حرکت در بازار سرمایه با مهربان

[خودشکوفا]

راستی شما هم با فایر فاکس مشکل دارید ؟

نه مهرداد جون, من با مهربان و مندسن و گروه اداف و کل بورس مشکل دارم, اما انصافا با موزیلا فایرفاکس تا به حال مشکل نداشته ام8-}

[satyr]

نه مهرداد جون, من با مهربان و مندسن و گروه اداف و کل بورس مشکل دارم, اما انصافا با موزیلا فایرفاکس تا به حال مشکل نداشته ام8-}

برای من تو فایر فاکس حروف رمزی میاد ولی تو اکسپلورر درسته جریان چیه

این مندسنت هم کارش درسته من ندیدم کم بیاره

[مهربان]

۱. بازگشت پیروزمندانه ات رو تبریک میگم مهرداد... :xهرچند صدبار دیگه هم اومدی و نموندی, اما ایشالله این بار موندگار باشی و از محضر من دور نشی....اتفاقا شاعر در وصفت خوش سروده که:

گر صد بار توبه شکستی بازآ.... گر کافر و گبر و بت پرست و بی بصیرت و سر شیفت و بی پول و مهربانی!!! بازآ.....

۲. خوشحالم که زحماتم به بار نشسته و این تاپیک به عنوان پیوستی از هایدپارک لندن , مکانی آزاد بود برای گفتن ناگفتنی ها... حالا اگه جایی هم کم و کاستی بود حتما ایراد ازمن بود....:">

۳. مهرداد جون باور کن دروغ به عرضت رسوندن.... ما تو این تاپیک از سحر که با دعا و نماز شروع میکردیم تا آخر شب که با دعای عهد به پایین می رسوندیم جز نیکی بر زبان نراندیم:D
باور نداری از همه اهلی بورسی بپرس;)

...درود بی پایان بر تو....خلف و جانشین بحق سیسرون خطیب رومی....آنگاه که اهنگ برخورد سرانگشتت بر دکمه کیبورد در فضای تاپیک طنین انداز میشد روح همه ادبا و فضلای فارسی نویس بسان ژله در سر میز دسر رو ویبره میرفت....ممد حالو حولی کردید تو تاپیک پستارو که میخونم ناخوداگاه هی میگم...آآانههه....اینبار میمونم کلا باید کنار تو موند...:*
....واقعا در هنگام ورودم به تاپیک و استنشاق هوای فضای بازی که تو در این تاپیک با زحمت و جهد بلیغ و عرق جبین بوجود آوردی انچنان وجدو سروری به من دست داده که الان به کپسول اکسیزن وصلم ممد....در میان عظمت پستات همچون پر کاهی معلق موندم و فکر نکنم کسی این توانایی رو داشته باشه که بتونه از تکیه کلامای حولو حوش دروازه دولابو و 4 راه سیروس به ناگه تبدیل به شخصیت منتقد وبرجسته ای در حوزه مسایل سیاسی و فرهنگی بشه....ممد...من الان سر موج گیر کردم...نخود بریز...
...این تسبیح و تهلیلی که با کمک دوستان پایه و مبرررز در این تاپیک به آسمان بلند شده ممد جان ستون و پایه های این خیمه و خرگاهو بدجور به لرزه انداخته....ممد...جان من یه مقدار به امور دنیوی برس....

[مهربان]

[QUOTE=خودشکوفا;284099]مهرداد تا حالا مندسن رو بهت معرفی نکرده ام؟؟؟
کشف خودمه و بی شک بابتش جایزه نوبل امسال حق منه...
یکی از بچه های باحال بورسی خودشه که البته یه کم هم آتیشش تنده...ولی بامرام و بسیار هم مودبه...
به جان جفتمون از برگ گل نازک تر از دهانش خارج نمی شه و مطلب ننوشته.. امیدوارم فرصت نکنی بخونیشون#:-S اما ندید از من قبول کن/:)
خلاصه کنم که هرچی انسان بزرگ و باادب و باشخصیت , این اطراف دیدم برش داشتم آوردم تاپیکت>:D<[/QUOTE]

....ممد عزیز....دز معرفی مندسن به جوامع بشری کمی درنگ کن....این گوهر نایاب و در پنهان و الماس تراش نخورده رو باید منو تو توامان در همین تاپیک کمی سمباده بزنیمش بعد مطمینم با این جواهری که من با دید ریز بین و موشکافم در کنار این بی پروایی نوشتاری دیدم هردومون رو روسفید میکنه.....ممد احساس میکنم یکم تو لاک خودش رفته بچه رو بیارش اینجا خودم حریفشم...خوب...من تنبونم تنگه؟؟/...آره...X-(X-(X-(X-(;;);;):->:->:->

