والا چیزی هم از پذیرایی کم نذاشتم، اما همسرم میگه مثلا چند مدل غذا بذار! بعد طرف اینجا دانشجوعه، می تونه خوابگاهش بمونه! میاد چند روز چتر میشه، اونم تو این کرونا(دانشگاهش نظامیه ، بازن) ، تازه شوهرم بازم انتظار داره. یا بردارزاده ش دنبال دوا درمون میان، صد بار خونه ی ما اومدن، یکبار بعد از یکسال منو پاگشا کردن. بدی مهمونای شهرستان اینه که معمولا به یک روز نشستن هم راضی نمیشن متاسفانه! واقعا از این همه سرویس دادن خسته شدم، هیچ جایی رو هم بلد نیستن، همش باید بیفتم دنبال اینا دکتر و اداره ات و ...?? بعد بدگردم خونه تازه برم سر اجاق. باز تو این کرونا بهتر شده، یه ذره. اما بازم میان. میدونم مهمون حبیب خداست، اما من حال و حوصله ی اینهمه احترام یکطرفه و مهمون بازی رو ندارم. شوهرم هم قبول نمیکنه ازم?

    نظر

    • roya123
      ستاره‌دار(3)
      • Apr 2014
      • 5587

      #557
      پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

      در اصل توسط Swetty پست شده است View Post
      همه ی بحث ها و مشکلات ما به دیگران بر می گرده! شاید اینجا جای گفتنش نباشه، اما میگم! مثلا از شهرستان زیاد برامون مهمون میاد ، من پام به خونه ی اونا نخورده، بعد طرف ده بار خونه ی ما اومده. والا چیزی هم از پذیرایی کم نذاشتم، اما همسرم میگه مثلا چند مدل غذا بذار! بعد طرف اینجا دانشجوعه، می تونه خوابگاهش بمونه! میاد چند روز چتر میشه، اونم تو این کرونا(دانشگاهش نظامیه ، بازن) ، تازه شوهرم بازم انتظار داره. یا بردارزاده ش دنبال دوا درمون میان، صد بار خونه ی ما اومدن، یکبار بعد از یکسال منو پاگشا کردن. بدی مهمونای شهرستان اینه که معمولا به یک روز نشستن هم راضی نمیشن متاسفانه! واقعا از این همه سرویس دادن خسته شدم، هیچ جایی رو هم بلد نیستن، همش باید بیفتم دنبال اینا دکتر و اداره ات و ...?? بعد بدگردم خونه تازه برم سر اجاق. باز تو این کرونا بهتر شده، یه ذره. اما بازم میان. میدونم مهمون حبیب خداست، اما من حال و حوصله ی اینهمه احترام یکطرفه و مهمون بازی رو ندارم. شوهرم هم قبول نمیکنه ازم?
      من یه مجردم و به بدترین شکل ممکن میتونم راهنمایی تون کنم
      من باشم همچین مردی داشته باشم که اینجوری بهم ظلم کنه چمدونمو میبندم و میرم خونه بابام میگم این شما و اینم رستوران و هتلت/:.yead.:/
      مگه کلفت آورده. ببخشید اینقد رک میگما
      اما خب این راهکار غلط ترین راهکار ممکن هست
      راه درستش اینه که به مشاور مراجعه کنید بهتون بگه چیکار کنید
      چون ما ممکنه بلد نباشیم چجوری خواسته مون و مطرح کنیم.
      مشاور یاد میده چطوری مطرح کنیم که طرف مقابل درک کنه
      و شاید لازم باشه همسرتون هم مراجعه کنن
      اما مردها زیر بار نمیرن قطعا
      پس باید خودتون رو تغییر بدید
      چون دقیقا خود شما هستید که برای دیگران تعریف میکنید با من چجوری رفتار کن
      در ضمن یه کم روی اعتماد به نفس تون کار کنید
      و در مورد چهار جنبه ی شخصیتی زن یعنی
      زن آمازون
      زن معشوقه
      زن مادر
      زن حمایتگر
      زن مادونا یا بانو
      مطالعه کنید. بزنید تو نت کلی مطلب میاد
      شما واسه همسرتون شدین یه زن مادونا
      در حالیکه همه اینا رو باید رشد بدید توی خودتون. زن های ایرانی اکثرا توی بعد زن معشوقه ضعیفن...
      بخصوص ما دهه شصت و هفتاد ها که توی دامن زن های زمان جنگ بزرگ شدیم و رشد کردیم که مادرهامون بیشتر مرد بودن تا زن
      اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
      شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

