در اصل توسط علی کرمی پست شده است
View Post
تاثیر انتخابات ریاست جمهوری و رئیس جهمور آینده بر بورس
Collapse
X
-
من هیچوقت یه اشتباه رو دو بار تکرار نمیکنم قشنگ هفت هشت بار تکرار میکنم تا خوب مطمئن شم/:)
-
جدا از بحث هاشمی
متکی با سابقه وزارت خارجه و 2دور نمایندگی مجلس رد صلاحیت میشه اونوقت جلیلی با کمترین سابقه تائید صلاحیت
بنظر میرسه قانون کمترین نقش رو در تائید صلاحیت ها داشته.....درخت هرچه پربارتر افتاده تر@};-
توصیه ای به خرید/فروش/نگهداری ندارم.
نظر
-
مطهري ادامه داد: بنده پيشنهاد مي کنم براي ارزيابي توان جسمي آقاي هاشمي، يک مسابقه دو صدمتر بين ايشان و آقاي جليلي و يک مسابقه کشتي بين آقاي هاشمي و آقاي حداد برگزار کنند.
مردم میپرسند که ا.ن را چه کسانی حمایت میکنند؟؟؟
نظر
-
دیگه چه کاریه ملتو اسکل میکنند ؟! خب رهبر که فلانی رو انتخاب کرده ! جنتی هم که پسندیده و بله رو گفته ، خودتون دور هم نشستین و کارو تموم کردین! واسه چی 70 میلیون آدمو الاف میکنین بیان رای بدن آخرش همونی که باهاتون هم پیاله بوده رو اعلام کنید ؟!! چه کاریه خب! اینهمه هزینه انتخابات و ترس و وحشت از شورش مردم و کلی نیروی نظامی الاف تو خیابون و خرید گاز اشک آور و چماق و تانک واسه اونایی که حرف اضافی می زنند و ..... بی خیال بابا! ما که میدونیم چقدر آزادیخواه هستید! طرفدارهاتون هم که میدونند چقدر پاک و مقدس و فقط دارای حق یک رای هستید ، امروز تو تلویزیون اعلام کنید رئیس جمهور منتصب جلیلی ، همه برن سر کارشون دیگه !
( تکبیییییر ! )ما را به چوب و رخت شبانی فریفته اند ، این گرگ سالهاست که با گله آشناست
نظر
-
نامه علی مطهری به مقام معظم رهبری
علی مطهری در پی عدم احراز صلاحیت هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان، به رهبر معظم انقلاب نامه نوشت.
به گزارش اعتدال متن این نامه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
رهبر گرامی، آیت الله خامنه ای دامت بر کاته
با اهداء سلام، در خصوص رد صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان ، به عرض می رساند این رد صلاحیت که با دو دلیل ناموجه ناتوانی جسمی و نقش داشتن در فتنه سال 88 انجام شده است آسیب جدی به انتخابات آینده وارد خواهد کرد و حماسه سیاسی مورد نظر جناب عالی را محقق نخواهد ساخت.حدس قوی دارم که اگر امام خمینی هم، به فرض حیات ، با نام مستعار در انتخابات شرکت می کردند صلاحیت شان رد می شد چون ایشان هم گاهی انتقاداتی داشتند.
مستحضر هستید که با ورود جناب آقای هاشمی به صحنه انتخابات چه شور و شوقی در میان مردم و چه امیدی در دل آنان به اصلاح امور و پیشرفت سریعتر کشور پیدا شد و با رد صلاحیت ایشان طبعا آن شور وشوق وآن امید از بین رفت.
پیشنهاد می کنم با حکم حکومتی در تایید صلاحیت ایشان زمینه تحقق حماسه سیاسی مورد نظرآن رهبر عزیز را فراهم آورید و محذور احتمالی لزوم اقدام مشابه در باره آقای مشایی موجه به نظر نمی رسد زیرا قیاس این دو با هم قیاس مع الفارق است و رد صلاحیت به دلیل داشتن گرایش های فکری غیر اسلامی کار درستی است اما رد صلاحیت به دلیل منتقد بودن کار نادرستی است. اولی مشمول حکم حکومتی نمی شود و دومی مشمول می شود. برای جنابعالی آرزوی سلامت و توفیق بیشتر دارم.
