گزیده های شعر و شاعری

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • behnam
    عضو فعال
    • May 2011
    • 9603

    #1081
    یــار مرا غار مــرا عشق جگرخوار مرا

    یار تویی غـــار تویی خواجه نگهدار مرا

    نوح تویی روح تــویی فاتح و مفتوح تـویی

    سینـــه مشــروح تــویی بـــر در اســرار مرا

    نـــور تـــویی سـور تــویی دولت منصور تـویی

    مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا

    قطـــره تویی بحــر تویی لطـف تــویی قهــر تویی

    قنــد تـــویی زهـــر تــویی بیــــش میـــازار مرا

    حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی

    روضــه اومیــد تویـــی راه ده ای یــار مرا

    روز تــویی روزه تـــویی حـاصل دریوزه تـویی

    آب تــویی کــوزه تــویی آب ده این بـــار مـــرا

    دانـــه تویــی دام تــویی بــاده تویی جام تـویی

    پختـــه تویی خـــام تــویی خـــام بمگـــذار مرا

    این تن اگـــر کـــم تــندی راه دلــم کــم زندی

    راه شــدی تــا نبــدی ایـــن همـــه گـــفتار مرا


    مولوی
    افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
    (کوروش بزرگ)

    نظر

    • behnam
      عضو فعال
      • May 2011
      • 9603

      #1082
      گل که هنوز نو به دست آمده بود

      نشکفته تمام باد قهرش بربود

      بیچاره بسی امید در خاطر داشت

      امید دراز و عمر کوتاه چه سود؟


      سعدی
      افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
      (کوروش بزرگ)

      نظر

      • 313
        عضو عادی
        • Feb 2013
        • 196

        #1083
        گفتی از خاطره ها خاطر ما را داری؟................در شگفتم که چرا نیست زتو اخباری/

        دلمان خوش شده بود عشق زبانش گویاست........گم نمودیم تورا در طلب اقراری/

        من که میدانم اگر فاصله ها بسیارند.....................تو خودت شیفته تر در صدد دیداری/

        غفلت دور زمان باز زمینی مان کرد........................العجل گفتن ما نیز شده تکراری/

        صورتی سرخ برامان زغم دوران ماند.........................تک و تنهایی مارا که تو باور داری؟/

        باز افسون شده تا عرش خدا میگرییم......................از زمینی شدن ما تو اگر بیزاری/

        تا که از کوچه ی ناطق شدن ما گذری......................این غزل بیت نخستی شده از گفتاری/

        حس روحانیتی داشت برایم این شعر.....................با پیامی ,غزلی ,گو که تو هم سرشاری/

        92/4/2

        نظر

        • 313
          عضو عادی
          • Feb 2013
          • 196

          #1084
          تو به من وعده نمودی نگرانم مانی....................بین من با تو همین رابطه ی پنهانی
          معنی واژه ی اشعار مرا میدانی..........................بین من باتو همین رابطه ی پنهانی
          تو درون همه ی مصرع من پنهانی......................بین من با تو همین رابطه ی پنهانی
          تو بدون غزلم واله و سر گردانی ........................بین من باتو همین رابطه ی پنهانی

          نظر

          • Karampor
            عضو عادی
            • May 2011
            • 41

            #1085
            دلتنگی
            خوشه ی انگور سیاه است
            لگد کوبش کن
            لگد کوبش کن
            بگذار ساعتی سربسته بماند
            مستت می کند اندوه

            نظر

            • Karampor
              عضو عادی
              • May 2011
              • 41

              #1086
              وقتی تو نیستی

              دل در برم، هوای تپیدن نمیکند
              دستان سرایی مرغان آرزو
              شوقی به جان برای شنیدن نمیکند...

              نظر

              • 313
                عضو عادی
                • Feb 2013
                • 196

                #1087
                ای کاش روزگار مجالی به من دهد............دستان آشناپرو بالی به من دهد /

                درگرم وسردحادثه,هست ای خدا کسی؟...تازنده ام حرف زلالی به من دهد/

                لبخندهای تازه ی من مثل رنگ چیست؟...امید آنکه آینه فالی به من دهد/

                من منتظر نشسته به امید معجزه...........حتی اگر امید محالی به من دهد/

                چندیست خوابهای مراگنگ کرده است......شاید قرار نیست مثالی به من دهد/

                برروی بوم سیب کشیدم وحادثه..............گندم رسیده تا که زوالی به من بدهد/

                دیوارها ی کهنه مراگوش میکنند..............ترسم اگرکه دوست سوالی به من دهد/

                انگارقسمت است که تنها سفر کنم.........کو جاده ای بلند که حالی به من دهد/

                نظر

                • 313
                  عضو عادی
                  • Feb 2013
                  • 196

                  #1088
                  دیروز دیدم در رهگذر
                  جوانی را که سلامتی میفروخت
                  و
                  مرد گنده ای را
                  که در حال چانه زدن بود....

