تکنیکال ( بهرام و رفقا )

Collapse
این تاپیک بسته شد.
X
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • محسن کریم زاده
    عضو عادی
    • Jul 2022
    • 182

    #11926
    پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )

    بهرامخان یه دونه ست
    لنگه نداره
    [COLOR=#3E3E3E]بارخدایاآبروی مرابتوانگری نگاهداروشخصیت مرابه تنگدستی ازبین مبرکه ازروزی خواران توروزی خواهم وازآفریده های بدکردارتومهربانی جویم-علی(ع)[/COLOR]

    نظر

    • شیخ مسعودخان خانان
      ستاره‌دار(1)
      • Sep 2020
      • 1969

      #11927
      پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )

      در اصل توسط بهرام خان نامدار پست شده است View Post

      در کامنت فوق یه نمه از ادبیات معروف حاج اژدر تالار حامد را اینجا اومدی ... به قول رضا مارمولک اگر اسلام دست و پایت رانبسته بود , میزدی به سیم آخر

      اگر سایت حامد بود فحش ها و کلمات رکیک را
      با دوز بالا درج می کردی ...


      و حامد هم همیشه یک راه داشت :
      دیلیت اکانت ..!

      کدوم تاپیک ؟

      اینجا که تاپیک خودت هست که با نام کاربری n ام , بهرام خان خانان ساختی ...

      اژدر اینجا را اشتباه گرفته ای ...

      سایت حامد نیست

      تمام کاربران با تکنیک های ساخت آیدی ات آشنا هستند ...

      دکتر زیبایی عروق !

      ملا ابرام

      حاج اژدر

      بهرام خان خانان

      بهرام خان.

      چراغعلی خان خانان

      قوچعلی

      تراختور

      شاخص کل 3000

      متخصص ساخت آیدی ...!

      و جدیدا
      متخصص کپی زدن تاپیک !!

      بازی تمام شده ...












      خدا وکیلی بهرام خان
      خیلی حالت بده
      میگم دو کلمه ازت پرسیدم
      چرا ته تایپیکت بسته غست
      ور داشتی نیم صفحه
      چرت و پرت تحویل دادی
      16تا اسم رو هم کردی
      اینا کیند
      شاخص30000 به من چه
      ازدر
      بهرام خان که خودتی
      عجب بساطی راه انداخته این نامدار
      والا اینجری دیگه ندیدیم
      [URL]https://s3.amazonaws.com/psiphon/web/yqeg-8x4w-6cha/ar/download.html#direct[/URL]

      نظر

      • شیخ مسعودخان خانان
        ستاره‌دار(1)
        • Sep 2020
        • 1969

        #11928
        پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )

        در اصل توسط بهرام خان نامدار پست شده است View Post

        در کامنت فوق یه نمه از ادبیات معروف حاج اژدر تالار حامد را اینجا اومدی ... به قول رضا مارمولک اگر اسلام دست و پایت رانبسته بود , میزدی به سیم آخر

        اگر سایت حامد بود فحش ها و کلمات رکیک را
        با دوز بالا درج می کردی ...


        و حامد هم همیشه یک راه داشت :
        دیلیت اکانت ..!

        کدوم تاپیک ؟

        اینجا که تاپیک خودت هست که با نام کاربری n ام , بهرام خان خانان ساختی ...

        اژدر اینجا را اشتباه گرفته ای ...

        سایت حامد نیست

        تمام کاربران با تکنیک های ساخت آیدی ات آشنا هستند ...

        دکتر زیبایی عروق !

        ملا ابرام

        حاج اژدر

        بهرام خان خانان

        بهرام خان.

        چراغعلی خان خانان

        قوچعلی

        تراختور

        شاخص کل 3000

        متخصص ساخت آیدی ...!

        و جدیدا
        متخصص کپی زدن تاپیک !!

        بازی تمام شده ...












        جناب دکتر
        ملا ابرام 6 کلاس صواد ندارم
        نمیدونم تخصصت چیه
        ولی اگه میتونی این
        رفیق ما بهرام خانو یه
        دوا چیزی بده
        خوب شه
        ما 13 ساله رفیقم
        تا حالا این طوری ندیدیمش
        خیلی بچه خوبی بود
        میتونی یه دست کمک کن
        جهنم یه موتورگازی دارم خرجش میدم
        [URL]https://s3.amazonaws.com/psiphon/web/yqeg-8x4w-6cha/ar/download.html#direct[/URL]

        نظر

        • گنجشک
          ستاره‌دار(3)
          • Jun 2022
          • 1319

          #11929
          پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا ) رفقا را که صفحه بسته است استاد !

          در اصل توسط بهرام خان نامدار پست شده است View Post
          تناقضی نمی بینم ...

          فکر نمی کردم گنجشگ چنین سطحی نگر باشه !!

          انرژی زیادی مصرف کردی تا تناقضی پیدا کنی !


          اگر توضیح دقیق تری نیاز داشتی ، در کامنت بعدی مطلب را خوب باز کنم برات

          حرف احمد شاملو و نویسنده انگلیسی و خودم دقیقا یکی است ....

          شاملو به ملت خودش میگه : برخیز و از فقر فرار کن ،

          حتی ۲ کشور که اقتصادی لیبرال دارند و از صفر شروع کردند را مثال میزنه ..

