مشاعره

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • مصطفی مصری پور
    عضو فعال
    • Mar 2012
    • 6951

    #421
    در اصل توسط mohammad. پست شده است View Post
    قرار شد از داستان سیاوش باشه .... دارید بیراهه میرید , گفته باشم ;)
    مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
    قضای آسمان است و دیگر گون نخواهد شد

    :d
    وقتي برنده ميشوي، نيازي به توضيح نداري! وقتي مي بازي چیزی برای توضیح دادن نداری!

    نظر

    • آمن خادمی
      مدیر
      • Jan 2011
      • 5243

      #422
      در اصل توسط mohammad. پست شده است View Post
      اگر كوه آتش بوَد بسپرم
      ازین تنگ خوارست اگر بگذرم
      ما به سلیمان خوشیم دیو و پری گو مباش

      حسن تو از حد گذشت شیوه گری گو مباش
      to continue, please follow me on my page

      نظر

      • mohammad.
        عضو عادی
        • Aug 2011
        • 129

        #423
        در اصل توسط ناهید پست شده است View Post
        الا ای آهوی وحشی کجایی
        مرا با توست چندین آشنایی >:d<
        یكی دشت با دیدگان پر زخون
        كه تا او كی آید ز آتش برون
        [COLOR="#0000FF"]اگر تنها ترين تنها شوم ، باز خدا هست ، او جانشين تمام نداشتن هاست [/COLOR]

        نظر

        • mohammad.
          عضو عادی
          • Aug 2011
          • 129

          #424
          در اصل توسط مصطفی مصری پور پست شده است View Post
          مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
          قضای آسمان است و دیگر گون نخواهد شد
          دل شاه كاووس پر درد شد
          نهان داشت , رنگ رخش زرد شد
          [COLOR="#0000FF"]اگر تنها ترين تنها شوم ، باز خدا هست ، او جانشين تمام نداشتن هاست [/COLOR]

          نظر

          • آمن خادمی
            مدیر
            • Jan 2011
            • 5243

            #425
            در اصل توسط mohammad. پست شده است View Post
            رخ شاه كاووس پر شرم دید
            سخن گفتنش با پسر نرم دید
            در عشق آتشینش آتش نخورده آتش
            بی​چهره خوش او در خوش هزار ناخوش
            دل از تو شرحه شرحه بنشین کباب می​خور
            خون چون میست جوشان بنشین شراب می​چش
            to continue, please follow me on my page

            نظر

            • mohammad.
              عضو عادی
              • Aug 2011
              • 129

              #426
              در اصل توسط آمن پست شده است View Post
              ما به سلیمان خوشیم دیو و پری گو مباش

              حسن تو از حد گذشت شیوه گری گو مباش
              شبستان همه پیش سودابه باز
              دویدند و بردند او را نماز
              [COLOR="#0000FF"]اگر تنها ترين تنها شوم ، باز خدا هست ، او جانشين تمام نداشتن هاست [/COLOR]

              نظر

              • آمن خادمی
                مدیر
                • Jan 2011
                • 5243

                #427
                در اصل توسط mohammad. پست شده است View Post
                دل شاه كاووس پر درد شد
                نهان داشت , رنگ رخش زرد شد
                دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش
                چو تشنه تو باشد که باشد سقایش
                to continue, please follow me on my page

                نظر

                • مصطفی مصری پور
                  عضو فعال
                  • Mar 2012
                  • 6951

                  #428
                  در اصل توسط آمن پست شده است View Post
                  در عشق آتشینش آتش نخورده آتش
                  بی​چهره خوش او در خوش هزار ناخوش
                  دل از تو شرحه شرحه بنشین کباب می​خور
                  خون چون میست جوشان بنشین شراب می​چش
                  شب رفت و صبوح آمد ، غم رفت و فتوح آمد

                  خورشید درخشان شد ، تا باد چنین بادا
                  وقتي برنده ميشوي، نيازي به توضيح نداري! وقتي مي بازي چیزی برای توضیح دادن نداری!

                  نظر

                  • آمن خادمی
                    مدیر
                    • Jan 2011
                    • 5243

                    #429
                    در اصل توسط mohammad. پست شده است View Post
                    شبستان همه پیش سودابه باز
                    دویدند و بردند او را نماز
                    ز اشک خون همچون اطلس من
                    براق عشق را جل می​توان کرد
                    to continue, please follow me on my page

                    نظر

                    • تازه کار
                      كاربر فعال
                      • Jul 2025
                      • 121

                      #430
                      در اصل توسط محمود شریعت پست شده است View Post
                      شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟

                      سوختم، سوختم این راز نگفتن تا کی؟
                      یکی داستان زد برو پیلتن
                      که هر کس که سر برکشد ز انجمن

                      نظر

                      • آمن خادمی
                        مدیر
                        • Jan 2011
                        • 5243

                        #431
                        در اصل توسط مصطفی مصری پور پست شده است View Post
                        شب رفت و صبوح آمد ، غم رفت و فتوح آمد

                        خورشید درخشان شد ، تا باد چنین بادا
                        ای مطرب جان چو دف به دست آمد
                        این پرده بزن که یار مست آمد
                        to continue, please follow me on my page

                        نظر

                        • mohammad.
                          عضو عادی
                          • Aug 2011
                          • 129

                          #432
                          در اصل توسط آمن پست شده است View Post
                          در عشق آتشینش آتش نخورده آتش
                          بی​چهره خوش او در خوش هزار ناخوش
                          دل از تو شرحه شرحه بنشین کباب می​خور
                          خون چون میست جوشان بنشین شراب می​چش
                          حالا که اینجوری شد , من هم از حافظ میگم تا کم نیارم ... :d

                          شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
                          ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
                          [COLOR="#0000FF"]اگر تنها ترين تنها شوم ، باز خدا هست ، او جانشين تمام نداشتن هاست [/COLOR]

                          نظر

                          • آمن خادمی
                            مدیر
                            • Jan 2011
                            • 5243

                            #433
                            در اصل توسط reza-56 پست شده است View Post
                            یکی داستان زد برو پیلتن
                            که هر کس که سر برکشد ز انجمن
                            نعره آن بلبلان از سوی بستان رسید
                            صورت بستان نهان بوی گلستان بدید
                            to continue, please follow me on my page

                            نظر

                            • تازه کار
                              كاربر فعال
                              • Jul 2025
                              • 121

                              #434
                              در اصل توسط mohammad. پست شده است View Post
                              حالا که اینجوری شد , من هم از حافظ میگم تا کم نیارم ... :d

                              شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
                              ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت

                              تهمتن چو بشنید زو رفت هوش
                              ز زابل به زاری برآمد خروش

                              نظر

                              • آمن خادمی
                                مدیر
                                • Jan 2011
                                • 5243

                                #435
                                در اصل توسط reza-56 پست شده است View Post
                                تهمتن چو بشنید زو رفت هوش
                                ز زابل به زاری برآمد خروش
                                شکست نرخ شکر را بتم به روی ترش
                                چه باده​هاست بتم را در آن کدوی ترش
                                to continue, please follow me on my page

                                نظر

                                در حال کار...
                                X