حرکت در بازار سرمایه با مهربان
Collapse
X
-
راجع به این عکس بگم خدمتتون که داششتون میونه ای با بادی بیلدینگ نداره و کل این هیبت رو که میبینید به مدد بدنسازی با وزن خودش کسب کرده این عکس مال سه سال پیشه که داششتون داشت دان 4 جدو می گرفت ..تو هیچ مسابقه ای شرکت نکردم کلا خوشم از مسابقه نمیاد یعنی حضور در میادین به گروه خونیمون نمخوره ......سه بار تو مسابقات خواستم شرکت کنم که اولیش دچار مرض سخت گلاب به روتون :"> اسهال شدید شدید و دومیش دچار شکستگی پا در تمرین شب قبل از مسابقه شدیم سومیش هم که اختلاف زمانی مانع شرکت در مسابقه شد (:|.. به ما گفتند ساعت 6 بیاید دانشگاه علم و صنعت مام رفتیم و با کلی پرس و جو محل مسابقه رو پیدا کردیم اومدیم بریم تو که نگهباناش گفتند مسابقات تموم شده و شروعش 6 صبح بوده #-o...سرتون درد نیارم، دیگه قید مسابقه رو زدم ولی تلافیشو سر بچه های خوابگاه حسابی در آوردم :D
قدم کوتاهه در حد 168 ولی اون موقع وزنم 74 بود و تمام عضله بودم اما الان 61 به زور..... ورزشو گذاشتم کنار... الان نه از سرشونه خبریه نه از دور بازو ...الان فقط یه سیبیل گذاشتم پشت لبم که باهاش از قندای تو قندون محافظت میکنم ... تا یه بچه میخواد دوتا قند برداره یه چرخ به سیبیل میدم و سر قندون دوباره بر میگرده سرجاشX-(
این عکسو وقتی داششتون داشت میرفت حموم از خودش گرفت ..پشت سرم که دستشویی وسیفونش سند ..... چون ممد پشت صحنه رو خلا انتخاب کرده بود مام همین پشت صحنه رو انتخاب کردیم و فقط یوخده به پشت صحنه نزدیکتر .. اگه پشت صحنه ها طبق همین روال جلو برند احتمالا نفر بعدی که عکسشو میزاره نو ناپیک تو مستراحه ... مندسن ..مهربان ..مراد.. :-&
بهترین تفریح خوابه!
نظر
-
-
به حدی امروز از دست این دخترا اعصابم خورده که نگو .... یعنی میخام یه ترکه اناری وردارم بیوفتم دنبالشون و تا اونجا که میخورن بزنم سرخ وسیاهشون کنم ولی وقتی دوباره تو ذهنم قیافه مظلوم و بی پناه و ضعیفشون رو میبینم باز دلم به حالشون میسوزه و دست نگه میدارم .... وای بروزی که ذهن ... حکم جهادم دهد ...... :D
رفتم تو اتوبوس نشستم رو صندلی... حالا بغلم خالی هست... اونطرف صندلی موازی صندلی من یه پیرمرده هشتاد ساله واجب الموت نشسته بود وبغلش خالی بود ... ییهو یه دختر که بهش میخورد دانشجو بود اومد تو قسمت اقایون و رفت مستقیم نشست بغل پیرمرده ... ای تو اون روحت دختر آخه این چه کاری بود تو کردی.... حالا میومدی بغل ما میشستی ما میخوردیمت تحفه .... نمیدونید من در جایگاه عظمای مرد ;;) چقدر خجالت کشیدم تو اون لحظه .. هنوز یه ایستگاه نگذشته بود که یه پیرزن اونم واجب الموت راست اومد نشست بغل من :(( .... یه آب قند بدین من هنوز که هنوزه حالم سرجاش نیومده ... خدا از تقصیر این دخترا نگذره چظور صب اول صب ر ... تو حال ما .... الحق که باید تا اخر عمرتون ترشیده بمونین .... من الان نظرم در مورد اون دوتا سکه یه گرمی واسه مهریه عوض شد ... از همین ساعت باید 14 تا سکه تمام بهار ازادی به نیت 14معصوم بهم بدین تا باهاتون ازدواج کنم [-(.... حالا اگه جرات دارین دفه بعد هم برین بغل پیرمرد بشینین ... امتحانش کنین تا منم تعداد سکه رو بکنم 40 تا L-)
یعنی شما خودتونو بزارین جای من ... اون لحظه چه حالی بهتون دست میداد:-sآخرین ویرایش توسط مندی؛ 2013/02/25, 21:47.دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ..... ای هیچ تر از هیچ ، تو بر هیچ مپیچ
نظر
-
در اصل توسط مهربان پست شده است View Post
....مندسن یه ککم دندون رو جیگر بزار بجان خودم برگردم نسخه پیچت میکنم....تمام مطالب تو رو بویژه میخونم....