          میگه آلمان شو ... چین شو

          اسمی هم از شوروی و روسیه نمیاره ( علی رغم تمایلات چپی اش )

          نمیگه روسیه شو ( آلمان و چین از فقر خوب فرار کردند )

          میگه فقر را بهانه نکن تا در فقر بمانی ....

          و درست هم میگه کارد بخوره به شکم ( ضرب المثل هست که دارای صنعت ایهام هست و دو معنی داره اینجا )

          میگه آلمان شو ...

          چین شو ( چین اقتصادی لیبرال داره بر خلاف دیکتاتوری حاکم بر سیاست کشور )

          میگه از فقر فرار کن و فقر را بهانه نکن ، برای در فقر ماندن ...

          میگه فقر فرهنگی بنداز دور که اصل فقر و ریشه ی عقب ماندگی ملت هاست ...

          تا بتونی آلمان بشی ( اقتصاد اول اروپا )

          درود بهرام خان

          چند روز پیش ، در خیابان یک آقای حدودا 30 40 ساله آبرومند (گدا نبود ، مشخص بود سختش هست ) اومد تقاضا کرد یک بیسکویت براش بگیرم

          بیسکویت !!!!

          قدیم ها مردم میومدن رو میزدن برای جهیزیه دخترشون

          یا کولی ها با گونی میومد ، از در هر خونه 2 کیلو برنج اعلا می گرفتن ، تو چند ساعت به راحتی 200 کیلو برنج جمع می کردن

          و....


          الان یک آقا محترم باید بیاد سرش رو خم کنه بگه بسکوت! ؟ (این خودش خیلی حرف داره )

          ==============


          میگه از فقر فرار کن و فقر را بهانه نکن ، برای در فقر ماندن ...

          منظورتون از فقر ، یک چیزی تو مایه های بهروز وثوق فیلم گوزن ها است ؟



          آخه گفته بودین ،

          پول نباشه ، ارتباطات هم اتومات از بین میره ...

          برای یه ارتباط مقدماتی لازمه :

          از چای و قهوه گرفته تا برنج و مرغ و گوشت و تنقلات
          و دشت و دمن و کوه و برو تا بلیط کنسرت و استادیوم و ....

          پول نباشه ، حتی اینترنت هم قطع میشه و من و شما هم باید بساط مون جمع کنیم و از این فروم بریم ...
          =============


          یک ضرب المثلی هم هست که میگه : گرسنگی نکشیدی که عاشقی از یادت بره

          چنان قحط سالی شد اندر دمشق

          که یاران فراموش کردند عشق



          چنان آسمان بر زمین شد بخیل

          که لب تر نکردند زرع و نخیل



          بخوشید سرچشمه‌های قدیم

          نماند آب، جز آب چشم یتیم



          نبودی به‌جز آه بیوه زنی

          اگر بر شدی دودی از روزنی



          چو درویش بی‌رنگ دیدم درخت

          قوی بازوان سست و درمانده سخت



          نه در کوه سبزی نه در باغ شخ

          ملخ بوستان خورده مردم ملخ ( چپ ها دار و ندار ملت را خوردن و بعدا هم پاسخگو نیستن )





          ===============
          طولانی هم شد

          اما اینکه فکر کنیم ، یکسری خصلت های انسان مثل کینه و حسادت بد هست و یکسری چیزای دیگه اخلاقی و خوب ! بکل اشتباه است

          آدمیزاد تجربه زیسته است ، اگر تجربه زیسته و حس درونیش سوق اش میده به حسادت و کنیه و خشم و... حتما لازم و درست هست




          فی القصاص حیات



          اوضاع ملت چرا این شده که هر ننه قمر جیبشون بزنه و منبر بذاره براشون ؟

          چون دزد اول که جیبشون زد و منبر گذاشت براشون ، نزدن تو گوشش !

          هر ننه قمری در خودش دید که چرا منم جیب این ملت را نزنم


          لذا اگر حس خشم و کینه یا حسادت یا هر چه داری ، غلط نیست !



          کسی خواست با خزعبلات جذاب چپی دست تو جیب ات کنه ، جوری بزن تو گوشش که به راه راست هدایت بشه .

          نظر

          • بهرام نامدار
            عضو فعال
            • Oct 2020
            • 9392

            #11930
            پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا ) رفقا را که صفحه بسته است استاد !

            در اصل توسط گنجشک پست شده است View Post
            درود بهرام خان

            چند روز پیش ، در خیابان یک آقای حدودا 30 40 ساله آبرومند (گدا نبود ، مشخص بود سختش هست ) اومد تقاضا کرد یک بیسکویت براش بگیرم

            بیسکویت !!!!

            قدیم ها مردم میومدن رو میزدن برای جهیزیه دخترشون

            یا کولی ها با گونی میومد ، از در هر خونه 2 کیلو برنج اعلا می گرفتن ، تو چند ساعت به راحتی 200 کیلو برنج جمع می کردن

            و....


