نبض سیاست

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • Nay
    Banned
    • Aug 2014
    • 641

    #1276
    پاسخ : نبض سیاست

    در اصل توسط B A R A N پست شده است View Post
    جناب ریوی عزیز درود

    چند روز پیش نقدی بر آن نوشته تان نوشتم (ترک ،گیلک و...بخوانند) که از نظر علمی نمیگویم ایراد ولی شبهات بسیاری بر آن وارد است.
    اما چون میدانم در این روزها تحت فشار هستید از پست آن خودداری کردم چون شرط انصاف نیافتم که باعث و بانی پریشانی بیشتر شوم.

    بطور نمونه: اینکه زبان های مختلف در چه سنی یاد گرفته شوند و همینطور فاصله ی یادگیری آن ها نسبت به هم چقدر است بسیار حایز اهمیت است.نیمکره ی چپ طبیعتا جایگاه یادگیری زبان است اگر فرضا فرد دو زبان را در سنی مشخص یاد گیری کند این دو توسط همین نیمکره فرماندهی میشوند ولی اگر بین آنها فاصله معنا داری باشد آنگاه زبان دوم در نیمکره راست ثبت و ضبط و طبیعتا کنترل میشود.
    و فاکتورهای بسیار دیگری نیز وجود دارد .....

    به هر روی، سوال و شگفتی ام از اینجاست که شما با توجه به اینکه با مفاهیم روانشناسی آشنا و مانوس هستید مثله همین پست امروزتان ،که نشاندهنده ی اینست که میدانید شخصیت آدمی ثابت است و غیر قابل تغییر(همون شخصیتی که صفحه اش تا 7 سالگی بسته میشود و بندرت قابل اصلاح است) ....(اخیرا حتی مبحث شخصیت ژنتیکی در حال بررسی است که میگوید بعضی خصوصیات شخصیتی آدمی بصورت ژنتیکی به فرد انتقال می یابد و فرد در بود و نبود این رفتار هیچ نقشی ایفا نمی کند) اما با این حال باز اصرار عجیبی بر تغییر فکر و رویکرد دیگران دارید.
    البته این را هم میتوان مربوط به تیپ شخصیتی خودتان دانست که ناخودآگاه چنین عمل میکنید و نمیتوان بر ان ایرادی وارد کرد.

    این بحث تخصصی است و چون مربوط به این فروم نمیشود ،نمی توان به خوبی آن را تشریح کرد.
    مثلا یک نظریه وجود دارد ( choaerenee )که میگوید صدق یک گزاره در گرو، هماهنگی آن گزاره با سایر باورهای ذهنی (به خصوص تجربه مادر)فرد داره.
    بعبارتی همانقدر که ریختن بذر بروی سنگلاخ کاری سترون و بیهودست ،اصرار شما هم کار به جایی نمیبرد.
    خلاصه اینکه بزرگی میگفت هرگز تلاش نکنید به یک خوک آواز خواندن یاد دهید ،اینکار وقتتان را تلف میکند و خوک را آزرده خاطر میسازد.
    البته از طرف دیگر نمیشود این تلاش ارزشمند شما را برای ریشه کن کردن جهل نادیده گرفت که اگر دنیا افرادی بیشتری مثله شما میداشت مطمئنا وضعیت بهتری میداشت.

    با سپاس از شما



    .
    درود بر ریو و باران عزیز

    باران جان، شاهد از غیب آمد و من با کمک از پست شما، میخوام جوابیه ای به دلنوشته های ریوی عزیز بدهم

    جناب ریو، روی سخنم با شماست، ولی مثل همون پست، کلی گویی هم هست

    از پست های شما، استنباط من این بود که میخواهید نقش سرپوش بر چاه را ایفا کنید تا نابینایی درون چاه نیافتد! اما خودتان اذعان دارید که اینجا هر کسی آمده، به طمع نانی آمده، پس برادر من، سوراخ دعا را گم کرده اید!

    دکتر بهزادی، زحمت کشیده، یک سایت اجاره کرده، تعدادی از دوستان رو گرد هم آورده یا استخدام کرده (نمیدونم سرمایه شخصی است یا مدیریت) و در آن سایت، مشغول ارتزاق است و اگر هم بگه نیستم( بنده اصلا دکتر بهزادی رو نمیشناسم، اما یکی - دوباری نوشته های ایشون رو خواندم، بسیار پربار و سنجیده بود، لااقل خارج از حیطه دانش من برای عیبجویی، برای همین هم اظهار نظری درباره مطالب ایشان ندارم) به احتمال 100 درصد دروغ گفته. چون هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمیگیره! (معادل فارسی پنیر مجانی) ی

    بنده به وبلاگ شما همون اوایل سر زدم... چند دفعه ای آمدم، کامنت گذاشتم... اما کامنت بنده منتشر نشد، ضمن اینکه بسیار بسیار وبلاگ خلوتی بود که حوصله منی که پرچانه هستم، سر میرفت! بنده هم دنبال خوراک خودم هستم که در وبلاگ شما نیافتم!

    توی آدان نصف روز نکشید که جول و پلاس منو ریختند بیرون، نیست و نابودم کردند. اما هیچ جا اعتراضی نکردم... چرا باید اعتراض کنم؟ ارث پدرم که نیست! تو تالار بورس هم خطوط قرمز رو درنوردیدم و مستوجب عقوبت و قبول جرم کردم. چرا باید شکایتی داشته باشم؟

    الان هم اینجا برای خودم دلی دلی میکنم، با تجربیاتی که تا کنون کسب کرده ام و با عنایت به کامنت دوست خوبمون جناب باران، قصدم دلی دلی کردنه، مثل نی!

    نه آمده ام که کسی رو عوض کنم، نه مثل سابق سرم برای بحث درد میکنه و نه ادعای چراغ راه بودن دارم (که قبلاً دوست داشتم روشنگری کنم)

    اما، دارم تو یک مکان (بنده عمدتاً در یک تاپیک و یک فروم لنگر میندازم)، گلکاری میکنم و اگر درست به این گلها آب بدم، شاید باغچه ای شد و بعد هم باغی و بستانی و روضه ای! این بستگی به این داره که گلهای این باغچه، چقدر جلب نظر گردشگران رو داره که مسیرشون به این اتاق گم شده و کنجکاوی، اونها رو اینجا کشونده!

    واقعاً دنیا چقدر ارزش داره که قدر لحظات را ندانیم؟

    حافظ میگه بنیان دنیا هیچ بر هیچه یا میگه، پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت، من چرا این جهان را به جوی نفروشم؟

    اما همه اینها ادعاست و باید راستی آزمایی بشه

    اینجاست که آتش میاد و جمله نیست ها (نیستان) رو نیست میکنه و وقتی که نی اعتراض داره که مطلوب تو از سوزاندن من چیست؟ آتش میگه، عشقم میکشه بسوزانم، تو که نیستی، پس چه فرقی میکنه برات! اگر راست میگی! برات مهم نیست این دنیا البته!

    بنابراین، بنده قضاوتی نکردم، فقط خواستم راهنمایی کرده باشم به سبک و سیاق طوطی بازرگان، عمل با نیت باید همخوانی داشته باشه، وگرنه توی مسیر روشنگری و پرداخت زکات و خمس دارایی های معنوی و مادی، یکی هم به ما بد و بیراه گفت! چه باک؟ مگر نه اینکه ما برای رضای خدا داریم انفاق میکنیم؟ پس چرا از بنده خدا دلخور باشیم؟

    بنده این دلخوری را در نوشته های شما میبینم که همخوانی با نیت پاک شما نداره!

    پس یا نیت شما پاک نیست و منطبق بر ادعا، یا این دلخوری ها بی معنی و بی جاست! به هر روی، آتش انتقادات، راستی آزمای مدعای شماست!

    در ضمن، کسی که از خودش مطمئن نیست و نظراتش ای بسا اشتباه است، از نسخه نویسی دیگران نباید ایراد بگیره! یا اینکه مطمئنه که طرف مذکور اشتباه نسخه نویسی میکنه، باید نسخه صحیح ارائه بده، وگرنه خراب کردن باغچه دیگران و لگدمال کردن گلهاش، جرمه! و جزاش سوزانده شدن! یا هر چیزی که صاحب باغچه اراده کنه!

    اینها نظرات شخصی بنده است و صد البته به درستی شون کاملاً ایمان دارم

    ارادتمند هر دو بزرگوار

    (نی)

    ------------------

    هر که او داد حسن خود را در مزاد
    صد قضای بد ســـــــوی او رو نهاد

    ...

    من کسی در ناکسی دریافتم
    پس کسی در ناکسی دربافتم
    آخرین ویرایش توسط Nay؛ 2015/07/01, 15:24.

    نظر

    • Nay
      Banned
      • Aug 2014
      • 641

      #1277
      پاسخ : نبض سیاست

      رضا تقی زاده (تحلیلگر سیاسی و مسایل ایران)


      ۱۳۹۴/۰۴/۱۰



      توافق پیش‌بینی شده برای ادامه مذاکرات اتمی وین به مدت هفت روز، نشانه دیگری از قصد قطعی طرفین گفت‌وگوها برای به نتیجه رساندن تلاش‌های سیاسی ۲۰ ماه گذشته، با وجود ادامه اختلاف‌نظرهای جدی در چند موضوع باقی مانده است؛ نمادهای دیگر را در امضاء دو توافق موقت طی ۱۸ ماه گذشته می‌توان دید.

      دلیل اصلی تعیین مهلت هفت روزه برای تمدید مذاکرات، مصوبه ۱۴ آوریل سنای آمریکا است که بنا بر مفاد آن، چنانچه دولت آمریکا متن اصلی توافق‌های صورت گرفته با ایران و کلیه ضمیمه‌های آن را پیش از ۱۰ ماه ژوئیه به قانونگذاران تسلیم کند، کنگره طی یک مهلت ۳۰ روزه آن را مورد ارزیابی برای قبول و یا رد لغو تحریم‌ها قرار خواهد داد.

      اما در صورتی که سند توافق‌های صورت گرفته در فاصله ۱۰ ژوئیه تا ۷ ماه سپتامبر سال جاری از سوی رئیس جمهور به قانون‌گذاران آمریکا تسلیم شود، مهلت بررسی کنگره به ۶۰ روز افزایش می‌یابد و در این فاصله رئیس جمهور و دولت آمریکا مجاز نخواهند بود به لغو هر کدام از تحریم‌های کنونی علیه ایران اقدام کند.

      در فاصله دو ماه باقی مهلت ارزیابی کنگره، وضعیت تحریم‌ها علیه ایران به شرایط پیش از توافق ۲۴ نوامبر ژنو بازمی‌گردد.

      در توضیح تمدید مذاکرات وین نیز که عملاً دو روز پیش از مهلت کنگره برای دریافت متن توافق از سوی رئیس جمهور آن کشور پایان می‌یابد، اعلام شده که «تمهیدات» توافق ۲۴ نوامبر ژنو (تعدیل تحریم‌ها و پرداخت پول نفت به ایران) تنها به مدت هفت روز ادامه می‌یابد.

