یک گام فراتر از بازار

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • PASHA
    عضو فعال
    • Mar 2011
    • 1294

    #76
    پرده آخر

    با بالا آمدن گروه بانكي ورشد قيمت آنها ، شايد بتوان اين هفته را هفته بانكي ها ناميد.
    اما نكته اي كه وجود دارد اين است كه آيا تاريخ يك بار ديگر تكرار خواهد شد يانه؟
    معمولا در سري هاي قبل كه بازار رشد دمي كرد آخرين پرده از معاملات توسط بانكي هاي بورس اتفاق مي افتاد وسپس بازار به استراحت مي رفت .
    اما اين سري افت قيمتهاي جهاني از رشد كل بازار جلوگيري كرد ومانع رشد كل بازار و بالارفتن شاخص نيز شدلبته همين كه اين گروه متعادل مانده و افت چنداني را نداشته اند نيز امتياز مثبت است .ودرگروه تجهيزات ورودسپاه به طوركامل به اين گروه وحمايت هاي خوب آن ، بايدديد تاكي ادامه خواهدداشت .ولي با افزايش قيمتها دستها نيز بيشتر خواهند لغزيد.
    ودر آخرنيز يادمان نرود كمااينكه در بازار منفي هرروز خبر بد مي ايد وسهامداران را نااميدتر مي كند تا سهامهاي خودرا در قيمتهاي پايين تري بفروشند در بازار مثبت نيز هرروز شايعات مثبت زيادي خواهند آمد تا سهامدار را مجبوركند تا سهام رابا قيمتهاي بالاتري بخرد.ود ر هردو صورت نيز سرابي بيش نيست و تنها راه تكيه كردن بر منطق ونه براحساس و قناعت و پرهيز كردن از طمع است.
    اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش

    نظر

    • PASHA
      عضو فعال
      • Mar 2011
      • 1294

      #77
      در اصل توسط pasha پست شده است View Post
      پيش به سوي فردايي بهتر

      بالاخره پس از مدتها بادهاي موافق شروع به وزيدن كردند ودوباره ابرهاراباروركردند وباعث بارش باران شدند واينك همه منتظرند ببينند اين باران به تمامي زمينهاي تشنه اي كه براثربي آبي به خاك سياه نشسته اند خواهدرسيد ودوباره همه را خوشحال خواهد كرد آيا دوباره .......
      بعد از حل شدن فرماليته مسايل سياسي ، كه همه منتظر آن بودند بازار جان تازه اي گرفت وديگر سايه سنگين سياست را كمتر برروي خود حس كرد اما چيزي كه همگان منتظر آن نبودند افت قيمتهاي جاني بود كه همانند خروس بي محل ، ويا سنگي بود كه جلوي پاي بورس اتفاق افتادواين سنگ بزرگتر از سنگ محمود كبير نبود كه بازار نتونه از سر راهش بردارد.
      خلاصه باورود س پاه به وزارت نفت وخارج شدن اين حوزه به طور كامل از دست محمودكبير ، اميدها به سهم هاي اين گروه برگشت و جان تازه اي گرفتند وهمه خيالشان راحت شد كه ديگه قلدر محله كه هيچكس توان مقابله با اون رانداره اوضاع رابه دست گرفته كه ديگر هيچكس نمي تونه حرفي رو حرفش بزنه واين يعني آرامش و...
      وفردا باباز شدن بازارهاي جهاني ، نگراني هاي اين بازار هم كمتر خواهد شد معمولا بازار ها هميشه به پيشواز مي روند ودر هنگام وقوع به آرامش مي رسند.
      ودراين بازار مثبت بايد روند ها رابه خوبي شناخت و شايعات را به خوبي دنبال كرد تا به يك سود خوب رسيد.

      ozledim sani nerdesin
      واینک سوال این است که رشد بازار تاکی ادامه خواهدداشت؟
      شاید تا آخرهمین ماه وشایدهم زودترویادیرتر
      فقط باید از گذشته ها عبرت بگیریم یادمان نرود که این گذشته است که همانند چراغی آینده برای ماروشن و ترسیم می نماید.واحساس و طمع وعجله راکنار بگذارم و با عقل ومنطق وصبر بیشتری عمل بکنم وخودم راگول نزنم وازتعصب های بیجاروی سهم ها پرهیزکنم .
      اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش

      نظر

      • PASHA
        عضو فعال
        • Mar 2011
        • 1294

        #78
        بعضي سوختن ها جوري هستند كه تو امروز ميسوزي، اما فردا دردش را حس ميكني...

        داستان كيفيت زندگي و" رشد" آدمها در جاهايي كه "جهان سوم " ناميده ميشوند، مثل همين جور سوزش هاست ....

        از هردوره كه ميگذري، ميسوزي و در دوره بعد دردش را ميفهمي ...

        شادي ها و دغدغه هاي كودكي ما :

        در همان گوشه دنيا كه "جهان سوم "ناميده ميشود، شادي هاي كودكي ما درجه سه است ، ولي دغدغه هاي ما جدي و درجه يك...
        شادي كودكيمان اين است كه كلكسيون " پوست آدامس" جمع كنيم...
        يا بگرديم و چرخ دوچرخه اي پيدا كنيم و با چوبي آن را برانيم...
        توپ پلاستيكي دو پوسته اي داشته باشيم و با آجر، دروازه درست كنيم و دركوچه هاي خاكي فوتبال بازي كنيم...

        اما دغدغه هايمان ترسناك تر بود...

        اينكه نكند موشكي يا بمبي، فردا صبح را از تقويم زندگي ات خط بزند ...
        اينكه نكند "دفاعي مقدس"، منجر به مرگ نامقدس تو بشود يا تو را يتيم كند....
        از ديفتري ميترسيديم...

        از وبا......

        از جنون گاوي ...

        مدرسه، دغدغه ما بود...

        خودكار بين انگشتان دستمان كه تلافي حرفهاي ديروز صاحبخانه به معلممان بود.....

        تكليفهاي حجيم عيد ...

        يا كتابهايي كه پنجاه سال بود بابا در آنها آب و انارميداد....

        شادي ها و دغدغه هاي نوجواني ما :

        دوره اي كه ذاتا بحراني بود و بحران " جهان سوم" بودن هم به آن اضافه شده ...

        در آين دوره، شاديهايمان جنس " ممنوعي" دارند...

        اينكه موقتي عاشق شوي...

        دوست داشتن را امتحان كني...

        اينكه لبت را با لبي آشنا كني....

        اما همه اين شادي ها را در ذهنمان برگزار ميكرديم...

        در خيالمان عاشق ميشويم...ميبوسيم....

        كلا زندگي يك نفره اي داريم با فكري دو نفره ....

        اين ميشد كه ياد بگيريم "جهان سومي" شادي كنيم..

        به جاي اينكه دست در دست دخترك بگذاريم،او را....

        با او قدم نزنيم و فقط دنبالش كنيم...

        يا اينكه نگوييم "دوستت دارم"

        در عوض دغدغه هايمان بازهم جدي هستند...

        اينكه از امروز كه 15 سال داري، بايد مثل يك مرتاض روي كتابهاي ميخي مدرسه ات دراز بكشي و تا بيست و چهار سالگي همانجا بماني.....
        بترسي از اين كه قرار است چند صفحه پر از سوالات "چهار گزينه اي " ، آينده تو ، شغل تو ، همسر تو و لقب تو را تعيين كند...

        تو فقط سه ساعت براي همه اينها فرصت داري...

        شادي ها و دغدغه هاي جواني ما:

        شادي ها كمرنگ تر ميشود و دغدغه ها پررنگ تر...

        شايد هم اين باشد كه شادي هايت هم، شكل دغدغه به خودشان ميگيرند..
        مثلا شادي تو اين است كه روزي خانه و ماشين ميخري ...

        اما رسيدن به اين شادي ها برايت دغدغه ميشود....

        رسيدن به آنها براي تو هدف ميشود...

        هدفي كه حتما بايد "جهان سومي" باشي كه آنرا داشته باشي ...

        و هيج جاي ديگربراي كسي هدف نيستند...

        بعضي از شادي هايت غير انساني ميشود...

        با پول شهوتت را ميخري...

        با گردي سفيد مست ميشوي نه با شراب...

        با دود دغدغه هايت را كمرنگتر ميكني و غبار آلود...

        اگر جهان سومي باشي، استاندارد و مقياس هاي تمام اجزاي زندگي تو ،

        جهان سومي ميشود...

        اينكه در سال چند بار لبخند ميزني....

        در روز چند بار گريه ميكني...

        راهي كه تو را به بهشت و جهنم ميرساند...

        و حتي جنس خداي تو هم جهان سوميست .....

        دراين دنياي عجيب، ديدن دست برهنه يك زن هم ميتواند براحتي تو را

        خطاكار كند وقلبت را به تپش وادارد....

        در اين دنيا "سلام " به غريبه و بي دليل، نشانه ديوانگيست...

        لبخند بي جاي زن هم دليل فاحشگي اوست ...

        در اين جهان سوم ، كسي را نداري كه به تو بگويد چقدر مسواك و خميردندان، واكسن، بوسيدن، خنديدن، رقصيدن خوب هستند...

        اينكه آينده خوب را خودت بايد رقم بزني و كسي قرار نيست براي اين كار به تو كمك بكند.....

        اينكه هميشه جهان اول ، طاعون جهان سوم نيست ...

        گاهي فكر ميكني که به سرزمين جهان اولي ها مهاجرت كني تا از جهان

        سومي بود ن رها شوي...

