مشاعره

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • تازه کار
    كاربر فعال
    • Aug 2025
    • 121

    #391
    تهمتن بدو گفت یک هفته شاد
    همی باش تا پاسخ آریم یاد

    نظر

    • محمود شریعت
      عضو فعال
      • Oct 2011
      • 1358

      #392
      دلِ من نه مرد آن است که با غمش برآید / مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی
      برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن / که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی

      . . . . . . . . . . Sava Trading Group . . . . . . . . به زودی . . . .
      [/RIGHT]
      [/B][/SIZE]

      نظر

      • امپراتور7
        کاربر فعال
        • Mar 2011
        • 1043

        #393
        یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
        به جان خودت بیفت!
        خودت خودت را بساز!
        وگرنه «دیگران» به تو «شکل» میدهند...!

        نظر

        • تازه کار
          كاربر فعال
          • Aug 2025
          • 121

          #394
          از ایوان همه گنج او بازجست
          بگفتند با او یکایک درست

          نظر

          • مصطفی مصری پور
            عضو فعال
            • Mar 2012
            • 6951

            #395
            در اصل توسط reza-56 پست شده است View Post
            از ایوان همه گنج او بازجست

            بگفتند با او یکایک درست
            طمع را نباید که چندان کنی
            که صاحب کرم را پشیمان کنی
            وقتي برنده ميشوي، نيازي به توضيح نداري! وقتي مي بازي چیزی برای توضیح دادن نداری!

            نظر

            • تازه کار
              كاربر فعال
              • Aug 2025
              • 121

              #396
              در اصل توسط مصطفی مصری پور پست شده است View Post
              طمع را نباید که چندان کنی
              که صاحب کرم را پشیمان کنی
              یکی با سیاوش نبرد آورد
              سر سرکشان زیر گرد آورد

              نظر

              • مصطفی مصری پور
                عضو فعال
                • Mar 2012
                • 6951

                #397
                در اصل توسط reza-56 پست شده است View Post
                یکی با سیاوش نبرد آورد
                سر سرکشان زیر گرد آورد
                دلم رمیده شد و غافلم من درویش
                که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش؟
                وقتي برنده ميشوي، نيازي به توضيح نداري! وقتي مي بازي چیزی برای توضیح دادن نداری!

                نظر

                • تازه کار
                  كاربر فعال
                  • Aug 2025
                  • 121

                  #398
                  شتاب و بدی کار آهرمنست
                  پشیمانی جان و رنج تنست

                  نظر

                  • kaku
                    عضو عادی
                    • Jan 2011
                    • 107

                    #399
                    تقصیر عشق نیست ، خداوند شاهد است
                    هر هندوانه ای که بریدم سفید بود !:-)
                    [SIZE=4][COLOR="#000000"][U]مادر[/U][/COLOR] تنها کسيست که ميتوان "[COLOR="#000000"]دوستت دارم[/COLOR]"هايش رااا باور کرد حتي اگر نگويد...[/SIZE]

                    نظر

                    • مسلم
                      عضو فعال
                      • Feb 2011
                      • 1100

                      #400
                      در گلستان خیالم ندهد هیچ گلی بوی تو را
                      تو گل ناز منی از دور میبوسم تو را

                      نظر

                      • تازه کار
                        كاربر فعال
                        • Aug 2025
                        • 121

                        #401
                        از ایرانیان دشت پر کرگس است
                        گر از کین بترسی ترا این بس است

                        نظر

                        • sirwan
                          ستاره دار (1)
                          • Jun 2011
                          • 332

                          #402
                          در اصل توسط reza-56 پست شده است View Post
                          از ایرانیان دشت پر کرگس است
                          گر از کین بترسی ترا این بس است
                          تا کی به تمنای وصال تو یگانه
                          اشکم شود از چشم چو سیل روانه
                          گفت اسانگیر بر خود کارها که از روی طبع سخت میگردد حهان بر مردمان سخت کوش

                          نظر

                          • محمود شریعت
                            عضو فعال
                            • Oct 2011
                            • 1358

                            #403
                            رد پا


                            به روی خاطرات من همیشه ردپای تو

                            اگر چه مانده در دلم سکوت سبز جای تو

                            چقدر خسته می روی از این دیار گریه زا

                            کجا بدون سایه ات ؟ کجا بدون من کجا؟

                            نگاه سرد و مبهمت به روی پلک های من

                            قدم نمی زند چرا ؟ نمی رسد به داد تن ؟

                            همین که حرف می زنی بهانه رنگ می شود

                            همین که شعر می شوم دل تو سنگ می شود

                            شب از گلايه هاي من به سوي روز ميدود

                            غروب ميكند دلم؛به پشت كوه ميرود

                            نفس نميكشد هوا ؛ قدم نميزند زمين

                            سكوت ميكند غزل بدون تو فقط همين








                            . . . . . . . . . . Sava Trading Group . . . . . . . . به زودی . . . .
                            [/RIGHT]
                            [/B][/SIZE]

                            نظر

                            • kh25
                              عضو فعال
                              • Jan 2011
                              • 694

                              #404
                              در اصل توسط مصطفی مصری پور پست شده است View Post
                              دلم رمیده شد و غافلم من درویش
                              که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش؟
                              شراب بی غش و ساقی خوش دو دام رهند

                              که زیرکان جهان از کمندشان نرهند

                              نظر

                              • تازه کار
                                كاربر فعال
                                • Aug 2025
                                • 121

                                #405
                                در اصل توسط kh25 پست شده است View Post
                                شراب بی غش و ساقی خوش دو دام رهند

                                که زیرکان جهان از کمندشان نرهند

                                عجب پاتوقی شده اینجا... یاد شبهای شاهنامه خوانی بخیر.
                                به یاد مظلومیت سیاوش:

                                دریغ آن گو نامبرده سوار
                                که چون او نبیند دگر روزگار

                                نظر

                                در حال کار...
                                X