      به موجب توافق ۲۴ نوامبر ژنو و تجدید آن در لوزان ایران ذخایر اورانیوم غنی‌سازی شده خود را تقلیل داده و فعالیت‌های اتمی خود را به شدت محدود کرده است.

      در مقابل ماهانه حدود ۵۰۰ میلیون دلار از ذخایر ارزی مسدود شده ایران در اختیار حکومت تهران قرار داده شده است.

      در پایان مهلت هفت روزه، تعهدات ایران در قبال گروه ۱+۵ (موضوع توافق موقت ژنو و الگوی تمدید شده آن در لوزان عملاً پایان خواهد یافت و متقابلاً، دسترسی جمهوری اسلامی ایران به ارزهای مسدود شده نیز قطع می‌شود.

      هزینه‌های شکست برای ایران

      در صورت اعلام شکست مذاکرات، قطع دریافت ارز از منابع مسدود شده ایران و عدم دریافت ماهانه ۵۰۰ میلیون دلار تنها مشکل جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود.

      طرح فوری موضوع تشدید تحریم‌ها علیه ایران در کنگره آمریکا و هدف قرار دادن قطع کامل صادرات نفت و توقف اجرای طرح‌های افزایش تولید گاز ایران و همچنین تشدید محدودیت‌های بانکی به‌منظور متوقف ساختن تجارت خارجی ایران است که می‌تواند جمهوری اسلامی ایران را در وضعیتی خطیر قرار دهد.

      طی یک سال گذشته حسن روحانی به عنوان حامی مذاکرات به مردم ایران نوید داده است که در صورت رسیدن به توافق اتمی و لغو تحریم‌ها وضعیت معیشت آنها بهبود خواهد یافت.

      در نقطه مقابل، آیت‌الله علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ضمن دفاع از حق ادامه فعالیت‌های اتمی و معرفی آن به‌عنوان «حق ملی» ابراز مخالفت با انجام بازرسی‌های آژانس در ایران و ترسیم خط قرمزهای متعدد برای مذاکره‌کنندگان، عملاً خود را به‌عنوان مانع در راه به نتیجه رسیدن مذاکرات قرار داده است.

      در صورت شکست مذاکرات اتمی، نارضایتی خفته داخلی که نماد معکوس آن را در حمایت عمومی از مذاکرات می‌توان دید، متوجه رهبر جمهوری اسلامی خواهد شد.

      در صورت اعلام شکست مذاکرات حاکمیت جمهوری اسلامی در وضعیتی انتقالی و مبهم قرار خواهد گرفت و مسئولیت این تغییر وضعیت در افکار عمومی متوجه ‌‌آیت‌الله خامنه‌ای می‌شود.

      هزینه‌های شکست برای دولت آمریکا

      دولت آمریکا مخالفان انجام مذاکره با جمهوری اسلامی ایران را تاکنون قانع ساخته که از خطر تبدیل شدن ایران به یک نیروی نظامی اتمی بدون توسل به نیروی نظامی می‌توان پیشگیری کرد.

      در راه تحقق این پیش‌فرض، دولت اوباما تاکنون ۲۰ ماه گفت‌وگو در بالاترین سطوح سیاسی و هزاران ساعت تبادل نظر در سطوح فنی با نمایندگان تهران و نمایندگان عضو گره موسوم به ۱+۵ به عمل آورده است.

      در صورت اعلام شکست مذاکرات و تلاش‌های دیپلماتیک در قبال جمهوری اسلامی ایران، دولت آمریکا بار دیگر متهم به ضعف در قضاوت‌های راهبردی سیاسی خواهد شد.

      در فاصله‌ای نه‌چندان دور از انجام انتخابات ریاست جمهوری و مجلس نمایندگان آمریکا، شکست مذاکرات سیاسی با تهران می‌تواند بخت حزب دموکرات برای حفظ کاخ سفید را مورد تهدید جدی قرار دهد.

      گزینه دیگر اوباما، بعد از اعلام شکست مذاکرات رو کردن به گزینه نظامی تلافی‌جویانه علیه ایران است که در وضعیت کنونی منطقه، آن را متشنج‌تر از پیش خواهد ساخت.

      ره‌آوردهای بالقوه تعدیل خواسته‌های متقابل و به نتیجه رسیدن مذاکرات، در ادامه ۲۰ ماه تلاش، بدون شک کم‌اهمیت‌تر از مخاطرات ناشی از شکست گفت‌وگوها نیست.

      از این جهتخرد عملگرا موافق این گزینه خواهد شد که مذاکرات در پایان مهلت تمدید شده ناگزیر از رسیدن به نتیجه لمسی و مثبت است.

      نظر

      • Nay
        Banned
        • Aug 2014
        • 641

        #1278
        پاسخ : نبض سیاست

        اندر حکایت ادعا (ما و منی)


        در چمن باغ چو گلبن شکفت بلبلی با باز درآمد به گفت
        کز همه مرغان تو خاموش ساز گوی چرا برده‌ای آخر به باز
        تا تو لب بسته گشادی نفس یک سخن نغز نگفتی به کس
        منزل تو دستگه سنجری طعمه تو سینه کبک دری
        من که به یک چشم زد از کان غیب صد گهر نغز برآرم ز جیب
        طعمه من کرم شکاری چراست خانه من بر سر خاری چراست
        باز بدو گفت همه گوش باش خامشیم بنگر و خاموش باش
        منکه شدم کارشناس اندکی صد کنم و باز نگویم یکی
        رو که توئی شیفته روزگار زانکه یکی نکنی و گوئی هزار
        منکه همه معنیم این صیدگاه سینه کبکم دهد و دست شاه
        چون تو همه زخم زبانی تمام کرم خور و خار نشین والسلام
        نظامی گنجوی

        نظر

        • rio
          عضو عادی
          • Mar 2015
          • 175

          #1279
          پاسخ : نبض سیاست

          در اصل توسط Nay پست شده است View Post
          درود بر ریو و باران عزیز

          باران جان، شاهد از غیب آمد و من با کمک از پست شما، میخوام جوابیه ای به دلنوشته های ریوی عزیز بدهم

          جناب ریو، روی سخنم با شماست، ولی مثل همون پست، کلی گویی هم هست

          از پست های شما، استنباط من این بود که میخواهید نقش سرپوش بر چاه را ایفا کنید تا نابینایی درون چاه نیافتد! اما خودتان اذعان دارید که اینجا هر کسی آمده، به طمع نانی آمده، پس برادر من، سوراخ دعا را گم کرده اید!

          دکتر بهزادی، زحمت کشیده، یک سایت اجاره کرده، تعدادی از دوستان رو گرد هم آورده یا استخدام کرده (نمیدونم سرمایه شخصی است یا مدیریت) و در آن سایت، مشغول ارتزاق است و اگر هم بگه نیستم( بنده اصلا دکتر بهزادی رو نمیشناسم، اما یکی - دوباری نوشته های ایشون رو خواندم، بسیار پربار و سنجیده بود، لااقل خارج از حیطه دانش من برای عیبجویی، برای همین هم اظهار نظری درباره مطالب ایشان ندارم) به احتمال 100 درصد دروغ گفته. چون هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمیگیره! (معادل فارسی پنیر مجانی) ی

          بنده به وبلاگ شما همون اوایل سر زدم... چند دفعه ای آمدم، کامنت گذاشتم... اما کامنت بنده منتشر نشد، ضمن اینکه بسیار بسیار وبلاگ خلوتی بود که حوصله منی که پرچانه هستم، سر میرفت! بنده هم دنبال خوراک خودم هستم که در وبلاگ شما نیافتم!

          توی آدان نصف روز نکشید که جول و پلاس منو ریختند بیرون، نیست و نابودم کردند. اما هیچ جا اعتراضی نکردم... چرا باید اعتراض کنم؟ ارث پدرم که نیست! تو تالار بورس هم خطوط قرمز رو درنوردیدم و مستوجب عقوبت و قبول جرم کردم. چرا باید شکایتی داشته باشم؟

          الان هم اینجا برای خودم دلی دلی میکنم، با تجربیاتی که تا کنون کسب کرده ام و با عنایت به کامنت دوست خوبمون جناب باران، قصدم دلی دلی کردنه، مثل نی!

          نه آمده ام که کسی رو عوض کنم، نه مثل سابق سرم برای بحث درد میکنه و نه ادعای چراغ راه بودن دارم (که قبلاً دوست داشتم روشنگری کنم)

          اما، دارم تو یک مکان (بنده عمدتاً در یک تاپیک و یک فروم لنگر میندازم)، گلکاری میکنم و اگر درست به این گلها آب بدم، شاید باغچه ای شد و بعد هم باغی و بستانی و روضه ای! این بستگی به این داره که گلهای این باغچه، چقدر جلب نظر گردشگران رو داره که مسیرشون به این اتاق گم شده و کنجکاوی، اونها رو اینجا کشونده!

          واقعاً دنیا چقدر ارزش داره که قدر لحظات را ندانیم؟

          حافظ میگه بنیان دنیا هیچ بر هیچه یا میگه، پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت، من چرا این جهان را به جوی نفروشم؟

          اما همه اینها ادعاست و باید راستی آزمایی بشه

          اینجاست که آتش میاد و جمله نیست ها (نیستان) رو نیست میکنه و وقتی که نی اعتراض داره که مطلوب تو از سوزاندن من چیست؟ آتش میگه، عشقم میکشه بسوزانم، تو که نیستی، پس چه فرقی میکنه برات! اگر راست میگی! برات مهم نیست این دنیا البته!

          بنابراین، بنده قضاوتی نکردم، فقط خواستم راهنمایی کرده باشم به سبک و سیاق طوطی بازرگان، عمل با نیت باید همخوانی داشته باشه، وگرنه توی مسیر روشنگری و پرداخت زکات و خمس دارایی های معنوی و مادی، یکی هم به ما بد و بیراه گفت! چه باک؟ مگر نه اینکه ما برای رضای خدا داریم انفاق میکنیم؟ پس چرا از بنده خدا دلخور باشیم؟

          بنده این دلخوری را در نوشته های شما میبینم که همخوانی با نیت پاک شما نداره!

          پس یا نیت شما پاک نیست و منطبق بر ادعا، یا این دلخوری ها بی معنی و بی جاست! به هر روی، آتش انتقادات، راستی آزمای مدعای شماست!

          در ضمن، کسی که از خودش مطمئن نیست و نظراتش ای بسا اشتباه است، از نسخه نویسی دیگران نباید ایراد بگیره! یا اینکه مطمئنه که طرف مذکور اشتباه نسخه نویسی میکنه، باید نسخه صحیح ارائه بده، وگرنه خراب کردن باغچه دیگران و لگدمال کردن گلهاش، جرمه! و جزاش سوزانده شدن! یا هر چیزی که صاحب باغچه اراده کنه!

