اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

Collapse
به این موضوع پاسخ داده شده است.
X
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • afshinamin
    عضو فعال
    • Jul 2013
    • 4495

    #6661
    پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

    در اصل توسط afshinamin پست شده است View Post
    ۱۹ تیر ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۰
    ببینید | طعنه المیرا شریفی مقدم به مسیح علینژاد روی آنتن زنده صداوسیما: بمب اتم برایش...
    المیرا شریفی مقدم به مسیح علینژاد بابت شکایت از ایران و دریافت غرامت چند میلیون دلاری طعنه زد و گفت: ایشون برای چی از ایران درخواست غرامت کرده؟! بمب اتم زدن بهش؟!

    --------
    بیش از 3 میلیون دلار sue کرده میگیره !!
    تو آمریکا همینه دیگه !
    دندانپزشک باشی ، یه دندون طرف رو تو امریکا خراب کنی ممکنه هزاران یا میلیونها دلار Sue کنه پول بگیره !!!
    خانم شریفی پور ، کما فی السابق ، شما نگران حجاج باش که با ارز دولتی و پول حرام میرن حج /:.yead.:/

    اگر مستطیع(پولدار خودمون) هستن میرن حج پس چرا ارز دولتی میگیرن ؟؟!
    اگر هم مستطیع نیستن که اصلا حج شون باطل است !!
    اصول اولیه و بدیهی اسلام رو زیر سوال بردند! اسمشون هم جمهوری اسلامی هست !!!!
    پرداخت غرامت 10 میلیون دلاری به زن آمریکایی به دلیل پا گذاشتن وی روی میخ زنگ زده در فروشگاه + عکس

    14:51 02.12.2021



    © AP Photo / Gunnar Rathbun






    خانم آوریل جونز، ساکن ایالت کارولینای جنوبی آمریکا، از سوپرمارکت زنجیره ای "والمارت" 10 میلیون دلار غرامت دریافت کرده است. در ژوئن 2015، او در یکی از فروشگاه هایی که به خرید رفته بود، پایش به یک میخ زنگ زده برخورد کرده بود .

    به گزارش اسپوتنیک، پس از آن، این زن مجبور به انجام چندین عمل جراحی شد و در نهایت به دلیل گسترش عفونت، پایش را بالای زانو قطع کردند.

    پرداخت غرامت 10 میلیون دلاری به زن آمریکایی به دلیل پا گذاشتن وی روی میخ زنگ زده در فروشگاه pic.twitter.com/xUIQ2rX5Qx
    — Pazitronika (@Pazitronika1) December 2, 2021

    وکلای مدافع می گویند که جونز در شش سال گذشته روی ویلچر نشسته است و مجبور بوده به فرزندان بالغ خود تکیه کند.

    آوریل جونز می خواهد از این پول برای خرید پای مصنوعی استفاده کند، خانه خود برای استفاده از ویلچر مناسب تر کند و هزینه های پزشکی خود را پرداخت نماید.







    پ






    ------------
    مسیح علینژاد رو میخواستن بدزدند ، 3 میلیون دلار گرفته
    طرف 10 میلیون دلار گرفته برای یه میخ که رفته تو پاش !!
    ارزون حساب کردن برای مسیح !!

    نظر

    • afshinamin
      عضو فعال
      • Jul 2013
      • 4495

      #6662
      پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

      https://farsicnn.com/tlg-23649

      این فیلم 22 ثانیه ای رو ببینید
      دقیقا تنازع بقا هست، سر نمیدونم کیک هست یا چی در روز غدیر ظاهرا تهران ؟
      ---
      ‏مادر ‎سیاوش محمودی که پسر ۱۶ ساله‌اش در اعتراضات سراسری کشته شد:
      «دستی که برای آزادی مشت نشه برای گدایی دراز میشه.»
      آخرین ویرایش توسط afshinamin؛ 2023/07/10, 23:33.

      نظر

      • afshinamin
        عضو فعال
        • Jul 2013
        • 4495

        #6663
        پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

        در اصل توسط afshinamin پست شده است View Post
        کل متن اصلی کتاب رو اینجا دانلود کنید
        کتاب ماموریت آمریکایی ها در ایران - آوانابوک






        اولا اسم کتاب رو سانسور کرده این منبع شما
        ماموریت امریکاییها در ایران هست
        احتمالا ترسیده همکارش تو سایبری بکندش تو گونی /:.yead.:/

        ثانیا صفحه 34 چیزی درمورد مطلب فوق نیست .(بقیه کتاب هم باشه قبوله )

        --------------
        اینکه کشکی یه اسم کتابی بنویسی یه صفحه کشکی هم بزنی ، برای زمان علامه مجلسی بوده نه الان /:.yead.:/

        ------------
        هدایت منابع مالی مملکت به حساب شخصی!

        این هم منبعش !!
        روزی نامه مثلا وزین دنیای اقتصاد !!بخوانید دنیای دستمال یزدی
        پ.ن:همونطور که حدس میزدم،منبعش اصلاحطلب بود ، اصولگرا هر چی که باشه دیگه اینقدر بزدل نیست که اسم کتاب رو هم سانسور کنه
        /.:biggrinsmiley.:/
        میلسپو صفحاتی از کتابش را به شرح “روحیات ایرانی ها” اختصاص داده است. او در کتاب ماموریت آمریکایی ها در ایران چنین می گوید:


        دو کیفیت اجتماعی که به ندرت در ایران یافت میشود، پشتکار و وجدان کار است… حقیقت این است که کم کاری، غیرفعال بودن و امروز و فردا کردن ایرانی ها بسیار تاثرانگیز است.یک ایرانی کارهایش را با آرامی و با فراغ خاطر انجام میدهد و توجه او به فلسفه و ادبیات خیلی بیشتر از امور شغلی اش است.
        اغلب اوقات خود را به صحبت کردن، مخصوصا درباره سیاست تلف میکند. حرفهای او بیشتر مربوط به مسائل و اشخاصی است که اصولا ربطی به کار او ندارند…
        • یکی از مهمترین معایب کارمندان ایرانی، تعلل و ناتوانی آنها در مواجهه با مشکلات است.

        • شرکت کنندگان در کنفرانس ها به ندرت کسانی اند که کاردان باشند و برای تحمیل نظرات خود پافشاری کنند…این اشخاص با کمال میل با هر پیشنهادی که باعث عقب افتادن کارها و بی نتیجه شدن تصمیمات شود، موافقت میکنند…

        • ایرانی‌ها به هیچ وجه خود را برده ساعت نمیدانند، و برای وقت ارزشی قائل نیستند و به طور کلی زندگی را به صورت اوقات حساب شده‌ای از زمان در نظر نمیگیرند…

        • در قهوه‌خانه ها و کاروانسراها، در کنار خیابانها و جاده ها، گروه گروه از مردم ایران لم داده و صحبت میکنند و قلیان میکشند…

        • در پیاده ‌روها یا کنار جاده ها اغلب به کارگران یا کشاورزانی بر میخوریم که زیر آفتاب خوابیده اند.

        • ایرانی ها در هر کاری که داشته باشند، عجله ای در انجام آن ندارند. اگر کنفراسی بناست ساعت چهار تشکیل شود، کار خود را ساعت پنج و نیم آغاز میکند.

        • تعطیلات بی شمار، خواب نمیروز… تعدد نوکران غیر ضروری، و بالاتر از همه دودلی و تعلل… را میتوان عوامل فرضی در ایجاد تنبلی مردم دانست… ولی تا جایی که میدانم این عوامل مبتلا‌ به کشورهایی است که بر پایه اقتصاد کشاورزی زندگی میکنند.

        • تنها صنعت اساسی و گسترده ایران کشاورزی است، ولی مشکلات حمل و نقل کم‌ و بیش از گسترش آن جلوگیری کرده و به همین علت قدرت خرید مردم به آهستگی افزایش می یابد…

        • حس میهن پرستی و مسئولیت اجتماعی در اغلب ایرانی ها تکامل نیافته است… هزاران ایرانی برای امور مختلف به وزارت مالیه مراجعه میکنند که اغلب بجز ادعای مالی یا توصیه برای برادر، پسر، برادرزاده یا درخواست تخفیف مالیاتی انتظار دیگری ندارند. این عده حاضرند برای رسیدن به خواسته خود حقیقت را ندیده بگیرند و جز به منافع خود و خانواده خویش به چیز دیگری توجه ندارند…”


        این مطلب را هم ببینید

        کتاب صوتی حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر





        در نهایت این پاراگراف درخشان از میلسپو را بخوانید که تا حدی توصیف حال امروزمان نیز هست! او با نگاهی ساختارگرایانه و جامعه شناختی میگوید نابسامانی در رفتار مردم، به علت ناتوانی ذاتی مردم نیست، بلکه “ناشی از وضع سیاسی و اداری ایران است”؛ و ادامه میدهد: ”
        • وقتی قانونی ضمانت اجرا ندارد یا اصلا وجود ندارد، وقتی وزرا ناگزیر از خریداری مقام خود هستند، وقتی وجدان عمومی و حس میهن پرستی فقط حرف است، وقتی حقوق کارمندانی که مالیه مملکت دست آنهاست کمتر از هزینه زندگی آنهاست… وقتی دولت زیر فشار سیاستهای خارجی مجبور به تامین منافع آنها (= خارجیان) گردد، وگرنه بایستی منتظر مصیبت باشد… وجود ناگواری و نابسامانی اوضاع مالی ایران زیاد هم تعجب آور نیست، اگر این شرایط در کشور دیگری هم باشد، به همین سرنوشت مبتلا خواهد شد…”.
        • https://hiword.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7...1%D8%A7%D9%86/

