نبض سیاست

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • rio
    عضو عادی
    • Mar 2015
    • 175

    #1201
    پاسخ : نبض سیاست

    metalman :

    فکر نکنید دارم موج منفی میدم توافق بشه یا نشه مشکلات ما خیلی ریشه های عمیقی دارند ریشه ای به عمق نفت!![/QUOTE]

    ------------------------------------------------------------------------
    این مطلب رو چند سال پیش نوشتم و کاملا مربوط به ریشه ی مشکلات ما است :
    سهم یا دستمزد مسئله این است !

    ریشه ی تمامی معضلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ...از قبیل فقر و بیکاری گرانی و تورم و ......در کجاست ؟
    بسیاری بر این باورند که بسیاری معضلات اجتماعی ی ما ریشه در مشکلات اقتصادی دارد و هم چنین ریشه ی بسیاری از بد فرهنگی های جامعه ی ما ریشه ی اقتصادی دارد و یا بر عکس ، به شکلی که این همه در حال تاثیرگذاری و تاثر پذیری ی متقابل از یکدیگر هستند ...که تمام اینها در جای خود می تواند با درجاتی از اختلاف ، صحیح باشد
    اما ریشه ی اولیه و اصلی و اساسی و بنیادین تمامی ی معضلات را در کجا باید جست و با ریشه یابی به درمان پرداخت ؟
    اجازه بدهید به سال 1903 میلادی بر گردیم ! سالی که برای نخستین بار مته های شرکت حفاری ی یک میلیونر استرالیا یی ( ویلیام ناکس دارسی) در تابستان 1903 در عمق 507 متری به گاز و کمی نفت رسید ...و ثروتی عظیم طی تحولاتی تاریخی که موضوع بحث ما نیست نصیب ما ایرانیان گشت ....ثروتی که با کشف چاه های جدید و استخراج نفت و گاز فراوان منجر به گسترده شدن خوان نعمتی در شکل یک سفره ی وسیع و مالامال از انواع نعمات و برکات رایگان خدادای در بین ما مردمان این سرزمین بر پهنه ی خاک ایران شد ....!

    و مشکل و معضل اصلی ی ما که تا به امروز نیز ادامه و عمق و گسترش یافته نیز از همین جا آغاز شد !!!
    تا پیش از دستیابی به نفت ، فرهنگ جاری و ساری و رایج و در بین اغلب ما ایرانی ها ، فرهنگ مبتنی بر کار و تلاش و کوشش در جهت خلق در آمد و کسب دستمزد حلال بود اما پس از نفت ! به دلیل پیدایش ثروتی خدادای و رایگان ، فرهنگ نیکوی گذشته در گذشت و جای خود را به فرهنگ سهم خواهی و سهم یابی از ثروتی باد آورده داد !
    ایرانی ی دیروزکه گریزی جز اتکا ء به خلاقیت و کار و تلاش خود برای برای کسب در آمد و در یافت دستمزد ( مزدی که بابت ساعاتی معین از کار و کوشش و تلاش در یافت می شود ) نداشت ، به شکل تدریجی ( و نه یکباره ) از سر سفره ای که ماحصل دسترنج خود بود برخاست و به قصد سهم خواهی بر سر سفره ای نشست که رنگ و بوی نفت داشت ! پر واضح است که در طی یک فرآیند تدریجی ی تاریخی فرهنگ کاری ی خلق در آمد بیشتر و و کسب دستمزد بیشتر جای خود را به فرهنگ فرصت طلبی و سهم خواهی و برداشت بیشتر از عواید حاصل از در آمدهای نفتی داد .....تغییر و تحول فرهنگی ی که ریشه ی بسیاری تحولات عظیم اجتماعی ی گذشته را نیز به راحتی می توان در آن جستجو کرد ...
    ایرانی از سر سفره ی کوچک خود بر خاست و بر سر سفره ی بزرگی نشست که چگونگی و میزان تقسیم عواید نفتی ی آن در کنترل دولت ها بود ....
    نتیجه آن شد که ما ایرانی ها تلاش کردیم به جای آنکه از ماحصل استفاده از نیروی فکر و اندیشه و خلاقیت مان در جهت مثبت نان خوردن از فی المثل بازوی خود بهره ببریم ، از نیروی فکر و خلاقیت و هوش و حواس مان برای بهره برداری ودر یافت سهم بیشتر استفاده کنیم و در این راه نزدیکی ی هرچه بیشتر به کانون های دولت و حکومت البته کارگشا تر بود و هم چنین جستن هر راهی که به دریافت سهم بیشتر منتهی گردد..

    مشکی را که هر روزه با کار تلاش خودمان بر لب چشمه برده و آب می کردیم و به خانه مان می آوردیم ،بر میخ کنار در آویختیم و کاسه ای زیر شیر نفتی قرار دادیم که لوله های آن تا داخل اتاق خواب مان آمده بود و نفت درون آن - برای عده ای با نانخن خشکی چکه می کرد و برای عده ای دیگر با سخاوت تمام پر زور و پر فشار به بیرن می تراو ید...
    دلخور نشویم ...! ما همه کار می کنیم ! تلاش می کنیم ....اما یادمان باشد که در بیشتر این سالیان دراز 97% از درآمد ما از نفت تامین شده است !!!

    به عبارتی از هر 100 تومانی که در جیب من و شما و در حساب های بانکی و داخل دخل مغازه و مطب و شرکت و کارگاه ...ما در چرخش بوده و هست ، 97 تومان آن ما حصل لطف و کرم و بخشایش خدا وند کریم است و 3 تومان آن ما حصل زحمت و تلاش و ....خودمان.
    این نسبت با مقایسه ی بسیاری آمار دیگر ما نیز هم خوانی دارد ...به مقایسه ی ساعات کاری ی مفید ما ایرانی ها ( 30 دقیقه ) در هر شیفت کاری ی 8 ساعته و در نظر گرفت نسبت افراد شاغل به بیکار توجه کنیم ....
    آمار را رها کنیم ، به خودمان رجوع کنیم ، ...از خودمان آمار بگیریم ...از آنچه کرده ایم در قبال آنچه می توانستیم و ناچار بودیم ( اگر نفتی در کار نبود) بکنیم ( در عرصه ی کار و کوشش مبتنی بر اتکا به خلق در آمد نه مبتنی بر تلاش در جهت دست اندازی به سهم بیشتر و کسب در آمد ) !


