حرکت در بازار سرمایه با مهربان

[satyr]

امان از دست شما مجردها.... منی که دلم نمیاد یه دونه بیسکویت رو بدون همسر عزیزم بخورم , چطور ممکنه سفر تفریحی اون هم مجردی برم؟؟؟
نه مهرداد جون... همین تعارف الکیت هم قبوله!!!!
می گم بیزحمت اگه جای خالی دارین این مندسن و علی کرمی من رو با خودت ببر....

بابا دمت گرم الکی چیه خیلی هم جدی هستم
مندسن که خیلی خطرناکه میترسم .علی کرمی هم کم از اون نداره

ولی گذشته از این حرفها شکوفا جان چرا یه روز یه قرار نمیگزاری یه جمعه دربندی ولنجکی جمع بشیم هم درموردبورس وهم موارد دیگه یه گفتمانی داشته باشیم قبلنا خیلی از این حرکتها با اهالی باحال بورس داشتیم

[خودشکوفا]

قورباغه هم خودتی!:P

rasti mamad akharesham zadi zire harfeta!aks chi shod pas?!!!:D

گرچه شما تعداد امضاهاتون کمتر از حد نصاب بود , اما ما بخشنده ایم...
اون هم چشم....
هفته آینده تو صندوقچه عکس هام می گردم و یه عکس می ذارم تو تاپیک.

[m.r_moradi]

گرچه شما تعداد امضاهاتون کمتر از حد نصاب بود , اما ما بخشنده ایم...
اون هم چشم....
هفته آینده تو صندوقچه عکس هام می گردم و یه عکس می ذارم تو تاپیک.

راضیم ازت ممد!;)

راستی اقای هفت تیر کش،فردا رو به جمع بندی نرسیدی چه کنیم؟!چی بخریم؟!با دید یه روزه البته ها...میخوام یه سهم بگی یه روزه 20 درصد بده!:D

[خودشکوفا]

البته با رشد فوق العاده ای که ادبیات آن چنانی شما عزیزان دل من , تو این تاپیک گرفته, چشمم آب نمی خوره تا هفته دیگه نه ما باشیم نه تاپیک که من بتونم عکسی هم توش بذارم.:(

رفقا به پیر و به پیغمبر !! اوضاع تاپیک خیلی خطری شده و یه عده از خدا باخبر , دارند رصدمون می کنند.
به بنده هم اخطار جدی داده شده که با رویه ضدفرهنگ حاکم و رسمی این تاپیک, کل سایت رو هم شاید بستن!!! تاپیک که سهله....

شما که. اصلاح بشو نیستین جگرگوشه های من:x
لطف کنید تو پیام خصوصی آدرس و نشانی از خودتون بذارین تا بعدا بشه پیداتون کنم.

[satyr]

این ادبیات اگر توش غرق بشی چیزی از کتب اسمانی کم نداره برای اهلش. متاسفانه اکثرا فقط پوسته رو میبینن و با معانی عمیق این گفتار نمیتوننن ارتباط برقرار کنن حالا تقصیر من چیه افکار اکثریت مریض هست و این سه شاخ رو با یه سه شاخ دیگه اشتباه میگیرن این سه شاخ کجا و اون سه شاخ کجا مگه نه مندسن خان؟
حالا چرا سانسور شد این تالار معروفه به ازادی گفتار تازه میخواستم ......

[satyr]

بابا یکی از مدیرا :جون هر کی دوست داری این پیام خصوصی ما رو ردیف کن

[satyr]

جناب ناظر من الان پیام خصوصی رو دیدم
چشم ردیفه

[مندی]

ممد شکوفه جیگر گوشه اگه چشاتو باز کنی میتونی به جیمیل من ایمیل بزنی نیاز نیست عقلتو بکاربندازی بزار راحت باشه:x

[ساسان]

ساسی جون خوشا به سعادت اون کارگزارت با این مشتریش... اول هفته تا آخر هفته دو بار شیران و وصندوق و شپنا بخر و بفروش.... تهش چی؟ هیچ چی!!

پیشنهاد میدم حرف شیران رو تو این تاپیک نزنی.. شیر خودش آبکیه و فقط حرف همین یه قلم رو تو تاپیک دکتر شیطان نزده اند!!