        نظر

        • afshinamin
          عضو فعال
          • Jul 2013
          • 4495

          #6664
          پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

          در اصل توسط afshinamin پست شده است View Post
          میلسپو صفحاتی از کتابش را به شرح “روحیات ایرانی ها” اختصاص داده است. او در کتاب ماموریت آمریکایی ها در ایران چنین می گوید:


          دو کیفیت اجتماعی که به ندرت در ایران یافت میشود، پشتکار و وجدان کار است… حقیقت این است که کم کاری، غیرفعال بودن و امروز و فردا کردن ایرانی ها بسیار تاثرانگیز است.یک ایرانی کارهایش را با آرامی و با فراغ خاطر انجام میدهد و توجه او به فلسفه و ادبیات خیلی بیشتر از امور شغلی اش است.
          اغلب اوقات خود را به صحبت کردن، مخصوصا درباره سیاست تلف میکند. حرفهای او بیشتر مربوط به مسائل و اشخاصی است که اصولا ربطی به کار او ندارند…
          • یکی از مهمترین معایب کارمندان ایرانی، تعلل و ناتوانی آنها در مواجهه با مشکلات است.

          • شرکت کنندگان در کنفرانس ها به ندرت کسانی اند که کاردان باشند و برای تحمیل نظرات خود پافشاری کنند…این اشخاص با کمال میل با هر پیشنهادی که باعث عقب افتادن کارها و بی نتیجه شدن تصمیمات شود، موافقت میکنند…

          • ایرانی‌ها به هیچ وجه خود را برده ساعت نمیدانند، و برای وقت ارزشی قائل نیستند و به طور کلی زندگی را به صورت اوقات حساب شده‌ای از زمان در نظر نمیگیرند…

          • در قهوه‌خانه ها و کاروانسراها، در کنار خیابانها و جاده ها، گروه گروه از مردم ایران لم داده و صحبت میکنند و قلیان میکشند…

          • در پیاده ‌روها یا کنار جاده ها اغلب به کارگران یا کشاورزانی بر میخوریم که زیر آفتاب خوابیده اند.

          • ایرانی ها در هر کاری که داشته باشند، عجله ای در انجام آن ندارند. اگر کنفراسی بناست ساعت چهار تشکیل شود، کار خود را ساعت پنج و نیم آغاز میکند.

          • تعطیلات بی شمار، خواب نمیروز… تعدد نوکران غیر ضروری، و بالاتر از همه دودلی و تعلل… را میتوان عوامل فرضی در ایجاد تنبلی مردم دانست… ولی تا جایی که میدانم این عوامل مبتلا‌ به کشورهایی است که بر پایه اقتصاد کشاورزی زندگی میکنند.

          • تنها صنعت اساسی و گسترده ایران کشاورزی است، ولی مشکلات حمل و نقل کم‌ و بیش از گسترش آن جلوگیری کرده و به همین علت قدرت خرید مردم به آهستگی افزایش می یابد…

          • حس میهن پرستی و مسئولیت اجتماعی در اغلب ایرانی ها تکامل نیافته است… هزاران ایرانی برای امور مختلف به وزارت مالیه مراجعه میکنند که اغلب بجز ادعای مالی یا توصیه برای برادر، پسر، برادرزاده یا درخواست تخفیف مالیاتی انتظار دیگری ندارند. این عده حاضرند برای رسیدن به خواسته خود حقیقت را ندیده بگیرند و جز به منافع خود و خانواده خویش به چیز دیگری توجه ندارند…”


          این مطلب را هم ببینید

          کتاب صوتی حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر





          در نهایت این پاراگراف درخشان از میلسپو را بخوانید که تا حدی توصیف حال امروزمان نیز هست! او با نگاهی ساختارگرایانه و جامعه شناختی میگوید نابسامانی در رفتار مردم، به علت ناتوانی ذاتی مردم نیست، بلکه “ناشی از وضع سیاسی و اداری ایران است”؛ و ادامه میدهد: ”
          • وقتی قانونی ضمانت اجرا ندارد یا اصلا وجود ندارد، وقتی وزرا ناگزیر از خریداری مقام خود هستند، وقتی وجدان عمومی و حس میهن پرستی فقط حرف است، وقتی حقوق کارمندانی که مالیه مملکت دست آنهاست کمتر از هزینه زندگی آنهاست… وقتی دولت زیر فشار سیاستهای خارجی مجبور به تامین منافع آنها (= خارجیان) گردد، وگرنه بایستی منتظر مصیبت باشد… وجود ناگواری و نابسامانی اوضاع مالی ایران زیاد هم تعجب آور نیست، اگر این شرایط در کشور دیگری هم باشد، به همین سرنوشت مبتلا خواهد شد…”.
          • https://hiword.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7...1%D8%A7%D9%86/
          دکتر میلسپو Arthur Millspaugh و ماموریت هایش به ایران

          آرتور ميلسپو، روز اول مارس ۱۸۸۳میلادی ، در شهر “آگوستا” در ايالت ميشيگان متولد شد.در سال ۱۹۰۸ درجه ليسانس از “كالج آليبون”، در سال ۱۹۱۰ درجه فوق ليسانس از دانشگاه ايلينويز و بالاخره سال ۱۹۱۲، درجه دكترای خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه معروف جان هاپكينز دريافت كرد.بعد در سال ۱۹۳۹ يک درجه دكترای افتخاری حقوق نيز از طرف دانشگاه ايلينويز به او اعطا شد.از سال ۱۹۱۲ به عنوان استاد علوم سياسي در “كالج ويت من” واشنگتن و از سال ۱۹۱۷ در سمت دانشيار علوم سياسی دانشگاه جان هاپكينز به كار پرداخت. در اواخر سال ۱۹۱۸، در وزارت خارجه آمريكا استخدام شد و به عنوان مشاور درجه چهارم در امور اقتصادی نفت مشغول به كار گرديد و در همين سمت بود كه برای بار اول در سال ۱۹۲۲ به استخدام دولت ايران درآمد.اما در ایران قبل از افتتاح مجلس چهارم، ایران دارای مشکلات مالی و اقتصادی فراوانی بود. جنگ جهانی اول موجبات، صدمات و خسارات را فراهم آورده بود و نیز اساسا سازمانی منطقی برای مالیه کشور به لحاظ عدم برنامه ریزی و دخالتهای نابجای داخلی و خارجی وجود نداشت.اوضاع مالی همچنان رو به وخامت میگذشت، تا این ‌که در کابینه اول قوام السلطنه در ۱۳۰۰ شمسی، و با تصویب مجلس چهارم اقدام به استخدام مستشار آمریکایی کردند.بالاخره میلسپو به سرپرستی هیئت ۱۴ نفره ای از کارشناسان آمریکایی در ۱۴ آذر ۱۳۰۱، وارد ایران شد.(۱)میلسپو علیرغم وجود مشکلات بسیار در امور مالی ایران، با بررسی دقیق و در نظر گرفتن احتیاجات اصلی قدم به قدم به جلو آمد، تا در آخر کار به آن ‌چه دلخواه مردم بود، برسد و به امور مالی و اقتصادی کشور سر و سامانی بخشید. از کارهای بسیار با ارزش وی به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
          این مطلب را هم ببینید