    سهم خواهی ، دست یابی به سهم بیشتر ، سهم دهی ، پرداخت یارانه ....سوبسید ....
    در پزشکی ، شاخه ی توانبخشی یک اصل و قانون اولیه می گوید :
    اگر به فرد معلولی که توانایی ی انجام کار مشخصی ( مثلا برخاستن از روی صندلی) را دارد ، کمک کردیم ، در واقع به او کمک نکرده ایم ! بلکه با متکی کردن او به کمک خودمان ، منجر به از بین رفتن تتدریجی ی آن توانایی در او شده ایم و در اصل توانایی های او را از او گرفته ایم ، و از این رهگذر به ناتوان شدن بیشتر او کمک کرده ایم نه به توانا تر شدن و توان بخشی به او ....به او خدمت نکرده ایم ...خیانت کرده ایم ...!
    کمک هایی که تحت هر عنوانی اعم از یارانه و سوبسید و کمک هزینه و ...از محل در آمد های نفتی به افراد می شود ، ضمن آنکه از رهگذر در خواست سهم ( دهی و یابی ی بیشتر )، می تواند منجر به ایجاد و بر خورداری از انواع تبعیضات ومفسده ها ( رانت و رانت خواری و غیر ...) گردد ، هم چنین به طور حتم به یقین منجر به از کار انداختن توانایی های بالقوه ی ملتی خواهد شد که در دراز نای زمان و در رهگذر تاریخ بر سر سفره ی در حال اتمام و کوچک تر شدن هر روزه ی چاه های نفتی و در آمد های حاصله نشسته ، و به جای اتکا به خود و بالفعل کردن توانایی های بالقوه ی خود ، چشم انتظار و مترصد دسترسی و دست یابی و دست اندازی ی هرچه بیشتر به سهم خود و ای بسا دیگران است .

    یارانه ها را هدفمند نکنیم ! در جهت قطع و حذف هدفمند آن گام برداریم ...در مسیری سنجیده و معقول و متناسب ...
    یارانه ی بخش های تولیدی ،تنها در صورتی که به عنوان نیروی پیشبرنده ی اولیه و استارتر ( starter) و کاتالیزور تزریق شوند مناسب و به جا خواهند بود و در غیر اینصورت اثرات مخرب و ویران گری بر تولید خواهند داشت !
    به صنعت خودرو سازی مان توجه کنیم :
    کارخانه های معظم خودرو سازی ی ما خلق در آمد نمی کنند ، آنها کسب در امد می کنند !!!( آن هم از محل سوبسید های هنگفت سالیانه ای که از محل در آمد های نفتی از دولت دریافت می کنند ...آنها دستمزد نمی گیرند ...سهم می گیرند ...سهمی که منجر به از کار افتادگی و از دست دادن توانایی ها و عدم توجه و تمرکز شان بر خلاقیت ها ی شان برای خلق در آمد واقعی خواهد شد !
    .....

    ما با کمک های اینچنینی ، کمک نمی کنیم ، تخریب می کنیم ....
    روزی که چاه های نفت در ایران حفر شدند ، سرنوشت ما را نیز عوض کردند ، از ما مردمانی ساختند ، کاهل و تن پرور و سهم خواه ....پر توقع و پر انتظار و مسئولیت ناپذیر ....فرصت طلب و ...( با عرض پوزش از همه ی خوانندگان )
    نفت نعمتی است که به تیغ دو دم می ماند :
    استفاده ی درست و به جا و مناسب از آن ما را به جایی می باید می برد که نبرده و استفاده ی نا صواب و نا درست از آن ما به جایی برده که نباید ....

    ----------
    اما باید به این موضوع هم فکر کنیم که چرا عموما در کشورهای دارای فرهنگ شرقی ، وجود منابع و ثروت های خدادای منجر به بروز و ظهور فرهنگ سهم خواهی به جای خلق در آمد و در یافت دستمزد شده اما در کشورهای مبتنی بر فرهنگ غرب ( مثل بلوک اسکاندیناوی و ...بسیاری دیگر ) با وجود بهره برداری از این منابع , معضل شرح داده شده ، شیوع و بروز بسیار کم رنگ تری یافته و هم چنان نقطه ی اتکاء مردمان شان بر برخورداری از توانایی های خود به جای اتکاء به در آمدهای ( فی المثل ) خدادی ی نفتی است ؟
    چرا ؟
    [COLOR=#ff8c00][SIZE=3][B]تا بدانم همی که نادانم . . .[/B][/SIZE][/COLOR]

    نظر

    • Nay
      Banned
      • Aug 2014
      • 641

      #1202
      پاسخ : نبض سیاست

      در اصل توسط حسام الدین پست شده است View Post
      در اصل توسط حسام الدین پست شده است View Post
      احسنت جناب ریو. ممنون از اینکه لب کلام رو گفتید.
      منتهی تا زمانی که برخی فقط به «قدقد» دیگران گیر میدهند و «جیرجیرهای» خودشون رو نمیبینند، عملا
      فرمایشات شما نشدنی است. کافیه سری به تاپیک اخبار بزنید و ببینید دو گروه فقط در پی ضایع کردن همدیگه هستند. اصلا یه چیزایی میزنن و مینویسن که خدایی بعضا فکر میکنم سن اینها زیر 10 سال هست و یا سن مخاطبان اخبارشون رو زیر 10 سال فرض میکنن.
      باز هم ممنون از تذکر بجایی که دادید.
      احسن به خودت حسام الدین که حسابی روغن کاری کردی، جیرجیرت افتاده ... مثل اینکه این شما بودید که بجای ایراد منطقی وارد کردن، فرمایش ها فرمودید و ملا لغتی بازی درآوردید و پابرهنه پریدی وسط بحث. بعد همی میگی امثال ما و امثال شما و انگ و بنگ ولضآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآلین 6 انگشتیه، پس شما رو شناختم از روی همین بیسوادی هات و باهات بحثی ندارم!

