دکتــــــــــر علــــــی شریعتــــــــــی

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • malavan
    عضو عادی
    • Jul 2025
    • 294

    #46
    دکتر علی شریعتی

    « کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست

    که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود آن هم به سه دلیل؛

    اول آنکه کچل بود،

    دوم اینکه سیگار می کشید .

    و سوم – که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت!

    … چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،

    آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه :

    زن داشتم ،سیگار می کشیدم وکچل شده بودم.

    وتازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران که ابراز انزجار می کند

    ممکن است در خودش بوجود آید
    [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

    نظر

    • malavan
      عضو عادی
      • Jul 2025
      • 294

      #47
      موارد استفاده صلوات


      به آنکه اعتراض می کند که چرا دانشجویان دست می زنند و صلوات نمی فرستند میگویم: صلوات نفرستادن جوانان گناه توست. چرا که خود می دانی صلوات را به چه صورتی در آورده ای و برایش چه مصرفهایی درست کردی.
      یکی اینکه تا شخصیت گنده ای وارد مجلس شده صلوات فرستادی. مصرف دیگرش حرکت تابوت و جنازه است در میان زندگان مصارف دیگرش هو کردن یک سخنران پایین کشیدن یک منبری و مسخره کردن کسی. اینهاست مصارفی که تو برای صلوات ساخته ای.
      تو هرگز به دست بوسیدن اعتراض نکردی حالا به دست زدن اعتراض می کنی؟!

      دکتر علی شریعتی
      [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

      نظر

      • malavan
        عضو عادی
        • Jul 2025
        • 294

        #48



        اگر مثل گاو گنده باشي،ميدوشنت،
        اگر مثل خر قوي باشي،بارت مي كنند،
        اگر مثل اسب دونده باشي،سوارت مي شوند....
        فقط از فهميدن تو مي ترسند ..

        " دکتر علی شریعتی "
        [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

        نظر

        • malavan
          عضو عادی
          • Jul 2025
          • 294

          #49
          وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد.

          بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد.

          پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد

          دکتر علی شریعتی

          به نظر شما در عصر حاضر این سخن دکتر مصداق چه کسانی است ؟؟.....
          [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

          نظر

          • آرتمیس
            عضو عادی
            • Jul 2025
            • 283

            #50
            مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد ...


            کوچک که بودم پدرم بیمار شد. و تا پایان زندگی بیمار ماند.پدرم تلگرافچی بود.در طراحی دست داشت.خوش خط بود.تار می نواخت. او مرا به نقاشی عادت داد. الفبای تلگراف (مورس) را به من آموخت . در چنان خانه ای خیلی چیزها می شد یاد گرفت.
            من قالی بافی را یاد گرفتم و چند قالیچه ی کوچک از روی نقشه های خود بافتم . چه عشقی به بنایی داشتم. دیوار را خوب می چیدم. طاق ضربی را درست می زدم. آرزو داشتم معمار شوم. حیف،دنبال معماری نرفتم.
            در خانه آرام نداشتم. از هر چه درخت بود بالا می رفتم. از پشت بام می پریدم پایین. من شر بودم. مادرم پیش بینی می کرد که من لاغر خواهم ماند.من هم ماندم. ما بچه های یک خانه نقشه های شیطانی می کشیدیم.

            روز دهم مه 1940 موتور سیکلت عموی بزرگم را دزدیدیم، و مدتی سواری کردیم. دزدی میوه را خیلی زود یاد گرفتیم.از دیوار باغ مردم بالا می رفتیم و انجیر و انار می دزدیدیم.چه کیفی داشت! شب ها در دشت صفی آباد به سینه می خزیدیم تا به جالیز خیار و خربزه نزدیک شویم. تاریکی و اضطراب را میان مشت های خود می فشردیم. تمرین خوبی بود.هنوز دستم نزدیک میوه دچار اضطرابی آشنا می شود.

