پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
درود ناصر خان
نادانی راحتی میاره ؟!
اما دانتستنی ها (آگاهی و فلسفه ) شخص را آسیب پذیر میکنه ؟ جلوی روابط دوستانه را هم میگیره ؟!
========
بازه زمانی هم بنظرتان وجود داره ؟
مثلا بگیم در کوتاه مدت نادانی راحتی میاره ، اما در تایم فریم بلندتر ، قطعا طرف ضرر می کنه !
یا اینکه فرد دانا اولش سختی زیاد میکشه ، بعدش دیگه میوفته رو غلتک و مسیر سرپایینی ! مشکلاتش همه با کلید دانایی یکی یکی باز میشه
دانایی ته هم داره ؟ یا زگهواره تا گور ، افیونه روح و روانه و خماریش هم بد
============
بنظرم دانایی نباید چیز بدی باشه !
فرد دانا براساس بانک اطلاعاتی که جمع کرده ( آگاهی از تجربه های زیسته دیگران ) تقریباً می تونه خیلی از وقایع را پیشبینی یا تحلیل کنه
و چیزهای خوب را پیدا کنه
چیزهای بد را هم پیدا کنه ، و نقد کنه و تلاش کنه برای درست کردنش ، برای حل کردنش برای جلوگیری از پیش بینی های بد محتمل
و وقتی مفید باشه ، حس خوبی داره ، جامعه هم دوستش داره و...
مشکل جایی هست که فرد دانا پیش بینی میکنه ، فریاد میزنه ، کسی صداشو نمیشنوه ، خودش اقدام میکنه ، میبینه توانمند نیست قادر نیست ( اصالت قدرت را نداره : )) )
اینجا فرد افسرده میشه سر خورده میشه
کم کم از کسی خوشش نمیاد ( ممکنه از آگاهیش در جهت خلاف منافع جمع بهره ببره ، داشتیم دیگه از این نوع هم )
یا هم از خودش متنفر بشه
گوشه گیر بشه
تهش بشه خودکشی
دنیا را هم تیره و تار ببینه
البته دنیا در خارج از ذهنش شاید زیاد هم به این شکل نباشه ، بقول اون سری از دوستان که میگن جهان پر از فراوانی هست ، آدمیزاد قدرتمنده ( یا حالا خداوند) ، تا دیروز درون قاره ها زندگی میکرده نهایتا با تکنولوژی روشن کردن آتش ،
امروزه موشک و ماهواره هوا میکنه ، سد میسازه ، ابرها را آبستن میکنه ، در محیط زیست گند میزنه و بشدت قدرتمنده و جای هیچ یاس فلسفی نیست ، هیچ بن بستی وجود نداره یا راهیم پیدا می کنیم یا راهی میسازیم و...
=====
فیلسوف این را میدونه که
شیر نر مجرد ، وقتی یک شیر نر خانواده دار را میکشه و همسرانش را صاحب میشه ، توله های شیر قبلی رو میکشه ، نژاد خودش را گسترش میده
و فیلسوف این را میدونه
اما اون دوستی که به فراوانی اعتقاد داره ، فکر میکنه شیر ماده زیاد هست ! شکار هم زیادهست ، (نادانی ) نمی دونه خودش چجور بوجود اومده ، چهار سوای دیگه یک شیر نر مجردی میاد خرخره اش میجوعه
شاد و شنگول زندگیش را میکنه
اون شیر هم که میدونه داستان چیه ، فکرش انقدر درگیر چاره جویی برای دوران پیری اش هست که وقتی شیر جوان اومد خرخره اش بجوعه ، چه حرکت و حلیه ای بخرج بده و مثلا پیشنهاد زندگی اشتراکی کنه ، یا بنحوی خصوصی سازی کنه و بروکراسی راه بندازه یا مذهب بیاره و...
سیاسی شد بحث بگذریم
======
خود دانایی باعث آسیب پذیری و سلب اسایش نیست
بلکه ناتوانی و عدم قدرت در حل مسئله هست که ناراحتی میاره
====
و البته خارج از این دو دسته نادان و دانا ( فیلسوف ) دسته سومی هم وجود دارن
آنهایی که کار و عمل می کنند و نه فرصت دارن که از اسایش نادانی لذت ببرن ، نه وقت اضافه ای دارن که صرف دانایی کنند (به ما چه که آفریقایی ها گرسنه اند ، مگر اینکه بتونیم از توش پول در بیاریم ولو با فروش کلیه هاشون )
اونا شروع می کنند بساختن پراید ،پولش برا اوناس ،
مرگش برای آدم های خوشحالی که سوارش میشن و گاز میدن باش ،
افسردگیش هم برای فیلسوف ها هست که بحق میدونن پراید ایمن نیست و باید تولیدش متوقف بشه و... تهش هم از افسردگی خودکشی می کنند که هرچه فریاد زدیم کسی توجه نکرد.
========
زنبور بی عسل ، حماری که کتاب بارش هست و...
وجدان هم چیز اضافی هست که باعث بی عملی شده ، وگرنه همگی خوب بلدیم شکر سوخته و آب و مقدار ادویه معطر را تبدیل به عسل وحشی کنیم و بندازیم به خلق الله تا زنبور بی عمل نباشیم
پایان قسمت اول
در اصل توسط EURASIA پست شده است
View Post
نادانی راحتی میاره ؟!