      برای اقناع کردن بنده یا دیگران، لطف کنید بفرمایید، امثال بنده چه تهمتی به امثال شما زدم؟

      بنده برای اقناع شدن آماده هستم، بقول دوست خوبمون جناب ریو، نه برای اقناع کردن!

      من برای اقناع شدن آمده ام، نی برای اقناع کردن


      من زبان را ننگرم و قال را

      بنده روان را مینگرم و حال را


      بنده دلواپسان را خوب میشناسم، چون مدتهای مدیدی باهاشون دم خور بوده ام

      اما شما چقدر بنده را میشناسید؟ که از ب بسم الله و انگشت پنجم ضالین، خودم را به شما لو داده ام؟؟؟؟؟؟؟؟؟


      اون که آقات بود، احمدی نژاد زیر دماغش اینقدر گند زد، اه نگفت، شما چطور تشخیص داید بنده از قوم الضالین و الظالمین هستم و شما مهدی المتقین؟

      در ضمن، دلواپسی یک بِرَند کاملا شناخته شده است که ار فرسخها اونورتر، تابلوست و خودش رو به همه معرفی میکنه

      کلی کار شده تا یکی بشه دلواپس، یکی اصلاح طلب، اصولگرا، منافق، انحرافی، .......... بعد شما واهمه داری از اینکه مثل یکی از اینها باشی؟؟؟؟؟؟؟ بالاخره باید یه اتیکتی به سینه ات بچسبونی دیگه!!!!!!!

      حرف حساب شما چیست و عضو چه گروهکی هستی، زود تند سریع جواب بده، مجسمه بلاغت!!!!!!

      توضیح:

      احسن درسته، نه احسنت

      فرمایشها، نه فرمایشات

      و این ها از نشانه های دلواپسی است که حواس برات نذاشته

      ادب هم خوب چیزیه، قدقد کردن و جیرجیر کردن

      این هم نشانه دیگر، چون آب بریز اونجات و ممه رو لولو برد

      برند اصل و غیر قابل تحریف!

      آفرین

      شما نمره ات 20

      چون دلواپس 2 آتیشه خالص هستی

      باری به هر جهت، اگر حرف حسابی داری، در خدمتم، البته با ادب و نزاکت، چون ادب مرد ، به ز دولت اوست

      نظر

      • Nay
        Banned
        • Aug 2014
        • 641

        #1203
        پاسخ : نبض سیاست

        ...
        روزی که چاه های نفت در ایران حفر شدند ، سرنوشت ما را نیز عوض کردند ، از ما مردمانی ساختند ، کاهل و تن پرور و سهم خواه ....پر توقع و پر انتظار و مسئولیت ناپذیر ....فرصت طلب و ...( با عرض پوزش از همه ی خوانندگان )
        نفت نعمتی است که به تیغ دو دم می ماند :
        استفاده ی درست و به جا و مناسب از آن ما را به جایی می باید می برد که نبرده و استفاده ی نا صواب و نا درست از آن ما به جایی برده که نباید ....

        ----------
        اما باید به این موضوع هم فکر کنیم که چرا عموما در کشورهای دارای فرهنگ شرقی ، وجود منابع و ثروت های خدادای منجر به بروز و ظهور فرهنگ سهم خواهی به جای خلق در آمد و در یافت دستمزد شده اما در کشورهای مبتنی بر فرهنگ غرب ( مثل بلوک اسکاندیناوی و ...بسیاری دیگر ) با وجود بهره برداری از این منابع , معضل شرح داده شده ، شیوع و بروز بسیار کم رنگ تری یافته و هم چنان نقطه ی اتکاء مردمان شان بر برخورداری از توانایی های خود به جای اتکاء به در آمدهای ( فی المثل ) خدا دادی نفتی است ؟
        چرا ؟
        [/QUOTE]

        جناب ریو

        جواب شما در یک جمله

        مشکل در ایدئولوژی ما نهفته است!

        توضیح خواستید، در خدمتم

        دوستار شما

        (نی)

        نظر

        • Metalman
          عضو عادی
          • Jul 2025
          • 98

          #1204
          پاسخ : نبض سیاست

          در اصل توسط Nay پست شده است View Post
          ما قتل عمد داریم و قتل غیر عمد

          تکلیف قتل غیر عمد مشخصه، اما قتل عمدی داریم که توی یک جنون آنی حادث میشه و پشیمانی قاتل بلافاصله پس از ارتکاب جرم، قتل عمدی داریم که برنامه ریزی شده است، بدون حتی ذره ای ترحم، مثل مزدوران و شر خران، یا اونهایی که اسید پاشی میکنند!
          (نی)
          یک مطلبی را اینجا می نویسم تا به حال هیچ کجا نخونده اید بعد ها هم بعید است بخونید....
          لطفا کسی هم فکر نکند که من توهم زده ام یا خرافاتی هستم

          مطلب این است که متاسفانه در دنیا علیرغم پیشرفت ها تکنولوژی و سیستم های جاسوسی هنوز سازمان ها از بعضی اطلاعات جا می مانند. یعنی اتفاقی واقع میشود یا در حال وقوع است که هیچ اطلاعاتی در مورد آن در دست نیست و فوریت آن نیز در حد درجه یک است.

          این چنین فوریت هایی سازمان ها جاسوسی را به سمت استفاده از علوم غریبه سوق داد. فکر نمیکنم جایی سندی برای این موضوع نشر شده باشد اما دارند استفاده میکنند.
          آن بحث جنون انی که شما مطرح کردی می شود همین... یعنی شما وقتی به خودت می ایی می بینی در کوبانی هستی و داری سر میبری

          سال 88 مردم نگران خیابان های تهران بودند من یک جایی یک مطلبی نوشتم و اشاره به داعش کردم الان هم موضوع هسته ای به همان اندازه داغ است. اما اتفاق واقعی در جای دیگری در حال وقوع است.

