حرکت در بازار سرمایه با مهربان

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • مهربان
    عضو فعال
    • Mar 2011
    • 1675

    #256
    اجازه بديد به مناسبت اين روز خاطره اي شيرين عرض كنم....
    ...اقا طبقه 4 كلينيك ما بخش فيزيو تراپيه كه دست يه جفت پزشك ملنگو هوچي روزگار ميگذرونه...دكتر فوق الذكر داستان ما اقاي دكتر رياحي فارغ التحصيل بلژيكه كه تا گلو از مال دنيا اشباعه و براي تنوع و حضور در بطن جامعه انساني و خدمت به خلقي كه بعد از هر فيزيو تراپي ترجيح ميدن كه ايشون اين فضيلت انساني رو برا خودش نگه داره در اونجا مشغول به كار و فعاليته...و صد البته كه در انجام حركات نرمشي و ورزشي و مالشي در فيلد زنان تبحر و كوششو انرژي بيشتري به خرج ميده....
    ...ادم شادو سرزنده او فارغ از كونو مكانيه كه قسمت عمده اش برميگرده به تربيت اروپايي ايشون...در ايام ماه مبارك هر زمان به اين مرد خدا كه خوباز جهت تعطيلي و بي غمي مشابهت هايي با بنده داره و چون ادم شادو سرزنده اي هست كنار هم صفا ميكنيم سر زدم در كمال خضوع و خلوص نيت در كنار دو منشي در حد لاليگاش انگشت تو سوراخ نسكافه دانش ميكنه و 3 تا جعبه شيريني هست كه در كنار ان دوحوري باز شده نويد يه افطاري درويش در ساعت 11 صبح رو ميده...
    ...اين برادر ما البته دستي هم در سازهاي قديمي ايراني بويژه سنتور داره ...يه روز كه ما برا طواف خدمت استاد رسيدم ديدن مريضهايي در تيپ و سنين مختلف يكي شلوار تا نيمه پايين داده و زير ماورا بنفش خوابيده يكي رو زمين ولو شده و مشغول جون كندن برا كشيدن ريسماني كه قراره تاندونيت شونه رو درمان كنه ديگري مشغوب لازي با توپي به بزرگي توپ مرواريده و دكتر دوست داشتني كه داره سنتورو براي بر پاكردن قيامتي ديگر كوك ميكنه واقعا تو رو از خود بيخود ميكنه...
    ...گفت رياحي جان چي داري...اشاره به موسيقي كرد كه انوشيروان روحاني تو سرش زده وخونده وراديو ملي هم وقت وبيوقت پخش ميكنه وشماه م حتما شنيديد وجالب اينجاست كه بنا به گفته ريحاي جان اين موسيقي اهنگ و سرود ملي جامعه بهاييت هست و حضرات اطلاع نداره....خلاصه بساطو كنار مريضا پخش كرده بود و با چشمكي به مهرويان و طلب مغفرت از بنده گفت بريم...گفتم كجا...گفت سازو ميگم...گفتم دكتر فكر نميكني....كه رفت..
    ...خلاصه دوتا چوب و ميكوبيد تو سرو كله سازو يه نواي گوشخراشي كه به رسم ادب چاره اي جز شنيدنش نبود بيرون ميدادو در خلسه اين صداي منكر گير كرده بود كه ناگهان من ديدم صدايي از ته حلق به بيرون جهيد كه دكتررررررر....دكتررررر....مثل كسي كه با قيچي گوشت تنشو ميكنن...من هراسان و دكتر همچنان مشغول...هي من نيگا ميكردم كه صدا از كجاست كه ديدم نعره ها جانانه تر شده و در بينش من اوهووويييي ...ياروووووو...دكترررر هم ميشنيدم....خلاصه سراسيمه كه گشتم در اتاقي نوري قرمز رنگ شعله ور ديدم و انساني درون اين نور...خدايا...چه ميبينم....معجزه اي شده....دكتر صاحب كرامته...پس اين فرشته چرا اينقدر بي ادبه...
    ...رفتم كه دكتر وخبر كنم ديدم نه بابا...قاطي كرده....برگشتم تو اتاق...ديدم بعله...اين فرشته ما پيرمرد زارو نزاريه كه ذكتر به جهت ترمو متري گذاشتتش زير مادون قرمز لختت...و حالا يادش رفته كه بنده خدايي هم در گوشه اي از اين كان هست و اين پدر ما داره مثل استيك خوب همه جاش ميپزه...دويدم گفتم رياحي جان...شام اماده شده...يكم اينور اونورش كن همه جاش يهنواخت برشته شه...مرد حسابي...طرف مرد....بدنبال من موي كنان جامه دران روانه شد....
    ...تا به نزديك اين پير فرزانه رسيديم طرف نامردي نكرد عصا رو برداشت خوابوند فرق رياحي...
    ...حالا موي كنان جامه دران بود...خون چكان هم شد...بعد از اينكه درجه اجاقو كم كرديمو طرفو از تو فر دراورد بيرون فهميديم كه اين پير مرد قرار بوده عقب تر بشينه و فقط موضع خاصي در زير حرارت باقي بمونه...كه بنده خدا ديده يه ديوانه اي شروع كرده به ساز زدن تو فيزيوتراپي خم شده جلو ببينه كيه كه كمك فنراش ياري نكردن تو همون وضعيت گير كردن..بماند كه خانواده اين پير مرد كه اومدن دكتر رياحيي ساختن...