            الان یک آقا محترم باید بیاد سرش رو خم کنه بگه بسکوت! ؟ (این خودش خیلی حرف داره )

            ==============




            منظورتون از فقر ، یک چیزی تو مایه های بهروز وثوق فیلم گوزن ها است ؟



            آخه گفته بودین ،



            =============


            یک ضرب المثلی هم هست که میگه : گرسنگی نکشیدی که عاشقی از یادت بره

            چنان قحط سالی شد اندر دمشق

            که یاران فراموش کردند عشق



            چنان آسمان بر زمین شد بخیل

            که لب تر نکردند زرع و نخیل



            بخوشید سرچشمه‌های قدیم

            نماند آب، جز آب چشم یتیم



            نبودی به‌جز آه بیوه زنی

            اگر بر شدی دودی از روزنی



            چو درویش بی‌رنگ دیدم درخت

            قوی بازوان سست و درمانده سخت



            نه در کوه سبزی نه در باغ شخ

            ملخ بوستان خورده مردم ملخ ( چپ ها دار و ندار ملت را خوردن و بعدا هم پاسخگو نیستن )





            ===============
            طولانی هم شد

            اما اینکه فکر کنیم ، یکسری خصلت های انسان مثل کینه و حسادت بد هست و یکسری چیزای دیگه اخلاقی و خوب ! بکل اشتباه است

            آدمیزاد تجربه زیسته است ، اگر تجربه زیسته و حس درونیش سوق اش میده به حسادت و کنیه و خشم و... حتما لازم و درست هست




            فی القصاص حیات



            اوضاع ملت چرا این شده که هر ننه قمر جیبشون بزنه و منبر بذاره براشون ؟

            چون دزد اول که جیبشون زد و منبر گذاشت براشون ، نزدن تو گوشش !

            هر ننه قمری در خودش دید که چرا منم جیب این ملت را نزنم


            لذا اگر حس خشم و کینه یا حسادت یا هر چه داری ، غلط نیست !



            کسی خواست با خزعبلات جذاب چپی دست تو جیب ات کنه ، جوری بزن تو گوشش که به راه راست هدایت بشه .
            اون بیان کوچه بازاری که خدمت شما عرض کردم ، پاسخی بود به نظر شما که چنین گفتید و نظر نویسنده انگلیسی را رد کرده بودید !!

            عین جملات شما : ( فقر به تنهایی چیز سختی نیست

            بدتر از فقر یا حتی بیماری

            تنهایی هست


            یا بهتر بگم ، نبود ارتباطات


            نداشتن شبکه اطلاعاتی)

            خودت در کامنت فوق ، نظر قبلی ات را رد کرده ای گنجشک

            اونی که سرش توی سطل زباله هست ، و بیسکویت طلب میکنه از شما ، فقیر نیست ، چون طبق نظر خودت ارتباطات اجتماعی داره و با شما هم خوب راحته و درخواست شیرکاکائو و کیک هم میکنه و تنها هم نیست ...


            اون پاسخی که دادم به شما ، یک بیان ساده و کوچه بازاری بود از مشکلاتی که فقر برای ایجاد ارتباط ایجاد میکنه ....


            چپی ها ، خودشون اعتراف می کنند که مسیر را اشتباه رفته اند ( خودم با یکی شون بحث کردم که در تاپیک شرح داده بودم اعترافاتش رو )

            اما وجدانی هم قضاوت کنیم ، هیچوقت قدرت و حکومت در دست چپی های شناسنامه دار نبود ..

            هرچند تفکرات و ایده های اقتصادی محمد رضا شاه پهلوی و امتداد اون جمهوری اسلامی، عملا سوسیالیستی بوده و چپی !!

            میتونم ثابت کنم شاه غربگرا ، در عمل سوسیالیست بود !

            فقر اقتصادی معلول هست و علت فقر فرهنگی که شاملو به درستی به اون اشاره میکنه ...

            فرهنگ کار ، فرهنگ علم پژوهی ، فرهنگ دزدی ، فرهنگ سخنرانی ، فرهنگ شغل های کاذب ، فرهنگ انقلاب ۵۷

            فرهنگ منتج از کودتا بر علیه پاک دست ترین دولت مردمی در ۱۳۳۲

            فرهنگ منتج از آشغال ایران و فرار یزدگرد سوم

            فرهنگ منتج از جغرافیا ( تصور کنید ایران همسایه سوئد و نروژ و فنلاند بود چی می شدیم )

            فرهنگ منتج از نفرین نفت

            کارد بخورد به شکمی که همه ی هدف یک جامعه را تشکیل می دهد ...

            شاملو میگه آلمان شو ....
            میگید نه نمیشه چون آلمان غربی هست و ما شرقی

            میگه پس چین شو ...

            چین غرق شده در فقر و جنگ تریاک و گرسنگی و ...

            چطور از فقر فرار کرد و فقر را بهانه نکرد ...

            چین از دنیا بیسکویت طلب نکرد ...

            امروز جهان محتاج بیسکویت های چینی است ....
            .