          کتاب صوتی ضیافت اثر افلاطون





          لغو مالیاتهای دست و پاگیر، وضع مالیات های نافع، اخذ مالیات رجال و متنفذین مملکت، تاسیس ادارات مالیه و بسط و نفوذ مامورین مالیاتی در اغلب شهرهای ایران، تامین مخارج قشون کشی های رضاخان، برای قلع و قمع گردنکشان و بسط امنیت موازنه بودجه کشور، تصویب قانون خزانه داری کل، تمرکز عایدات و مخارج در خزانه داری کل به موجب قانون، توقف در تبعیض در اخذ مالیات، اصلاح کارخانه ضراب ‌خانه و صرفه جویی و بهبودی در عملیات آن، اصلاح تشکیلات اداری ایالات بزرگ مثل تهران، آذربایجان و خراسان…(۲)؛در نتیجه اقدامات دکتر میلسپو، تمرکز عایدات و نظارت برای اصلاح مالیه و خزانه، بودجه کشور که دچار عدم توازن شده بود، کم کم رو به توازن گذاشت و برای نخستین بار قانون استخدامی کارمندان دولت را تنظیم کرد.(۳)؛با مخالفت مالکان بزرگ و اشراف کشور و مخالفت هایی که نیز در مجلس برپا شد و با رسیدن رضاخان به رییس‌الوزرایی، روابط او نیز با هیئت آمریکایی تیره شد و پس از پنج سال به خدمت مستشاران آمریکایی خاتمه داد.(۴)ميلسپو اندکی پس از پايان دوره نخست خدمت خود در ايران، در سال ۱۹۲۷، از طرف وزارت امور خارجه آمريكا به سمت مشاور كل امور مالی هائيتی منصوب شد. فعاليت وی در هائيتی سه سال ادامه يافت.وی پس از پايان سال ۱۹۲۹میلادی ، به آمريكا و فعاليتهای دانشگاهی بازگشت و در سال ۱۹۳۰ به تدريس در دانشگاه و همكاری با موسسه بروكينگز واشنگتن پرداخت تا آنكه دوباره در فاصله سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵ به ايران آمد و رياست كل دارایی ايران را به عهده گرفت و درباره ماموريت ثانوی خود در ايران، كتاب “آمريكاييها در ايران” را نوشت…ماموریت دوم میلسپو بعد از شهریور ۱۳۲۰ که متفقین وارد ایران شدند و ایران را قحطی و بیماری، فرا گرفته بود.وضعیت مالیه ایران بسیار وخیم بود، و عده ای از رجال ایران این واهمه را داشتند که انگلیس و روسیه در پایان جنگ با توافق های محرمانه در پی تقسیم ایران شوند… در نتیجه قوام در کابینه دوم خود درصدد برآمد نسبت به استخدام مستشاران آمریکایی اقدام کند و لایحه استخدام دکتر میلسپو را به عنوان ریاست کل دارایی تقدیم مجلس کرد.در این لایحه میلسپو اختیارات اقتصادی فراوانی کسب کرد که باعث کارشکنی های او و اخراج او از کشور گردید…پس از بازگشت از ايران دوباره در همان شغل سابق در موسسه بروكينگز مشغول به كار شد. دكتر ميلسپو عصر روز ۲۴ سپتامبر ۱۹۵۵، به علت سكته قلبی درگذشت.منابع:۱. تاریخ روابط ایران و آمریکا، رحیم رضازاده، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۵۰، ص۳۱۶.
          ۲. پیشین، ص۳۲۴-۳۲۵.
          ۳. تاریخ دارایی ایران، مجید یکتایی، تهران، دهخدا، ۵۲، ص۱۷۶.
          ۴.ماموریت آمریکایی ها در ایران، ملیسپو، ترجمه ابوترابیان، تهران، رسام، بی تا، ص۱۷۷.

          نظر

          • afshinamin
            عضو فعال
            • Jul 2013
            • 4495

            #6665
            پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

            در اصل توسط afshinamin پست شده است View Post
            دکتر میلسپو Arthur Millspaugh و ماموریت هایش به ایران

            آرتور ميلسپو، روز اول مارس ۱۸۸۳میلادی ، در شهر “آگوستا” در ايالت ميشيگان متولد شد.در سال ۱۹۰۸ درجه ليسانس از “كالج آليبون”، در سال ۱۹۱۰ درجه فوق ليسانس از دانشگاه ايلينويز و بالاخره سال ۱۹۱۲، درجه دكترای خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه معروف جان هاپكينز دريافت كرد.بعد در سال ۱۹۳۹ يک درجه دكترای افتخاری حقوق نيز از طرف دانشگاه ايلينويز به او اعطا شد.از سال ۱۹۱۲ به عنوان استاد علوم سياسي در “كالج ويت من” واشنگتن و از سال ۱۹۱۷ در سمت دانشيار علوم سياسی دانشگاه جان هاپكينز به كار پرداخت. در اواخر سال ۱۹۱۸، در وزارت خارجه آمريكا استخدام شد و به عنوان مشاور درجه چهارم در امور اقتصادی نفت مشغول به كار گرديد و در همين سمت بود كه برای بار اول در سال ۱۹۲۲ به استخدام دولت ايران درآمد.اما در ایران قبل از افتتاح مجلس چهارم، ایران دارای مشکلات مالی و اقتصادی فراوانی بود. جنگ جهانی اول موجبات، صدمات و خسارات را فراهم آورده بود و نیز اساسا سازمانی منطقی برای مالیه کشور به لحاظ عدم برنامه ریزی و دخالتهای نابجای داخلی و خارجی وجود نداشت.اوضاع مالی همچنان رو به وخامت میگذشت، تا این ‌که در کابینه اول قوام السلطنه در ۱۳۰۰ شمسی، و با تصویب مجلس چهارم اقدام به استخدام مستشار آمریکایی کردند.بالاخره میلسپو به سرپرستی هیئت ۱۴ نفره ای از کارشناسان آمریکایی در ۱۴ آذر ۱۳۰۱، وارد ایران شد.(۱)میلسپو علیرغم وجود مشکلات بسیار در امور مالی ایران، با بررسی دقیق و در نظر گرفتن احتیاجات اصلی قدم به قدم به جلو آمد، تا در آخر کار به آن ‌چه دلخواه مردم بود، برسد و به امور مالی و اقتصادی کشور سر و سامانی بخشید. از کارهای بسیار با ارزش وی به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
            این مطلب را هم ببینید

            کتاب صوتی ضیافت اثر افلاطون





            لغو مالیاتهای دست و پاگیر، وضع مالیات های نافع، اخذ مالیات رجال و متنفذین مملکت، تاسیس ادارات مالیه و بسط و نفوذ مامورین مالیاتی در اغلب شهرهای ایران، تامین مخارج قشون کشی های رضاخان، برای قلع و قمع گردنکشان و بسط امنیت موازنه بودجه کشور، تصویب قانون خزانه داری کل، تمرکز عایدات و مخارج در خزانه داری کل به موجب قانون، توقف در تبعیض در اخذ مالیات، اصلاح کارخانه ضراب ‌خانه و صرفه جویی و بهبودی در عملیات آن، اصلاح تشکیلات اداری ایالات بزرگ مثل تهران، آذربایجان و خراسان…(۲)؛در نتیجه اقدامات دکتر میلسپو، تمرکز عایدات و نظارت برای اصلاح مالیه و خزانه، بودجه کشور که دچار عدم توازن شده بود، کم کم رو به توازن گذاشت و برای نخستین بار قانون استخدامی کارمندان دولت را تنظیم کرد.(۳)؛با مخالفت مالکان بزرگ و اشراف کشور و مخالفت هایی که نیز در مجلس برپا شد و با رسیدن رضاخان به رییس‌الوزرایی، روابط او نیز با هیئت آمریکایی تیره شد و پس از پنج سال به خدمت مستشاران آمریکایی خاتمه داد.(۴)ميلسپو اندکی پس از پايان دوره نخست خدمت خود در ايران، در سال ۱۹۲۷، از طرف وزارت امور خارجه آمريكا به سمت مشاور كل امور مالی هائيتی منصوب شد. فعاليت وی در هائيتی سه سال ادامه يافت.وی پس از پايان سال ۱۹۲۹میلادی ، به آمريكا و فعاليتهای دانشگاهی بازگشت و در سال ۱۹۳۰ به تدريس در دانشگاه و همكاری با موسسه بروكينگز واشنگتن پرداخت تا آنكه دوباره در فاصله سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵ به ايران آمد و رياست كل دارایی ايران را به عهده گرفت و درباره ماموريت ثانوی خود در ايران، كتاب “آمريكاييها در ايران” را نوشت…ماموریت دوم میلسپو بعد از شهریور ۱۳۲۰ که متفقین وارد ایران شدند و ایران را قحطی و بیماری، فرا گرفته بود.وضعیت مالیه ایران بسیار وخیم بود، و عده ای از رجال ایران این واهمه را داشتند که انگلیس و روسیه در پایان جنگ با توافق های محرمانه در پی تقسیم ایران شوند… در نتیجه قوام در کابینه دوم خود درصدد برآمد نسبت به استخدام مستشاران آمریکایی اقدام کند و لایحه استخدام دکتر میلسپو را به عنوان ریاست کل دارایی تقدیم مجلس کرد.در این لایحه میلسپو اختیارات اقتصادی فراوانی کسب کرد که باعث کارشکنی های او و اخراج او از کشور گردید…پس از بازگشت از ايران دوباره در همان شغل سابق در موسسه بروكينگز مشغول به كار شد. دكتر ميلسپو عصر روز ۲۴ سپتامبر ۱۹۵۵، به علت سكته قلبی درگذشت.منابع:۱. تاریخ روابط ایران و آمریکا، رحیم رضازاده، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۵۰، ص۳۱۶.
            ۲. پیشین، ص۳۲۴-۳۲۵.
            ۳. تاریخ دارایی ایران، مجید یکتایی، تهران، دهخدا، ۵۲، ص۱۷۶.
            ۴.ماموریت آمریکایی ها در ایران، ملیسپو، ترجمه ابوترابیان، تهران، رسام، بی تا، ص۱۷۷.
            مخالفت‌ها علیه میلسپو در ایران ( 1323 تا 1321ش/۱۹۴۲ تا ۱۹۴۴م)