        اما ميفهمي كه با مهاجرتت شادي ها، دغدغه ها، جهانبيني، خدا و معيارهايت هم با تو سفر ميكنند....


        گاهي ميماني كه اين جهان سوم است كه كيفيت تو را تعيين ميكند يا اينكه "تو"جهان سوم را درست ميكني؟
        اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش

        نظر

        • PASHA
          عضو فعال
          • Mar 2011
          • 1294

          #79
          ویژگیهای متولدین دهه 60


          نویسنده : مجید بیگلری

          بد شانس ترین نسل تاریخ ایران، ما هستیم!... چرا؟

          چون تو نوزادیمون شیر خشک نایاب شده بود…

          بچگیمون كه دوران جنگ بود… همش صدای آژیر و دویدن تو زیر زمین

          ...

          بد شانس ترین نسل تاریخ ایران، ما هستیم!... چرا؟



          چون تو نوزادیمون شیر خشک نایاب شده بود…



          بچگیمون كه دوران جنگ بود… همش صدای آژیر و دویدن تو زیر زمین





          دوران تحصیل هم هر چی طرح بود رو ما امتحان کردن… نظام قدیم، نظام جدید، نظام خیلی جدید…



          رسیدیم دانشگاه سهمیه ها بیداد کردن…



          فارغ التحصیل شدیم به خاطر زیاد بودن جمعیت کار پیدا نشد…



          عاشق شدیم گشت ارشاد رو سرمون خراب شد…



          ماشین خریدیم بنزین سهمیه بندی شد(…



          خواستیم بریم خارج از کشور، ایران تحریم شد



          بارالهـــــا! دیگه حالی واسمون نمونده كه به راه راست هدایت شیم، اگه اصرار داری، خودت راه راست را به سوی ما کج کن



          .....................

          سرگذشت جوانان در دهه 60 و 70 و 80



          پسر دهه 60 :دارم میرم جبهه

          پسر دهه 70 :دارم میرم دختر بازی

          پسر دهه 80 :دارم میرم بیمارستان سم زدایی



          دختر دهه 60 : مرد باید با اخلاق باشه

          دختر دهه 70 :مرد باید تحصیلکرده باشه

          دختر دهه 80 :مرد باید پولدار باشه



          پسر دهه 60 :شریعتی می خواند

          پسر دهه 70 :شاملو می خواند

          پسر دهه 80 :هری پاتر می خواند



          دختر دهه 60 :دختر بدون بکارت باید بره بمیره

          دختر دهه 70:اشتباه بزرگی کردم خاک تو سرم

          دختر دهه 80 : دختر باکره یعنی امل و بی فرهنگ. باید بره بمیره





          پسر دهه 60 :مرگ بر اثر جنگ با عراق

          پسر دهه 70 :مرگ بر اثر تصادف با موتور و ماشین

          پسر دهه 80 :مرگ بر اثر اور دز و سنکوپ بر اثر استعمال هرویین و ایدز و سوانح رانندگی





          دختر دهه 60:امامزاده معصوم ودیگر امامزاده ها را شفیع می کرد دعا و نذر

          می کرد وبالاخره حاجت دل خود را می گرفت

          دختر دهه 70 :پیش رمال و دعا نویس می رفت و حاجت خود را طلب می کرد.

          دختر دهه 80 :در شرکت های خصوصی به هر نحو که شده رفع حاجت می کند



          پسر دهه 60 :پیکان 54 و مسافر کشی

          پسر دهه 70 :پراید و دختر بازی

          پسر دهه 80 :پژو و تصادف منجر به فوت





          دختر دهه 60 :طلاق بعد از 10 سال آنهم یک در 1000

          دختر دهه 70 :طلاق بعد از 5 سال آنهم یک در 100

          دختر دهه 80 :طلاق بعد از 6 ماه الی یک سال آنهم یک در5





          پسر دهه 60:خدایا جنگو تموم کن

          پسر دهه 70 :خدایا یه خونه خالی برسون

          پسر دهه 80 :خدایا برسون یه دومثقال شیره و یه دو سورت شیشه



          جوان دهه 60 :خدایا آبروی مرا حفظ کن

          جوان دهه 70 :خدایا پول منو زیاد کن

          جوان دهه 80 :کارت سوخت داری داداش
          اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش

          نظر

          • farhad61
            عضو فعال
            • Nov 2025
            • 512

            #80
            پاشا جان این دوتا پست آخرت فکر کنم جاش توی بخش آزاد بود ;)
            البته این آخری بامزه هم بود:d
            فکر میکنی کاشی و سرامیک مورد نیازت رو چقدر گرونتر میخری ؟ :-s
            قیمت های ارائه شده ما غیر قابل رقابت هستند ;)

            نظر

            • PASHA
              عضو فعال
              • Mar 2011
              • 1294

              #81
              در اصل توسط farhad61 پست شده است View Post
              پاشا جان این دوتا پست آخرت فکر کنم جاش توی بخش آزاد بود ;)
              البته این آخری بامزه هم بود:d
              سلام فرهاد جان ، حق باشماست . ازمدیران سایت درخواست خواهم نمود به گفته شما عمل شود .

              این روزها هرچقدر که می خواهم درمورد بورس بنویسم و نظرات خودم رابیان کنم ویک انتخاب خوب ومنسجمی راداشته باشم نمی تونم .
              نمی دانم این من هستم که اینقدر گیج وگنگ هستم ویابازار بدجوری گنگ است
              من فکرمی کنم امسال درکل سال خوبی برای بورس نخواهدبود .هرچند تاالانش هم چنگی به دل نزده است . آینده اش هم فعلا تیره وتاراست .

              امسال پس از گذراندن جریانات سیاسی مرتبط باجریان انحرافی که 4 ماه از سال را گرفت تا به یک تعادلی دربازار رسیدیم .من فکرنمی کردم دیگر تاانتخابات مشکل چندانی راداشته باشیم که موضوع اختلاس پیش آمد که این هم ممکن است یک دوماهی بازار را در انتظاربگذارد تا بیاید از آن راحت بشویم به سال نومیلادی و انتخابات مجلس نزدیک می شویم که این هم باز رکود ...
              گویا این سیکل وحلقه شوم پایانی ندارد .
              وامابدتر ازآن رکود بازارهای جهانی است که هرروز که می گذرد بدتر هم می شود وخبرهای بدی هم از آن می اید افت قیمت نفت و فلزات بازار را که تعداد بسیاری از شرکتها وابسته به آن هستندرابه کما خواهد برد .
              وامادرنهایت دراین اوضاع سهامدار جزکه رانت ندارد چه کارمی تواند بکند :
              1- می تواند درصد بزرگی از سرمایه اش را بادید میان مدت وبلند مدت سرمایه گذاری بکند وبا درصدکمتری دربازار به نوسانگیری بپردازد .
              2- ویااینکه نقد بکند ومنتظر فرصت دوباره باشد درصورتی که می داند تمایل به منفی شدن بیشتر از مثبت شدن است .
              3- پناه بردن به بازارهای موازی
              4- منفعلانه فقط نظاره گرباشد تا حوادث واخبار خوبی اتفاق بیفتد.
              ...
              اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش

              نظر

              • PASHA
                عضو فعال
                • Mar 2011
                • 1294

                #82

                بررسی کوتاه از ریسک های سیستماتیک بازاراز دید شخصی


                1- ریسک نوسان نرخ بهره
                این یکی فعلا به نفع مااست .به صورت دستوری پایین نگه داشته شده است که جلوی تورم رابگیرند وباعث به گردش افتادن پول به بخش های دیگر اقتصادی وبورس بشود .و....
                2- ریسک تورمی
                هوا ناجوانمردانه سرداست :(
                3- ریسک نرخ ارز
                نرخ رسمی را به صورت دستوری وتحریم پایین نگه داشته شده است ولی نرخ غیررسمی اش خوب است . درکل افزایش نرخ ارزبه نفع بازار است.هرچند که به ضرر وارد کننده ها و باعث تورم خواهدشد .
                4-ریسک تجاری
                اوضاع کسب وکار چندان جالب نیست وبخشی از شرکتها چندین سال است که درجا می زنند ودرکما هستند .قیمتهای جهانی هم که در حال کاهش هستند
                5- ریسک نقدینگی
                درکل خوب است .
                6- ریسک مالی
                بدهی شرکتها ومعوقات فراوان است
                7- ریسک کشور
                بحث اختلاس - جریان انحرافی و انتخابات مجلس درپیش روهستند
                اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش

                نظر

                • PASHA
                  عضو فعال
                  • Mar 2011
                  • 1294

                  #83
                  خدایا ، خداوندا
                  به توپناه می برم از دست کسانی که اینگونه بادورویی بادین ومال وناموس این ملت بازی می کنند .




                  بورس نیوز قدیمی‌ترین پایگاه خبری حوزه بورس و بازار سرمایه ایران
                  اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش

                  نظر

                  • farhad61
                    عضو فعال
                    • Nov 2025
                    • 512

                    #84
                    در اصل توسط pasha پست شده است View Post
                    سلام فرهاد جان ، حق باشماست . ازمدیران سایت درخواست خواهم نمود به گفته شما عمل شود .