آخخخخ جوووون ... جیگگگگر:p
مهربان یکم بیا بالاتر یکم دیگه حالابرو راست نه برو چپ یذره بیشتر یه ذره پایین تر هان همین جا همین جا خوبه بخارونش =))...آخیش کمرم حال اومد :D ... راستی واسم دونونه بپیچ خعلی گشنمه مهرداد جون... ساندویچ سوسیس هست دیگه نه....:))
إ إ إ ... ممدشکوفه تو پا سیستم من چیکار میکنی هان .... نامرد چی داشتی تایپ میکردی ... کجا در میری وایسا .... بزار ببینم این ورپریده باز داشت چه آتیشی درست میکرد ... ای داد بیداد ای دل غافل ببین این متاهل چی چی نوشته ... ممد خدا بگم چیکارت نکنه .... خدا هدایتت کنه نا اهل .... حالا چرا فرار میکنی وایسا کارت دارم حداقل جلوتو نیگاه کن ... مواظب باش ... ددووووفف... آخ آخ ممد با کله رفت تو سلط اشغال شهرداری ... لنگاشم الان رو هوا ایزونه ... حقشه آخه چرا میونه دوتا دوست جونی جونی رو میخای شکراب کنی نامرد .... من برم ببینم چیزیش نشده باشه .. تکون نخور دارم میام .... =))
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ..... ای هیچ تر از هیچ ، تو بر هیچ مپیچ
نظر
-
در اصل توسط satyr پست شده است View Postاینجا هم که شد سهام دیگه اینجا بیخیال بشید
حق با توست ساتیر جون.. ببخش که مسیر تخصصی تاپیک گاهی به سمت بورس منحرف می شه;)
در اصل توسط علی کرمی پست شده است View Postراجع به این عکس بگم خدمتتون که داششتون میونه ای با بادی بیلدینگ نداره و کل این هیبت رو که میبینید به مدد بدنسازی با وزن خودش کسب کرده این عکس مال سه سال پیشه که داششتون داشت دان 4 جدو می گرفت ..تو هیچ مسابقه ای شرکت نکردم کلا خوشم از مسابقه نمیاد یعنی حضور در میادین به گروه خونیمون نمخوره ......سه بار تو مسابقات خواستم شرکت کنم که اولیش دچار مرض سخت گلاب به روتون :"> اسهال شدید شدید و دومیش دچار شکستگی پا در تمرین شب قبل از مسابقه شدیم سومیش هم که اختلاف زمانی مانع شرکت در مسابقه شد (:|.. به ما گفتند ساعت 6 بیاید دانشگاه علم و صنعت مام رفتیم و با کلی پرس و جو محل مسابقه رو پیدا کردیم اومدیم بریم تو که نگهباناش گفتند مسابقات تموم شده و شروعش 6 صبح بوده..سرتون درد نیارم، دیگه قید مسابقه رو زدم ولی تلافیشو سر بچه های خوابگاه حسابی در آوردم
قدم کوتاهه در حد 168 ولی اون موقع وزنم 74 بود و تمام عضله بودم اما الان 61 به زور..... ورزشو گذاشتم کنار... الان نه از سرشونه خبریه نه از دور بازو ...الان فقط یه سیبیل گذاشتم پشت لبم که باهاش از قندای تو قندون محافظت میکنم ... تا یه بچه میخواد دوتا قند برداره یه چرخ به سیبیل میدم و سر قندون دوباره بر میگرده سرجاشX-(
این عکسو وقتی داششتون داشت میرفت حموم از خودش گرفت ..پشت سرم که دستشویی وسیفونش سند ..... چون ممد پشت صحنه رو خلا انتخاب کرده بود مام همین پشت صحنه رو انتخاب کردیم و فقط یوخده به پشت صحنه نزدیکتر .. اگه پشت صحنه ها طبق همین روال جلو برند احتمالا نفر بعدی که عکسشو میزاره نو ناپیک تو مستراحه ... مندسن ..مهربان ..مراد.. :-&
بله دیگه.. دوست دارم!!!
اون عکس تو مستراحیه خود مندسنه...