            نوع مقاله : مقاله پژوهشی
            نویسندگان

            1 استادیار تاریخ دانشگاه شهید بهشتی
            2 دانشجوی کارشناس‌ارشد تاریخ ایران اسلامی
            چکیده
            پس از وقایع شهریور1320ش/1942م، به علت مواجهه دولت ایران با مشکلات فراوان اقتصادی دولتمردان ایران تصمیم گرفتند، آرتور میلسپو را مجدداً استخدام کنند؛ بنابراین مجلس دورة سیزدهم شورای ملی، در تاریخ 21آبان1321ش/1943م، قانون استخدامی میلسپو را با سمت رئیس کل دارایی ایران تصویب کرد. میلسپو در راه انجام وظایف اقتصادی خود در ایران، با مخالفان فراوانی روبه‌رو بود؛ اما در این میان دولت شوروی و حزب توده و نیز مصدق و ابتهاج، مخالفان اصلی وی به‌شمار می‎رفتند. اتحاد شوروی و حزب توده، به‌هرگونه تلاش آمریکا، برای کسب نفوذ بیشتر در ایران مشکوک بودند؛ همچنین برخی از سیاستمداران ناسیونالیست، مانند مصدق، با نظارت افراد خارجی بر امور ایران مخالف بودند. ابتهاج نیز از مخالفان اصلی میلسپو به‌شمار می‎رفت. مقالة پیش‌رو را با استفاده از اسناد مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجة ایران، روزنامة اطلاعات سال‌های 1322 و 1323ش/1944و 1945م، مذاکرات مجلس دورة سیزدهم و چهاردهم شورای ملی ایران و همچنین روش توصیف و تحلیل اطلاعات تاریخی تنظیم و سعی کرده‌ایم، به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که مخالفان اصلی میلسپو چه کسانی بوده و چه اقداماتی علیه او انجام داده‏اند؟
            کلیدواژه‌ها


            پس از وقایع شهریور1320ش/1942م، به علت مواجهه دولت ایران با مشکلات فراوان اقتصادی دولتمردان ایران تصمیم گرفتند، آرتور میلسپو را مجدداً استخدام کنند؛ بنابراین مجلس دورة سیزدهم شورای ملی، در تاریخ 21آبان1321ش/1943م، قانون استخدامی میلسپو را با سمت رئیس کل دارایی ایران تصویب کرد. میلسپو در راه انجام وظایف اقتصادی خود در ایران، با مخالفان فراوانی روبه‌رو بود؛ اما در این میان دولت شوروی و حزب توده و نیز مصدق و ابتهاج، مخالفان اصلی وی به‌شمار می‎رفتند. اتحاد شوروی و حزب توده، به‌هرگونه تلاش آمریکا، برای کسب نفوذ بیشتر در ایران مشکوک بودند؛ همچنین برخی از سیاستمداران ناسیونالیست، مانند مصدق، با نظارت افراد خارجی بر امور ایران مخالف بودند. ابتهاج نیز از مخالفان اصلی میلسپو به‌شمار می‎رفت. مقالة پیش‌رو را با استفاده از اسناد مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجة ایران، روزنامة اطلاعات سال‌های 1322 و 1323ش/1944و 1945م، مذاکرات مجلس دورة سیزدهم و چهاردهم شورای ملی ایران و همچنین روش توصیف و تحلیل اطلاعات تاریخی تنظیم و سعی کرده‌ایم، به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که مخالفان اصلی میلسپو چه کسانی بوده و چه اقداماتی علیه او انجام داده‏اند؟

            ---------------
            حالا جالب اینه احمدی نژاد اومد سازمان برنامه و بودجه با سابقه حداقل 60 ساله رو منحل اعلام کرد !!!

            نظر

            • afshinamin
              عضو فعال
              • Jul 2013
              • 4495

              #6666
              پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

              در اصل توسط afshinamin پست شده است View Post
              مخالفت‌ها علیه میلسپو در ایران ( 1323 تا 1321ش/۱۹۴۲ تا ۱۹۴۴م)


              نوع مقاله : مقاله پژوهشی
              نویسندگان

              1 استادیار تاریخ دانشگاه شهید بهشتی
              2 دانشجوی کارشناس‌ارشد تاریخ ایران اسلامی
              چکیده
              پس از وقایع شهریور1320ش/1942م، به علت مواجهه دولت ایران با مشکلات فراوان اقتصادی دولتمردان ایران تصمیم گرفتند، آرتور میلسپو را مجدداً استخدام کنند؛ بنابراین مجلس دورة سیزدهم شورای ملی، در تاریخ 21آبان1321ش/1943م، قانون استخدامی میلسپو را با سمت رئیس کل دارایی ایران تصویب کرد. میلسپو در راه انجام وظایف اقتصادی خود در ایران، با مخالفان فراوانی روبه‌رو بود؛ اما در این میان دولت شوروی و حزب توده و نیز مصدق و ابتهاج، مخالفان اصلی وی به‌شمار می‎رفتند. اتحاد شوروی و حزب توده، به‌هرگونه تلاش آمریکا، برای کسب نفوذ بیشتر در ایران مشکوک بودند؛ همچنین برخی از سیاستمداران ناسیونالیست، مانند مصدق، با نظارت افراد خارجی بر امور ایران مخالف بودند. ابتهاج نیز از مخالفان اصلی میلسپو به‌شمار می‎رفت. مقالة پیش‌رو را با استفاده از اسناد مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجة ایران، روزنامة اطلاعات سال‌های 1322 و 1323ش/1944و 1945م، مذاکرات مجلس دورة سیزدهم و چهاردهم شورای ملی ایران و همچنین روش توصیف و تحلیل اطلاعات تاریخی تنظیم و سعی کرده‌ایم، به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که مخالفان اصلی میلسپو چه کسانی بوده و چه اقداماتی علیه او انجام داده‏اند؟
              کلیدواژه‌ها





              پس از وقایع شهریور1320ش/1942م، به علت مواجهه دولت ایران با مشکلات فراوان اقتصادی دولتمردان ایران تصمیم گرفتند، آرتور میلسپو را مجدداً استخدام کنند؛ بنابراین مجلس دورة سیزدهم شورای ملی، در تاریخ 21آبان1321ش/1943م، قانون استخدامی میلسپو را با سمت رئیس کل دارایی ایران تصویب کرد. میلسپو در راه انجام وظایف اقتصادی خود در ایران، با مخالفان فراوانی روبه‌رو بود؛ اما در این میان دولت شوروی و حزب توده و نیز مصدق و ابتهاج، مخالفان اصلی وی به‌شمار می‎رفتند. اتحاد شوروی و حزب توده، به‌هرگونه تلاش آمریکا، برای کسب نفوذ بیشتر در ایران مشکوک بودند؛ همچنین برخی از سیاستمداران ناسیونالیست، مانند مصدق، با نظارت افراد خارجی بر امور ایران مخالف بودند. ابتهاج نیز از مخالفان اصلی میلسپو به‌شمار می‎رفت. مقالة پیش‌رو را با استفاده از اسناد مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجة ایران، روزنامة اطلاعات سال‌های 1322 و 1323ش/1944و 1945م، مذاکرات مجلس دورة سیزدهم و چهاردهم شورای ملی ایران و همچنین روش توصیف و تحلیل اطلاعات تاریخی تنظیم و سعی کرده‌ایم، به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که مخالفان اصلی میلسپو چه کسانی بوده و چه اقداماتی علیه او انجام داده‏اند؟

              ---------------
              حالا جالب اینه احمدی نژاد اومد سازمان برنامه و بودجه با سابقه حداقل 60 ساله رو منحل اعلام کرد !!!
              این اقای ابتهاج هم کمتر شناخته شده هست بر خلاف پسرعموی شاعرش

              ابوالحسن ابتهاج (۸ آذر ۱۲۷۸ – ۶ اسفند ۱۳۷۷[۲]) پایه‌گذار اصلی برنامه‌ریزی توسعه در ایران که در فاصله سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ مدیر عامل[۳] سازمان برنامه[۴] بود. او همچنین از دی ماه ۱۳۲۰ به مدت هفت سال مدیرعامل بانک ملی ایران بود.[۵]
              کودکی و نوجوانی[ویرایش]

              ابوالحسن ابتهاج از پدری گرگانی میرزا ابراهیم خان ابتهاج‌الملک تفرشی و مادری رشتی در رشت متولد شد.[۶] برادر غلامحسین ابتهاج بود. پدرش میرزا ابراهیم خان تفرشی ملقب به ابتهاج‌الملک سالها تحت نظارت فتح‌الله خان اکبر سردار منصور (سپهدار اعظم رشتی) مسئول گمرک انزلی و همچنین پیشکار او بود که در زمان تسلط جنگلی‌ها بر جنگل به دلیل رابطه نزدیک با دولت انگلستان و بهائی شدن توسط یکی از آنها دستگیر و کشته شد؛[۷][۸]ولی در روایتی دیگر، پدرش به دست یکی از اسلام‌گرایان، با داس، کشته می‌شود.[۹]
              ابتهاج تحصیلات ابتدایی را در مدرسه بهائی تربیت آغاز نمود.[۱۰] هنگامی که ۱۱ سال داشت به همراه برادرش غلامحسین به پاریس و سپس بیروت به جهت تحصیل فرستاده شد. هنگامی که سه سال بعد این دو به منظور دیدار خانواده به ایران آمدند جنگ جهانی اول آغاز و مانع از بازگشتشان به بیروت شد. اندکی بعد بخشهایی از گیلان به وسیله روسها اشغال شد و پدر مصلحت را در آن دید که ابوالحسن دور از رشت و در تهران باشد و در آنجا به صورت خصوصی تحصیلاتش را ادامه دهد.[۱۱] او که علاقهٔ وافری به دانستن داشت به هنگام تحصیل در مدرسه یک دوره از دائرةالمعارف بریتانیکا را سفارش داد و در حالی که تنها شانزده یا هفده سال داشت با توجه به تسلطش به زبان انگلیسی شروع به مکاتبه با روزنامه دمورنینگ پست (The Morning Post) چاپ لندن در خصوص مسائل ایران نمود.
              زندگی حرفه‌ای[ویرایش]