                    ...
                    پاشا جان ما ارادت داریم >:d<
                    فکر میکنی کاشی و سرامیک مورد نیازت رو چقدر گرونتر میخری ؟ :-s
                    قیمت های ارائه شده ما غیر قابل رقابت هستند ;)

                    نظر

                    • PASHA
                      عضو فعال
                      • Mar 2011
                      • 1294

                      #85
                      8میلیاردر و غول ثروت شناخته شده در ایران


                      1- حسین ثابت
                      حسین ثابت بکتاش متولد ۱۳۱۳ در مشهد است. ثابت تا پنج سال قبل در جزایر قناری ۵ هتل (5 هزار تخت) داشته است و در ایران نیز هتل بزرگ داریوش را به سبک تخت جمشید در کیش ساخته است. وی، غیر از این هتل، چهار هتل دیگر نیز در کیش دارد (هتلهای هلیا، لاله، تماشا، و پانیذ) شرکت تجارت بینالمللی ثابت و مجموعه پارک دلفین های کیش (دلفیناریوم و باغ پرندگان با مساحت بیش از ۶۵ هکتار) متعلق به اوست.
                      حسین ثابت چند هتل نیز در جزایر قناری اسپانیا تاسیس کرده و هماکنون نیز بزرگترین شرکت هتل داری اسپانیا را صاحب است و خود او نیز در یکی از دو جزیره اختصاصی خود در اسپانیا زندگی میکند.
                      در سر در دفتر آلمان آقای ثابت نوشته شده است: « حق الناس را دست نزن. مصمم باش. عاشق تصمیمت باش. آن وقت است که محال پا به فرار میگذارد »
                      او در یک اظهار نظر گفته است: «برخی میگویند خوب است آدم فقیر باشد اما سالم باشد.
                      اما من اعتقاد دارم آدم باید هم سالم باشد و هم ثروتمند. »

                      2- محمد جابریان
                      محمد جابریان مدیرعامل مجتمع فولاد آرین سهند خریدار بلوک فولاد خوزستان بود که حتی افزایش 87 درصدی قیمت عرضه نسبت به قیمت پایه نیز او را از دور رقابت خارج نکرد و سرانجام با اضافه کردن یک ریال سهامدار عمده فولاد خوزستان شد. او به همراه شش برادرش حدود سه دهه است که در بازار فولاد فعالیت میکنند. یک نفر جدی یا شوخی گفته بود حاضر است سرقفلی موبایل جابریان را 100میلیون تومان بخرد. فکرش رابکنید او با این خط موبایل چه میکند.

                      3- محمد صدر هاشمینژاد
                      شاید شما نامی از شرکت استراتوس نشنیده باشید که یکی ازبزرگترین شرکتهای عمرانی ایران است اما به طور قطع با نام بانک اقتصاد نوین آشنایی دارید. محمد صدر هاشمینژاد رئیس هیات مدیره این بانک خصوصی مردی است که درمورد ثروتش افسانه سرایی میشود.
                      از مؤسسان اولین بانک خصوصی کشور و رئیس هیأتمدیره بانک اقتصاد نوین، مدیر عامل شرکت توانمند ساختمانی استراتوس، کسی نمیداند او چقدر ثروت دارد، اما در زمینه ساختمانسازی و بازرگانی از بزرگان به شمار میرود.



                      4- اسدالله عسگر اولادی
                      هرچه هست او رئیس اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین است و وضعیت واردات ما از چین هم معلوم. در جریان نگرانی بخش خصوصی از واگذاری نمایشگاه بین المللی تهران با آن وسعت در آن نقطه اعیاننشین تهران در جمع هیات نمایندگان اتاق چنین گفته بود: جناب رئیس(آل اسحاق) اگر اجازه میدهید، بنده به عنوان یک «کاسب جزء» همین حالا چک خرید نمایشگاه را بکشم!
                      از اعضای به نام مؤتلفه، رئیس اتاق مشترک ایران و چین، دارنده شرکت بزرگ «حساس» که در عرصه صادرات خشکبار و به خصوص پسته ایران در سطح جهان صاحب نام است. تابستان سال گذشته هم گفته شد دو بانک چینی را خریده.



                      5- حاجی علاءالدین
                      امکان ندارد موبایل داشته باشید و نام « علاءالدین» را نشنیده باشید. صاحب هر برند موبایلی که میخواهید باشید، باید موبایلتان در ایران به فروش برسد، در ایران هم باید در پایتخت عرضه شود و در پایتخت هم باید اول در پاساژ علاءالدین باشید. صاحبش مردی است به همین نام. از پاساژ سرخ رنگ حافظ-جمهوری صحبت میکنیم، سرمایه حاجی علاءالدین مشخص نیست، ما هم اینجا چیزی نمیگوییم، اما بزرگ بازار گوشی موبایل، که امروزه دست هر ایرانی یکی هست، کم کسی نیست. جالب است بدانید، این مرد همیشه در اتاقی کوچکی مینشیند که در طبقه همکف پاساژ قرار گرفته است. ظاهر مغازه چیز خاصی ندارد و رنگ و رو رفته هم هست، اما از پلههای آهنی باریک انتهای مغازه که بالا بروید، حاجی، بزرگ بازار موبایل جمهوری، آنجا نشسته. سرمایه دار بازار موبایل جمهوری در دفتری با سقفى کوتاه، عرضى کم و طولى حدود ۲ تا 2.5 متر مینشیند.
                      این هم طنز روزگار است. ثروت آقای علاء الدین به سرقفلی فروشگاههایی است که واگذارکرده ومی کند.


                      6- علی انصاری
                      غول بازار مبل یافت آباد. محله و خانه قدیمیاش در مهرآباد جنوبی، 20 متری زاهدی (شمشیری فعلی) و دقیقاً روبه روی مسجد امام جعفر صادق (ع) بود اما حالا دیگر آنجا نیست و در شمال شهر تهران باید سراغش را گرفت. خودش وبرادرانش که اکنون صاحبان و مالکان اصلی یافت آباد هستند.
                      علی انصاری، اگرچه رئیس گروه سرمایهگذاری تات است ، به هر حال این طور هم نیست که ثروت انصاری را بتوان با ماشین حساب معمولی برآورد کرد. این تاجر مبل، ثروت متحرکی است که آشتیانی ابتد
                      ا ان را به دوچرخه سواری کشاند و به کمکش آنجا را آباد کرد وحتی باعث قهرمانی استقلال شد.

                      7- محمدرضا هدایتی
                      او که در سنین جوانی پدرش را از دست میدهد با تلاش و زحمت خرج خانواده را در میآورد. محمدرضا هدایتی 45 ساله و متولد تهران از محله دولاب است. مالک صنایع استیل آذین، مالک کارخانههای فولادسازی و ورق، دارنده بزرگترین شرکت پرورش میگوی ایران، برج ساز در دبی و دارای ملک و املاک در دوبی، مالک زمینهای کشاورزی، سهامدار بازار مبل ایران، رئیس شرکتهای تجاری در ایران و خاورمیانه و چندین و چند فعالیت تجاری دیگر عناوینی است که به حسین هدایتی نسبت میدهند.
                      یکی از بچه محلهای حسین هدایتی میگوید او دهها کارخانه بزرگ در آسیا و خاورمیانه دارد، در یکی از حسابهایش در ایران بیش از 100 میلیارد پول دارد و بیش از 500 میلیارد هم در بانک دبی پس انداز است.


                      8- احمد ابریشم چی
                      غول نوکیا. از او با عنوان پدرخوانده نوکیا در ایران یاد می شود. احمد ابریشم چی، متولد سال ۱۳۱۷ قم از کسانی است که در واردات تلفن همراه و وسایل جانبی و دستگاههای مخابراتی یکی از چهرههای شاخص در ایران به شمار میرود. همه نام او را در کنار ایراتل، نوکیا میشناسند. مثلا تعطیلات نوروزی را در باغ رویایی! و چند ده هکتاری خود در منطقه خوش آب و هوای شمال سپری می کند. با توجه به اینکه این مدیر در یکی از شهرهای شمالی کشور، املاک زیادی دارد، احمد ابریشمچی بنیانگذار یک صندوق قرض الحسنه نیز به حساب میآید.


                      وخیلی های دیگر که نمی خواهند برای ریا فاش شود مگراینکه یک دعوای سیاسی پیش بیاید تا ما آنها رابشناسیم مثل آقای آریا و...

                      اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش

                      نظر

                      • PASHA
                        عضو فعال
                        • Mar 2011
                        • 1294

                        #86
                        حاكميت عقلانيت در معاملات سهام از منظر انديشمندان علوم رفتاري

                        ميثم كريمي *
                        ندا گودرزي **
                        «هنگامي كه نقشآفرينان اصلي بازارهاي مالي، مردان و زنان ميانسال هستند احتمال رخداد حباب و يا سقوط قيمتي سهام كاهش مييابد».