      نظر

      • roya123
        ستاره‌دار(3)
        • Apr 2014
        • 5587

        #558
        پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

        در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
        من یه مجردم و به بدترین شکل ممکن میتونم راهنمایی تون کنم
        من باشم همچین مردی داشته باشم که اینجوری بهم ظلم کنه چمدونمو میبندم و میرم خونه بابام میگم این شما و اینم رستوران و هتلت/:.yead.:/
        مگه کلفت آورده. ببخشید اینقد رک میگما
        اما خب این راهکار غلط ترین راهکار ممکن هست
        راه درستش اینه که به مشاور مراجعه کنید بهتون بگه چیکار کنید
        چون ما ممکنه بلد نباشیم چجوری خواسته مون و مطرح کنیم.
        مشاور یاد میده چطوری مطرح کنیم که طرف مقابل درک کنه
        و شاید لازم باشه همسرتون هم مراجعه کنن
        اما مردها زیر بار نمیرن قطعا
        پس باید خودتون رو تغییر بدید
        چون دقیقا خود شما هستید که برای دیگران تعریف میکنید با من چجوری رفتار کن
        در ضمن یه کم روی اعتماد به نفس تون کار کنید
        و در مورد چهار جنبه ی شخصیتی زن یعنی
        زن آمازون
        زن معشوقه
        زن مادر
        زن حمایتگر
        زن مادونا یا بانو
        مطالعه کنید. بزنید تو نت کلی مطلب میاد
        شما واسه همسرتون شدین یه زن مادونا
        در حالیکه همه اینا رو باید رشد بدید توی خودتون. زن های ایرانی اکثرا توی بعد زن معشوقه ضعیفن...
        بخصوص ما دهه شصت و هفتاد ها که توی دامن زن های زمان جنگ بزرگ شدیم و رشد کردیم که مادرهامون بیشتر مرد بودن تا زن
        در ادامه در مورد جنبه های شخصیتی زن بگم
        اگه شما فقط یکی از این ابعاد رو در خودتون خیلی رشد داده باشید و از جنبه های دیگه جا مونده باشید قطعا زن موفقی نخواهید بود
        چرا که اگه یه زن مادونا و کدبانو باشید میشه همین چیزی که الان شما ازش راضی نیستید و خسته شدید
        اگه فقط یه زن معشوقه باشید و جنبه های دیگه رو رشد ندید می شید یه زنی که هر کسی از راه میرسه یه مزه ایش می کنه و مثه دستمال کاغذی دورش می ندازه
        اگه فقط جنبه زن زن حمایتگر و مادر رو در خودتون رشد بدید و از بقیه جا بمونید تبدیل به زنی می شید که نهایت تلاشش رو می کنه که همسرش رو بالا بکشه و
        بعد همسرش رشد می کنه میره بالا و اون بالا بالاها زن هایی رو می بینه مدل خودش و در حد خودش و اونوقته که شما رو در حد خودش نمی دونه و رهاتون می کنه
        و اگه فقط یک زن آمازون باشید و فقط از نظر کاری و اجتماعی و مقام اجتماعی رشد می کنید و به خودتون میایید می بیند شدید یه مرد که هیچ جذابیتی واسه همسرتون ندارید
        پس باید تمام این جنبه ها رو در خودتون رشد بدید و از هر کدوم در مکان و زمان مناسبش استفاده کنید.
        سر کار یه زن آمازون (و یه مرد باشید)
        برای فرزندتون یک زن حمایتگر و مادر باشید. (و البته میتونید همسرتون رو هم حمایت کنید اما در کنارش خودتون رو هم رشد بدید که عقب نمونید)
        یک زن مادونا و بانو باشید برای همسرتون و مواقع لزوم (نه یک کلفت برای همسر و خانواده همسر و تمام فک و فامیل و دوست و آشناها) خلاصه از این زنا نباشید که آچار فرانسه فامیل توی کار و کدبانویی باشن
        و یک زن معشوقه باشید فقط و فقط برای همسرتون

        من الان فقط یه کیبورد بهتون دادم. خودتون برید اینا رو مطالعه کنید.
        هم توی نت کلی مطلب هست و هم محصولات زیادی از اساتید بزرگ هست میتونید تهیه کنید و خودتون رو رشد بدید.
        آخرین ویرایش توسط roya123؛ 2020/11/25, 00:33.
        اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
        شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

