حرکت در بازار سرمایه با مهربان

[خودشکوفا]

1- به حق چیزای نادیده و ناشنیده.. این ممرضا واسه دقایقی اومد و مطلبی زد و بر ناحق خروشید و مطلبش غیب شد و رفت...
ممرضا چون ستاره در این ظلام درخشید و رفت...
ما دلمون سیت تنگ آویده بید...:( اومدی و رفتی و یادی از ما نکردی؟ حالا من قابل نبودم, مهرداد که قابل بود !!!;;)
بازم پیش ما بیا جوون.. کم و کاستیای اون تالار و این تالارو به بزرگی دل آدمهاش میشه تحمل کرد... به قول شاعر:
در کلبه ما روغن اگر نیست صفا هست...
تفسیر: اگه غبشهر نداریم که خوبشو هم داریم, صف فروش سهاممون تا دلت بخواد هست!!

2- خوب محمدحسن خان تا اینجا یه سوم آیدیت رمز گشایی شده... میمونه ک ز 44 ...
من که قشنگ می دونم اینها چی چین. دوست دارم ببینم خودت یادت میاد یا نه:-B

3- آلمان جون دلم خیلی گرفته بود و تو هم با شعرت تشم زدی عاموآآآ...
قرار نبود زندگی سخت باشه انقد... کدوم نامردی زد زیر قولش؟؟؟8-|

4- می گم اینجا همه ی دوستان -یعنی تشکر پای پست مردم بزنان - روزی به حرف میان و معلوم میشه چه جواهراتی هستن و این مهرداد رو از خجالت آب می کنن... پس چرا این بار نوبت satyr نباشه... بله خود خود شما جانم :-? هیچ مترس.. خوف مکن و بگو کیستی... بخت همنشین توست..
خدای را پیش از آنکه در اشک غرقه شوم چیزی بگوی...

5- جدا طمع با آدمی چه می کنه... طرف با هیکل گنده اش خجالت نمی کشه گریه می کنه چرا مثلا 50 درصد سودش شده 40 درصد... #:-S این کودکان ریشدار رو حواله می دم به بوستان سعدی و حکایت تاجر طمعکار در جزیره هرمز و دیدار سعدی با وی...

6- مهرداد جون تا دلت بسوزه که شماره ات رند نیست.. حالا جای دیگه ات هم سوخت, سوخت... 8-}

7- یه نکته آموزشی: همیشه سهام رو گرون بخرید و ارزون بفروشید...
خیلی حال میده!!:D

[satyr]

ما زبان الکن داریم و فکر نمیکنم بتوانیم پا به پای شما بیاییم و لاجرم کم خواهیم اورد
بنابراین فقط مطالب دکتر و دوستان رو مخونیم و لذت وافر میبریم

[خودشکوفا]

ساتیرجان اذیتمون نکن... تو و زبان الکن؟!!! عزیزم همین دو خط که نوشتی رو اگه تو یه کتاب باستانی چاپ می کردن میشد به اسم آیات الهی به خلق خدا انداخت....
آخرش که یه روزی به حرف می کشیمت... میگی نه؟ حالا نگاه کن.....

[تازه کار]

1- به حق چیزای نادیده و ناشنیده.. این ممرضا واسه دقایقی اومد و مطلبی زد و بر ناحق خروشید و مطلبش غیب شد و رفت...
ممرضا چون ستاره در این ظلام درخشید و رفت...
ما دلمون سیت تنگ آویده بید...:( اومدی و رفتی و یادی از ما نکردی؟ حالا من قابل نبودم, مهرداد که قابل بود !!!;;)
بازم پیش ما بیا جوون.. کم و کاستیای اون تالار و این تالارو به بزرگی دل آدمهاش میشه تحمل کرد... به قول شاعر:
در کلبه ما روغن اگر نیست صفا هست...
تفسیر: اگه غبشهر نداریم که خوبشو هم داریم, صف فروش سهاممون تا دلت بخواد هست!!

