حرکت در بازار سرمایه با مهربان

[Hamid Broker]

داره دالنلود میشه.
مرسی ممدجان لطف کردی.
شب خوبی داشته باشی یا حق :x

[وحید نصیری]

مندسن ........ حقیقتش حاجی مندی هر دو طرفش یه مدله یعنی هم پشتش و هم روش دوتاش رو هست به همین خاطره که هر وقت خواستی بری پشت حاجی مندی نتونستی و این از عجایب روزگاره و علل بقای حاجی مندی بر کرسی معروفشون .......

پ.ن : دوستان شفیق مطلب زیر برای بقای خودمون میزنم تا به سرنوشت مندی مواجه نشیم ........ شما جدی نگیرید و از کنارش رد بشید .....

یکسری مطالب است که شرح و بسط دادنش وقت زیادی میبره اما تیتر وار عنوان میشه ......

با ثابت بودن قیمت ها شرایط اقتصادی کشور برای قشر دلال مناسب می باشد و در چنین شرایطی است که سیستم موجود ناخودآگاه دلال در دل خود می پروراند و برای از بین بردن آنها شروع به التماس می کند یعنی یک سیستم اقتصادی کاملا مریض دلال درست می کند .......... درحالی که شما می توانید با یک اقتصاد با پایه ریزی مناسب دلال را از چرخه اقتصادی بیرون کنید ......

وجود دلال در جامعه هزینه های زیادی بر دولت و در نهایت جامعه ایجاد می کند یکی اینکه دولت را مجبور می کند که ناظران زیادی را برای کنترل قیمت به کار بگیرد و دیگری به کارگیری نیروی نطامی است .....

حال اگر به دو مورد بالا یعنی ناظر قیمت ها و نیروی انتظامی آشنا باشید یعنی به طور عمیق به عملکرد آنها واقف باشید متوجه می شوید که اینها خود حلقه ی حرفه ای تر از آنچه که در جامعه دلال نامیده میشود هستند و دلیل آن آن آشنایی به قوانین و در دست داشتن اختیارات و اهرم های بیشتر ........ می بینید که اقتصاد ناسالم به خودی خود دلال ایجاد می کند و کنترل کردن آن مشکلی که حل نمی کند هیچ بلکه دلالان حرفه ای تر و مجهزتری را وارد سیستم می کند ........

برای حل مشکل فوق که انرژی زیادی می گیرد یک راه حل نمی توان بیان کرد اما می توان با آزادسازی قیمت ها قسمتی از این دلال ها را از جامعه اقتصادی بیرون کرد و آنها را وارد چرخه تولید کرد .........

کاری که سود بیشتری داشته باشد متقاضیان بیشتری دارد ..... چرخه فعلی اقتصاد باعث شده که دلال جماعت بیشترین سود در کمترین زمان را ببرد و این به خاطر اختلاف شدید قیمت بین تولید کننده و مصرف کننده است .... اگر تولید کننده می توانست محصولش را به میزان 90 درصد قیمتی که به دست مصرف کننده میرسد بفروشد تمرکز افراد را در صنف های تولیدی بیشتر می دیدیم ...... (مثلا در بخش کشاورزی تفاوت قیمت تولید کننده و مصرف کننده در اکثر موارد بالای 150 درصد است "چون خود بنده و اکثر اهالی روستا در این بخش فعالند به این موضوع واقف هستم")

وجود سرمایه گزار خارجی می تواند دلال را ز بین ببرد ........

تنظیم قیمت های داخلی با قیمت های خارجی می تواند دلال را از اقتصاد بیرون کند .........اگر قیمت ها آزاد نباشد و توازن اقتصادی جامعه به هم میریزد .......

دولت نمی تواند برای انرژی و هر کالای دیگری ارز 2500 تومنی اختصاص دهد زیرا دلالان سوخت را با ارز 2500 تحویل و با ارز 3500 می فروشند و در یک روز سود 40 درصد که یک سهامدار در خواب هم نمی تواند ببیند ...

