مشاعره

[sirwan]

دلم به حلقه زلفش به جان خرید آشوب / چه سود دید ندانم که این تجارت کرد

دانی که چیست دولت رخسار یار ذیذن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

[بوف کور]

دانی که چیست دولت رخسار یار ذیذن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از اینجا ببرد

[behnam]

دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
هیهات که رنج تو زقانون شفا رفت

در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن / سر خوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود

[بوف کور]

در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن / سر خوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود

سوختی بهنام
:)

[sirwan]

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از اینجا ببرد

ذلا خوکن به تنهایی که از تن ها بلا خیزذ
سعادت ان کس دارد که از تن ها بپرهیزد

[behnam]

دانی که چیست دولت رخسار یار ذیذن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

ناموس عشق و رونق عشاق می برند / منع جوان و سرزنش پیر می کنند

[بوف کور]

ذلا خوکن به تنهایی که از تن ها بلا خیزذ
سعادت ان کس دارد که از تن ها بپرهیزد

در ره او چو قلم گر بسرم باید رفت
با دل زخم کش و دیده گریان بروم

[behnam]

سوختی بهنام
:)

اشتباه نقل قول کردم

[بوف کور]

بهنام سوختی جر نزن
:->

[sirwan]

ناموس عشق و رونق عشاق می برند / منع جوان و سرزنش پیر می کنند

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

[behnam]

بهنام سوختی جر نزن
:->

باشه زهره
قبول
حالا نمیشه از اول شروع کنیم :d

[بوف کور]

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

دوستان وقت گل ان به که بعشرت کوشیم
سخن اهل دل است این و بجان بنیوشیم

[sirwan]

در ره او چو قلم گر بسرم باید رفت
با دل زخم کش و دیده گریان بروم

مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی در افتی به پایش چو مور

[بوف کور]

باشه زهره
قبول
حالا نمیشه از اول شروع کنیم :d

خیر:)

[sirwan]

دوستان وقت گل ان به که بعشرت کوشیم
سخن اهل دل است این و بجان بنیوشیم

میازار موری که دانه کس است
که جان دارد وجان شیرین حوش است