          متاسفانه اتفاقی در ایران افتاد دنیا را تهدید میکند یعنی اگر اینجا سازمان برنامه بودجه منحل شده می بینید مثلا سازمان سیا در حال برنامه ریزی برای یک گروه تروریستی برای یک انفجار در قلب امریکاست.

          در اسلام جادو گری بشدت منع شده است و نتیجه این است که روحانیون اعظم مسلمان دانش چندانی در این مورد ندارد به همین دلیل مسلمان مورد استفاده قرار گرفته اند. و مقابله ای با آن نمی توانند بکنند.

          امروز هاله نور و بحث های مذهبی که احمدی نژاد مطرح کرده گاها مورد تمسخر عوام واقع می شوند اما برای انجام چنان کارهایی باید چنان چیزی دیده می شد اینها اتفاق افتاده اند و با احتمال زیاد خیلی چیزهای دیگر هم دیده اند و به واسطه همین بحث ساده هاله دیگر از دهان انها عنوان نشده است.

          شما هم اینها را از من نشنیده بگیرد و فقط در یک گوشه ذهنتان داشته باشید تا بعد ها

          سردار سلیمانی می گفت امریکایی ها مدعی جنگ با داعش هستند اما داعشی ها جلوی چشم آن وارد شهر شدند. امریکایی ها سیاسی کار نکردند دلیل داشتند اما دلیل آنها هم از همانجایی به مغز آنها منتقل شده بود که دلایل احمدی نژاد می امد...

          من تعدادی از صفحات این تاپیک را خواندم دوستان روشنی این مطلب می زنند و از خواندن مطالبشان لذت بردم مطلب قبلی که اینجا نوشتم یک نگاه نقد سیاسی بود اما از دوستان خواهش میکنم یک مقداری فراتر از سیاست نگاه کنید . انچه در خطر است جان انسان هاست. شاید کلمات من الان برای شما خیلی مفهوم نباشند اما خالی از حقیقت نبستند

          درود

          نظر

          • Rudel
            عضو فعال
            • Apr 2014
            • 2164

            #1205
            پاسخ : نبض سیاست

            خدایی تو قرن 21 در مورد جادوگری حرف زدن آدم رو به گریه می اندازه /.:blinksmiley.:/
            :((

            نظر

            • Metalman
              عضو عادی
              • Jul 2025
              • 98

              #1206
              پاسخ : نبض سیاست

              در اصل توسط Rudel پست شده است View Post
              خدایی تو قرن 21 در مورد جادوگری حرف زدن آدم رو به گریه می اندازه /.:blinksmiley.:/
              :((
              دقیقا ...
              من که اولش گفتم فکر میکنید که خرافاتی هستم...

              نظر

              • Rudel
                عضو فعال
                • Apr 2014
                • 2164

                #1207
                پاسخ : نبض سیاست

                در اصل توسط Metalman پست شده است View Post
                دقیقا ...
                من که اولش گفتم فکر میکنید که خرافاتی هستم...
                چرا نوشتم قرن 21 برای این که همه مون میدونیم در عصر حاضر مخفی نگهداشتن اطلاعات حتی فوق سری همسخت شده برای همینه می بینیم ویکی لیکس ها ایجاد میشن اسنودن ها میاندنیای ارتباطات هست و مردم تشنه دیتا.
                این همه دانشمند مستقل تو دنیا هست چطور این علوم خفیه رو فقط و فقط یه سری ها میدونن بعد درز نکرده؟ با خودتون بشینید دو دو تا کنید می بینید نمیتونه همچین علومی وجود داشته باشه

                نظر

                • Rudel
                  عضو فعال
                  • Apr 2014
                  • 2164

                  #1208
                  پاسخ : نبض سیاست

                  آمریکایی ها اگه داعش رو ندید گرفتن دلیل واضح داره چون دارن کامل توانش رو رصد می کنند تاکتیک هاش رو رصد می کنند واکنش امثال سردار سلیمانی رو در میدان چک می کنند شبکه های این گروهها رو کشف می کنند علوم خفیه چشمشون رو کور نکرده اونها خودشون عالم و آدم رو رنگ می کنند. هاله نوز احمدی نژادها فشار عصبی و حمله نورون های مغزیه که نور مشاهده می کنه نشنیدی میگن برق از سرم پرید؟/:.yead.:/

                  نظر

                  • Metalman
                    عضو عادی
                    • Jul 2025
                    • 98

                    #1209
                    پاسخ : نبض سیاست

                    دانش انسان زمانی و مکانی است. یعنی اگر سه هزار سال پیش فرمول های فیزیک کوانتوم را برای کسی میگفتی شاید هیچ درکی از آنها نداشت اما اگر همان زمان آنها را بسط می دادنی اینگونه نبودند که قابل فهم نباشند. یعنی مشکل از انسان نیست مشکل مکان زمان است همین الان در همین ایران من جاهایی رفته ام که تا به حال هیچ ماشینی به انجا نرفته است. و به طبع هیچ مکانیکی هم انجا پیدا نمیکنید.

                    اقای احمدی نژاد از ظهور نزدیک حرف می زند اقایان علما هم رد میکنند اما در این میان به ذهن یک نفر خطور نمیکند که چه چیزی در سر این فرد میگذرد.
                    خیالباف است؟ متوهم است؟ خرافاتی است؟ فیلم بازی میکند؟ واقعا خبری هست؟ قرص توهم زا خورده؟
                    چه کسی این موضوع را کالبد شکافی نمیکند؟
                    چون قرن 21 است!
                    و هیچ کسی نمپرسد چرا چنین شخصی با چنین تفکری 8 سال سرنوشت 70 میلیون نفر را در دست می گیرد.
                    من فیلم شرح هاله را دیدم و باور کنید میلیمتر به میلیمتر باور های آقای جوادی املی را حس می کردم. ایشان واقعا به لحاظ علوم اسلامی قوی هستند و لی در این مورد...

