همه چیز از همه جا!!!

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • طيب
    عضو فعال
    • Nov 2010
    • 3080

    #976
    آیا ایران قربانی ترور کسروی شده است؟!

    محمد کوراوند:

    ترور کسروی و تاوان اجتماعی آن


    در خاطرات آیت الله مستجابی چنین آمده است:
    « در نجف حین تحصیل با نواب صفوی آشنا شده بودم. با سید مجتبی نواب صفوی قرار گذاشتیم که بیاییم تهران با احمد کسروی و چند تا از علمایی که بعد از مشروطه منحرف شده بودند بحث و مناظره کنیم. آمدیم ایران با آشیخ باقر کمره‌ای بحث کردیم. اطراف این شیخ را کمونیست‌ها گرفته بودند. بعد از چند روز بحث قانع شد. دیگران هم به همین منوال، خیلی زود راه افتادند اما کسروی نه.

    روزی که برای بحث رفتیم سراغ کسروی هر سه نفر ما را یک لقمه کرد. آدم کارکرده و بسیار باسوادی بود. وکیل هم بود. با همه آن حرارتی که نواب صفوی و ما داشتیم، ما را یک لقمه کرد. یاران نواب چند تا جلسه دیگر هم گرفتند و بعد دیدند فایده ندارد و حریفش نمی شوند. بالاخره رفتند و او را کشتند.
    بار اول که نواب اقدام کرد کسروی کشته نشد. بار دوم سید حسین امامی کار را تمام کرد. در راهروی دادگستری۲۴ضربه چاقو بهش زد و البته چند تایی هم گلوله»
    این چند خط بخش تلخی از تاریخ عبرت آموز معاصر ماست که نشان می دهد ما چه راه سختی از اعماق تصلب تا به امروز پیموده ایم.
    اما تاسف بار تر از ترور، واکنش جامعه و رفتار خواص پس از قتل کسروی بود.

    فردای واقعه برخی علماي نجف‌ به تهران تلگراف زدند و خواستار آزادی فوری عاملان ترور شدند. كاشاني و دیگر حامیان معنوی فداییان اعلاميه پخش كردند که درصورت محاکمه ضاربین دست به اقدامات جدي و اساسي خواهند زد.
    دادگستری شاهنشاهی که راپورت زمان و مکان دادگاه کسروی را به فداییان داده بود، هیچ محافظتی از کسروی نکرد. چندی پس از ترور هم برادران امامی بلاقید آزاد شدند.

    بازاریان ثروتمند علاوه بر اینکه وثیقه کلانی برای آزادی قاتلین مهیا کردند در خيابان نقل و شيريني پخش كردند‌ و گوسفند سر بريدند. بخشی از عوام و طبقات سنتی هم تعداد زیادی سند برای آزادی برادران امامی به دادگستری بردند.

    اما تاسف بارتر از همه واکنش روشنفکران بود!
    جز اندک مقاله‌هایی در روزنامه‌های چپ‌گرا، قتل کسروی با سکوت محض رسانه‌ها ، سکولارهای روشنفکر و نواندیشان مذهبی و حتی ملی گرایان مواجه شد. قتل یک پژوهشگر، زبان شناس و مورخ ملی گرا، اندیشمند خردگرا و منتقد نظام فکری- فرهنگی معیوب ایران(و نه صرفا نظام مذهبی) [آخرین و بزرگترین و عمیق ترین مصلح اجتماعی ایران ] در سالهایی که بانگ مشروطه خواهی، حکومت قانون و نوگرایی ملی و مذهبی در هر محفل روشنفکری بلند بود، نمی توانست بدون تاوان باشد.
    تاوان این سکوت و همراهی را جریان روشنفکری و کل جامعه ایران بعدها با ضرباتی که از واپس‌گرایان خورد به سختی پرداخت کرد. برای جامعه ایران نیز سکوت در برابر حذف روشنفکران به رویه ای مرسوم بدل گشت و روشنگری به خاموشی گرایید.
    @DostaneMotafakker

    گفتنی است علت عدم حمایت حکومت سلطنتی از کسروی این بود که وی همان قاضی بود که حکم به رفع تصرف رضاخان از املاک مردم حاشیه تهران داد و رییس دادگستری رضاشاه برای خوش خدمتی او را منتظر خدمت کرد اما کسروی در پایین این حکم نوشت : من منتظر خدمت نمی مانم ، این خدمت است که باید منتظر من بماند !
    و اکنون بیش از هفتاد سال است که خدمت منتظر یک کسروی مانده است!!

