پاسخ : نبض سیاست
metalman :
فکر نکنید دارم موج منفی میدم توافق بشه یا نشه مشکلات ما خیلی ریشه های عمیقی دارند ریشه ای به عمق نفت!![/QUOTE]
------------------------------------------------------------------------
این مطلب رو چند سال پیش نوشتم و کاملا مربوط به ریشه ی مشکلات ما است :
سهم یا دستمزد مسئله این است !
ریشه ی تمامی معضلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ...از قبیل فقر و بیکاری گرانی و تورم و ......در کجاست ؟
بسیاری بر این باورند که بسیاری معضلات اجتماعی ی ما ریشه در مشکلات اقتصادی دارد و هم چنین ریشه ی بسیاری از بد فرهنگی های جامعه ی ما ریشه ی اقتصادی دارد و یا بر عکس ، به شکلی که این همه در حال تاثیرگذاری و تاثر پذیری ی متقابل از یکدیگر هستند ...که تمام اینها در جای خود می تواند با درجاتی از اختلاف ، صحیح باشد
اما ریشه ی اولیه و اصلی و اساسی و بنیادین تمامی ی معضلات را در کجا باید جست و با ریشه یابی به درمان پرداخت ؟
اجازه بدهید به سال 1903 میلادی بر گردیم ! سالی که برای نخستین بار مته های شرکت حفاری ی یک میلیونر استرالیا یی ( ویلیام ناکس دارسی) در تابستان 1903 در عمق 507 متری به گاز و کمی نفت رسید ...و ثروتی عظیم طی تحولاتی تاریخی که موضوع بحث ما نیست نصیب ما ایرانیان گشت ....ثروتی که با کشف چاه های جدید و استخراج نفت و گاز فراوان منجر به گسترده شدن خوان نعمتی در شکل یک سفره ی وسیع و مالامال از انواع نعمات و برکات رایگان خدادای در بین ما مردمان این سرزمین بر پهنه ی خاک ایران شد ....!
و مشکل و معضل اصلی ی ما که تا به امروز نیز ادامه و عمق و گسترش یافته نیز از همین جا آغاز شد !!!
تا پیش از دستیابی به نفت ، فرهنگ جاری و ساری و رایج و در بین اغلب ما ایرانی ها ، فرهنگ مبتنی بر کار و تلاش و کوشش در جهت خلق در آمد و کسب دستمزد حلال بود اما پس از نفت ! به دلیل پیدایش ثروتی خدادای و رایگان ، فرهنگ نیکوی گذشته در گذشت و جای خود را به فرهنگ سهم خواهی و سهم یابی از ثروتی باد آورده داد !
ایرانی ی دیروزکه گریزی جز اتکا ء به خلاقیت و کار و تلاش خود برای برای کسب در آمد و در یافت دستمزد ( مزدی که بابت ساعاتی معین از کار و کوشش و تلاش در یافت می شود ) نداشت ، به شکل تدریجی ( و نه یکباره ) از سر سفره ای که ماحصل دسترنج خود بود برخاست و به قصد سهم خواهی بر سر سفره ای نشست که رنگ و بوی نفت داشت ! پر واضح است که در طی یک فرآیند تدریجی ی تاریخی فرهنگ کاری ی خلق در آمد بیشتر و و کسب دستمزد بیشتر جای خود را به فرهنگ فرصت طلبی و سهم خواهی و برداشت بیشتر از عواید حاصل از در آمدهای نفتی داد .....تغییر و تحول فرهنگی ی که ریشه ی بسیاری تحولات عظیم اجتماعی ی گذشته را نیز به راحتی می توان در آن جستجو کرد ...
ایرانی از سر سفره ی کوچک خود بر خاست و بر سر سفره ی بزرگی نشست که چگونگی و میزان تقسیم عواید نفتی ی آن در کنترل دولت ها بود ....
نتیجه آن شد که ما ایرانی ها تلاش کردیم به جای آنکه از ماحصل استفاده از نیروی فکر و اندیشه و خلاقیت مان در جهت مثبت نان خوردن از فی المثل بازوی خود بهره ببریم ، از نیروی فکر و خلاقیت و هوش و حواس مان برای بهره برداری ودر یافت سهم بیشتر استفاده کنیم و در این راه نزدیکی ی هرچه بیشتر به کانون های دولت و حکومت البته کارگشا تر بود و هم چنین جستن هر راهی که به دریافت سهم بیشتر منتهی گردد..