                    نظر

                    • Rudel
                      عضو فعال
                      • Apr 2014
                      • 2164

                      #1210
                      پاسخ : نبض سیاست

                      به یاد داشته باشید اصلا مهم نیست حتی اگر راست باشه تا الان بشر بدون نیاز به این علوم با موفقیت و زحمت مرزهای دانش رو در نوردیده و روز به روز به جلو رفته، ظهور هیچ کس هم مانع ویشرفت بشر نشده و حتی باعث پیشرفت اون هم نمیشه زیرا علمی که پشتش تجربه و عمل نباشه ارزش نداره.
                      دنیا بدون زمان معنی نداره تمدن با زمان بوجود میاد از آسمان نمیاد از زمان دیگر هم نیامده

                      نظر

                      • Metalman
                        عضو عادی
                        • Jul 2025
                        • 98

                        #1211
                        پاسخ : نبض سیاست

                        در اصل توسط Rudel پست شده است View Post
                        به یاد داشته باشید اصلا مهم نیست حتی اگر راست باشه تا الان بشر بدون نیاز به این علوم با موفقیت و زحمت مرزهای دانش رو در نوردیده و روز به روز به جلو رفته، ظهور هیچ کس هم مانع ویشرفت بشر نشده و حتی باعث پیشرفت اون هم نمیشه زیرا علمی که پشتش تجربه و عمل نباشه ارزش نداره.
                        دنیا بدون زمان معنی نداره تمدن با زمان بوجود میاد از آسمان نمیاد از زمان دیگر هم نیامده
                        حق با شماست

                        نظر

                        • Metalman
                          عضو عادی
                          • Jul 2025
                          • 98

                          #1212
                          پاسخ : نبض سیاست

                          برای اینکه جو عوض بشه و دوستان توهمات من را فراموش کنند متن زیر را بخونید اگر دوست داشتید کمی در موردش فکر کنید

                          روز خوبی داشته باشید

                          سالک گفت من در شکارگاه بودم. صدا را شنیدم، در عصر موسی.
                          بال هایم رستند. آتشی فرستاد از دوزخ. بالهایم سوختند هزار باره.
                          من صدا را شنیدم. بامن صدا چنان کرد که بی پروا پریدم، بی بال.
                          بال های رستند نو، در بی پروایی پرواز. آتش فرستاد از دوزخ. من سوختم. بال ها ماندند.

                          من سوختم. مرغی شدم.
                          دو بال شدم آویخته به هیچ.
                          مرغی شدم که صدا را می شنید.
                          گفتگو کردم با موسی وقتی که بنی اسرائیل سخت قدرتمند بودند. در پی شکار مرغی بودند از آسمان.
                          من صدای مرغ را می شنیدم.

                          سالک گفت در شکارگاه بودم.
                          مقلد صدای مرغی شدم. مرغ صدای مرا می شنید. پاسخ می داد.
                          شکارگاه مملو از شکارچیان بود. صدای مرا می شنیدند. صدای مرغ را نمی شنیدند.
                          روانه شدند به سوی من. ساکت شدم.

                          سالک گفت من از گفتگو گذشتم. برخی کلمات را آموختم. نفسم به شماره افتاد.
                          در تنم توانی بیشتر نبود. در سرم، گرما غوغا میکرد. در تنم سرما مرا تا سرحد مرگ کشاند.
                          سالک گفت مقلد صدا شدم. آن مرغ را شنیدم. با من از لوح گفت.
                          لوح را شنیدم. برخی کلمات را دانستم. از گذشته بودند، از حال و از آینده. نفسم به شماره افتاد.

                          دانستم بسیار، بی آنکه بدانم چگونه. بی آنکه بدانم چگونه بازگو کنم.
                          دانستم برخی صدا را می شنوند. در عصر موسی بسیار نادراند.
                          سالک گفت من زمزمه های مسیح را شنیدم. کودکی که در گهواره سخن می گفت. او بشارت کلمه ای بود که من می دانستم. کلمه ای مقدس، قدیسی اقدس که در آواز آن مرغ شنیده بودم.
                          کلمه حی را مکرر ذکر میکرد. از شنیدنش حمد را آموختم.
                          سالک گفت برخی کلمات لوح را دانستم.
                          حرف ابتدا را دانستم.
                          حمد را دانستم.
                          الف را دانستم.
                          از این دو احمد را دانستم حال آنکه در عصر موسی بودم. نفسم به شماره افتاد.
                          حرف انتها را دانستم.
                          ب را دانستم.
                          حرف انتها را در ابتدا دیدم.
                          به شرافت بسم الله، نفسم به شماره افتاد.
                          در عصر موسی بودم. کلماتی دیدم. در آنها هیچ شکی نبود. هیچ شکی. در حق آنها گواهی دادم.
                          لوح را دیدم. برخی کلمات را دانستم.
                          برخی لوح را به ذهن سپردند. بر حال ایشان افسوس خوردم.
                          ذکر بر من نازل شد. کلمه ای در وسع حال. بیشتر نبود .
                          حالم وسعت یافت.

                          ح از حی و الف از ابتدا و لام از آسمان، مرا بالا برد…
                          میمی مانا از حالم مرا به حمد کشید.
                          محمد را دانستم.

                          سالک گفت او بنده ی خداست. بنده ی زمان نیست. بنده ی مکان نیست.
                          هر زمان، هر جا هوشیار بودم. حاضر بود.

