در اصل توسط arak_bourse پست شده است
View Post
چون ابتدای کار است ،کاش معنی اش را هم می نوشتید.اجالتاً ترجمه اش تو همین دیکشنری که معرفی کردید :
شما به من آموخت
من می خواستم یک بار عمارت... است که تا زمانی که من شما را ملاقات نمود ، در حال حاضر تنها جایی می خواهم برای زندگی در درون قلب خود من یک بار مورد نظر الماس... تا شما را ملاقات کردم ، حالا فقط من نیاز به جرقه می آید از درون من استفاده می شود به طلب بهترین لباس... تا زمانی که من شما را ملاقات نمود ، حالا من می خواهم یک موضوع نه تنها برای جدا کردن بدن های ما من یک بار آرزو یک ماشین فانتزی... تا زمانی که من شما را ملاقات نمود ، حالا من می خواهم چیزی را که مایل بین ما قرار داده است من یک بار برای پول دعا... تا زمانی که من شما را ملاقات نمود ، حالا من می خواهم هیچ یک از چیزهایی می تواند پول خرید من یک بار برای احساس امنیت مشتاق... تا زمانی که من شما را ملاقات نمود ، در حال حاضر امنیت تنها من می آید دانستن اینکه شما در نزدیکی من یک بار از یک کار معتبر خواب... تا زمانی که من شما را ملاقات نمود ، در حال حاضر موفقیت من در دانستن این که تو خوشحال من یک بار برای جهان در صفحه گرامافون نقره خواسته پیدا کنم... تا زمانی که من شما را ملاقات نمود ، در حال حاضر شما به دنیای من و من برای هیچ چیز می خواهم ، اما شما عشق را لمس شده است معلم من ، شما به من آموخت که نمی خواهم برای با تو بودن کشف شده است من ، تو تمام چیزی که شما نیاز به پیدا کردن من شده است رستگاری ، من در حال حاضر سپاسگزار اما شاید از همه مهمتر درک... عشق تو در عوض شده است همه چیز من
نظر