مشکی را که هر روزه با کار تلاش خودمان بر لب چشمه برده و آب می کردیم و به خانه مان می آوردیم ،بر میخ کنار در آویختیم و کاسه ای زیر شیر نفتی قرار دادیم که لوله های آن تا داخل اتاق خواب مان آمده بود و نفت درون آن - برای عده ای با نانخن خشکی چکه می کرد و برای عده ای دیگر با سخاوت تمام پر زور و پر فشار به بیرن می تراو ید...
دلخور نشویم ...! ما همه کار می کنیم ! تلاش می کنیم ....اما یادمان باشد که در بیشتر این سالیان دراز 97% از درآمد ما از نفت تامین شده است !!!
به عبارتی از هر 100 تومانی که در جیب من و شما و در حساب های بانکی و داخل دخل مغازه و مطب و شرکت و کارگاه ...ما در چرخش بوده و هست ، 97 تومان آن ما حصل لطف و کرم و بخشایش خدا وند کریم است و 3 تومان آن ما حصل زحمت و تلاش و ....خودمان.
این نسبت با مقایسه ی بسیاری آمار دیگر ما نیز هم خوانی دارد ...به مقایسه ی ساعات کاری ی مفید ما ایرانی ها ( 30 دقیقه ) در هر شیفت کاری ی 8 ساعته و در نظر گرفت نسبت افراد شاغل به بیکار توجه کنیم ....
آمار را رها کنیم ، به خودمان رجوع کنیم ، ...از خودمان آمار بگیریم ...از آنچه کرده ایم در قبال آنچه می توانستیم و ناچار بودیم ( اگر نفتی در کار نبود) بکنیم ( در عرصه ی کار و کوشش مبتنی بر اتکا به خلق در آمد نه مبتنی بر تلاش در جهت دست اندازی به سهم بیشتر و کسب در آمد ) !
سهم خواهی ، دست یابی به سهم بیشتر ، سهم دهی ، پرداخت یارانه ....سوبسید ....
در پزشکی ، شاخه ی توانبخشی یک اصل و قانون اولیه می گوید :
اگر به فرد معلولی که توانایی ی انجام کار مشخصی ( مثلا برخاستن از روی صندلی) را دارد ، کمک کردیم ، در واقع به او کمک نکرده ایم ! بلکه با متکی کردن او به کمک خودمان ، منجر به از بین رفتن تتدریجی ی آن توانایی در او شده ایم و در اصل توانایی های او را از او گرفته ایم ، و از این رهگذر به ناتوان شدن بیشتر او کمک کرده ایم نه به توانا تر شدن و توان بخشی به او ....به او خدمت نکرده ایم ...خیانت کرده ایم ...!
کمک هایی که تحت هر عنوانی اعم از یارانه و سوبسید و کمک هزینه و ...از محل در آمد های نفتی به افراد می شود ، ضمن آنکه از رهگذر در خواست سهم ( دهی و یابی ی بیشتر )، می تواند منجر به ایجاد و بر خورداری از انواع تبعیضات ومفسده ها ( رانت و رانت خواری و غیر ...) گردد ، هم چنین به طور حتم به یقین منجر به از کار انداختن توانایی های بالقوه ی ملتی خواهد شد که در دراز نای زمان و در رهگذر تاریخ بر سر سفره ی در حال اتمام و کوچک تر شدن هر روزه ی چاه های نفتی و در آمد های حاصله نشسته ، و به جای اتکا به خود و بالفعل کردن توانایی های بالقوه ی خود ، چشم انتظار و مترصد دسترسی و دست یابی و دست اندازی ی هرچه بیشتر به سهم خود و ای بسا دیگران است .
یارانه ها را هدفمند نکنیم ! در جهت قطع و حذف هدفمند آن گام برداریم ...در مسیری سنجیده و معقول و متناسب ...
یارانه ی بخش های تولیدی ،تنها در صورتی که به عنوان نیروی پیشبرنده ی اولیه و استارتر ( starter) و کاتالیزور تزریق شوند مناسب و به جا خواهند بود و در غیر اینصورت اثرات مخرب و ویران گری بر تولید خواهند داشت !