        نظر

        • mhjboursy
          ستاره‌دار (۱۳)
          • Jul 2013
          • 18270

          #559
          پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

          در اصل توسط Swetty پست شده است View Post
          همه ی بحث ها و مشکلات ما به دیگران بر می گرده! شاید اینجا جای گفتنش نباشه، اما میگم! مثلا از شهرستان زیاد برامون مهمون میاد ، من پام به خونه ی اونا نخورده، بعد طرف ده بار خونه ی ما اومده. والا چیزی هم از پذیرایی کم نذاشتم، اما همسرم میگه مثلا چند مدل غذا بذار! بعد طرف اینجا دانشجوعه، می تونه خوابگاهش بمونه! میاد چند روز چتر میشه، اونم تو این کرونا(دانشگاهش نظامیه ، بازن) ، تازه شوهرم بازم انتظار داره. یا بردارزاده ش دنبال دوا درمون میان، صد بار خونه ی ما اومدن، یکبار بعد از یکسال منو پاگشا کردن. بدی مهمونای شهرستان اینه که معمولا به یک روز نشستن هم راضی نمیشن متاسفانه! واقعا از این همه سرویس دادن خسته شدم، هیچ جایی رو هم بلد نیستن، همش باید بیفتم دنبال اینا دکتر و اداره ات و ...������������ بعد بدگردم خونه تازه برم سر اجاق. باز تو این کرونا بهتر شده، یه ذره. اما بازم میان. میدونم مهمون حبیب خداست، اما من حال و حوصله ی اینهمه احترام یکطرفه و مهمون بازی رو ندارم. شوهرم هم قبول نمیکنه ازم������
          سلام. چند تا چیز به ذهنم می‌رسد:
          ۱- به همسرتان بگویید. خیلی وقت‌ها هست بقیه نمی‌دانند. خیلی وقت‌ها هست می‌دانند ولی درک نمی‌کنند و نیاز به تکرار و یادآوری است. همین که آدم به آنها می‌گوید گاهی مشکل خود به خود کاهش پیدا می‌کند. البته گفتن هم خودش هنر است! برخی از ماها عرضه درست صحبت کردن و در زمان صحیح صحبت کردن را نداریم. یا با تعارف حرف می‌زنیم یا با دعوا. (البته گاهی هم هست طرف مقابلمان می‌فهمد ولی دوست ندارد که بپذیرد یا دوست ندارند طرف مقابلشان را درک کنند که این بحثش جدا است.)
          ۱٫۱ - در مورد همین که شما را پاگشا نکرده‌اند، این را هم به آن شخص بگویید! با زبان خوش البته. و با اشاره! ولی بدون نیش و کنایه! دلتان پاک باشد و همان را به زبان بیاورید. یک جوری نگویید که احساس کینه یا دشمنی در طرف مقابل ایجاد شود. (باز هم می‌گویم... این حرف زدن درست هنر است که متاسفانه من خودم ندارم. ولی اگر یک نفر داشته باشد خیلی خوب می‌شود برایش.)
          ۱٫۲ - اکنون که دارم می‌آندیشم... می‌بینم... یک راهکار برای این که بدانیم چگونه باید حرف بزنیم این است که ببینیم در خاطرتمان چه کسانی را سراغ داریم که خوب صحبت کرده‌اند... شبیه آنها سخن بگوییم. تقلید کنیم. تمرین کنیم. (سراغ نداریم؟ از این به بعد بهتر نگاه کنیم.) یک راهکار دیگر هم این است که ببینیم اگر خودمان جای آن شخص بودیم دوست داشتیم چگونه به ما بگویند. همان‌گونه به او بگوییم.
          ۲- برای همسرتان (و احیانا فرزندانتان) هم کار بتراشید. نگذارید تنها بمانید. خوب مهمان دعوت می‌کنند پس همه یا دست کم بخشی از امور را هم به عهده بگیرند. چیزهایی مانند تعداد بیشتر خرید رفتن. بخشی از کارهای منزل مانند گردگیری و نظافت را انجام دادن و حتی کمک در پخت و پز مانند آب جوش گذاشتن برای ماکارونی یا مراقب پیاز داغ بودن که سر نرود. این‌گونه هم یک مقدار بار از روی دوش شما کاسته می‌شود و هم دیگران هم می‌فهمند که این مهمانی هزینه دارد و بار دیگر که می‌خواهند دعوت کنند حواسشان به این هست.
          ۳- تحمل کنید. خیلی وقت‌ها خدا در این موارد اجر برای ما مخفی کرده است! خیلی وقت‌ها چیزهایی که گمان می‌کنیم به زیانمان است به سودمان بوده است. ای بسا پس‌فردا شما به کمک همان کسی که خانه‌تان آمده نیاز داشته باشید.
          آخرین ویرایش توسط mhjboursy؛ 2020/11/25, 02:15.
          «محمد حسین» هستم.
          امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