در خود واحدهای پترویی و صادرات محور باید نرخ تسعیر با دلار آزاد صورت گیرد وگرنه اقتصاد به ناکارآمدی خود ادامه می دهد ......

در اقتصادی که منطقی باشد باید به ارزش جایگزینی بها داده شود مثلا یک نیروگاه که 1000 واحد پولی صرف تاسیس آن می شود نمیشود قبول کرد که در آمد آن با یک کارخانه بستنی سازی که کلا 10 واحد پولی صرف تاسیس آن شده است برابر باشد و این گپ زیادی در اقتصاد ایجاد می کند .....

حاشیه سود ناخالص شرکتها باید حداقل 20 درصد باشد تا برای سرمایه گزار تاسیس شرکت، ارزش سرمایه گزاری را داشته باشد و در بلند مدت اقتصاد مجبور است که به این خواسته تن دهد وگرنه قادر به کنترل آن نیست .......

در تاپیک شتران مطلبی نوشتم که فکر کنم کسی به ان توجه نکرد ولی دوباره می نویسم .....

مبنای ارزشگزاری شرکت ها باید بر اساس میزان فروش با احتساب حاشیه سود منطقی باشد نه بر اساس قیمت سهم ....... بررسی قیمت سهم برای خرید کار یک سفته باز و نوسانگیر است نه یک تحلیلگر ..... و تا زمانی که تفکر یک شخص نوسانگیری باشد در بورس به سودی نمی رسد، برای کسب سود باید مثل کسی که سرمایه میلیاردی دارد فکر کنید نه به مانند یک نوسانگیر با سرمایه جزئی.....

در مهندسی عمران ساخت نیروگاه و پالایشگاه و پتروشیمی ها (به ترتب) از اهمیت ویژه ای برخوردارند و به همین خاطر آنها را در حالت الاستیک و برای زلزله 2500 ساله تاسیس می کنند .... یعنی چیزی مهمتر از این سه واحد برای تاسیس در مهندسی عمران نیست ... و این یعنی ارزش جایگزینی بسیار بسیار بالا ...... و تا زمانی که نیروگاه و پالایشگاه سود منطقی به سرمایه گزار ندهند این قسم از صنعت که نیاز به سرمایه کلان دارد و نیاز جامعه هست رشد نخواهد کرد .... در اقتصادی که قیمت ها آزاد باشد باید به این امر توجه شود و حداقل حاشیه سود برای هر صنعتی معادل 20 درصد برقرار باشد ......

مفت ترین سهم های بازار
شتران - مپنا-شراز-فارس-شبریز-شاوان-شپنا-شبندر-وصندوق-وغدیر-حفاری

مطالب بالا کاملا تیتر وار و پراکنده و بدون جمع بندی است و شرح و بسط انها وقت زیادی از لحاظ نوشتاری می گیرد .......

[ساسان]

با سلام
خدا را شاکرم
وپترو که تا کنون بالای 60% بازدهی داشته
شکربن هم بست برای تعدیل 100%ی
شبندر را هم 989 تا 992 تومن بازار از من خرید
تا صید دیگر

[خودشکوفا]

عمو ساسی پیشنهاد میدم شپشم رو هم شکار بنمایی که ایشالله روی زبل خان سفید بشه...
مرد حسابی همین طور یا الله نگفته میای تو؟؟!!!
در محضر حاج مندی و معلق بازی؟؟!!
نگفتی کاندید انتخاباتی در تاپیک رونمایی شده؟؟
آآآیییی مندسن کجایی که حاج مندیت رو کشتن....

[مندی]

وای چقده خسته هستم ...وای (جیغ) حاجی اینجا چیکار میکنه حاجی داره میاد بدبخت شدم دستش بهم برسه الفاتحه میشم ...اوه اوه این مومنین و مومنات چطور بدوبدو دارن میان پای منبر حاجی ..من که الفرار....