            نظر

            • EURASIA
              عضو فعال
              • Jan 2022
              • 1253

              #11931
              پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )

              بهرام اقا سلام

              در مورد اینکه تاریخ را چه عاملی می سازد

              رجوع کنید به فصل (( یک مجلس انس )) از کتاب لذات فلسفه ویل دورانت

              و گفتگوی ارواح فلاسفه های مختلف با یکدیگر در مورد عامل اصلی پیشرفتهای بشر

              اینقدر قشنگ و با شوخ طبعی فلاسفه های گوناگون با هم به مناظره می پردازند

              البته روح انها در عالم خیال ولی با زبان ویل دورانت
              زنده باد ازادی حقیقت دانش و سپس پیش به سوی پیشرفت

              نظر

              • بهرام نامدار
                عضو فعال
                • Oct 2020
                • 9392

                #11932
                پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )

                در اصل توسط EURASIA پست شده است View Post
                بهرام اقا سلام

                در مورد اینکه تاریخ را چه عاملی می سازد

                رجوع کنید به فصل (( یک مجلس انس )) از کتاب لذات فلسفه ویل دورانت

                و گفتگوی ارواح فلاسفه های مختلف با یکدیگر در مورد عامل اصلی پیشرفتهای بشر

                اینقدر قشنگ و با شوخ طبعی فلاسفه های گوناگون با هم به مناظره می پردازند

                البته روح انها در عالم خیال ولی با زبان ویل دورانت
                سلام ناصر ...

                یه جایی شنیدم که موسیلینی آثار نیچه را می خوند

                هیتلر هم کتاب‌های نیچه را می خوند و در دستگاه تبلیغات ش استفاده می کرد !!

                چرا ؟

                موسیلینی میدونیم بنیانگذار فاشيسم بوده و ....
                .

                نظر

                • EURASIA
                  عضو فعال
                  • Jan 2022
                  • 1253

                  #11933
                  پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )

                  در اصل توسط بهرام خان نامدار پست شده است View Post
                  سلام ناصر ...

                  یه جایی شنیدم که موسیلینی آثار نیچه را می خوند

                  هیتلر هم کتاب‌های نیچه را می خوند و در دستگاه تبلیغات ش استفاده می کرد !!

                  چرا ؟
                  دلیل ان کاملا روشن است نیچه را در ایران با جملاتی مثل

                  خدا مرده است

                  یا سراغ زنها می روی با شلاق برو

                  اما اینها مهم نیستند

                  نیچه مهم ترین کارش نظریه قهرمان ها بود

                  نیچه می گفت توده های مردم احمق هستند حتی زن و بچه های خود را هم نمی توانند مدیریت کنند

                  بلکه این قهرمانان هستند که تاریخ ساز هستند

                  و چون افرادی مثل هیتلر و موسولینی خود را قهرمان می دانستند پس برای نیچه احترام زیادی قائل بودند

                  همین طور هگل

                  جمله که دوست مون داور اقا داره که وطن مادر است و نباید به ان خیانت کرد که از قول هیتلر نوشته است

                  اما نه درست ان از هگل است

                  هگل می کفت دولت پدر است چون تصمیم می گیرد

                  وطن مادر است چون مانند مادر که شیر می دهد وطن منابع زندگی می دهد

                  و ملت فرزند است یعنی نتیجه ان دو

                  هم هگل و هم نیچه از دشمنان دمو کراسی بودند پس طبیعی است که هیتلر و موسولینی از ان دو خوش شان بیاید.

                  هیتلر عاشق فردریک کبیر پادشاه قدرتمند پروس هم بود و ان را الگو خود قرار می داد

                  پس علت ان را در قهرمان پرستی و قدرت طلبی نیچه باید دانست

                  ضمن اینکه نیچه کتابی دارد به نام اراده معطوف به قدرت که اراده را عامل خوشبختی و توسعه ملت ها می دانست.
                  زنده باد ازادی حقیقت دانش و سپس پیش به سوی پیشرفت

                  نظر

                  • rezasatari
                    عضو فعال
                    • Mar 2011
                    • 557

                    #11934
                    پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )

                    تنها چیزی که تو تاپیک مطرح نمیشه متاسفانه تحلیل تکنیکاله

                    نظر

                    • بهرام نامدار
                      عضو فعال
                      • Oct 2020
                      • 9392

                      #11935
                      پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )

                      نمای خیره‌کننده زمین و ماه که فضاپیمای کاسینی در سال ۲۰۱۳ از کنار حلقه‌های زحل ثبت کرد ...

                      شرح نقطه آبی کمرنگ با
                      صدای کارل سیگن :

                      زمین ذره‌ای خرد در مقابل عظمت جهان است.

                      به رودهای خون که توسط امپراطوران و ژنرال‌ها بر زمین جاری شده، البته با عظمت و فاتحانه، بیاندیشید. ..

                      این خونریزان،
                      اربابان لحظاتی از قسمت کوچکی از این نقطه بوده‌اند.

                      تمامی شکوه و جلال ما، تمامی حس خود مهم بینی بی‌پایان ما، توهم اینکه ما دارای موقعیتی ممتاز در پهنه گیتی هستیم٬ به واسطه این عکس به چالش کشیده می‌شود....

                      سیاره ما لکه ای گم شده در تاریکی کهکشانهاست.

                      در این تیرگی و عظمت بی‌پایان، هیچ نشانه‌ای از اینکه کمکی از جایی می‌رسد تا ما را از شر خودمان در امان نگاه دارد، دیده نمی‌شود.

                      شاید هیچ تصویری بهتر از این، غرور ابلهانه و نابخردانه نوع بشر را در دنیای کوچکش به نمایش نگذارد.

                      برای من، این تصویر تاکیدی است بر
                      مسئولیت ما در جهت برخورد مهربانانه‌تر ما با یکدیگر و سعی در گرامی داشتن و حفظ کردن این نقطه آبی کمرنگ، تنها خانه‌ای که تاکنون شناخته‌ایم ...

