          نظر

          • رادین1
            عضو فعال
            • Dec 2018
            • 4720

            #560
            پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

            در اصل توسط Swetty پست شده است View Post
            همه ی بحث ها و مشکلات ما به دیگران بر می گرده! شاید اینجا جای گفتنش نباشه، اما میگم! مثلا از شهرستان زیاد برامون مهمون میاد ، من پام به خونه ی اونا نخورده، بعد طرف ده بار خونه ی ما اومده. والا چیزی هم از پذیرایی کم نذاشتم، اما همسرم میگه مثلا چند مدل غذا بذار! بعد طرف اینجا دانشجوعه، می تونه خوابگاهش بمونه! میاد چند روز چتر میشه، اونم تو این کرونا(دانشگاهش نظامیه ، بازن) ، تازه شوهرم بازم انتظار داره. یا بردارزاده ش دنبال دوا درمون میان، صد بار خونه ی ما اومدن، یکبار بعد از یکسال منو پاگشا کردن. بدی مهمونای شهرستان اینه که معمولا به یک روز نشستن هم راضی نمیشن متاسفانه! واقعا از این همه سرویس دادن خسته شدم، هیچ جایی رو هم بلد نیستن، همش باید بیفتم دنبال اینا دکتر و اداره ات و ...������������ بعد بدگردم خونه تازه برم سر اجاق. باز تو این کرونا بهتر شده، یه ذره. اما بازم میان. میدونم مهمون حبیب خداست، اما من حال و حوصله ی اینهمه احترام یکطرفه و مهمون بازی رو ندارم. شوهرم هم قبول نمیکنه ازم������
            با سلام
            مواردی که مطرح کردید شاید با مقداری کم و بیش در خیلی از زندگیها وجود دارد . خصوصا کسانی که از شهرستان امده اند تهران ، درس خوانده اند و همانجا کار پیداکرده اند و در تهران ماندگار شده اند .
            نوشته های شما من را یاد سالهای نخست زندگی متاهلی ام انداخت خیلی شبیه به زندگی ما بود . تقریبا هر ماه دو سه باری میهمان متفاوت از شهرستان داشتیم . تابستان و ایام تعطیلی و بعضا اواخر اسفندماه (چون عید را ما بر می گشتیم شهرستان) یکسره مهمان داشتیم . من بسیار علاقمند به مهمان بودم چون در خانواده پر جمعیتی بزرگ شده بودم دوست داشتم همیشه دور و برم شلوغ باشه . برعکس خانمم نه علاقه ای به مهمان داشت و نه علاقه ای به آشپزخانه ! مشخصه که پیامد این تفاوتها چه خواهد بود ! (فقط بدانید اون دیگرانی که از نظر شما مشکل آفرین هستند بخش مهمی از ارزشهای همسرتان هستند که شما سعی در حذف یا کمرنگ کردن حضورشان در زندگی همسرتان دارید ).
            یک واقعیتی را باید در زندگی مشترک قبول کرد آنهم اینکه ارزشهای زن و مرد در مواردی متفاوت از همدیگر است . برای همین لازم است قبل از ازدواج طرفین در مورد خیلی از ارزشهای خودشان صحبت کنند که بعدها با آن به مشکل نخورند . مشکل از انجایی شروع می شود که یکی از طرفین قبل از ازدواج حاضر به قبول شرایط و ارزشهای طرف مقابل هست لیکن بعد از ازدواج نظرش عوض می شود .
            باید پذیرفت متاهلی یک زندگی محدود شده است هیچیک از دو طرف آزادی کامل ندارند که هر طور خواستند زندگی کنند . اگر بخواهند با هم ادامه دهند دو طرف مجبور هستند مقداری از خواستهای خود کوتاه بیایند . هر چند متفاوت با ارزشهای مورد قبولشان باشد .
            تجربه خودم را عرض می کنم . ما وقتی ایام تعطیل به شهرستان بر می گشتیم تقریبا همه روزهایمان از قبل رزرو بود فلان روز دعوت فلانی و فلان روز دعوت دیگری ، موضوع این بود که ما یک وعده مهمان می شدیم یک ماه بعد یک هفته میزبان می شدیم چون ما در تهران بودیم و مهمان شهرستانی چاره ای ندارد و جایی دیگر ندارد لیکن ما وقتی شهرستان می رفتیم تعداد فامیل و دوستان اونقدر زیاد بود که خیلی وقتها فرصت نمی شد بریم سربزنیم . برای اینکه تردد زیاد مهمانانمان را مدیریت کنیم . در اولین گام در شهرستان یک واحد آپارتمان خریدیم و مبله کردیم وقتی برای تعطیلات بر می گشتیم می رفتیم خانه خودمان ! ا بین کسانی که دعوتمان می کردند تعداد محدودی را می پذیرفتیم وبعضی را به بیرون از منزل هدایت می کردیم و قرار دید و بازدید را در پارک یا رستوران یا کافه ای می گذاشتیم . کم کم همه چیز متعادل شد . هر چند مورد قبول صد در صد من نبود لیکن برخی اوقات برای حفظ برخی چیزها ناچار از حذف برخی چیزها هستیم. امیدوارم با کمی گذشت به تعادل و تفاهم برسید .

            نظر

            • Sweety
              عضو عادی
              • Oct 2020
              • 131

              #561
              پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

              درود. خیلی ممنون از صحبت های شما. درست می گید

              نظر

              • Sweety
                عضو عادی
                • Oct 2020
                • 131