والسلام 92.3.1
علی مطهخدایا ایستاده مردن را نصيبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام!
نظر
-
در اصل توسط summerwine پست شده است View Postدوست عزیز بورس مثبت درسته که به وضعیت آرام نیاز داره ولی به برنامه اقتصادی، رفتار منطقی دولت، کارایی دولت، شکوفایی اقتصاد، رشد اقتصاد، تعامل با سایر کشورها، کاهش تورم، بیکاری و خیلی چیزای دیگه که شما بهتر از من می دونید هم نیاز دارد
رد هاشمی، رد مشایی ریاست جمهوری جلیلی مبارک. بورستون هم که مثبت باشه با نقدینگی و تورم و رشد افتصادی زیر صفر و جمعیت گرسنگان جه می کنید؟
نظر
-
در اصل توسط sadegh پست شده است View Postدوست عزیز تواین تایپیک قراره از تاثیر انتخابات بر بورس بحث بشه نه این که بگیم کی خوبه کی بده . .
از فضای موجود سو استفاده کرده و مثلا تیکه پرانی میکنند!!!
ولی واقعیت اینست که وضعیت بورس مستقیما به نگاه فردی که میخواد رییس جمهور بشه
ارتباط داره.....خلاصه اینکه...
خوب و بد بودن فرد که نمونه بارز اونرو در حرکت ا.ن دیدیم باعث سقوط کشور و
اقتصاد اون میشه....وچون بورس بخشی از اقتصاد کشور است حتما متاثر خواهد بود.
مردم میپرسند که ا.ن را چه کسانی حمایت میکنند؟؟؟
نظر
-
در اصل توسط وحید 20 پست شده است View Postجدا از بحث هاشمی
متکی با سابقه وزارت خارجه و 2دور نمایندگی مجلس رد صلاحیت میشه اونوقت جلیلی با کمترین سابقه تائید صلاحیت
بنظر میرسه قانون کمترین نقش رو در تائید صلاحیت ها داشته.....
وحید جان اینا تو فکرای خودشون مثلا دارن جام زهر می نوشن،حالا تو اون جام کی چی کار کرده بماند:)
اما دیدن حداقل جلیلی مثل یه طفل معصوم پیش کاترین جون میشینه ،گفتن بزار همین باشه و فعلا مثل یه پسر گل بشینه و زیاد دور رو بر کاترین جون هاله ای چیزی نبینه:)
مثلا سعی در یکنواخت کردن دارن،سر اون قبلی که ترررررررررر زدن حالا نوبت این یکی شده و گفتن این یکی hot نیست و مثل یه طفل سر جاش میشینه :)
اما در کل اگه واقعا (چون چند وقت قبل از مموتی چند ساعتی ،خوب همچینی پذیرایی کردن و همچینی براش چند تا تردستی کردن که چه جوری بطری ها رو غیب میکنن و ...... ) حاشیه نداشته باشه حداقل تو انظار بین الملل فعلا کسی راس کار باشه که هر از گاهی حرفی از جاییش در نیاد واسه محو کردن بعضی جاها از نقشه :) ،کمترین اثرش میتونه یکم باز شدن درا باشه و همینو هم عمو سام فعلا ازشون خواسته،
البته که تو این مملکت بعد از مدتی یه مرضی بنام هاری به جون این افراد میوفته که نمونش همون قبلیه ،
حالا باید ببینیم سر این یکی واکسینه کردنش که حداقل تا یه چند وقتی هم جواب بده کافیه ;)
نظر
-
کد خبر: ۱۵۰۵۴۴
۰۱ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۱
روزنامه آرمان نوشت:
روز گذشته که جلیلی به قم رفت دیدارهایش محرمانه بود اما آنطور که خبرگزاریها منتشر کردند برنامه او در این سفر دیدار و حضور در دفاتر آیات جوادی آملی، صافی گلپایگانی، سبحانی و نوری همدانی بود. روز گذشته اما هیچ خبری مبنی بر دیدار جلیلی با مصباح یزدی منتشر نشد که در مورد دلایل عدم حضور او در دفتر مصباح یزدی میتوان چند گمانه را مطرح کرد که مهمترین آن گلایه از رئیس موسسه پژوهشی امام خمینی(ره) است.