                      "از این چشم انداز دوردست، زمین شاید توجه خاصی را جلب نکند، ولی برای ما، قضیه فرق می‌کند.

                      دوباره به آن نقطه دقت کنید. آن [نقطه] همین‌جاست. آن [نقطه] خانه است. آن [نقطه] ماییم. بر روی آن همه کسانی را که دوست دارید، همه کسانی را که می‌شناسید، هر کسی که تا کنون اسمش به گوشتان خورده، هر انسانی که تاکنون وجود داشته، زندگیش را سپری کرده.

                      تمام رنج ها و شادی هایمان، هزاران دین مطمئن، ایدئولوژی‌ ها و آموزه های اقتصادی، هر شکارچی و غارتگری، هر قهرمان و بُزدلی، هر سازنده و ویرانگر تمدنی، هر شاه و رعیتی، هر زوج جوان عاشقی، هر مادر و پدری، هر بچه امیدواری، هر مخترع و کاشفی، هر معلمِ اخلاقی، هر سیاست‌مدار فاسدی، هر فوق ستاره‌ای، هر رهبر کبیری، هر شخص مقدّس و گنه‌کاری در تاریخ گونهٔ ما آنجا زندگی کرده است،
                      بر روی ذرّهٔ گرد و غباری معلّق در نور خورشید.

                      زمین منزلگاه بسیار کوچکی در عرصهٔ پهناور گیتی است. به رودهای خونی فکر کنید که شاهان و فرماندهان جاری کردند تا در شکوه و پیروزی، لحظه ای بتوانند ارباب قسمت کوچکی از این نقطه باشند؛

                      به ظلم های بیشماری فکر کنید که ساکنان گوشه ای از این نقطه توسط ساکنان به سختی قابل تمایز از گوشه ای دیگر دیده اند، چقدر سوء تفاهم‌هایشان پر تکرارند؛ چقدر به کشتن یکدیگر مشتاق اَند؛ چقدر کینه هایشان عمیق است.

                      قیافه گرفتن هایمان، خودمهم‌بینی خیالی‌مان، توّهم این‌که یک جایگاه ویژه در جهان داریم، توسط این نقطه کم‌نور به چالش کشیده می شود. سیاره ما یک ذرّهٔ تنهای احاطه‌شده در تاریکی عظیم کیهانی است.

                      در گمنامی‌ما در این عظمت، هیچ نشانه ای برای کمک به ما از جایی دیگر برای نجات ما از دست خودمان نیست.
                      زمین تا کنون تنها پناهگاه شناخته شده برای حیات است. هیچ جای دیگری نیست، حداقل در آینده ی نزدیک که گونهٔ ما بتواند به آنجا مهاجرت کند. برای بازدید؟ بله؛ برای اقامت؟ هنوز نه. خواهی نخواهی زمین جایی است که برای مدتی در آن خواهیم ایستاد.

                      گفته می شود که ستاره شناسی تجربهٔ فروتن کننده و شخصیت سازی است.

                      شاید هیچ چیز بهتر از این تصویر دور از دنیای کوچکمان برای اثبات غرور احمقانه ی انسان وجود نداشته باشد. به نظر من، این [تصویر] تأکیدی است بر مسئولیت ما در برخورد مهربان‌تر با یکدیگر و سعی در گرامی داشتن و حفظ کردن این نقطه ی آبی کم‌رنگ، تنها خانه ای که تاکنون شناخته ایم."
                      آخرین ویرایش توسط بهرام نامدار؛ 2024/03/12, 23:46.
                      .

                      نظر

                      • همسفر
                        عضو عادی
                        • Jan 2022
                        • 280

                        #11936
                        پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )



                        نظر

                        • بهرام نامدار
                          عضو فعال
                          • Oct 2020
                          • 9392

                          #11937
                          پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )

                          نخستین اقدام رسمی مصدق بخشنامه‌ای بود که به شهربانی اعلام کرد مطبوعات می‌توانند هر چه دوست دارند درباره او بنویسند: «کسانی که از بیان و قلم هراس کنند و از آن جلوگیری نمایند … خدمت به اجانب و خیانت به وطن می‌نمایند». وی در پاسخ به آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام درباره محدودکردن آزادی‌های اجتماعی اعلام کرد: «هدف دولت این نیست که مردم را به بهشت بکشاند. وظیفه دولت استفاده صحیح از منابع برای بهبود رفاه مردم است.» و همچنین، «برخی از روحانیون از من می‌خواهند حجاب اجباری برقرار کنم و کاباره‌ها را ببندم. من هرگز چنین کاری نخواهم کرد. انسان آزاد است و حق انتخاب دارد.» به علاوه، زمانی که آیت‌الله بروجردی از او خواست که برای بهائیان مزاحمت ایجاد کند، مصدق پاسخ داد: «از نظر من مسلمان و بهایی فرقی ندارد، همه عضو یک ملت وایرانی هستند!» مصدق اولین نخست‌وزیری بود که به‌طور رسمی قوانینی را برای اعطای حق رای به زنان ارائه کرد. اما مخالفت شدید عناصر محافظه‌کار مذهبی مانع اجرای اصلاحات شد. در نهایت ... حتی یک نفر از رقبای سیاسی او در کشور اعدام نشد ...
                          آخرین ویرایش توسط بهرام نامدار؛ 2024/03/13, 14:30.
                          .