    [B]....ای امید لحظه های ناگزیر.....ساقی بی دست دستم رابگیر....

    نظر

    • مهربان
      عضو فعال
      • Mar 2011
      • 1675

      #257
      در اصل توسط مسلم پست شده است View Post
      سلام دکتر مهربان ، روز پزشک بر شما مبارک.
      آدرس کلینیک کجاست؟
      ...سلام مرد....شریعتی دولت...
      [B]....ای امید لحظه های ناگزیر.....ساقی بی دست دستم رابگیر....

      نظر

      • pani
        عضو فعال
        • Jan 2011
        • 2016

        #258
        جناب دکتر مهربان گرامی روز پزشک رو خدمت شما تبریک عرض میکنم امیدوارم همیشه موفق باشید.

        نظر

        • محسن نظري
          عضو فعال
          • Mar 2011
          • 3397

          #259
          سلام بر دكي خودمون و همه دكي هاي مهربان روزتون مبارك انشالله هيچ وقت گرفتار هم صنفي هاي خودتون نشيد كه خودتون بهتر از من ميدونيد اوضاع از چه قراره...
          منم يه خاطره بگم يه بنده خدا دكتري بود فوق تخصص قلب ماشالله خيلي هم خوش برخورد احتياج به بيهوشي اين چيزا هم نداشتي همون اخمش بيهوشت ميكرد اسمشو بگم اين مهربان ميشناسه اقا اين بنده خدا خير نديده مادر ما رو عمل قلب باز كرد دريچشو تعويض كنه وقتي عمل رو شروع كرد و سينه رو شكافت ديد اي دل غافل اين دريچه رو سايزشو تنگ زدن اونم نامردي نكرد و همون دريچه رو گذاشت و و خلاصه اين شد كه گوشه اي از بدبختي هاي ما رو اين دكي تو جريانش هست.....
          خلاصه اينكه در جامعه فراخ پزشكي دكترهاي با مرام مثل دكتر هالي و همين دكتر خودمون(حالا واقعا دكتره!!!) كم پيدا ميشن ولي اگه مثل من يكي از اينا پيدا كردين دو دستي بچسبين و ول نكننين كه تو اين دوره زمونه دكتر خوب مثل سهميه كه 500 درصد تعديل مثبت داره<:-p
          به سان رود كه در نشيب دره سر به سنگ ميزند رونده باش
          اميد هيچ معجزي ز مرده نيست زنده باش

          نظر

          • مجيد رادمنش
            مدیر (6)
            • Oct 2010
            • 4902

            #260
            آبله ،وبا ،مخملک

            جوش و کهیر و کورک

            قند و فشارو سرخک

            فاراک و شاراک و شزنگ

            طرح و کشیک و عینک

            روز پزشک مبارک....... دکتر مهربان، روزت مبارک@};-
            یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

            نظر

            • Captain Nemo
              مدیر
              • Dec 2010
              • 2933

              #261
              نيكي و بدي كه در نهاد بشر است
              شادي و غمي كه در قضا و قدر است
              با چرخ مكن حواله كاندر ره عقل
              چرخ از تو هزار بار بيچاره تر است



              قومي متفكرند اندر ره دين
              قومي به گمان فتاده به راه يقين
              ميترسم از آن كه بانگ آيد روزي
              كاي بيخبران راه نه آنست و نه اين



              يك چند بكودكي باستاد شديم
              يك چند به استادي خود شاد شديم
              پايان سخن شنو كه ما را چه رسيد
              از خاك بر أمديم و بر باد شديم
              یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
              دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

              شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
              مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

              نظر

              • Captain Nemo
                مدیر
                • Dec 2010
                • 2933

                #262
                دکتر جان
                بیا برادر شفاف سازی کن ببینیم چی در سبد داری ؟؟!!
                چقدر تو سودی ؟؟!!
                این ناهار ما چی شد ؟؟!! X-(
                یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                نظر

                • mrt1364
                  عضو عادی
                  • Dec 2010
                  • 85