              قنبر خان چهاردهی و ابوالحسن ابتهاج رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه در حال بررسی روند ساخت پل قدیم سفید رود در روستای آستانه اشرفیه

              نخستین شغل وی مترجمی یک افسر انگلیسی در رشت بود.[۱۲] ابتهاج در سال ۱۲۹۹ پس از انجام مصاحبه و شرکت در آزمون ورودی به استخدام بانک شاهنشاهی ایران (به عنوان مدیر دارالترجمه) درآمد و مدارج ترقی را به سرعت پیمود.[۱۳] به طوری که در سال در سال ۱۳۰۹ به سمت معاونت بازرس کل منصوب شد. این ارتقا او را مبدل به یکی از ارشدترین مقامات ایرانی بانک نمود. با این حال پیشرفتش او را راضی نمی‌کرد. به خصوص که می‌دید در این زمینه تبعیضهایی نه فقط برای او بلکه برای همه ایرانیانی که برای بانک شاهی کار می‌کردند وجود داشت. در نهایت این امر باعث شد که پس از ۱۶ سال کار کردن برای بانک از شغلش استعفا دهد و با توجه به سابقه آشناییش با علی اکبرخان داور به خدمت وزارت مالیه درآید. دو سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۷ به معاونت بانک ملی ایران، در سال ۱۳۱۹ به ریاست بانک رهنی و نهایتاً در سال ۱۳۲۱ به ریاست بانک ملی رسید. جایی که به او این امکان را می‌داد که سیاستهایش را به مؤسسه‌ای دیکته کند که زمانی به درخواست او برای شرایط برابر گوش نداده بود. به نوشته سر دنیس رایت او در این دوره به تفوق بانک شاهی خاتمه داد و بانک ملی را از هر جهت تبدیل به بانک مرکزی کشور نمود.[۲]
              ۱۳۱۷–۱۳۱۹ معاون بانک ملی
              ۱۳۱۹–۱۳۲۱ مدیر عامل بانک رهنی
              ۱۳۲۱–۱۳۲۹ مدیر عامل بانک ملی
              ۱۳۲۹–۱۳۳۱ سفیر ایران در فرانسه
              ۱۳۳۱–۱۳۳۳ مشاور صندوق بین‌المللی پول
              ۱۳۳۳–۱۳۳۷ مدیرعامل سازمان برنامه
              اما روحیهٔ سازش‌ناپذیر او در برابر مداخله و فساد، دشمنان بسیار برایش آفرید و نهایتاً در سال ۱۳۲۹ از ریاست بانک کنار گذاشته شد[۲] و به عنوان سفیر ایران در فرانسه منصوب گردید. هر چند او تمایلی به این پست نداشت علا وی را متقاعد ساخت که ماندنش در ایران به صلاحش نیست. نتیجتاً عازم آن کشور شد اگر چه با توجه به روحیه اش و اختلاف ایجاد شده با وزارت خارجه پس از دو سال از سفارت معزول گردید. اما با توجه به شهرت بین‌المللی که تا آن موقع کسب کرده بود به او پیشنهاد شد که به صندوق بین‌المللی پول برود؛ لذا در سال ۱۳۳۱ ابتدا به عنوان مشاور رئیس صندوق و سپس به عنوان مدیر بخش خاورمیانه این نهاد بین‌المللی مشغول به کار شد. روابطی که در این دوره با شخصیتهای مهم مالی دنیا برقرار کرد برای فعالیتهای بعدی او مفید واقع گردید. او در سال ۱۳۳۳ با اتمام قراردادش به ایران آمد و به ریاست سازمان برنامه منصوب گردید. حضور او در سازمان برنامه مصادف با سال پایانی برنامه عمرانی اول بود و جالب آن است که بخش قابل توجهی از اعتبارات این برنامه در همین دوره هزینه گردید.[نیازمند منبع] او سپس به تدوین برنامه عمرانی دوم به کمک کارشناسان و نخبگان کشور مبادرت ورزید و اجرای آن را تا سال ۱۳۳۷ - یعنی تقریباً تا نیمه آن - بر عهده داشت.
              اما خدمت اصلی و مهم ماندگار ابتهاج طی دوره تصدیش، تحول در ساختار برنامه‌ریزی در ایران و استفاده از دانش اقتصاد در برنامه‌ریزی بود. اولین چیزی که توجه او را جلب کرد نبود یک دفتر اقتصادی در سازمان برنامه بود. چیزی که ایجاد آن در شرایط آن روز چندان ساده نمی‌نمود. او می‌نویسد:
              در اثر مطالعاتی که در اولین روزهای شروع به کارم در سازمان برنامه کرده بودم به این نتیجه رسیدم که باید برای حسن جریان کارها دو دستگاه مختلف داشته باشم. یک دفتر اقتصادی و یک دفتر فنی. تأمین اعتبار برای تشکیل دفتر فنی اشکالی نداشت… اما برای ایجاد دفتر اقتصادی با مشکل مواجه بودم. می‌بایست اعضای کمیسیون [برنامهٔ مجلس] را قانع کنم که کارهای اقتصادی اقتصاددان لازم دارد. من اطمینان دارم که اگر موضوع استخدام اقتصاددان را با کمیسیون مطرح می‌کردم آنها می‌گفتند که اقتصاددان برای چه می‌خواهید؟ ما در وزارت دارایی تعداد زیادی اشخاص مجرب داریم. اشخاصی که سی سال در وزارت مالیه بوده‌اند و هر چه دلتان از اقتصاد می‌خواهد به شما خواهند گفت… به این جهت دنبال این فکر رفتم که اعتبار ایجاد دفتر اقتصادی را از محل دیگری فراهم کنم[۱۴]
              پس از چندی او توانست با بنیاد فورد برای تأمین مالی مشاوران اقتصادی به توافق برسد و اعضای علمی دفتر اقتصادی با نظر پروفسور میسون از دانشگاه هاروارد انتخاب و در سازمان برنامه مشغول به کار شدند. این عده که به گروه مشاوران هاروارد موسوم شدند به همراه اقتصاددانان ایرانی که ابتهاج آنها را گرد آورده بود تدوین برنامه عمرانی سوم آغاز کردند.
              او همچنین بانک ایرانیان را با کمک مالی همسرش آذر و نیز در سال ۱۳۵۳ شرکت بیمهٔ بین‌المللی ایران-آمریکا را تأسیس کرد.

              هیئت ایرانی شرکت‌کننده در کنفرانس برتون وودز، از چپ به راست، علی‌اکبر دفتری رئیس دفتر حافظ منافع ایران در واشینگتن، ابوالحسن ابتهاج رئیس بانک ملی ایران، حسین نواب رئیس شورای ایرانیان نیویورک ، تقی ناصر از کمیسیون تجارت و اقتصاد ایرانیان در نیویورک

              استعفای ابتهاج[ویرایش]

              ابتهاج در بهمن ۱۳۳۷ از ریاست سازمان برنامه استعفا داد و کسی که هر هفته با شاه ملاقات می‌کرد تا ۱۸ سال به دیدارش نرفت.[۱۵]

              ابوالحسن ابتهاج رئیس بانک ملی ایران به همراه الکساندر آرگیروپلوس رئیس سابق بانک آتن در یونان و نمایندهٔ یونان وارد زمین لاگوردیا می‌شوند.

