آیا ایران قربانی ترور کسروی شده است؟!
محمد کوراوند:
ترور کسروی و تاوان اجتماعی آن
در خاطرات آیت الله مستجابی چنین آمده است:
« در نجف حین تحصیل با نواب صفوی آشنا شده بودم. با سید مجتبی نواب صفوی قرار گذاشتیم که بیاییم تهران با احمد کسروی و چند تا از علمایی که بعد از مشروطه منحرف شده بودند بحث و مناظره کنیم. آمدیم ایران با آشیخ باقر کمرهای بحث کردیم. اطراف این شیخ را کمونیستها گرفته بودند. بعد از چند روز بحث قانع شد. دیگران هم به همین منوال، خیلی زود راه افتادند اما کسروی نه.
روزی که برای بحث رفتیم سراغ کسروی هر سه نفر ما را یک لقمه کرد. آدم کارکرده و بسیار باسوادی بود. وکیل هم بود. با همه آن حرارتی که نواب صفوی و ما داشتیم، ما را یک لقمه کرد. یاران نواب چند تا جلسه دیگر هم گرفتند و بعد دیدند فایده ندارد و حریفش نمی شوند. بالاخره رفتند و او را کشتند.
بار اول که نواب اقدام کرد کسروی کشته نشد. بار دوم سید حسین امامی کار را تمام کرد. در راهروی دادگستری۲۴ضربه چاقو بهش زد و البته چند تایی هم گلوله»
این چند خط بخش تلخی از تاریخ عبرت آموز معاصر ماست که نشان می دهد ما چه راه سختی از اعماق تصلب تا به امروز پیموده ایم.
اما تاسف بار تر از ترور، واکنش جامعه و رفتار خواص پس از قتل کسروی بود.
فردای واقعه برخی علماي نجف به تهران تلگراف زدند و خواستار آزادی فوری عاملان ترور شدند. كاشاني و دیگر حامیان معنوی فداییان اعلاميه پخش كردند که درصورت محاکمه ضاربین دست به اقدامات جدي و اساسي خواهند زد.
دادگستری شاهنشاهی که راپورت زمان و مکان دادگاه کسروی را به فداییان داده بود، هیچ محافظتی از کسروی نکرد. چندی پس از ترور هم برادران امامی بلاقید آزاد شدند.
بازاریان ثروتمند علاوه بر اینکه وثیقه کلانی برای آزادی قاتلین مهیا کردند در خيابان نقل و شيريني پخش كردند و گوسفند سر بريدند. بخشی از عوام و طبقات سنتی هم تعداد زیادی سند برای آزادی برادران امامی به دادگستری بردند.
اما تاسف بارتر از همه واکنش روشنفکران بود!
جز اندک مقالههایی در روزنامههای چپگرا، قتل کسروی با سکوت محض رسانهها ، سکولارهای روشنفکر و نواندیشان مذهبی و حتی ملی گرایان مواجه شد. قتل یک پژوهشگر، زبان شناس و مورخ ملی گرا، اندیشمند خردگرا و منتقد نظام فکری- فرهنگی معیوب ایران(و نه صرفا نظام مذهبی) [آخرین و بزرگترین و عمیق ترین مصلح اجتماعی ایران ] در سالهایی که بانگ مشروطه خواهی، حکومت قانون و نوگرایی ملی و مذهبی در هر محفل روشنفکری بلند بود، نمی توانست بدون تاوان باشد.
تاوان این سکوت و همراهی را جریان روشنفکری و کل جامعه ایران بعدها با ضرباتی که از واپسگرایان خورد به سختی پرداخت کرد. برای جامعه ایران نیز سکوت در برابر حذف روشنفکران به رویه ای مرسوم بدل گشت و روشنگری به خاموشی گرایید.
@DostaneMotafakker
گفتنی است علت عدم حمایت حکومت سلطنتی از کسروی این بود که وی همان قاضی بود که حکم به رفع تصرف رضاخان از املاک مردم حاشیه تهران داد و رییس دادگستری رضاشاه برای خوش خدمتی او را منتظر خدمت کرد اما کسروی در پایین این حکم نوشت : من منتظر خدمت نمی مانم ، این خدمت است که باید منتظر من بماند !
و اکنون بیش از هفتاد سال است که خدمت منتظر یک کسروی مانده است!!
- علیرغم اینکه صادق هدایت با کسروی روابط نزدیکی نداشت، اما تنها روشنفکری بود که صراحتا این ترور را محکوم کرد.
میگویند زهرخند تاریخ بزرگ زهرخندیست تحمل ناپذیر، عبدالحسین هژیر که در دهه ۲۰ خورشیدی مدتی نخست وزیر و وزیر دربار بود و کسروی را مهدورالدم میدانست خود در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ خورشیدی توسط فداییان اسلام در مقام وزیر دربار به قتل رسید، زهرخند تاریخ را وقتی شاه در سال ۵۷ متوجه شد که کسروی در سال ۱۳۲۳ در ملاقاتی حضوری به ایشان گفته بود:
من هم خود روحانی بودهام و هم روحانیزاده ،ملایان در تدارک برپایی حکومت اسلامی هستند اگر اقدامی در جهت محدود کردن آنها نشود و اینان به قدرت برسند هم دودمان شما و هم ملت ایران را بر باد خواهند داد،
بعد از قتل کسروی بسیاری از سیاسیون مخالف و حتی موافق شاه هشدار های به صراحت و یا به صورت تلویحی به او میدادند اما هیچکس ندانست و یا نمیداند و یا نمیخواهد بداند و یا میداند و نمیخواهد بگوید چرا تا روز آخر که ایران را ترک کرد و تا آن روز هم قدرت مطلق داشت به نصیحت احمد کسروی عمل نکرد.