                          سالک گفت من صدا را شنیدم.
                          بی هیچ شک. صدا را شنیدم.
                          مقلد صدا شدم.
                          رومیان می آمدند.
                          ساکت شدم.
                          بی آنکه بگویم در نزدیکترین زمین پیروز خواهند شد.
                          بنی اسرائیل در پی شکار مرغی بودند، بریان!
                          من صدای آن مرغ را شنیدم.
                          کسی صدای مرا نمی شنود!؟
                          ساکت شدم.
                          بِنَصْرِ‌ اللَّـهِ ۚ یَنصُرُ‌ مَن یَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّ‌حِیمُ

                          نظر

                          • Nay
                            Banned
                            • Aug 2014
                            • 641

                            #1213
                            پاسخ : نبض سیاست

                            در اصل توسط Metalman پست شده است View Post
                            دانش انسان زمانی و مکانی است. یعنی اگر سه هزار سال پیش فرمول های فیزیک کوانتوم را برای کسی میگفتی شاید هیچ درکی از آنها نداشت اما اگر همان زمان آنها را بسط می دادنی اینگونه نبودند که قابل فهم نباشند. یعنی مشکل از انسان نیست مشکل مکان زمان است همین الان در همین ایران من جاهایی رفته ام که تا به حال هیچ ماشینی به انجا نرفته است. و به طبع هیچ مکانیکی هم انجا پیدا نمیکنید.

                            اقای احمدی نژاد از ظهور نزدیک حرف می زند اقایان علما هم رد میکنند اما در این میان به ذهن یک نفر خطور نمیکند که چه چیزی در سر این فرد میگذرد.
                            خیالباف است؟ متوهم است؟ خرافاتی است؟ فیلم بازی میکند؟ واقعا خبری هست؟ قرص توهم زا خورده؟
                            چه کسی این موضوع را کالبد شکافی نمیکند؟
                            چون قرن 21 است!
                            و هیچ کسی نمپرسد چرا چنین شخصی با چنین تفکری 8 سال سرنوشت 70 میلیون نفر را در دست می گیرد.
                            من فیلم شرح هاله را دیدم و باور کنید میلیمتر به میلیمتر باور های آقای جوادی املی را حس می کردم. ایشان واقعا به لحاظ علوم اسلامی قوی هستند و لی در این مورد...
                            هر که را اسرا حق آموختند
                            مهر کردند دهانش دوختند


                            ------------------

                            اما ریشه در فرهنگ و ایدئولوژی، هنوز مردمان ساده لوح هستند که گاه با ضرب و زورِ تبانی و هم دستی سازی، این باورها رو قوی تر و قوی تر میسازند، تا جاییکه طرف را وادار به همکاری میکنند

                            مثلاً یک فرد اسکیزو فرنیک رو به سادگی میشه فریب داد، زیرا بطور فیزیولوژیک، مستعد دیدن هالوسینیشن و دیلوژن هست

                            دوست عزیز، بنده هم به علوم خفیه یا اوکالت، اعتقاد دارم و حتی محدود، تجربیاتی هم داشته ام! بواسطه همین تجربیان، باز با ضرس قاطع میگم که این فرد، یعنی همین کوتوله شارلاتان و بد ترکیب، یک شیاد و در بهترین حالت، یک آلت دسته!!!!! شایعاتی مبنی بر مرتاض بودن مشایی و افرادی مثل عباس غفاری جن گیر تو حلقه نزدیکان داشتن، خیلی حرفها برای گفتن داره!

                            اما در مورد بیسوادی آقای جوادی آملی همین بس که اصولاً ایشون فقیه هستند و عمر به بطالت میگذرونند، زیرا خود اسلام زیر سئواله و حق نیست و پیامبر اسلام، از طرف خدا نیست!

                            این رو بنده با دلایل عقلی برای خودم ثابت کرده ام، دلایلم رو برای دیگران هم ذکر کرده ام، که قادر به ردش نبودند!

                            بنابراین، شما الان دارید با کسی بحث میکنید که اتفاقاً تجربیاتی در این زمینه داره و به این سادگی ها هر حرفی رو نمی پذیره، تازه حرفی که خودم بهش اعتقاد دارم.

                            میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است

                            به طریق اولی، هر کسی مدعی چیزی شد، به معنای برخوردار بودن نیست، بلکه می بایست اثبات بشه که بقول جناب رودل، همین اثبات نشدن یا نتوانستن اثبات کردن، دال بر عدم حقانیته، اما در جمع و ملا عام

                            زیرا دسترسی به این علوم، منع شده برای عموم و در ضمن، قابل سو استفاده کردن نیست!


                            خود آمریکا پروژه ای داشت بنام استارگیت که در مورد ریموت ویوئینگ یا دیدن از راه دور تحقیق میکردند که بعد از بیست سال متوقف شد. مستنداتی به بیرون درز کرد که دقیقاً عنوان نمیکرد که موفق شده اند یا نه، اما خلاصه اش این بود که آنطور که باید، قابل بهره وری نیست. یعنی تلرانسش بالا بوده. بعبارت دیگر، دروغ نبوده، اما قابل استفاده هم نبوده که اونها میخواستند ازش بعنوان برتری نظامی مقابل روسیه در جنگ سرد استفاده کنند
                            مستندی بود که از دیسکاوری چنل دیدم و اون دنبال کردن یک هدف تا فاصله تقریباً 10 کیلومتر از مبدا، با کوچکترین جزئیات، در حالیکه فرد تشریح کننده در زیر یک قفس سربی با روکش پارچه سیاه محبوس بود... روی سند زده شد، تاپ سیکرت

                            بنابراین نمیشه با یک فرضیه درست، اونو بسط داد به یک احتمال بظاهر درست

                            لا اقل این فرد اگر قدرتهای ماورایی داشت، میبایست شمه ای از معجزاتش رو ما هم میدیدیم دیگه، پس چرا حتی یک کار درست و حسابی از خودش بیرون نداد


                            بقول یک دوستی، مردان خدا، ممکن اند حتی در اوباش، اما .... بعضی خصایص قطعاً در بعضی ارواح جمع نمیشه. یعنی اگر شما فرضاً الف رو دارا باشید، حتماً ب را نخواهید داشت. به همین منوال، از مشخصات مردان خدا، مودب بودن و پاکیزه دست بودن که در ایشان کیلومترها اونورتر هم سراغ نداریم، علی الخصوص که ایشان با آبروی افراد هم بازی میکرد!