              خدمات ابتهاج به نظام برنامه‌ریزی در ایران[ویرایش]

              پیش از آمدن ابتهاج به سازمان برنامه در سال ۱۳۳۳، این سازمان در مدت شش سال ۸ مدیر به خود دیده بود[۱۶] و این بی‌ثباتی در مدیریت، عدم موفقیت برنامه اول را تسهیل نمود. حضور با اقتدار او در سازمان اگر چه ۴ سال بیشتر به درازا نکشید اما اثرات حضورش تا سالها و بلکه تا چند دهه قابل احساس بود. بیشتر طرح‌های عمرانی کشور از جمله سد سازی‌ها، راه‌ها، تونلها، اسکله‌ها، بنادر، فرودگاه‌ها، ریل‌های راه‌آهن، مدارس، دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و عمران‌ها در حاشیه شهرهای کوچک نمونه‌های از کار این ابر مرد خستگی ناپذیر و این فرزند شایسته ایران هستند که بعد از اینکه مورد کم لطفی و بی مهری قرار گرفت، دیگر کسان مانند نخست وزیران و سایر شخصیت‌های پاچه لیس دربار شاهنشاهی و حتی بعد از انقلاب خیلی از کارهای او را به نام خود داد زدند و جراید را پر از اکاذیب کردند. افسوس که چنین انسانهای وطن دوست و شجاعی در ژرفای تاریک تاریخ گم شدند. (مراجعه کنید به خاطرات ابوالحسن ابتهاج)
              ماجرای دستگیری[ویرایش]

              در اواخر سال ۱۳۳۹ بود که در پی ترمیم کابینه جعفر شریف‌امامی، قائم‌مقامی نخست‌وزیر در سازمان برنامه به احمد آرامش رسید. او که پیشتر عضو هیئت نظارت سازمان برنامه بود مدعی شد ابتهاج در دوران ریاست سازمان برنامه سابقه سوء استفاده مالی داشته و پول‌های کلانی به مقاطعه‌کاران داده‌است؛ ادعاهایی که با پاسخ ابتهاج مواجه شد و جز جنجالی مطبوعاتی فرجامی نیافت اما زمینه را فراهم کرد تا حدود ۸ ماه بعد همزمان با نخست‌وزیری علی امینی، دوست صمیمی ابوالحسن ابتهاج، وی به اتهام فساد مالی بازداشت شود. روزنامه‌ها عصر ۲۰ آبان ۱۳۴۰ در خبری اعلام کردند: «ساعت ۴۵: ۸ صبح امروز ابوالحسن ابتهاج، مدیرعامل بانک ایرانیان، به دادسرای دیوان کیفری رفت و در ساعت ۱:۳۰ بعدازظهر، قرار بازداشتش صادر گردید.» هر چند ظاهر قضیه بازداشت ابتهاج اتهام فساد مالی بود اما برخی از جمله خود او انتقاداتش از سیاست‌های اقتصادی کشور را عامل اصلی این بازداشت می‌دانستند. ماروین زونیس در کتاب «نخبگان سیاسی در ایران» با اشاره به ماجرای بازداشت و آزادی ابتهاج به قید ضمانت، از آن با عنوان نمونه‌ای از برخورد شاه با نخبگان درون حاکمیت که به انتقاد روی می‌آورند، یاد کرده و می‌نویسد: «ابوالحسن ابتهاج اگر چه متهم به فساد مالی شده بود اما در نهایت هیچ‌یک از اتهامات وارده بر او اثبات نشد و به واقع بازداشت او، به سخنرانی‌اش در کنفرانس بین‌المللی صنایع در سانفرانسیسکو بازمی‌گشت. ابتهاج در آن سخنرانی گفته بود که کمک‌های مالی یک کشور به کشور دیگر موجب می‌شود که منابع مالی مزبور بر اساس ملاحظات نظامی و سیاسی خرج شوند و به کار توسعه نمی‌آیند و در این باب، از ایران مثال زده بود؛ سخنانی که البته به مذاق شاه ایران خوش نمی‌آمد.» ابتهاج همان روزی که قرار بازداشتش صادر شد، خطاب به خبرنگاران حاضر در دیوان کیفر گفت: «چون مجالی برای تکمیل تحقیقات من وجود نداشت، مرا بازداشت کردند. در مملکتی که دزدها آزادانه راه می‌روند، من باید به زندان بروم. اتهام من آبادانی‌های خوزستان است.» علی امینی، نخست‌وزیر، در پاسخ به سؤال خبرنگاران دربارهٔ بازداشت ابوالحسن ابتهاج گفت: «من به هیچ‌وجه از بازداشت آقای ابتهاج خبر نداشتم. این کار مربوط به دادگستری است و البته اگر کسی از نظر قانون خطاکار باشد، من نمی‌توانم هیچ‌گونه نظری داشته باشم.» امینی همچنین گفت که بین او و ابتهاج اختلافی وجود ندارد. این در حالی است که ابوالحسن ابتهاج در خاطراتش تأکید دارد: «عقیده من این است که بازداشت من بدون توافق شاه و نخست‌وزیر امکان‌پذیر نبود.» ابتهاج با اشاره به نشانه‌هایی که از تلاش امینی و دولتش برای پرونده‌سازی علیه وی حکایت داشت، می‌گوید: «اواسط آبان ۴۰ بود که امینی تلفن کرد و گفت امروز صبح شرفیاب بودم و صحبت تو بود و در نظر است تعدادی از بانک‌هایی که وضعشان خراب است درهم ادغام شوند و تو را در راس آنها قرار دهند. گفتم خیلی تعجب می‌کنم، چون شنیده‌ام دولت تو مشغول پرونده‌سازی علیه من است. امینی با خنده گفت: این حرف‌ها چیه، چرا هذیان میگی؟ چنین صحبتی در بین نیست ولی تو خودت هم شاه را تحریک می‌کنی. قبل از تلفن امینی مدیر مجله فردوسی به من اطلاع داد که چند روز قبل عده‌ای از مدیران روزنامه‌ها مهمان نخست‌وزیر بودند و سر میز غذا امینی می‌گوید اگر لازم باشد من دوست خودم ابوالحسن ابتهاج را هم توقیف خواهم کرد. یکی دو روز بعد از تلفن امینی، پنج‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۴۰ احضاریه‌ای از دیوان کیفر به دست من رسید که خواسته بود ظرف پنج روز خودم را به دیوان کیفر معرفی نمایم.»[۱۷]
              زندگی خصوصی[ویرایش]

              ابتهاج دو بار ازدواج نمود. او در بار اول با مریم نبوی دختر تقی نبوی (معزالدوله) ازدواج کرد. مریم نبوی که به مناسبت شغل پدرش که در خدمت وزارت خارجه بود در هندوستان بزرگ شده بود همچون ابتهاج به زبانهای روسی، فرانسوی و انگلیسی تسلط داشت.[۱۸] این ازدواج پس از ۲۶ سال به جدایی انجامید و در سال ۱۳۳۵ او با آذر صنیعی ازدواج کرد. آذر دختر دندانپزشکی بود که خود نیز حرفه دکتری دندانپزشکی داشت سن او هنگام ازدواج با ابتهاج ۳۶ سال و سن ابتهاج ۵۷ سال بود. حاصل ازدواج آنها دختری بنام شهرزاد و پسری بنام داور بود.[۱۹]
              ابتهاج همچنین عموی هوشنگ ابتهاج شاعر معروف ایرانی است.
              جستارهای وابسته

              نظر

              • afshinamin
                عضو فعال
                • Jul 2013
                • 4495

                #6667
                پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                در اصل توسط MOSTAFAVI پست شده است View Post
                جستارهایی از تاریخ معاصر ایران
                --------------------------------------
                ژنرال آيرونسايد از ۴ اکتبر ۱۹۲۰ تا ۱۷ فوريه ۱۹۲۱، کمتر از چهار ماه و نيم فرمانده قشون بريتانيا در شمال ايران (نورپرفورس) بود و در همين سمت بود که به دستور وزير جنگ وقت بريتانيا، سِر وينستون چرچيل، مقدمات کودتاي ۳ اسفند ۱۲۹۹/ ۲۱ فوريه ۱۹۲۱ را فراهم آورد و اندکي پيش از وقوع کودتا از ايران خارج شد.

                (ژنرال آیرون ساید)
                «نورپرفورس»، NORPERFORCE مخفف نام «قشون شمال ايران»، North Persia Force قشوني است که در سال ۱۹۱۸ بريتانيا در شمال ايران، بمنظور مقابله با انقلاب بلشويکي ۱۹۱۷ روسيه و حمايت از جنگ «ژنرال‌هاي سفيد» عليه بلشويک‌هاي «سرخ»، ايجاد کرد. اين مأموريت پيش‌تر با ژنرال دانسترويل و قشون کوچک‌تر او در ايران بود که «دانسترفورس» Dunsterforce ناميده مي‌شد. در ۱۶ سپتامبر ۱۹۱۸ ژنرال دانسترويل به هند فراخوانده شد و سرلشکر تامسون بعنوان اوّلين فرمانده «نورپرفورس» منصوب شد.

