دکتــــــــــر علــــــی شریعتــــــــــی

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • SSAALLEEHH
    عضو فعال
    • Jul 2025
    • 382

    #31
    مادرم میگفت عاشقی

    یک شب است و پشیمانی

    هزار شب است

    پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام

    نظر

    • SSAALLEEHH
      عضو فعال
      • Jul 2025
      • 382

      #32
      عشق تنها کار بی چرای عالم است

      چه، آفرینش بدان پایان می گیرد

      معشوق من چنان لطیف است،

      که خود را به “بودن” نیالوده است،

      که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد ،

      نه معشوق من بود،

      نظر

      • SSAALLEEHH
        عضو فعال
        • Jul 2025
        • 382

        #33
        چه امید بندم در ابن زندگانی

        که در ناامیدی سر آمد جوانی

        سرآمد جوانی و ما را نیامد

        پیام وفایی از این زندگانی


        بنالم زمحنت همه روز تا شام

        بگریم ز حسرت همه شام تا روز

        تو گویی سپندم بر این آتش طور

        بسوزم از این آتش آرزوسوز


        بود کاندرین جمع ناآشنایان

        پیامی رساند مرا آشنایی؟

        شنیدم سخن ها زمهر و وفا، لیک

        ندیدم نشانی ز مهر و وفایی


        چو کس با زبان دلم آشنا نیست

        چه بهتر که از شِکوه خاموش باشم

        چو یاری مرا نیست همدرد، بهتر

        که از یاد یاران فراموش باشم


        ندانم در آن چشم عابدفریبش

        کمین کرده آن دشمن دل سیه کیست؟

        ندانم که آن گرم و گیرا نگاهش

        چنین دل شکاف و جگرسوز از چیست؟


        ندانم در آن زلفکان پریشان

        دل بی قرار که آرام گیرد؟

        ندانم که از بخت بد، آخر کار

        لبان که از ان لبان کام گیرد؟

        نظر

        • آمن خادمی
          مدیر
          • Jan 2011
          • 5243

          #34
          اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن
          to continue, please follow me on my page

          نظر

          • SSAALLEEHH
            عضو فعال
            • Jul 2025
            • 382

            #35
            آقایون وخانم ها
            یه متن میذارم یکی معنیش کنه؟

            نظر

            • SSAALLEEHH
              عضو فعال
              • Jul 2025
              • 382

              #36
              امن جان سلام
              این که زدید مال استاده؟

              نظر

              • SSAALLEEHH
                عضو فعال
                • Jul 2025
                • 382

                #37
                نمی دانم این سیر ابدی

                و این کشف و شهود و مستی بخش

                که هر روز و هر دم مرا

                در این اقیانوس اعظم و بی کرانه و بی انتهایی

                که خلسه و جذب و مراقبت و تامل و اشراق می نامند

                ولی نام دیگری دارد

                و نام ندارد که در نام نمی گنجد،

                فروتر می برد و غرقه تر می سازد.

                تا کجاها می کشد و تا کجاها می رسم؟

                تا خدا و آن سوی دریای خدا

                تا کجا؟

                آن سوی هر سویی

                تا چه می دانم؟

                اما می دانم تا منزل مرگ خواهم رفت

                و می دانم که مرگ منزلی در نیمه ی راه است.

                آیا از آن سوی مرگ نیز سفری خواهد بود؟

                کاشکی باشد!

                کاشکی از پس امروز بود فردایی!

                نظر

                • SSAALLEEHH
                  عضو فعال
                  • Jul 2025
                  • 382

                  #38
                  البته نه اینکه همه حرفای دکترو بفهمم
                  ولی این یکیو اصلا............:d

                  نظر

                  • آمن خادمی
                    مدیر
                    • Jan 2011
                    • 5243

                    #39
                    در اصل توسط SSAALLEEHH پست شده است View Post
                    امن جان سلام
                    این که زدید مال استاده؟
                    مطمئن نیستم :)
                    to continue, please follow me on my page

                    نظر

                    • SSAALLEEHH
                      عضو فعال
                      • Jul 2025
                      • 382

                      #40
                      ظلم است معلم را به شمع تشبیه کردن...

                      شمع را می سازند ، که بســـــــــــــــــــــوزد...

                      معلم می سوزد ، که بســـــــــــــــــــــــــــازد...

                      نظر

                      • SSAALLEEHH
                        عضو فعال
                        • Jul 2025
                        • 382

                        #41
                        ''شجاعت یعنی چه؟''
                        در یکی از دبیرستانهای تهران هنگام برگزاری امتحانات سال ششم

                        دبیرستان بهعنوان موضوع

                        انشاء این مطلب داده شد که ''شجاعت یعنی چه؟''

                        ...محصلی در پاسخ فقط یک جمله نوشت: ''شجاعت یعنی این...

                        و برگه ی خود را سفید به ممتحن تحویل داد و جلسه امتحان را ترک کرد.

                        برگهی آن جوان دست به دست دبیران گشت و همه به اتفاق و بدون استثناء به ورقه سفید او نمره 20 دادند.

                        فكر می كنید آن دانش آموز چه كسی بود؟

                        "کتر علی شریعتی "

                        نظر

                        • SSAALLEEHH
                          عضو فعال
                          • Jul 2025
                          • 382

                          #42
                          غریب است دوست داشتن ...
                          غریب است دوست داشتن.

                          و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

                          وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

                          و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

                          به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.

                          تقصیر از ما نیست؛

                          تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند

                          نظر

                          • SSAALLEEHH
                            عضو فعال
                            • Jul 2025
                            • 382

                            #43
                            فقر ...



                            فقر همه جا سر ميكشد .......

                            فقر ، گرسنگي نيست .....

                            فقر ، عرياني هم نيست ......

                            فقر ، گاهي زير شمش هاي طلا خود را پنهان ميكند .........

                            فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست ..... طلا و غذا نيست .......

                            فقر ، ذهن ها را مبتلا ميكند .....

                            فقر ، بشكه هاي نفت را در عربستان ، تا ته سر ميكشد .....

                            فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند ......

                            فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ، كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند ......

                            فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند .....

                            فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود .....

                            فقر ، همه جا سر ميكشد ........

                            فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست ..

                            فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است ...

                            نظر

                            • SSAALLEEHH
                              عضو فعال
                              • Jul 2025
                              • 382

                              #44
                              :x

                              نظر

                              • malavan
                                عضو عادی
                                • Jul 2025
                                • 294

                                #45
                                1

                                البته این جک نیست واقعی است


                                در یکي از دبيرستان ها هنگام برگزاري امتحانات سال ششم دبيرستان به عنوان موضوع انشا اين مطلب داده شد که ”شجاعت يعني چه؟”

                                محصلي در قبال اين موضوع فقط نوشته بود : ”شجاعت يعني اين”


                                و برگه ي خود را سفيد به ممتحن تحويل داده بود و رفته يود !

                                اما برگه ي آن جوان دست به دست دبيران گشته بود و همه به اتفاق و بدون …استثنا به ورقه سفيد او نمره 20 دادند .

                                فكر ميكنيد اون دانش آموز چه كسي مي تونست باشه؟ دکتر علی شریعتی
                                [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

                                نظر

                                در حال کار...
                                X