2- خوب محمدحسن خان تا اینجا یه سوم آیدیت رمز گشایی شده... میمونه ک ز 44 ...
من که قشنگ می دونم اینها چی چین. دوست دارم ببینم خودت یادت میاد یا نه:-B

3- آلمان جون دلم خیلی گرفته بود و تو هم با شعرت تشم زدی عاموآآآ...
قرار نبود زندگی سخت باشه انقد... کدوم نامردی زد زیر قولش؟؟؟8-|

4- می گم اینجا همه ی دوستان -یعنی تشکر پای پست مردم بزنان - روزی به حرف میان و معلوم میشه چه جواهراتی هستن و این مهرداد رو از خجالت آب می کنن... پس چرا این بار نوبت satyr نباشه... بله خود خود شما جانم :-? هیچ مترس.. خوف مکن و بگو کیستی... بخت همنشین توست..
خدای را پیش از آنکه در اشک غرقه شوم چیزی بگوی...

5- جدا طمع با آدمی چه می کنه... طرف با هیکل گنده اش خجالت نمی کشه گریه می کنه چرا مثلا 50 درصد سودش شده 40 درصد... #:-S این کودکان ریشدار رو حواله می دم به بوستان سعدی و حکایت تاجر طمعکار در جزیره هرمز و دیدار سعدی با وی...

6- مهرداد جون تا دلت بسوزه که شماره ات رند نیست.. حالا جای دیگه ات هم سوخت, سوخت... 8-}

7- یه نکته آموزشی: همیشه سهام رو گرون بخرید و ارزون بفروشید...
خیلی حال میده!!:D

سلام و عرض ادب

اولا عذرخواهی میکنم بابت غیبت این مدت... شدیدا بیمار بودم و هنوز هم از بستر کامل برنخواسته ام.

دیشب حضرتعالی پست بنده را دیدید. از نظر خودم هیچ اشکالی در آن وجود نداشت و بدون ارایه توضیح (احتمالا تنها به دلیل سلیقه شخصی یک فرد) اقدام به حذف آن شد. به ناچار به تاپیک کاپیتان رضا (به عنوان یکی از مدیران سایت) رفتم و پست را به همراه گلایه آنجا گذاشتم ولی در کمال تعجب (و البته طبق انتظاری که از رویه های غیردموکراتیک میرود) باز هم حذف شد. جالب است که ناظر یا ناظران محترم حتی مایل نبودند که یکی از مدیران سایت (که معمولا نیمه شبها در سایت حضور دارند) پست را بخوانند, در آن ساعت از شب غیر از بنده هیچ کاربر دیگری در تالار آزاد حضور نداشت....
بگذریم این روند از نظر حقیر, شایسته نیست. اگر بپذیریم که اعتبار امامزاده به متولیانش است, دیشب متولیان اینجا برخورد ناشایستی با انتقادات و ایراداتی که بنده وارد کرده بودم, داشتند.
-----------------

پست شما را که دیدم, پاسخی کوتاه نوشتم ولی زمانیکه فرستادم, دسترسی بنده به سایت محدود شده بود!!!
این آخرین تجلی دموکراسی(!) مرا واداشت تا عین پست اولیه را به همراه گلایه جهت کاپیتان (در همان تالاری که آوردن اسمش جرم است!) بفرستم.

ایشان فرمودند که احتمال دارد پست ارسال نشده باشد (به دلیل مشکلات چند روز اخیر سایت) و نیز اینکه آیدی بنده باز است. ضمنا قول پیگیری هم دادند.
علی ایحال, بنده امروز با بازیابی رمز ورود و تغییر آن اجازه ورود به سایت پیدا کردم و البته پیام خصوصی ام همچنان بسته شده! (بنا بر یکی از دلایل زیر!) ولی احتمالا با توجه به این پست مجددا بسته خواهم شد!

"""تازه کار شما به یکی از دلایل زیر اجازه دسترسی به این صفحه را ندارید:

1. ممکن است دسترسی ورود به این صفحه را نداشته باشید.
2. ممکن است حساب کاربری شما توسط مدیریت تائید نشده باشد.
3. ممکن است این صفحه به دلیل عدم رعایت قوانین سایت حذف شده باشد. در صورت درست نبودن هیچ یک از گزینه های بالا با مدیریت سایت تماس بگیرید."""
   