                (ژنرال ليونل چارلز دانسترويل)
                حمايت از «روس‫هاي سفيد» و جنگ با بلشويک‌ها بر بريتانيا خسارت فراوان وارد کرد. هزينه اين جنگ فقط در ايران ساليانه ۳۰ ميليون پوند بود که در آن زمان رقم سنگيني بشمار مي‌رفت. وخامت وضع اقتصاد بريتانياي پس از جنگ جهاني اوّل اجازه تداوم اين سياست را نمي‌داد. بعلاوه، آنفلونزاي سال‌هاي ۱۹۱۸-۱۹۱۹، که منجر به مرگ ۵۰ الي صد ميليون نفر، يعنی ۵. ۲ الي ۵ درصد جمعيت کل جهان شد، ايران را نيز به کام خود کشيد و نيروهاي انگليسي- هندي را با خطر مرگ جمعي مواجه ‌کرد. بدينسان، هم دولت لندن و هم حکومت هند بريتانيا، که بخش عمده شش هزار نيروي هندي «نورپرفورس» را تأمين مي‌کرد، تصميم به خروج نيروهاي خود از ايران گرفتند. ژنرال آيرونسايد با اين مأموريت وارد ايران شد و فرماندهي قشون را به دست گرفت. اندکي پس از ورود آيرونسايد، در نوامبر ۱۹۲۰ «روس‫هاي سفيد» در جنگ با بلشويک‌ها با شکست نهايي مواجه شدند و کارشان پايان يافته تلقي شد. در فوريه ۱۹۲۱ آيرونسايد، پس از اتمام مأموريت خود و انتقال بخش عمده نيروهاي انگليسي- هندي، فرماندهي «نورپرفورس» را به ژنرال سِر جرج کُري واگذارد و خود از ايران خارج شد. هم‌زمان با خروج او طرح کودتا آغاز شد و در ۳ اسفند ۱۲۹۹/ ۲۱ فوريه ۱۹۲۱ فوج قزاق، به فرماندهي ميرپنج (سرتيپ) رضا خان، تهران را اشغال کرد. بدينسان، دولت محلل سيد ضياءالدين طباطبايي بر احمد شاه تحميل شد. دو ماه پس از کودتا، در ۲۱ آوريل ۱۹۲۱ «نورپرفورس» بطور کامل از ايران خارج شد و تمامي سلاح‌ها و مهمات و سيورسات خود را به قشون قزاق داد. اين سرآغاز فرايندي چهار ساله است که به خلع قاجاريه و استقرار سلطنت پهلوي انجاميد.
                انحلال «نورپرفورس» با کودتا ارتباط مستقيم داشت زيرا از اين پس مأموريت مقابله با بلشويسم را نه نيروهاي رسمي بريتانيا، و با پول دولت بريتانيا، بلکه نيروهاي ايراني، و با پول دولت ايران، به عهده گرفتند.

                ضمنا درمورد اون دو تا پست خالی بندی قبلی تون ، که اثبات شد رفرنس جعلی هم هست ، هم نظرتون رو بگید، ثواب داره و راه دوری نمیره ها /:.yead.:/

                نظر

                • پیمان
                  ستاره دار (1)
                  • Sep 2020
                  • 648

                  #6668
                  پاسخ : جــــو بــــازار

                  در اصل توسط M.DALAHOO پست شده است View Post

                  آن توله در مهد علم و دانش جهان دارد زنگی میکند و از 10 دانشگاه برتر دنیا 8 تای آن در همانجایی است که آن توله زندگی میکند و تا الان که 60 سالش است نتوانسته است یک مدرک حتی از یک دانشگاه گلابی بگیرد. ضمنآ توجه بفرمایید که با سه زبان صبحت کردن: یعنی علم؟ یعنی فن؟ یعنی طراحی یک ساختمان؟ یعنی فهمیدن توضیحات اقتصادی از طرف مسولین مملکت؟ یعنی حل بحرانهای اجتماعی و انسانی؟ که اگر سواد داشت خیلی زودتر ( وقتی که از طریق دکتر مجیدی باو پیام داده شد که شما هیچی از اقتصاد نمیدانید، در این امور دخالت نکنید و پول باد آورده ناشی ( از جنگ سوم مصر و اسراییل در سال1353 که مصر برنده آن جنگ شد) بدون تامین کالا به بازار نفرستید، که اگز ادامه بدهید سرگون میشوید، که نفهمید تا زمانیکه به غلط کردن افتاد ( که رسم همه دیکتاورهای بیسواد است) و کار از کار گذشته بود و آنچه که نباید بشود شد.

                  نه فقط سواد کلاسیک، بلکه حتی فهم و درک مسایلی که آنروزها در ایران میگذشت، میفهمید و تحلیل درست از مسایل داشت و یا حد اقل به تو صیه های آن جوان اقتصاد خوانده با رتبه اول دانشگاه هاروارد گوش میکرد، که نکرد، چون از فهم مسایلی که آن جوان ایران دوست و دکتر مجیدی مطرح میکردند، متاسفانه بعلت بی سوادی مطلقش عاجز بود ..............و با آن فرار مفتضحانه اش، ایران را به ورطه نابودی و عقب ماندگی انداخت، که باید توله بیسواد تر از خودش اول جواب این همه بی تدبیری و نادانی پدرش را بدهد.
                  آخر کسی در سن 60 سالگی از مامانش خرجی میگیرد، توان اداره یک مغازه را ندارد، چه رسد به یک کشور بحران زده.
                  اونایی که زمان پدر این بقول شما توله با بورسیه دولت برای تحصیل به ممالک غربی رفتن و اتفاقا موفق به دریافت مدرک دکترا هم شدند و به اسم روشنفکر به ایران برگشتند و بعدا نمک دان را شکستند و با توهم دکتر و مهندس بودن چنان به ایران تر زدند که نتیجه را همه میبینند. همین به اصطلاح روشنفکرها بعدها توسط آدمهای دانشگاه نرفته لوله شدند و به قهقرا رفتند. به قول شماها انقلاب فرزندان خود را میخورد.
                  مشکل بابای اون توله این بود که سرعت رشد اقتصادی اون دوران از سرعت رشد شعور و فرهنگ خیلی بیشتر بود. یونجه زیاد شده بود. الان خیلی از اونا به قول شما به غلط کردن افتادن

                  هر چی بدبختی داریم از این روشنفکرای متوهم داریم. مملکت وطن پرست میخواد
                  آخرین ویرایش توسط BOURSY؛ 2023/07/11, 00:39. دلیل: ادبیات نامناسب

                  نظر

                  • afshinamin
                    عضو فعال
                    • Jul 2013
                    • 4495

                    #6669
                    پاسخ : جــــو بــــازار

                    در اصل توسط پیمان پست شده است View Post
                    اونایی که زمان پدر این بقول شما توله با بورسیه دولت برای تحصیل به ممالک غربی رفتن و اتفاقا موفق به دریافت مدرک دکترا هم شدند و به اسم روشنفکر به ایران برگشتند و بعدا نمک دان را شکستند و با توهم دکتر و مهندس بودن چنان به ایران تر زدند که نتیجه را همه میبینند. همین به اصطلاح روشنفکرها بعدها توسط آدمهای دانشگاه نرفته لوله شدند و به قهقرا رفتند. به قول شماها انقلاب فرزندان خود را میخورد.
                    مشکل بابای اون توله این بود که سرعت رشد اقتصادی اون دوران از سرعت رشد شعور و فرهنگ خیلی بیشتر بود. یونجه زیاد شده بود. الان خیلی از اونا به قول شما به غلط کردن افتادن

                    هر چی بدبختی داریم از این روشنفکرای متوهم داریم. مملکت وطن پرست میخواد
                    درود
                    بابای توله رو خوب اومدی
                    آدم بابای توله باشه خیلی بهتراز اینه که وطن فروش باشه

                    نظر

                    • delta
                      عضو عادی
                      • Jan 2022
                      • 107

                      #6670
                      پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                      سگ اون توله( به قول بعضی مدعیان روشنفکری و همه چی دانستن) شرف داره به مدعیان دین و اخلاق

                      نظر

                      • Bikhabar
                        ستاره‌دار(22)
                        • Sep 2020
                        • 1190

                        #6671
                        پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                        در اصل توسط afshinamin پست شده است View Post

                        ضمنا درمورد اون دو تا پست خالی بندی قبلی تون ، که اثبات شد رفرنس جعلی هم هست ، هم نظرتون رو بگید، ثواب داره و راه دوری نمیره ها /:.yead.:/
                        بابا ایشون اصلا ماهارو قاطی آدمیزاد حساب نمیکنه که بخواد نظر بده!
                        میاد یه سری پند و اندرز (به شیوه منبری) میریزه بیرون و تامام!
                        شما اگر عاقل باشی باید از پند و اندرزهای ایشون بهره ببری! وگرنه که هرجور راحتی، فعلا که ایشون سوار بر خر مراده و میتازونه!

                        نظر

                        • Bikhabar
                          ستاره‌دار(22)
                          • Sep 2020
                          • 1190

                          #6672
                          پاسخ : جــــو بــــازار

                          در اصل توسط پیمان پست شده است View Post
                          اونایی که زمان پدر این بقول شما توله با بورسیه دولت برای تحصیل به ممالک غربی رفتن و اتفاقا موفق به دریافت مدرک دکترا هم شدند و به اسم روشنفکر به ایران برگشتند و بعدا نمک دان را شکستند و با توهم دکتر و مهندس بودن چنان به ایران تر زدند که نتیجه را همه میبینند. همین به اصطلاح روشنفکرها بعدها توسط آدمهای دانشگاه نرفته لوله شدند و به قهقرا رفتند. به قول شماها انقلاب فرزندان خود را میخورد.
                          مشکل بابای اون توله این بود که سرعت رشد اقتصادی اون دوران از سرعت رشد شعور و فرهنگ خیلی بیشتر بود. یونجه زیاد شده بود. الان خیلی از اونا به قول شما به غلط کردن افتادن