به صنعت خودرو سازی مان توجه کنیم :
کارخانه های معظم خودرو سازی ی ما خلق در آمد نمی کنند ، آنها کسب در امد می کنند !!!( آن هم از محل سوبسید های هنگفت سالیانه ای که از محل در آمد های نفتی از دولت دریافت می کنند ...آنها دستمزد نمی گیرند ...سهم می گیرند ...سهمی که منجر به از کار افتادگی و از دست دادن توانایی ها و عدم توجه و تمرکز شان بر خلاقیت ها ی شان برای خلق در آمد واقعی خواهد شد !
.....
ما با کمک های اینچنینی ، کمک نمی کنیم ، تخریب می کنیم ....
روزی که چاه های نفت در ایران حفر شدند ، سرنوشت ما را نیز عوض کردند ، از ما مردمانی ساختند ، کاهل و تن پرور و سهم خواه ....پر توقع و پر انتظار و مسئولیت ناپذیر ....فرصت طلب و ...( با عرض پوزش از همه ی خوانندگان )
نفت نعمتی است که به تیغ دو دم می ماند :
استفاده ی درست و به جا و مناسب از آن ما را به جایی می باید می برد که نبرده و استفاده ی نا صواب و نا درست از آن ما به جایی برده که نباید ....
----------
اما باید به این موضوع هم فکر کنیم که چرا عموما در کشورهای دارای فرهنگ شرقی ، وجود منابع و ثروت های خدادای منجر به بروز و ظهور فرهنگ سهم خواهی به جای خلق در آمد و در یافت دستمزد شده اما در کشورهای مبتنی بر فرهنگ غرب ( مثل بلوک اسکاندیناوی و ...بسیاری دیگر ) با وجود بهره برداری از این منابع , معضل شرح داده شده ، شیوع و بروز بسیار کم رنگ تری یافته و هم چنان نقطه ی اتکاء مردمان شان بر برخورداری از توانایی های خود به جای اتکاء به در آمدهای ( فی المثل ) خدادی ی نفتی است ؟
چرا ؟
metalman :
فکر نکنید دارم موج منفی میدم توافق بشه یا نشه مشکلات ما خیلی ریشه های عمیقی دارند ریشه ای به عمق نفت!![/QUOTE]
------------------------------------------------------------------------
این مطلب رو چند سال پیش نوشتم و کاملا مربوط به ریشه ی مشکلات ما است :
سهم یا دستمزد مسئله این است !
ریشه ی تمامی معضلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ...از قبیل فقر و بیکاری گرانی و تورم و ......در کجاست ؟
بسیاری بر این باورند که بسیاری معضلات اجتماعی ی ما ریشه در مشکلات اقتصادی دارد و هم چنین ریشه ی بسیاری از بد فرهنگی های جامعه ی ما ریشه ی اقتصادی دارد و یا بر عکس ، به شکلی که این همه در حال تاثیرگذاری و تاثر پذیری ی متقابل از یکدیگر هستند ...که تمام اینها در جای خود می تواند با درجاتی از اختلاف ، صحیح باشد
اما ریشه ی اولیه و اصلی و اساسی و بنیادین تمامی ی معضلات را در کجا باید جست و با ریشه یابی به درمان پرداخت ؟
اجازه بدهید به سال 1903 میلادی بر گردیم ! سالی که برای نخستین بار مته های شرکت حفاری ی یک میلیونر استرالیا یی ( ویلیام ناکس دارسی) در تابستان 1903 در عمق 507 متری به گاز و کمی نفت رسید ...و ثروتی عظیم طی تحولاتی تاریخی که موضوع بحث ما نیست نصیب ما ایرانیان گشت ....ثروتی که با کشف چاه های جدید و استخراج نفت و گاز فراوان منجر به گسترده شدن خوان نعمتی در شکل یک سفره ی وسیع و مالامال از انواع نعمات و برکات رایگان خدادای در بین ما مردمان این سرزمین بر پهنه ی خاک ایران شد ....!
و مشکل و معضل اصلی ی ما که تا به امروز نیز ادامه و عمق و گسترش یافته نیز از همین جا آغاز شد !!!