   

متاسفانه (از نظر خودم خوشبختانه) یاد نگرفته ام در زندگی تظاهر کنم و مجیز دروغین بگویم. بنده از این نحوه برخورد با نوشته و پرسشهایم به شدت ناراحت هستم. میدانم این پست منجر به اخراج بنده خواهد شد (اگر در حیطه اختیارات آن ناظر باشد.) ولی نمیتوانم عقیده شخصی خود را بیان نکنم.

به هر حال چندان تفاوتی در اصل قضیه نمیکند. بنده در فضایی که تحمل نظر مخالف وجود نداشته باشد, نفسم تنگ میشود و نمیتوانم ادامه دهم. لذا در صورت حذف این پست و عدم پاسخگویی مناسب دیگر هرگز در این تالار حضور نخواهم یافت. علت این حضور هم تنها احترام به شخصیت و قول کاپیتان و همچنین عرض ادب به شما و دکتر و سایر عزیزان بود. چون احتمال بالایی میدهم بسته شوم و فرصت حلالیت طلبیدن وجود نداشته باشد.

حافظ! ار خصم خطا گفت نگیریم بر او .............. ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم

[تازه کار]

متاسفانه پستهای بنده کامل تایید نمیشوند....
خداحافظ همگی

به دلیل حذف غیرمحترمانه پستهایم دیگر در این تالار فعالیت نخواهم کرد.

خدایا به من قدرتی عنایت فرما که تحمل حرف مخالف داشته باشم.

[محسن مختاری]

سلام بر دوستان و همراهان

دوست گرامی،جناب تازه کار، ایکاش قبل از قضاوت و متهم کردن گردانندگان یورسی به حذف عامدانه ی پستاهاتون کمی بیشتر تامل میکردید و علت مشکلات پیش اومده برای ارسال هاتون رو بیشتر جویا میشدین
جهت اطلاعتون عرض میکنم:
از دو هفته ی پیش مشکلاتی برای سایت پیش اومده که باعث شده پستهای انتهایی برخی تاپیکها قابل نمایش نباشه (این مشکل حل شده)
و نیز به صورت random و بی قاعده برخی پستهای(و نه همه شون) برخی کاربران جهت نمایش "منتظر تایید مدیران" بمونن(البته این "برخی کاربران" تعدادشون در ابتدا سه چهار نفر بیشتر نبود ولی متاسفانه اخیرا تعدادشون رو به فزونی رفته و این مشکل دامن خودمون رو هم گرفته)
کاری که عجالتا من و سایر همکارانم در حال انجامش هستیم اینه که پستهای "منتظر تایید شده" رو به محض این که دیدیم تایید کنیم(اما مطمینا در 24 ساعت شبانه روز دایما آنلاین نیستیم که بتونیم این کار رو همواره به سرعت انجام بدیم) (کاری که شما میتونستین به عنوان کمک به ما انجام بدین این بود که بهمون اطلاع بدین (با پیام خصوصی یا پیام بازدید کننده ی صفحه ی شخصی) که پستتون نمایش داده نمیشه(مطمینا با گوشه و کنایه زدن و عامدانه تلقی کردن این اتفاقات کمکی به ما نخواهید کرد)
*.البته در پی حل ریشه ای مشکل هم هستیم
و اینکه شما دیشب به سایت دسترسی نداشتین و اصلا اثری از نوشته هاتون نیست(حتی من هم چیزی نمیبینم) به نظر مشکل رفع ناشدنی ای نیست (کما اینکه از گذشته به یاد دارم برای دو سه تا از کاربران هم این مشکل پیش اومده بوده که بعد از در جریان گذاشتن مدیران،حل شده) (نمونه ی آخرش که حدود دو ماه پیش باهاش برخورد داشتم جناب "عبدالله محمدی" بودن که به محض اینکه مطلعم کردن مشکلشون حل شد)
=====
نکته ی دیگری که برای من جالبه و عمیقا خواستار دونستنشم اینه که شما به چه قرینه ای به این تصور رسیدین که نوشته هاتون مصداق "سخن مخالفه"
اصلا مگه چی گفته بودین؟؟؟
اینکه دوستار دموکراسی باشین و اینکه از اطرافیانتون انتظار تحمل نقد داشته باشین ، بسیار ستودنیه
ولی بهتون توصیه میکنم در جستجوی دشمنان دموکراسی و مخالفان نقد، دقت بیشتری به خرج بدین و عجولانه اطرفیانتون رو "کافرِ دموکراسی" نخونین:

