گزیده های شعر و شاعری

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • behnam
    عضو فعال
    • May 2011
    • 9603

    #961
    با یار به بوستان شدم رهگذری

    کردم نظری سوی گل از بینظری

    آمد بر من نگار و در گوشم گفت:

    رخسار من اینجا و تو در گل نگری؟


    فخرالدین عراقی
    افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
    (کوروش بزرگ)

    نظر

    • behnam
      عضو فعال
      • May 2011
      • 9603

      #962
      عـــــزیــزان مـــوســـم جوش بهــاره

      چمن پر سبزه صحرا لاله زاره

      دمی فرصت غنیمت دان درین فصل

      که دنیـــــای دنی بی اعتباره

      بابا طاهر
      افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
      (کوروش بزرگ)

      نظر

      • behnam
        عضو فعال
        • May 2011
        • 9603

        #963
        افسوس كه نامه جواني طي شد

        و آن تازه بهار زندگاني دي شد

        وآن مرغ طرب كه نام او بود شباب

        فرياد ندانم كي آمدوكي شد


        خیام
        افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
        (کوروش بزرگ)

        نظر

        • بابک 52
          ستاره‌دار (27)
          • Mar 2011
          • 17028

          #964
          قيمت هر انسان

          چه كسي مي گويد، كه گراني شده است؟
          دوره ارزانيست
          دل ربودن ارزان
          دل شكستن ارزان
          دوستي ارزان است
          دشمني ها ارزان
          چه شرافت ارزان
          تن عريان ارزان
          آبرو قيمت يك تكه نان
          و دروغ از همه چيز ارزان تر

          قيمت عشق چقدر كم شده است
          كمتر از آب روان
          و چه تخفيف بزرگي خورده،
          قيمت هر انسان
          The greater the risk ، The greater the reward

          هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

          نظر

          • بورس دوست
            عضو فعال
            • Mar 2012
            • 905

            #965
            بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
            همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
            شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
            شدم آن عاشق دیوانه که بودم !


            در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
            باغ صد خاطره خندید
            عطر صد خاطره پیچید


            یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
            پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم


            ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
            تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
            من همه محو تماشای نگاهت
            آسمان صاف و شب آرام
            بخت خندان و زمان رام
            خوشه ماه فرو ریخته در آب
            شاخه ها دست برآورده به مهتاب
            شب و صحرا و گل و سنگ
            همه دل داده به آواز شباهنگ


            یادم آید : تو بمن گفتی :
            ازین عشق حذر کن !
            لحظه ای چند بر این آب نظر کن
            آب ، آئینة عشق گذران است
            تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
            باش فردا ، که دلت با دگران است
            تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !


            با تو گفتنم :
            حذر از عشق ؟
            ندانم
            سفر از پیش تو ؟
            هرگز نتوانم
            روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
            چون کبوتر لب بام تو نشستم
            تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
            باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
            تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
            حذر از عشق ندانم
            سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !


            اشکی از شاخه فرو ریخت
            مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
            اشک در چشم تو لرزید
            ماه بر عشق تو خندید


            یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
            پای در دامن اندوه کشیدم
            نگسستم ، نرمیدم


            رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
            نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
            نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
            بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

            فریدون مشیری

            نظر

            • ماهور
              عضو فعال
              • Feb 2011
              • 1239

              #966

              من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
              پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
              سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
              ور از این بیخبری رنج مبر هیچ مگو
              دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
              آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
              گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم
              گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
              من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
              سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
              گفتم این روی فرشتهست عجب یا بشر است
              گفت این غیر فرشتهست و بشر هیچ مگو
              گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
              گفت میباش چنین زیر و زبر هیچ مگو
              ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال
              خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو
              چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
              گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر...

              نظر

              • behnam
                عضو فعال
                • May 2011
                • 9603

                #967
                اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

                وین حرف معما نه تو دانی و نه من

                هست از پس پرده گفتگوی من و تو

                چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من


                خیام
                افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
                (کوروش بزرگ)

                نظر

                • behnam
                  عضو فعال
                  • May 2011
                  • 9603

                  #968
                  روز بگذشته خیالست که از نو آید

                  فرصت رفته محالست که از سر گردد

                  کشتزار دل تو کوش که تا سبز شود

                  پیش از آن کاین رخ گلنار معصفر گردد

                  زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش

                  نیست امید که همواره نفس بر گردد...