                          نظر

                          • بهرام نامدار
                            عضو فعال
                            • Oct 2020
                            • 9392

                            #11938
                            پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )

                            هنگامی که با انسانی مواجه می شوی، فرقی نمی کند که باشد، سعی نکن بر اساس ارزش و کرامتش ارزیابی عینی از او به عمل آوری. به بدذاتی یا کوته بینی و افکار منحرفش نگاه نکن، زیرا بدذاتی او براحتی می تواند تو را بسوی تنفر از وی بکشاند و کوته بینی او بسوی تحقیر وی. در عوض، توجه ات را فقط معطوف رنج ها و نیازها و نگرانی ها و دردهایش کن.

                            آنگاه همواره با وی احساس خویشاوندی خواهی کرد، با او همدرد خواهی شد، و به جای تنفر یا تحقیر، شفقتی را تجربه خواهی کرد که همان صلح و آرامشی است که انجیل ما را به سویش فرا می خواند. راه فروخوردن نفرت و تحقیر به هیچ وجه جستن به اصطلاح کرامت انسان نیست بلکه، برعکس، نگریستن به او به سان موجودی قابل ترحم است.


                            ( آرتور شوپنهاور )
                            .

                            نظر

                            • بهرام نامدار
                              عضو فعال
                              • Oct 2020
                              • 9392

                              #11939
                              پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )

                              زرتشتِ ایرانی و زرتشتِ نیچه ...

                              نیچه در نخستین نوشته‌های‌اش نامِ آشنایِ ‏Zoroaster‏ را به کار می‌برد که از ریشه‌یِ یونانی ست و در زبان‌هایِ ‏اروپایی به کار می‌رود.‌‎ Zoroaster‎نخستین بار در یادداشت‌هایِ ۱۸۷۰­۷۱ دیده می‌شود؛ یک دهه پیش از ‏نوشتنِ چنین گفت زرتشت. در این یادداشت، چه‌بسا با لحنى دریغ‌آمیز، می‌گوید که، ’اگر داریوش شکست ‏نخورده بود، دینِ زرتشت بر یونان فرمان‌روا شده بود.‘‏ ‏ همچنین در رساله‌اى از این دوران، که پس از مرگِ او به ‏چاپ رسیده، به داستانِ شاگردیِ هراکلیتوس نزدِ زرتشت (‏Zoroaster‏) اشاره می‌کند.‏ ‎ ‌‏ نام زرتشت به صورتِ ‏ایرانیِ باستانی‌اش، یعنی ‏Zarathustra، نخستین بار در کتابِ دانشِ شاد، ‏ (پاره‌نویسِ ۳۴۲) پدیدار می‌شود که ‏در ۱۸۸۲ انتشار یافته است. نیچه نخستین پاره‌یِ ’پیش‌گفتارِ زرتشت‘، یا نیایشِ او در برابرِ خورشید، از کتابِ ‏چنین گفت زرتشت، را این جا گنجانده است. این پاره در سالِ پس از آن در نشرِ بخشِ یکم از چهار بخشِ چنین ‏گفت زرتشت در جایِ اصلیِ خود قرار می‌گیرد.‏

                              جایِ آن است که بپرسیم نیچه چرا نامِ آشنایِ ‏Zoroaster‏ را رها کرد و به صورتِ ایرانیِ باستانیِ آن روی آورد، ‏یعنیZarathustra ‎؛ صورتى که چه‌بسا جز فیلولوگ‌هایِ سررشته‌دار از زبان‌هایِ باستانیِ هند–و–ایرانی کسى با آن ‏آشنا نبود؟‎ ‎او خود در این باره توضیحى نمی‌دهد، ولی دلیلِ آن، به گمانِ من، می‌تواند این باشد که نیچه ‏می‌خواهد نه با زرتشتِ شناخته شده در اروپا از راهِ یونان، که با زرتشتِ اصلی در سرآغازِ تاریخ از درِ هم‌سخنی ‏درآید. و چنان که خود می‌گوید، با این هم‌سخنی می‌خواهد هم به اندیشه‌گرِ بزرگِ آغازین ادایِ احترام کند و هم ‏بزرگترین ’خطا‘یِ او را به او یادآور شود و از زبانِ او این خطایِ بزرگِ آغازینِ تاریخِ بشر را درست گرداند. خطایِ ‏اصلیِ زرتشت—— و تمامیِ دین‌آوران و فیلسوفانِ بزرگ که بنیادِ تاریخِ اندیشه‌یِ بشری را تا به امروز گذاشته اند—— ‏این است که هستی را بر بنیادِ ارزش‌ها، بر بنیادِ اخلاق، بر بنیادِ نیک و بد، تفسیر کرده اند. زرتشت، پیامبرِ ایرانی، ‏در سپیده‌دمِ تاریخِ بشری، هستی را پهنه‌یِ جنگِ نیک و بد دانسته است که در دو چهره‌یِ ایزدیِ همستیز، یعنی ‏اهورا و اهریمن، نمایان می‌شود. این تفسیر پیشاهنگِ تفسیرِ مسیحی‌اى ست که هستی را پهنه‌یِ ’گناه و کیفرِ ‏جاودانه‘ می‌شمارد و یا تفسیرِ سقراطی و افلاطونی‌اى که مثالِ ’نیکی‘ را، در مقامِ والاترین ارزش، بر تارکِ هستی ‏می‌نشاند. نیچه در برابرِ این اخلاق‌باوری (‏Moralismus‏) اخلاق‌ناباوریِ (‏Immoralismus‏) خود را می‌نشاند که ‏هستی را در ذاتِ خود فارغ از ارزش‌هایِ بشری می‌داند و بر آن است که ’بی‌گناهیِ‘ نخستینِ آن را به آن ‏بازگرداند.‏ ‏ بدین سان است که هستی‌شناسیِ اخلاق‌باورانه‌یِ زرتشتِ اصلی، که در سرآغازِ تاریخ به میدان آمده و ‏ذهنیّت و فرهنگِ بشری را شکل داده، در برابرِ هستی‌شناسیِ اخلاق‌ناباورِ زرتشتِ نیچه قرار می‌گیرد که در پایانِ ‏این تاریخ، در روزگارِ برآمدنِ ’واپسینِ انسان‘‏ ‏ ندایِ گذار از انسان به اَبَرانسان را سر می‌دهد. اَبَرانسان انسانى ست ‏بر ’انسانیّتِ‘ خود چیره شده و به بی‌گناهیِ نخستین بازگشته‌؛ انسانى که می‌تواند بر ’انسانیّت‘ِ اخلاقیِ خود، و ‏همه‌یِ تُرُش‌رویی و سختگیری و خشکیِ آن، خنده زند. اَبَرانسان انسانى ست ’خندان‘ که هستی را از همه‌یِ ‏رنگ‌ها و نیرنگ‌هایِ بشری (و بس بسیار بشری) آزاد می‌کند و آن را، با اراده‌یِ از ’کین‌توزی‘ رها شده‌یِ خویش، ‏چنان که هست، می‌پذیرد و به زندگانی ’آری‘ می‌گوید.‏
                              .