                        اين نظريهاي است مبتني بر مطالعات جان كوتز، مدير ارشد دپارتمان مديريت مالي و پژوهش بر سلولهاي عصبي در دانشگاه كمبريج. او ميافزايد: هرم جمعيتي معاملهگران در والاستريت عمدتا از مردان جوان تشكيل شده است كه اين امر منجر به بروز رفتارهاي افراطي در بازار ميگردد: هيجاني افسار گسيخته! چنين افراطي در بازار سهام به هيچ وجه عقلايي نبوده و از آثار زيانبار آن ميتوان به ارزشگذاري غيرواقعي داراييهاي مالي اشاره نمود. چنين سناريويي مبتني بر اين واقعيت است كه قيمتهاي معاملاتي، تنها ارزش ذاتي سهام را منعكس نكرده بلكه ميتوانند نمايانگر ارزش كاذبي باشند كه به آن حباب قيمتي گفته ميشود. اين ارزش كاذب ممكن است ناشي از اين باشد كه فعالان بازار اميدوارند در آينده بتوانند داراييشان را به قيمت بالاتر از قيمت ذاتي، به فروش رسانند. و به احتمال زياد چنين رفتاري، نقشآفرين اصلي در ايجاد حباب معروف به حباب داتكام (حباب سهام شركتهاي اينترنتي) در سال 2000 در بازار NASDAQ ايالات متحده داشت. در جريان تركيدن اين حباب، شركتهاي بزرگي نظير هاتميل و بيش از پانزده كمپاني ديگر در حوزه فناوري اطلاعات در اين بحران به شدت آسيب ديدند. شاهدي ديگر از بروز چنين رفتاري را ميتوان در بازار مسكن ايالات متحده هنگام سقوط بازار در سال 2008 به سبب وامهاي بدون پشتوانه در دو شركت معتبر Freddie Mac و Fannie Mae مشاهده نمود. لذا جان كوتز (كه شخصا قريب به 12سال معامله گر اوراق بهادار با درآمد ثابت براي گلد من ساكس و دويچه بانك در نيويورك بوده است ) اكنون در حال مطالعه بر روي هورمونهاي معاملهگران و سرمايهگذاران ميانسال به تفكيك جنسيتي، مرد و زن، براي سنجش ميزان ريسك پذيري شان ميباشد. در سال 2007 ، كوتز بر روي نمونه بزاق 250 نفر از معامله گران كه عمدتا مردان جوان بودند در ساعات مختلف روز آزمايش نمود. او به اين نتيجه دست يافت كه در ساعات اوليه شروع بازار (صبح)، زماني كه هورمون تستسترون معاملهگران بالا است، ميزان اعتماد به نفس آنها هم بالاتر است. (اين هورمون در مردان بيش از 10 برابر زنان وجود دارد و ترشح آن در مردان در انتهاي دهه دوم حيات به حداكثر ميزان خود ميرسد – مترجم) زماني كه اين افراد معاملات موفقيت آميز انجام ميدهند سطح هورمون تستسترون آنها نيز بالاتر رفته و در نهايت باعث به سودآوري در بعد از ظهر ميگردد. تكرار اين موفقيتها و افزايش هورمون موجب بروز اختلال در قضاوت معاملهگران شده و در نتيجه باعث ميشود تا آنها سهام را بيش از ارزش ذاتياش خريداري نمايند. اعتماد به نفسي كاذب و غيرواقعي كه در حالت كلي ميتواند به يك اعتقاد بي اساس در مورد صحت توانايي شناختي، قضاوتهاي بجا و استدلالات شهودي معاملهگر منجر شود. همچنين مطالعات متعددي نشان داده است كه سرمايهگذاران به تواناييهاي سرمايهگذاري خود بيش از اندازه اعتماد دارند و ريسك از دست دادن اصل سرمايه را كمتر از مقدار واقعياش تخمين ميزنند و طبيعي است كه در مورد روي ديگر ريسك يعني بازده بيشتر نه تنها نگراني وجود ندارد بلكه با خوشبيني بيش از انتظاري نيز مواجه ميگردند!
                        كوتز به اين نتيجه رسيد كه افزايش بيش از اندازه تستسترون و تكرار در قضاوتهاي نادرست، موجب اختلال و بيثباتي در بازار سهام ميگردد. سپس اين تسلسل، با سقوط ارزش سهام پرريسك و بازگشت سطح هورمون تسسترون در بدن به حالت طبيعي، پايان مييابد. كوتز توضيح ميدهد تستسترون، هورموني است براي توصيف هيجانات و اشتياق غير عقلايي وغيرمنطقي».
                        ضرورت كنترل احساسات سرمايهگذاران
                        بنجامين گراهام، ابداعكننده سرمايهگذاري در ارزش سهام، بيان كرده است كه «افرادي كه نميتوانند بر احساسات خود تسلط داشته باشند، براي انتفاع در فرآيند سرمايهگذاري مناسب نميباشند». از محققين برجسته در زمينه مالي رفتاري ميتوان از دكتر ريچارد تايلر، مدرس اقتصاد و علوم رفتاري در دانشكده مديريت بوت دانشگاه شيكاگو نام برد كه در تحقيق صورت گرفته خود در سال 1985 نشان داد زماني كه سهام بر مبناي بازدهي 3 تا 5 ساله رتبهبندي ميشوند، سهام با بازدهي بالاتر در سالهاي بعدي بازدهي كمتري خواهند داشت. اين وضعيت را واكنش بيش از حد سرمايهگذاران نام نهادهاند. همچنين موفقيت دانش مالي رفتاري مديون تحقيقات پروفسور دانيل كانمن ،برنده جايزه نوبل اقتصادي، به دليل ورود مباني روانشناسي به علوم اقتصادي بوده است. كانمن به همراه تيورسكي در قالب نظريه انتظارات (1979)كه چارچوبي براي توصيف تصميم گيري سرمايهگذاران تحت شرايط ريسك و عدم اطمينان بود نشان دادند كه احساس شكست و ناراحتي سرمايهگذاران در زمان زيان در معاملات، بالاتر از رضايت خاطري است كه در يك معامله موفق به دست ميآوردند كه به اين استراتژي «زيانگريزي» گفته ميشود. لذا افراد سعي در نگهداري سهام زيانده، به جاي فروش و رهايي از اين زيان دارند. رفتار غير عقلايي ميتواند به صورت يك وابستگي عاطفي به يك دارايي نمايان گردد. يكي از صاحبنظران در وبلاگ خود اخيرا بيان كرده كه در يك دام رفتاري قرار گرفته است.
                        پس از مرگ پدر بزرگش، او وارث دارايي مالي (سهام) به ارزش معامله هر سهم 25 دلار گرديد. اما زماني كه ارزش سهام به 20 دلار، سپس 10 و سپس به 5 دلار سقوط نمود او به دليل وابستگي احساسي نميتوانست خود را ازهديه پدر بزرگش جدا نمايد. در نهايت، در آوريل سال 2011، او با 90درصد زيان سهام خود را به قيمت 04/3 دلار به فروش رساند. او در وبلاگ خود نوشته است كه «در تمام مدتي كه قيمت سهم كاهش مييافت، من ميدانستم كه نگهداري آن امري اشتباه است اما نميتوانستم خود را راضي به فروش آن گردانم»
                        مكانيسمهاي كنترلي و مديريت رفتار
                        دان آريلي، اقتصاد دان علوم رفتاري در دانشگاه MIT بيان ميكند كه افراد بايد در برابر اين چنين رفتارهاي غيرعقلايي محتاط عمل نمايند لذا بازار نيازمند مكانيسمي براي كنترل رفتارهاي عجولانه و شتابزده معاملهگران و سرمايهگذاران است. او همچنين اضافه ميكند: «ما ميدانيم كه بايد سيستمي براي منع رانندگان از ارسال پيامك در هنگام رانندگي ابداع گردد، اما در بازارهاي مالي، ما ويژگيهاي رفتاري و شخصيتي سرمايهگذاران را به حساب نميآوريم كه اين موضوع موجب اختلال و انحراف در ساز و كار بازار ميگردد.»
                        بنابراين، در وهله اول اقتصاددانان علوم رفتاري بايد نقش احساسات در تصميمات سرمايهگذاران را درك نمايند. برايان ناستون، دانشمند سلولهاي عصبي در دانشگاه استنفورد و كامليا كانن، پروفسور مديريت مالي در دانشكده مديريت نورت وسترن كلاگ، مغز سرمايهگذاران را در هنگام تصميمات خريد و فروش سهام اسكن كردهاند. نتيجه آنكه فعاليت مغز سرمايهگذاران با درجه بالاتر ريسكپذيري در قسمتي به نام Nucleus accumbens افزايش مييابد.
                        (اين قسمت از مغز در حيوانات، زمان تلاش براي يافتن غذا يا در حيوانات شكارچي زماني كه به دنبال طعمه خود ميباشند، فعال ميشود.)
                        در زمان تصميمگيري اين نوع سرمايهگذاران، ميزان ماده دوپامين در خون افزايش مييابد.(دوپامين مادهاي است كه در فرد به هنگام فعاليتهاي هيجان انگيز مانند چتر بازي و گوش دادن به موسيقي در فضاي سيناپسي آزاد گشته و در خون افزايش مييابد.) سطح دوپامين بالا در سرمايهگذار موجب رفتارهاي ريسكي در او ميشود. بر عكس، فعاليت مغز سرمايهگذاران ريسك گريز در قسمت ديگري به نام anterior insula كه نقش اساسي در احساساتي مانند ناراحتي يا عصبانيت بازي ميكند، افزايش مييابد.
                        برايان ناستون بيان كرده كه با تحليل دلايل هيجانات سرمايهگذاران ميتوان به آنها در اتخاذ تصميمات صحيح و بهتر كمك كرد. يكي از موضوعات مورد پژوهش ناستون كه هم اكنون بر روي آن تحقيق ميكند، يافتن راه حلي براي جلوگيري از قرباني شدن سرمايهگذاران در دام رفتار غير عقلايي است. ناستون با استفاده از تكنولوژي تصويرپردازي مغز در حال بررسي نتايج حاصل از اين رفتار سرمايهگذاران ميباشد. او اظهار كرده كه به نظر ميرسد افراد ناآگاه عمدهترين قربانيان اين رفتار هستند، اگر چه او احتمال داده است كه بسياري از افرادي كه مغز آنها در مورد سود بالقوه يك معامله آن قدر هيجان زده ميشود كه به جز پذيرش ريسك به امر ديگري فكر نميكند يا حتي سرمايهگذاراني كه به صورت تفريطي در مورد انجام يك معامله ترس دارند نيز از اين دام رفتاري به دور نيستند.
                        نتايج اين تحقيقات در نهايت چه چيزي را روشن ميسازد؟
                        ممكن است روزي تمامي سرمايهگذاران و معاملهگران دستگاهي متصل به رايانههاي خود داشته باشند كه با اسكن قشرهاي مغزي افراد و ميزان سطح تستسترون آنها در چند صدم ثانيه در مورد انجام معاملاتشان به آنها هشدار دهد. يا ممكن است تحقيقات امروزي منجر به ساخت دارويي براي عقلايي كردن بعضي رفتارهاي آدمي شود.
                        اگرچه اين پيشبينيها ممكن است در حال حاضر تخيلي و دور از ذهن به نظر آيد، اما به گواه تاريخ بسياري از مسائل علمي– تخيلي بعدها به دانش و فناوري تبديل شدهاند.
                        *معاون سرمايهگذاري شركت سرمايهگذاري بوعلي
                        karimi@buali.com
                        **دانشجوي كارشناسي ارشد مديريت مالي
                        ngoodarzi66@gmail.com
                        اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش

                        نظر

                        • PASHA
                          عضو فعال
                          • Mar 2011
                          • 1294

                          #87
                          زمان فروش سهام را تشخيص دهيد

                          گروه بورس- همانطور كه خريد به موقع سهام يكي از كليدهاي پيروزي در بازار سهام است، اينكه سرمايهگذار بداند و تشخيص دهد كه بايد چه زماني از سهام خريداري شده خارج شود، ملاك بسيار مهمي در تعيين سرنوشت و توفيق سرمايهگذاران در بازار سهام به شمار ميرود.

                          بروس كاونر يكي از سرمايهگذاران مشهور دنيا در اين خصوص ميگويد: «پيش از وارد شدنم ميدانم از كجا خارج شوم.»
                          از سويي ديگر تي. رويرايس ديگر سرمايهگذار شناخته شده هم ميگويد: «هنگامي كه سهام يك شركت ديگر با معيارهاي خريدتان سازگار نيست، آن را بفروشيد.»
                          در كتاب 23 اصل موفقيت وارن بافت نيز درباره خروج به موقع از سهام نوشته شده است كه اهميتي ندارد كه چقدر زمان، انرژي و پول در سرمايهگذاري صرف ميكنيد، اگر روش خروج خود را از پيش مشخص نكرده باشيد، همه آنها بينتيجه خواهند بود.
                          به همين دليل سرمايهگذار خبره، پيش از هر سرمايهگذاري، ابتدا ميداند كه چه موقع قصد فروش دارد. روشهاي خروج سرمايهگذاران مختلف با توجه به سيستم سرمايهگذاري آنها متفاوت است. اما هر سرمايهگذار موفق روشي براي فروش دارد كه براي خود او كاملا واضح و روشن است.
                          روشهاي خروج وارن بافت و جورجي شوارتز از معيارهاي خريدشان ناشي شده است. بافت به طور مستمر ارزش شركتهايي را كه در آنها سرمايهگذاري كرده از طريق معيارهاي سرمايه گذاري خود، ارزيابي ميكند. اگرچه او تمايل دارد سرمايه گذاريهايش را براي هميشه نگه دارد، اما زماني كه هر كدام از معيارهايش از بين روند، او آن سرمايه گذاري در بازار سهام را خواهد فروخت، براي مثال در صورت تغيير شاخص هاي اقتصادي آن كسب و كار، از دست دادن تمركز از سوي مديريت، يا هنگامي كه شركت «حاشيه امنيت» خود را از دست ميدهد، او در فروش درنگ نميكند.
                          يكي ديگر از مشهورترين سرمايهگذاران والاستريت هم يك نظريه كاملا متفاوت و جالب دارد: «درسي كه من فراگرفتهام اين است كه اگر در يك بازار در حال رشد هستيد، متوجه باشيد كه در واقع در حال نوسانگيري هستيد نه سرمايهگذاري. همواره سود خود را برداريد و زيانها را كاهش دهيد، زيرا هنگامي كه رشد به پايان ميرسد ركود و تنزل قيمت سهام ميزان ميتواند غير قابل باور باشد.»
                          لازم است بدانيد، سرمايهگذار خبره، يك سرمايهگذاري موفق را تا زماني نگه ميدارد كه دليل از پيش تعيين شدهاي براي خروج از سرمايهگذاري به وجود آيد. در حالي كه سرمايهگذار بازنده به ندرت قانون از پيش تعيين شدهاي براي به دست آوردن سود دارد. او اغلب ميترسد كه سود كم به زيان تبديل گردد. بنابراين سرمايه گذاري خود را به پول نقد تبديل ميكند و همواره سودهاي كلاني را از دست ميدهد. در سال 2000، اطلاعات بايگاني شده شركت وارن بافت در بورس آمريكا، آشكار ساخت كه بركشاير مقدار زيادي از سهام خود در ديزني را فروخته است. در مجمع سالانه بركشاير در سال 2002، سهامداري از بافت سوال كرد كه چرا اين سهام را فروخته است. سياست بافت اين است كه او هرگز درباره سرمايهگذاريهايش نظري نميدهد، بنابراين غيرمستقيم پاسخ داد: «ما نسبت به ويژگيهاي رقابتي شركت نظري داشتيم كه تغيير كرد.»
                          ترديدي نيست كه ديزني تمركز خود را از دست داده بود و ديگر آن شركتي نبود كه فيلمهاي كلاسيك خانوادگي ماندگاري مانند «سفيد برفي» و «هفت كوتوله» را ميساخت. مدير عامل ديزني، ميكائيل ايزنر، با ذوق و شوق به شركت خود حق خريد و فروش سهام اعطا كرده بود و احتمالا اين موضوع بافت را خشمگين كرده بود. آنها پولها را در زمان رونق شركتهاي اينترنتي در بازار سهام به هدر داده بودند و سرمايه را در وبسايتهايي همچون موتور جستجوي Goto.com و خريد شركتهاي بازنده صرف كرده بودند. بسيار واضح است كه چرا در سال 2000 ديزني ديگر با معيارهاي بافت همخواني نداشت.
                          بافت همچنين هنگامي كه براي فرصت سرمايهگذاري بهتر به پول احتياج داشته باشد، سرمايهگذاريهاي قبلي خود را خواهد فروخت. اما اين كاري بود كه بافت در روزهاي آغازين سرمايهگذاريهايش انجام ميداد، هنگامي كه ايدههاي بيشتري نسبت به ثروتش داشت. اما حالا با حجم بالاي نقدينگي كه از انتشار بيمه نامه بركشاير به دست آمد، مشكل او برعكس شده است: ثروت او از ايدههايش بيشتر است.
                          سومين قانون او براي فروش، زماني است كه متوجه ميشود سرمايهگذارياش از اول اشتباه بوده و هرگز نبايد اين كار را انجام ميداده است.
                          شوارتز نيز مانند بافت قوانين روشني براي زمان لغو يك سرمايهگذاري دارد و اين قوانين به طور مستقيم با معيارهاي سرمايهگذاري او مرتبط است. او زماني به سود دست خواهد يافت كه فرضيهاش مسير خود را طي كند، درست مثل شاهكار او درباره پوند استرلينگ در سال 1992. همچنين زماني متحمل زيان خواهد شد كه بازار صحت فرضيهاش را ديگر تاييد نكند.
                          شوارتز همواره هنگامي كه سرمايهاش به خطر بيفتد سريعا عقب نشيني ميكند. بهترين مثال براي چنين حركتي، فروش سريع سهام خريداري شده در معاملات آتي 500 S&P در زمان سقوط بازار در سال 1987 بود، مورد فوقالعادهاي كه بازار نادرست بودن فرضيه شوارتز را اثبات كرد.
                          روشهاي خروج به موقع از سهام
                          هنگامي كه بافت، شوارتز و ساير سرمايه گذاران موفق چيزي را ميفروشند، يك يا چند روش خروج از شش روش ممكن زير را به كار ميبرند:
                          1. وقتي معيارها نقض ميشوند؛ مانند هنگامي كه بافت ديزني را فروخت.
                          2. هنگاميكه اتفاق پيشبيني شده توسط سيستم آنها، به وقوع ميپيوندد. برخي از سرمايه گذاريها در پيشبيني وقوع يك اتفاق خاص شكل ميگيرند. فرضيه شوارتز درباره كاهش ارزش پوند استرلينگ، مثال خوبي در اين مورد است. زمان خروج وقتي بود كه پوند از نظام نرخ ارز اروپا خارج شد.
                          هنگامي كه بافت در قبضه كردن مالكيت سهام شركت اقدام ميكند، زمان خروج براي او هنگامي است كه مالكيت شركت را قبضه نموده است يا معامله فسخ شود. در هر دو مورد، وقوع يك اتفاق خاص، زماني كه سرمايهگذار اقدام به برداشت سود يا زيان خود خواهد كرد را مشخص ميكند.
                          3. هنگامي كه هدف تعيين شده توسط سيستم تحقق يابد. برخي از سيستمهاي سرمايهگذاري قيمت نهايي را براي فروش تعيين ميكنند كه همان روش خروج است. اين مشخصه روش بنجامين گراهام است كه در آن سهام زير قيمت واقعي خريداري شده و زماني فروخته ميشود كه به ارزش واقعي رسيده باشد، يا دو تا سه سال بعد در صورت عدم افزايش ارزش سهام در زمان مورد انتظار، به فروش ميرسد.
                          4. هنگامي كه سيستم سرمايه گذار علامت فروش را به روشني مشخص و تضمين ميكند. اين روش براي اولين بار توسط معاملهگران تكنيكال به كار گرفته شد كه نشانههاي فروش آنها ممكن است توسط الگوي يك نمودار يا برخي شاخصهاي تكنيكال ديگر ايجاد شود.
                          5. هنگامي كه يك قانون به صورت خودكار، عملكردي را فعال ميسازد. به عنوان مثال، تنظيم توقف زيان (Stop loss) هنگاميكه ارزش سهام به 10 درصد پايينتر از قيمت خريداري شده برسد. قوانين خودكار مكانيكي اغلب مورد استفاده معاملهگران و سرمايهگذاران موفقي قرار ميگيرند كه از رويكرد آماري استفاده ميكنند. يك نمونه خيرهكننده از روش خروج خودكار، توسط يك فرد عادي مورد استفاده قرار گرفت. قانون او اين بود كه هرگاه قيمت سهامي كه در اختيار دارد 10 درصد بالا يا پايين رفت، آن را بفروشد. با پيروي از چنين قانوني او در سقوط بازار سال 1929 جان سالم به در برد، بدون آنكه هيچ تغييري در سرمايهاش ايجاد شود.
                          6. هنگامي كه سرمايهگذار متوجه ميشود كه مرتكب اشتباه شده است. تشخيص و اصلاح اشتباهات براي موفقيت در سرمايهگذاري ضروري است.
                          سرمايهگذاري كه معيارهايش ناقص است يا معياري ندارد، نميتواند از روش اول استفاده كند و متوجه نخواهد شد كه مرتكب اشتباه شده است. سرمايهگذاري كه هيچ گونه سيستمي ندارد هم نميتواند نشانههايي را براي خود تعيين كند. بنابراين بهترين گزينه براي او به كارگيري روش خروج خودكار است. اين روش حداقل ميتواند ضررهاي او را محدود كند. اما هيچ تضميني ايجاد نميكند كه سودي به دست آورد، زيرا او اقدامي را كه سرمايهگذار خبره انجام ميدهد، انجام نداده است: يعني تعيين يك سرمايهگذاري موفق با انتظار ميانگين سود معقول و ايجاد يك استراتژي مشخص در مورد خروج از آن.
                          زيان را كاهش دهيد تا سودتان افزايش يابد
                          تمام روشهاي خروج در يك مورد مشتركاند: سرمايه گذار خبره، احساسات شخصي را از مقوله فروش جدا ميكند. تمركز سرمايه گذار خبره بر روي سود و زياني كه ممكن است در سرمايهگذاري به دست آورد نيست، بلكه بر روي پيروي از سيستمش است كه روش خروج نيز جزئي از آن به شمار ميآيد. يك روش خروج موفق را نميتوان به صورت مجزا ايجاد كرد. اين روش زماني موفق خواهد بود كه نتيجه مستقيم معيارهاي سرمايه گذاري و سيستم سرمايه گذاري باشد.
                          به همين دليل است كه سرمايهگذار معمولي در كسب سود و متضرر شدن با مشكل روبهرو است. او از همه جا شنيده است كه موفقيت در سرمايهگذاري به «كاستن زيان و افزايش سود» بستگي دارد. سرمايهگذار خبره نيز با اين موضوع موافق است و به همين دليل سيستمي دارد كه به او اجازه ميدهد اين قانون را اجرا كند. بدون چنين سيستمي، سرمايهگذار معمولي هيچ ابزاري ندارد كه زمان فروش سرمايهگذاري زيان بخش را براي او مشخص كند يا مدت حفظ يك سرمايهگذاري سود آور را به او بگويد. او چگونه ميتواند تصميم بگيرد كه چه كاري انجام دهد؟ معمولا سود و زيان او را مضطرب ميسازد. هنگامي كه در يك سرمايهگذاري با سود مواجه ميشود، ميترسد كه مبادا اين سود از بين برود. براي رهايي از اين اضطراب، او سرمايهگذاري خود را ميفروشد.
                          البته او هنگامي كه سودي به دست ميآورد حتي اگر تنها ده يا بيست درصد باشد، احساس خوبي دارد. هنگامي كه متضرر ميشود، از آنجايي كه آن زيان را درك نميكند، ممكن است به خود بگويد كه اين فقط يك زيان جزئي است و اميدوار است كه اين فقط يك كاهش جزئي قيمت باشد و به زودي به حالت اول بازگردد. اگر ضررها ادامه پيدا كند، احتمالا به خودش ميگويد هنگاميكه قيمتها به همان وضع اوليه باز گردند، سرمايه گذارياش را خواهد فروخت.
                          و اگر قيمتها همچنان كاهش يابد، ترس از كاهش بيشتر جايگزين اميد افزايش مجدد ميشود. به اينترتيب در نهايت سرمايهگذارياش را اغلب با پايينترين قيمت ميفروشد. نتيجه نهايي اين است كه او معمولا به يك سري سودهاي كوچك دست مييابد كه نميتواند زنجيرهاي از ضررهاي كلان او را جبران كند، كه دقيقا مخالف روش شوارتز در كسب موفقيت يعني «حفظ سرمايه و بازگشت سريع از موضع سرمايهگذاري اشتباه» است. بنابراين ميتوان گفت بدون برخورداري از معيارهاي دقيق سرمايهگذاري، كسب سود و زيان، هر دو باعث اضطراب ميشوند.
                          اكثر مردم وقتي سردرگم هستند دچار اضطراب ميشوند اما بايد بدون در نظر گرفتن آن تصميم بگيرند. سرمايهگذار ميتواند در سرمايهگذاري بارها تعلل كند، اما نميتواند از تصميمگيري درباره سود و زيان فرار كند. او تنها با تعيين معيار و فلسفه سرمايهگذاري و نيز مشخص كردن استراتژي دقيق خروج از يك سهم قادر خواهد بود تا از اين اضطراب رهايي يابد.