تا پیش از دستیابی به نفت ، فرهنگ جاری و ساری و رایج و در بین اغلب ما ایرانی ها ، فرهنگ مبتنی بر کار و تلاش و کوشش در جهت خلق در آمد و کسب دستمزد حلال بود اما پس از نفت ! به دلیل پیدایش ثروتی خدادای و رایگان ، فرهنگ نیکوی گذشته در گذشت و جای خود را به فرهنگ سهم خواهی و سهم یابی از ثروتی باد آورده داد !
ایرانی ی دیروزکه گریزی جز اتکا ء به خلاقیت و کار و تلاش خود برای برای کسب در آمد و در یافت دستمزد ( مزدی که بابت ساعاتی معین از کار و کوشش و تلاش در یافت می شود ) نداشت ، به شکل تدریجی ( و نه یکباره ) از سر سفره ای که ماحصل دسترنج خود بود برخاست و به قصد سهم خواهی بر سر سفره ای نشست که رنگ و بوی نفت داشت ! پر واضح است که در طی یک فرآیند تدریجی ی تاریخی فرهنگ کاری ی خلق در آمد بیشتر و و کسب دستمزد بیشتر جای خود را به فرهنگ فرصت طلبی و سهم خواهی و برداشت بیشتر از عواید حاصل از در آمدهای نفتی داد .....تغییر و تحول فرهنگی ی که ریشه ی بسیاری تحولات عظیم اجتماعی ی گذشته را نیز به راحتی می توان در آن جستجو کرد ...
ایرانی از سر سفره ی کوچک خود بر خاست و بر سر سفره ی بزرگی نشست که چگونگی و میزان تقسیم عواید نفتی ی آن در کنترل دولت ها بود ....
نتیجه آن شد که ما ایرانی ها تلاش کردیم به جای آنکه از ماحصل استفاده از نیروی فکر و اندیشه و خلاقیت مان در جهت مثبت نان خوردن از فی المثل بازوی خود بهره ببریم ، از نیروی فکر و خلاقیت و هوش و حواس مان برای بهره برداری ودر یافت سهم بیشتر استفاده کنیم و در این راه نزدیکی ی هرچه بیشتر به کانون های دولت و حکومت البته کارگشا تر بود و هم چنین جستن هر راهی که به دریافت سهم بیشتر منتهی گردد..
مشکی را که هر روزه با کار تلاش خودمان بر لب چشمه برده و آب می کردیم و به خانه مان می آوردیم ،بر میخ کنار در آویختیم و کاسه ای زیر شیر نفتی قرار دادیم که لوله های آن تا داخل اتاق خواب مان آمده بود و نفت درون آن - برای عده ای با نانخن خشکی چکه می کرد و برای عده ای دیگر با سخاوت تمام پر زور و پر فشار به بیرن می تراو ید...
دلخور نشویم ...! ما همه کار می کنیم ! تلاش می کنیم ....اما یادمان باشد که در بیشتر این سالیان دراز 97% از درآمد ما از نفت تامین شده است !!!
به عبارتی از هر 100 تومانی که در جیب من و شما و در حساب های بانکی و داخل دخل مغازه و مطب و شرکت و کارگاه ...ما در چرخش بوده و هست ، 97 تومان آن ما حصل لطف و کرم و بخشایش خدا وند کریم است و 3 تومان آن ما حصل زحمت و تلاش و ....خودمان.
این نسبت با مقایسه ی بسیاری آمار دیگر ما نیز هم خوانی دارد ...به مقایسه ی ساعات کاری ی مفید ما ایرانی ها ( 30 دقیقه ) در هر شیفت کاری ی 8 ساعته و در نظر گرفت نسبت افراد شاغل به بیکار توجه کنیم ....
آمار را رها کنیم ، به خودمان رجوع کنیم ، ...از خودمان آمار بگیریم ...از آنچه کرده ایم در قبال آنچه می توانستیم و ناچار بودیم ( اگر نفتی در کار نبود) بکنیم ( در عرصه ی کار و کوشش مبتنی بر اتکا به خلق در آمد نه مبتنی بر تلاش در جهت دست اندازی به سهم بیشتر و کسب در آمد ) !
سهم خواهی ، دست یابی به سهم بیشتر ، سهم دهی ، پرداخت یارانه ....سوبسید ....