    - علیرغم اینکه صادق هدایت با کسروی روابط نزدیکی نداشت، اما تنها روشنفکری بود که صراحتا این ترور را محکوم کرد.

    می‌گویند زهرخند تاریخ بزرگ زهرخندیست تحمل ناپذیر، عبدالحسین هژیر که در دهه ۲۰ خورشیدی مدتی نخست وزیر و وزیر دربار بود و کسروی را مهدورالدم می‌دانست خود در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ خورشیدی توسط فداییان اسلام در مقام وزیر دربار به قتل رسید، زهرخند تاریخ را وقتی شاه در سال ۵۷ متوجه شد که کسروی در سال ۱۳۲۳ در ملاقاتی حضوری به ایشان گفته بود:
    من هم خود روحانی بوده‌ام و هم روحانی‌زاده ،ملایان در تدارک برپایی حکومت اسلامی هستند اگر اقدامی در جهت محدود کردن آنها نشود و اینان به قدرت برسند هم دودمان شما و هم ملت ایران را بر باد خواهند داد،
    بعد از قتل کسروی بسیاری از سیاسیون مخالف و حتی موافق شاه هشدار های به صراحت و یا به صورت تلویحی به او می‌دادند اما هیچکس ندانست و یا نمی‌داند و یا نمی‌خواهد بداند و یا می‌داند و نمی‌خواهد بگوید چرا تا روز آخر که ایران را ترک کرد و تا آن روز هم قدرت مطلق داشت به نصیحت احمد کسروی عمل نکرد.

    نظر

    • طيب
      عضو فعال
      • Nov 2010
      • 3080

      #977
      شیخی به چُرت بود که زنش وارد شد
      و به تعجیل بگفتا:
      شیخا چه نشسته ای که آش شله قلمکار دهند
      اندر هیئت
      پس شیخ به عبا شد
      و با دیگ، سمت دروازه پیش گرفت..
      چون رسید کوی هیئت را،
      خیل خلق بدید در آشوب و هیاهو
      در اندیشه شد که نوبتش نیاید و شکم در حسرت بماند
      ره زِ میان صف گشوده،
      بالای دیگ برسید
      دیگ آش نیمه یافت
      پس آشپز را بگفت: دست نگاهدار که نذری را اشکالی هست شرعی
      آشپز بگفت: از چه روی ای شیخ؟
      خلق نیز به گوش شدند
      شیخ بگفت:
      قصاب بدیدم به بازار که گوسپندِ تازه ذبح بکرده،
      سر به کناری نهاده بود.
      چون زِ سر بگذشتم،
      حیوان به ناله و اشک شد که قصاب آب نداده هلاکم نمود...
      هم از این روی حرام باشد آن گوشت و این شله!
      مردم را ولوله افتاد و آشپز را پرسش که حال که کار زِ کار بگذشته ، چه باید کرد شیخا؟
      شیخ بخاراند ریش را و بگفتا:
      خُمس آش به شیخ دهید حلال شود!
      پس خلق بگفتند آشپز را ،
      که خُمس دهی حلال شود،
      به زِ آنست که کُلِ آن حرام شود!
      پس آشپز دیگ زِ شیخ بستاند و آش اَندر بِکرد!
      خلق شادمان شده
      شیخ را درود گفته صلوات بفرستادند.
      خشتمال که حکایت بدید و بشنید،
      شیخ را جلو گرفته بگفتا:
      این چه داستان بود که کردی؟
      چه کَس دیده که گوسپندِ سر بریده سخن گوید،
      ای فریبکار؟
      شیخ بگفت:
      مهم آش است که به این دیگ شد!
      اَلباقی نه گناه من است،
      که خلق را اگر میل به خریت باشد
      همه کس را حلال باشد به سواری...

      عبید زاکانی

      نظر

      • M.DALAHOO
        ستاره‌دار (2)
        • Apr 2022
        • 637

        #978
        دیروز ائمه جمعه از سد لتیان بازدید کردن و قرار شد مشکلو حل کنن.از اولم باید کار رو میسپردن به کارددان. IMG-20250805-WA0003.jpg

        نظر

        در حال کار...
        X