گمانه دیگری که میتوان مطرح کرد القای دوری جلیلی از جبهه پایداری است چراکه در صورت اثبات نزدیکی او به جبهه پایداری برخی حامیان دولت رای خود را به نفع او به صندوق نخواهند انداخت.
سومین گمانه هم سرانجام کار است که جلیلی از ابتدا به فکر آن افتاده است یعنی همگان بهخاطر دارند که در ابتدای دولت نهم احمدینژاد از نزدیکان و مریدان مصباح یزدی محسوب میشد و واقعیت این است که مصباح یزدی هم در حمایت از او دریغ نکرد اما در اواخر دولت، آیتا... مصباح به یکی از منتقدان اصلی احمدینژاد تبدیل شد. حال هم جلیلی شاید به این دلیل به دیدار مصباح نرفت که در درجه اول وامدار اعضای جبهه پایداری نباشد و علاوه بر این اگر انتقادی به دولت احتمالی او شد، از جانب حامیان سابق نباشد.
مردم میپرسند که ا.ن را چه کسانی حمایت میکنند؟؟؟
نظر
-
یادداشتی از سید نظامالدین موسوی(با اندکی تلخیص)
دلایل آقای هاشمی رفسنجانی برای شرکت در انتخابات:
الف. مملکت در «شرایط بحران» قرار دارد
ب. فرد توانمندی در میان رجال سیاسی دیده نمی شود که بتواند کشور را از ورطه بحران به ساحل آرامش بکشاند.
و 7 سوال ما از آقای هاشمی :
1.برای «بحران» و «موقعیت بحرانی» تعاریف مختلف و متفاوتی وجود دارد. اگرچه ناظران و پایش گران متعدد دیگری هستند که نگاه متفاوتی از اوضاع کنونی کشور نسبت به منظر آیت الله هاشمی دارند.آیا دوران ریاست جمهوری گذشته ایشان به واسطه مسائلی چون تورم 50 درصدی، شورش های اجتماعی ناشی از طرح تعدیل اقتصادی و خروج سفرای 17 کشور اروپایی از تهران، بحرانی تر از هر دوره دیگری ارزیابی نمی شود؟!
2. آقای هاشمی رفسنجانی در سال 1384 نیز پس از چند ماه کش و قوس، نهایتاً پای به میدان رقابت نهاد و نامزد دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری شد. بازخوانی پرونده آن آزمون ملی و مواضع آن روزگار، بیانگر آن است که آقای هاشمی در مقطع مذکور نیز دقیقاً همین دو دلیل را به عنوان انگیزه نامزدی خود مطرح کردند. اول، وجود بحران در کشور و دوم، فقدان مرد عبور از بحران.
آن سال پرحادثه، درست در ایام و شرایطی مثل هفته های اخیر، آیت الله هاشمی در پاسخ به گروه هایی که به وی مراجعه می کردند مداوم بر این نکته تاکید داشت که اگر من بیایم به معنای فقدان فرد کارآمدی برای اداره کشور است و عملاً چنین قلمداد کند که کسی جز وی در تراز ریاست جمهوری نیست. آیا آقای هاشمی نگاه اکثریت مردم غیر از این نبود و شما در جمعه تاریخی سوم تیر، یک «نه» روشن و آشکار ذیل کارنامه سیاسی خود دریافت نکردید؟!