                              نظر

                              • بهرام نامدار
                                عضو فعال
                                • Oct 2020
                                • 9392

                                #11940
                                پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )

                                نیچه دانشجویِ درخشانِ فیلولوژیِ کلاسیک (زبان‌شناسیِ تاریخیِ زبان‌هایِ باستانیِ یونانی و لاتینی) بود و پیش ‏از پایانِ دوره‌یِ دکتری در این رشته به استادیِ این رشته در دانشگاهِ بازل گماشته شد. دانشِ پهناورِ او در ‏زمینه‌یِ زبان‌ها، تاریخ ، و فرهنگِ یونانی و رومی در بحث‌هایِ فراوانى که در باره‌یِ آن‌ها می‌کند آشکار است و نیز ‏در اشاره‌هایِ بی‌شمارى که در سراسرِ نوشته‌هایِ خود به آن‌ها دارد. او دستِ کم دو کتابِ جداگانه در باره‌یِ ‏فرهنگ و فلسفه‌یِ یونانی دارد، یکى زایشِ تراژدی، ‏ و دیگرى فلسفه در روزگارِ تراژیکِ یونانیان ، که هر دو از ‏نخستین کتاب‌هایِ او هستند. آشناییِ دانشورانه‌یِ او با تاریخ و فرهنگِ یونان و روم، و مطالعه‌یِ آثارِ تاریخیِ ‏بازمانده از آنان، سببِ آشناییِ وی با تاریخ و فرهنگِ ایرانِ باستان نیز بود. زیرا ایرانیان، به عنوانِ یک قدرتِ عظیمِ ‏آسیایی، نخست با دولت‌شهرهایِ یونانی و سپس با امپراتوریِ روم درگیریِ دایمی داشتند در مجموعه‌یِ ‏نوشته‌هایِ او، شاملِ پاره‌نوشته‌ها و یادداشت‌هایِ بازمانده ‏ در دفترهایِ او، که حجمِ کلانى از کلِّ نوشته‌هایِ او را ‏شامل می‌شود، از ایرانیانِ باستان فراوان یاد می‌کند. دل‌بستگیِ نیچه به ایران و ستایشِ فرهنگِ باستانیِ آن را در ‏گزینشِ نامِ زرتشت به عنوانِ پیام‌آورِ فلسفه‌یِ خود می‌توان دید و نیز نهادنِ نامِ وی بر کتابى که آن را مهم‌ترین ‏اثرِ خود می‌شمرد، یعنی چنین گفت زرتشت.‌‎ ‎ ‏ نیچه توجّهِ خاصّى به تاریخِ ایرانِ دوره‌یِ اسلامی نشان نمی‌دهد، ‏اگرچه گاهى نامى از مسلمانان می‌برد و دستِ کم یک بار از حشّاشون با ستایش یاد می‌کند.‏ ‏ در یادداشت‌هایِ او ‏یک‌بار نامى از سعدی دیده می‌شود با نقلِ نکته‌پردازی‌اى از او؛ امّا نامِ حافظ را چندین بار می‌برد و در باره‌یِ شعر ‏و ذهنیّتِ او سخن می‌گوید.‏

