همه چیز از همه جا!!!

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • طيب
    عضو فعال
    • Nov 2010
    • 3173

    #1126
    در مَثَل قصد مناقشه نیست

    🧠 *بالاخره ما خرِ کی باشیم؟*
    *قصه‌ای برای مردمانی که هنوز میان اطاعت و آگاهی سرگردان‌اند*

    سال‌ها پیش، در یکی از کلاس‌های دانشگاه، دانشجویان مدام از استادشان می‌پرسیدند:

    استاد، شما اصلاح‌طلبی یا اصول‌گرا؟

    دل در گرو نظام داری یا از نظام سابق دفاع می‌کنی؟

    استاد هیچ‌وقت پاسخ نمی‌داد. تا اینکه در آخرین جلسه ترم، وقتی پرسش‌ها تکرار شد، لبخندی زد و گفت:

    «در رو ببندید... می‌خواهم براتون یه قصه بگم.»

    و چنین گفت:
    روزی روزگاری، یک گورخر از سمت دشت آمد کنار رودخانه تا آب بخورد. در همان لحظه، خری از سمت دیگر رودخانه آمد و او هم سر در آب کرد. چشم در چشم شدند، سلام و احوالپرسی کردند.
    گورخر از خر پرسید:
    ـ پسرعمو، چرا اینقدر رنجوری؟
    این زخم‌ها، این آثار شلاق بر کمرت از چیست؟
    خر آهی کشید و گفت:
    از دست آدمیزاد! بار بر دوش ما می‌گذارد، کتکمان می‌زند، غذای درست نمی‌دهد... اما چاره‌ای نداریم. عمرمان با اطاعت گره خورده.

    گورخر گفت:
    ـ چرا می‌مانی؟ بزن به دل آب، بیا سمت دشت. آزادی آنجاست؛ نه پالان هست، نه افسار، نه صاحب.

    خر گفت:
    ـ من تنها نیستم، خانواده دارم، فامیل دارم، قوم و قبیله دارم.

    گورخر گفت:
    ـ همه‌تان بیایید، جا برای همه هست. فردا همین‌جا قرارمان.

    فردا رسید. گورخر از آن‌سوی آب منتظر بود. خرها آمدند، اما هنوز لب آب ایستاده بودند. گورخر فریاد زد:
    بیایید! اینجا آزادی است!

    اما خرها پچ‌پچ می‌کردند. بالاخره یکی از خرهای ریش‌سفید جلو آمد و گفت:
    ـ پسرعمو، فرض کنیم همه‌ی حرف‌هایت درست باشد... ما آمدیم آن‌ طرف، خرِ کی باشیم؟!

    استاد در پایان گفت:
    «ما ملت، سال‌هاست منتظریم کسی بیاید که برایش خر باشیم - نه اینکه بفهمیم اصلاً چرا باید خر کسی باشیم!»

    همه‌ی کلاس در سکوت فرو رفت.
    کسی جرأت نکرد چیزی بگوید.

    🎯 حالا بیایید بپرسیم:
    ما بالاخره خرِ کی باشیم؟
    این پرسش، به ظاهر طنزآمیز، اما ریشه در عمیق‌ترین بحران‌های اجتماعی ما دارد: وابستگی ذهنی به قدرت.

    چه در دل نظام جمهوری اسلامی، چه در میان اپوزیسیون، چه در گروه‌های به‌ظاهر آزادی‌خواه، چه در بین طرفداران پادشاهی ، اغلب همان ذهنیت وجود دارد:
    «به کدام اردوگاه بپیوندیم؟
    زیر پرچم چه کسی برویم؟»

    ما هنوز سیستم فکری مستقل نداریم.
    تفکر سیستمی یعنی فهمیدن جایگاه خود، روابط خود، و مسئولیت خود در کل ساختار.
    اما ما هنوز درگیر الگوی قبیله‌ای هستیم؛ همان الگویی که می‌گوید:
    اگر قرار است تغییری باشد، باید کسی بیاید و ما خر او باشیم.

    🧩 از «خر بودن» تا «خِرَد ورزیدن»
    تفکر سیستمی راه دیگری پیش می‌نهد:
    در این نگرش، هر فرد بخشی از یک کل هوشمند است. هیچ‌کس «صاحب» دیگری نیست، بلکه همه «عاملان مشترک یک هدف ملی»‌اند.
    در چنین مدلی، «رهبر» نقش هماهنگ‌کننده دارد، نه مالک.
    و مردم، دیگر خر کسی نیستند؛ بلکه ستون‌های خودآگاه یک سازه ملی‌اند.
    اما تا زمانی که ذهن ما از وابستگی به چهره‌ها، جناح‌ها و "پالان‌های رنگارنگ" رها نشود، هیچ گورخری از آن‌سوی رودخانه نمی‌تواند ما را نجات دهد.