کفر چو منی گزاف و آسان نبوَد....کامل تر از ایمان من ایمان نبوَد
در دهر چو من یکی و آن هم کافر....پس در همه دهر یک مسلمان نبوَد

=====
علی ایحال در صورتی که زین پس مشکلی برا پستهاتون پیش اومد لطفا موضوع رو در پیام بازدید کننده ی صفحه ی شخصی یکی از مدیران اطلاع بدین

[خودشکوفا]

ممرضا, دکتر جان:

1- موضوع عدم اجازه جهت ارسال پیام خصوصی فقط شامل حال تو نیستش... من هم اجازه ارسال پیام خصوصی ندارم... چند هفته پیش با پیگیری از مدیریت سایت متوجه شدم این موضوع صرفا اشکالی فنی است و ارتباطی به هویت و نوشته های ما نداره... با گذشت زمان هم رفع خواهد شد. پس در این باره جایی برای نگرانی نیست....;;)

2- شما پست نامناسبی ننوشته بودی... من هم پاش برات یه تشکر گذاشتم... اعتقاد دارم حتی اگه نامناسب بود هم وجودش هیچ مشکلی ایجاد نمی کرد. اما خب ناظر محترم هر کسی که هست سلیقه خاص خودش رو داره... او هم یه انسانه مثه من و تو که براش ماموریتی تعریف شده و باید در سریع ترین زمان تصمیمی عاقلانه بگیره. حتما اعتقاد داشته کار درست همینه... فارغ از غلط و درست تصمیمش به آزادیش جهت این تصمیمی که گرفته احترام می ذارم... می فهمم که دوراهی سختیه.. از یک سو رعایت مصلحت جمع و جلوگیری از ایجاد آشوب ذهنی در کاربران سایته و از سویی هم احترام به آزادی افراد... به هر حال ناظر تصمیمش بر این بوده و گذشت. گمان ناقصم بر اینه که راه اصلاحات در گفتگو و رودررویی گرم و نرمه!! نه قهر و خداحافظی....:(

3- پیشنهادم اینه که اگر به نادرستی رفتاری اعتراض داشته باشیم تلاش کنیم به مرور زمان و تدریجا مساله رو حل کنم نه اینکه انتظار انقلابی یک شبه پیرامون موضوع رو داشته باشیم...میوه چنین تفکری اوضاع و احوال امروز ما ایرانیانه.. در طول چهار دهه گذشته بارها در گفتگو رو بستند و از ظن خود یار طرف مقابل شدند و دادگاه تشکیل دادند و حکم اجرا کردند...:-$:-$
امیدوارم که ما چنین نباشیم...

4- یه نکته انحرافی هم بگم: آنچه دنیای ما رو زیبا کرده همین تفاوت رفتار و گفتار ما آدمیان هست... والا اگه قرار بود همه طیق میل من و تو رفتار کنند حقیقتا دنیا کسل کننده می شد...اصلی که در کتاب 1984 هم به زیبایی توسط جرج اورول فقید نشان داده شده و از حسن تصادف دیشب در این تاپیک اشاره ای کوتاه بهش شد.... :x

5- من در این سایت یه جایگاه معمولی دارم پس گمان نمیره که متهم به طرفداری از کسی بشوم-جایگاهی در حد نه حتی کاربر فعال, بلکه یک عضو فعال چنان که زیر آی دی و شناسه افراد هم نوشته می شود- با این حال به سهم خودم ازت تقاضا دارم شتابزده تصمیم نگیری..[-o<