3. در این که دولت خاتمی کشور را به شرایط بحران نزدیک کرده بود، شکی نیست. منازعه گرایی، تز حاکمیت دوگانه، بی مبالاتی فرهنگی، رادیکالیسم سیاسی، انفعال در سیاست خارجی، بی توجهی به رفع مشکلات معیشتی مردم و...از جمله مسائلی بود که بسیاری از مردم و نخبگان را به ضرورت تغییر در سیاست ها و شاکله این دولت رهنمون ساخته بود.اما شاکله دولت خاتمی را چه کسان و چه جریاناتی تشکیل می دادند؟ بی هیچ تردیدی بخش عمده ای از مدیران عالی و میانی دولت خاتمی را وابستگان و نزدیکان سیاسی آقای هاشمی تشکیل می دادند. حزب کارگزاران یکی از سهامداران اصلی دولت خاتمی و جریان اصلاح طلب حاکم در این دوران بود و اکثریت بدنه مدیریتی دولت خاتمی در سال 84 به حمایت از سردار سازندگی برخاست. بهزاد نبوی از لیدرهای جریان رادیکال اصلاح طلب نیز- که با مهره دکتر معین به میدان انتخابات وارد شده بودند- پس از انتخابات صراحتاً اعلام کرد که نامزد اصلی و «خاکریز آخر» ما فی الواقع هاشمی رفسنجانی بود. اگر آقای هاشمی رفسنجانی در سال 84 به وجود بحران در کشور اعتقاد داشت چگونه مستظهر به حمایت دولت و جریاناتی شد که خود از مسببان جدی ایجاد بحران به شمار می آمدند؟ و دیگر این که آقای هاشمی چگونه می خواست با جماعتی که خود در زمره بحران سازان بودند، به مهار بحران بپردازد.
4. طی سال های اخیر بخصوص پس از ماجرای فتنه 88 آقای هاشمی رفسنجانی که در گذشته معمولاً در میانه میدان سیاست قرار داشت، چسبندگی بسیار زیادی به جریان سیاسی موسوم به اصلاحات پیدا کرده است به گونه ای که صراحتاً به عنوان یکی از رهبران این جریان تلقی می شود. علاوه بر بحران های دوره دوم خرداد، جریان اصلاحات اکنون متهم اصلی فتنه 88 و هزینه ها و بحران آفرینی های آن برای نظام و کشور است. اگر مسامحتاً نقش خود آقای هاشمی را در شعله ورتر کردن آتش فتنه نادیده بگیریم، ایشان که بخش عمده توش و توان سیاسی و رسانه ای خود را از جریان بحران آفرین اصلاحات می گیرد، چگونه می خواهد کشور را از ورطه بحران رهایی بخشد؟
5. سال 75 در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم آن زمان که هاشمی، سردار سازندگی لقب یافته بود و غلامحسین کرباسچی مجسمه او را به مثابه امیرکبیر زمان در میادین شهر برمی افراشت؛ در حالی که افراد مختلفی پا به رکاب حضور در عرصه رقابت بر سر مسند ریاست جمهوری بودند، ناگهان طیفی از اطرافیان آقای هاشمی نغمه آغاز کردند که شرایط کشور به گونه ای است که باید قانون اساسی را تغییر داد تا بتوان حضور سردار سازندگی را بر کرسی ریاست جمهوری تداوم بخشید. جالب آن که ایده پردازان اصلی ریاست جمهوری مادام العمر هاشمی رفسنجاتی، آقایان عبدالله نوری و عطاءالله مهاجرانی بودند که پس از دوم خرداد در زمره آتشین مزاجترین حامیان دمکراسی و توسعه سیاسی درآمدند. البته آیت الله امیرکبیرنشان نیز در این باره هیچ نگفت تا سکوتش علامت رضا باشد. شاید اگر نبود تدبیر مقام معظم رهبری و سخنان معروف ایشان در سفر آذربایجان غربی – مبنی بر این که ضمن حفظ شان و جایگاه آقای هاشمی، هیچ گاه قانون اساسی به خاطر فرد تغییر نمی کند – رویای تبدیل ایران به ترکمنستان و استقرار دیکتاتوری مصلح توسط مدعیان سالها بعد دمکراسی و گردش نخبگان، تحقق می یافت یا شاید به تجربه مصر مبارک و لیبی قذافی و زیمبابوه موگابه نزدیک می شدیم. همان زمان بود که خیلی ها معنای جمله معروف امام(ره) را با تماتم وجود دریافتند که: ولایت فقیه است که در برابر دیکتاتوری می ایستد.جناب هاشمی آیا برای شما ریاست جمهوری قرار است مادام العمر شود؟!