از الان شرط می بندم... 10000 تا وتوس دارم میدم بهش اگه اون عکس رو آپلود کنه;;)
البته باید دست بجنبونه.. چون دستم چسب نداره و یهو دید وتوس ها پررررر:->
در اصل توسط علی کرمی پست شده است View Postپه نه په ..... مهربانه
در اصل توسط mhkz44 پست شده است View Postبه حدی امروز از دست این دخترا اعصابم خورده که نگو .... یعنی میخام یه ترکه اناری وردارم بیوفتم دنبالشون و تا اونجا که میخورن بزنم سرخ وسیاهشون کنم ولی وقتی دوباره تو ذهنم قیافه مظلوم و بی پناه و ضعیفشون رو میبینم باز دلم به حالشون میسوزه و دست نگه میدارم .... وای بروزی که ذهن ... حکم جهادم دهد ...... :D
رفتم تو اتوبوس نشستم رو صندلی... حالا بغلم خالی هست... اونطرف صندلی موازی صندلی من یه پیرمرده هشتاد ساله واجب الموت نشسته بود وبغلش خالی بود ... ییهو یه دختر که بهش میخورد دانشجو بود اومد تو قسمت اقایون و رفت مستقیم نشست بغل پیرمرده ... ای تو اون روحت دختر آخه این چه کاری بود تو کردی.... حالا میومدی بغل ما میشستی ما میخوردیمت تحفه .... نمیدونید من در جایگاه عظمای مرد ;;) چقدر خجالت کشیدم تو اون لحظه .. هنوز یه ایستگاه نگذشته بود که یه پیرزن اونم واجب الموت راست اومد نشست بغل من :(( .... یه آب قند بدین من هنوز که هنوزه حالم سرجاش نیومده ... خدا از تقصیر این دخترا نگذره چظور صب اول صب ر ... تو حال ما .... الحق که باید تا اخر عمرتون ترشیده بمونین .... من الان نظرم در مورد اون دوتا سکه یه گرمی واسه مهریه عوض شد ... از همین ساعت باید 14 تا سکه تمام بهار ازادی به نیت 14معصوم بهم بدین تا باهاتون ازدواج کنم [-(.... حالا اگه جرات دارین دفه بعد هم برین بغل پیرمرد بشینین ... امتحانش کنین تا منم تعداد سکه رو بکنم 40 تا L-)
یعنی شما خودتونو بزارین جای من ... اون لحظه چه حالی بهتون دست میداد:-sآخرین ویرایش توسط خودشکوفا؛ 2013/02/25, 23:58."سياستمدار انسانها را به دو دسته تقسيم مي كند: ابزار و دشمن؛ يعني تنها يك طبقه را مي شناسند و آن هم دشمن است."
(نيچه)
نظر
-
حق با توست ساتیر جون.. ببخش که مسیر تخصصی تاپیک گاهی به سمت بورس منحرف می شه:D
ممد ...رفیق .. بپر برو لحافو وردار بیار... بچه ها سردشونه:D
از الان شرط می بندم... 10000 تا وتوس دارم میدم بهش اگه اون عکس رو آپلود کنه
اجیتون تو شرایط غیبت کبری 11 هست بزار شرایط ظهور فراهم شه .. سی داش ... آفتابه میشیم جون داداش ... تو روایت هست ظهور مندسن از توالت فرنگیه ... چشتون به اونجا باشه ..دلاتونم پاک کنین بتونین مارو زیارت کنین ... ممد تو که رفیق غار ما هستی انقده خسیس نبودی که .. دست گرمی 10000 تا شپنا بده رفیقتو خوشحال کن :"> .. به مولا جای دوری نمیره .. از مهرداد یاد بگیر قرار شده فملی هاشو به اسمم کنه .. به این میگن یار غار:-&
یا خدا ... مهربان وعلی ... نیمه پر لیوان ..... (اووووووووع) :p..... خدایا توبه .... سیا نرمه نرمه ... سیا توبه توبه...حالا:Dآخرین ویرایش توسط مندی؛ 2013/02/26, 00:43.دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ..... ای هیچ تر از هیچ ، تو بر هیچ مپیچ
نظر
-
در اصل توسط مهربان پست شده است View Post
....مندسن یه ککم دندون رو جیگر بزار بجان خودم برگردم نسخه پیچت میکنم....تمام مطالب تو رو بویژه میخونم....
در اصل توسط mhkz44 پست شده است View Post
آخخخخ جوووون ... جیگگگگر:p
مهربان یکم بیا بالاتر یکم دیگه حالابرو راست نه برو چپ یذره بیشتر یه ذره پایین تر هان همین جا همین جا خوبه بخارونش =))...آخیش کمرم حال اومد :D ... راستی واسم دونونه بپیچ خعلی گشنمه مهرداد جون... ساندویچ سوسیس هست دیگه نه....:))
إ إ إ ... ممدشکوفه تو پا سیستم من چیکار میکنی هان .... نامرد چی داشتی تایپ میکردی ... کجا در میری وایسا .... بزار ببینم این ورپریده باز داشت چه آتیشی درست میکرد ... ای داد بیداد ای دل غافل ببین این متاهل چی چی نوشته ... ممد خدا بگم چیکارت نکنه .... خدا هدایتت کنه نا اهل .... حالا چرا فرار میکنی وایسا کارت دارم حداقل جلوتو نیگاه کن ... مواظب باش ... ددووووفف... آخ آخ ممد با کله رفت تو سلط اشغال شهرداری ... لنگاشم الان رو هوا ایزونه ... حقشه آخه چرا میونه دوتا دوست جونی جونی رو میخای شکراب کنی نامرد .... من برم ببینم چیزیش نشده باشه .. تکون نخور دارم میام .... =))
بابا این مهربان یه بلوفی زد تو چرا باور کردی که خبریه:))
شک ندارم ساندویچی که مهربان واست تدارک دیده یه هات داگ عربی هستش#:-S
پس من بودم که داشتم با سیستمت این دری وری ها رو در حق مهربان می نوشتم؟؟!!L-)
من که همه جا گفته ام در ولایت مهربان ذوب شده ام:-& بیام و براش رجز بخونم ؟؟:-?