                          هر چی بدبختی داریم از این روشنفکرای متوهم داریم. مملکت وطن پرست میخواد
                          خب جناب علیرضا۱۲۳، چون فرمودید بت‌سازی در این فروم ندیدید که بخواد واکنش طیف مقابل رو داشته باشه. (من گفته بودم دو طیف باید مدنظر قرار بدهند و حرف‌های یک طیف باعث میشه طرف مقابل هم در انتقاد زیاده‌روی کنه) و من هم قصد نبش قبر نداشتم (که صدها مورد، پست‌ها رو بالا بیارم). تصمیم گرفتم از همونجا به بعد برخی از نظرات افراطی رو که در گنده‌سازی پهلوی (در راستای همون بت‌سازی) بیان میشه رو بهش اشاره کنم.
                          البته این صرفا نظر منه و احتمالا چون شما با اون‌ها هم‌عقیده هستید، ایرادی در اون نبینید.
                          ////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
                          - مگه از مال باباش بورسیه میکرده، که مخالفت با شاه نمک‌دان شکستن تعبیر بشه ... در راستای همون نمکی که خورده بودند، اگر وجدان داشتند، موظف بودند برای خدمت به کشور اون چیزی رو که فکر می‌کنند درسته انجام بدهند
                          - آخر نفهمیدیم دکترا داشتند یا توهم دکتر و مهندس بودن!
                          - حتما سرعت رشد اقتصادی از موشک کروز هم بالاتر بود! و مردم توان هضمش رو نداشتند! (تحلیل‌های آبدوغ خیاری که با واقعیت جامعه اون زمان فرسنگ‌ها فاصله داره)
                          - جناب علیرضا۱۲۳ توهین رو هم که مشاهده می‌فرمایید. -یونجه زیاد شده بود-
                          - بله حتما همینطوره. کساییکه رفتن اروپا و تلاش کردند و دکترا گرفتند که اصلا روشنفکر نیستند. روشنفکر فقط ماهاییم که میشینیم تو خونه‌هامون تحلیل‌های آنچنانی از خودمون در میکنیم!!!
                          ////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
                          توجه میکنید، این از نظر من افراط خالصه!
                          شما اسم این حرف‌ها رو میذارید بیان واقعیات تاریخی؟!! ... که کسی هم نمیتونه تغییرش بده و درهرصورت ماندگاره و و و ... ؟؟!!!
                          ================================================== ==========
                          مخاطب این پست صرفا علیرضا۱۲۳ هست وگرنه جناب پیمان، شما دمت گرم همه‌ی حرف‌هات درست و دقیقه و من بحثی در این مورد ندارم.

                          نظر

                          • علیرضا۱۲۳
                            عضو فعال
                            • Sep 2022
                            • 2776

                            #6673
                            پاسخ : جــــو بــــازار

                            در اصل توسط Bikhabar پست شده است View Post
                            خب جناب علیرضا۱۲۳، چون فرمودید بت‌سازی در این فروم ندیدید که بخواد واکنش طیف مقابل رو داشته باشه. (من گفته بودم دو طیف باید مدنظر قرار بدهند و حرف‌های یک طیف باعث میشه طرف مقابل هم در انتقاد زیاده‌روی کنه) و من هم قصد نبش قبر نداشتم (که صدها مورد، پست‌ها رو بالا بیارم). تصمیم گرفتم از همونجا به بعد برخی از نظرات افراطی رو که در گنده‌سازی پهلوی (در راستای همون بت‌سازی) بیان میشه رو بهش اشاره کنم.
                            البته این صرفا نظر منه و احتمالا چون شما با اون‌ها هم‌عقیده هستید، ایرادی در اون نبینید.
                            ////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
                            - مگه از مال باباش بورسیه میکرده، که مخالفت با شاه نمک‌دان شکستن تعبیر بشه ... در راستای همون نمکی که خورده بودند، اگر وجدان داشتند، موظف بودند برای خدمت به کشور اون چیزی رو که فکر می‌کنند درسته انجام بدهند
                            - آخر نفهمیدیم دکترا داشتند یا توهم دکتر و مهندس بودن!
                            - حتما سرعت رشد اقتصادی از موشک کروز هم بالاتر بود! و مردم توان هضمش رو نداشتند! (تحلیل‌های آبدوغ خیاری که با واقعیت جامعه اون زمان فرسنگ‌ها فاصله داره)
                            - جناب علیرضا۱۲۳ توهین رو هم که مشاهده می‌فرمایید. -یونجه زیاد شده بود-
                            - بله حتما همینطوره. کساییکه رفتن اروپا و تلاش کردند و دکترا گرفتند که اصلا روشنفکر نیستند. روشنفکر فقط ماهاییم که میشینیم تو خونه‌هامون تحلیل‌های آنچنانی از خودمون در میکنیم!!!
                            ////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
                            توجه میکنید، این از نظر من افراط خالصه!
                            شما اسم این حرف‌ها رو میذارید بیان واقعیات تاریخی؟!! ... که کسی هم نمیتونه تغییرش بده و درهرصورت ماندگاره و و و ... ؟؟!!!
                            ================================================== ==========
                            مخاطب این پست صرفا علیرضا۱۲۳ هست وگرنه جناب پیمان، شما دمت گرم همه‌ی حرف‌هات درست و دقیقه و من بحثی در این مورد ندارم.
                            پس تعریف من و شما در مورد بت پرستی فرق داره...چون این آقا در چند جمله ای که گفتند یک نقد هم به پهلوی داشتند...همون چیزی که پاشنه آشیل پهلوی بود...یعنی «توسعه فرهنگی همسو با توسعه صنعتی نبود»
                            از نظر من بت پرستی یعنی اینکه گفته بشه طرف نایب امام زمان هست و هر آنچه انجام میده درست و عاری از هر گونه اشتباهه...یا مثلا جملات مشابهی که در مورد اعلیحضرت همایونی به کار می‌بردند...شاه رو از هرگونه خطایی مبرا میدونستند
                            جسارتا بنده این جور نظرات رو بت پرستی نمیدونم...حالا باب ذائقه من و شما و دیگران باشه یا نباشه...اصلا درست باشه یا نباشه..‌‌‌‌بحثش جداست...اما بت پرستی نیست
                            بنده هم چنین ادعایی نداشتم که اصلا شاه پرست نداشتیم...صحبت دیروز بنده این بود ...انقلاب ۵۷ یک رخداد تاریخی بود..من فکر میکنم اشتباه بود...بعضی از دوستان اعتقاد دارند درست بوده اما بعد مسیرش منحرف شده ..مثال نقض بسیار داره این ادعای دوستان...یکی از این موارد مثلا حادثه سینما رکس آبادان بود در مرداد ۵۷...شما از این جریان افراطی که ۶۰۰..۷۰۰ نفر آدم رو می‌سوزانند در سینما ...بعد از انقلاب دقیقا انتظار چه مسیری داشتید!!!! اختلاف نظر اینجاست...اختلاف نظر بر سر پهلوی پرستی و آخوند پرستی نیست...یک رخداد تاریخی بوده...منصفانه قضاوتش کنیم

                            نظر

                            • afshinamin
                              عضو فعال
                              • Jul 2013
                              • 4495

                              #6674
                              پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                              در اصل توسط Bikhabar پست شده است View Post
                              بابا ایشون اصلا ماهارو قاطی آدمیزاد حساب نمیکنه که بخواد نظر بده!
                              میاد یه سری پند و اندرز (به شیوه منبری) میریزه بیرون و تامام!
                              شما اگر عاقل باشی باید از پند و اندرزهای ایشون بهره ببری! وگرنه که هرجور راحتی، فعلا که ایشون سوار بر خر مراده و میتازونه!
                              /:.yead.:/

                              نظر

                              • پیمان
                                ستاره دار (1)
                                • Sep 2020
                                • 648

                                #6675
                                پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

                                جناب بیخبر
                                مسلما از جیب باباش بورسیه نمیداد...... ولی عیاشیهای آقازاده های الان از جیب ملته
                                بحث مخالفت روشنفکران با شاه مطرح نیست ......بحث جنم ملی و وطن پرستیه..... متاسفانه ما ایرانیها ملت جوگیری هستیم.....با دوکلاس درس خواندن فکر میکنیم علامه دهر هستیم
                                همین دکتر شریعتی که در روشنفکر بودنش شکی نبود درحالیکه زن و بچه اش در انگلیس زندگی میکردن نسخه فاطمه فاطمه است رو میپیچید و داشت رو مخ بچه های داخل کار میکرد
                                بله رشد اقتصادی از موشک کروز هم بالاتر بود.... ولی با ملتی که تا 20 30 سال پیشش از تراخم و سفلیس و اعتیاد رنج میبرد کار فرهنگی نشد تا با مغز باز مخالفت کنه....همین به اصطلاح روشنفکرها در انقلاب 57 دقیقا میفهمیدن داره چه اتفاقی میوفته ولی منفعلانه عمل کردند
                                پس یونجه زیاد بود......نادانسته پشت دست دولتهای بیگانه و روشنفکر وابسته بازی کردند.....چرا راه دور بریم هممون بازی با ملت را در جریان اصلاحات دیدیم
                                در کل ما ملت افراط و تفریط بودیم و هستیم.....ولی یک مقایسه ساده مبین همه چیزه......اینو به نن جون کروبی هم بگی قبول داره

                                ملتی که تاریخ و گذشته خود را نمیداند آنرا دوباره تکرار میکند.
                                مستدام باشید

                                نظر

                                در حال کار...
                                X