[خودشکوفا]

[QUOTE=مهربان;284171]

مهرداد تا حالا مندسن رو بهت معرفی نکرده ام؟؟؟
کشف خودمه و بی شک بابتش جایزه نوبل امسال حق منه...
یکی از بچه های باحال بورسی خودشه که البته یه کم هم آتیشش تنده...ولی بامرام و بسیار هم مودبه...
به جان جفتمون از برگ گل نازک تر از دهانش خارج نمی شه و مطلب ننوشته.. امیدوارم فرصت نکنی بخونیشون....اما ندید از من قبول کن
خلاصه کنم که هرچی انسان بزرگ و باادب و باشخصیت , این اطراف دیدم برش داشتم آوردم تاپیکت>:D<[/QUOTE]

....ممد عزیز....دز معرفی مندسن به جوامع بشری کمی درنگ کن....این گوهر نایاب و در پنهان و الماس تراش نخورده رو باید منو تو توامان در همین تاپیک کمی سمباده بزنیمش بعد مطمینم با این جواهری که من با دید ریز بین و موشکافم در کنار این بی پروایی نوشتاری دیدم هردومون رو روسفید میکنه.....ممد احساس میکنم یکم تو لاک خودش رفته بچه رو بیارش اینجا خودم حریفشم...خوب...من تنبونم تنگه؟؟/...آره(X-(X-(;;);;):->:->:->

مهرداد من و تو دیگه وقت رفتنمون شده!!!
ساربان بانگ جرس رو به صدا درآورده که : هان ... 35 سال عمر کردید .... بفرمایید چه غلطی کردید?!
اونوقت من جواب می دم:
اولا هش تو کلات ای ساربانX-(
دوما این مهرداد 369 روز از من بزرگتره.. پس لطفا اول ایشون بعد من:->
سوما یادگاری من همین ممدسنه که با نثر شیوا و قلم طنزش جای ما رو پر خواهد کرد:O و حال بدکاران و ریاکاران رو خواهد گرفت و به زشتی ها حمله می کنه و از مظلوم با قلمش دفاع خواهد کرد......هر چند باید اون قلمش رو فرو کرد تو .... ش
بله , جامدادیش!:">

خداییش پتانسیلش بالاست , اما بات موافقم... با یه مقدار زحمت و مطالعه و قدری احتیاط ,تو این عرصه به مقام و جایگاه در عرصه مطبوعات هم خواهد رسید....:x
اگه هم فکر کردی تو لک رفته که اشتب کردی.... این پسره رو صد بار حالشو گرفتم اما منو از رو برد و مقاومت کرد... کلا بمب اعتماد به نفسه ....اما باروتش خیس خیسه:p

پ.ن.
حرف راست رو باید از دهن بچه شنفت دیگه... اگه میگه .رتت تنگه حتما یه چیزی می دونه و میگه.... پیشنهاد می دم یه سایز بزرگتر رو امتحان کنی!!!!/:)

[خودشکوفا]

اگه پای این پست 20 تا تشکر بخوره, عکسم رو میذارم تو همین تاپیکB-)
یعنی هیچوقت:D
چون عمرا به 10 هم نخواهد رسید=))

[مندی]

هیـــچ لـذتـی بالاتر از کشیدن لــپ کسانی که دوســتشان داری نیســـت :">.... از مندسن به مهربان جان و ممد جان :x.... لطفاً با نهایت ناز و عشوه وچشمانی بسته صورت های خود رو جلو بیارین:* .... شششتتتترقققق>:D<

شما دوتا متاهههل خجالت نمیکشین:p ..... حالا کارتون به اینجا رسیده میخاید من مجرد مظلوم و سمباده بزنید:-SS فکر کردین من نمیدونم سمباده کشیدن اسم رمز شب بین زن ومرد تو رابطه زناشویی هست:D ..... اصلاً اگه شیله پیله ندارین برید علی کرمی و سمباده بزنید .... اصلاً شما دوتا چرا زیاد از اصطلاح بچه /:) استفاده میکنید ... قزوینیای متاهلل:))
واما آن روی سکه ..........
عرض ادب وسلام واحترام خدمت دو استاد ودوست نازنین و خوبم :* .... حضور مجدد وانشالله مداوم شما رو مغتنم شمرده و تبریک بگویم امیدوارم جسارت های این تازه بدوران رسیده رو به بزرگواری های خودتان ببخشایید وحلال فرمایید .... در تمامی طول زندگیم تمام تلاشم بر این بوده که هیچ گاه دل هیچ بنده اش رو نیازرده و نشکونم خصوصاً بنده های ماده اش:x رو :D.... ولی چه کنیم قضا وقدر باعث شد ما سرو کلمون تو این تاپیک پیدا بشه ودر نبود شما پا رو از گلیممون درازتر کنیم.... حقیقتش قبل از اینکه بیام این تاپیک بزرگترین تفریحم این بوده که با کش شرت =)) مگس بکشم ودر راه خدا جسم بیجانشان رو در خونه مورچه ها قرار بدم باشد که مورچه ها دعایمان کنند و خدا مارو بهشتی کند و این امور خیریه رو از مانگیرد ;;) ولی این چند مدت از این مهم غافل گشته وبا حضور شما وخاطره های دلنشینتان فرصت را برایم فراهم میکند تا بتوانم دعای مورچه ها رو دوباره بدرقه راه خودم کنم