                          منبع: www.bourse24.ir
                          آخرین ویرایش توسط PASHA؛ 2011/10/13, 14:17.
                          اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش

                          نظر

                          • PASHA
                            عضو فعال
                            • Mar 2011
                            • 1294

                            #88
                            هفت اصل بیل گیتس

                            «بیل گیتس»، رئیس «مایکروسافت»، در یک سخنرانی در یکی از دبیرستانهای آمریکا، خطاب به دانشآموزان گفت: «در دبیرستان خیلی چیزها را به دانشآموزان نمیآموزند». او هفت اصل مهم را که دانشآموزان در دبیرستان فرا نمیگیرند، بیان كرد.


                            به گزارش ایسنا، اصول بیل گیتس به این شرح است:

                            اصل اول: در زندگی، همه چیز عادلانه نیست، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.

                            اصل دوم: دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قایل نیست. در این دنیا از شما انتظار میرود که قبل از آنکه نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید، کار مثبتی انجام دهید.

                            اصل سوم: پس از فارغالتحصیل شدن از دبیرستان و استخدام، کسی به شما رقم فوقالعاده زیادی پرداخت نخواهد کرد. به همین ترتیب قبل از آنکه بتوانید به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید.

                            اصل چهارم: اگر فکر میکنید، آموزگارتان سختگیر است، سخت در اشتباه هستید. پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سختگیرتر از آموزگارتان است، چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد.

                            اصل پنجم: آشپزی در رستورانها با غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدر بزرگهای ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند، از نظر آنها این کار «یک فرصت» بود.

                            اصل ششم: اگر در کارتان موفق نیستید، والدین خود را ملامت نکنید، از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.

                            اصل هفتم: قبل از آنکه شما متولد بشوید، والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما میرسد، ملالآور نبودند.
                            اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش

                            نظر

                            • PASHA
                              عضو فعال
                              • Mar 2011
                              • 1294

                              #89
                              از نظر گاندی هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند:

                              1-ثروت، بدون زحمت
                              2-لذت، بدون وجدان
                              3-دانش، بدون شخصیت
                              4-تجارت، بدون اخلاق
                              5-علم، بدون انسانیت
                              6-عبادت، بدون ایثار
                              7-سیاست، بدون شرافت


                              این هفت مورد را گاندی تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوهاش داد.
                              اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش

                              نظر

                              • PASHA
                                عضو فعال
                                • Mar 2011
                                • 1294

                                #90
                                تصميمگيري در مورد سرمايهگذاري مانند انتخاب بين سياه و سفيد است...


                                این مقاله را بخوانید که بسیار آموزنده است و مرا بوجد آورد.شرایط بازار ما در این روزها دقیقا مصداق آن است.

                                ما چيزي را نميخريم كه صرفا خريد كرده باشيم. ما تنها زماني اقدام به خريد ميكنيم كه باور كنيم آنچه ميخريم مورد مناسبي است و هيچگونه چارچوب زماني براي اين كار نداريم. اگر پول انباشته شود، هيچ اهميتي ندارد و هنگامي كه مورد معقولي بيابيم، خيلي سريع و گسترده عمل ميكنيم...