آخرین ویرایش توسط خودشکوفا؛ 2013/02/26, 00:37."سياستمدار انسانها را به دو دسته تقسيم مي كند: ابزار و دشمن؛ يعني تنها يك طبقه را مي شناسند و آن هم دشمن است."
(نيچه)
نظر
-
در اصل توسط خودشکوفا پست شده است View Postخوشم میاد که با یه تشر حسابی خودتو خیس کردی مندی...=))
بابا این مهربان یه بلوفی زد تو چرا باور کردی که خبریه:))
ممد ... خدا بگم چکارت نکنه ... گفتی خیس کردی مارو بردی دوران کودکی اشکم دراومد :((.... یادش بخیر بچه که بودم یه شب درمیون شب ادراری داشتم:) نمیدونم اصطلاح پزشکیش چی میشه فکر کنم پزشکای قلابی مثل مهرداد به این عارضه میگن شاشو =)).... نمیدونیکه هر رو صب ننم اول یه پیشکون میگرفت لا پر و پاچم بعدشم دعام میکرد الی جونم مرگ شی مگه نگفتم دیشب برو خلا ... خلاصه بعدشم میگفت گمشو برو کنار دیوار وایسا ... نمیدونی ممد الان اون طفل معصوم که داشت گریه میکرد و کنار دیوار واستاده بود تو افتاب و سراپا هم لخت بود اومد جلو چشام:* ... هی روزگار چی زود گذشت
حالا اینو داشته باش یه شب نیمه هاش متوجه شدم بعععله باز خیس کردم ... از ترس صب ، بلند شدم تو تاریکی رفتم تو کمد دنبال تمبون بگردم.... اینقده این طفل ساده بود که تمبون بابابزرگشو پوشیده بود :))و رفته بود با خیال راحت خوابیده بود به خیالش که صب ننش نمیفهمه دیشب چه دسته گلی اب داده دوباره ... خلاصه صب ننم که تمبون گل وگشاد و دید نیم ساعت داشت میخندید .. بعدش بدون دعا وپیشکون گفت حالا برو کنار دیوار تو افتاب واستا تا ببرمت حموم .... ای روزگار ... ممد رفیق استینتو بیار جلو :D
ممد ... تو هم چنتا خاطره کودکیتو بگو .. خجالت نداره که بچه ها دور هم جمعن:D چی یادت نمیاد نکنه ممد ر.... :)) راستی مهرداد هم فکر کنم از این خاطره ها زیاد داشته تو بچگیش... البته تو اصطلاح پزشکی عارضه مهرداد و بهش میگن کریدر اسهالیوس=))
خدا کنه مهرداد فردا عینکشو یادش بره با خودش ببره مطب .. نرسه این مطالب علمی رو بخونی:D وگرنه دوستان مارو ندیدین التماس دعا داریم شب عیدی:-SS
آخرین ویرایش توسط مندی؛ 2013/02/26, 01:47.دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ..... ای هیچ تر از هیچ ، تو بر هیچ مپیچ
نظر
-
با سلام
ممد جان
ممنونم از دعا خیرت :x
شپاس را اول وقت دادم به صف خرید <:-p
روی 715 تا 722 شاوان سنگین وارد شدم :D
کاظم نادرعلی عزیز ارزش جایگزینی شاوان را 1080 تومن براورد کرده
سود سال های بعدش هم رقمهای نا فرم میگن :Oتا حالا دقت کردی با اینکه خدا میتونه مچتو بگیره ولی همش دستتو می گیره ...
نظر
-
اری از پشت کوه امده ام
چه میدانستم این طرف کوه باید برای ثروت
حرام بود!
برای عشق خیانت کرد!
برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد !
برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند !
وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را میپرسم میگویند از پشت کوه امده ام !!!
ترجیح میدهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگها باشد تا اینکه این طرف کوه باشم و گرگ !!!تا حالا دقت کردی با اینکه خدا میتونه مچتو بگیره ولی همش دستتو می گیره ...
نظر
-
نظر