    🌱 *نتیجه* :
    راه آزادی از درون ذهن ما آغاز می‌شود:
    آری، ما باید از نو بپرسیم:
    *«خرِ کی باشیم؟»*
    یا *«با خردِ که باشیم؟»*

    این تفاوتِ یک *" دال"* ، همان فاصله‌ی تمدن و تباهی است.
    وقتی مردم به جای اطاعت، به تفکر سیستمی رو بیاورند، دیگر کسی نمی‌تواند بر آن‌ها پالان بگذارد.

    ✍️ پژوهشکده حکمرانی

    نظر

    • گنجشک
      ستاره‌دار(3)
      • Jun 2022
      • 1362

      #1127
      در اصل توسط طيب پست شده است View Post
      در مَثَل قصد مناقشه نیست

      🧠 *بالاخره ما خرِ کی باشیم؟*
      *قصه‌ای برای مردمانی که هنوز میان اطاعت و آگاهی سرگردان‌اند*

      سال‌ها پیش، در یکی از کلاس‌های دانشگاه، دانشجویان مدام از استادشان می‌پرسیدند:

      استاد، شما اصلاح‌طلبی یا اصول‌گرا؟

      دل در گرو نظام داری یا از نظام سابق دفاع می‌کنی؟

      استاد هیچ‌وقت پاسخ نمی‌داد. تا اینکه در آخرین جلسه ترم، وقتی پرسش‌ها تکرار شد، لبخندی زد و گفت:

      «در رو ببندید... می‌خواهم براتون یه قصه بگم.»

      و چنین گفت:
      روزی روزگاری، یک گورخر از سمت دشت آمد کنار رودخانه تا آب بخورد. در همان لحظه، خری از سمت دیگر رودخانه آمد و او هم سر در آب کرد. چشم در چشم شدند، سلام و احوالپرسی کردند.
      گورخر از خر پرسید:
      ـ پسرعمو، چرا اینقدر رنجوری؟
      این زخم‌ها، این آثار شلاق بر کمرت از چیست؟
      خر آهی کشید و گفت:
      از دست آدمیزاد! بار بر دوش ما می‌گذارد، کتکمان می‌زند، غذای درست نمی‌دهد... اما چاره‌ای نداریم. عمرمان با اطاعت گره خورده.

      گورخر گفت:
      ـ چرا می‌مانی؟ بزن به دل آب، بیا سمت دشت. آزادی آنجاست؛ نه پالان هست، نه افسار، نه صاحب.

      خر گفت:
      ـ من تنها نیستم، خانواده دارم، فامیل دارم، قوم و قبیله دارم.

      گورخر گفت:
      ـ همه‌تان بیایید، جا برای همه هست. فردا همین‌جا قرارمان.

      فردا رسید. گورخر از آن‌سوی آب منتظر بود. خرها آمدند، اما هنوز لب آب ایستاده بودند. گورخر فریاد زد:
      بیایید! اینجا آزادی است!

      اما خرها پچ‌پچ می‌کردند. بالاخره یکی از خرهای ریش‌سفید جلو آمد و گفت:
      ـ پسرعمو، فرض کنیم همه‌ی حرف‌هایت درست باشد... ما آمدیم آن‌ طرف، خرِ کی باشیم؟!

      استاد در پایان گفت:
      «ما ملت، سال‌هاست منتظریم کسی بیاید که برایش خر باشیم - نه اینکه بفهمیم اصلاً چرا باید خر کسی باشیم!»

      همه‌ی کلاس در سکوت فرو رفت.
      کسی جرأت نکرد چیزی بگوید.

      🎯 حالا بیایید بپرسیم:
      ما بالاخره خرِ کی باشیم؟
      این پرسش، به ظاهر طنزآمیز، اما ریشه در عمیق‌ترین بحران‌های اجتماعی ما دارد: وابستگی ذهنی به قدرت.

      چه در دل نظام جمهوری اسلامی، چه در میان اپوزیسیون، چه در گروه‌های به‌ظاهر آزادی‌خواه، چه در بین طرفداران پادشاهی ، اغلب همان ذهنیت وجود دارد:
      «به کدام اردوگاه بپیوندیم؟
      زیر پرچم چه کسی برویم؟»

      ما هنوز سیستم فکری مستقل نداریم.
      تفکر سیستمی یعنی فهمیدن جایگاه خود، روابط خود، و مسئولیت خود در کل ساختار.
      اما ما هنوز درگیر الگوی قبیله‌ای هستیم؛ همان الگویی که می‌گوید:
      اگر قرار است تغییری باشد، باید کسی بیاید و ما خر او باشیم.