          اینها نظرات شخصی بنده است و صد البته به درستی شون کاملاً ایمان دارم

          ارادتمند هر دو بزرگوار

          (نی)

          ------------------

          هر که او داد حسن خود را در مزاد
          صد قضای بد ســـــــوی او رو نهاد

          ...

          من کسی در ناکسی دریافتم
          پس کسی در ناکسی دربافتم
          -----------------------
          ( یا چنان نمای که هستی ؛ یا چنان باش که می نمایی )
          سلام :
          من از صراحت لهجه شما لذت می برم اما به شرط انکه شما نیز چنین باشید و این بحث را با چند قاعده با شما حاضرم پی بگیرم البته شرط نمی گذارم برای شما اما خودم اصولی را که لازم می دانم رعایت می کنم و از آن جمله اولینش همان 5 شرطی که در ابتدای مبحث قبل عرض شد
          .
          دیگرینش که امیدوارم ناراحت نشوید این که :
          زبان گویش گوینده باید در کل متن از یک دستی و یکنواختی برخوردار باشد , این ها را می گویم چون متاسفانه خیلی ها نمی دانند و آنها که می دانند رعایت نمی کنند ...یعنی اگر شما از سبک گویش و نوشتار خودمانی و اصطلاحا محاوره ای استفاده می کنید روش درست این است که تا انتهای نوشتار بر همین سبک و سیاق بروید و اگر از سبک نوشتار کلاسیک ادبی ( ادبیاتی ) استفاده می کنید خوب تا انتها باید بر همین روش بروید جلو . و خوب البته هیچ کدام این ها دلیل برتری ی یکی بر دیگری نیست و باید , محتوی را ملاک دانست در وحله نخست نه شکل و فرم گویش و نوشتار را .
          این را از این جهت عرض کردم که شما اغلب در نوشتارتان , از سبکی به سبکی پرش دارید و تغییر سبک نگارش می دهید و اغلب هم در انتها کار را به نی و آتش و نردبان و عرفان و فلسفه می کشانید و باز بستر کلام تان را همراه با کلام دچار دگرگونی ای می شود که شنونده را به جای آنکه در فهم منظور شما مساعدت بخشد ؛ به دردسر و مشکل می اندازد .
          روزی پرسیدید که می خواهم عیب کارم را بدانم ....من عیب یاب خوبی نیستم اما ان اندک چیزی را که می دانم با شما سهیم می شوم :
          اگر نوشتار را برای فهم ساده آنچه می خواهم توضیح دهم به یک شعر تشبیه کنیم که البته قافیه و ردیف نداشته باشد اما ابیاتی در هر سطر داشته باشد ؛ بهتر آن است که برای شیوایی و رسایی و همه فهمی ی سخن , نخست نهایت دقت را به کار بریم که هر مصرع با مصرع مقابل در امتداد ستون های افقی ؛ ارتباط معنایی ی منسجمی داشته باشد و بعد از ان این ارتباط معنایی را در محور عمودی نیز بین ابیات نوشتار باید که کوشید تا حفظ شود . و این ها رعایت کردن شان منجر به این می شود که در نهایت اگر کل نوشتار را به انسانی تشبیه کنیم , هر اندامی در جای درست و دقیق خویش قرار گرفته باشد یعنی دست در جای خود و پا در جای خود و سر و گردن و...هم به هین نحو تا آخر .
          و از این حیث نویسنده به مثابه نقاشی است که در حال خلق تصویری است که گاهی به اثار هنری ی بزرگ دنیا شبیه است و گاه به تمرین نقاشی ی کودکی می ماند که نقش می زند اما نتیجه کارش طبعا خالی از خلل نیست .
          این ها را برای یادآوری ی خودم نوشتم ....اگر دیگران هم چیز مفید فایده ای در آن یافتند خوب استفاده کنند .
          نکته دیگر تمیز نویسی ی مطلب است نه از حیث خوانا بودن مطلب که از حیث ؛ زدودن حشو و زوائد از مطلب با قلم دقت و وسواس و ریز بینی و بازبینی و رها نکردن جزئیات به ظاهر غیر ضرور :
          این نشاندهنده ی احترام و تعهدی است که ما برای مخاطب مان قائل هستیم و برعکس.
          و از همه مهم تر شاید به ویژه در نوشتار شما , مستدل و متقن نوشتن .( نه کلی گویی و اظهار نظرهای صرفا و کاملا شخصی )


          شما متاسفانه نسبتی به کسی روا می دارید , بی آنکه کلام تان را مستند به ارجاع به اصل جملات حاوی ی سند فرمائید و یادمان باشد ما داریم مباحثه مکتوب می کنیم و تمام شواهد لاجرم مکتوب هستند . پس وقتی فی المثل من کسی را متهم به تعمد در تخریب باغ و بستان دیگری می کنم ؛ لاجرم باید ساقه های شکسته در زیر دست و پا و رد پای تخریب گر را نیز سنجاق به ادعا هایم کنم .
          (((از این حیث شما سنگی در چاه می اندازید با گقت سه کلمه و من نوعی برای در اوردنش از چاه باید سی خط دلیل و مدرک نشان دهم که آن سنگ شما را از چاه در اورم . )))فقط این بار تا حدی این کار را می کنمو بس
          قاعده ی من این است که وقتی کسی به من می گوید : زلفعلی ؛ اگر من طاس و بی مو نیستم ؛ پس اساسا نباید هم عکس العملی به این موضوع نشان دهم چرا که آیینه وار واقعیتی در آن ادعا نیافته ام .
          البته وقتی شواهدو مدارک و مستندات ارائه شود خوب البته فرق می کند .
          بگذارید با نمونه برایتان بگویم :
          شما در مطلب قبلی تان از باب مباحثه من و اقای ب/ب نقبی تاریخی زدید به مناقشه دو غایبی که اینجا نبودند تا ازخودشان دفاع کنند ( و نسبتهایی روا داشتید در ظاهر به آن دو غایب - که خود این محل اشکال بسیار دارد - ) و اما در باطن به من و اقای ب/ب از آن جمله نوشته بودید :
          ((هر دو در بند خود و
          هوای نفس
          اسیر بودند، فقط چهره اصلی شان مدتی پشت ابر اوهام و
          فریب
          پنهان کرده بودند))

          دوست عزیز ؛ شما باید این مدت اینقدری دریافته باشید که من به قدر شما گرچه نه اما به قدر بضاعت اندک خود ؛ می توانم دریابم که به ضرورت رسایی و شیوایی ی بیان مطلب و منظورتان ایا نیازی به کاربرد چنین عباراتی بود یا نه !
          این را عرض کردم که من را ارجاع ندهید به ضرورت فهم مطلب و موضوع .
          یا نمونه دیگر فرموده اید :
          چنان
          چهره واقعی
          خود را به قضاوت خلق گذاشتند که عمراً
          هیچ
          احدالناسی میتوانست به خوبی خودشون، اینها رو
          ضایع
          کنه و الان از هر دو، خاطره تلخی بجای مانده از
          عوامفریبی و نان به نرخ روز خوری
          !
          شما تا صد سال دیگرهم نمی توانید من را قانع کنید که این چنین عباراتی را به ضرورت ذکر عین حقایق تاریخی بیان کرده اید ....حتی اگر هم چنین بود باید در می یافتید که خواننده مطلب شما ؛ بنا به تناسب ؛ مخاطب اصلی ی کلام شما ( که ریو و بهزادی نامی بود ه و در ابتدای مطلب صراحتا نام برده اید ؛ ) به صرافت می افتد که حتما منظور نظر شما از نقل این عبارات ؛ در اصل همین افراد بوده اند .( به در زدید تا دیوار بشنود )
          حالا قبل از آنکه باز به پیش داوری بروید که : پس شما دلخور شدید و نیت تان پاک نیست ! ( که این هم از آن عجایبی است که امروز برای بار نخست شنیدم ) !
          ببینید که من همان زمان که جوابیه ( نورستارگان ) را در اینجا نوشتم , با نقل عین همان عبارات شما که گزینش کرده بودم ؛ مطلب را در بلاگ خودم هم منتشر کردم که همه ببینند و بدانند که چنین نسبت هایی هم به ما روا دانسته می شود از جانب دوستان مان و به فکر فرو روند که : تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها .

          اما چرا من چنین کاری کردم ((که اگر شما عین همین مطلب را در آدان برای اقای ب/ب منتشر کنید ؛ بی شک در اولین نوبت رویت محو خواهد شد )). اما من نه تنها به کمرنگ کردن ؛ آن نسبتها به خود بر نیامدم که حتی بدترین ها شان را گلچین کردم و و هم در اینجا و هم در بلاگ خود پر رنگ تر ،در معرض دید عموم قرار دادم .
          تا حرف شما راست باشد که :
          ((چنان چهره واقعی خود را به قضاوت خلق گذاشتند))
          که عمراً
          هیچ
          احدالناسی میتوانست به خوبی خودشون، اینها رو ضایع کنه.
          و یا آنجا که فرمودید :
          ((هر دو در بند خود و هوای نفس اسیر بودند))
          ---------------------------------------------------------------------------------

          اما دلیل این کار:

          ( من ترجیح می دم ؛ بهتر از آنی باشم که دیگران می پندارند تا آنکه بدتر از آنی باشم که می پندارند )

          شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
          هر لحظه به دام دگری پابستی
          گفتا اری هر آنچه گویی هستم
          ایا تو چنان که می نمایی هستی ؟
          -----------------------------------------------------------
          اما البته تمام این ها دلیل نمی شود که فرضا اگر کسی به من گفت : بی شعوری (به دلیل اینکه به عده ای توهین کرده ای) ؛ لب فرو بندم و هیچ نگویم .
          اگر چنین کنم ؛ سکوتم تاییدی است بر ؛ اینکه به عده ای توهین کرده ام ....و اگر هم از توهینی که به من می شود , درگذرم اما از توهینی که به دیگران میشود ( از جانب من) که نمیشود گذشت.
          ---------------------------------
          اما در ارتباط با اینکه نوشته اید :
          یکی هم به ما بد و بیراه گفت! چه باک؟ ....بنده این دلخوری را در نوشته های شما میبینم که همخوانی با نیت پاک شما نداره!

