تو چرا فکر مکینی که هنوز
چشم من چشم برراه است ؟
نه غریبه برو ,نمیخواهم
آن که را کو رفیق گه گاه است
سهم من از تمامی هستی
این سکوت و همان غزلها شد
یا همان گندمی که میگفتی
در غزلهام, راه و بی راه است
سهم من از تمامی هستی
یک وجب خنده بود با تردید
و کسی که تمام ثانیه ها
ذره ای حرفهای مرا نشنید
تو چرا فکر میکنی که هنوز
یک نفر مانده تا که بر گردی
سیب,سیب است ,بهشت رفت از دست
آدم امروز باز سیبی چید
زرینی19/7/92
چشم من چشم برراه است ؟
نه غریبه برو ,نمیخواهم
آن که را کو رفیق گه گاه است
سهم من از تمامی هستی
این سکوت و همان غزلها شد
یا همان گندمی که میگفتی
در غزلهام, راه و بی راه است
سهم من از تمامی هستی
یک وجب خنده بود با تردید
و کسی که تمام ثانیه ها
ذره ای حرفهای مرا نشنید
تو چرا فکر میکنی که هنوز
یک نفر مانده تا که بر گردی
سیب,سیب است ,بهشت رفت از دست
آدم امروز باز سیبی چید
زرینی19/7/92
نظر