            خانه ما همسایه صحرا بود. تمام رویاهایم به بیابان راه داشت. پدر و عموهایم شکارچی بودند. همراه آنها به شکار می رفتم.
            بزرگتر که شدم عموی کوچکم تیراندازی را به من یاد داد. اولین پرنده ای که زدم یک سبز قبا بود. هرگز شکار خوشنودم نکرد. اما شکار بود که مرا پیش از سپیده دم به صحرا می کشید و هوای صبح را میان فکرهایم می نشاند. در شکار بود که ارگانیزم طبیعت را بی پرده دیدم. به پوست درخت دست کشیدم. در آب روان دست و رو شستم. در باد روان شدم. چه شوری برای تماشا داشتم!
            اگر یک روز طلوع و غروب آفتاب را نمی دیدم گناهکار بودم. هوای تاریک و روشن مرا اهل مراقبه بار آورد. تماشای مجهول را به من آموخت.

            من سال ها نماز خوانده ام.
            بزرگترها می خواندند، من هم می خواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند.
            روزی در مسجد بسته بود.بقال سر گذر گفت:"نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید!"
            مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد. و من سال ها مذهبی ماندم ، بی آن که خدایی داشته باشم!

            از کتاب هنوز در سفرم سهراب سپهری
            [B][SIZE="4"][COLOR="magenta"]درصورتیکه کار خرید سهام بدرستی انجام شود تفریبا زمان فروش آن هرگز فرانخواهد رسید:-bd
            [/COLOR][/SIZE][/B]

            نظر

            • SSAALLEEHH
              عضو فعال
              • Jul 2025
              • 382

              #51
              «آينده كودكان بسته به تربيت پدر و مادر است»

              * ويكتور هوگو

              «استوارتر از همه پيوندها، پيوندي است كه در ميان مادر و فرزند برقرار است.»

              * سعيد نفيسي

              «اگر مادر نباشد، جسم انسان ساخته نميشود و اگر كتاب نباشد، روح انسان پرورش نمييابد»

              * پلوتارخ

              «اي پدر و مادر، اي گمشدگان عزيز، من همهچيز خود را به شما مديون هستم»

              * لويي پاستور

              «اي مادر، تو مانند ستاره مقدس در آسمان ابديت، ثابت و درخشان خواهي ماند»

              * كارل ايمرمان

              «اين يك قاعده كلي است كه همهٔ مردان برجسته، عوامل برتري خود را از مادرانشان به ارث ميبرند»

              * ژول ميشله

              «با پدر و مادر خود چنان رفتار كن كه از فرزندان خود توقع داري»

              * سقراط

              «بچهها تا كوچكند به پدر و مادرشان مهر ميورزند، وقتي بزرگ شدند آنها را به محاكمه ميكشند و گاهي نيز مورد عفو قرار ميدهند»

              * اسكار وايلد

              «تار و پود روح مادر را از مهرباني بافتهاند»

              * رالف والدو امرسن

              «تمام دخترها مثل مادرشان ميشوند، چه فاجعه بزرگي براي دخترها؛ هيچ مردي مثل مادرش نميشود، چه فاجعه بزرگي براي پسرها»

              * اسكار وايلد

              «در هرجا نيك و بد اعمال كودك مربوط به مادر است»

              * ناپلئون بوناپارت

              «سرنوشت آينده يك كودك هميشه كار مادر است»

              * ناپلئون بوناپارت

              «صالحترين فرزندان آنهايي هستند كه با اعمال خود باعث افتخار پدر و مادر خود شوند»

              * ويكتور هوگو

              «كمال زن در مادري است، زني كه مادر نيست، موجود ناقصي است»

              * انوره دو بالزاك

              «مادر آهنرباي قلب و ستاره قطبي چشم كودك است»

              * جورج هربرت

              «مادر، سازنده جهان و تابلوي آفريدگار است»

              * بتهوفن

              «مادر شاهكار صبيعت است»

              * يوهان ولفگانگ گوته

              «مادرشدن مرحلهٔ كمال زن است»

              * الكساندر دوما

              «مادر يگانه موجودي است كه حقيقت عشق پاك را ميشناسد»

              * انوره دو بالزاك

              «مردان همانند كه مادرانشان ساختهاند، آيا ميشود از يك كارگاه كرباسبافي خواست كه شال كشمير ببافد؟»

              * رالف والدو امرسن

              «من از عشق بدم ميآيد براي اينكه يكبار عاشق شدم و مادرم را فراموش كردم»

              * مارك تواين

              «مي گويند: احتياج مادر اختراع است! اما مادربزرگ بدبختي هم هست»