          ----------------------------
          خوب اگر شما چنین ملاکی برای قضاوت در مورد نیت افراد دارید که اساسا هر انسانی اگر از هر چیز یا هر کسی دلخور شد ؛ نیت اش خراب است ! و با فعل اش همخوانی ندارد و فاتحه جملگی اعمالش در تمام طول عمر خوانده است !!!( من جمله میناوی و شما و من و ....)
          ببینید چقدر راحت ؛ می شود با گفتن یک جمله ؛ به این سادگی ؛ تمام داشته های افراد را زیر سوال برد
          و تازه نوشته اید : من قضاوت نکرده ام و روشنگری می کنم .
          آخر این چه جور ملاک قضاوتی است و چه جور توقعی است که ما انتظار داشته باشیم هیچ کس از هیچ موضوعی دلخور نشود که اگر شد ؛ نیت اش پاک نیست .
          و ببینید که خود این عبارت شما به تنهایی خودش دنیایی محل اشکال دارد از فرط اشاره به جامعیت و کلیت که :
          (نیت اش خراب است )
          یعنی شما می توانید فی المثل در مورد فردی بگوئید در فلان مورد ؛ خطا کرده اما وقتی می گوئیم: نیت فلانی خراب است
          یعنی در تمام امور عالم امکان ؛ چنین فردی سوء نیت دارد و غیر قابل اعتماد است و ......
          خوب حالا من باید از ادمی چون شما دلخور شوم که چنین کم توجهی هایی به خرج می دهید فقط برای نمونه در یک کامنت تان , و تازه در آخر هم : می نویسید :
          اینها نظرات شخصی بنده است و صد البته به درستی شون کاملاً ایمان دارم

          ------------------------------
          دوست عزیز شما ساده ترین قوانین دنیای نسبیت را هم در همین یک جمله تان زیر پا گذاشته اید ؛
          چطور 100% به اموری که ذاتا نسبی هستید ایمان می توانید داشت ؟
          نهایت که بخواهیم برویم جلو می توانیم بگوئیم :
          من این موضوع را کاملا قبول دارم یا به آنچه گفتم اطمینان قریب به یقین ( نه یقین) دارم.

          ------------------------
          جنس این قبیل دلخوری ها بر خلاف تصور شما ؛ بازخورد آن مواردی نیست که فرضا شما یا دیگران به من نوعی روا می دارید , بلکه از جنستاسفی است که انسان می خورد که چرا باید در چنین سطحی شاهد چنین کم توجهی هایی به اصول و و قواعد اولیه ی با 5 شرط ذکر شده باشیم .
          تازه اگر هم کسی توهین و تهمتی در جمع بشنود و دلخور شود , و دلخوری اش را هم با رعایت اصول تعادل و ادب و اخلاق ابراز کند , این ها نشانه های سلامت روان انسانی است که تحت تاثیر ترشح هورمون ها و اعصاب باید چنین کنش های کنترل شده ای به چنین مواردی داشته باشد . ...همه که به مقام راهبان بزرگ و عرفای نامی نرسیده اند که من و شما چنین توقعاتی از آنها داشته باشیم ( تازه کجا و کی ؛ چه کسی چنین ادعایی داشته که شما دلخوری اش را نشانه ی خلاف ادعایش یافته اید ؟) ؟؟؟؟

          این حکایت شماره 38 از کتاب ( حکمت مردان صحرا است ):


          روزگاری یکی از شاگردان یک فیلسوف از استادش دستور یافت که به مدت سه سال به هرکس که دشنامش گفت ؛ پولی بدهد !
          هنگامی که دوره امتحان سپری شد ؛ استاد به او گفت: حالا می توانی به آتن بروی و حکمت بیاموزی .
          شاگرد به هنگام ورود به آتن مرد حکیمی را دید که در کنار روازه ی شهر نشسته و هرکه را می امد و می رفت دشنام می گفت .
          به این شاگرد نیز دشنام گفت و شاگرد بیدرنگ شروع به خنده کرد .
          مرد حکیم گفت: چرا دشنامت می گویم می خندی ؟
          شاگرد پاسخ داد:
          مدت سه سال برای چنین کاری پول می دادم و اکنون تو به رایگان دشنامم می دهی .
          حکیم گفت: وارد شهر شو که اکنون کران تا کران در اختیار توست .


          -------------
          بعدالتحریر :
          اگر در بلاگ من پیامی گذاشته اید که منتشر نشده یا ندیده ام ( عذر می خواهم ) یا قابل انتشار نیافته ام ..به مثابه بسیاری پست هایتان از جهت ( تند و تیزی ) ....
          خلوتی ی بلاگ را هم دوست تر دارم ( امار روز های اول را ببینید و پست های اول را که توضیح دادم عمدا مدتی آپدیت نمی کنم ....چون آنجا برای من حکم دفتر خاطرات را باید می داشت که دیگر نشد ؛ در ضمن نظر من کاملا متضاد نظر شماست که : تریبونی باید !
          من تریبونی را می پسندم که مستمعین اش به هوای ساندیس و سیگنال ؛ حال آدم را نپرسند و در صدد سوء استفاده از پنیر مجانی نباشند ...در ضمن چیزی بر من بیافزایند نه آنکه بکاهند ....
          در ضمن من در آدان مثل شما خط قرمزهای حاکمیتی را رد نکردم ؛ نقدکردم مدیران سایت را و این فرق می کند با شما که جایی هم اعتراضی نکردید ...شما چراغ خانه مردم را می شکنید به قول خودتان دلی دلی به هر گلستان گلی می چینید و می روید و خوب معلوم است که اعتراضی هم نباید که داشته باشید ....( یادتان باشد مسئولیت انتشار نوشتار شما در وحله نخست بر عهده صاحب و مدیر سایت است و از این حیث گفتم چراغ خانه دیگری را می شکنید )
          در ارتباط با اینکه نوشته اید :
          در ضمن، کسی که از خودش مطمئن نیست و نظراتش ای بسا اشتباه است، از نسخه نویسی دیگران نباید ایراد بگیره

          ------------------
          من می نویسم مطالب ای بسا اشتباه ) چون ما اسیر قوانین دنیای نسبیت هستیم و نمی توانم چون شما ادعا کنم که به درستی ی نظراتم ایمان 100%دارم ...اما این دلیل نمی شود که دیگران را نقد نکنم ....مگر هرکس که نقدی دارد در دنیا ] صاحب کمالات و دانای کل است که از خودش مطمئن باشد و و نظراتش اشتباه نباشد ؟!آخر اینها چه نوع نگاه به مسائل است ...
          بی تعارف بگویم من از شما انتظار داشتم در استدلال ها و تمثیل ها و مقایسه های تان اینقدر کم دقتی و به قول خودتان کلی گویی نفرمائید .
          اگر مایل به ادامه این دیالوگ باشید , تنها راهش رعایت حداقل ها است ....جز این باشد نه اینکه نخواهم...اما به نظرم کارهای به مراتب مفیدتری می توانیم انجام دهیم ....هم من هم شما ....اگر مایل به ادامه بودید , لطفا فقط به یک مورد مشخص اشاره کنید با ارجاء به اصل مطلب و تا حد ممکن مفید و موجز و با تکیه بر قواعد و قوانین شناخته شده ی بلامعارض منطق ...

          (( نظرات شخصی و ای بسا اشتباه))
          با مهر و سپاس
          آخرین ویرایش توسط rio؛ 2015/07/02, 01:04.
          [COLOR=#ff8c00][SIZE=3][B]تا بدانم همی که نادانم . . .[/B][/SIZE][/COLOR]

          نظر

          • Nay
            Banned
            • Aug 2014
            • 641

            #1280
            پاسخ : نبض سیاست

            ریو جان سلام

            اولاً از این که دلخورت کردم، عذر میخوام

            اما اگر همه چیز نسبی است، چرا با اطمینان می گی و حتی نخواهی پذیرفت که منظور بنده از اون مثالها، شخص شما نبوده؟

            بنده قضاوت کردم، نه قضاوت محکوم کننده، بلکه آموزنده!

            گفتم کسی که مدعی خیر خواهی است و میخواد چراغ راه بشه، بایست پیه همه چیز، از جمله سنگ خوردن، دزدیده شدن چراغ و سو استفاده قرار گرفتن از این روشنایی رو هم به فکرش خطور بده. شما لامپ میذاری سر در خونه که کسی زمین نخوره، اما دزد محترم از روشنایی نور شما، ماشین همسایه رو سرقت میکنه! (فرضاً)

            از همه چیز میشه سو استفاده کرد، مثل چاقو، از همه چیز هم تا حدی میشه استفاده خوب کرد، مثل سرنیزه!

            اینجا دیگه به انصاف طرف بر میگرده و خوی انسانی یا سبوعیتش که فرشته باشه یا دیو!

            شما به ادعای خودتان، در جای اشتباهی فرود آمده اید و به اجبار و بعد مثل قاصدک، باد نوشته های شما رو به هر مرز و بومی میبره (یعنی شما در انتشار مجدد نوشته هایتان دخیل نیستید)، انتظار دارید ما شما رو به قتل درجه 2 متهم نکنیم؟ این نوشته های وزین، خود به خود که به دست باد سپرده نشده، نکنه شما میخواهید که بنده ام بپذیرم، درب خونه را باز بذارید و کسی هم هوس دزدی به سرش نزنه!

            خب خیلی ساده پای نوشته هات میزدی لعنت بر پدر و مادر کسی که این نوشته ها رو جایی کپی کنه (برای آدمای زبون نفهم و شیاد به زبون خودشون)! یا مودبانه اش، امضای دیجیتالی براش درست میکردی که قابل سرقت نباشه!

            دوست من

            وبلاگ شخصی معنی نداره! وبلاگ برای تبادل افکاره و اگر قرار نیست کامنت کسی پخش بشه، یا شما حالت خوب نیست، بنده نوعی چه گناهی کرده ام؟

            وقتی میگیم وبلاگ شخصی، یعنی یک شخص مسئولشه، نه اینکه هر چی دلم خواست!

            در ضمن، مثالهای مذکور، صرفاً جهت باز آموزی بود و نه معلومه شاملو کیست و نه قطب نما، چون هر دو کلاهبردار محترم، با اسم مجازی قلمفرسایی میکردند و نان به نرخ روز خوری!


            طوطی از بازرگان فقط خواست که پیامش رو به دیگر طوطیان برساند و کیلومتر ها اونطرف تر، دیگر طوطیان، راه رهایی رو بهش آموختند...

            این سبک نوشتاری بنده است و بابتش قرار نیست به کسی جواب پس بدهم و اونی که خریداره این مطالبه، مجبوره خودش رو با شرایط وفق بده و یا مجبور نیست، خودشو زحمت بده... به قول آیت الله منتظری مرحوم، السولوق و شولوغو (یعنی تعداد سلیقه ها زیاده، عبارت من در آوردی ایشان ولی بعد از یکی دو بار استعمال میان هوا خواهان، دست آخر جا میافته، مثل اینجا ملکش واس ماس (جواد رضویان)، حالا شما بگرد تو آکسفورد و دهخدا، اگر واس ماس پیدا کردی یعنی چی)

            این هنر هر شخصه که با ایجاد سبک نوشتاری یا گفتاری، خودش را از بقیه ممتاز میکنه و اینجا ممتاز نه به معنای برتر، بلکه متفاوته، یا قابل تمیز و تشخیص

            بنده هم خواستم به سبک طوطیان هندستان، یاد آوری کنم، آدم اگر به فکر سازندگی باشه، بعد از مدتی صاحب سبک میشه و دارایی هایی خواهد داشت که مختص خودشه، مثل دکتر بهزادی که برای خودش سابقه ای دست و پا کرده یا حتی شاملو و قطب نما... (این ها رو کنار هم نمیذارم که بگم مثل هم هستند ها) اما حتی اون دوتا عوامفریب مسجل (قطب نما البته فقط دنبال ضایع کردن شاملو بود و اگر شما هم در سر این سودا رو اگر می داشتید با بهزادی، مثالی آوردم که انتهای کار خود را بدانید، بعنوان راهنمایی و هشدار دوستانه، نه اینکه شما رو متهم کرده باشم چنین قصدی داشتید، بلکه قدم در همان راه گذاشته بودی، شاید ناخواسته یا نادانسته، همونطور که مدعی هستید دست فلک مجبورتون کرده در چنین مکان نامانوسی، دنبال انیس و مونس بگردید)

            در مورد مباحثه هم، با ارجاع به 5 اصل خودتون، تا بحال از شما مطلب تخصصی بورسی ندیده ام، غیر از پاره ای کلی گویی ها که فکر میکنم کسانی که اینجا مشغول کار حرفه ای هستند، با ریزه کاری ها آشنا باشند و نیازی به باز آموزی نداشته باشند.