                                دیدِ نیچه نسبت به ایرانِ باستان
                                در مجموعه‌یِ نوشته‌هایِ نیچه دو بار از ایران (‏Persien‏) نام برده می‌شود و چندین بار از ایرانی (‏persisch‏) و ‏یکبار هم از پیش‌ایرانی (‏vorpersisch‏)،‎ ‎ ‎ ‎که اشاره‌هایى هستند به روابطِ دولت‌شهرهایِ یونانی با امپراتوریِ ایران ‏و گاه تحلیلى از آن. توجّهِ او، پیش از هر چیز، به پی‌آمد‌هایِ جنگ‌هایِ ایران و یونان ‏ و اثرِ ژرفِ آن بر دنیایِ ‏یونانی ست، که به ’جنگِ پلوپونزی‘ میانِ دولت‌شهرهایِ آتن و اسپارت، با شرکتِ دیگر دولت‌شهرها، می‌انجامد. ‏این جنگ تمامیِ یونان را به مدّتِ پنجاه سال درگیر می‌کند و ویرانیِ بسیار به بار می‌آورد.‏ ‏ افزون بر این‌ها، ‏بیست و هشت بار از ایرانیان (‏die Perser‏) نام می‌برد و در برخى از پاره‌نوشته‌هایِ (‏Fragmente‏) او می‌توان ‏نگره‌یِ او را نسبت به ایرانیانِ باستان و فرهنگِ‌شان به‌روشنی یافت. وی، به‌ویژه، ستایشگرِ چیرگی‌ ایرانیان در ‏تیراندازی و سوارکاری و جنگاوری و نیز حالتِ سروری‌ و قدرت‌خواهی‌شان است؛ و نیز پافشاری‌شان بر فضیلتِ ‏راستگویی.‏ ‏ این‌ها کردارها و ارزش‌هایى ست که وی شایسته‌یِ زندگانیِ والامنشانه‌یِ انسانی می‌داند. امّا، ‏بالاترین درجه‌یِ توجّهِ خود به ایرانیان و بزرگداشتِ آنان را آن جا نشان می‌دهد که از زمان‌باوریِ ایرانیان سخن ‏می‌گوید؛ باورى که به دیدگاهِ او نسبت به زمان و ’بازگشتِ جاودانه‘‌یِ آن همانند است. این دیدگاه در برابرِ آن ‏دیدِ متافیزیکیِ یونانی قرار می‌گیرد که با افلاطون هستیِ زَبَرزمانیِ ’حقیقی‘ را در برابرِ هستیِ ’مجازیِ‘ گذرا یا ‏زمانمند قرار می‌دهد: ’من می‌باید به یک ایرانی، به زرتشت، ادایِ احترام کنم. ایرانیان نخستین کسانى بودند که ‏به تاریخ در تمامیّتِ آن اندیشیدند.‘ در دنبالِ آن نیچه در این پاره‌نوشته به هزاره‌ها‌ در باورهایِ‌ دینیِ ایرانیِ ‏باستان اشاره دارد و می‌افزاید، ’[ایرانیان تاریخ را] همچون زنجیره‌اى از فرایندها [اندیشیدند]، هر حلقه به دستِ ‏پیامبرى. هر پیامبر هزاره (‏hazar‏)یِ خود را دارد؛ پادشاهیِ هزارساله‌یِ خود را.‘‏ ‏ در چنین گفت زرتشت از ‌‏’هزاره‌یِ بزرگِ (‏grosser Hazar‏) پادشاهیِ زرتشت‘ سخن می‌گوید، ’پادشاهیِ بزرگِ دوردستِ انسان، پادشاهیِ ‏هزارساله‌یِ زرتشت.‘‏ ‏ ‏

                                در پاره‌نوشته‌اى در میانِ آثارِ منتشر شده پس از مرگ‌اش، از یک فرصتِ از دست رفته‌یِ تاریخی دریغ می‌خورد ‏که چرا به جایِ رومیان ایرانیان بر یونان چیره نشدند: ’به جایِ این رومیان، چه خوب بود که ایرانیان سرورِ ‌‏(‏Herr‏) یونانیان می‌شدند.‘‏ ‏ این یادداشتِ کوتاه را می‌توان این گونه تفسیر کرد که نیچه این جا نیز گرایشِ خود ‏به جهان‌بینیِ زمان‌باورِ ایرانیان در برابرِ متافیزیکِ یونانی نشان می‌دهد. زیرا با فرمانرواییِ رومیان بر یونان، فرهنگِ ‏یونانی و متافیزیکِ فلسفیِ آن بر فضایِ روم چیره شد و راه را برایِ ظهورِ مسیحیّت و نگرشِ آخرت‌اندیش و ‏زمان‌گریز و‎ ‌‏ دیدِ هیچ‌انگارانه‌یِ آن نسبت به زندگانیِ زمینی گشود. نیچه بر آن است که مسیحیّت. ، در مقامِ دینِ ‌‏’مسکینان‘، زندگانیِ گذرایِ زمینی را به نامِ ’پادشاهیِ جاودانه‌یِ آسمان‘ رد می‌کند و بدین سان نگرشِ مثبت یا ‌‏’آری‌گوی‘ به زندگی را بدل به نگرشِ منفی می‌کند. حال آن که فرمان‌رواییِ ایرانیان بر یونان ، با نگرشِ ‏مثبت‌شان به زندگی و زمان، می‌توانست روندِ این جریان را دگر کند و از یک رویدادِ شوم در تاریخ پیشگیری کند
                                .

                                نظر

                                در حال کار...
                                X