                            یادمون نره

                            هر که را اسرار حق آموختند، یه مهری بر لبش میزنند تا خودش رو لو نده

                            اما این بشر، عقده خود بزرگ بینی داشت و مدام منم منم میزد که از مشخصه های مردان خدا، نیست و ناکس بودنه!

                            چو خود را ز نیکان شمردی بدی
                            نمی گنجد اندر خدایی، خودی

                            باید بی خود بود که این مردک، واقعاً بیخود بود، نخود هر آش

                            اون که رهبر کبیر انقلاب بود، هیچی تو چنته نداشت و باز از مشخصه های مردان خدا اینه که کینه ای نباشند، که ایشان هم ، هم بد دهان بود، هم کینه ای

                            ایشان حتی یک مراسم تدفین و عزاداری درخور شخصیت آیت الله شریف امامی اجازه ندادند برگزار بشه که لااقل بزرگ منشی خودش رو اثبات کنه، چرا که حسادت اجازه این کار را بهش نمیداد. حسادت، خصیصه مردان خدا نیست!

                            ما هر چی میکشیم، از نادانی خودمون و قصه هایی که به خوردمون داده اند است

                            قصه هایی از جنس شب
                            قصه هایی از جنس هبوط
                            قصه هایی از جنس عروج

                            و

                            قصه هایی از جنس ظهور

                            اونا اگه شب نبودند، سپیده امروز با ما بود


                            و انگاری، قرار هم نیست که روز با ما باشه

                            زیرا روز بودن لیاقت میخواد و پله پله باید از سپیده شروع کرد تا به روز و روشنایی مطلق رسید

                            خوش باشید

                            ارادتمند

                            (نی)

                            نظر

                            • fanos
                              ستاره دار(1)
                              • Jul 2013
                              • 209

                              #1214
                              پاسخ : نبض سیاست

                              در اصل توسط Metalman پست شده است View Post
                              یک مطلبی را اینجا می نویسم تا به حال هیچ کجا نخونده اید بعد ها هم بعید است بخونید....
                              لطفا کسی هم فکر نکند که من توهم زده ام یا خرافاتی هستم

                              مطلب این است که متاسفانه در دنیا علیرغم پیشرفت ها تکنولوژی و سیستم های جاسوسی هنوز سازمان ها از بعضی اطلاعات جا می مانند. یعنی اتفاقی واقع میشود یا در حال وقوع است که هیچ اطلاعاتی در مورد آن در دست نیست و فوریت آن نیز در حد درجه یک است.

                              این چنین فوریت هایی سازمان ها جاسوسی را به سمت استفاده از علوم غریبه سوق داد. فکر نمیکنم جایی سندی برای این موضوع نشر شده باشد اما دارند استفاده میکنند.
                              آن بحث جنون انی که شما مطرح کردی می شود همین... یعنی شما وقتی به خودت می ایی می بینی در کوبانی هستی و داری سر میبری

                              سال 88 مردم نگران خیابان های تهران بودند من یک جایی یک مطلبی نوشتم و اشاره به داعش کردم الان هم موضوع هسته ای به همان اندازه داغ است. اما اتفاق واقعی در جای دیگری در حال وقوع است.

                              متاسفانه اتفاقی در ایران افتاد دنیا را تهدید میکند یعنی اگر اینجا سازمان برنامه بودجه منحل شده می بینید مثلا سازمان سیا در حال برنامه ریزی برای یک گروه تروریستی برای یک انفجار در قلب امریکاست.

                              در اسلام جادو گری بشدت منع شده است و نتیجه این است که روحانیون اعظم مسلمان دانش چندانی در این مورد ندارد به همین دلیل مسلمان مورد استفاده قرار گرفته اند. و مقابله ای با آن نمی توانند بکنند.

                              امروز هاله نور و بحث های مذهبی که احمدی نژاد مطرح کرده گاها مورد تمسخر عوام واقع می شوند اما برای انجام چنان کارهایی باید چنان چیزی دیده می شد اینها اتفاق افتاده اند و با احتمال زیاد خیلی چیزهای دیگر هم دیده اند و به واسطه همین بحث ساده هاله دیگر از دهان انها عنوان نشده است.

                              شما هم اینها را از من نشنیده بگیرد و فقط در یک گوشه ذهنتان داشته باشید تا بعد ها

                              سردار سلیمانی می گفت امریکایی ها مدعی جنگ با داعش هستند اما داعشی ها جلوی چشم آن وارد شهر شدند. امریکایی ها سیاسی کار نکردند دلیل داشتند اما دلیل آنها هم از همانجایی به مغز آنها منتقل شده بود که دلایل احمدی نژاد می امد...

                              من تعدادی از صفحات این تاپیک را خواندم دوستان روشنی این مطلب می زنند و از خواندن مطالبشان لذت بردم مطلب قبلی که اینجا نوشتم یک نگاه نقد سیاسی بود اما از دوستان خواهش میکنم یک مقداری فراتر از سیاست نگاه کنید . انچه در خطر است جان انسان هاست. شاید کلمات من الان برای شما خیلی مفهوم نباشند اما خالی از حقیقت نبستند

                              درود
                              , ۰۱:۰۸ #1731 Nay


                              عضو فعال
                              تاریخ عضویتشهریور ۱۳۹۳محل سکونتپاک ستانارسال546تشکر2,759تشکر شده 2,067 بار در 523 ارسال

                              پاسخ : +++هر چه می خواهد دل تنگت بگو....