حاجی عندالمومنین فخر همه روی زمین ... مرگ بر دلقک آمریکایی ...مرگ بر جاسوس اسراییلی ...مرگ بر مندسن

کاملاً صحیح ..تفضل ..تفضل

سلام علیکم... در رابطه با قاره آفریقا باید گفت که این قاره یک جای مورد علاقه ی ماست چون که ما در فیلمهای مستندی که صدا وسیمای عزیز نشان میده میبینیم که شیرهای نر خیلی زیبا و همچین قدرتمند و بسلامتی با یک گله شیر ماده حرکت میکنند واین خیلی جلوه ی زیبایی از مردانگی وشجاعته که یک موجود مذکری بتونه بدون اینکه از همسران خودش هراسی داشته باشه با همه ی اونها بیرون بره وسرشو بالا بگیره و بگه که من مرد گله ام .. این خیلی اتفاق میمون و مبارکی است و ما دعا میکینم این توفیق نصیب همه ی مومنین علی الخصوص عندالمونین بشه تا بتونن راه برادر شیر رو ادامه بدن ..

اما در هر صورت یک بار ما دعوت شدیم که مشرف بشیم بریم آفریقا که یک محموله رو تحویل دوستان آفریقاییمون بدیم خلاصه که ما خیلی هم خوشحال شدیم گفتیم فرصت خوبی هست که اصن ما این برادر شیر رو هم از نزدیک ببینیم و راز موفقیت ایشون رو بپرسیم خلاصه برادران سفارت اومدن گفتن حاجی یک محموله آماده تو یک کشتی داریم و اونجا باید تحویل بدیم شما برو این پشت مشتا تا دوستان آفریقایی که اومدن شما بِرو جِلو و تحویل بده....

خلاصه قایق برادران داشت نزدیک میشد و ما هم بعنوان کاپیتان معنوی کشتی رفته بودیم بالای عرشه ایستاده بودیم که یهو دیدم قیامت شد و از همه طرف به ما حمله شد وبا ترفندی که در حوزه آموزش دیده بودیم از محلکه ی خطر گریخیتم و به سفارت پناه بردیم بعدش برادران سفارت به ما گفتن حاجی شانس اوردی که توسط پلیس دستگیر نشدی وگرنه بعنوان قاچاقچی بزرگ اسلحه به دنیا معرفی میشدی...

ما هم گفتیم البته که شهرت جهانی چیز خوبیه ولی نه تا این حدش .. خلاصه اینکه ما یک دوسه ماهی رو در سفارت قایم شده بودیم آخرشم این برادرای سفارت یه لباسشویی رو خالی کردن وما رو بجای موتور توش جا دادن و ما بشکل یک لباسشویی پیروز به کشور عزیزمون مراجعت کردیم ...

قاچاق اسلحه ام تمام والسلام علیکم و رحمت خدا بر ما که در مواقع لزوم و برای حفظ نظام به هر شکلی درمیایم حتی موتور لباسشویی...

حاجی عند المومنین فخر همه روی زمین ..تا خون در رگ ماست حاجی رو منبر ماس...

[ساسان]

مممممممممددددددددددددد;) :p

[خودشکوفا]

می دونم ساسان جان.. =))
خدا به پدر مادرش صبر یده;)

[کاویانی]

مندی امروز و فرداس که بیان بگیرن ببرنت بگن این نویسنده ی " رادیو پس فردا " ست.

[ساسان]

ممد
شبندر را میبینی که دارن چطور مظلومانه شهیدش میکنن .