6. از سال 68 تا 76 آقای هاشمی رئیس جمهور است. سال 75 اطرافیان آقای هاشمی به دنبال مادام العمر کردن ریاست جمهوری ایشان از طریق تغییر قانون اساسی برمی آیند که به فرجام نمی رسد. سال 84 آقای هاشمی مجدداً به عرصه می آید و نامزد ریاست جمهوری می شود ولی با رای منفی مردم مواجه شده و رقیب او بر مسند ریاست قوه مجریه قرار می گیرد. اکنون یعنی سال 92 برای انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم ، باز هم آقای هاشمی است با دغدغه وجود بحران در کشور و فقدان مرد عبور از بحران! از سال 68 تا 92 یعنی قریب به 24 سال نه دغدغه آقای هاشمی مرتفع شده و نه در این حدود ربع قرن، مدیر مورد نظر او برای سکانداری قوه مجریه پای به عرصه گذاشته است؟!
7.قطعاً آقای هاشمی رفسنجانی حق دارد نسبت به سرنوشت کشور و نظام دغدغه مند باشد و حتی حق دارد نسبت به تداوم توانمندی های خویش باور داشته باشد و اداره دستگاه عریض و طویل اجرایی کشور را در سن 80 سالگی با 56 سالگی یکسان بپندارد. اما یک علامت سئوال بزرگ در افکار عمومی وجود دارد که نمی توان به راحتی از آن گذشت و پاسخ ندادن به چنین سئوالی را نیز در زمره حقوق آقای هاشمی برشمرد.
سئوال این است: آیا در این سالیان طولانی که کشور و نظام در معرض فراز و نشیب های متعدد بوده و در کوران ابتلائات مختلف قرار داشته اند، مردان قابل اتکایی از دل این حوادث عظیم آبدیده نشده اند که بتوانند سکان اداره یک قوه کشور را بر عهده گیرند و بر بحران ها فائق آیند؟
آیا شوربختی ملتی تلقی نمی شود که در این 34 سال، در برابر عظیم ترین طوفان ها و فتنه های داخلی و خارجی ایستاده و شوکت قدرت های جهانی را در هم شکسته است اما عاجز از آن بوده که حتی یک چهره کارآمد و توانمند برای مدیریت اجرایی بپروراند؟
در این وادی قحط الرجالی که آیت الله هاشمی رفسنجانی به تصویر می کشند، چگونه می توان امید به فرداهای روشن و رویش های مبارکی داشت که امام(ره) وعده آن را می داد؟
اگر عمق فاجعه چنان است که «در این عرصه جز یک مرد بیش نیست» و دنیا باید به استقبال رئیس جمهور 80 ساله ایران برود، نسل جوان ما چگونه سر فراز آورد که کشورش پرچمدار مردمسالاری و گردش نخبگان و خودباوری ملی است؟سلامتی و برکت بزرگترین نعمت ها هستند. بزرگترین آرزو هم عاقبت بخیری است. انشالله نصیبمان شود.
نظر
-
احمدی مقدم گفت که «فتنه گران» یا معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به خاطر «لطف» رهبر جمهوری اسلامی اجازه زندگی در «سایه نظام» را یافته اند
وی مدعی شد نامزدهای تایید صلاحیت شده «همه سلایق جامعه» را دربرمیگیرند و مردم نیز به خوبی همه آنها را میشناسند و میتوانند از میان آنها دست به انتخاب بزنند.
احمدی مقدم در نهایت گفت: «امید بود فتنه گران توبه کنند، چرا که آن حماسه بزرگ را به یک حادثه تلخ تبدیل کردند... ولی خوشبختانه امروز شرایط کشور به هیچ وجه با آن روز قابل قیاس نیست و واقعا آن فتنه تکرار نخواهد شد، چرا که... تاکتیکها و روشهای مقابله با دشمنان شناخته شده است.»