پ. ن. : من که قابل نیستم, مهرداد به قربانت >:)

[تازه کار]

سلام بر دوستان و همراهان

دوست گرامی،جناب تازه کار، ایکاش قبل از قضاوت و متهم کردن گردانندگان یورسی به حذف عامدانه ی پستاهاتون کمی بیشتر تامل میکردید و علت مشکلات پیش اومده برای ارسال هاتون رو بیشتر جویا میشدین
جهت اطلاعتون عرض میکنم:
از دو هفته ی پیش مشکلاتی برای سایت پیش اومده که باعث شده پستهای انتهایی برخی تاپیکها قابل نمایش نباشه (این مشکل حل شده)
و نیز به صورت random و بی قاعده برخی پستهای(و نه همه شون) برخی کاربران جهت نمایش "منتظر تایید مدیران" بمونن(البته این "برخی کاربران" تعدادشون در ابتدا سه چهار نفر بیشتر نبود ولی متاسفانه اخیرا تعدادشون رو به فزونی رفته و این مشکل دامن خودمون رو هم گرفته)
کاری که عجالتا من و سایر همکارانم در حال انجامش هستیم اینه که پستهای "منتظر تایید شده" رو به محض این که دیدیم تایید کنیم(اما مطمینا در 24 ساعت شبانه روز دایما آنلاین نیستیم که بتونیم این کار رو همواره به سرعت انجام بدیم) (کاری که شما میتونستین به عنوان کمک به ما انجام بدین این بود که بهمون اطلاع بدین (با پیام خصوصی یا پیام بازدید کننده ی صفحه ی شخصی) که پستتون نمایش داده نمیشه(مطمینا با گوشه و کنایه زدن و عامدانه تلقی کردن این اتفاقات کمکی به ما نخواهید کرد)
*.البته در پی حل ریشه ای مشکل هم هستیم
و اینکه شما دیشب به سایت دسترسی نداشتین و اصلا اثری از نوشته هاتون نیست(حتی من هم چیزی نمیبینم) به نظر مشکل رفع ناشدنی ای نیست (کما اینکه از گذشته به یاد دارم برای دو سه تا از کاربران هم این مشکل پیش اومده بوده که بعد از در جریان گذاشتن مدیران،حل شده) (نمونه ی آخرش که حدود دو ماه پیش باهاش برخورد داشتم جناب "عبدالله محمدی" بودن که به محض اینکه مطلعم کردن مشکلشون حل شد)
=====
نکته ی دیگری که برای من جالبه و عمیقا خواستار دونستنشم اینه که شما به چه قرینه ای به این تصور رسیدین که نوشته هاتون مصداق "سخن مخالفه"
اصلا مگه چی گفته بودین؟؟؟
اینکه دوستار دموکراسی باشین و اینکه از اطرافیانتون انتظار تحمل نقد داشته باشین ، بسیار ستودنیه
ولی بهتون توصیه میکنم در جستجوی دشمنان دموکراسی و مخالفان نقد، دقت بیشتری به خرج بدین و عجولانه اطرفیانتون رو "کافرِ دموکراسی" نخونین:

کفر چو منی گزاف و آسان نبوَد....کامل تر از ایمان من ایمان نبوَد
در دهر چو من یکی و آن هم کافر....پس در همه دهر یک مسلمان نبوَد

=====
علی ایحال در صورتی که زین پس مشکلی برا پستهاتون پیش اومد لطفا موضوع رو در پیام بازدید کننده ی صفحه ی شخصی یکی از مدیران اطلاع بدین