                                «براي موفقيت به زمان فراغت نياز داريد، زماني نياز داريد تا آزادانه به هر كاري كه ميخواهيد بپردازيد.» «راز شوارتز چه بود... ؟ صبر بيپايان، در آغاز كار.» اين عبارتهاي پرمعنا از وارنبافت، جورجي شوارتز و رابرت اسيلتر سه ثروتمند موفق دنياست.
                                به نوشته كتاب 23 اصل موفقيت وارن بافت، اين سرمايهگذاران به خوبي ميدانند و پذيرفتهاند كه با متمركز شدن بر معيارهاي سرمايهگذاري خود، ممكن است دورههايي نسبتا طولاني فرا رسد كه مورد مناسبي براي سرمايهگذاري نيابند، اما آنها صبر زيادي براي انتظار طولاني مدت دارند. همانگونه كه بافت به طنز ميگويد: «اين سكون نزديك به تنبلي در واقع سنگ بناي اصلي سبك سرمايهگذاري ما است.»

                                انتظار بي انتها
                                بافت در مجمع ساليانه بركشايرهاثوي در سال 1998 خطاب به سهامداران گفت: «ما در طول چند ماه گذشته موارد قابل توجهي براي سرمايهگذاري نيافتيم. در مورد اينكه چقدر منتظر خواهيم ماند، بايد بگويم كه انتظار ما هيچ محدوديتي ندارد. ما چيزي را نميخريم كه صرفا خريد كرده باشيم. ما تنها زماني اقدام به خريد ميكنيم كه باور كنيم آنچه ميخريم مورد مناسبي است و هيچگونه چارچوب زماني براي اين كار نداريم. اگر پول انباشته شود، هيچ اهميتي ندارد و هنگامي كه مورد معقولي بيابيم، خيلي سريع و گسترده عمل ميكنيم، اما در هيچ موردي تا صحت و سقم آن به ما اثبات نشده اقدام نميكنيم. شما به واسطه فعاليت خود كسب درآمد نميكنيد، بلكه با انتخاب درست، درآمد كسب ميكنيد.»
                                براي شوارتز دورههاي عدم فعاليت به هيچ وجه نااميدكننده نيستند. اساسا او اين دورهها را ضروري ميداند. همانگونه كه او هميشه ميگويد: «براي موفقيت به زمان فراغت نياز داريد، زماني نياز داريد كه آزادانه به هر كاري كه ميخواهيد بپردازيد.» چرا؟ تا فرصتي براي فكر كردن داشته باشيد. شوارتز ميگويد: «من بر طرح يك فرضيه، پيش از هر سرمايهگذاري مصر هستم، اما زمان نياز است تا بتوان منطق يك گرايش مشاهده شده در بازار را تشخيص داد.»
                                و حتي هنگامي كه شوارتز فرضيهاي ناب دارد، شايد مجبور باشد مدتي صبر كند تا زمان مناسب براي كشيدن ماشه فرا رسد. براي مثال، سال 1987، شوارتز ميدانست كه پوند در معرض سقوط است، اما براي شوارتز سه سال به طول انجاميد يعني تا زمان اتحاد مجدد آلمانها، تا او بتواند يك تصميم سرمايهگذاري در مورد فروش پوند بگيرد. در مجموع شوارتز مجبور بود پيش از اجراي سرمايهگذاري خود پنج سال صبر كند، بنابراين سود 2 ميليارد دلاري او (كه پس از انجام معامله حاصل شد) برابر بود با سود سالانه 400 ميليون دلار براي هر سالي كه او صبر كرده بود. بنابراين، براي سرمايهگذار خبره انتظار سودمند است.
                                بافت نيز از اين چنين انتظاري بسيار خرسند است. او ميگويد: «تمام چيزي كه من نياز دارم يك ايده خوب در سال است. اگر به من فشار بياوريد، هر دو سال يكبار يك ايده خوب را به شما ميدهم.»

                                كسب درآمد از فعاليت
                                انتظار سرمايهگذار خبره براي مشاهده نتيجه تصميمات در سيستم سرمايهگذاري خود، نوعي راهبرد است كه در تالار معاملات عملي نيست. دروغي بزرگ است كه مشاور سرمايهگذاري به واسطه كسب درآمد براي شما، دستمزد دريافت ميكند. در واقع او پول ميگيرد تا هر روز بيايد و «كاري بكند.»
                                تحليلگران با نوشتن گزارش كسب درآمد ميكنند، حتي اگر هيچ دليل واقعي براي نوشتن اين گزارشها وجود نداشته باشد. نظريهپردازان بازار، پول ميگيرند تا نظري داشته باشند حتي اگر مجبور باشند نظريهاي را ابداع كنند. مديران صندوقها نيز براي سرمايهگذاري پول دريافت ميكنند و نه براي نگه داشتن پول و صبر كردن، حتي زماني كه پول نقد ارزش زيادي دارد و پادشاهي ميكند. نويسندگان بولتنهاي سرمايهگذاري تنها هنگامي كه سهام جالب توجهي براي پيشنهاد كردن دارند، مطلب نمينويسند، بلكه زماني كه مهلت مقرر براي چاپ نشريه در حال اتمام است، بايد پيشنهاد خود را ارائه كنند!
                                سرمايهگذار موفق متفاوت عمل ميكند. شوارتز يكبار به دوست خود بايرون وين، طراح سرمايهگذاريهاي آمريكايي مورگان استنلي، گفت: «بايرون، مشكل تو اين است كه هر روز سر كار ميروي و تصور ميكني كه بايد كاري انجام دهي. من اين كار را نميكنم... من فقط روزهايي سر كار ميروم كه دليل منطقي براي رفتن به سر كار وجود داشته باشد... و در آن روز واقعا كاري انجام ميدهم، اما تو هر روز به سر كار ميروي و هر روز كاري انجام ميدهي و هرگز نميفهمي كه چه وقت، روزي خاص براي كار كردن محسوب ميشود.»
                                سرمايهگذاران خبرهاي همچون شوارتز و بافت درگير چنين قيد و بندهايي نيستند. هنگامي كه سيستم سرمايهگذاري آنها به آنها ميگويد كه هيچ كار منطقي براي انجام دادن وجود ندارد، هيچگونه فشار سازماني به آنها تحميل نميشود تا كاري انجام دهند. هنگامي كه ميتوانند پول نقد خود را نگه دارند و كاري نكنند، بر خلاف يك مدير صندوق، اقدام به خريد سهام «تدافعي» نميكنند (نوعي سهام كه در يك بازار رو به سقوط زيان كمتري نسبت به زيان كل بازار تجربه ميكند). همچنين وقتي كه كاري براي انجام دادن وجود ندارد، مجبور نيستند تا به دفتر كار خود روند. بافت از گراهام آموخت كه «زمانهايي فرا ميرسند كه نميتواني مورد ارزشمندي بيابي و در اين حالت فكر خوبي است كه به كنار دريا بروي و كمي خوش بگذراني.»
                                يا آنگونه كه شريك سابق شوارتز، جيمي راجرز ميگويد: «يكي از قواعدي كه افراد در سرمايهگذاري ميآموزند اين است كه تا زماني كه كاري براي انجام دادن وجود ندارد، دست به كاري نزني.»