(( تاکتیکها و روشهای مقابله با دشمنان : حذف هر آنکس که از خود اندیشه ای و اراده ای دارد ))
(( رمز عملیات : نامزدهای تایید صلاحیت شده «همه سلایق جامعه» را دربرمیگیرند ))
(( نتیجه محتمل اعتراض به رای شورای نگهبان : لغو اجازه زندگی به واسطه عدم شمول لطف رهبر ))
در سرزمینی که سایه آدمهای کوچک بزرگ شد،در آن سرزمین آفتاب در حال غروب است!!!(( دکتر شریعتی ))@};-
نظر
-
مطلب ذیل را با آنکه در باره کمونیسم و لنینیسم نگاشته شده ( بخشهایی از مطلب اصلی انتخاب شده ) بسیار به وصف حال این ایام نزدیک می بینم...
همواره صاحبان و اربابان قدرت که تابع و فریفته جاذبه قدرت فرمانروایی بودند، به شیوه های گوناگون قدرت را در مسیر امیال و اهداف خود به پیش بردند و جامعه را به انحطاط و نابودی کشاندند. اخلاق نیز در این عرصه وارد شد و عامل اساسی این زوال را انحطاط و گسست اخلاقی دانست.
مارکسیسم لنینیسم مبارزه برای پیروزی پرولتاریا را اجتناب ناپذیر، و انقلاب را حتمی می دانست و هر گونه حرکت اصلاحی در جهت بهبود وضع معیشتی کارگران را نادرست می شمرد. این دیدگاه، جامعه شناسی خاصی را پدید آورد که صفت علمی بدان افزود و مدعی شد که سه اصل را ثابت کرده است:
۱ -نابودی مطلق جامعه موجود، یگانه راه انجام هر اصلاح اجتماعی اساسی است
۲- هیچ چیزی بیش از این عمل خشن نه مورد نیاز است و نه باید در نظر گرفته شود زیرا هر گونه برنامه ریزی برای جامعه نو، کاری غیر علمی است
۳- برای به دست گرفتن زمام قدرت به شیوه انقلابی، رعایت هیچ قید و بند و محدودیتی جایز نیست.
با این بینش، حکومت دیکتاتوری پرولتاریا جایگزین حکومت تزاری روسیه شد و به نام انقلاب و مصالح خلق، جنایاتی را مرتکب شد که روی مغولها و تزار را سفید کرد. اوج این جنایات در دوره تصفیه های خونین صورت گرفت. استالین برای حذف رقیبان خود و هر کس که از اندک اندیشه ای بهره مند بود، در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ میلادی دست به تصفیه وسیعی زد و دادگاههای فرمایشی متعددی تشکیل داد و از مخالفان خود به دروغ اعتراف گرفت که آنان عامل امپریالیسم، جاسوس بیگانه، مرتجع و ضد خلق هستند و اندیشه ای جز براندازی نظام سوسیالیستی ندارند. همه این بی اخلاقی ها، اخلاقی به شمار می رفت زیرا منافع حزب چنین اقتضا می کرد، و این دروغ ها از نظر سیاسی، راست محسوب می شد.
در سرزمینی که سایه آدمهای کوچک بزرگ شد،در آن سرزمین آفتاب در حال غروب است!!!(( دکتر شریعتی ))@};-
نظر
-
در اصل توسط مخبرالدوله پست شده است View Postمطهري ادامه داد: بنده پيشنهاد مي کنم براي ارزيابي توان جسمي آقاي هاشمي، يک مسابقه دو صدمتر بين ايشان و آقاي جليلي و يک مسابقه کشتي بين آقاي هاشمي و آقاي حداد برگزار کنند.
سلامتی و برکت بزرگترین نعمت ها هستند. بزرگترین آرزو هم عاقبت بخیری است. انشالله نصیبمان شود.
نظر
نظر