                  نظر

                  • Karampor
                    عضو عادی
                    • May 2011
                    • 41

                    #1089
                    ﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻧﺪﻭﻩ
                    ﻭ ﻧﻪ ﻫﯿﭽﯿﮏ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺁﺑﺎﺩﯼ ...
                    ﺑﻪ ﺣﺒﺎﺏ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻟﺐ ﯾﮏ ﺭﻭﺩ ﻗﺴﻢ ،
                    ﻭ ﺑﻪ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ،
                    ﻏﺼﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ ...
                    ﺁﻧﭽﻨﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ...
                    ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﻋﺮﯾﺎﻧﻨﺪ ،
                    ﺑﻪ ﺗﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ،
                    ﺟﺎﻣﻪ ﯼ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻣﭙﻮﺷﺎﻥ ... ﻫﺮﮔـﺰ ...
                    ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺳﭙﻬﺮی

                    نظر

                    • 313
                      عضو عادی
                      • Feb 2013
                      • 196

                      #1090
                      وقتی دهان مجنون هنوز بوی شیر میدهد
                      تو برای عاشق شدن زودی
                      شتاب مکن
                      بگذار هرکس نقش خود را بازی کند....

                      نظر

                      • 313
                        عضو عادی
                        • Feb 2013
                        • 196

                        #1091
                        این تاپیک فقط پنج تا بازدید کننده داره
                        اشکال نداره
                        ما هم به امید همین پنج تا هنوز و هرشب مینویسیم.
                        پنج عدد مقدسیست
                        پس به خاطر شما :


                        تقدیم به او که عشقش از شیشه نبود...........فرهاد شد و هراسش از تیشه نبود

                        تقدیم به او که بیستون خانه ی اوست ..........لبخند یگانه حرف مردانه ی اوست

                        اوئیکه پسر خوانده ی نیرنگ نبود.................با اهل دروغ و فتنه همرنگ نبود

                        اوئیکه کنار او دلی خوشبخت است..............شادی جهان بدون بودش سخت است

                        تقدیم به حوا که دلش بشکستند...............آدم پی لذت شد و بر او بستند

                        تقدیم به صیدی که دلش در دام است.........صیاد نمیداند و او گمنام است

                        تقدیم به آن صید که آزاد افتاد....................آن لحظه که چشم او به صیاد افتاد

                        تقدیم به آن طبیب بیمار شده..................قربانی حمله های دیدار شده

                        تقدیم به او که اهل پرهیز نبود.................بیماری او زبیم پاییز نبود



                        و......
                        خلاصه تقدیم به شما /

                        نظر

                        • behnam
                          عضو فعال
                          • May 2011
                          • 9603

                          #1092
                          نی قصه ی آن شمع چگل بتوان گفت

                          نی حال دل سوخته دل بتوان گفت

                          غم در دل تنگ من از آن است که نیست

                          یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

                          عمری ز پی مراد ضایع دارم

                          وز دور فلک چیست که نافع دارم

                          با هر که بگفتم که تو را دوست شدم

                          شد دشمن من وه که چه طالع دارم


                          حافظ
                          افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
                          (کوروش بزرگ)

                          نظر

                          • ماهور
                            عضو فعال
                            • Feb 2011
                            • 1239

                            #1093
                            دلم از سينه به تنگ است، خدايا برَهان
                            هر کجا در قفسي، مرغ گرفتاري هست
                            چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
                            گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر...

                            نظر

                            • Karampor
                              عضو عادی
                              • May 2011
                              • 41

                              #1094
                              خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
                              چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
                              تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
                              چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیابی
                              بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
                              شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
                              ...
                              سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
                              دگری نمیشناسم، تو ببر که آشنایی
                              ...

                              نظر

                              • 313
                                عضو عادی
                                • Feb 2013
                                • 196

                                #1095
                                تو از اول سلامت پاسخ بدرود با خود داشت
                                اگر چه سحر صوتت جذبه ی داوود با خود داشت


                                بهشتت سبز تر از وعد ه ی شداد بود اما
                                برایم برگ برگش دوزخ نمرود با خود داشت


                                ببخشایم اگر بستم دگر پلک تماشا را
                                که رقص شعله ات در پیچ و تابش دود با خود داشت


                                مرا با برکه ام بگذار ,دریا ارمغان تو
                                بگو جوی حقیری آرزوی رود با خود داشت



                                محمد علی بهمنی

                                نظر

                                در حال کار...
                                X