                #562
                پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
                من یه مجردم و به بدترین شکل ممکن میتونم راهنمایی تون کنم
                من باشم همچین مردی داشته باشم که اینجوری بهم ظلم کنه چمدونمو میبندم و میرم خونه بابام میگم این شما و اینم رستوران و هتلت/:.yead.:/
                مگه کلفت آورده. ببخشید اینقد رک میگما
                اما خب این راهکار غلط ترین راهکار ممکن هست
                راه درستش اینه که به مشاور مراجعه کنید بهتون بگه چیکار کنید
                چون ما ممکنه بلد نباشیم چجوری خواسته مون و مطرح کنیم.
                مشاور یاد میده چطوری مطرح کنیم که طرف مقابل درک کنه
                و شاید لازم باشه همسرتون هم مراجعه کنن
                اما مردها زیر بار نمیرن قطعا
                پس باید خودتون رو تغییر بدید
                چون دقیقا خود شما هستید که برای دیگران تعریف میکنید با من چجوری رفتار کن
                در ضمن یه کم روی اعتماد به نفس تون کار کنید
                و در مورد چهار جنبه ی شخصیتی زن یعنی
                زن آمازون
                زن معشوقه
                زن مادر
                زن حمایتگر
                زن مادونا یا بانو
                مطالعه کنید. بزنید تو نت کلی مطلب میاد
                شما واسه همسرتون شدین یه زن مادونا
                در حالیکه همه اینا رو باید رشد بدید توی خودتون. زن های ایرانی اکثرا توی بعد زن معشوقه ضعیفن...
                بخصوص ما دهه شصت و هفتاد ها که توی دامن زن های زمان جنگ بزرگ شدیم و رشد کردیم که مادرهامون بیشتر مرد بودن تا زن
                ممنون دوست عزیز. آخه رویا خانم، همسرم واقعا انسان خوبیه، خوبی هاش خیلی بیشتره، شکر خدا

                نظر

                • Sweety
                  عضو عادی
                  • Oct 2020
                  • 131

                  #563
                  پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                  در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
                  سلام. چند تا چیز به ذهنم می‌رسد:
                  ۱- به همسرتان بگویید. خیلی وقت‌ها هست بقیه نمی‌دانند. خیلی وقت‌ها هست می‌دانند ولی درک نمی‌کنند و نیاز به تکرار و یادآوری است. همین که آدم به آنها می‌گوید گاهی مشکل خود به خود کاهش پیدا می‌کند. البته گفتن هم خودش هنر است! برخی از ماها عرضه درست صحبت کردن و در زمان صحیح صحبت کردن را نداریم. یا با تعارف حرف می‌زنیم یا با دعوا. (البته گاهی هم هست طرف مقابلمان می‌فهمد ولی دوست ندارد که بپذیرد یا دوست ندارند طرف مقابلشان را درک کنند که این بحثش جدا است.)
                  ۱٫۱ - در مورد همین که شما را پاگشا نکرده‌اند، این را هم به آن شخص بگویید! با زبان خوش البته. و با اشاره! ولی بدون نیش و کنایه! دلتان پاک باشد و همان را به زبان بیاورید. یک جوری نگویید که احساس کینه یا دشمنی در طرف مقابل ایجاد شود. (باز هم می‌گویم... این حرف زدن درست هنر است که متاسفانه من خودم ندارم. ولی اگر یک نفر داشته باشد خیلی خوب می‌شود برایش.)
                  ۱٫۲ - اکنون که دارم می‌آندیشم... می‌بینم... یک راهکار برای این که بدانیم چگونه باید حرف بزنیم این است که ببینیم در خاطرتمان چه کسانی را سراغ داریم که خوب صحبت کرده‌اند... شبیه آنها سخن بگوییم. تقلید کنیم. تمرین کنیم. (سراغ نداریم؟ از این به بعد بهتر نگاه کنیم.) یک راهکار دیگر هم این است که ببینیم اگر خودمان جای آن شخص بودیم دوست داشتیم چگونه به ما بگویند. همان‌گونه به او بگوییم.
                  ۲- برای همسرتان (و احیانا فرزندانتان) هم کار بتراشید. نگذارید تنها بمانید. خوب مهمان دعوت می‌کنند پس همه یا دست کم بخشی از امور را هم به عهده بگیرند. چیزهایی مانند تعداد بیشتر خرید رفتن. بخشی از کارهای منزل مانند گردگیری و نظافت را انجام دادن و حتی کمک در پخت و پز مانند آب جوش گذاشتن برای ماکارونی یا مراقب پیاز داغ بودن که سر نرود. این‌گونه هم یک مقدار بار از روی دوش شما کاسته می‌شود و هم دیگران هم می‌فهمند که این مهمانی هزینه دارد و بار دیگر که می‌خواهند دعوت کنند حواسشان به این هست.
                  ۳- تحمل کنید. خیلی وقت‌ها خدا در این موارد اجر برای ما مخفی کرده است! خیلی وقت‌ها چیزهایی که گمان می‌کنیم به زیانمان است به سودمان بوده است. ای بسا پس‌فردا شما به کمک همان کسی که خانه‌تان آمده نیاز داشته باشید.
                  ممنونم، سلامت باشید

                  نظر

                  • Sweety
                    عضو عادی
                    • Oct 2020
                    • 131