اعتراف میکنم در تمام طول این مدت اگر همراهی ممد شهلا این رفیق ناباب دوست داشتنی نبود نمیتوانستم این جملات از گل نازکتر رو بر زبان جاری سازم وباعث شادی دوستان وگاه ناراحتی تان را فراهم سازم ودر واقع من از خود هیچ ندارم ، هیچ جز دلی تنها واینجاست که اولین قطره عشق از چشمانم جاری شد ... ممد آستینتو بیار جلو.....در همین فرصت پیش آمده از حضور همه سرورانم طلب پوزش وحلالیت میطلبم خصوصاً مدیران وناظران محترم این سایت که حضور چندش آور این طفل رو تحمل نمودند ....راستی همین الان بچه های پشت صحنه به من اعلام کردند چند تن از بانوان محترمه این سایت هم این تاپیک رو دنبال میکردند واقعاً من الان دارم اب میشم همین جا ازحضور گرم شما هم سپاسگذار وهم پوزش میطلبم ..... و صورت ماهتان و ماهشان (ممد شکوفه ومهربان) رو را از پشت مونیتور میبوسم :* ...... (اوووووووووع)

[m.r_moradi]

روایت است که روزی دکی (رض) به همراه مریدان از بیابان گذر بکردندی که ناگهان جسمی جست و چابک،نرم و نازک ویــــــــــــــــــــــــــژژژژژژژژژ از بالای سرشان گذر بکردندی...

از میان جمع مریدان ممدسن نامی به سوال برخاست که یا شیخ این چه بود که بر ما گذشت؟!

شیخ با علامت سر به معاونت سوالات خویش ممد شکوفه اشارتی بکردندی که تو پاسخ گو...

ممد شکوفه این پا اون پا بکردندی و از برای اینکه ضایع نشدندی جوابی سر هم کردندی و فرمودندی که این قالیچه ی دفتر رییس تاپیک بودندی...

که ناگهان جسم دوباره زوزه کشان گذر بکردندی،در میان مریدان همهمه بوجود اورندی...

در همین بین تلفن شیخ زنگ بخوردندی و شیخ پس از مکالمه غش بکردندی...

شیخ الشیوخ دکی،ندای انا المیگ سر دادندی و سر به کوه و بیابان گذاردندی...

مریدان که مونده بودن چه غلطی بکنن،همگی از سر بیکاری خشتک خود بدریدندی!:D

ممد شکوفه و ممدسن و علی کرمی هم از فط خنده ی بیش از حد روده شان پاره شدندی...:P

و در پس همه ی این اتفاقات کپیتان به ریش همه گان بخندندی...;)

[اشکبوس کهنه سوار]

اگه پای این پست 100 تا تشکر بخوره, عکسم رو میذارم تو همین تاپیکB-)
یعنی هیچوقت:D
چون عمرا به 10 هم نخواهد رسید=))

تا اینجا 11 تا تشکر رو داشته باش داداش

[خودشکوفا]

اشکبوس جان مگه نشنیدی که شاعر میگه:

ما را ز سر بریده می ترسانی؟؟؟؟

تفسیر:
۱. مطمئنا طرف خطاب شاعر , یک مسلمان یا یهودی بوده ... و حتما مسیحی نبوده..... از توضیح بیشتر هم شرمنده و معذورم, چون دوست ندارم برای سومین بار در دو شبانه روز در تاپیک دکی رو ببندند:D

۲. داداش ما که 12 تا دیدیم نه 11 تا./:)

۳. خودتون رو کشتین , شدین 12, تا صد تشکر, 88 تا کم دارین >:)

۴. خداییش هر کی دو بار رای بده, نامرده:))

۵. شما اگه به خورشید, بدون محافظ نگاه کنین چه بلایی سر چشاتون میاد؟ کور می شین دیگه..
حالا همون بلا با دیدن تصویر حاجیتون با هاله نور شدید اطرافش, سرتون میاد.#:-S