خدا رو خوش نمیاد پدر دو تا بچه رو خیط کنم!!! ولی حیفه نگم که حاجیت چراغ خاموش ترید می کنه..... روز ۴ شنبه پیش سرصف شپنا حاجیت بود و تو قیمتایی خریدشو تکمیل کرد که واسه تو و علی کرمی رویاست!!!

سلام
ممد جان
شپنا را هنوز داری یا رد کردی;)
بزار کارگزار هم لقمه ای از این خوان گستره گیرش بیاد:D

[ساسان]

ممد شکوفه جیگر گوشه اگه چشاتو باز کنی میتونی به جیمیل من ایمیل بزنی نیاز نیست عقلتو بکاربندازی بزار راحت باشه:x

با اجازه ناظرین سایت و مدعوین عزیز
من که این پیام خصوصی را نیافتم
فعلا این ادرس میل من
sasannazari@gmail.com

[مندی]

اورده اند روزی شیخ و مریدان در کوهستان سفر وچرا میکردندی تا اینکه به ریل قطار ریسدندی که ریزش کوه ان را به بند اوردندی.....ناگهان صدای قطار از دور بگوش شیخ رسید وشیخ فریاد زد که سریع جامه هارا بدرید و اتش زنید که بدجور این داستان را شنیده ام!!! مریدان در حالی که جامه ها را چه زیر وچه رو دراوردندی و اتش میزدندی و فریاد میکشیدندی به سمت قطار میدویدندی.... در این اثنا مندسنی گفتندی:یا شیخ نباید دستمان را در سوراخی:D فرو بکردندی؟شیخ گفت:نه حیف نان ان انگشتت را در سوراخ من فرو کنندی وکاری به این قضییه نداشته باشندی .... نفهم ان داستان دیگر استندی خاک تو سرت نکنندی ...واینچنین بودندی که مرید از شدت خجالت غش بکردندی ... در ادامه دندی راننده قطار که از دور گروهی را دیدندی لخت و فریاد زنان بطرفش میایندی به عقلش خطور کردندی که به دزدان زمین سومالی برخورد کردندی !! بنابراین پا روی گاز گذاشتندی و تخته گاز سرعت 200 تا بسمت کوه حرکت کردندی و قطار به سرعت به کوه خوردندی و همه سرنشینان به آسمان ها عروج کردندی . شیخ و مریدان با دیدن این صحنه ایستادندی وبفکر فرو رفتندی ..... شیخ با چهره ای متعجب رو به بقیه کردندی و گقت:قاعدتا نباید اینگونه میشدندی:)) ... پس یکی از مریدان رو به پخمه ای کردندی و گفت احمق.... تو چرا لباست را در نیاوردندی و اتش نزدندی؟پخمه گفت:اخر الان سر ظهر =)) است گفتم شاید همینطوری هم راننده قطار مارا ببیندندی و نیازی نباشدندی که...!!! واینچنین بودندی که شیخ بجای مریدان خشتک خودش را دریدندی و سر بر بیابان گذاشتندی ومریدان با دیدن این صحنه به روح شیخ دعا کردندی ......

[m.r_moradi]

راضیم ازت ممد!;)

راستی اقای هفت تیر کش،فردا رو به جمع بندی نرسیدی چه کنیم؟!چی بخریم؟!با دید یه روزه البته ها...میخوام یه سهم بگی یه روزه 20 درصد بده!:D

حالا دیگه پای پست من تشکر نمیزنی ممد؟!منو از بی محلی میترسونی؟!ما خاک این تاپیک ها رو خوردیم،تو برو از خدا بترس...

[خودشکوفا]

پس این سمباده چی شد ؟ :D..... از بس طفل صاف وساده و عمودی:D هستم من ....تا الان حدود 26 ساعته طاق پشت خابیدم.... به جون ممد راست میگم :->..... :D

این مهربون هم مارو اسگل گیر اورده .... لنگش تویی ممد شهلا به مولا ..... دولتینم =)) درد گرفت ممد تکلیف مارو روشن کنین سریع ........ ااااااه برو گمشو چسو ..... این مورچه هم وقت گیر اورده تو این لا