                    #564
                    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                    در اصل توسط رادین1 پست شده است View Post
                    با سلام
                    مواردی که مطرح کردید شاید با مقداری کم و بیش در خیلی از زندگیها وجود دارد . خصوصا کسانی که از شهرستان امده اند تهران ، درس خوانده اند و همانجا کار پیداکرده اند و در تهران ماندگار شده اند .
                    نوشته های شما من را یاد سالهای نخست زندگی متاهلی ام انداخت خیلی شبیه به زندگی ما بود . تقریبا هر ماه دو سه باری میهمان متفاوت از شهرستان داشتیم . تابستان و ایام تعطیلی و بعضا اواخر اسفندماه (چون عید را ما بر می گشتیم شهرستان) یکسره مهمان داشتیم . من بسیار علاقمند به مهمان بودم چون در خانواده پر جمعیتی بزرگ شده بودم دوست داشتم همیشه دور و برم شلوغ باشه . برعکس خانمم نه علاقه ای به مهمان داشت و نه علاقه ای به آشپزخانه ! مشخصه که پیامد این تفاوتها چه خواهد بود ! (فقط بدانید اون دیگرانی که از نظر شما مشکل آفرین هستند بخش مهمی از ارزشهای همسرتان هستند که شما سعی در حذف یا کمرنگ کردن حضورشان در زندگی همسرتان دارید ).
                    یک واقعیتی را باید در زندگی مشترک قبول کرد آنهم اینکه ارزشهای زن و مرد در مواردی متفاوت از همدیگر است . برای همین لازم است قبل از ازدواج طرفین در مورد خیلی از ارزشهای خودشان صحبت کنند که بعدها با آن به مشکل نخورند . مشکل از انجایی شروع می شود که یکی از طرفین قبل از ازدواج حاضر به قبول شرایط و ارزشهای طرف مقابل هست لیکن بعد از ازدواج نظرش عوض می شود .
                    باید پذیرفت متاهلی یک زندگی محدود شده است هیچیک از دو طرف آزادی کامل ندارند که هر طور خواستند زندگی کنند . اگر بخواهند با هم ادامه دهند دو طرف مجبور هستند مقداری از خواستهای خود کوتاه بیایند . هر چند متفاوت با ارزشهای مورد قبولشان باشد .
                    تجربه خودم را عرض می کنم . ما وقتی ایام تعطیل به شهرستان بر می گشتیم تقریبا همه روزهایمان از قبل رزرو بود فلان روز دعوت فلانی و فلان روز دعوت دیگری ، موضوع این بود که ما یک وعده مهمان می شدیم یک ماه بعد یک هفته میزبان می شدیم چون ما در تهران بودیم و مهمان شهرستانی چاره ای ندارد و جایی دیگر ندارد لیکن ما وقتی شهرستان می رفتیم تعداد فامیل و دوستان اونقدر زیاد بود که خیلی وقتها فرصت نمی شد بریم سربزنیم . برای اینکه تردد زیاد مهمانانمان را مدیریت کنیم . در اولین گام در شهرستان یک واحد آپارتمان خریدیم و مبله کردیم وقتی برای تعطیلات بر می گشتیم می رفتیم خانه خودمان ! ا بین کسانی که دعوتمان می کردند تعداد محدودی را می پذیرفتیم وبعضی را به بیرون از منزل هدایت می کردیم و قرار دید و بازدید را در پارک یا رستوران یا کافه ای می گذاشتیم . کم کم همه چیز متعادل شد . هر چند مورد قبول صد در صد من نبود لیکن برخی اوقات برای حفظ برخی چیزها ناچار از حذف برخی چیزها هستیم. امیدوارم با کمی گذشت به تعادل و تفاهم برسید .
                    ممنونم، لطف کردید

                    نظر

                    • roya123
                      ستاره‌دار(3)
                      • Apr 2014
                      • 5587

                      #565
                      پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                      در اصل توسط Swetty پست شده است View Post
                      ممنون دوست عزیز. آخه رویا خانم، همسرم واقعا انسان خوبیه، خوبی هاش خیلی بیشتره، شکر خدا
                      خب خدا رو شکر
                      اولش که گفتم من چون تجربه ندارم راهنمای خوبی نیستم.
                      چیزایی که گفتم هم از تجربه نبود. مطالب تئوری بود که خودم هم زیاد مطالعه نکردم. از خانم پریسا نصری /.:biggrinsmiley.:/ و یه مقداریش هم از استاد علیرضا شیری... در حد کم مطالعه کردم. اما به طور حرفه ای مطالعه نکردم.
                      جزو مطالبی هست که در آینده قصد مطالعه دارم.
                      الان چون نیازی بهشون ندارم ترجیح میدم وقتم رو واسه مطالعه مطالب دیگه بزارم. :p به دلیل محدودیت زمانم.
                      شفای زنانگی استاد شیری رو وقتی گوش میکردم فقط گریه میکردم. از بس که فهمیدم هیچچچچی بلد نیستم. /.:biggrinsmiley.:/
                      اما خب با مطالعه ی بیشتر آدم یاد میگیره که چطوری یه زن موفق باشه. مهم زن متاهل و مجرد نیستا. مهم موفق بودن در تمام جهات هست.
                      شفای زنانگی که به نظر من به درد مردها هم میخوره که مطالعه کنن
                      آخرین ویرایش توسط roya123؛ 2020/11/26, 18:41.
                      اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                      شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                      نظر

                      • Sweety
                        عضو عادی
                        • Oct 2020
                        • 131