              * ژان پل

              «زادگاه مرد، مادر دوم اوست»

              * قابوسنامه

              «هروقت مادر فاسد شد، نسل نيز فاسد ميگردد»

              * ساموئل اسمايلز

              «هيچچيز به قدر ديدن يك مادر با بچهاش روحپرور نيست و هيچچيز حس حرمت و تقديس ما را هنگام تماشاي مادري كه بچههايش وي را احاطه كردهاند، بيدار نميكند»

              * يوهان ولفگانگ گوته

              «هيچگاه در زندگي نميتوانيد محبتي بهتر، بيپيرايهتر و واقعيتر از محبت مادر خود بيابيد»

              * انوره دو بالزاك

              «يك مادر خوب به صد استاد و آموزگار ميارزد»

              * جورج هربرت

              نظر

              • آمن خادمی
                مدیر
                • Jan 2011
                • 5243

                #52
                در باغ « بی برگی » زادم
                و در ثروت « فقر » غنی گشتم.
                و از چشمه « ایمان » سیراب شدم.
                و در هوای « دوست داشتن » ، دم زدم.
                و در آرزوی « آزادی » سر بر داشتم.
                ...و در بالای « غرور » ، قامت کشیدم.
                و از « دانش » ، طعامم دادند.
                و از « شعر » ، شرابم نوشاندند.
                و از « مهر » نوازشم کردند.
                و « حقیقت » دینم شد و راه رفتنم.
                و « خیر » حیاتم شد و کار ماندنم.
                و « زیبایی » عشقم شد و بهانه زیستنم.


                دکتر علی شریعتی
                to continue, please follow me on my page

                نظر

                • آمن خادمی
                  مدیر
                  • Jan 2011
                  • 5243

                  #53
                  برای این که قومی خوب سواری بدهد، باید احساس انسان بودن از او گرفته شود..، ....ه/ علی شریعتی..
                  to continue, please follow me on my page

                  نظر

                  • آمن خادمی
                    مدیر
                    • Jan 2011
                    • 5243

                    #54
                    گريستن خوب نيست مگر جوري بشود گريست كه چشمها نفهمند.....علي شريعتي
                    to continue, please follow me on my page

                    نظر

                    • آمن خادمی
                      مدیر
                      • Jan 2011
                      • 5243

                      #55
                      در حاليكه علي يي كه نميشناسيم با رستمي كه نميشناسيم تنها اختلافشان در اسم است چنان كه قرآني را كه نميخوانيم با اوستائي كه نميفهميم يكي است و هر دو با همه كتابهائي كه ننوشته اند برابر است.....دكتر علي شريعتي
                      to continue, please follow me on my page

                      نظر

                      • kaku
                        عضو عادی
                        • Jan 2011
                        • 107

                        #56
                        چه خوشبخت است کسی که بر روی زمین
                        در میان این کوچه و بازار و سایه هایی که چون اشباح خیالی می گذرند
                        فقط یکی را می بیند
                        احساس می کند در میان این خلوت تنها یکی وجود دارد

                        (دکتر شریعتی)
                        [SIZE=4][COLOR="#000000"][U]مادر[/U][/COLOR] تنها کسيست که ميتوان "[COLOR="#000000"]دوستت دارم[/COLOR]"هايش رااا باور کرد حتي اگر نگويد...[/SIZE]

                        نظر

                        • آمن خادمی
                          مدیر
                          • Jan 2011
                          • 5243

                          #57
                          مساله اين است كه براي سرور شهيدان عالم-كه تا لحظه شهادت زنده ميرا و بعد از شهادتزنده جاويد و حي حاضر همه زمانها و زمينها عده اي مرده متحرك ،عزاداري ميكنند و نميفهمند كه اينگونه عزاداري براي مرده ذليلي چون خود او است نه براي زنده جاويدي چون حسين !