یادی کنیم از دکی عزیز

ممممممممممدددددددددددددد برگردم شششششششششششهههههههههههههییییییییییییییییییییییییید دددددددددددددددددددددددیییییییییییییییی

[ساسان]

گابریل گارسیامارکز چگونه در این نامهٔ کوتاه از جهان و خوانندگان خود خداحافظی میکند:

اگر پروردگار لحظهای از یاد میبرد که من آدمکی مردنی بیش نیستم و فرصتی ولو کوتاه برای زنده ماندن به من میداد از این فرجه به بهترین وجه ممکن استفاده میکردم. به احتمال زیاد هر فکرم را به زبان نمیراندنم، اما یقینا هرچه را میگفتم فکر میکردم. هر چیزی را نه به دلیل قیمت که به دلیل نمادی که بود بها میدادم. کمتر میخوابیدم و بیشتر رویا میبافتم؛ زیرا در ازای هر دقیقه که چشم میبندیم، شصت ثانیه نور از دست میدهیم. راه را از همان جایی ادامه میدادم که سایرین متوقف شده بودند و زمانی از بستر بر میخواستم که سایرین هنوز در خوابند. اگر پروردگار فرصت کوتاه دیگری به من میبخشید، سادهتر لباس میپوشیدم، در آفتاب غوطه میخوردم و نه تنها جسم که روحم را نیز در آفتاب عریان میکردم. به همه ثابت میکردم که :


به دلیل پیر شدن نیست که دیگر عاشق نمیشوند بلکه زمانی پیر میشوند که دیگر عاشق نمیشوند.


به بچهها بال میدادم، اما آنها را تنها میگذاشتم تا خود پرواز را فرا گیرند. به سالمندان میآموختم با سالمند شدن نیست که مرگ فرا میرسد، با غفلت از زمان حال است. چه چیزها که از شماها خوانندگانم یاد نگرفتهام...


یاد گرفتهام همه میخواهند بر فراز قلهٔ کوه زندگی کنند و فراموش کردهاند مهم صعود از کوه است. یاد گرفتهام وقتی نوزادی انگشت شصت پدر را در مشت میفشارد، او را تا ابد اسیر عشق خود میکند. یاد گرفتهام انسان فقط زمانی حق دارد از بالا به پایین بنگرد که بخواهد یاری کند تا افتادهای را از جا بلند کند. چه چیزها که از شما یاد نگرفتهام... .


احساساتتان را همواره بیان کنید و افکارتان را اجرا.


اگر میدانستم امروز آخرین روزی است که تو را میبینم، چنان محکم در آغوش میفشردمت تا حافظ روح تو گردم. اگر میدانستم این آخرین دقایقی است که تو را میبینم، چنان محکم در آغوش میفشردمت تا حافظ روح تو گردم. اگر میدانستم این آخرین دقایقی است که تو را میبینم، به تو میگفتم «دوستت دارم» و نمیپنداشتم تو خود این را میدانی. همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلتها به ما دهد.


کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آنها علاقه و نیاز داری. مراقبشان باش. به خودت این فرصت را بده تا بگویی: «مرا ببخش»، «متاسفم»، «خواهش میکنم»، «ممنونم» و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن.


هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری. خودت را مجبور به بیان آنها کن. به دوستان و همهی آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند. اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روزی با اهمیت نخواهد گشت.

[مندی]

حاجی عند المومنین فخر همه روی زمین ...مرگ بر مخالف ...مرگ بر موسیقیای ساقی ..مرگ بر دلقک آمریکایی ..مرگ بر مندسن

دقیقاً ..تفضل

سلام علیکم ... ولا روپاییو .. به واقع که ما خودمان سالها در میادین بین المملی فوتبال یک جوری درخشیدیم که از این باشگاههای مومناتی خارجی به ما خیلی پیشنهاد خارجی میدادن ولی ما زیر بار نمیرفتیم..