سلام مجدد

ممنون از پاسخگوییتان ولی:
پست بنده دیشب قابل مشاهده بود و حتی جناب خودشکوفایی زیر آن تشکر کرده بودند. پس از آن هم دو جست دیگر درج شده بود, پس بعید میدانم که مصداق "انتظار راندوم" باشد.
ببینید جناب مختاری عزیز, بنده و شما هر دو از قشر تحصیل کرده جامعه هستیم و قرار نیست سر یکدیگر کلاه بگذاریم. ضریب هوشی مان در حدی نیست که هر حرفی را (علیرغم وجود ادله فراوان علیه آن) سریع بپذیریم. آیا پستی که مشاهده شده و ثبت تشکر زیرش دارد, مجددا وارد فاز انتظار میشود و برمیگردد و غیب میشود؟! آنکه گفتم "حذفش کرده اند", دقیقا منطبق بر قراین و شواهد است. جست قابل مشاهده بوده, تشکر گرفته و سپس ناپدید شده! اکنون شما میفرمایید هنوز "منتظر تایید" بوده؟!
بهتر نیست بجای پاک کردن صورت مساله دنبال جواب برای مساله بگردیم؟ جوابی که دیشب ناظر محترم در برخورد و حذف پیدا کرد. عین پیغامی که دیشب برای من میامد "عدم امکان دسترسی" بود. بنده هم چندین بار دچار اشکالات فنی سایت شده ام ولی هیچوقت چنین پیغامی دریافت نمیکردم.

اینکه محکمتر از ایمان خود نمیشناسید, حداقل دلالت بر این است که مایلید در راستای اصول متعالی شرعی و اخلاقی گفتگو کنیم. بنده از اینکه علاوه بر کاپیتان, شخص دیگری هم از مدیران سایت مایل به رفع سوءتفاهمات است, خوشحالم ولی این خوشحالی به معنای این نیست که با حذف صورت مساله موافق باشم. حذف پستها مساله ای ست که اتفاق افتاده, عجیب است که حذف کامل بوده است.
در مورد پیام خصوصی هم عرض کردم که بسته است. پیغام بازدید کننده هم تنها در صورتی امکان دارد که بسته نباشی و بتوانی وارد شوی, دیشب که در روندی دموکراتیک تمام امکانات از بنده گرفته شده بود.
در مورد اینکه پستها حتی برای شما قابل مشاهده نیستند, خدمتتان عرض کنم که هنگام حذف یک پست, دو راه وجود دارد. راه رایج این است که به نحوی حذف شود که برای مدیران و افرادی که دسترسی خاص دارند, قابل مشاهده باشد. راه دیگر physically remove است که عملا برای کسی قابل مشاهده نخواهد بود.

اما برگردیم سر پست قبلی...

در تاپیک کاپیتان مجددا ارسالش خواهم کرد و امیدوارم حداقل با این حساسیتی که پیش آمده, مجددا برخورد قبلی تکرار نشود.

نهایتا از ناظر(ین) خواهشمندم که تا زمانیکه مایل به صجبت در اینباره هستند, بنده شامل مشکلات احتمالی و جذف راندوم پستها نباشم.

[تازه کار]

جناب مختاری, هم جواب شما را ارسال کرده ام و هم اصل پست اولیه را (در تاپیک کاپیتان) که هر دو منتظر تاییدیه هستند.
چون پستهای یک خطی تاییدیه نمیخواهند, این را زدم.

[مندی]

دکتر ،پرنیان کوچولو چطوره خوبه خیلی نازه مخصوصاً با اون تعریفی که تو اون فروم ازش کردی درنظرما دلنشین شده خلاصه ایشالله هم سایه شما وخانمتون بالا سرش باشه هم عزیزپرنیا مایه چشم روشنی شما باشه
انشالله کدورتها برطرف شه هر چه زودتر=d>
مهرداد هم معلوم نیست از بس از اون شربتا خورده کجاست کجایی بیا پادرمیونی، خماری:d

[مندی]

اوه اوه یه مطلب خوندم شاخ درآوردم گفتم برا عوض شدن جو اینجا بزارم

یه بنده خدایی از بچه های شهرستان لار استان فارس هست تاجره و ساکن قطر

اخیرا فقط چند روز دهه اول محرم میاد لار . اولین باری که بعد از بیست سال بر میگرده به ایران و میاد لار اوضاع نابسامان لار را که میبینه و وضعیت نا هنجار عزاداری و حسینیه های در و داغون را میبینه بعد یه منطقه بزرگ بین چهار تا چهار راه وسط شهر لار را میخره (محله مرکزی لار ) حدود مساحتش 40 هزار متر مربعه. و کل این منطقه را میکوبه و حسینیه دو طبقه میسازه.