                  #263
                  در اصل توسط مهربان پست شده است View Post
                  ...سلام مرد....شریعتی دولت...
                  سلام
                  من اومدم کسی در رو باز نکرد
                  نمی دونم زنگش خراب بود یابرق نبود یا دکتر نبود اصلا مطبی در کار نبود همش سر کاری بود

                  نظر

                  • مهربان
                    عضو فعال
                    • Mar 2011
                    • 1675

                    #264
                    ....سلام بر دوست خوبم رضا...یاری با معرفت و عزیز که گذر زمان و دوری مسافتها و کمی دیدار چیزی از لطف و دوستیش کم نکرده...سایه رفاقتت بر سر من ...
                    ...یادی کنم... با دلی امیدوار و مشتاق...از برادر عزیز سید فرزاد عمادی....یادت بخیر و جاودان بر این خاره سنگ قلب من...
                    ....محسن نظری عزیز و راشین گرامی...که پایه های معرفت و دوستی و غنای این فروم بودن...برگرد محسن....و افرادی رو که به امید دیدن راهنمایی ها وتحلیلهات به این فرو ممراجعه میکردن تنها نزار ....راستی مثل اینکه ایندفه این چند تا شمش مس بکام بد جایی گیر کرد...:D;):p:x
                    [B]....ای امید لحظه های ناگزیر.....ساقی بی دست دستم رابگیر....

                    نظر

                    • مهربان
                      عضو فعال
                      • Mar 2011
                      • 1675

                      #265
                      ....این اهنگ قدیمی رو که خاطراتی زیبا و شیرین در ذهن من جا گذاشته رو به شما تقدیم میکنم....
                      البته یه تیکه اشو.......
                      ...بخدا منو رسوا کردی ای دل
                      ....همه جا مشتمو وا کردی ای دل
                      ...منو رسوا کردی ای دل
                      ...فتنه بر پا کردی ای دل
                      ...میدونم تو دیگه عاشق نمیشی
                      ...تو دیگه برای من دل نمیشی
                      ای ارزو ویه دعا براتون دارم...همیشه عاشق زندگی کنید و عاشق بمیرید...خدا دنیا رو بر عشق بنا کرد
                      ..خدا نگهدار..
                      [B]....ای امید لحظه های ناگزیر.....ساقی بی دست دستم رابگیر....

                      نظر

                      • Captain Nemo
                        مدیر
                        • Dec 2010
                        • 2933

                        #266
                        در اصل توسط CAPTAIN NEMO پست شده است View Post
                        دکتر جان
                        بیا برادر شفاف سازی کن ببینیم چی در سبد داری ؟؟!!
                        چقدر تو سودی ؟؟!!
                        این ناهار ما چی شد ؟؟!! X-(
                        :-w:-w:-w
                        یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
                        دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

                        شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
                        مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

                        نظر

                        • پاپیلو
                          عضو عادی
                          • Mar 2011
                          • 224

                          #267
                          دکی زدی تو کار عشق و عاشقی از بروس که آبی گرم نمیشه

                          نظر

                          • MASOUD
                            عضو عادی
                            • Aug 2011
                            • 160

                            #268
                            سلام دکتر
                            کجایی ؟ پیام خصوصیتو چک کن لطفا"
                            [SIZE=3][COLOR=#800080][B][FONT=comic sans ms]بالاترین فضیلت آگاهی و بزرگترین گناه جهل است .[/FONT][/B][/COLOR][/SIZE]

                            نظر

                            • مندی
                              عضو فعال
                              • Oct 2011
                              • 522