درهر صورت ما به همراه باقی برادران روحانی یک تیم فوتبالی داشتیم که همیشه مسایل معنوی در راس امور بود ... به واقع که این تیم تیمی بود که به عنوان تیم منتخب حوزه در اون عضویت داشتیم و اسمش رو هم گذاشته بودیم حوزه یونایتد ...
استاد ما هم که مربی این تیم بودن به واقع برای خودشون یک سِرحاجی فرگوسنی شده بودن و کنار زمین که میامدن همش با افراد خانواده بازیکنان سلام علیک عرض میکردن وهی به اونها سلام های خیلی گرم میرسوندن ..
ما هم که خودمان پست مان در آن راس پیکان بود و همش باید تلاش میکردیم که میخ حوزه رو در دروازه کفر بکوبیم وباعث خوشحالی کلیه کشورهای منطقه بشویم...
یکباری چن سال پیش بنا به دعوت استادمان قرار شد تیم ما ینی حوزه یونایتد با تیم ملی مسابقه بده ... ما هم بنا به ماموریت الهی که داشتیم در ترکیب اصلی تیم قرار گرفتیم و قبل از مسابقه دیدیم هی مربی ما رو حاجی رونی صدا میکنه ما فرمودیم یا مربی .. ما کجا برادر رونی کجا ... ایشان گفت درحال حاضر شما امید تیم ما هستی وماموریتت هم اینه که بری از نزدیک با این علی کریمی ملعون یارگیری تومنه توتو منه من توتوه بله از همانها بکنی در هرحال ..
ما گفیتم حاجی این مدل یارگیری مشکل شرعی نداره ..گفتن نه بِرو جِلو اون با من ..ما هم گفتیم حالا که اینطوریه چنان یارگیری ما بکنیم که ایشان اصن فوتبال یادش بره ...
خلاصه فوتبال شروع شد و ماهم اول کاری یه سرفه ای کردیم ویک یاالله گفتیم مشرف شدیم پیش برادر کریمی ...ایشون همین که ما رو دید یک لبخند شیطانی به ما زد و گفت بهههه حاج اقا ..حاجی اونجا رو ببین مومنه ها هم دارن میان تو استادیوم ...
این رو که ایشون گفت ما با خوشحالی برگشتیم به مومنات طرفداری که فقط به خاطر ما داشتن میومدن استادیوم نگاهی کنیم اما هر چی نگاه کردیم یه تعدادی سبیل کلفت کثیری دیدم که نشسته بودن اونجا..
بعد یکهو دیدیم که استادیوم منفجر شد و همه داشتن مارو تشویق میکردن .. ما آمدیم کنار زمین که هم مومنات رو پیدا کنیم و هم به ابراز احساسات تماشاگران جواب بدیم دیدیم که سِر حاجی فرگوسن دارن با یک عدد چوب دراز به سمت ما مشرف میشن وخیلی ظاهراً علاقه دارن که ببینن این عمه کوچیکه ی ما الان دقیقاً کجا هستن...
ما حس کردیم که هوا پسه .. سریع برگشتیم وسط زمین ..یکهو تابلوی نتایج رو که دیدیم روش نوشته بود برادر کریمی سه تا گل زده به تیم ما ...
این بود که روح روحانیت ما زد بالا و در ادامه بازی یک تکل دوپایی روی پای ایشون رفتیم که البته ایشون به طرز ناجوانمردانه ای جاخالی داد وما رفتیم تو شیکم داور وبخاطر همین عمل تا آخر عمر از فوتبال محروم شدیم..
درپایان از برادران بسیج منبر میخایم که این ممدشکوفه و ساسی وکاویانی رو ببرین اتاق پشت منبر و یک پذیرایی گرمی ازشون بکنین تا این منبر ما رو مسخره نکنن :D...
درخششم تمام والسلام علیکم ولعنت خدا بر کسی که از یارگیری من تو من با عندالمونین فرار میکنه...

تا خون در رگ ماست حاجی رو منبر ماس .... حاجی عندالمومنین فخر همه روی زمین ...

[ساسان]

حق به حقدار رسید
آبی قهرمان جام شد

[خودشکوفا]

هیچ هم این طور نیست...:-$

نه قرمز نه آبی فقط قهوه ای<:-p<:-p

[مندی]

فقط حوزه یونایتد :D .....

[خودشکوفا]

ای مرده شور اون حوزه یونایتدت رو ببرنX-(