            اصولاً هر کس بیاد به وادی بورس، قبلاً پای سند احتمال بدبخت شدنش رو امضا زده، پس چه نیاز به هشدار؟

            ینابراین، شما ابتدا تخصص مالی باید داشته باشید، بعد شروع کنید به ارائه راه حل و آموزش و حتی بابتش پول بستانید، چرا بحث و جدل کنیم؟

            بنده حاضرم بابت مطالب ارزشمند، پول بپردازم، ولی وقتی یک نفر خودش ارزش دانسته های خودش رو نمیدونه و به رایگان اینجا مطلب میزنه، چرا باید پولش رو بدم؟ خب اگر ارزش داشت، درخواست وجه میکرد، صرف نظر از اینکه حالا این مکان ها عمومی است و مُجاز به کار تجاری مضاعف و مستقیم نیستند!

            پس باز بر میگردیم به همون قطعی نبودن نظرات که مورد قبول بنده هم هست (و بدیهیات رو مدام تکرار نمیکنند، اون هم تو این سطح). چیزی که از نوشته من معلوم نبود، اینه که بالاخره انسان باید یک جهتی رو انتخاب کنه و زندگی کردن در تردید دائم، ممکن نیست!

            پس من با پراید خودم میسازم، هر چند بنز بهترین ماشین دنیاست! آیا باید خودم رو از پراید محروم کنم، چون بنز بهتره؟ لنگه کفش در بیابان یعنی چه پس!

            نظرات هم همینطوره. بنده تا این لحظه به درستی نظراتم معتقدم و بدون دغدغه از اینکه بهتر از این هم میتونه باشه، با خوشی و لذت، گذران زندگی میکنم، تا اینکه یکی دیگه بهترش رو به من معرفی کنه، یا خودم با تجربه بیشتر، راه بهتری پیدا کنم! چرا خودم زندگی رو به خودم زهر کنم، با تلخی این حرف که ممکنه اشتباه کرده باشم؟

            اونوقت، خودم از خودم مطمئن نیستم، میخوام چراغ راه دیگری باشم؟


            انسانها دنباله رو کسی هستند که قاطع حرف میزنه و خاطر جمعشون میکنه! حتی اگر دروغ در کار باشه!!! قصه های از جنس شب، از همین دسته!!! اما امید هم هست و با یک دست غذا بذاریم دهانمون و با یک دست بزنیم تو سرمون که آخرش میمیریم، کی دیگه از زندگی لذت ببریم!

            پس

            یا شما ترازوی خودت رو پیدا کرده ای و بی نیاز از ترازوی دیگران

            یا باید انتظار داشته باشی، طلایی که بهت داده اند ،قلابی باشه! و جای هیچ گله ای هم نیست! چون کل دنیا ارزش نداره، حالا شما بیا مدعی شو که شما دروغ میگی! شما تظاهر میکنی! شما عوامفریبی میکنی!

            این دیگه به خریدار بستگی داره که ریسک کنه، به حرفهای من اطمینان کنه، یا کلاً از خیرش بگذره! اسلحه که پشت گردنش نگذاشته اند! یکی قلبی آراسته، اون فکر کرده که الماسه!

            نه هر کلکی شکر دارد؟

            دست آخر بنده مجدداً عرض میکنم که اینجا برای خودم دارم دلی دلی میکنم چون نی!

            از شما یاد میگیرم و در حد وسعم، می آموزانم که مدیون نباشم.

            بقول بودا، انسان در پذیرفتن هدایا، مختار است. پس اگر کسی به من بی احترامی کنه، اگر نپذیرم، بهم بر نمیخوره! هدیه اش رو پس فرستاده ام در اصل. مال خودش!

            بنال ای بلبل دستان، ازیرا ناله مستان
            میان صخــــره و خارا،اثر دارد، اثر دارد


            شاد باشید

            ارداتمند

            (نی)

            --------------------
            این جهان کوهست و فعل ما ندا
            سوی ما آید نــــداها را صــــــدا

            آخرین ویرایش توسط Nay؛ 2015/07/02, 09:55.

            نظر

            • Metalman
              عضو عادی
              • Jul 2025
              • 98

              #1281
              پاسخ : نبض سیاست

              آقایون داداشام !!!

              مطابتون را می خونم استفاده میکنم...

              کاری به موضوع ندارم محتوا را تحسین میکنم...

              دررررررررررررووووووووود

              نظر

              • حسام الدین
                عضو فعال
                • Aug 2014
                • 335

                #1282
                پاسخ : نبض سیاست

                در اصل توسط Nay پست شده است View Post
                اصول عیب یابی، از دوشاخه به سی پی یو است، نه اول قلب رو بشکافی، بعد بفهمی مشکل مقعده!

                ما داریم درباره اتفاقات امروز با مستندات متقن و مثبته و شواهد زنده بحث میکنیم و قضاوت، نه درباره دوره ای که هزاران حرف و حدیث و تحریف و اما و اگر پشتشه

                زمان پیامبر، اینترنت و دوربین بود که انگشت تو دماغت کنی، سه سوته اونور دنیا بفهمند؟

                بعد طرف راست راست تو دوربین نگاه میکنه، میگه هاله نور دروغه هر کی گفته (همونی که سنگش رو به سینه میزنی تو مناظرات انتخاباتی منتهی به کودتای 88 جلوی میلیونها بیننده به کروبی گفت، بعد هم با کمال ناباوری، از تو صندوق کشیدندش بیرون، یا بعبارتی، اونقدر دیگه وقیح شده بودند که حتی به خودشون زحمت شمارش آرا ندادند، همون کله سحری آب پاکی رو ریختند روی دست ملت که تبدیل به بنزینی شد بر خشم و حوادث بعد از آن)

                شما هم میخواهی واقعاً حقایق رو ببینی، اول باید اون لحاف تعصب رو از روی کله ات برداری، بلکه یخورده نور ببینی

                سرت رو از زیر برف بکش بیرون، خیلی چیزا ملموس تر از اونیه که حتی تفسیر بخواد

                حالا گودرز چه ربطی به شقایق داره شما میری تاریخ دستکاری شده و ناراست 1400-500 سال پیش رو میکنی سند؟ در حالیکه دزد حاضره و بز حاضر؟

                به نظر خودت، حرفت خریدار داره با این استدلال 2زاری؟


                سخت گیری و تعصب، خامی است
                تا جنینی، کار خـــون آشامی است


                اولا در ده پست اخیر شما (حالا یه کم بیشتر یا کمتر) حد اقل یه اشاره ای به یک سوم میانی بدن داشته ای که نشان از طرز فکر و سطح فکرت داره.

                ثانیا، خداوند توی قرآن بارها به مطالعه ی تاریخ و عبرت گرفتن از آن اشاره کرده:
                افَلَمْ يَسيروُا فِى الْارْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ... (لینک مقاله)

                مطمئنا قرآن برای مقطعی از تاریخ حرف نزده و برای مردم همه ی دورانها راهکار داده. آیا خدا نمیدونسته که قراره دورانی برسه که «انگشت تو دماغت کنی، سه سوته اونور دنیا بفهمند؟»
                قطعا میدونسته و قطعا مطالعه ی تاریخ و عبرت از اون برای مردم این دوران هم توصیه شده و جالب اینه که همواره تاریخ در همه ی دورانها تکرار میشه (البته در یکی از پستهات، صحت قرآن و پیامبری حضرت محمد(ص) رو زیر سوال برده بودی که نشون میده تفکرات سلمان رشدی هنوز زنده هست!)

                ثالثا؛ اتفاقا اونایی که در عصر حاضر زندگی و تحلیل میکنن، کارشون به مراتب سخت تر از گذشتگان است. چون یه چیزی داریم به اسم «جادوی رسانه!!» یعنی با مغزت چنان کاری میکنن اگه خود طرف هم بیاد جلوت و بگه من فلان کار رو نکردم یا فلان کار رو کردم، به دلیل پیش زمینه ای که در ذهنت بواسطه رسانه های موافق یا مخالفش ایجاد شده، حرف اون طرف رو قبول نمیکنی و اتفاقا گناه و جرمت بیشتره. طرف خودش اومده میگه بحث هاله ی نور اونجوری که میگن نبوده و نیست و تو بخاطر ذهنت که در تسخیر رسانه های معاند اون فرد هست، مستقیم توی چشم اون نگاه میکنی و میگی «
                تو دروغ میگی...»
                پس اینکه هی شروع استدلالت با این مطلب هست که «
                ...، نه درباره دوره ای که هزاران حرف و حدیث و تحریف و اما و اگر پشتشه زمان پیامبر، اینترنت و دوربین بود که انگشت تو دماغت کنی، سه سوته اونور دنیا بفهمند؟» کاملا غلط هست. چون امروز تحریف بیشتر میتونه وجود داشته باشه با اثر بسیار بیشتر. بستگی داره شما کدوم شبکه رو نگاه کنی و چطور بخوای فکر کنی!
                جالبه که به ماها میگی متعصب و تعصب از سراسر تمام پستهات میباره...
                من بر این باورم كه عشق به یك شخص بزرگوار، بیش از هر چیز دیگر به انسان فروتنی می آموزد.

                نظر

                • rio
                  عضو عادی
                  • Mar 2015
                  • 175

                  #1283
                  پاسخ : نبض سیاست

                  در اصل توسط B A R A N پست شده است View Post
                  جناب ریوی عزیز درود

                  چند روز پیش نقدی بر آن نوشته تان نوشتم (ترک ،گیلک و...بخوانند) که از نظر علمی نمیگویم ایراد ولی شبهات بسیاری بر آن وارد است.
                  اما چون میدانم در این روزها تحت فشار هستید از پست آن خودداری کردم چون شرط انصاف نیافتم که باعث و بانی پریشانی بیشتر شوم.

