مشاعره

[behnam]

ورچنین زیر خم زلف نهد دانه خال
ای بسا مرغ خرد را که به دام اندازد

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت / بشکست عهد و از غم ما هیچ نداشت

[sirwan]

ورچنین زیر خم زلف نهد دانه خال
ای بسا مرغ خرد را که به دام اندازد

دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشوذ از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلدلری کند

[sirwan]

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره برفت

تن ادمی شریف است به جان ادمیت؟نه
همین لباس زیباست نشان ادمیت

[بوف کور]

تا رفت مرا از نظر ان چشم جهان بین ***کس واقف ما نیست که از دیده چها رفت ( بهنام )
در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار ***هر کدورت را ببینی چون صفایی رفت رفت (اسم سخته :d)

[بوف کور]

تن ادمی شریف است به جان ادمیت؟نه
همین لباس زیباست نشان ادمیت

تن ادمی شریف است به جان ادمیت
نه همین لباس زیباست نشان ادمیت :)

[behnam]

تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد / این قدر دانم که از شعر ترش خون می چکید

[sirwan]

تن ادمی شریف است به جان ادمیت
نه همین لباس زیباست نشان ادمیت :)

نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد ان گرفت جان براذر کار کرد

[بوف کور]

نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد ان گرفت جان براذر کار کرد

سوختید
:)

[sirwan]

تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد / این قدر دانم که از شعر ترش خون می چکید

دوش وقت سحراز غصه تجاتم دادند
واندران ظلمت شب اب حیاتم دادند

[بوف کور]

تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد / این قدر دانم که از شعر ترش خون می چکید

دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم
سیلاب سرشک امد و طوفان بلا رفت

[sirwan]

سوختید
:)

نخیر زهره خانم اول نوشته بوذیذ ادمین وشعر را به شوخی با علامت سوال نوشته بوذم

[behnam]

دوش وقت سحراز غصه تجاتم دادند
واندران ظلمت شب اب حیاتم دادند

دلم به حلقه زلفش به جان خرید آشوب / چه سود دید ندانم که این تجارت کرد

[behnam]

دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم
سیلاب سرشک امد و طوفان بلا رفت

ترک گدایی مکن که گنج بیابی / از نظر ره روی که در گذر آید

[بوف کور]

نخیر زهره خانم اول نوشته بوذیذ ادمین وشعر را به شوخی با علامت سوال نوشته بوذم

باشه قبول

[بوف کور]

دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
هیهات که رنج تو زقانون شفا رفت