طبقه زیر زمین را هم آشپزخانه حضرت میکنه . و کل سه دهه محرم و دهه آخر صفر را نذری میده.

چند روزی که میاد ایران حدودا به پنجاه شصت تا خانواده کمک میکنه و مایحتاج یکسالشون را تامین میکنه.

یکی هست اینجوری پولش را خرج میکنه یکی هم هست تاجره اصفهانی چند وقت پیش مرد به خاطر اینکه پول بیمارستانش را نداده بود و از بیمارستان رفته بود خونه به خاطر هفت میلیون تومن. بعد از مرگش حساب بانکیش را آمار در آورده بودن فقط هزار میلیارد تومن سپرده بلند مدت داشته به غیر از هفت تا کارخونه سنگبری و چندین کارخونه دیگه و معادن سنگ و کلی مال و اموال به خصوص اینکه 700 کیلو شمش طلا هم با دوستش که توی کار طلاست شریک بوده که به خاطر نداشتن ورثه همش به فنا رفت.

عجب انسان هایی هستند این ملت ایران. یکی اونجوری خرج میکنه یکی اینجوری میمیره.

راستی یه مطلب را یادم رفت بگم . این بنده خدا که مرده چند ماه پیش چند تا معدن سنگ از آستان قدس رضوی را توی مزایده برنده شده با یک چک به مبلغ 900 میلیارد تومن بانک ملی مبلغ را پرداخت کرده. الانم زیره هزار هزار کیلو خاکه.

از حسین به ممد ومهرداد
حاجی تو اصفهان آشنا ندارین اینو بشناسه ظاهراً وارث نداشته
مهرداد نکنه چند روزه نیستی رفتی اصفهان :d تنها تنها داشتیم

[تازه کار]

دکتر ،پرنیان کوچولو چطوره خوبه خیلی نازه مخصوصاً با اون تعریفی که تو اون فروم ازش کردی درنظرما دلنشین شده خلاصه ایشالله هم سایه شما وخانمتون بالا سرش باشه هم عزیزپرنیا مایه چشم روشنی شما باشه
انشالله کدورتها برطرف شه هر چه زودتر=d>
مهرداد هم معلوم نیست از بس از اون شربتا خورده کجاست کجایی بیا پادرمیونی، خماری:d

ممنون حسین جان...
پرنیان کوچولو خوبه و بابا هرچند ازش دوره ولی هر روز ساعتها به فیلمها و عکسهاش خیره میشه و ذوق میکنه...
خدا بخواهد آخر هفته میروم تا از نردیک ببینمش و شاید بیاورمش شیراز.

ضمنا ظاهرا نوشتن کلماتی نظیر "سایت همسایه" و "اون یکی سایت" منجر به جراحی و تعدیل پست خواهد شد. گویا رویه پسندیده تر ذکر مطلب بدون دکر منبع است. (آنچه در دنیا به آن میگویند دزدی ادبی)... ما که بارها اسم اینجا را در جاهای دیگر آوردیم و مشکلی پیش نیامد...

[تازه کار]

بنده تا ساعت 12 شب چهارشنبه در خدمت دوستان خواهم بود. (اگر مشکلات فنی زودتر پیش نیایند) و پس از آن طبق قولی که به خودم و چناب مختاری داده ام, دیگر اینجا حضور نخواهم داشت.
دوستان اگر کسی از بنده دلخوری و ناراحتی دارد, ببخشد و حلال کند.

شرمنده, برای اینکه پستها از فیلتر نظارت عبور کنند مجبور به نوشتن پستهای کوتاه هستم.

