مشاعره

[بوف کور]

ز فراق چون ننالم، من دل شکسته چون نی
که بسوخت بند بندم ز حرارت جدایی

یاد باد ان که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

[محمود شریعت]

یاد باد ان که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب

[بوف کور]

ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

تو را که حسن خدا داده است و حجله بخت
چه حاجت است که مشاطه ات بیاراید

[sirwan]

یاد باد ان که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
که از دیو ودد ملولم وانسانم ارزوست

[sirwan]

دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب

با ان همه بیداد او وین عهد بی بنیاد او
در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می رود

[بوف کور]

دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب

به نا امیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افتد

[محمود شریعت]

تو را که حسن خدا داده است و حجله بخت
چه حاجت است که مشاطه ات بیاراید

دستم به ماه می رسد امشب، اگر که عشق
دست مرا دوباره بگیرد مگر که عشق

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
که از دیو ودد ملولم وانسانم ارزوست

تورا دوست دارم ای دوست
مزن بر سر کچلم با چوب بی پوست :d

[بوف کور]

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
که از دیو ودد ملولم وانسانم ارزوست

:(=((
اقا من رفتم

گفتند یافت می نشود جسته ایم ما
گفت ؛ ان که یافت می نشود انم ارزوست

[محمود شریعت]

به نا امیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افتد

دنیا به روی سینه ی من دست رد گذاشت
بر هر چه آرزو به دلم بود سد گذاشت

[sirwan]

به نا امیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افتد

دستم بگرفت وپابه پا برد
تا شیوه ی زاه رفتن اموحت

[محمود شریعت]

:(=((
اقا من رفتم

گفتند یافت می نشود جسته ایم ما
گفت ؛ ان که یافت می نشود انم ارزوست

تو کز محنت دیگران بی غمی
چرا از بزم گرم شبانه ی ما می روی؟

[sirwan]

تو کز محنت دیگران بی غمی
چرا از بزم گرم شبانه ی ما می روی؟

محمود جان ایشان باختند

[محمود شریعت]

دستم بگرفت وپابه پا برد
تا شیوه ی زاه رفتن اموحت

تو مگر گوشه محراب نشستی صنمی گفت چرا؟
من اگر گوشه می خانه نشستم به تو چه؟

[محمود شریعت]

محمود جان ایشان باختند

ایشون باختند شما چرا دیگه رفتید؟:(

[kaku]

همچو صبحم يک نفس باقيست با ديدار تو .......... چهره بنما دلبرا تا جان بر افشانم چو شمع