                          دكتر علي شريعتي – برگرفته از كتاب شيعه
                          to continue, please follow me on my page

                          نظر

                          • آمن خادمی
                            مدیر
                            • Jan 2011
                            • 5243

                            #58
                            خدا از آدم هایی که ضعف و زبونی خود را می خواهند با خدا پرستی جبران کنند بیزار است از آن ها که یک تخته شان کم است و جای خالی آن را با مذهب پر می کنند نفرت دارد!!خدا دوستدار آشناست،عارف عاشق میخواهد نه مشتری بهشت ....
                            to continue, please follow me on my page

                            نظر

                            • kaku
                              عضو عادی
                              • Jan 2011
                              • 107

                              #59
                              سلام
                              تا حالا شده كه مثل من غرق در مشكلات زندگي بشين و در طي يك سال انقده بدبياري و بلاهاي مختلف سرتون بياد كه حتي از خودتون هم خسته بشين و همه ي انگيزه هاتون رو از دست بدين.
                              ولي در همين اوضاع و سردرگمي ها و در اوج افسردگي و نا اميدي اتفاقي براتون بافته كه دوباره اشتياق شما رو براي كسب موفقيت و ادامه ي زندگي بدست بيارين؟
                              اين جور مواقع اتفاقاتي مي افتن كه به " وقتي كه خدا با تو حرف مي زند " موسوم هستن.
                              خدايي كه در هر موقع از شب و روز در كنار شما و محافظ شماست.
                              حتي كسايي كه وجود باريتعالي رو نفي مي كنن به اين موضوع اعتراف مي كنن كه هر از چند گاهي اتفاقات مشابهي براشون رخ ميده.
                              در هر صورت يكي از بزرگترين نعمت هايي كه خدا به ما داده نور اميدي هست كه به قلب ما انسانهاي بي خبر و ناشكر مي ندازه!!
                              با عشق ورزيدن به همه ي كسايي كه خدا دوسشون داره و ازشون محافظت مي كنه، چند قدمي به خدا نزديكتر بشيم

                              ( عكسهاي زير به صورت كاملا اتفاقي و در نتيجه ي يك جستجوي اينترنتي يافت شده است، با عرض پوزش از همه ي سايتهايي كه اين عكسها رو قبلا منتشر كردن، هدف اینجانب از ارائه عكسها در اين گروه اينترنتي صرفا جنبه ي اطلاع رساني داشته است. بديهي است در صورت كپي برداري از منابع داخلي و مشخص، نام منبع ذكر خواهد شد)

                              **********

                              وانتي كه در عكس مشاهده مي كنين در حال طي مسير از مسير سمت راست عكس به مسير سمت چپ بوده است و دچار حادثه اي استثنايي شده.

                              اين خودرو با برخورد به گاردهاي كنار جاده منحرف شده و به صورت معجزه آسايي در محلي كه مشاهده مي كنين و با چرخش 180 درجه متوقف شده است.

                              اما
                              نكته حيرت آور اين عكس فقط اين چرخش فوق العاده نيست.
                              .
                              ..
                              ...
                              ...
                              ...
                              ...
                              ...
                              ...
                              ...
                              ...
                              ...
                              ...
                              ...
                              ...
                              ..
                              .
                              آنگاه كه خداوند با تو حرف مي زند
                              [SIZE=4][COLOR="#000000"][U]مادر[/U][/COLOR] تنها کسيست که ميتوان "[COLOR="#000000"]دوستت دارم[/COLOR]"هايش رااا باور کرد حتي اگر نگويد...[/SIZE]

                              نظر

                              • kaku
                                عضو عادی
                                • Jan 2011
                                • 107

                                #60
                                نوشته اي بسيار زيبا از دكتر شريعتي

                                قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساختهام که هر وقت در کوچهمان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند ” چه کس مرده است؟ ” چه غفلت بزرگی که میپنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
                                قرآن! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کردهام .
                                یکی ذوق میکند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده، یکی ذوق میکند که ترابا طلا نوشته، یکی به خود میبالد که ترا در کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟
                                قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را میخوانند و ترا میشنوند، آن چنان به پایت مینشینند که خلایق به پای موسیقیهای روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …
                                قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شدهای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو آز آخر به اول، یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کردهاند، حفظ کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .
                                خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .
                                آنان که وقتی ترا میخوانند چنان حظ میکنند، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما باقرآن کردهایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.
                                [SIZE=4][COLOR="#000000"][U]مادر[/U][/COLOR] تنها کسيست که ميتوان "[COLOR="#000000"]دوستت دارم[/COLOR]"هايش رااا باور کرد حتي اگر نگويد...[/SIZE]

                                نظر

                                در حال کار...
                                X