۶. اگه یه جوون با دیدن خوشگلی و خوش تیپی من و خدا نکرده زشتی و بدتیپی خودش تصمیم به خودکشی گرفت, خونش به گردن شما هاست هااااااااا:-s

۷. از همین جا شفاف سازی کنم که منظورم از آیتم ۶ , ممدرضا مرادی نبود و نیست!:^o

[پارادوکس]

اشکبوس جان مگه نشنیدی که شاعر میگه:

ما را ز سر بریده می ترسانی؟؟؟؟

تفسیر:
۱. مطمئنا طرف خطاب شاعر , یک مسلمان یا یهودی بوده ... و حتما مسیحی نبوده..... از توضیح بیشتر هم شرمنده و معذورم, چون دوست ندارم برای سومین بار در دو شبانه روز در تاپیک دکی رو ببندند:D

۲. داداش ما که 12 تا دیدیم نه 11 تا./:)

۳. خودتون رو کشتین , شدین 12, تا صد تشکر, 88 تا کم دارین >:)

۴. خداییش هر کی دو بار رای بده, نامرده:))

۵. شما اگه به خورشید, بدون محافظ نگاه کنین چه بلایی سر چشاتون میاد؟ کور می شین دیگه..
حالا همون بلا با دیدن تصویر حاجیتون با هاله نور شدید اطرافش, سرتون میاد.#:-S

۶. اگه یه جوون با دیدن خوشگلی و خوش تیپی من و خدا نکرده زشتی و بدتیپی خودش تصمیم به خودکشی گرفت, خونش به گردن شما هاست هااااااااا:-s

۷. از همین جا شفاف سازی کنم که منظورم از آیتم ۶ , ممدرضا مرادی نبود و نیست!:^o

سیزدهمیشم کار خودم بود
ساعت 7:10 صبح =D>

[خودشکوفا]

اگه پای این پست 20 تا تشکر بخوره, عکسم رو میذارم تو همین تاپیکB-)
یعنی هیچوقت:D
چون عمرا به 10 هم نخواهد رسید=))

دوستان ما دو تا بچه محل داشتیم به نام های میرحسین م. و محمود ا.ن.)
یه روز این دو نفر سر این که زمین فوتبال محله رو کی تصاحب کنه قرار گذاشتن بیان جلوی اهالی محل , مناظره کنند و هر کی برد زمین به مدت ۴ روز دست اون باشه...
ناگفته نمونه که ۴ روز قبل هم محمود جان با دوز و کلک و تقلب و سفارش, زمین رو از چنگ رقبا ربوده بود و به همراه دوستانش که اکثرا مشتی بی سواد و تازه به دوران رسیده بودن جای فوتبال , زمین رو شخم زده بودند و گوشه گوشه اش رو با کود انسانی آراسته بودن.. حالا به چه منظور؟؟ خدا داند....چون اونا اصلا هر رو از بر تشخیص نمی دادن چه رسه به دونستن کشاورزی و فوتبال... صرفا ژست خوشگلش رو می گرفتن.. :-B
اما زمین فوتباله دیگه.. انقد اشتها رو تحریک می کنه که براش به راحتی آدم هم می کشن!!! این شد که واسه ۴ روز دوم با تمام قوا محمود برگشت و روز مناظره یه مشت عدد و آمار دستکاری شده نشون داد که زمین فوتبال نه تنها داغون نشده بلکه هر شب توش بازی بارسلونا و رئال بوده!!!#:-S
اون وسط قیافه این میرحسین هم دیدن داشت که از مشاهده اعداد دستکاری شده از کله اش دود بلند شده بود... البته یه شاخ کوچولویی هم از کله اش دراومده بود!!!:D

بنده هیچ وقت حال و روز میرحسین کوچولو رو درک نکرده بودم تا صبح امروز که در جلوی چشمانم عدد 100 تبدیل به 20 شد!!!:-/

من سر قولی که دادم هستم , اما فقط 100, یه دونه هم پائین نمیام...:->

پ. ن.
محسن جون دوستت داریم:x

[ساسان]

با سلام

ممد جان
رهی که شما میروی به ترکستان که نه به جناب ا.ن خواهی رسید :D
کمتر دبه کن :p

[خودشکوفا]

ساسان جون من و دبه????!!!!
من پای حرفم هستم و رو صد تا لایک که رسید, عکس می ذارم..
اما یکی از دوستان خوبم پست منو تحریف کردند... به پست جناب کهنه سوار در همین صفحه و پست قبلی من که مراجعه کنی متوجه منظورم می شی...

[m.r_moradi]

زنده باد محسن مختاری...;)