                  بطور نمونه: اینکه زبان های مختلف در چه سنی یاد گرفته شوند و همینطور فاصله ی یادگیری آن ها نسبت به هم چقدر است بسیار حایز اهمیت است.نیمکره ی چپ طبیعتا جایگاه یادگیری زبان است اگر فرضا فرد دو زبان را در سنی مشخص یاد گیری کند این دو توسط همین نیمکره فرماندهی میشوند ولی اگر بین آنها فاصله معنا داری باشد آنگاه زبان دوم در نیمکره راست ثبت و ضبط و طبیعتا کنترل میشود.
                  و فاکتورهای بسیار دیگری نیز وجود دارد .....

                  به هر روی، سوال و شگفتی ام از اینجاست که شما با توجه به اینکه با مفاهیم روانشناسی آشنا و مانوس هستید مثله همین پست امروزتان ،که نشاندهنده ی اینست که میدانید شخصیت آدمی ثابت است و غیر قابل تغییر(همون شخصیتی که صفحه اش تا 7 سالگی بسته میشود و بندرت قابل اصلاح است) ....(اخیرا حتی مبحث شخصیت ژنتیکی در حال بررسی است که میگوید بعضی خصوصیات شخصیتی آدمی بصورت ژنتیکی به فرد انتقال می یابد و فرد در بود و نبود این رفتار هیچ نقشی ایفا نمی کند) اما با این حال باز اصرار عجیبی بر تغییر فکر و رویکرد دیگران دارید.
                  البته این را هم میتوان مربوط به تیپ شخصیتی خودتان دانست که ناخودآگاه چنین عمل میکنید و نمیتوان بر ان ایرادی وارد کرد.

                  این بحث تخصصی است و چون مربوط به این فروم نمیشود ،نمی توان به خوبی آن را تشریح کرد.
                  مثلا یک نظریه وجود دارد ( choaerenee )که میگوید صدق یک گزاره در گرو، هماهنگی آن گزاره با سایر باورهای ذهنی (به خصوص تجربه مادر)فرد داره.
                  بعبارتی همانقدر که ریختن بذر بروی سنگلاخ کاری سترون و بیهودست ،اصرار شما هم کار به جایی نمیبرد.
                  خلاصه اینکه بزرگی میگفت هرگز تلاش نکنید به یک خوک آواز خواندن یاد دهید ،اینکار وقتتان را تلف میکند و خوک را آزرده خاطر میسازد.
                  البته از طرف دیگر نمیشود این تلاش ارزشمند شما را برای ریشه کن کردن جهل نادیده گرفت که اگر دنیا افرادی بیشتری مثله شما میداشت مطمئنا وضعیت بهتری میداشت.

                  با سپاس از شما



                  .
                  ----------------------------------
                  (( وانگهی دریا شود
                  ))

                  سلام باران گرامی :
                  ای کاش به جای تمام این پست هایی که این چند روز ناچارم کردند بزنم , همین یک دیالوگ با چون شمایی را می داشتم .

                  نخست از اینکه به فکر من بودید و مراعات حال مرا کردید , از نکته سنجی و دوراندیشی ی شما چیزی جز قدردانی برای عرضه ندارم .

                  دیگر اینکه در ارتباط با یادگیری ی زبان دوم , و نقش نیمکره ی راست در این بین ( با شرط وجود فاصله معنادار بین زمان یادگیری ی زبان اول و دوم ) لطف کنید و باز هم اگر مقدور هست , اطلاعات بدهید استفاده خواهم کرد . ...هرگونه نگاه از زاویه علوم به مسائل را باید غنیمت شمارد( در هوا قاپید!) .....

                  البته توضیحکی هم بدهم : من عرض کردم وقتی مغز در ارتباط با هر موضوعی ( و نه فقط زبان ..) از دو مرکز داده به شکل همزمان کسب تکلیف می کند , این تداخل ارجاعات ؛ کار را برای اخذ نتیجه و تصمیم نهایی مشکل می کند و در نهایت مغز ناچار است یا پایگاه داده های الف را مرجع بداند یا ب را و یا ترکیبی از هر دو را . و در این مورد خاص حتما شما آگاهید که اقوام دو زبانه ما ؛ اکثریت بسیار بالایی شان ؛ زبان فارسی و زبان مادری شان را به شکل همزمان , و از همان بدو تولد یاد می گیرند و فاصله معناداری بین این دو موجود نیست ( در منزل پدر و مادر گیلکی یا کردی و ...حرف می زنند و در بیرون از منزل با فارسی اشنا می شوند ...) و به این ترتیب طبق توضیحات شما , منطقا باید نیمکره چپ ؛ برای هر دو زبان نقش مرکزی و ومحوری را ایفاکند...گرچه حتی با فرض کنترل 2 زبان به شکل مستقل توسط دو نیم کره , باز هم نقش دریافت داده ها ی همزمان از دو مرکز داده منتفی نیست ( نیمکره ی چپ و راست از طریق محلی به نام پل مغزی , با هم در ارتباط بوده و با هم تبادل اطلاعات و حتی الگوبرداری از هم می کنند) و از این موضوع در درمان عوارض و بیماری های متمرکز در یک سمت بدن ؛ استفاده بهینه می کنیم .

                  البته فقط نقش زبان نیست , من بیشتر نظرم روی تداخل فرهنگی هم هست .مثالی ساده می زنم که بر سر خودم آمده و تجربه شخصی است :
                  ما فارس ها ؛ دراز کردن پا را وقتی در جمعی روی زمین نشسته ایم ، کار خیلی خلاف ادبی به حساب نمی آوریم و با یک عذر خواهی و توضیح ( فی المثل : عذر می خواهم ساییدگی کشکک یا ارتروز زانو دارم و ناچار م پایم را دراز کنم ) پای مان را دراز می کنیم و به کمتر بزرگی هم بر می خورد اما همین موضوع به این سادگی در فرهنگ برخی خانواده های آذری زبان ما ؛( خانوداه همسر من مثلا) هنوز تا حدی خلاف عرف و ادب محسوب می شود ...
                  خوب حالا فردی که داده های فرهنگی اش از هر دو فرهنگ فارس و اذری آمده , در اتخاذ موضع در چنین مواردی - که تفاوت فرهنگی ی محسوسی وجود دارد- می تواند دچار گیجی و سردرگمی شود , که کدام فرهنگ را ملاک قضاوت و عمل قرار دهد .؟؟؟؟ و موارد فراوان دیگر .
                  اما در مورد تیپ شخصیتی ی من کاملا حق با شما است اما البته من به شکل اگاهانه در برخورد با مواردی از این دست , اتخاذ موضع اعتراضی می کنم و دلیل اش هم , به شکل معمول ؛ انگیزه ی من برای تغییر رویکرد و رفتار شخص مقابل نیست یا تلاشی بی ثمر برای کاشتن خیار در شوره زار به امید تولید خیارشور !

                  نه من هم کاملا با شما موافقم که تلاش برای آموزش فی المثل مدیتیشن به یک غزال تیزپا ؛ کاری است به غایت بیهوده و عبث اما ؛ دلیل این تلاش من چیز دیگری است :

                  باران جان ما همه مسافرین یک کشتی هستیم , اگر این کشتی غرق شد ؛ خوب سرنوشت همه مان یکسان است و تر و خشک با هم می سوزند. حالا دراین کشتی فرض کنیم کسی که سردش شده دارد چوب عرشه را می کند که برای خودش اتش درست کند ؛ من هم هرچه بگویم , گوش شنوا ندارد . اما من باز به اعتراضم ادامه می دهم ! ( به زعم برخی دوستان تعبیر به ابراز دلخوری شده البته !)
                  چرا ؟
                  چون سایر مسافرین کشتی هم سردشان است و لاجرم ممکن است دیگران هم ؛ شروع کنند به سوراخ کردن کف کشتی !
                  قبلا هم عرض کردم ، برای ما اشخاص مهم نیستند , موضوعات مهم هستند ؛ برخورد با اشخاص اهمیت شرایط را تا حد یک موضوع صرفا شخصی تقلیل می دهد اما نقد موضوع و مطلب ؛ منجر به تاثیر گذاری بر شاهدین و ناظرین و مخاطبین می شود . ....در اصل من دلم برای اینده دیگران و خودم می سوزد وگرنه که (((در بند , تغییر رویکرد و رفتار شخصی خاص نیستم .)))
                  ------------------------------------------------------------
                  ما خانواده ی بزرگی هستیم که از هم تاثیر و تاثر می پذیریم و من سعی می کنم , الگوی رفتاری ی مناسب در این قبیل مباحثات ؛ برای ناظرین اغلب جوان تر مان ؛ بیرون ایدو در ضمن روش منطقی و منصفانه و اخلاقی و مهربانانه در قضاوت و نگاه به موضوعات را هم با هم تمرین کنیم .
                  اینکه چیز دندان گیری از این همه بیرون می اید یا نه و ارزش صرف وقت دارد یا نه و بحث هزینه /فایده اش البته چیز دیگری است و مهم هم هست اما خوب چاره ی دیگری هم نداریم ...

                  کاش دیگر دوستان هم همانند شما به شکل مصداقی و با ارجاء به اصل سخن و نظر گوینده , و سپس با استدلال بر اساس نظام علت و معلولی ؛ به دیالوگ با هم بپردازند .

                  لطفا و وحتما باز هم مرا و نظرات مرا به چالش و نقد بکشید
                  ....ای کاش دوستانی چون شما بی تفاوتی نشان ندهند , در قبال افرادی نادان و کم دان چون من , تا وضع همه گی مان اگر شده اندکی بهتر شود ...تخریب می تواند روندی پر سرعت و شتابان طی کند اما رفتن امور رو به صلاح , ذره ذره و اندک اندک و با همین ریزه تلاش های جزئی , و قطره قطره ممکن می شود....وانگهی دریا شود .
                  با مهر و سپاس

                  نظرات شخصی و ای بسا اشتباه
                  -------------------------
                  این نقد شما رو باران گرامی در بلاگ خودم هم باز نشر دادم ( جهت اطلاع )
                  آخرین ویرایش توسط rio؛ 2015/07/02, 11:53.
                  [COLOR=#ff8c00][SIZE=3][B]تا بدانم همی که نادانم . . .[/B][/SIZE][/COLOR]

                  نظر

                  • rio
                    عضو عادی
                    • Mar 2015
                    • 175

                    #1284
                    پاسخ : نبض سیاست

                    [QUOTE=Nay;621267]ریو جان سلام

                    اولاً از این که دلخورت کردم، عذر میخوام

                    اما اگر همه چیز نسبی است، چرا با اطمینان می گی و حتی نخواهی پذیرفت که منظور بنده از اون مثالها، شخص شما نبوده؟
                    -----------------------------------------------------------------------

                    سلام :
                    عذر می خوام تا همین جا رو بیشتر نخوندم و کاملا منتظر بودم این ایراد رو وارد کنید و شاید باورتون نشه وقتی مطلب رو می نوشتم ؛ تعمدا این نکته رو درش نهان کردم تا دقت نظر شما را بسنجم .اما جواب :
                    وقتی عرض می کنم : لطفا با ارجاء دقیق به اصل مطلب دلیل اش از جمله همینی است که خواهیم دید :
                    من نوشته بودم :
                    ...........
                    من را ارجاع ندهید به ضرورت فهم مطلب و موضوع . ...شما تا صد سال دیگرهم نمی توانید من را قانع کنید که این چنین عباراتی را
                    به ضرورت ذکر عین حقایق تاریخی
                    بیان کرده اید .