                                در انتظار كشف طلا
                                سرمايهگذاري كه معيارش نقص دارد (و يا در اغلب موارد وجود خارجي ندارد) احساس ميكند كه بايد هميشه در بازار حضور داشته باشد. كشيدن انتظار براي طرز تفكر او بيگانه است، زيرا بدون معياري مشخص او نميداند بايد به انتظار چه چيزي بنشيند. تا با كارگزار خود به تناوب تماس نگيرد و نگويد «اين را بخر، آن را بفروش»، خود را سرمايهگذار نميداند.اما در برابر چنين كسي، سرمايهگذار خبره مانند يك كاشف طلا است. او دقيقا ميداند كه به دنبال چه چيز است. ايدهاي كلي از جايي كه بايد دنبال آن بگردد دارد، تمام ابزارهاي مناسب كار را در اختيار دارد و تا يافتن طلا به جستوجو ادامه ميدهد. و زماني كه سرمايهاي اندوخت ابزار كار خود را جمع ميكند و دوباره به جستوجو ميپردازد.
                                به عبارتي ميتوان گفت سرمايهگذار خبره هرگز منتظر نميماند. فاصله ميان اقدامات او با فعاليتهاي روزانهاش در جهت شكار فرصتهاي جديد پر شده است. اين جريان، فرآيندي مستمر و بيپايان است. تنها توقف او در اين جستوجو زماني است كه بخواهد پولش را جايي نگه دارد. جايي امن كه به محض اينكه سيستم سرمايهگذاري او فرا رسيدن زمان مناسب را اعلام ميكند، اين پول در دسترس او باشد.
                                وارن بافت ميگويد: «هنگامي كه با مورد معقولي مواجه ميشويم، دوست داريم خيلي سريع و گسترده عمل كنيم.»
                                همچنين يك ضربالمثل انگليسي ميگويد: «زمان و موج منتظر هيچكس نميمانند.» سرمايهگذار خبره هنگامي كه تصميم به خريد يا فروش بگيرد بلافاصله اقدام ميكند. چه چيزي ميتواند مانع اقدام او شود؟ او يك مورد سرمايهگذاري يافته كه به خوبي آن را درك ميكند. اين مورد با معيارهاي او مطابقت دارد؛ او ميداند به چه ميزان و با چه قيمتي ميخواهد بخرد يا بفروشد و تمام منابع موجود را در اختيار دارد؛ تجارب مضاعف و تفكرات او صحت سيستم و فلسفه سرمايهگذاري او را به اثبات رسانده است. هيچ چيز ديگري وجود ندارد كه وي به آن بينديشد. خريد و فروش به يك موضوع عادي تبديل ميشود.
                                ميتوانيد به آساني با حالت ذهني سرمايهگذار خبره ـ در فعاليتهايي غير از سرمايهگذاري ـ ارتباط برقرار كنيد. در واقع من اطمينان دارم كه در طول روز به دفعات كارهايي را با بيتفاوتي انجام ميدهيد.
                                به عنوان مثال، تصور كنيد تصميم گرفتهايد به يك رستوران برويد. فقط تلفن را بر ميداريد و جايي در آن رستوران رزرو ميكنيد. شك نميكنيد و در مورد منطق رفتن به اين رستوران، در درون با خود به بحث نميپردازيد- يا اينكه فكر كنيد شايد بقيه رستورانها بهتر باشند، يا اينكه از خود نميپرسيد كه آيا داريد كار درستي انجام ميدهيد و آيا بايد اين قدر پول خرج كنيد يا به اين فكر نميكنيد كه شايد فردا غذا بهتر باشد
                                (يا پشيمان نميشويد كه چرا ديروز آنجا نرفتهايد). ذهن شما معطوف مسائلي ديگر است- مثلا لذت ديدار دوستانتان و يا پيشبيني يك بعد از ظهر دلپذير- و عمل رزرو رستوران يك اقدام كاملا مكانيكي است.
                                بافت و شوارتز زماني كه با كارگزاران خود تماس ميگيرند با همان لحني صحبت ميكنند كه در هنگام رزرو شام، تئاتر يا بليت هواپيما صحبت ميكنند و از خود احساسات بروز نميدهند. چرا برخي سرمايهگذاران، خريد يا فروش را طوري به تعويق مياندازند كه انگار كشيدن ماشه براي آن ها به دشواري كشيدن دندان است؟! آنها چه اقدامي انجام نميدهند كه بافت و شوارتز به انجام آن ميپردازند؟
                                سرمايهگذاري كه معيار سرمايهگذاري خود را تعريف نكرده، هيچ روشي براي سنجش ميزان ارزش ايده سرمايهگذاري خود نخواهد داشت. حتي اگر در مورد يك موقعيت سرمايهگذاري به دقت تحقيق كرده باشد بدون داشتن يك معيار مشخص نميتواند چندان با اطمينان گام بردارد. يكي از روشهايي كه او ميتواند داشته باشد اين است كه از يك دوست يا حتي كارگزار خود نظر بخواهد و به اينترتيب نظرات سايرين را جايگزين معياري كه ندارد كند. جالب اينجاست كه او هر زمان كه با كارگزار خود تماس ميگيرد در اعماق ذهنش همچنان دچارترديد است: آيا دارم كار درست را انجام ميدهم؟
                                سرمايهگذاري كه هيچ معياري براي خود تعريف نكرده همواره تحت فشارترديدي است كه به خود دارد. هيچ هدفي براي فرآيند تصميمگيري خود ندارد و هرگز نميتواند مطمئن باشد كه دارد كار درست را انجام ميدهد.

                                بازي «چه ميشود اگر...»
                                تعداد زيادي «چه ميشود اگر...»ها وجود دارند كه ميتوانند ذهن سرمايهگذار را به خود مشغول كنند.
                                «چه ميشود اگر... امكان سرمايهگذاري بهتري در هفته آينده پيش آيد؟» «چه ميشود اگر... من A را بفروشم تا B را بخرم، اما بعد مشخص شود A بهتر بوده؟» «چه ميشود اگر... نرخ بهره بالا يا پايين برود و يا رئيس بانك مركزي فردا از دنده چپ از خواب بلند شود؟» «چه ميشود اگر بازار تعادل خود را از دست بدهد؟» «چه ميشود اگر فردا يا هفته آينده قيمتها سقوط كنند و موقعيت خريد بهتري براي من ايجاد شود؟»
                                ترديد «چه ميشود اگر من اشتباه كنم» همواره باعث ميشود يك سرمايهگذار ميزان خريد به مراتب كمتري انجام دهد. فرض كنيد او خودش را متقاعد كرده تا 10000 سهم خريداري كند و با اين كار هيچ مشكلي ندارد تا آنكه با كارگزار خود تماس ميگيرد. اكنون كه زمان سرمايهگذاري پول واقعي است او در قضاوت خود شك ميكند. با خود ميگويد: «شايد بهتر باشد اول 2000 سهم بخرم و ببينم چه ميشود بعد بقيه را بخرم.» و هرگز اين كار را نميكند.
                                چنين سوالاتي به هيچ وجه به ذهن سرمايهگذار خبره خطور نميكند. براي او تماس با كارگزار يك كار تكميلي خودكار است. ذهن او در اين زمان معطوف مسائل ديگري است؛ شايد ايده سرمايهگذاري ديگري كه در ذهن ميپروراند... يا برنامه امشب تلويزيون.
                                يك محدوديت رايج ديگر، كمبود منابع است. شايد سرمايهگذاري به دليل اينكه تمام پولش را سرمايهگذاري كرده ديگر پولي در دست ندارد، از اين رو فكر ميكند كه نميتواند سهامي را بخرد. اين مانعي است كه يك سرمايهگذار خبره نيز بهخصوص در سالهاي اوليه فعاليتش با آن روبهرو است، اما از آنجا كه معيارهاي او كاملاً مشخص هستند، وي ميتواند قضاوت كند كه ميان سرمايهگذاريهاي كنوني او و ايده جديد سرمايهگذارياش كداميك در اولويت قرار ميگيرند.
                                اگر او با چنين مانعي روبهرو شود، هنگامي كه ماشه را ميكشد يعني تصميم گرفته كه چه سرمايهگذارياي را براي نيل به اين هدف بفروشد. يا در مثالي ديگر، من ميدانم كه سرمايهگذار پول كافي براي خريد را دارد اما اين پول در حسابي ديگر موجود است. وقتي به اقداماتي كه بايد انجام دهد تا سريعاً پول را آماده سازد، ميانديشد، شكي كه در خود دارد همچون مانعي بر سر راه او ميشود. هر تاخيري به او زمان زيادي ميدهد تا بيشتر به تفكر پشت اينترديدها و نگرانيها دامن زند.

                                تصميمات فوري
                                سرمايهگذار خبره نه تنها سريعاً اقدام ميكند بلكه ميتواند به سرعت در مورد انجام يا عدم انجام يك سرمايهگذاري تصميمگيري كند. گاهي اوقات تشخيص تفاوت ميان تصميم و اقدام تقريباً غيرممكن ميشود.
                                يك بار هنگامي كه شوارتز سرگرم بازي تنيس بود زنگ تلفنش به صدا درآمد. سال 1974 بود و رسوايي «واترگيت» بقاي رييسجمهور آمريكا را به خطر انداخته بود. پشت خط، كارگزاري از توكيو بود. او تماس گرفته بود تا بگويد رسوايي «واترگيت» بازارهاي ژاپن را به شدت آشفته كرده است. شوارتز ميليونها دلار در بازارهاي بورس ژاپن سرمايهگذاري كرده بود و بايد براي آنها تصميمي ميگرفت، او شك نكرد. در كمتر از يك لحظه به كارگزار ژاپني گفت سرمايه او را از بازار خارج كند.
                                وارن بافت هم ميتواند با همين سرعت ذهن خود را فعال كند. او ميتواند در حدود 10 ثانيه پيشنهادهاي سرمايهگذاري را رد كند چرا كه از اين فيلترهاي ذهني برخوردار است. فيلترهاي او همان معيارهاي سرمايهگذاري او هستند. آنها به او امكان ميدهند تا با سرعتي برقآسا سرمايهگذاري مناسب را از سرمايهگذاري نامناسب تشخيص دهد، همانگونه كه در خريد «بورشيم»، دومين خردهفروشي بزرگ جواهرات در آمريكا پس از «تيفاني» اين كار را كرد.
                                هنگامي كه بافت درحال خريد كريسمس سال 1988، مشغول نگاه كردن به يك انگشتر در «بورشيم» بود شريك مالك آنجا بهنام دونالد يال فرياد زد: انگشتر را به وارن نفروشيد، كل مغازه را بفروشيد!
                                پس از تعطيلات بافت تماس گرفت و در مورد امكان خريد آنجا پرسيد. كمي بعد او پس از ديدار كوتاهي با مديرعامل شركت، فروشگاه را از آيك فريدمن، رييس بورشيم، خريد. يك شاهد عيني ميگويد بخش مفيد مذاكرات تنها 10 دقيقه طول كشيد. او از ما پنج سوال پرسيد و فريدمن هم به او قيمت داد. ما بعداً در دفتر بافت يكديگر را ديديم و بافت و فريدمن براي معامله به توافق رسيدند.
                                بافت هنگامي كه ميتواند قول دهد، شوخي نميكند: «هر گونه پيشنهاد را معمولاً در عرض پنج دقيقه به سرعت پاسخ ميدهد.»
                                در حقيقت براي سرمايهگذاران موفق، تصميمگيري در مورد سرمايهگذاري مانند انتخاب بين سياه و سفيد است. هيچ سايهاي از رنگ خاكستري وجود ندارد: يا اينكه سرمايهگذاري مورد نظر با معيارهاي آنها سازگار است يا با آنها مغايرت دارد. هنگامي كه سازگار است، به سرعت آن را به چنگ ميآورند و اگر نيست در دادن جواب رد ترديد نميكنند.

                                فرصتهای سرمایه گذاری در بورس تهران Tehran Stock Exchange(TSE) investment opportunities
                                اشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش

                                نظر

                                در حال کار...
                                X