                              نوشته اصلی توسط fanos
                              منظورتون اینه درست متوجه شدم
                              پروژه استارگیت
                              (به انگلیسی: Stargate Project) از جمله پروژه‌هایی بود که تحت حمایت دولت ایالات متحده برای درک صحیح و نیز پتانسیلهای استفاده از پدیده‌های روانکاوی از جمله دوربینی روحی یا مشاهده از راه دور (به انگلیسی: Remote viewing) برای مقاصد نظامی و امنیت داخلی از دهه ۱۹۷۰ تا سال ۱۹۹۵ اجرا شدند.
                              این پروژه عمدتاً جهت تحقیقات در استفاده از این پدیده برای دیدن اتفاقات و پدیده‌های دوردست با تکنیکهای روحی نظیر تله پاتی و فکر خوانی و یا نظیر آن برای مقاصد معین بنیان گذاشته شد.
                              ا
                              ز محققین آن میتوان راسل تارگ و هل پوتاف را نام برد




                              خودشه
                              اما متاسفانه منابع زبان فارسی پاسخگوی نیازهای تشنگان حقیقت نیست

                              و همه چیز را نمیشه به همه کس گفت


                              البته این فعالیت ها بشدت کنترل میشه و افرادی که واقعا دارای توانایی های فرا انسانی هستند، دارای شناسنامه هستند و برای عموم، ناشناس





                              عملی اگر کاشتید، عادتی درو خواهید کرد. عادتی اگر کاشتید، اخلاقی درو خواهید کرد. اخلاقی اگر کاشتید، سرنوشتی درو خواهید کرد.

                              نظر

                              • Nay
                                Banned
                                • Aug 2014
                                • 641

                                #1215
                                پاسخ : نبض سیاست

                                در اصل توسط Metalman پست شده است View Post
                                برای اینکه جو عوض بشه و دوستان توهمات من را فراموش کنند متن زیر را بخونید اگر دوست داشتید کمی در موردش فکر کنید

                                روز خوبی داشته باشید

                                سالک گفت من در شکارگاه بودم. صدا را شنیدم، در عصر موسی.
                                بال هایم رستند. آتشی فرستاد از دوزخ. بالهایم سوختند هزار باره.
                                من صدا را شنیدم. بامن صدا چنان کرد که بی پروا پریدم، بی بال.
                                بال های رستند نو، در بی پروایی پرواز. آتش فرستاد از دوزخ. من سوختم. بال ها ماندند.

                                من سوختم. مرغی شدم.
                                دو بال شدم آویخته به هیچ.
                                مرغی شدم که صدا را می شنید.
                                گفتگو کردم با موسی وقتی که بنی اسرائیل سخت قدرتمند بودند. در پی شکار مرغی بودند از آسمان.
                                من صدای مرغ را می شنیدم.

                                سالک گفت در شکارگاه بودم.
                                مقلد صدای مرغی شدم. مرغ صدای مرا می شنید. پاسخ می داد.
                                شکارگاه مملو از شکارچیان بود. صدای مرا می شنیدند. صدای مرغ را نمی شنیدند.
                                روانه شدند به سوی من. ساکت شدم.

                                سالک گفت من از گفتگو گذشتم. برخی کلمات را آموختم. نفسم به شماره افتاد.
                                در تنم توانی بیشتر نبود. در سرم، گرما غوغا میکرد. در تنم سرما مرا تا سرحد مرگ کشاند.
                                سالک گفت مقلد صدا شدم. آن مرغ را شنیدم. با من از لوح گفت.
                                لوح را شنیدم. برخی کلمات را دانستم. از گذشته بودند، از حال و از آینده. نفسم به شماره افتاد.

                                دانستم بسیار، بی آنکه بدانم چگونه. بی آنکه بدانم چگونه بازگو کنم.
                                دانستم برخی صدا را می شنوند. در عصر موسی بسیار نادراند.
                                سالک گفت من زمزمه های مسیح را شنیدم. کودکی که در گهواره سخن می گفت. او بشارت کلمه ای بود که من می دانستم. کلمه ای مقدس، قدیسی اقدس که در آواز آن مرغ شنیده بودم.
                                کلمه حی را مکرر ذکر میکرد. از شنیدنش حمد را آموختم.
                                سالک گفت برخی کلمات لوح را دانستم.
                                حرف ابتدا را دانستم.
                                حمد را دانستم.
                                الف را دانستم.
                                از این دو احمد را دانستم حال آنکه در عصر موسی بودم. نفسم به شماره افتاد.
                                حرف انتها را دانستم.
                                ب را دانستم.
                                حرف انتها را در ابتدا دیدم.
                                به شرافت بسم الله، نفسم به شماره افتاد.
                                در عصر موسی بودم. کلماتی دیدم. در آنها هیچ شکی نبود. هیچ شکی. در حق آنها گواهی دادم.
                                لوح را دیدم. برخی کلمات را دانستم.
                                برخی لوح را به ذهن سپردند. بر حال ایشان افسوس خوردم.
                                ذکر بر من نازل شد. کلمه ای در وسع حال. بیشتر نبود .
                                حالم وسعت یافت.

                                ح از حی و الف از ابتدا و لام از آسمان، مرا بالا برد…
                                میمی مانا از حالم مرا به حمد کشید.
                                محمد را دانستم.

                                سالک گفت او بنده ی خداست. بنده ی زمان نیست. بنده ی مکان نیست.
                                هر زمان، هر جا هوشیار بودم. حاضر بود.

                                سالک گفت من صدا را شنیدم.
                                بی هیچ شک. صدا را شنیدم.
                                مقلد صدا شدم.
                                رومیان می آمدند.
                                ساکت شدم.
                                بی آنکه بگویم در نزدیکترین زمین پیروز خواهند شد.
                                بنی اسرائیل در پی شکار مرغی بودند، بریان!
                                من صدای آن مرغ را شنیدم.
                                کسی صدای مرا نمی شنود!؟
                                ساکت شدم.
                                بِنَصْرِ‌ اللَّـهِ ۚ یَنصُرُ‌ مَن یَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّ‌حِیمُ

                                with hundred percent assurance

                                I tell you

                                it's a whole bullcrap story

                                kindda night one

                                yours

                                Nay

                                ---------------


                                it was the fault of those enemies
                                it was the fault of those fairy tales

                                if they were not dark nights

                                the Dawn was with us, today

                                the Dawn was with us, today

                                نظر

                                در حال کار...
                                X