در پزشکی ، شاخه ی توانبخشی یک اصل و قانون اولیه می گوید :
اگر به فرد معلولی که توانایی ی انجام کار مشخصی ( مثلا برخاستن از روی صندلی) را دارد ، کمک کردیم ، در واقع به او کمک نکرده ایم ! بلکه با متکی کردن او به کمک خودمان ، منجر به از بین رفتن تتدریجی ی آن توانایی در او شده ایم و در اصل توانایی های او را از او گرفته ایم ، و از این رهگذر به ناتوان شدن بیشتر او کمک کرده ایم نه به توانا تر شدن و توان بخشی به او ....به او خدمت نکرده ایم ...خیانت کرده ایم ...!
کمک هایی که تحت هر عنوانی اعم از یارانه و سوبسید و کمک هزینه و ...از محل در آمد های نفتی به افراد می شود ، ضمن آنکه از رهگذر در خواست سهم ( دهی و یابی ی بیشتر )، می تواند منجر به ایجاد و بر خورداری از انواع تبعیضات ومفسده ها ( رانت و رانت خواری و غیر ...) گردد ، هم چنین به طور حتم به یقین منجر به از کار انداختن توانایی های بالقوه ی ملتی خواهد شد که در دراز نای زمان و در رهگذر تاریخ بر سر سفره ی در حال اتمام و کوچک تر شدن هر روزه ی چاه های نفتی و در آمد های حاصله نشسته ، و به جای اتکا به خود و بالفعل کردن توانایی های بالقوه ی خود ، چشم انتظار و مترصد دسترسی و دست یابی و دست اندازی ی هرچه بیشتر به سهم خود و ای بسا دیگران است .
یارانه ها را هدفمند نکنیم ! در جهت قطع و حذف هدفمند آن گام برداریم ...در مسیری سنجیده و معقول و متناسب ...
یارانه ی بخش های تولیدی ،تنها در صورتی که به عنوان نیروی پیشبرنده ی اولیه و استارتر ( starter) و کاتالیزور تزریق شوند مناسب و به جا خواهند بود و در غیر اینصورت اثرات مخرب و ویران گری بر تولید خواهند داشت !
به صنعت خودرو سازی مان توجه کنیم :
کارخانه های معظم خودرو سازی ی ما خلق در آمد نمی کنند ، آنها کسب در امد می کنند !!!( آن هم از محل سوبسید های هنگفت سالیانه ای که از محل در آمد های نفتی از دولت دریافت می کنند ...آنها دستمزد نمی گیرند ...سهم می گیرند ...سهمی که منجر به از کار افتادگی و از دست دادن توانایی ها و عدم توجه و تمرکز شان بر خلاقیت ها ی شان برای خلق در آمد واقعی خواهد شد !
.....
ما با کمک های اینچنینی ، کمک نمی کنیم ، تخریب می کنیم ....
روزی که چاه های نفت در ایران حفر شدند ، سرنوشت ما را نیز عوض کردند ، از ما مردمانی ساختند ، کاهل و تن پرور و سهم خواه ....پر توقع و پر انتظار و مسئولیت ناپذیر ....فرصت طلب و ...( با عرض پوزش از همه ی خوانندگان )
نفت نعمتی است که به تیغ دو دم می ماند :
استفاده ی درست و به جا و مناسب از آن ما را به جایی می باید می برد که نبرده و استفاده ی نا صواب و نا درست از آن ما به جایی برده که نباید ....
----------
اما باید به این موضوع هم فکر کنیم که چرا عموما در کشورهای دارای فرهنگ شرقی ، وجود منابع و ثروت های خدادای منجر به بروز و ظهور فرهنگ سهم خواهی به جای خلق در آمد و در یافت دستمزد شده اما در کشورهای مبتنی بر فرهنگ غرب ( مثل بلوک اسکاندیناوی و ...بسیاری دیگر ) با وجود بهره برداری از این منابع , معضل شرح داده شده ، شیوع و بروز بسیار کم رنگ تری یافته و هم چنان نقطه ی اتکاء مردمان شان بر برخورداری از توانایی های خود به جای اتکاء به در آمدهای ( فی المثل ) خدادی ی نفتی است ؟
چرا ؟
نظر