[مهربان]

....با سلام....
...الان كه با شما صحبت ميكنم اشك در چشمان شهلايم همچون دانه هاي مرواريد غلطان است....
....راستي ببخشيد يادم رفت ...ممد شهيدي...حيف كه الان نيستم...بزار برگردم...>:D<:*:x
...حتما ميپرسيد چرا...ديروز اومدم شپديس خريدم 60100فروختم 60200گفتم فوقش 15 تومن ضرر ميكنم...اقا اس كه از كارگزاري اومد ديدم 100 تومن از حسابم كم شده خون جلو چشامو گرفت...گفتم حدس ميزدم گفتن اين از اون پزشك پپه هاست ...پولشو بالا بكشيم...
...زنگ زدم به نازنين رفيقم...گوشي رو برداشت...در حاليكه رو ميزي رو در مشتانم ميفشردم گفتم...خودت بدون اينكه من بگم بريز به حساب...او هم با نيشخندي برادر وار گفت...1.25 فروشو حساب كردي...ادامه ندادم...گوشي رو گذاشتم...و صداي هقهق ريه من در فضاي دشت پيچيد و نعره اي جانكاه از صدر سينه....كه بيشعور...17 ساله كه سهامداري و بورس بازي ميكني...تا كي در باتلاق جهالت....
...سلام بر خودم و جيب خاليم....سلام بر ممد رفيقم...كوسه گازت بگيره...سلام بر دوست و همقطارم محمد رضا بابا بي خيال الان مجال نيست بحثو باز كنم برگردم به والله بري نامربوط دلم ميشكنه ...
هفته پيش هم اگر خاطرت باشه اين مشكل وجود داشت كه من هم به عليرضا جمالي عزيز و هم مختاري گرامي هردو پي ام دادم و همين قول رو ازشون شنيدم....رفقاتو تنها نزار...تازه داريم به حضور هم عادت ميكنيم و من تا ميرسم خونه يه لنگه جوراب به پا ميپرم تا با ديدن پستان تو ومحمد عزيزم لبخندي بر قاب خسته صورتم نقش ببنده...اخه بهتر از من كجا پيدا ميكني...
...جناب مختاري...خيلي خلاصه و تيتر وار بگم....با اهل دل مهربان باش....مارو دوست داشته باش...شرايط حضور و ارسال پست رو تسهيل كن انشالله در اولين فرصت مبسوط با هم صحبت ميكنيم...
....خوشامد گويي و شورو شعف بسيار از حضور دوست جديد ام اچ كي فكر كنم تو دوست خوب من تو بوركس هم بودي...خيلي خوش اومدي...اين تاپيك متعلق به توا...البته رييس منم..:Dبنويس كه اون خودكارت تو چشمم...

[مهربان]

بنده تا ساعت 12 شب چهارشنبه در خدمت دوستان خواهم بود. (اگر مشکلات فنی زودتر پیش نیایند) و پس از آن طبق قولی که به خودم و چناب مختاری داده ام, دیگر اینجا حضور نخواهم داشت.
دوستان اگر کسی از بنده دلخوری و ناراحتی دارد, ببخشد و حلال کند.

شرمنده, برای اینکه پستها از فیلتر نظارت عبور کنند مجبور به نوشتن پستهای کوتاه هستم.

...محمد رضا...اگر اين همكار در پيتت :(مختصر آبرويي به نزد تو داره تنهاش نزار....اگر تا جمعه با دوستان ناظر و مدير صحبت كردم واقعا در حد يه سو تفاهم بود كه هيچ ...وگرنه تو مختاري كه هر فعلي بخواي ازت صادر بشه...اگر بري نه ميبخشمت نه حلالت ميكنم هر شب ختم 40 لعن ميگيرم با ممد خدا سال 4 بندازتت...بابا تازه من پيدات كردم...ميخوام هرچي طبيبه اينجا جمع كنم....يه كلوني درست كنيم...:d
..اگر في الواقع مساله عدم اطمينان و سو ظن دوستان به ما حاضرين اين تاپيك بود عليرغم ارادت وعلاقه اي كه من به اين فروم و اين تاپيك دارم همه باهم گود باي پارتي ميگيريم....
...زن عموم مريضه اورژانسي بايد برم بر بالينش ...قطعا بعد از بازگشتم خبري از زن عمو نخواهد بود...:d:->...اين اخر شبي حال ادمو نگيريد...