                        #566
                        پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                        در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
                        خب خدا رو شکر
                        اولش که گفتم من چون تجربه ندارم راهنمای خوبی نیستم.
                        چیزایی که گفتم هم از تجربه نبود. مطالب تئوری بود که خودم هم زیاد مطالعه نکردم. از خانم پریسا نصری /.:biggrinsmiley.:/ و یه مقداریش هم از استاد علیرضا شیری... در حد کم مطالعه کردم. اما به طور حرفه ای مطالعه نکردم.
                        جزو مطالبی هست که در آینده قصد مطالعه دارم.
                        الان چون نیازی بهشون ندارم ترجیح میدم وقتم رو واسه مطالعه مطالب دیگه بزارم. :p به دلیل محدودیت زمانم.
                        شفای زنانگی استاد شیری رو وقتی گوش میکردم فقط گریه میکردم. از بس که فهمیدم هیچچچچی بلد نیستم. /.:biggrinsmiley.:/
                        اما خب با مطالعه ی بیشتر آدم یاد میگیره که چطوری یه زن موفق باشه. مهم زن متاهل و مجرد نیستا. مهم موفق بودن در تمام جهات هست.
                        شفای زنانگی که به نظر من به درد مردها هم میخوره که مطالعه کنن
                        ممنون دوست عزیز، الان این تاپیک رو دیدم. لطف دارین

                        نظر

                        • کریس گاردنر
                          ستاره‌دار (۱۰)
                          • Jan 2013
                          • 2905

                          #567
                          پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                          در اصل توسط Swetty پست شده است View Post
                          ممنون دوست عزیز. آخه رویا خانم، همسرم واقعا انسان خوبیه، خوبی هاش خیلی بیشتره، شکر خدا
                          درود...
                          این مشکلی که شما سخن بمیان آوردید را خواهر بنده هم داشته....البته هنوز هم داره اما نه حادی قبل....
                          خدا رو شکر که همسرتان انسان خوبی هست....وقتی اعضای خانواده اش یا فامیل هایش میآیند...چه کار کنه؟!...نمیشود به خانواده اش بگوید نیایید...بلکه آنهایی که میایند...می بایست خودشان درک کنند...که متاسفانه درک نمی کنند شرایط را...نمیدانم مشکل شما چیست ولی از مشکلات خواهر خودم میگویم شاید به دردتان خورد...
                          دامادمان بخاطر کارش مجبور شد...به تهران کوچ کند...خانه شهرستان را اجاره دادند...یک خانه 60 متری در تهران اجاره کردند....دامادمان هم آدم سر به زیر و خانواده دوستی بود....اما خانواده اش سوء استفاده میکردند...برادرش بیکار بود..میرفت یک ماه چتر می انداخت/:.sadsmiley.:/اون میرفت مادرش میگفت دلم گرفته....میرفت دوماه میماند/:.zzzzzz.:/پدرش میگفت سرما خورده ام...اینجا دکتر خوبی نداره میرم تهران دکتر...چند هفته هم آن میماند/:.zzzzzz.:/...مادر چپ و راست به خرج می انداخت....برادر جیبش خالی...از دامادمان پول تو جیبی میگرفت....پدرش سالم بود الکی میرفت چک آپ میکرد....
                          این بدبخت چقدر حقوق میگرفت آخه!...دیگر خواهرم به مرز جنون رسیده بود...آنقدر معذب بود که چیزی نمی گفت....همش خودخوری میکرد...دیگر کارش به داروی اعصاب کشیده شده بود...داماد هم چی بگه....خانواده اش هست دیگر....
                          شال و کلاه کردم...رفتم خانه پدر دامادمان...یک چایی خوردم و نطقم را شروع کردم/:.yead.:/....گفتم بنده خداها...اجاره خانه پسرتان را میخورید....مگر این چقدر حقوق میگیرد که به خرج میندازیدش....
                          گفتند دلمان برای پسرمان تنگ میشه میریم بهش سر میزنیم....گفتم ما هم برای دخترمان دلمان تنگ میشه...ولی هر چیزی حد و حدودی دارد....شمایی که 6 ماهه 7 ماهش آنجا هستید....خواهرم دوست داره دراز بکشه...توی خونه خودش راحت باشه....شاید باده معده داشته باشه....دوست داره تا لنگ ضهر بخوابه....میخواد با شوهرش بخوابه....چرا اینقد رمزاحم میشوید...بنده کاری داشته باشم...میروم با یک ساک پر از سوغاتی....به خودم اجازه نمیدهم یکشب هم بمانم....یکبار هم نشده یک شیرینی هم با خودتان ببرید....اگر این کار را ادامه بدهید....میروم دست خواهرم را میگیرم میارم خانه مان....اتمام حجت....
                          الان هم اوضاعشان خیلی خوب شده...خانواده اش میروند...ولی مثل دفعات قبل چتر نمیشوند....سو استفاده نمی کنند....زندگیشان هم روبراه شده.....
                          شهرستان با تهران فرق می کند....در شهرستان خانه زیر 100 متر آدم احساس خفگان میکند...در تهران یک خانه 50 متری حکم کاخ را دارد.....
                          این را بایست درک کنند....یک خانه فسقلی با یک اتاق خواب....بروید مزاحم بشوید/:.nono.:/....مجبور هم شدید...کارتان که تمام شد..در اولین فرصت برگردید....
                          از آدم ها بُت نسازید، این خیانت است!هم به خودتان، هم به خودشان.خدایی می‌شوند که، خدایی کردن نمی‌دانند!
                          وَ شما در آخر می‌شوید، سر تا پا کافرِ خدایِ خود ساخته...!