                    ---------------------------
                    ساده گویی کنم مطلب خودم را : برایتان نوشته بودم :
                    ((عمرا باور کنم که شما برای کمک به فهم مطلب از چنین عباراتی استفاده کرده اید ))
                    یعنی اگر نای گرامی آمدید و گفتید من صرفا خواستم با مثالی به تفهیم بیشتر منظورم کمک کنم از شما نخواهم پذیرفت اما اگر دلیل دیگری برای این عملکردتان بیاورید ؛ شاید بپذیرم !
                    پس من راه را برای دفاع شما از رویکردتان نبستم و تنها گفتم : صرفا دلیل A را برای این کار از شما نمی پذیرم ...اما نگفتم دلایل دیگرتان از جمله B و C را هم تا صد سال دیگر و هرگز نخواهم پذیرفت !
                    پس راه را بر مطلق نگری بستم اما بر نسبیت نه .امید که به حد کفایت رسیده بشاد این موضوع .

                    ---------------------
                    الان وقت ندارم ادامه مطلب تان را بخوانم و حتی یک کلمه هم جلوتر نرفته ام ....سر سر ی و از روی عجله خواندن مطلب شما را نمی پسندم :
                    شما ساعتی وقت گذاشته اید تا مطلب را بنویسید این کم لطفی به ارزش وقت و اندیشه و سوی چشم شماست که مطلب شما یا دیگر دوستان را با عجله بخوانم.و از صرف چند دقیقه بیشتر دریغ کنم ..
                    .سعی می کنم سر فرصت بخوانم و یک به یک پاسخ دهم ....حرمت شما و خود را اینگونه بیشتر محفوظ می بینم .
                    با مهر و سپاس
                    ( نظرات شخصی و ای بسا اشتباه )
                    [COLOR=#ff8c00][SIZE=3][B]تا بدانم همی که نادانم . . .[/B][/SIZE][/COLOR]

                    نظر

                    • rio
                      عضو عادی
                      • Mar 2015
                      • 175

                      #1285
                      پاسخ : نبض سیاست

                      [QUOTE=Nay;621267]ریو جان سلام


                      خب خیلی ساده پای نوشته هات میزدی لعنت بر پدر و مادر کسی که این نوشته ها رو جایی کپی کنه (برای آدمای زبون نفهم و شیاد به زبون خودشون)! یا مودبانه اش، امضای دیجیتالی براش درست میکردی که قابل سرقت نباشه!


                      -----------------------------------

                      سلام :
                      ادامه کامنت شما و پاسخ :
                      در ارتباط با امضاءدیجیتال و سرقت , موضوع سرقت مطرح نشده , من هم گله ای نکردم که چرا چنین کردند :
                      باز شما از سر کم دقتی مطالعه می فرمائید !بدون ارجائ به اصل مطلب و برای چندمین بار این موضوع را ندید می کنید و ببینید نتیجه اش را :
                      عین نوشته من :

                      (((
                      من مطلبی نوشتم در باب ( تحلیل عرصه ی تجویز نیست ) و نامی هم از کسی نبردم و
                      در باغچه کسی هم منتشر نکردم و
                      از کسی هم نخواستم چنین کاری کند اما
                      از آنجا که انسان ها مخیرند در بعضی امور ، دوستی ؛
                      مطلب من را برده اند و در باغچه ایشان کاشته اند( و برای من تازه همین امروز صبح پیام داده اند که: من مطلب شما را بردم در باغچه ایشان کپی کردم ) ..)))

                      و ببینید که شما از مطلب به این وضوح تعبیر به سرقت کرده اید و اینکه بدون رضایت من بوده !
                      من نوشته ام : دوستی با اختیار خویش مطلب مرا برده و باز نشر کرده و تازه امروز صبح به خود من هم خبر داده .
                      خوب بدیهیات مورد اشاره شما یکی اش هم همین است که کسی مثل اقای ب/ب هم احتمال بدهند که این کار بر اساس درخواست من نبوده تا قصد استهزا< ایشان در میان باشد .
                      شما متاسفانه ؛ یک روشی دارید برای کشاندن موضوع به حاشیه و اصل مطلب را رها می کنید و عینا همین کار را اقای ب/ب هم کرد ه اند !
                      مسئله اصلی این نیست که من چرا نوشته ام و چرا کسی برده آنجا گذاشته ...این ها را یادتان باشد خود شما بار نخست موضوع و سوژه بحث کردیدبا طرح اینکه : کسی که بیل زن است نمی رود باغچه دیگران را خراب کند !

                      و این ها را شفاف به شما عرض می کنم که
                      100% به درستی ی رویکردهایتان اطمینان نداشته باشید و ببینید که چقدر ساده می شود اصل موضوع را محو کرد و فرع را به دیگران حقنه کرد
                      و شما نا اگاهانه چنین می کنید .

                      اصل مطلب این بوده که یک آدم ناشی که به قول شما -هیچ مطلب تخصصی هم در بورس بلد نیست- ( ریو) بیاید و بگوید به یک آدم متخصصی که باز به قول شما : -انقدر سنجیده می نویسد که نمی شود از او یراد گرفت و باید پول هم داد تا نظرش را خواند( ب/ب) ؛ گفته :
                      چطور می شود که وقتی دلار بالا می رود شما می گویی: پس توافق قطعی است ..وقتی هم پایین می اید توافق قطعی است ؟
                      حالا شما در این مورد ساده به جای ایشان پاسخ دهید که ایا این مورد محل اشکال است یا نه ؟
                      ( در ضمن شما که انتظار ندارید کسی در تاپیک نبض سیاست مطلب بورسی بزند ! ...مطالب بورسی را در تاپیک های خودش می زنند و از جمله در همان آدان که شماخواننده اش نیستید . )
                      این ها را تعمدا می نویسم که اعتماد به درستی نظرات تان را از سقف به قدر چند سانتی متر هم که شده بیاورید پایین تا بتوانید , بپذیرید که شما هم مثل من و همه انسان هستید و حتمی الخطا ( نه حتی جایز الخطا ) ..و این موضوع را که بدیهی ترین موضوعات است اول بپذیرید تا بعد بشود از شما پذیرفت که برای دیگران بنویسید :
                      بدیهیات رو مدام تکرار نمیکنند، اون هم تو این سطح

                      خوب وقتی شما بدیهیات را در این سطح رعایت نمی کنید , کسی مثل من هم , مجبور است مدام بیاید و بدیهیات را یاد آوری کند .

                      .و همان اشتباهاتی را که همان اقایان اساتید برج عاج نشین می کنند شما هم نکنید .
                      باز مطلب تان را خواهم خواند و یکی یکی پاسخی داشته باشم یا نقدی عرض خواهم کرد ....

                      با مهر و سپاس
                      نظرات شخصی و ای بسا اشتباه

                      [COLOR=#ff8c00][SIZE=3][B]تا بدانم همی که نادانم . . .[/B][/SIZE][/COLOR]

                      نظر

                      • H.samimi
                        عضو فعال
                        • Jan 2014
                        • 2092

                        #1286
                        پاسخ : نبض سیاست

                        تصاویر با شما سخن می گویند؛ تصاویری بی روتوش با سخنانی بی روتوش‌تر؛ می خواهیم با بخش خبری فوتو نیوز، مقامات با شما بی روتوش از همیشه و رو در رو سخن بگویند. از این پس، عصرگاه هر روز، «فوتونیوز» حرف و سخن مقامات داخلی و خارجی را به عکس بی روتوش خودشان الصاق می‌کند، تا بهتر بدانیم چه کسی حرف زده و از چه سخن گفته است. کوتاه و مختصر؛ به احترام وقت شما و فرصتی که برای دانستن می‌گذارید.
                        کد خبر: ۵۱۳۹۲۹
                        تاریخ انتشار:
                        ۱۱ تير ۱۳۹۴ - ۱۷:۴۶
                        -
                        02 July 2015

                        تصاویر با شما سخن می گویند؛ تصاویری بی روتوش با سخنانی بی روتوش‌تر؛ می‌خواهیم با بخش خبری «فوتونیوز»، مقامات با شما بی روتوش و رودررو سخن بگویند.

                        از این پس، عصرگاه هر روز با «فوتونیوز» تابناک، حرف و سخن مقامات داخلی و خارجی را به عکس بی روتوش‌شان، الصاق می‌کنیم، تا بهتر بدانیم چه کسی حرف زده و از چه سخن گفته است. کوتاه و مختصر؛ به احترام وقت شما و فرصتی که برای دانستن می‌گذارید.






















                        در این رابطه بیشتر بخوانید: http://www.tabnak.ir/fa/news/513929/...98%D8%A7%D8%AF © www.tabnak.ir

                        نظر

                        • Nay
                          Banned
                          • Aug 2014
                          • 641

                          #1287
                          پاسخ : نبض سیاست

                          ریو جان سلام

                          بنده چون قصد بحث و مجادله ندارم و اصلاً هم نمیخوام سرک بکشم تو کار دوستان، ملموس ترین ها رو کار دارم و قصدم فقط و فقط، آزاد کردن انرژی شماست، برای اینکه به ما خوراک بدهید، تا در کنار هم و نه مقابل هم، به تحلیل شرایط و اوضاع بپردازیم

                          یادمه به شما ایراد گرفتم، حیفه با این قلم و وسواس و شیوایی، طوری قلم بزنید که برای دولت و حکومتی که ناشایستی اش محرزه، نوعی کمک و راه حل تلقی بشه و شما فرمودید که کیبورد من ...

                          ریو جان، بنده به دلیل فوق، نخواستم باغچه شما رو بیل بزنم، و دعوت کردم که شما هم این کار را نکنید (شما که فکرتون این نیست البته)، در غیر اینصورت آخرش منجر میشه به (قصه شاملو و قطب نما) گذاشتن هم و غم، برای اموری که خودتان باعث و بانیش شدید، یعنی دفاعیه دادن از عملکردی که در وهله اول، اصولاً برای کسی مهم نیست، الا دوستان و دوستاران، یعنی کسانی که نمیخواهند یک یار از دایره نزدیکانشون کم بشه، چه برسه به آسیاب دشمن آب بریزه

                          الان هم بنده نمیخوام ادامه بدم، چون از توش چیزی در نمیاد، لطف کن خوراک بده، آش مون رو بپزیم... یه وجب روغن روش

                          بیا با هم یه باغجه بکاریم، گلهاش از جنس ریو و نی

                          هر گل یه بویی داره، یکی ریو می پسنده، یکی نی. بیخیال هر کی ما رو دوست نداره!

                          موفق و موید باشید

                          (نی)
                          آخرین ویرایش توسط Nay؛ 2015/07/02, 19:54.