اما دانتستنی ها (آگاهی و فلسفه ) شخص را آسیب پذیر میکنه ؟ جلوی روابط دوستانه را هم میگیره ؟!
========
بازه زمانی هم بنظرتان وجود داره ؟
مثلا بگیم در کوتاه مدت نادانی راحتی میاره ، اما در تایم فریم بلندتر ، قطعا طرف ضرر می کنه !
یا اینکه فرد دانا اولش سختی زیاد میکشه ، بعدش دیگه میوفته رو غلتک و مسیر سرپایینی ! مشکلاتش همه با کلید دانایی یکی یکی باز میشه
دانایی ته هم داره ؟ یا زگهواره تا گور ، افیونه روح و روانه و خماریش هم بد
============
بنظرم دانایی نباید چیز بدی باشه !
فرد دانا براساس بانک اطلاعاتی که جمع کرده ( آگاهی از تجربه های زیسته دیگران ) تقریباً می تونه خیلی از وقایع را پیشبینی یا تحلیل کنه
و چیزهای خوب را پیدا کنه
چیزهای بد را هم پیدا کنه ، و نقد کنه و تلاش کنه برای درست کردنش ، برای حل کردنش برای جلوگیری از پیش بینی های بد محتمل
و وقتی مفید باشه ، حس خوبی داره ، جامعه هم دوستش داره و...
مشکل جایی هست که فرد دانا پیش بینی میکنه ، فریاد میزنه ، کسی صداشو نمیشنوه ، خودش اقدام میکنه ، میبینه توانمند نیست قادر نیست ( اصالت قدرت را نداره : )) )
اینجا فرد افسرده میشه سر خورده میشه
کم کم از کسی خوشش نمیاد ( ممکنه از آگاهیش در جهت خلاف منافع جمع بهره ببره ، داشتیم دیگه از این نوع هم )
یا هم از خودش متنفر بشه
گوشه گیر بشه
تهش بشه خودکشی
دنیا را هم تیره و تار ببینه
البته دنیا در خارج از ذهنش شاید زیاد هم به این شکل نباشه ، بقول اون سری از دوستان که میگن جهان پر از فراوانی هست ، آدمیزاد قدرتمنده ( یا حالا خداوند) ، تا دیروز درون قاره ها زندگی میکرده نهایتا با تکنولوژی روشن کردن آتش ،
امروزه موشک و ماهواره هوا میکنه ، سد میسازه ، ابرها را آبستن میکنه ، در محیط زیست گند میزنه و بشدت قدرتمنده و جای هیچ یاس فلسفی نیست ، هیچ بن بستی وجود نداره یا راهیم پیدا می کنیم یا راهی میسازیم و...
=====
فیلسوف این را میدونه که
شیر نر مجرد ، وقتی یک شیر نر خانواده دار را میکشه و همسرانش را صاحب میشه ، توله های شیر قبلی رو میکشه ، نژاد خودش را گسترش میده
و فیلسوف این را میدونه
اما اون دوستی که به فراوانی اعتقاد داره ، فکر میکنه شیر ماده زیاد هست ! شکار هم زیادهست ، (نادانی ) نمی دونه خودش چجور بوجود اومده ، چهار سوای دیگه یک شیر نر مجردی میاد خرخره اش میجوعه
شاد و شنگول زندگیش را میکنه
اون شیر هم که میدونه داستان چیه ، فکرش انقدر درگیر چاره جویی برای دوران پیری اش هست که وقتی شیر جوان اومد خرخره اش بجوعه ، چه حرکت و حلیه ای بخرج بده و مثلا پیشنهاد زندگی اشتراکی کنه ، یا بنحوی خصوصی سازی کنه و بروکراسی راه بندازه یا مذهب بیاره و...
سیاسی شد بحث بگذریم
======
خود دانایی باعث آسیب پذیری و سلب اسایش نیست
بلکه ناتوانی و عدم قدرت در حل مسئله هست که ناراحتی میاره
====
و البته خارج از این دو دسته نادان و دانا ( فیلسوف ) دسته سومی هم وجود دارن
آنهایی که کار و عمل می کنند و نه فرصت دارن که از اسایش نادانی لذت ببرن ، نه وقت اضافه ای دارن که صرف دانایی کنند (به ما چه که آفریقایی ها گرسنه اند ، مگر اینکه بتونیم از توش پول در بیاریم ولو با فروش کلیه هاشون )
اونا شروع می کنند بساختن پراید ،پولش برا اوناس ،
مرگش برای آدم های خوشحالی که سوارش میشن و گاز میدن باش ،
افسردگیش هم برای فیلسوف ها هست که بحق میدونن پراید ایمن نیست و باید تولیدش متوقف بشه و... تهش هم از افسردگی خودکشی می کنند که هرچه فریاد زدیم کسی توجه نکرد.
========
زنبور بی عسل ، حماری که کتاب بارش هست و...
وجدان هم چیز اضافی هست که باعث بی عملی شده ، وگرنه همگی خوب بلدیم شکر سوخته و آب و مقدار ادویه معطر را تبدیل به عسل وحشی کنیم و بندازیم به خلق الله تا زنبور بی عمل نباشیم
پایان قسمت اول
نظر