محمد کوراوند:
ترور کسروی و تاوان اجتماعی آن
در خاطرات آیت الله مستجابی چنین آمده است:
« در نجف حین تحصیل با نواب صفوی آشنا شده بودم. با سید مجتبی نواب صفوی قرار گذاشتیم که بیاییم تهران با احمد کسروی و چند تا از علمایی که بعد از مشروطه منحرف شده بودند بحث و مناظره کنیم. آمدیم ایران با آشیخ باقر کمرهای بحث کردیم. اطراف این شیخ را کمونیستها گرفته بودند. بعد از چند روز بحث قانع شد. دیگران هم به همین منوال، خیلی زود راه افتادند اما کسروی نه.
روزی که برای بحث رفتیم سراغ کسروی هر سه نفر ما را یک لقمه کرد. آدم کارکرده و بسیار باسوادی بود. وکیل هم بود. با همه آن حرارتی که نواب صفوی و ما داشتیم، ما را یک لقمه کرد. یاران نواب چند تا جلسه دیگر هم گرفتند و بعد دیدند فایده ندارد و حریفش نمی شوند. بالاخره رفتند و او را کشتند.
بار اول که نواب اقدام کرد کسروی کشته نشد. بار دوم سید حسین امامی کار را تمام کرد. در راهروی دادگستری۲۴ضربه چاقو بهش زد و البته چند تایی هم گلوله»
این چند خط بخش تلخی از تاریخ عبرت آموز معاصر ماست که نشان می دهد ما چه راه سختی از اعماق تصلب تا به امروز پیموده ایم.
اما تاسف بار تر از ترور، واکنش جامعه و رفتار خواص پس از قتل کسروی بود.
فردای واقعه برخی علماي نجف به تهران تلگراف زدند و خواستار آزادی فوری عاملان ترور شدند. كاشاني و دیگر حامیان معنوی فداییان اعلاميه پخش كردند که درصورت محاکمه ضاربین دست به اقدامات جدي و اساسي خواهند زد.
دادگستری شاهنشاهی که راپورت زمان و مکان دادگاه کسروی را به فداییان داده بود، هیچ محافظتی از کسروی نکرد. چندی پس از ترور هم برادران امامی بلاقید آزاد شدند.
بازاریان ثروتمند علاوه بر اینکه وثیقه کلانی برای آزادی قاتلین مهیا کردند در خيابان نقل و شيريني پخش كردند و گوسفند سر بريدند. بخشی از عوام و طبقات سنتی هم تعداد زیادی سند برای آزادی برادران امامی به دادگستری بردند.
اما تاسف بارتر از همه واکنش روشنفکران بود!
جز اندک مقالههایی در روزنامههای چپگرا، قتل کسروی با سکوت محض رسانهها ، سکولارهای روشنفکر و نواندیشان مذهبی و حتی ملی گرایان مواجه شد. قتل یک پژوهشگر، زبان شناس و مورخ ملی گرا، اندیشمند خردگرا و منتقد نظام فکری- فرهنگی معیوب ایران(و نه صرفا نظام مذهبی) [آخرین و بزرگترین و عمیق ترین مصلح اجتماعی ایران ] در سالهایی که بانگ مشروطه خواهی، حکومت قانون و نوگرایی ملی و مذهبی در هر محفل روشنفکری بلند بود، نمی توانست بدون تاوان باشد.
تاوان این سکوت و همراهی را جریان روشنفکری و کل جامعه ایران بعدها با ضرباتی که از واپسگرایان خورد به سختی پرداخت کرد. برای جامعه ایران نیز سکوت در برابر حذف روشنفکران به رویه ای مرسوم بدل گشت و روشنگری به خاموشی گرایید.
@DostaneMotafakker
گفتنی است علت عدم حمایت حکومت سلطنتی از کسروی این بود که وی همان قاضی بود که حکم به رفع تصرف رضاخان از املاک مردم حاشیه تهران داد و رییس دادگستری رضاشاه برای خوش خدمتی او را منتظر خدمت کرد اما کسروی در پایین این حکم نوشت : من منتظر خدمت نمی مانم ، این خدمت است که باید منتظر من بماند !
و اکنون بیش از هفتاد سال است که خدمت منتظر یک کسروی مانده است!!
- علیرغم اینکه صادق هدایت با کسروی روابط نزدیکی نداشت، اما تنها روشنفکری بود که صراحتا این ترور را محکوم کرد.
میگویند زهرخند تاریخ بزرگ زهرخندیست تحمل ناپذیر، عبدالحسین هژیر که در دهه ۲۰ خورشیدی مدتی نخست وزیر و وزیر دربار بود و کسروی را مهدورالدم میدانست خود در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ خورشیدی توسط فداییان اسلام در مقام وزیر دربار به قتل رسید، زهرخند تاریخ را وقتی شاه در سال ۵۷ متوجه شد که کسروی در سال ۱۳۲۳ در ملاقاتی حضوری به ایشان گفته بود:
من هم خود روحانی بودهام و هم روحانیزاده ،ملایان در تدارک برپایی حکومت اسلامی هستند اگر اقدامی در جهت محدود کردن آنها نشود و اینان به قدرت برسند هم دودمان شما و هم ملت ایران را بر باد خواهند داد،
بعد از قتل کسروی بسیاری از سیاسیون مخالف و حتی موافق شاه هشدار های به صراحت و یا به صورت تلویحی به او میدادند اما هیچکس ندانست و یا نمیداند و یا نمیخواهد بداند و یا میداند و نمیخواهد بگوید چرا تا روز آخر که ایران را ترک کرد و تا آن روز هم قدرت مطلق داشت به نصیحت احمد کسروی عمل نکرد.
نظر