                          نظر

                          • Nay
                            Banned
                            • Aug 2014
                            • 641

                            #1288
                            پاسخ : نبض سیاست

                            در اصل توسط H.samimi پست شده است View Post
                            تصاویر با شما سخن می گویند؛ تصاویری بی روتوش با سخنانی بی روتوش‌تر؛ می خواهیم با بخش خبری فوتو نیوز، مقامات با شما بی روتوش از همیشه و رو در رو سخن بگویند. از این پس، عصرگاه هر روز، «فوتونیوز» حرف و سخن مقامات داخلی و خارجی را به عکس بی روتوش خودشان الصاق می‌کند، تا بهتر بدانیم چه کسی حرف زده و از چه سخن گفته است. کوتاه و مختصر؛ به احترام وقت شما و فرصتی که برای دانستن می‌گذارید.
                            کد خبر: ۵۱۳۹۲۹
                            در این رابطه بیشتر بخوانید:

                            © www.tabnak.ir
                            -----------------------------------------------------

                            جناب صمیمی درود بر شما

                            از دیدن این ابتکار، خیلی خوشمان آمد

                            با تشکر ویژه از شما بخاطر پست مذکور، فوتو نیوز


                            میگن یک عکس، کار 1000 کلمه رو میکنه، ایکاش تصاویری بذاریم که حرفهایی بزنه، غیر قابل شرح و زبان قاصره از بازگویی اش

                            موفق باشید

                            نظر

                            • Nay
                              Banned
                              • Aug 2014
                              • 641

                              #1289
                              پاسخ : نبض سیاست

                              برگرفته از یک خبر تحلیلی (کسانی که واقعاً حرفه ای، در حال رصد کردن امور و مسایل ایران هستند)

                              مذاکرات جاری اتمی در وین، به مرحله تدوین بخش مربوط به تحریم ها رسیده است.

                              آمریکا و متحدان آن می خواهند فرمولی را در سند نهائی بگنجانند که بر مبنای آن، در صورت هر نوع عدول ایران از تعهداتی که می پذیرد، این تحریم ها بار دیگر برقرار شوند، از جمله برگشت پذیری تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد.
                              خواست آمریکا برای ایجاد فرمول برگشت پذیری تحریم ها ابتدا با مخالفت ایران و روسیه و چین مواجه شد، اما در نهایت طرفین بر یافتن فرمولی که هر دو طرف آن را قبول داشته باشند به تفاهم رسیدند.

                              درحال حاضر تمام وزرای خارجه کشورهای 1+5 در وین بسر می برند تا مذاکرات طی چند روز آینده به نتیجه قطعی برسد.
                              آخرین ویرایش توسط Nay؛ 2015/07/02, 20:16.

                              نظر

                              • H.samimi
                                عضو فعال
                                • Jan 2014
                                • 2092

                                #1290
                                پاسخ : نبض سیاست

                                ايران / سياسی

                                طبرزدی پس از آزادی: حس خیلی خوبی دارم

















                                بکتاش خمسه پور
                                ۱۳۹۴/۰۴/۱۱

                                حشمت‌الله طبرزدی، دبیرکل جبهه دمکراتیک ایران، شامگاه سه‌شنبه پس از حدود ۵ سال و نیم حبس، آزاد شد.
                                حکم حبس حشمت‌الله طبرزدی ۹ سال بود که با اعمال ماده ۱۳۴ و تجمیع جرایم، این زندانی سیاسی شامگاه سه‌شنبه از زندان رجایی‌شهر کرج آزاد گردید.
                                حشمت‌الله طبرزدی که در ۷ دی‌ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به ۹ سال زندان محکوم شده بود، پیش از آن نیز بارها بازداشت و حبس شده بود.
                                وی مدیر مسئول نشریاتی چون «پیام دانشجوی بسیجی»، «ندای دانشجو»، «هویت خویش» و «گزارش روز» بود.
                                رادیو فردا خمسه‌پور در گفت‌وگو با حشمت‌الله طبرزدی چگونگی آزادی وی را جویا شده است:
                                گفت‌وگوی بکتاش خمسه‌پور با حشمت‌الله طبرزدی پس از آزادی



                                حشمت‌الله طبرزدی: البته برای خود من و دوستان هم‌بندی من هم غافلگیرکننده بود دیشب. همچنین برای خانواده که تماسی نداشتیم، تلفن نداشتیم. دیشب ساعت حدود یازده شب از کرج که می‌آمدیم زنگ زدند بچه‌ها متوجه شدند. اینها یک قانون دارند به اسم اصل ۱۳۴ آیین دادرسی جدید که مطابق آن اصل اگر تعدد جرایم باشد و اشد مجازات که مال من اینطوری بود... توهین به رهبری را دو سال داده بودند و تبلیغ علیه نظام یک سال و برای تبانی هم پنج سال که مجموع هشت سال بود. انتظار این را داشتیم که اشد را که پنج سال است می‌کشیدیم که من پنج سال و نیم کشیدم. ضمن اینکه دو سال هم توهین به رهبری را گویا به عنوان عفو عمومی قانونی اعمال کرده بودند به عنوان جرم عادی که باید در مورد من هم اعمال می‌شد که نشده بود. از دو طرف باید این آزادی اتفاق می‌افتاد. اما شش ماه طول دادند و با توجه به اصل ۱۳۴ آزاد کردند.
                                آقای طبرزدی، شما پنج سال در حبس بودید. البته بیش از ده سال تاکنون سابقه زندان را داشتید. اکنون وضعیت شما پس از گذراندن پنج سال در زندان چگونه است؟
                                همانطور که اشاره کردید من به حساب اینها در واقع ۱۲ سال و نیم حبس کشیده‌ام. یعنی هفت سال حبس داشتم که سال ۸۷ آزاد شدم. بعد از یک سال و خورده‌ای دوباره این هشت سال را دادند که پنج سال و نیمش را کشیدم، به لحاظ حقوقی. اما به لحاظ واقعی من از ۲۶ خرداد سال ۷۸ در زندان اوین تحویل شدم. یعنی ۱۶ سال است که من گرفتار زندان هستم. در واقع هیچ سالی نبود که حداقل چند ماه را زندان انفرادی نباشم. الان حس خیلی خوبی دارم. برای اینکه بعد از این پانزده شانزده سال به لحاظ شرایط اجتماعی و جهانی و مجموعه اوضاع احوال خوشبختانه حس خوبی دارم. حس می‌کنم دوره آزادی بسیاری از زندانی‌ها است و وضعیت چند سال پیش نیست. حس خوبی دارم. حس خیلی خوب.
                                وضعیت در زندان چگونه بود برای شما و زندانیان سیاسی دیگر؟
                                زندان رجایی شهر می‌دانید تبعیدگاه است و بسیار جای بدی است. بسیار جای نامناسبی است. در آنجا در سالن ۱۲ که ما بودیم در سالن را بسته‌اند و عده‌ای حدود هفتاد هشتاد نفر زندانی که سی چهل نفر آنها از بهایی‌ها هستند و زندانی‌های گروه‌های مختلف سیاسی. اینها انسان‌هایی هستند که تحت ظلم مضاعف‌اند. سخت است. نه تلفن است نه ملاقات حضوری. نه امکان دسترسی به کتابخانه و بیرون از بند. برخی از زندانی‌های سیاسی را برده‌اند در بند ده، بند سه، بند دو پراکنده‌اند که این مخالف قانون است. شرایط زندان رجایی شهر فوق‌العاده غیرانسانی و تاسف‌‌بار است. دیشب که داشتم آزاد می‌شدم و همبندی‌ها غافلگیر شده بودند، آمده بودند و شادی می‌کردند. بهشان گفتم من واقعا‌ً تا وقتی که مردم ایران آزاد نشوند، تا وقتی که همه زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد نشوند حس آزادی ندارم و تنها آرزویم هم این است.
                                آقای طبرزدی شما اکنون در کانون خانواده‌تان هستید. سال‌ها در زندان بودید به دور از خانواده و فرزندان‌تان و همسرتان. اکنون که به کانون خانواده بازگشتید چه حسی دارید؟
                                دیشب که از زندان آمدم بیرون و تماس گرفتم با بچه‌ها یکی از بهترین شب‌های عمر من بود. ساعت ۱۲ رسیدم و خواهر و برادر همه آمده بودند. برای همه ما و به‌خصوص برای من تا انسان در زندان نباشد، آن هم زندان طولانی‌مدت در زندان‌های جمهوری اسلامی، هیچکس درک و حس نمی‌کند، حس زندانی را وقتی می‌آید بیرون.
                                آقای طبرزدی، اکنون دیگر می‌شود گفت پرونده شما تمام شده؟
                                البته من یک پرونده محرومیت اجتماعی دارم. ده سال محرومیت اجتماعی سر پرونده قبلی داشتم. خوشبختانه طبق این قانون مجازات اسلامی جدید حداکثر محرومیت اجتماعی دو سال است. بنابراین فکر می‌کنم آن هم باید تمام شده باشد. در حال حاضر هیچ پرونده دیگری ندارم. وضعیت آینده هم. چون ما در داخل ایران زندگی می‌کنیم و مورد نظر ما آزادی، دموکراسی و حقوق بشر و نظام غیردینی و دموکرات و سکولار و رفاه اجتماعی است، به طور طبیعی درگیر خواهیم بود. اما احساس خودم این است که شرایط اجتماعی و سیاسی و تحولات جهانی اینقدر تغییر کرده که دیگر به همین سرعت نخواهند پرونده‌سازی کنند. البته از دیدگاه من چارچوب جمهوری اسلامی تغییری نکرده و سیستم امنیتی و سیستم سرکوب هست اما در عین حال نسبت به وضعیت دوران احمدی‌نژاد خوشبختانه شرایط بهتر شده. من حس می‌کنم. مثلا‌ً‌ برای اولین بار دیدیم آمدند صحبت کردند با زندانیانی که بیش از ۱۵ سال حبس کشیده بودند و شنیدم زندان‌های دیگر هم رفته‌اند و صحبت می‌کنند با زندانی‌هایی که بیش از ۱۵ سال کشیده‌اند و فکر می‌کنم تعدادشان هم زیاد است. گفتند می‌خواهیم آزاد کنیم. یعنی ما تقریبا‌ً‌ یک نوع عقلانیت نیم‌بندی به ویژه در سیستم امنیتی داریم می‌بینیم. یعنی حس می‌کنیم که سیستم امنیتی یک مقدار دارد دقیق‌تر و بهتر عمل می‌کند نسبت به گذشته که خیلی بی‌رحمانه برخورد می‌کرد و من حس کردم حبس‌های طولانی مدت و زندان کردن در این شرایط نتیجه عکس خواهند گرفت. امیدوار هستم سر و کار هیچکس به ویژه فعالان مدنی و سیاسی و اجتماعی با زندان نباشد. البته حالا ببینیم چه خواهد شد.

                                نظر

                                در حال کار...
                                X