                              #269
                              در اصل توسط مهربان پست شده است View Post
                              اجازه بديد به مناسبت اين روز خاطره اي شيرين عرض كنم....
                              ...اقا طبقه 4 كلينيك ما بخش فيزيو تراپيه كه دست يه جفت پزشك ملنگو هوچي روزگار ميگذرونه...دكتر فوق الذكر داستان ما اقاي دكتر رياحي فارغ التحصيل بلژيكه كه تا گلو از مال دنيا اشباعه و براي تنوع و حضور در بطن جامعه انساني و خدمت به خلقي كه بعد از هر فيزيو تراپي ترجيح ميدن كه ايشون اين فضيلت انساني رو برا خودش نگه داره در اونجا مشغول به كار و فعاليته...و صد البته كه در انجام حركات نرمشي و ورزشي و مالشي در فيلد زنان تبحر و كوششو انرژي بيشتري به خرج ميده....
                              ...ادم شادو سرزنده او فارغ از كونو مكانيه كه قسمت عمده اش برميگرده به تربيت اروپايي ايشون...در ايام ماه مبارك هر زمان به اين مرد خدا كه خوباز جهت تعطيلي و بي غمي مشابهت هايي با بنده داره و چون ادم شادو سرزنده اي هست كنار هم صفا ميكنيم سر زدم در كمال خضوع و خلوص نيت در كنار دو منشي در حد لاليگاش انگشت تو سوراخ نسكافه دانش ميكنه و 3 تا جعبه شيريني هست كه در كنار ان دوحوري باز شده نويد يه افطاري درويش در ساعت 11 صبح رو ميده...
                              ...اين برادر ما البته دستي هم در سازهاي قديمي ايراني بويژه سنتور داره ...يه روز كه ما برا طواف خدمت استاد رسيدم ديدن مريضهايي در تيپ و سنين مختلف يكي شلوار تا نيمه پايين داده و زير ماورا بنفش خوابيده يكي رو زمين ولو شده و مشغول جون كندن برا كشيدن ريسماني كه قراره تاندونيت شونه رو درمان كنه ديگري مشغوب لازي با توپي به بزرگي توپ مرواريده و دكتر دوست داشتني كه داره سنتورو براي بر پاكردن قيامتي ديگر كوك ميكنه واقعا تو رو از خود بيخود ميكنه...
                              ...گفت رياحي جان چي داري...اشاره به موسيقي كرد كه انوشيروان روحاني تو سرش زده وخونده وراديو ملي هم وقت وبيوقت پخش ميكنه وشماه م حتما شنيديد وجالب اينجاست كه بنا به گفته ريحاي جان اين موسيقي اهنگ و سرود ملي جامعه بهاييت هست و حضرات اطلاع نداره....خلاصه بساطو كنار مريضا پخش كرده بود و با چشمكي به مهرويان و طلب مغفرت از بنده گفت بريم...گفتم كجا...گفت سازو ميگم...گفتم دكتر فكر نميكني....كه رفت..
                              ...خلاصه دوتا چوب و ميكوبيد تو سرو كله سازو يه نواي گوشخراشي كه به رسم ادب چاره اي جز شنيدنش نبود بيرون ميدادو در خلسه اين صداي منكر گير كرده بود كه ناگهان من ديدم صدايي از ته حلق به بيرون جهيد كه دكتررررررر....دكتررررر....مثل كسي كه با قيچي گوشت تنشو ميكنن...من هراسان و دكتر همچنان مشغول...هي من نيگا ميكردم كه صدا از كجاست كه ديدم نعره ها جانانه تر شده و در بينش من اوهووويييي ...ياروووووو...دكترررر هم ميشنيدم....خلاصه سراسيمه كه گشتم در اتاقي نوري قرمز رنگ شعله ور ديدم و انساني درون اين نور...خدايا...چه ميبينم....معجزه اي شده....دكتر صاحب كرامته...پس اين فرشته چرا اينقدر بي ادبه...
                              ...رفتم كه دكتر وخبر كنم ديدم نه بابا...قاطي كرده....برگشتم تو اتاق...ديدم بعله...اين فرشته ما پيرمرد زارو نزاريه كه ذكتر به جهت ترمو متري گذاشتتش زير مادون قرمز لختت...و حالا يادش رفته كه بنده خدايي هم در گوشه اي از اين كان هست و اين پدر ما داره مثل استيك خوب همه جاش ميپزه...دويدم گفتم رياحي جان...شام اماده شده...يكم اينور اونورش كن همه جاش يهنواخت برشته شه...مرد حسابي...طرف مرد....بدنبال من موي كنان جامه دران روانه شد....
                              ...تا به نزديك اين پير فرزانه رسيديم طرف نامردي نكرد عصا رو برداشت خوابوند فرق رياحي...
                              ...حالا موي كنان جامه دران بود...خون چكان هم شد...بعد از اينكه درجه اجاقو كم كرديمو طرفو از تو فر دراورد بيرون فهميديم كه اين پير مرد قرار بوده عقب تر بشينه و فقط موضع خاصي در زير حرارت باقي بمونه...كه بنده خدا ديده يه ديوانه اي شروع كرده به ساز زدن تو فيزيوتراپي خم شده جلو ببينه كيه كه كمك فنراش ياري نكردن تو همون وضعيت گير كردن..بماند كه خانواده اين پير مرد كه اومدن دكتر رياحيي ساختن...



                              =))=))=))=))
                              دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ..... ای هیچ تر از هیچ ، تو بر هیچ مپیچ

                              نظر

                              • FENCER
                                عضو فعال
                                • Jul 2025
                                • 601

                                #270
                                میگن صاحب این تاپیک تو شهری طبابت میکرد که همیشه مطبش شلوغ بود اما رفته رفته از جمعیت شهر کاسته شد و مطب خلوت !!!! :d
                                شخصیت مرد سرنوشت اوست

                                نظر

                                در حال کار...
                                X