                          نظر

                          • کریس گاردنر
                            ستاره‌دار (۱۰)
                            • Jan 2013
                            • 2905

                            #568
                            پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                            در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
                            من باشم همچین مردی داشته باشم که اینجوری بهم ظلم کنه چمدونمو میبندم و میرم خونه بابام میگم این شما و اینم رستوران و هتلت/:.yead.:/
                            مگه کلفت آورده. ببخشید اینقد رک میگما
                            /:.ohno-smiley.:/
                            خداوند به شوهر آینده شما صبر عنایت فرماید/:.yead.:/

                            از آدم ها بُت نسازید، این خیانت است!هم به خودتان، هم به خودشان.خدایی می‌شوند که، خدایی کردن نمی‌دانند!
                            وَ شما در آخر می‌شوید، سر تا پا کافرِ خدایِ خود ساخته...!

                            نظر

                            • Davar
                              Banned
                              • May 2017
                              • 3132

                              #569
                              پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                              در اصل توسط Swetty پست شده است View Post
                              درود و روز همگی عزیزان بخیر. دوستان بخصوص عزیزان متاهل لطف کنن یه خورده از همسر خوب بودن برای من بگن. من یه خانم هستم ، دنیای مردا و زنا با هم واقعا تفاوت داره. واقعا مردا از زن زندگی شون چی میخوان؟! نمیدونم واقعا !
                              چقدر زندگی مجردی و متاهلی فرق میکنه!!
                              یه جمله کلیدی هست که میگه:

                              هیچ موقع باطن زندگی خودت رو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکن.

                              نمیشه واسه همه آدما یه نسخه پیچید

                              هرکسی در هر وضعیتی زندگی میکنه خواسته خودشه و اگر از این وضعیت ناراحت هست؛

                              باید خودش شرایطش رو بررسی کنه و مطابق زندگی که تا الان داشته تصمیم درست رو بگیره.

                              اینکه توی فضای مجازی دنبال راهکار باشید اشتباه بزرگی هست!

                              فرهنگی که من باهاش بزرگ شدم با فرهنگ شخصی که در شیراز زندگی میکنه بسیار متفاوت هست

                              به نظرم اگر در همون فامیل کسی رو که میتونه بهتون کمک بکنه رو پیدا بکنید

                              بهتر از این است که در کتابهای معرفی شده یا در اینترنت یا فضای مجازی یا این تالار!!! دنبال راهنما باشید.

                              .
                              آخرین ویرایش توسط Davar؛ 2020/11/30, 15:29.

                              نظر

                              • کریس گاردنر
                                ستاره‌دار (۱۰)
                                • Jan 2013
                                • 2905

                                #570
                                پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

                                در اصل توسط dadash پست شده است View Post
                                یه جمله کلیدی هست که میگه:

                                هیچ موقع باطن زندگی خودت رو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکن.

                                نمیشه واسه همه آدما یه نسخه پیچید

                                هرکسی در هر وضعیتی زندگی میکنه خواسته خودشه و اگر از این وضعیت ناراحت هست؛

                                باید خودش شرایطش رو بررسی کنه و مطابق زندگی که تا الان داشته تصمیم درست رو بگیره.

                                اینکه توی فضای مجازی دنبال راهکار باشید اشتباه بزرگی هست!

                                فرهنگی که من باهاش بزرگ شدم با فرهنگ شخصی که در شیراز زندگی میکنه بسیار متفاوت هست

                                به نظرم اگر در همون فامیل کسی رو که میتونه بهتون کمک بکنه رو پیدا بکنید

                                بهتر از این است که در کتابهای معرفی شده یا در اینترنت یا فضای مجازی یا این تالار!!! دنبال راهنما باشید.

                                .
                                درود..
                                به نکته خوبی اشاره نمودید...
                                دقیقا همینطور هست که میفرمایید...
                                فرهنگها با هم فرق دارد....
                                این دوستمان بخاطر برخی چیزها خودخوری میکنه....اذیت میشود....به زبان نمیاورد...
                                مشکل را میتواند به راحتی حل کند...اما معذب هست....
                                از آدم ها بُت نسازید، این خیانت است!هم به خودتان، هم به خودشان.خدایی می‌شوند که، خدایی کردن نمی‌دانند!
                                وَ شما در آخر می‌شوید، سر تا پا کافرِ خدایِ خود ساخته...!

                                نظر

                                در حال کار...
                                X