                  پروین اعتصامی
                  افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
                  (کوروش بزرگ)

                  نظر

                  • ماهور
                    عضو فعال
                    • Feb 2011
                    • 1239

                    #969
                    گفت دانایی که گرگی خیره سر/هست پنهان در نهاد هر بشر
                    لاجرم جاریست پیکاری سترگ/روز وشب ما بین این انسان وگرگ
                    زور بازو چاره این گرگ نیست/صاحب اندیشه داند چاره چیست
                    ای بسا انسان رنجور پریش/سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
                    وی بسا زور آفرین مرد دلیر/هست در چنگال گرگ خود اسیر
                    هر که گرگش را در اندازد به خاک/رفته رفته میشود انسان پاک
                    وانکه از گرگش خورد هر دم شکست/گرچه انسان می نماید گرگ هست
                    وانکه با گرگش مدارا میکند/خلق و خوی گرگ پیدا میکند
                    در جوانی جان گرگت را بگیر/وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
                    مردمان گر یکدگر را می درند/گرگ هاشان رهنما و رهبرند
                    اینکه انسان هست این سان دردمند/گرگها فرمانروایی میکنند
                    وان تبهکاران که با هم محرمند/گرگهاشان آشنا یان همند
                    گرگها همراه و انسانها غریب/با که باید گفت این حال عجیب


                    فریدون مشیری
                    چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
                    گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر...

                    نظر

                    • behnam
                      عضو فعال
                      • May 2011
                      • 9603

                      #970
                      بر خیر و مخور غم جهان گذران

                      خوش باشو دمی به شادمانی گذران

                      در طبع جهان اگر وفایی بودی

                      نوبت به تو خود نیامدی از دگران

                      خیام
                      افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
                      (کوروش بزرگ)

                      نظر

                      • کیان
                        کاربر فعال
                        • May 2012
                        • 634

                        #971
                        دستانت را

                        دربرابرم مشت میکنی. ....

                        میپرسی گل یا پوچ...؟

                        در دلم میگویم فقط دستانت....
                        علت بروز مشکلات نادانی افراد نیست، بلکه بیشتر دانسته هایی هست که حقیقت ندارند!

                        نظر

                        • کیان
                          کاربر فعال
                          • May 2012
                          • 634

                          #972
                          من بی تو در غروب نشستم

                          من بی تو در سکوت شکستم

                          تا در غروب من تو بتابی

                          تا در سکوت من تو بگویی

                          من با تو از غروب گذشتم

                          تا ان که با تو بمانم
                          علت بروز مشکلات نادانی افراد نیست، بلکه بیشتر دانسته هایی هست که حقیقت ندارند!

                          نظر

                          • behnam
                            عضو فعال
                            • May 2011
                            • 9603

                            #973
                            آیـــد وصـــال و هجــــر غـــم انگـــیز بگـــذرد

                            ساقــی بیـــار باده کــــه ایـن نیز بگـــذرد

                            ای دل به سردمهری دوران،صبور باش

                            کــز پی رسد بهار،چو پائیز بگذرد



                            رهی معیری
                            افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
                            (کوروش بزرگ)

                            نظر

                            • behnam
                              عضو فعال
                              • May 2011
                              • 9603

                              #974
                              با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی

                              تا بی​خبر بمیرد در درد خودپرستی

                              عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید

                              ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

                              دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم

                              با کافران چه کارت گر بت نمی​پرستی

                              سلطان من خدا را زلفت شکست ما را

                              تا کی کند سیاهی چندین درازدستی...


                              حافظ
                              افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
                              (کوروش بزرگ)

                              نظر

                              • کیان
                                کاربر فعال
                                • May 2012
                                • 634

                                #975
                                طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
                                در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

                                منظر دیده قدمگاهِ گدایان شده است
                                کاخ دل در خور اورنگ شهی یابد کرد

                                روشنان فلکی را اثری در ما نیست
                                حذر از گردش چشم سیهی باید کرد

                                شب، چو خورشید جهانتاب نهان از نظر است
                                طیِ این مرحله با نور مهی باید کرد

                                خوش همی می روی ای قافله سالار به راه
                                گذری جانب گم کرده رهی باید کرد

                                نه همین صف زده مژگان سیه باید داشت
                                به صف دلشدگان هم نگهی باید کرد

                                جانب دوست نگه از نگهی باید داشت
                                کشور خصم تبه از سپهی باید کرد

                                گر مجاور نتوان بود به میخانه، ‹‹ نشاط ››
                                سجده از دور به هر صبحگهی باید کرد


                                اثر نشاط اصفهانی
                                علت بروز مشکلات نادانی افراد نیست، بلکه بیشتر دانسته هایی هست که حقیقت ندارند!

                                نظر

                                در حال کار...
                                X