مندسن جان,در آثار مهم ادبی و هنری, قسمت بزرگی از خلقت اثر به ذهن مخاطب واگذار می شه تا هر کس به فراخور حال و روزش یا حس و خواسته اش پازل رو تکمیل کنه..مثلا در آخر فیلم بربادرفته ما دیدیم که رت باتلر , اسکارلت رو ترک کرد و فیلم به پایان رسید, ولی تازه ازینجا فیلم در ذهن ما , شروع به بازتولید می کنه و ما از خودمون می پرسیم بالاخره این دو عاشق خل و چل و دوست داشتنی به هم میرسند یا نه!؟
این چالش و درگیری مانند حل یه معما برای مخاطب لذت بخشه...
ازت خواهش می کنم حداقل اگه می خوای از الفاظ خلاف عرف و خصوصی در نوشته هات استفاده کنی , کاملش رو ننویس. ما می فهمیم که ..ضه هات یعنی کجات و الا آخر....
حسن این کار اینه که اگه خدا نکرده یه غریبه که از صمیمیت ما خبر نداره و بار اولشه که مطالب تاپیک رو می خونه , شاید کمتر شوکه بشه و برنداره تاپیک ما رو تحویل سانسورچی های کثیف ارشاد بده...

حقیقتا اینایی که تو میگی منم بلدم بگم!! اما اسمش طنز نیست. بهش میگن هزل...که نه به درد دنیای کسی خورده نه آخرت...
تو که ماشالله قریحه نگارش طنز داری بیا و یه در میون مطلبی در نقد استبداد تو سرزمینت بنویس که هم ما رو بخندونی و هم طرفداران استبداد و مستبد رو بگریونی... یا درباره تعصب و خرافات, کیش پرستش شخصیت, مسئولیت گریزی ملی, تحسین دروغ گویی و هزار تا درد دیگه

پ. ن.
قربونم بری...

[خودشکوفا]

بابا دمت گرم الکی چیه خیلی هم جدی هستم
مندسن که خیلی خطرناکه میترسم .علی کرمی هم کم از اون نداره

ولی گذشته از این حرفها شکوفا جان چرا یه روز یه قرار نمیگزاری یه جمعه دربندی ولنجکی جمع بشیم هم درموردبورس وهم موارد دیگه یه گفتمانی داشته باشیم قبلنا خیلی از این حرکتها با اهالی باحال بورس داشتیم

مهرداد جان پیشنهادت رو پذیرفته شده بدون... به محض اینکه فراغتی دست داد و این سفرهای طولانیم به اتمام رسید و در تهران موندگار شدم , این دیدارها رو پی می گیریم. فقط خواهشا این سه شاخه ات رو نزنی زیر بغلت بیاری وسط خیابون که خیلی واسه ملت سوژه می شیم.:D

[خودشکوفا]

این ادبیات اگر توش غرق بشی چیزی از کتب اسمانی کم نداره برای اهلش. متاسفانه اکثرا فقط پوسته رو میبینن و با معانی عمیق این گفتار نمیتوننن ارتباط برقرار کنن حالا تقصیر من چیه افکار اکثریت مریض هست و این سه شاخ رو با یه سه شاخ دیگه اشتباه میگیرن این سه شاخ کجا و اون سه شاخ کجا مگه نه مندسن خان؟
حالا چرا سانسور شد این تالار معروفه به ازادی گفتار تازه میخواستم ......

۱. یادمه خیلی سال پیش رو دیواری تو اتاق خوابگاه دانشجویی ما در شیراز جمله ای نوشته بودند به عنوان نقل قول از پوپر:
به آسمان دل نبند, وحی از خاک می رسد.... /:)

۲. ساتیر جان تو رو خدا حلالم کن.. من ساده دل تا دیشب فکر می کردم این سه شاخه, چوب رختی اتاقته که به یه دلیل عاطفی هیچوقت از خودت جداش نمی کنی....8-}

۳. من حاضرم جونمو بدم تا تو در کمال آزادی هر چی دوست داری بگی.. اما این تاپیک فقط مال من و تو نیست, اخلاقا مجاز نیستیم خانه آرامش و تفریح عده ای رو ازشون سلب کنیم.... اینجا آزادی جلوی عدالت وایساده..... عقل من طرف عدالت رو گرفته.. شاید حق با من نباشه....0:-)

۴. گرچه سالهاست قید هرچی مسلک و مذهب و ایدئولوژی و دین رو زده ام, اما یه بار واسم حضوری یا خصوصی از عقایدت بگو...:-?