چه شباهت متفاوتی بین ماست.تو دل شکسته ای من دلشکسته ام
گزیده های شعر و شاعری
Collapse
X
-
خدایا بیا یه معاملهای بکنیم، ما تو رو میبخشیم تو هم ما رو بیامرز.....to continue, please follow me on my page
نظر
-
در سرزمین ِ من
آغوشها
برای بدرقه گشوده میشوند....
.....علیرضا روشنto continue, please follow me on my page
نظر
-
کدام پرنده با بوی تن تو پرواز می کند/ که باران را این گونه عاشقانه می نوشم؟/ ..........بیژن نجدیto continue, please follow me on my page
نظر
-
ای که در دل جای داری
بر سر چشمم نشین
کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو
«سعدی»to continue, please follow me on my page
نظر
-
صورتگر نقاش چین/ رو صورت یارم ببین/ یا صورتی برکش چنین/ یا ترک کن صورتگری....to continue, please follow me on my page
نظر
-
می شد سفر دنیا آسانتر از این باشد /آدم به هوس رو کرد تا خسته ترین باشد...to continue, please follow me on my page
نظر
-
غمگینم، چونان پیرزنی که آخرین سرباز برگشته از جنگ پسرش نیست...to continue, please follow me on my page
نظر
-
اگر دشنه دشمنان، گردنیم اگر خنجر دوستان، گرده ایم// گواهى بخواهید، اینک گواه همین زخم هایى که نشمرده ایمto continue, please follow me on my page
نظر
-
گفتم : تو شـیرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟
گفتم : خرابت می شـوم. گفتی : تو آبـادی مگـر؟
گفتم : ندادی دل به من. گفتی : تو جان دادی مگر؟
گفتم : ز کـویت مـی روم. گفتی :تو آزادی مگـر؟
گفتم : فراموشم مکن. گفتی : تو در یادی مگر؟to continue, please follow me on my page
نظر
-
آن که می گوید دوستت می دارم
خنیاگر غمگینی است
که آوازش را ازدست داده است.
عشق را ای کاش
زبان سخنی بود.
هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من..............
شاملوto continue, please follow me on my page
نظر
-
من آن مفهومِ مجرد را جسته ام .
پای در پای آفتابی بی مصرف
که پیمانه می کنم
با پیمانه ی روزهای خویش که به چوبین کاسه ی جذامیان ماننده است .
من آن مفهوم مجرد را جسته ام .
من آن مفهوم مجرد را می جویم .
پیمانه به چهل رسید و از آن بر گذشت .
افسانه های سرگردانیت ای قلب دربدر
به پایان خویش نزدیک می شود .
بیهوده مرگ به تهدید
چشم می دراند .
ما به حقیقت ساعت ها
شهادت نداده ایم
جز به گونه ی این رنج ها
که از عشق های رنگین آدمیان به نصیب برده ایم
چونان خاطره ای هر یک
در میان نهاده
از نیش خنجری با درختی .
با این همه از یاد مبر
که ما
_ من و تو _
انسان را رعایت کرده ایم
( خود اگر
شاهکار خدا بود ،
یا نبود . )
و عشق را رعایت کردیم .
قلبم را در مجری کهنه یی
پنهان می کنم
در اتاقی که دریچه ایش
نیست .
از مهتابی به کوچه ی تاریک
خم می شوم
و به جای همه نومیدان می گریم .
آه
من
حرام شده ام .
با این همه ، ای قلب دربدر !
از یاد مبر
که ما
_ من و تو _
و عشق را رعایت کردیم .
از یاد مبر
که ما
_ من و تو _
انسان را رعایت کرده ایم
خود اگر
شاهکار خدا بود ،
یا نبود ....
مرحوم احمد شاملوto continue, please follow me on my page
نظر
-
هرگزاز مرگ نهراسیده ام
که هراس من از مرگ درسرزمینیست
که مزد گورکن ازآزادی آدمی
افزون باشد...
شاملوto continue, please follow me on my page
نظر
-
چه کسی میخواهد، من و تو ما نشویم ؟ خانه اش ویران باد...
من اگر ما نشوم تنهایم،تو اگر ما نشوی ،خویشتنی
ازکجا که من و تو شور یکپارچگی را در شرق،باز برپا نکنیم؟
از کجا که من و تو مشتِ رسوایان را وا نکنیم؟
من اگر برخیزم،
تو اگر برخیزی،
همه برمیخیزند ...to continue, please follow me on my page
نظر
نظر