      🌱 *نتیجه* :
      راه آزادی از درون ذهن ما آغاز می‌شود:
      آری، ما باید از نو بپرسیم:
      *«خرِ کی باشیم؟»*
      یا *«با خردِ که باشیم؟»*

      این تفاوتِ یک *" دال"* ، همان فاصله‌ی تمدن و تباهی است.
      وقتی مردم به جای اطاعت، به تفکر سیستمی رو بیاورند، دیگر کسی نمی‌تواند بر آن‌ها پالان بگذارد.

      ✍️ پژوهشکده حکمرانی
      درود طیب جان

      چند جا دیدم این را از فروید نقل کردن که:

      خودشیفتگی می‌تواند باعث شود که افراد به شکلی غیرمنطقی به رفتارهای خاصی پایبند باشند، حتی اگر این رفتارها منجر به رنج شوند. در اینجا، فرد ممکن است ناخودآگاه در جایی بایستد که احساس می‌کند این رنج به نوعی برایش مفید است یا به او احساس کنترل، قدرت، یا حتی کفاره دادن می‌دهد.

      ----------

      چیزی که مشخصه و قطعیت داره ! اینه که با موجود هوشمند طرفیم ، هوشمندتر از هرچیزی

      انقدر هوشمند که می تونه منطقی نباشه و ترجیح بده حتی خر یکی باشه ! چون منفعت را در خر بودن می بینه !

      راهکار چیه ؟

      شما منفعت بزرگتر بده !

      پ.ن:
      هوشمند بودن دلیل بر این نیست که فریب نمیخوره و fool نمیشه ! اما تشخیص میده که 3 از 2 بزرگتره !

      --------------
      56 ذاریات:

      وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ

      هدف از خلقت بندگی هست !

      همانطور که هدف از ساخت جارو برقی ، جارو کردن هست و نمیشه ازش بعنوان پنکه یا هیتر استفاده کرد!

      نظر

      • طيب
        عضو فعال
        • Nov 2010
        • 3173

        #1128
        در اصل توسط گنجشک پست شده است View Post

        درود طیب جان

        چند جا دیدم این را از فروید نقل کردن که:

        خودشیفتگی می‌تواند باعث شود که افراد به شکلی غیرمنطقی به رفتارهای خاصی پایبند باشند، حتی اگر این رفتارها منجر به رنج شوند. در اینجا، فرد ممکن است ناخودآگاه در جایی بایستد که احساس می‌کند این رنج به نوعی برایش مفید است یا به او احساس کنترل، قدرت، یا حتی کفاره دادن می‌دهد.

        ----------

        چیزی که مشخصه و قطعیت داره ! اینه که با موجود هوشمند طرفیم ، هوشمندتر از هرچیزی

        انقدر هوشمند که می تونه منطقی نباشه و ترجیح بده حتی خر یکی باشه ! چون منفعت را در خر بودن می بینه !

        راهکار چیه ؟

        شما منفعت بزرگتر بده !

        پ.ن:
        هوشمند بودن دلیل بر این نیست که فریب نمیخوره و fool نمیشه ! اما تشخیص میده که 3 از 2 بزرگتره !

        --------------
        56 ذاریات:

        وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ

        هدف از خلقت بندگی هست !

        همانطور که هدف از ساخت جارو برقی ، جارو کردن هست و نمیشه ازش بعنوان پنکه یا هیتر استفاده کرد!
        سلام و عرض ادب و احترام

        دوتا موضوع متفاوت از عبادت و بندگی وجود داره

        بندگی که در سایه عبادت بوجود میاد معنی و مفهوم آن با عبد و بردگی جوامع بشری تفاوت های زیادی داره
        هر چند حیطه عبد بودن در مواردی مشابه همدیگر است
        واما عبادت خدا چیست

        خدمت کردن به مردم عبادت بزرگی محسوب میشود
        کار کردن و کسب روزی حلال عبادت بزرگی محسوب میشود

        مبارزه با بی عدالتی عبادت بزرگی محسوب میشود
        کمک به یتیمان و ضعیفان عبادت بزرگی محسوب میشود
        یادگیری علم عبادت بزرگی محسوب میشود
        به والدین خدمت کردن عبادت خیلی خیلی بزرگی محسوب میشود
        عیادت از مریض و بازدید از خویشاوندان عبادت بزرگی محسوب میشود
        خدمت به فرزندان عبادت بزرگی محسوب میشود
        آزاد کردن برده عبادت بزرگی محسوب میشود
        رعایت عدالت عبادت بزرگی محسوب میشود
        دوری از تهمت و غیبت و سایر گناهان عبادت بزرگی محسوب میشود
        یعنی همه موارد مذکور اوامر خداونداست وبنغع انسان ها و خدا هیچ نفعی در آن ندارد چون بی نیاز است

        ولی در بردگی و بندگی جوامع بشری منافع از آن مالکان است چون مالکان نیازمند هستند

        ارادت

        نظر

        در حال کار...
        X